زن، قافلۀ بهائم و بانک آینده!
چهار ماه پس از شکست کودتای آمریکائی
23 خردادماه در ایران، چاهک سازمان سیا، عبارت پوچ «جنبش مهسا» را در دهان زهرا خانوم، کشتزار میرحسین موسوی گذاشت ـ منبع: رادیو فردا، مورخ 14 سپتامبر ـ باشد تا جنبش «زن، زندگی، آزادی» را به حاشیه برانند و عظمت
گذشته را به حکومت شیعیها بازگردانند. این عبارت پوچ مرزها را درنوردید و به شیعیهائی رسید که در سال 1357 پشت سر آخوند
پدوفیل و برده فروش ایستاده بودند. اینان نیز بلافاصله از «زن، زندگی، آزادی» فاکتور گرفته، بیبیگوزک آفرینش ادیان ابراهیمی را به «جنبش
مهسا» تزریق کردند، و به این ترتیب مقولۀ «ننه حوا» را هم به مهسا
امینی ـ نماد جنبش «زن، زندگی، آزادی» چسباندند؛ نبوغ شیعیها را دستکم نگیریم! در زمینۀ به ارزش گذاردن ابتذال و خشونت کمترکسی
به پای اینان میرسد.
پس از حرکت «سرنوشت ساز» دستگاه ترامپ جهت
بازگرداندن «عظمت گذشته» به آمریکا، کینگ
چارلز ثالث و شرکاء نیز برای «نیایش مشترک با پاپ» و مسلماً تقاضای آمرزش برای
شهید جفری اپشتین عازم واتیکان شدند. فرانس پرس، مورخ 23 اکتبر سالجاری میگوید از 500
سال پیش، یعنی از دوران نورانی تفتیش
عقاید و شکار جادوگر و... و سوزاندن اومانیستها ـ چنین عملیات قهرمانانهای سابقه نداشته! البته نیازی نیست بگوئیم، این
دیدارها با هدف تحکیم پیوندهای «قدیم» صورت میگیرد، و همانطور که در وبلاگ «نفت، نوبل، الگوریتم» هم اشاره شد، آتلانتیستها برای بازیافت «عظمت گذشته» با سرعت
نور به سوی فاشیسم در حرکتاند. در نتیجه علاوه بر خادمان ترک و عرب و عجم و
فاکستانی، سوگلیشان در اسرائیل نیز موظف به پیروی از ارباب شده.
اینجا شاید معترضین حرفهای شدیداً
اعتراض کنند و بگویند جمهوری اسلامی ـ
حکومت «مسجد ـ روسپیخانة» شیعی ـ
پادوی لندن و واشنگتن نیست؛ مستقل است! ما هم
در پاسخ به معترضین بسیار محترم، دو
نکته را یادآور میشویم. نخست اینکه این حکومت «مستقل و قدرقدرت» را لندن
و واشنگتن با همیاری فرانسه، در ایران
مستقر کردهاند. ازینرو، علیرغم کاهش ارزش دلار در برابر طلا، ارزش دلار در ایران همچنان افزایش مییابد!
از سوی دیگر طبق آمار رسمی گمرک آمریکا، فقط طی یک سال اخیر، صادرات آمریکا به ایران حدود 30 برابر شده است! نهایت امر تحریمهای آمریکا شامل تولهمقامات
شیعی و فعالیتهای بنیاد پهلوی ـ بنیاد
علوی کنونی ـ نمیشود. تولهمقامات به افتخار دلالی برای آمریکا نائل
آمدهاند، و بنیاد کذا نیز به ساختن مسجد
و روسپیخانههای «حلال» در خاک ایالاتمتحد اهتمام میورزد!
به عبارت دیگر «استقلال» حکومت ملایان
و دشمنیاش با آمریکا، بیبیگوزکی
است همچون «قیام حسین عین بر علیه دستگاه معاویه!» مبهماتی جهت گسترش حماقت و بلاهت! در چنین شرایط خرتوخری، جای تعجب ندارد که وزیر امورخارجۀ دستگاه
مادوروی «سوسیالیست» هم راهی حرم حسین عین در عراق شود ـ
منبع: مهرنیوز مورخ 26 اکتبر
سالجاری ـ تا از سر بریدۀ آنحضرت برای نجات کشورش کمک بطلبد! بله در
ونزوئلا، دیگر صلیب و کشیش پدوفیل و خوشخدمتی برای محفل
«الیوت آبرامز» آدمخوار کفایت نمیکند؛ باید به بهانة زیارت خشتک حسین در عراق، رسماً
به پابوس ارتش آمریکا شتافت! ونزوئلائیها
هم از علیکوچیکه و قاآنی یاد گرفتهاند که هفتهای یکی دوبار به مناسبتهای مختلف
روانة عراق میشوند؛ زمین ادب میبوسند؛ خمس و زکات ارباب را هم پرداخت میکنند. ولی خوب اینبار، به
دلیل شکست کودتای 23 خردادماه، «خمس و
زکات» ارباب نجومی شده: حدود 5 میلیارد
دلار! مبلغی که تولة علی روضهخوان و علی
انصاری از طریق «بانک آینده» از دارائیهای ملت ایران سرقت کردهاند، و اینک «بانک ملی» وظیفۀ الهی دارد تا آن را از
اموال ملت ایران پرداخت نماید!
