اوف و اوباش!
...
[...] جناب پیر مغان جای دولت است
واکنش دمکراتیک دولت روسیه به اعتراض شهروندان این کشور باعث شد اعضای طویلة مککارتی بجای تهاجم مستقیم به دولت، با توسل به تهدید «آزادی بیان»، زمینهساز «تقدس» حاکمیت روسیه شوند. برای تحقق چنین شرایطی کافی است مسئولان رسانهها را به بهانة «توهین به مقامات» مجازات کنند. دلیل هم اینکه شمشیر «تقدس» به مراتب برندهتر و کاریتر از «اتهام تقلب» است. اینچنین بود که یکروز پس از تظاهرات معترضین به نتایج انتخابات روسیه، دو نفر از مسئولان موسسة مطبوعاتی «کامرسانت» از کار بر کنار شدند!
شاهد بودیم که سناریوی «اعتراض به تقلب» که در جمکران و ساحلعاج با «موفقیت» به مورد اجرا در آمد، نتوانست در کشور روسیه بازتولید شود، از اینرو اعضای طویلة مککارتی «شایعه» و «برچسب» را کنار گذارده، به «تقدیس» روی آوردند. و اینچنین بود که ولادیمیر پوتین، نخست وزیر روسیه که از تاریخ 4 دسامبر 2011، در رسانههای غرب «متقلب» معرفی میشد، ناگهان «تقدس» یافت! برای تحقق چنین «معجزهای»، صاحب موسسة مطبوعاتی «کامرسانت»، یعنی «علیشیر عثماناف» شخصاً پای به میدان «سرکوب» گذاردند.
به گزارش سایت فارسی زبان نووستی، مورخ 22 آذرماه سالجاری، صاحب موسسة «کامرسانت» مسکو هرگز در فعالیت مطبوعاتی رسانههایاش دخالت نمیکرد، ولی ناگهان «ترک عادت» نمود. ایشان «آندره گالییف»، مدیر کل شرکت «کامرسانت» و «ماکسیم کاوالسکی»، سردبیر مجلة «کامرسانت ولاست» را «به دلیل انتشار برخی مطالب» از کار برکنار کردند؛ بدون اینکه افراد حقیقی یا حقوقی از انتشار مطالب مذکور شاکی شده باشند!
جریان از اینقرار است که حضرت عثمانوف، به بهانة دفاع از «مقررات»، شخصاً نقض مقررات کرده و چند جایگاه «حقوقی» را تسخیر فرمودند. عثمانوف ابتدا از مطالب «موهن» کامرسانت «شاکی» شد، سپس در جایگاه قاضی «دادگاه مطبوعات» قرار گرفته، و «حق» را به «شاکی» یعنی به خودشان دادند. در مرحلة بعد، ایشان پس از صدور حکم مجازات برای متهمین حکم کذا را به مورد اجرا گذاردند، چرا؟ چون استقرار دمکراسی در روسیه منافع بعضی محافل را در داخل و خارج مرزها تهدید میکند؛ منافع آتلانتیستهای دینفروش و متحدان گلهپرورشان در روسیه، یعنی فاشیستها و کمونیستها را.
جنجال رسانههای غرب پیرامون «تقلب» در انتخابات روسیه میرفت تا از «ژرینوفسکی» و «زوگانف» برای ملت روسیه «قهرمان» بسازد. اما صدور مجوز تظاهرات برای معترضین به نتیجة انتخابات، و همچنین برخورد رسانههای جمعی و اظهارات رئیس جمهور و نخست وزیر روسیه پس از تظاهرات مذکور این دکان پر رونق را تعطیل کرد. در نتیجه، یانکیها به امامزاده «عثمان اوف» دخیل بستند، و ایشان بلافاصله «معجزه» فرمودند. دلیل هم اینکه صاحب «نیکپی» موسسة مطبوعاتی کامرسانت از چند سو نشان دارند.
