گرینپشک!
تجلیل مزورانة لندن و واشنگتن از
ملاله یوسفزی، اهداف متعددی دنبال میکند. از
آنجمله است، انکار حمایت بیقید و شرط اعضای ناتو از طالبان؛ تشویق
سرکوب انسان از طریق تقلیل حقوق انسانی به «حق تحصیل کودکان»؛ و از همه مهمتر، به
ارزش گذاشتن «فریب» در ابعاد فردی، خانوادگی و جهانی. به زیر
سئوال بردن مشروعیت قانونی شورای امنیت سازمان ملل توسط عربستان و جمکران، در
واقع تداوم همین سیاست استعماری است.
این همان سیاستی است که از توافقهای
اخیر «روسیه ـآمریکا» در تقابل با فاشیسم ـ
اسلام سیاسی ـ متضرر شده و میکوشد
با نفی اعلامیه جهانی حقوقبشر، و توجیه سرکوب آزادی بیان، توحش «یکجانبهگرائی»
و «فتوی» را بجای تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل بنشاند. باشد که در کوتاه مدت، الگوهای توحش جمکران و عربستان بر کشورهای
مسلماننشین آسیا و آفریقا تحمیل شود. به این ترتیب، ارتباط روسیه نیز با کشورهای همسایهاش قطع
خواهد شد.
کشتار سازمان یافتة مسیحیان در عراق و مصر و سوریه، و
همچنین آشوبهای مسکو در واکنش به «قتل شهروند روس توسط مهاجران» در راستای همین
سیاست صورت میپذیرد. خلاصه، شعار ابلهانة «روسیه برای روسها» از همان
لجنزاری سرچشمه میگیرد که در واکنش به سفر جان کری به مسکو در سالگرد جنگ جهانی
دوم، یک دختر بچة پاکستانی را در سازمان
ملل به ابزار تبلیغات انسانستیزش تبدیل کرده.
این لجنزار که با هر تفاهم «آمریکا ـ
روسیه» به تلاطم در میآید، پس از تصویب
قطعنامة 2118 و «نشست بالی» فوران کرد! پرتاب
«ملاله» به کاخ سفید و سپس به کاخ باکینگهام پیامد فوران لجنزار هیتلر است. فوران این
لجنزار در اروپا با تاخت و تاز «ناسیونال سوسیالیستهای بریتانیا» و تمرکز «یورونیوز»
و بوقهای همسو بر اقلیتهای قومی، به
ویژه در یونان و فرانسه به اوج رسید. این
هیاهو «صدای آمریکا» و «جروزالم پست» را در کنار حکومت جمکران و روزنامة کیهان
نشاند و معلوم شد، اجرای برنامة «وارداتی» غنیسازی اورانیوم چندین و چند «معجزه» به همراه دارد! نخست اینکه این برنامة استعماری از یکسو برابری
حکومت پوشالی اوباش جمکران را با «غرب» به اثبات میرساند. دیگر
آنکه، حکومت دستنشاندة اراذل جمکران را
به «حاکمیت ملی» و «مدرن» تبدیل خواهد کرد،
چرا؟ چون «اعتقاد» رسانههای غرب چنین است! و از
آنجا که مطالبات استعمار از بوقهای غرب پخش میشود، استقبال کیهان جمکران نیز از این مطالبات
«طبیعی» شمرده میشود. لات، بنابرتعریف، «زورگو» و «زورپرست» است:
«[...] رسانههای غربی معتقدند غنیسازی اورانیوم [...]
با روح ملی ایرانیان عجین شده [...] و تعطیلبردار نیست [...] صدای آمریکا از قول
مارک فیتز پاتریک کارشناس مؤسسه مطالعات استراتژيک در لندن گفت: ایران غنیسازی
اورانیوم را متوقف نمیکند. این امر بخشی از روح ملی آنان شده [...]»
منبع: کیهان، مورخ 20 اکتبر2013
میبینیم که ملت ایران به رفاه و امنیت و بهداشت و
آموزش و شکوفائی فرهنگی هیچ اهمیتی نمیدهد؛ روحاش با غنیسازی آخوندها عجین شده! و دلیل
هم اینکه «توقف غنیسازی» البته باز هم به ادعای رسانههای غرب، خواست اسرائیل و
آمریکاست! از اینرو جروزالم پست، ضمن تأکید بر این دروغ شاخدار، مدعی شده
که اکثریت ایرانیان از تداوم برنامه هستهای پشتیبانی میکنند:
«[...] روزنامه جروزالمپست [...] نوشت: مقامات ایرانی توقف غنیسازی را که خواسته آمریکا
و اسرائیل است، رد میکنند. اکثر ایرانیها، از هر گرایش سیاسی که باشند، داشتن برنامه هستهای را معادل حاکمیت ملی، مدرنگرائی و عنصری برای برابری با غرب میدانند[...]»