این است دلیل افشاگریهای تاریخ گذشتة
شمخانی در مورد کودتای بنزین حسن فریدون،
و جنجال لاتواوباش پیرامون «پیراهن عروسی دختر شمخانی!» بله، یک زن
ایرانی با لباس عروسی در مراسم ازدواجش حضور یافته، و زمین
به آسمان رسیده! چرا که فضای اجتماعی سخت
نیازمند جنجال و هیاهو و بازیافت «عظمت گذشته» است!
جنجال بالا دو فایده داشت. از یکسو چند موضوع «ناخوشایند» به حاشیه
رفت. از آنجمله است، تبادل زندانیان
فرانسوی با یک فروند صیغة صادراتی و مبلغ تروریسم؛ اعدام
حلقههای رابط و لو رفتۀ حکومت آخوندها با اسرائیل، تحت عنوان «جاسوسان اسرائیل»، و به
ویژه، فساد مالی «بانک آینده»، یا بهتر بگوئیم دکان
تاراج اموال ایرانیان توسط تولة علی روضهخوانِ سادهزیست و علی انصاری! از سوی دیگر پایه و اساس تحجر و توحش ادیان
ابراهیمی ـ زنستیزی و ضدیت با اجتماع ـ با این هیاهو بار دیگر به ارزش گذاشته شد.
از اینرو به ارادة خداوند خونخوار ابراهیم، یک تکه
استخوان دندانگیر که 18 ماه در آشپزخانه کاخ باکینگهام خاک میخورد و کپک میزد،
در اختیار نخبگان ثقتیکلاب و صیغه صادراتیهای حکومت پوشالی قرار گرفت. اینان با
چنان لذت و حرص و ولعی استخوان کذا را لیسیدند و بوئیدند و مالیدند که فیگارو هم
به هوس اوفتاد، و به احترام دین مبین اسلام از آداب و رسوم بدوی
شیعیها فاکتور گرفته، یک مطلب شکمی پیرامون هنجارهای جامعة ایران در
اختیار مخاطبان گذاشت:
«جنجال در ایران پیرامون لباس عروسی
دختر شمخانی!»
منبع: فیگارو، مورخ 24 اکتبر 2025
بیش از «72 تن» نیز در مورد مطلب کذا و
«رسوم ایرانیان» پیام گذاشتند، و خلاصه فراموش کردند که جواهرات سلطنتی تالار
آپولون در موزة لوور، چگونه طی 7 دقیقه، مثل «هلو» رفت تو
گلوی از ما بهتران! جالب اینجاست که جهت
تلطیف این بساط، سرپرست موزة لوور نیز ارزش این جواهرات را 88
میلیون دلار برآورد کرد!
یادآورشویم هر قطعه از این جواهرات یک
اثر بیهمتای هنری است؛ نمادی است از یک برهۀ
تاریخی کشور فرانسه و خلاصه این جواهرات
میراث تاریخی و فرهنگی و هنری اینکشور به شمار میرود، نمیتوان برایشان قیمتی تعیین کرد! و اما جالب اینجاست که در پی سرقت جواهرات
سلطنتی از موزة لوور، در ینگه دنیا هم
خردجال با شعار «نوکینگ» به راه افتاد! گویا خردجال کذا و سارقان با هم «تلهپاتی» برقرار
کرده بودند! و شاید به همین دلیل بهای جواهرات سلطنتی و
میراث فرهنگی فرانسه آنچنان کاهش یافت، که
ما را از اصل مطلب دور کرد!
بله،
اصل مطلب خیز برداشتن حکومت ملایان برای «بازیافت عظمت گذشته» بود! عظمت
کذا همانطور که میدانیم به دورانی ارجاع میدهد که جیرهخوار دربار پهلوی را از
نجف به پاریس فرستادند تا مدفوعات غرب او را به ارزش بگذارند، و پادوهای سازمان سیا ـ بنیصدر، قطبزاده و ...