در دوران جنگ سرد، پدر ایشان «دادستان» تاشکند بوده. به عبارت دیگر، پدر «محترم» عثماناوف از حق و حقوق «کارگران قهرمان» دفاع میکردهاند! و به همین دلیل است که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، شاه پسرشان همچون دیگر نورچشمیهای مدافع«دیکتاتوری کارگری» یکشبه قدم رنجه فرموده و میلیاردر میشوند! آقاپسر در زمینة مطبوعات، فوتبال، صنایع فولاد و گازپروم «فعال» هستند. همچنانکه پیشتر هم گفتیم «کامرسانت» به «بوریس برهزوفسکی» تعلق داشته. و برهزوفسکی، همچون بسیاری از اسلامنوازان اسرائیلپرست «شوروی» به دامان پر مهر الیزابت دوم پناه برده. خلاصه هر کس جیب ملت روسیه را میزند، جایاش در لندن محفوظ است.
«لوژکف»، شهردار سابق مسکو نیز پس از اینکه به «دلائلی» بر کنار شد به لندن رفت، ولی چندی پیش جهت تدریس در دانشگاه به روسیه بازگشت! شاید ایشان شیوههای «شهرداری» و راه و رسم بهرهبرداری خانوادگی از «مناقصات» را تدریس میفرمایند! در هر حال، چندی پس از بازگشت لوژکف به روسیه، برادرش را به جرم کلاهبرداری دستگیر کردند، ولی تا امروز دردسری برای شهردار سابق مسکو و استاد فعلی دانشگاه ایجاد نشده؛ در عوض جناب «پروفسور ایجادی» خیلی برایمان دردسر ایجاد کردند!
ایشان که در «سوربن» به تدریس اشتغال دارند، خواهان انتقاد از اسلام شده، میفرمایند:
«انتقاد [...] با کهنگی سر مخالفت دارد و [...] یار فرهنگ است.»
مطلب «مسیو ایجادی» موضوع وبلاگ ما نیست و آن را بررسی نخواهیم کرد، فقط حضور جناب پروفسور بگوئیم، برخلاف ادعای سرکار، هر آنچه «با کهنگی سر مخالفت» داشته باشد، الزاماً «یار فرهنگ» نخواهد بود. چرا که نوروز هم «سنتی است کهن!» از سوی دیگر، فروش کالای بنجل «مدرنیزاسیون» بجای «مدرنیته»، نه تنها «کهنه» شده، که فرهنگستیزیاش نیز بر همگان عیان است! از این گذشته، باز هم برخلاف ادعای جناب پروفسور، «روشنفکر» هرگز نمیتواند «دینی» باشد، چرا که «تفکر» با «تعبد» و «توهم» در تضاد قرار دارد. نهایت امر چه دلیلی دارد که با نقد اسلام، «آزادی بیان» را به خدمت دین در آوریم؟
دین اسلام، به عنوان نماد توحش پدرسالاری هیچ تفاوتی با دیگر ادیان ابراهیمی ندارد. آنچه برای ایرانیان میتواند حائز اهمیت باشد، زدودن بهتانی است تاریخی که بر «استقبال» ایرانیان از تاراجگران و «دین نوینشان» تأکید دارد. بهتانی که به یکسان از سوی ملایان قم و به اصطلاح «مورخان» غرب مورد تأئید قرار گرفته و میگیرد، چرا که کارساز دکان سیاست استعماری «گسترش مقدسات» در جامعة ایران است. در چارچوب نیازهای غرب، همین سیاست است که میباید به صور دیگر در روسیه گسترش یابد؛ در قالب «تقدس» ولادیمیر پوتین و با هدف سرکوب آزادی بیان.
و برای تحقق چنین سیاست مقدسی چه کسی بهتر از علیشیر عثماناوف؟ این فرد هم علی و شیر است، و به عدالت علوی و دلشیر که گویا در سینة «عین اول» شیعیمسلکان جای داشته ارجاع میدهد، و هم نشان از «عثمان»، خلیفة سوم مسلمین دارد! و از همه مهمتر، مانند خروشچف و گورباچف، «اوف» هم دارد. به عبارت دیگر نام صاحب موسسة «کامرسانت» همزمان به سه نماد سرکوب انسان، یعنی اسلام، تشیع و بلشویسم ارجاع میدهد. خلاصه ایشان از «سه سو» نشان سرکوب دارند.