همان منبع
حتی کودکان خردسال هم نسبت به ادعای
«پدر» تردید نشان میدهند، ولی در قاموس
کیهان، ادعای رسانههای غرب، همچون ادعای پرسوناژهای موهوم ادیان ابراهیمی در
مورد «وجود» خدا و یکتائیاش «آسمانی» است.
یعنی «یکبار و برای همیشه» این
ادعای موهوم به «اثبات» رسیده، در نتیجه
به اسناد و شواهد معتبر و «استدلال منطقی» هم هیچ نیازی نداریم.
باری جمکرانیان علیرغم ادعاهایشان در
باب علم و دانش و درک و فهم و عقل و شعور و غیره،
برخوردشان با «زندگی انسانی» و روابط اجتماعی حتی از یک کودک هم ابتدائیتر
است! چرا که به رفتار موهن ـ قرار گرفتن تحت قیمومت ـ «افتخار» هم میکنند! به عنوان نمونه، زمانیکه
در تاریخ 14 اکتبر سالجاری ـ در فردای ملاقات
جان کری با کاترین اشتون ـ اتحادیة اروپا «تشخیص»
میدهد که «صحیح نیست» هیئت مذاکره کنندة جمکران در ژنو، چشمش به اثر «اریک گیل»
بیفتد، رسانههای جمکران این برخورد موهن با آزادی بیان
را «احترام به حکومت اسلامی» تفسیر میکنند،
حال آنکه واقعیت جز این است!
واقعیت این است که اتحادیة اروپا خود
را در جایگاه «پدر» و «قیم» هیئت جمکرانی قرار داده و به سرکوب آزادی بیان و
سانسور رایج در حکومت ملایان جنبة تشریفاتی و رسمی و جهانی هم میدهد. و این عمل موهن، همچون تحلیلهای جروزالم پست و تفسیرهای بیبیسی
و دویچه وله و صدایآمریکا به مذاق جمکرانیان خیلی شیرین میآید که از قدیم گفتهاند:
پِشک بُز ملوکان، مُشک
است و زعفران!
این است دلیل حمایت «شیرین عبادی»، عضو فعال حزب رستاخیز، از
طالبان دریائی که عنوان دهان پرکن «گرینپیس» را یدک میکشند. ولی
آنچه اینان حمایتاش میکنند «پیس» نیست،
«پشک» است! سینه زدن شیرین عبادی
و شرکاء برای «گرین پشک» بیحکمت نیست؛ روسیه
حضور نظامیاش را در «آرکتیک» تقویت کرده و از قضای روزگار چین هم عضو ناظر
«شورای آرکتیک» است! و میدانیم که «گرین پشک» «مأموریت الهی» دارد، که همچون
محمدصاد و دیگر «صالحان» از قماش رایشالله، روحالله، بیلدربرگ، بنلادن
و ملاعمر در سراسر جهان با «کفار» مبارزه کند. لات همواره برای خود «مأموریت جهانی» قائل میشود، چرا که در توهمات، جایگاهاش را «برتر» از دیگران میپندارد.
منتهی اینروزها که محفل احترام به
ادیان ناچار شده ابعاد دکان «نظم نوین» هیتلر و «یکجانبهگرائی» را تا حدودی کاهش
دهد و پتة گروه «فمن» را بر آب اندازد، مأموریت تهاجم به شورای امنیت و کنوانسیونهای
منع خشونت از زنان به عربستان و جمکران محول شده.