ـ بتوانند چهرة کریه اسلام را برای عوام بزک
کنند. اینچنین بود که سینما رکس آبادان در
میعاد 19 اوت به کورة آدمسوزی تبدیل شد و کارگران شرکت نفت نیز موظف شدند به
اعتصاب! بله، در مسیر بازیافت عظمت گذشته، بوق سازمان سیا این روزها پیشقدم شده و با هدف
تطهیر خمینی، مصاحبهای با «مهرزاد
بروجردی» ترتیب داده ـ این فرد پدرش به دلیل عدم پیروی از اعتصابیون
به قتل رسیده است ـ باشد تا به ما بگوید
شمخانی و محسن رضائی قاتل او بودند، و فرمان قتل او را خمینی صادر نکرده بود:
«[...] سالها پیش با مسئول میز ایران در وزارت خارجه
آمریکا صحبت کردم. او گفت آقای خمینی از این ترورها بیاطلاع بود و
پس از وقوعشان از ایران با او تماس گرفتند و خبر را دادند، نه اینکه
از فرانسه دستور داده شده باشد!»
منبع: رادیو فردا، مورخ 29 مهرماه سالجاری
مسلم است که «آقای» خمینی چنین فرمانی
صادر نکرده بود؛ مگر ساواک و موساد و
سیا مرده بودند؟! امثال خمینی و علی
خامنهای سرشان به «جماع و جهاد» گرم است.
آتش زدن سینما رکس، بساط میدان
ژاله، و... و خصوصاً هیکردن سیاهی لشکر
استعمار به خیابانهای تهران با عرعر «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» از وظایف
«کارفرمایان خمینی» بود. اینان نیک میدانستند «زندانی سیاسی» دشمن دمکراسی است!
چرا که زندانی سیاسی در یک نظام تمامیتخواه
مطالباتاش صرفاً سیاسی و ایدئولوژیک خواهد بود،
ارتباطی با واقعیات اجتماعی، حقوقی
و انسانی در جامعه ندارد! به همین دلیل
نیز جیمی کارتر علیرغم امتناع کشورش از امضاء کنوانسیونهای بینالمللی «منع خشونت
علیه زنان و کودکان»، خود را مدافع حقوق
بشر جا زده بود، و برای ساقط کردن رژیم
ایران بر طبل «فضای باز سیاسی» میکوفت!
فضای بازسیاسی چیست؟ فضائی
است جهت عربدهجوئی اوباش ضداجتماعی که جز سرکوب اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دستاوردی نخواهند داشت! این
همان فضای نکبتباری است که پس از کودتای 22 بهمن 1357 با صدارت شیخ مهدی بازرگان
و تحت نظارت سالیوان و ماشالله قصاب و زهراخانوم بر جامعة ایران حاکم شد. و فراموش نکنیم که نخستین قربانیان این فضای
نکبتبار زنان بودند. این روزها نیز تمرکز نخبگان «ثقتیکلاب» بر لباس
عروسی دختر شمخانی، و درافشانیهای «زرتآبادی»
و عباسعبدی و پرپنچی و ... و معصومه قمی و صیغه صادراتیها در واقع بازتولید
تبلیغات همان دوران نورانی است! دورانی که
«ساده زیستی» را به عنوان نشان «درستکاری» به عوامالناس حقنه کردند. حال آنکه ساده زیستی، هیچ ارتباطی با «درستکاری»
ندارد! ساده زیستی، انتخاب فردی است؛ درستکاری، وظیفهای است انسانی و اجتماعی!
کسی که ساده زیست است و یا به ساده
زیستی تظاهر میکند، الزاماً درستکار نیست! نمونهاش وزیر سادهزیستی
که بمبگزاری میکند؛ رشوه میگیرد، و در «پترو پارس» به حیف و میل مشغول است. و چرا
راه دور برویم، مگر «علی خامنهای» با آن دمپائی و میزوصندلی
زپرتی که در خانهاش میبینیم، درستکار
است؟! مگر احمدینژاد درستکار بود؟! مگر میرحسین موسوی که تجارت قاچاق را در کشور
رسمیات بخشید، درستکار بود؟! هیچیک از این آدمخواران درستکار نیستند؛ همگی
بدون استثناء تبهکار و تاراجگرند و به همین دلیل نیز سالهاست که دست در دست
یکدیگر با هم «کار» میکنند.