جناب عثماناوف سهامدار تیم فوتبال «آرسنال» نیز هستند، و بر اساس دادههای «ویکیپدیا»، به جرم باجگیری و رشوهخواری زندان هم رفتهاند. آنحضرت یکروز پس از تظاهرات مسالمتآمیز مسکو و سنت پترزبورگ، همزمان با حمایت پوتین از تظاهرات و اعتراضات «قانونی» شهروندان، و در آستانة مصاحبة مطبوعاتی نخست وزیر روسیه به «تقدس» وی پی برده و در صدد دفاع از «پوتین مقدس» برآمدهاند. بله، عثماناوف با آن سوابق درخشان و فعالیتهای شرفتمندانهشان، ناگهان برخی مطالب را «ناقض اخلاقیات روزنامهنگاری» ارزیابی فرموده و دست به تصفیه زدهاند. سایت نووستی هم به «دخالت بیسابقة» ایشان اشاره کرده:
«[...] علیشیر عثمانوف، صاحب موسسة مطبوعاتی کامرسانت مسکو که تا به حال در فعالیت هیئتهای تحریرة نشریات خود دخالت نمیکرد، روز سه شنبه [...] مدیر کل شرکت کامرسانت ـ هولدینگ و [...] سردبیر مجله کامرسانت ولاست را در رابطه با انتشار برخی از مطالب که آنها را ناقض اخلاقیات روزنامه نگاری ارزیابی کرده، از کار برکنار نمود[...]»
اما عثماناوف در این مسیر مقدس تنها نیست؛ «کودریاتسف»، مدیرکل موسسة کامرسانت نیز در وبلاگاش ضمن دفاع از این اقدام ابلهانه از خوانندگان عذرخواهی کرده! به گفتة کودریاتسف، در جریان انتشار شمارة 49 مجلة «کامرسانت ولاست» مقررات موسسه، استانداردهای روزنامهنگاری و قوانین فدراسیون روسیه نقض شده:
«[...] در جریان انتشار شماره 49 مجله [...] تشریفات و مقررات داخلی موسسه [...] کامرسانت و استانداردهای روزنامه نگاری [...] و قوانین فدراسیون روسیه نقض شده [...] مقامات موسسه [...] کامرسانت به این خاطر متأسف بوده و از خوانندگان و شرکای خود معذرت میخواهند[...]»
این اظهارات جای تأمل دارد، چرا که اگر «قوانین» نقض شده مسئولیت پیگیری با دادستانی است، نه با صاحب «کامرسانت»، بگذریم! در تأئید ترهات کودریاتسف، خانم «ورونیکا کوتسیلو»، معاون سردبیر نیز وارد معرکه شده و توضیح میدهد که برکناریها در رابطه با چاپ یک تصویر بوده که عنوان آن «توهینآمیز» تلقی شده! بله، «عنوان توهینآمیز تصویر» را داشته باشید تا سری به فرانسه بزنیم و ببینیم «فیگارو» در این مورد چه میگوید!
فیگارو، مورخ 13 دسامبر 2011، در مطلبی تحت عنوان: «پوتین اوباش، روزنامهنگاران برکنار شده»، مینویسد روی جلد کامرسانت، مورخ 12 دسامبر از «تقلبهای انتخابات» گزارشی به همراه تصویر یکی از برگههای رأی مخدوش انتشار یافت. روی برگة مذکور نوشته شده بود: «پوتین گورت را گم کن ـ ترجمه با رعایت نزاکت از نویسندة این وبلاگ!» همچنین روی جلد، تصویر ولادیمیر پوتین در حالت استیصال چاپ شده و تیتر بالای تصویر از طریق بازی با کلمات، «روسیة واحد» را به «پرکردن صندوقهای رأی» آمیخته بود. حضرت عثماناوف میگویند، چنین رفتاری زیبندة اوباش است؛ فیگارو هم تیتر زده، «پوتین اوباش [...]» و ... و پس از «نقل» خبرهای مربوط به اخراج روزنامهنگاران و استعفای «کودریاتسف»، بدون اینکه در نظر بگیرد مخاطب در جریان تظاهرات مسکو و سنتپترزبورگ قرار دارد، برایمان توضیح میدهد که، پیروزی «حزب ولادیمیر پوتین»، در سراسر روسیه با اعتراض گسترده و بیسابقة مردم روبرو شد! جالب اینکه، این اخبار «موثق» در شرایطی پخش میشود که ولادیمیرپوتین از حزب «روسیة متحد» فاصله گرفته و از افراد غیرحزبی برای نظارت بر «دفتر مبارزات انتخاباتیاش» دعوت به عمل آورده.