حمایت آشکار رسانة رسمی حکومت ملایان
از موضع عربستان در نکوهش شورای امنیت سازمان ملل، و
اظهارات ابلهانة کنیزالاسلام، «شهین
مولاوردی» که در هر فرصت، حقوق و آزادیهای
اجتماعی زن را به «حضور» در جامعه تقلیل میدهد،
و مسائل زنان جوامع دمکراتیک را با
مشکلات زن ایرانی ـ این مشکلات ریشه در حمایت استعمار غرب از توحش
احکام شرع دارد ـ در ترادف قرار میدهد، شاهدی است
بر این مدعا. پیش از پرداختن به افاضات
کنیزالاسلام، نگاهی به همدردی مزورانة رسانة رسمی جمکران با
شیخکهای عربستان بیاندازیم:
«[...] سعودي ها بايد
بخاطر داشته باشند كه اين شورا همان شوراي امنيتي است كه در جريان هشت سال تجاوز و
جنگ صدام حسين عليه ايران، از رژيم بعث
جانبداري كرد [...] در قبال بمباران شيميائي حلبچه سكوت كرد [...] در جنگهاي [...] اسرائيليها عليه ملتهاي لبنان و فلسطين، از
صهيونيستها حمايت كرد[...]»
منبع:
ایرنا، مورخ 27 مهرماه سالجاری
البته سطور فوق به بهانة انتقاد از انتشار
«خبر موثق» رد کرسی شورای امنیت توسط عربستان در بوقهای لندن و واشنگتن قلمی شده.
آنهم در شرایطی که دبیرکل سازمان ملل تأکید
میکند که در اینمورد نامة«رسمی» دریافت نکرده!
به عبارت دیگر، علیرغم تمایل لندن، این
«خبر» هنوز رسمیات ندارد، و اهالی ایرنا
در واقع گز نکرده جر دادهاند، چرا؟ چون قادر نیستند واقعیت تلخ، یعنی افلاس «پدر» را بپذیرند! یک
نمونه از این «واقعیت تلخ»، خروج آمریکا
از پایگاه «ماناس» و سفر «ویلیام برنز» به
روسیه است!
البته در مورد دلایل این سفر توضیحی
داده نشده، ولی با توجه به اهمیت ویلیامبرنز در وزارت امور
خارجة آمریکا میتوان حدس زد که در روابط «روسیه ـ آمریکا» شاهد تحولات نوینی
خواهیم بود. و بازار ابتذال و حماقت در رسانههای جمکران که با
تاخت و تاز اوباش مذکر و مونث قبایل رفسنجانی،
لاریجانی، اشراقی
و کروبی رونق یافته، و همچنین افتتاح دکة فروش «عرفان» در بیبیسی، در واقع واکنش لندن است به این تحولات «ناخوشایند!»
همزمان با انتشار خبر مسافرت ویلیام
برنز به مسکو، شیپور وزارت امور خارجة
بریتانیا، «امانوئل ملیک اصلانیان» را به ابزار فروش «عرفان» تبدیل کرد، و علامت تعجب هم نمیگذاریم؛ عرفان نیز همچون اسلام بر «روابط یکسویه» و «زنستیز»
پای میفشارد. پیشتر با تکیه بر مثنوی معنوی، به
کرات در مورد خشونت نهفته در نگرش عرفانی توضیح دادهایم و تکرار مکررات نمیکنیم. فقط میگوئیم
که سایت بیبیسی، عرفان را با توسل به جسد
یک «هنرمند متولد روسیه» به فروش گذاشته، تا بوق بیلدربرگ هم بتواند «فمینیستها» را به عنوان «کلفت سرمایهداری»
مورد تهاجم قرار دهد و به این ترتیب به صورت غیرمستقیم، کنیزالاسلامهای جمکران از قماش فاطمه کروبی، نرگس محمدی و مولاوردی و غیره را به ارزش
بگذارد. دلیل هم روشن است؛ کنیزالاسلامها برای ایجاد ترادف میان احکام
توحش شرع و اعلامیة جهانی حقوق بشر از هیچ کوششی فروگزار نمیکنند. به
عنوان نمونه، بدنیست نیم نگاهی داشته باشیم به نامة سرشار از توحش
فاطمه کروبی خطاب به حسن فوتبال.
در این نامه که به ادعای رسانهها توسط
عیال شیخ کروبی نوشته شده، جز مشتی دروغ
و بازنشخوار تبلیغات استعماری در باب محبوبیت
مردمی حسن فوتبال، رعایت احکام اسلام
رحمانی و قانون اساسی مترقی جمکران هیچ نمیبینیم. در
واقع، این نامه نیز مانند نامههای مسخرة
پاسدار اکبر فقط برای ایجاد ترادف میان احکام نظام توحش جمکران و اعلامیة جهانی
حقوق بشر سر هم شده:
«برادر گرامی حجتاسلام
و المسلمین جناب آقای دکتر روحانی [...] قدر مردم و حمایت آنان را بدانید[...] سعی
کنید حقوق ملت ـ اصول مندرج در فصل سوم
قانون اساسی ـ اجرایی شود زیرا در روش سیستمی
که به شرع، قانون و حقوق بشر پایبند نیست
و استبداد و دیکتاتوری در ساختاراش نهادینه شده،
صدای مردم بینام و نشان به جائی
نمیرسد.»