بهترین نمونهشان حسن فریدون و علی
شمخانی است. هیچکس در مورد سوءاستفادههای مالی روحانی
افشاگری نمیکند، چرا که آخوند است و نورچشم استعمار! ولی
دومی، اخیراً سوژة محبوب افشاگری شده، چون نه آخوند است، نه به سادهزیستی تظاهر میکند. دخترش را هم تحت سلطۀ هنجارهای زنستیز «ثقتیکلاب»
قرار نداده! و اگر این روزها لباس عروسی دختر وی برای بعضیها «بحران جهانی» ایجاد
کرده چند دلیل موجه دارد!
نخستین دلیل نفرت اعضای «ثقتی کلاب» از
عروسی دختر شمخانی، نفرت اینان از «زن»
است. بله، دختر شمخانی را در هیبت «زن» میبینیم؛ لباس عروسیاش زنانگی را به ارزش میگذارد، و با
آنچه «زرتآبادی» در عروسی «زنانه ـ مردانهاش» ترسیم کرده، همخوانی نشان نمیدهد:
«عروس با مانتو و
مقنعه و حتی چادر پای سفرۀ عقد مینشست!»
منبع گویا نیوز، مورخ 22 اکتبر
سالجاری
به عبارت دیگر در همان مجلس زنانه هم یک
یا چند لایه پارچه تمام نمادهای زنانگی عروس محبوب زرتآبادی را پنهان میکرد. به این
ترتیب داماد هم میتوانست تصور کند، یک
همجنس زیر تل پارچه پنهان شده و نگرانیاش رفع میشد! از این
گذشته مانتو و مقنعه و چادر، نئاندرتالهای
مادینه را نیز وسوسه نمیکرد. حال نگاهی بیاندازیم به داماد مطلوب زرتآبادی:
«داماد هم با پیراهنی که روی شلوارش افتاده بود، در
مراسم ظاهر میشد. هیچ فرد ذکور بالغی حق
ورود به محل زنان را نداشت»
همان منبع
همانطور که میبینیم داماد نیز برای حفاظت از حملات
اعضاء «ثقتیکلاب» پیراهنش را روی شلوار میانداخت تا اینان وسوسه نشوند! در
حالی که در کلیپ عروسی دختر شمخانی، داماد را میبینیم که کت و شلوار برتن دارد؛ ازحضور
در جمع زنان نمیهراسد و اهل پنهانکاری هم نیست! همین مسائل باعث شده که زرتآبادی
در نعلین و ریش و پشم آخوند پدوفیل و برده فروش «دمکراسی» را هم رویت کند ـ منبع گویا نیوز ، مورخ 25 اکتبر سالجاری.
و اما آنچه پس
از وراجی در مورد لباس عروس و حضور شمخانی در «مجلس زنانه» در دکان بیبیسی و شرکاء به چشم میخورد، مکان عروسی ـ هتل اسپیناس پالاس ـ و قیمت نجومی غذاها است! در حالی که در عروسیهای مورد نظر «زرتآبادی»
هیچ اثری از این بساط «فرعونی» و «کفرآمیز» به چشم نمیخورد؛ مراسمی
است صددرصد ابراهیمی و بیابانی و بازاری و حوزوی، یعنی «ضداجتماعی» و مورد تأئید خداوند کینهتوز
و خونخوارشان:
«اگر دامادی ولخرجی میکرد [...] و شام را هم به فهرست
پذیرائی خود اضافه میکرد، یک پلوقیمه یا
پلومرغ هم [...] داده میشد.»
همان منبع
در صورتی که در عروسی دختر شمخانی، هیچ
خبری از نکبت و ادبار ابراهیم خلیلالله و ناخنخشکی داماد محبوب زرتآبادی نمیبینیم! و در
هر حال باعث تأسف است که نخبگان گلۀ وحش،
به دلیل نفرت از شمخانی، دخترش را اینچنین هدف تهاجم قرار دادهاند!
جونم براتون بگه!
اگر دختر شمخانی مانند دختر علیکوچیکه
ازدواج میکرد، هیچ صدائی از امثال زرتآبادی
و حاج عباس عبدی و به ویژه از پرپنجی، که
در حسرت «مسئولان صدر انقلاب» آه میکشد نمیشنیدیم! «مسئولانی»
که اگر در خانههای «طاغوتی» شمال شهر لنگر انداخته بودند، با ته
ریش و سر و روی کثیف و آشفته و لباسهای چرک و چروک بر علیه «شاه آمریکائی» و غربزدگی
و ... عربده میکشیدند تا امثال پرپنجی که به نوستالژی عربدهجوئی و چرک و کثافت و
تظاهر به فقر راهزنان حرفهای دچار شدهاند، «شکوه و جلال
انقلاب» را با تمام وجودشان احساس کنند!


<< بازگشت