من ترک خاکبوسی این در نمیکنم
پروپاگاند «پوتینپرست» و «پوتینستیز» به دلایل «موجه» در اروپا، آمریکا و به ویژه در اسرائیل اوج گرفته! علیرغم تبلیغات رسانههای غرب، ولادیمیر پوتین در روسیه، پرسوناژی است «مردمی» و محبوب! دولت همین پرسوناژ مردمی، در تاریخ 16 دسامبر سالجاری سرنوشت مذاکرات «روسیه ـ اروپا» را در بروکسل رقم خواهد زد. اروپائی که هم بریتانیا را از دست داده، و هم در ارتباط با منابع تغذیهاش در ایالات متحد به افلاس افتاده! همچنانکه در وبلاگ «موش و موشک» گفتیم، نخست وزیر انگلستان حاضر نشد در کنار دیگر دولتهای اروپا قرار گیرد. «جیمزباند» تصمیم گرفت به عنوان فاتح جنگ دوم جهانی، روابط خود را با روسیه گسترش دهد؛ با حفظ «ارزشها!»
اتفاقاً در فیلم «کوانتوم آو سولیس» هم «جیمزباند» در روسیه «یوسف کبیرا»، قاتل «وسپر» و پرسوناژ پلید فیلم را به «ام. آی. 6» تحویل میدهد. فیلم «کوانتوم»، ادامة «کازینو رویال» در «کازان» به پایان میرسد. پیشتر به نقل از سایت فرانسه زبان «نووستی» گفتیم که در این شهر یک قرآن 800 کیلوئی را به نمایش گذاشتهاند. خلاصه «کازان» را دستکم نگیریم؛ در همین مکان است که جیمزباند میگوید، هرگز «ترک خدمت» نکرده. ویژگی فاشیستها این است که هرگز «ترک خدمت» نمیکنند.
پریدوش، یکی از کانالهای دولتی تلویزیون فرانسه که همواره از طریق اسلامنوازی ارادت خود را به اسرائیل ثابت کرده، برای «اتحاد شوروی» ماتم گرفته بود. به گزارش رسانهها، روز دوشنبة گذشته «لوئی آلییو»، معاون مارین لوپن، رهبر حزب ویشیستهای فرانسه برای یک دیدار دو روزه وارد اسرائیل شد. به گزارش سایت لوموند، مورخ 14 دسامبر2011، ایشان فرمودند، «ما» یعنی «ما فاشیستها» هرگز ضدیهود نبودهایم! پس حتماً «ما» ضدیهود بودیم و نمیدانستیم! در هر حال، ایشان در ادامة «بوس و کنار» با دولت اسرائیل فرمودهاند، «اعضای حزب ما هرگز از دولت ویشی نشان افتخار دریافت نکردهاند، این دولت بالاترین نشان افتخار خود را به فرانسوا میتران اهداء کرده بود.» همزمان شنیدیم که به «خانوم افشار» هم یک «لژیون دونور» دادهاند؛ و دروغ چرا خیلی مفتخر شدیم! مسلماً بزودی نه یک نشان، که چندین نشان افتخار هم به «تاجزاده» تعلق خواهد گرفت.
تاجزاده پیشتر به افتخارات بزرگی نائل آمده؛ از آنجمله است ازدواج با «فخرالسادات»، خواهر آخوند محتشمیپور و ... و زندانی شدن در سلول انفرادی، آنهم در رسانههای جمکران. تاجزاده همچون پاسدار اکبر از اعماق سیاهچال سلول انفرادی هم «نامة سرگشاده» مینویسد، هم با خبرنگاران مصاحبه میکند و هم برای «بهار» نکبتبار عرب که با هدف تحمیل هرجومرج و اسلامگرایان بر ملتها سازمان یافته سینه چاک میدهد. بیدلیل نیست که امسال مجلة تایم «تظاهرکننده» را به عنوان «شخصیت سال» برگزیده.