منبع: پیک نت، مورخ 28 مهرماه سالجاری
همچنانکه میبینیم،
در ذهن علیل کنیزالاسلام «ظلمستیز
و عدالتطلب» جمکران، احکام توحش شرع با
حقوقبشر ترادف یافته! حال آنکه آزادی بیان، به
عنوان پایه و اساس اعلامیة جهانی حقوقبشر در تضاد آشکار با احکام و قوانین شرع است. خلاصه، اگر
نامة کذا به مذاق مخالفنمایان جمکران و به ویژه به دهان سایت عوامپرست داسالله
شیرین آمده، حکمتی دارد! تبلیغات لجنزار احترام به ادیان مانند «پشک بز ملوکان، مشک
است و زعفران» به دهان غلامان!
و «خواهر» شهین مولاوردی هم که به پیروی از رادیوفردا، «حضورزن» را بجای حقوق زن مینشانند و تحجر
حکومت جمکران را به «جوامع جهان» تعمیم میدهند،
به این قماش مشک و زعفران ارادت
ویژه دارند:
«[...] زنان و مردان در جهانی که نابرابری ناپذیرفتنی
در آن حاکم است زندگی میکنند [...] بنابراین لازم است برای ریشه کن کردن ظلم و
تبعیض تلاش شود[...] جریان بینالمللی برای دفاع از حقوق زنان [...] شکل
گرفته و زنان جهان اسلام نیز از وضعیت زنان در سایر جوامع مستثنی نیست. قوانین
ناعادلانه، نامتوازن و تبعیضآمیز به یکی
از جدیترین موضوعات تبدیل شده [...]»
منبع: پیک نت،
مورخ 23 مهرماه سالجاری
میبینیم تبلیغات سازمان سیا که توسط
«مولاوردی» بازنشخوار میشود، به مذاق داسالله
بس شیرین آمده! البته خوشرقصی «خواهر» مولاوردی برای ارباب به
این مختصر محدود نمیشود؛ ایشان به پیروی
از یانکیها که جهت حفظ ارکان توحش در کشورهای مسلماننشین و به ویژه ایران، از پیوستن به کنوانسیون منع خشونت علیه زنان
خودداری میورزند، به سازمان ملل پارس میفرمایند:
«[...] علیرغم مصوبات و
اسنادی که سازمان ملل برای کاهش و رفع خشونت به تصویب رسانده، هنوز تاثیر مطلوب را
نداشته و جای کار بسیار دارد تا تدابیر جدیدتر و موثرتری اتخاذ شود[...]»
منبع: گویانیوز،
مورخ 27 مهرماه سالجاری
باید به این جانور وحشی و فرهیخته یادآوری
کنیم که اشکال از کنوانسیون سازمان ملل نیست؛
از آمریکاست که نوکراناش را در جمکران
و عربستان از پیوستن به این کنوانسیون منع کرده! و چرا راه
دور برویم، تاختوتاز مولاوردی به سازمان
ملل، تداوم روند پروپاگاند خشونتی است که
در اروپا به راه افتاده و نه تنها به تمرکز داسالله بر ویژگیهای نژادی و تعلقات
مذهبی ـ تبار یهودی آخوند حائری و ریش
قرمزهای جمکران ـ منجر شده، که
رمان «دینی ـ بومی» هم خلق کرده، و آثار
صادق هدایت را با «هولوکوست» در ترادف قرار داده! برای
آشنائی با ابعاد توحش سگهای هار استعمار، مشتاقان میتوانند به یاوه سرائیهای «احمد
شاکری» در سایتهای ایسنا و مهرنیوز، مورخ
21 اکتبر 2103 مراجعه کنند، تا ما هم
برویم به سراغ «خودکار، کشور، پدر»، شعار نوین
فاضلاب احترام به ادیان در پاکستان که برای همسوئی با شعار «خدا، شاه، میهن» در ایران ساخته شده. و برای
گسترش همین شعار پوچ استکه وزارت امور خارجه بریتانیا مصائب فرضی یا واقعی یک
دختر بچة پاکستانی را دستاویز قرار داده.