«تظاهرکننده» کسی است که در خیابان عربده میزند، و از «حق» عربدهجوئی دفاع میکند. منافع عربدهجوئی این شخصیت برجسته، همچنانکه در ایران و دیگر کشورهای جهان شاهدیم به جیب که میرود؟ به جیب «عموسام!» و شاید به همین دلیل «پروخورفوف»، میلیاردر روس حزب خود را «امر حق» نام نهاده. بله، «حق» همیشه به «حقدار» میرسد؛ و یانکیها همیشه «حقدار» بوده و هستند. ولی اگر بخواهند همچنان «حقدار» باقی بمانند، به «تظاهرکننده»، به ویژه در «سوریه» نیاز مبرم خواهند داشت؛ این است «حکمت» گزینش تایم! مشتاقان این گزینش گوسالهپسند و «بلاهتگستر» میتوانند به فیگارو، مورخ 14 دسامبر 2011 مراجعه فرمایند تا ما هم بپردازیم به مصاحبة تاجزاده از اعماق سلول مخوف و تیره و تار انفرادی!
فرازهائی از این مصاحبة مضحک را سایت فارسی زبان نووستی، مورخ 23 آذرماه سالجاری در بخش «نگاهی به مطبوعات روسیه و ایران» بازتاب داده. تاجزاده طبق معمول علیخامنهای را «مسئول» همة کمبودها معرفی کرده، و ضمن نشخوار تبلیغات محفل نوبل، تنها راه حل مشکلات را برگزاری «انتخابات آزاد» میداند؛ حتماً از همان قماش انتخاباتی که خودشان برگزار میکردند. اما جالب اینجاست که تاجزاده از پیش «نتیجة» این انتخابات آزاد را میداند! اگر «انتخابات آزاد» مطلوب اعضای طویلة مککارتی برگزار شود، به ادعای تاجزاده، «اسلام سازگار با دمکراسی پیروز» خواهد شد. علامت تعجب هم نمیگذاریم، چرا که فاشیسم بینالملل همزمان «مقدسات» و برگزاری «انتخابات» بر محور مبهم «مقدسات» را دو دستی چسبیده و رها نخواهد کرد. از اینرو تاجزاده که بجای ملت ایران نشسته، همزمان خامنهای را سرزنش میکند که «بجای همه و برای همه تصمیم میگیرد!» نووستی به نقل از روزنامه اینترنتی «روز» مینویسد:
«[...] تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور در دولت محمد خاتمی [...] رهبر [حکومت اسلامی] را مسئول درجه اول برگزاری انتخابات فرمایشی [...] خواند و گفت [خامنهای] به جای همه و برای همه تصمیم میگیرد[...]»
تاجزاده همچنین در مصاحبه با سایت «کلمه» چند اسلام دیگر اختراع کرده؛ از آنجمله است اسلام «مصباحی ـ خوارجی» که با «اسلام خوب»، یعنی اسلام محفل نوبل در تضاد قرار میگیرد. کافی است «انتخابات آزاد» برگزار شود تا «مردم» با شرکت در آن «اسلام خوب» را انتخاب کنند. به نظر میرسد تاجزاده را خیلی شکنجه دادهاند که چنین به هذیانگوئی افتاده:
«[...] تاج زاده تصریح کرد[...] اگر در ایران [...] انتخابات آزاد باشد، اسلام سازگار با دموکراسی و آزادی و مدافع حقوق بشر بر اسلام مصباحی ـ خوارجی پیروز خواهد شد[...]»
همه بدانند و آگاه باشند که «انتخابات» در قاموس فعلة فاشیسم یعنی انتخاب نوع اسلام! محور این «انتخابات» هم هیچ نیست جز «باورهای عام»؛ مسائل واقعی جامعه در این «انتخابات» جائی ندارد. به عنوان نمونه، در این عرصة توهم و توحش، انفجار کارخانهها و قتل کارگران چه اهمیتی میتواند داشته باشد؛ مهم این است که آمریکا بتواند کشور ایران را همچون صحرای عربستان و دیگر شیخنشینهای «خلیج همیشه فارس» به بازار مصرف کالاهای قاچاق و مراکز برده فروشی تبدیل کند. به این ترتیب، باز میگردیم به دوران نکبتبار صدارت میرحسین موسوی، یا همان صدر «انقلاب اسلامی!» بله، آخوند مصلحی را بیدلیل به عربستان احضار نکردهاند. بر اساس اظهارات «پانهتا»، خلیج فارس «خط قرمز» یانکیهاست و برای دفاع از این خط توحش بازگشت به «صدر اسلام» الزامی مینماید.