بیبیسی،
مورخ 21 اکتبر 2013، در مطلبی تحت
عنوان، «از دره سوات تا سازمان ملل؛ داستان دختری
که جهانی شد»، از زندگی ملاله حکایت میکند. مهم
نیست که این حکایت واقعیت داشته باشد، آنچه اهمیت دارد تأثرآور بودن این حکایت است. منطقاً
هر کس در شرایط عادی این مطلب را بخواند نسبت به ملاله و ملالهها احساس ترحم خواهد
کرد و همین احساس ترحم برای حقنه کردن تبلیغات انسانستیز محفل احترام به ادیان کفایت
میکند:
«[...] نمیتوانست حرف
بزند[...] به سختی به دکتر فهماند که قلم و کاغذ میخواهد [...] دستان لرزانش
نوشت: کشور [...] کلمه بعدی که روی کاغذ نوشته شد پدر بود[...] این داستان زندگی
ملاله است[...]که [...] در مقر سازمان ملل [...]گفت: یک کودک، یک معلم، یک کتاب، یک قلم میتواند جهان را عوض
کند[...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 21اکتبر سالجاری
بله! ولی بیبیسی
نیک میداند که «بمب» هم میتواند خیلی چیزها را برای انسانها «عوض» کند. اما بد نیست به کارفرمایان شیخ صادق صبا چند
نکته را همینجا یادآور شویم. نخست اینکه تروریستهای
دستپروردهشان «بیسواد» نیستند! دیگر آنکه فرد بیسواد الزاماً تروریست از آب در نمیآید. پیوند
جرم و تروریسم به فقر و بیسوادی، پایة
تبلیغات همان محافلی است که منافعشان در گرو گسترش فقر و بیسوادی اوفتاده! همان
محافلی که با استقرار حکومتهای اسلامی در ایران، عراق، افغانستان،
تونس، لیبی و مصر، میلیونها نفر را آواره کردهاند و در کمال
وقاحت از خود سلب مسئولیت میکنند، و
حکومتهای اسلامی و شرایط هولناک زیست انسانها را «خواست عمومی» جا زدهاند. اشک تمساح اتحادیه اروپا برای قربانیان «لامپه
دوزا» ابعاد مختصری از این سلب مسئولیت استعماری را بخوبی آشکار میکند. ولی
دستاویز قرار دادن «ملاله»، به مراتب از
روضه و زوزة نخستوزیر ایتالیا برای قربانیان «لامپه دوزا» مهوعتر و وحشیانهتر
است.
اهداء جوایز سیمون دوبوار و ساکاروف به ملاله؛ پرتاب وی به کاخ سفید و کاخ باکینگهام؛ و انتشار کتاب به «قلم» او، در واقع بازتولید سناریوی تخریب انسان از طریق
اهداء نوبل به شیرین عبادی است؛ آنهم در ابعادی به مراتب گستردهتر. شیرین عبادی زندگیاش را با دروغ و پشتهماندازی و فرصتطلبی در همآمیخته بود، دریافت
جایزة صلح نوبل در 50 سالگی به این مجموعة فریب ابعاد جهانی بخشید. ولی ملاله یک دختر بچة 16 ساله است که به اسارت نیازهای تبلیغاتی غرب در آمده و میرود
تا آیندهاش را بر پایة فریب و تبلیغات استعماری سازمان دهد. آنچه
در مورد ملاله نقل میکنند هیچ اهمیتی ندارد، مهم این است که محفل احترام به ادیان برای
پنهان داشتن حمایتاش از تروریسم، یک
دختر بچه و خانوادهاش را به گروگان فریب و دروغ تبدیل کرده. این دختربچه به دلیل مصائبی که متحمل شده، مسلماً آسیبپذیرتر از دیگران است، و با توجه به حکایات بیبیسی، به صراحت میتوان دریافت که «ملاله» در شرایطی
نیست که بتواند زنجیر این فریب را بگسلد و خود را آنگونه که هست، بنمایاند.
ملاله ناچار است همچون نورچشمیهای
بیهنر هولیوود، خود را با تصویر گزافهای که رسانهها از او ساختهاند، شناسائی کند! و عمری را در خودفریبی بگذراند. ولی تشویق فریب و دروغ به ملاله محدود نمیشود؛ محفل احترام به ادیان همین روند را در مسائل
استراتژیک از جمله در مورد روابط روسیه با جمکران نیز به کار گرفته.
برخلاف ادعای لوتی و عنترهای مخالفنما
که میکوشند روسیه را طرفدار حکومت جمکران معرفی کنند، حکومت
اسلامی دقیقاً در مسیر منافع لندن و واشنگتن گام برمیدارد. گزارش سایت دیپلماسی ایرانی، مورخ 28
مهرماه سالجاری در مورد شیخ نشین امارات، به
عنوان بزرگترین صادرکنندة کالا به کشور ایران شاهدی است براین مدعا! به عبارت دیگر، همانطور که بارها گفتهایم، ارز حاصل
از چپاول نفت ایران به بانکهای اربابان حکومت قدرقدرت جمکران در غرب سرازیر میشود. و همین
امر نشان میدهد که شعارهای «نبرد با آمریکا» و به ویژه «مرگ بر اسرائیل» برای رد
گم کردن ساخته و پرداخته شده. به همچنین است ادعای دروغین «حمایت» جمکرانیان
از دولت لائیک سوریه!
منطقاً اگر حکومت اسلامی از دولت سوریه
طرفداری میکرد، نمیتوانست مدافع حماس
باشد! چرا که دارودستة اسمعیل هنیه، دست در
دست اسرائیل از تروریستهای اسلامگرا در سوریه حمایت میکند، و این
روزها که آنگلوساکسونها در سوریه به افلاس افتادهاند، جمکرانیان
به دو شاخة کاذب مخالف و موافق حماس تقسیم شدهاند! و در
شرایطی که ایرنا برای این تشکل تروریست سینه میزند، دیگران از حماس و اخوانالمسلمین انتقاد میکنند:
«[...] دور افتخار زدن خالد مشعل با پرچم تروریستهای
سوری که موسی ابومرزوق همچنان آنها را انقلابیون سوری میخوان د[...] مکر و حقهای
است که تنها در رفتار اخوانیها دیده میشود[...]»
منبع: دیپلماسی
ایرانی، مورخ 19 اکتبر2013.
میبینیم که جمکرانیان برای نشستن در
سنگر برنده، اینک انگشت
اتهام را به سوی همپالکیهایشان گرفتهاند.
البته تحولات سوریه خیلیها را به «تغییر سنگر» و افشاگری واداشته، بجز
کنیزالاسلامهائی از قماش «صدیقه وسمقی» که تلاش میکنند حکومت جمکران را طرفدار
دولت لائیک سوریه بنمایانند. به این ترتیب یانکیها میتوانند همچون نمونة
عراق و افغانستان، برای ویران کردن سوریه نیز از لات و اوباش
جمکران بهرهبرداری به عمل آورند و «پول نان» وسمقیها را بدهند. باشد که اینان بتوانند با سرودن شعارهای فاقد
شعور، و بازنشخوار شعار ابلهانه مهدی
بازرگان ـ از ماست که برماست ـ خودفروشیشان را به خیال خود «پنهان» دارند. یادآور
شویم شعارهای صدیقه وسمقی در تاریخ 27 مهرماه سالجاری در سایت فرزند معنوی سابق «امام
خمینی» ـ انقلاب اسلامی ـ انتشار یافته. ولی وسمقی از برگزیدگان «دویچه وله» نیز هست؛ چرا که
در هر حال تبلیغات «کانون اسلام» را بازنشخوار میکند:
«[...] صدیقه
وسمقی از جمله اسلامشناسان محجبهای است که معتقد است زنان باید با هر پدیده تحمیلی
و نامعقول مبارزه کنند. او به دویچه وله میگوید، زمان آن رسیده که زنان در باره موضوعات مربوط به
خود تصمیم بگیرند [...] حجاب اجباری در اسلام وجود ندارد[...]»
منبع: دویچه
وله، مورخ 13 مردادماه سالجاری
بله، قرار است زنان با هر پدیده نامعقول، بجز
آنچه در اسلام و قرآن و وحی و سنت پیامبر و
تعبد و پدرسالاری و تعدد زوجات و «حق» کتک خوردن و غیره آمده «مبارزه» کنند. این مبارزه مسلماً شامل مخالفت با برقراری
قوانین انسانمحور نیز خواهد شد. و هدف از
«مبارزات» کذا، این است که صدیقه وسمقی «پول نان» رایش را پرداخت
نماید!
<< بازگشت