در این اسلام «محمدصاد» وجود ندارد، ابوبکر و عمر هم شاید نباشند، ولی «علی» و «عثمان» حتماً حضور دارند. علی در قلعة «حیوانات نشسته» و از طریق عربستان برای ارباب نفت رایگان میفرستد، و «عثمان» هم در مسکو میکوشد با اخراج روزنامهنگار و سرکوب آزادی بیان، از پوتین، برای انگلستان یک عدد «پوتین مقدس» بسازد. برای هم پالکیهای «برهزوفسکی»، اهل قلم کاربرد ویژهای دارد. میتوان با چاقو سرشان را برید، و در اوکراین انقلاب نارنجی به راه انداخت. میتوان با چکش یا با گلوله نابودشان کرد و در روسیه قتل را به حساب «پوتین» نوشت، تا ضمن ارعاب دیگران، امکان تغذیة کارگران دکههای فروش حقوقبشر یانکیها فراهم آید و ... و میتوان همچون عثماناوف کاسة داغتر از آش شده، روزنامهنگار را به «جرم» انتشار «اهانت دیگران» به پوتین اخراج کرد!
در رابطه با عمل «عثماناوف» به چند نکتة اساسی میتوان اشاره کرد. نخست اینکه ولادیمیر پوتین، به عنوان نخست وزیر روسیه از هیچ رسانهای شاکی نشده، در نتیجه، دلیلی وجود ندارد که امثال عثماناوف خود را بجای «پوتین» قرار داده، ضمن نکوهش روزنامهنگاران، آنها را اوباش خوانده و اخراجشان کند.
همچنانکه گفتیم حضرت عثمانوف، شخصاً در چند جایگاه مختلف حقوقی نشستهاند. ایشان ابتدا در جایگاه قضاوت قرار گرفته و گزارش و تصویر کامرسانت را توهین به پوتین ارزیابی میکنند. سپس بجای پوتین، از این «توهین» شاکی میشوند و در گام بعدی شخصاً به «شکایت» پوتین رسیدگی کرده و «حق» را به «شاکی» میدهند؛ از قضای روزگار حکم کذا را هم خودشان به مورد اجرا میگذارند. خلاصه در این عملیات قهرمانانه عثماناوف را میبینیم که از جایگاه اجتماعی واقعی خود خارج شده و همزمان چندین جایگاه اجتماعی دیگر را اشغال کرده، که مهمترینشان جایگاه نخستوزیر روسیه است! حال دو موضوع اساسی مطرح میشود.
نخست اینکه اوباش کیست؟ خبرنگار و گزارشگری که در چارچوب مقررات وظیفة خود را انجام میدهد اوباش است یا عثماناوف که ضمن اشغال جایگاه اجتماعی دیگران، خبرنگار را به دلیل انعکاس خبر، اوباش میخواند؟ دیگر آنکه، آنحضرت با اخراج خبرنگاران چنین القاء مینمایند که ولادیمیر پوتین صغیر و مهجور است و تحت «قیمومت» ایشان قرار گرفته. در اینصورت عمل صاحب موسسة کامرسانت «توهین آشکار» به نخستوزیر روسیه شمرده میشود. و به استنباط ما اینعمل با هدف «تخریب» ولادیمیر پوتین صورت گرفته.
منافع محفل عثماناوف را «آزادی بیان» تهدید میکند و حضرات میپندارند که خواهند توانست با ایجاد «تقدس» برای پوتین این منافع را همچنان دستنخورده نگاه دارند. بله، عثماناوف میپندارد «نیک ورد آورده، ولی بدون تردید سوراخ دعا را گم کرده!» کافی است ولادیمیر پوتین در گفتگوی مستقیم خود که در تاریخ 16 دسامبر سالجاری از رسانههای روسیه پخش میشود، اخراج خبرنگاران کامرسانت را محکوم کند. به این ترتیب، طرح سرشار از نبوغ محفل «برهزوفسکی» ابتر خواهد شد. در اینصورت بعضیها ناچار میشوند یک «لژیون دونور» هم به عثماناوف بدهند.
...
<< بازگشت