سوسک و صالحان!
نامرد در سیاهی
فقدان مردیاش را پنهان کرده است
و سوسک ...آه!
وقتی که سوسک سخن میگوید!
شیخ حسن روحانی که سازمان ملل را با
«مسجد» و کشور ایران را با «عربستان سعودی» اشتباه گرفته، روز
گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل بالای منبر رفت و موعظهاش را به زبان عربی و «به
نام خداوند خونخوار» قواد خلیلالله آغاز نمود،
و ضمن تزریق یک قطره شاهنامة
فردوسی به پروپاگاند صلح «رایش»، تأکید کردکه «فتوی» بر قوانین و مقررات حقوقی معاصر
برتری دارد و ... و در پایان هم کرة زمین را به «صالحان» بخشید!
در واقع سخنرانی بیشرمانة روحانی
بازتولید مجموعه عربدهجوئیهای علی خامنهای، محمدخاتمی و احمدینژاد در سازمان
ملل بود. محور مشترک این مجموعه «یکسویگی» و «انسانستیزی»
آن است. «یورونیوز»، همچون دیگر رسانههای غرب با ارائه ترجمة تحریف
شده از سخنپرانی روحانی، تمامی سعی خود
را در آراستن چهرة کریه دولت جمکران مبذول داشت،
ولی مشکل میتوان انسانستیزی ملا را از کلام او زدود. همزمان
با تلاشهای «خداپسندانه» رسانههای غرب،
بعضیها هم در اسرائیل به ستایش
«قدرت نفوذ» سخنرانی کذا نشستند و اظهارات پوچشان سخت به مذاق فارسنیوز، مورخ 25 سپتامبر 2013 خوش آمد.
دلیل هم اینکه «قدرت نفوذ»، همچون نیش
چاقو و دیگر «ارزشهای» فاشیسم «یکسویه» و «تحمیلی» است! در نتیجه هیچ تفاوتی ندارد که شیخ حسن بر طبل
«صلح» بکوبد یا جنگطلبی کند؛ این فرد در هر حال یکجانبهگراست، و با تحمیل
«تعلقات دینی» خود و یا قشر وابسته به خود بر مجمع عمومی سازمان ملل، در
واقع قوانین و مقررات حقوقی را به استهزاء گرفته. و
اتفاقاً اربابان یانکی حکومت جمکران نیز دقیقاً در همین مسیر گام بر میدارند.
باراک اوباما با نادیده گرفتن جایگاه
حقوقی شورای امنیت، تریبون سازمان ملل را
به منبری جهت «تهدید» تبدیل کرده بود. خلاصه،
حسن فوتبال و رئیس جمهور یانکیها در مسیر یکجانبهگرائی و فتویسالاری در عمل «مکمل» یکدیگر شدهاند؛ اولی با کوفتن بر طبل «صلح»، و دومی با تهدید به جنگ. در واقع،
هر دو «شورای امنیت سازمان ملل» را هدف گرفته بودند، چرا که
این شورا با ادیان ابراهیمی، یعنی با عرصة
«یکجانبهگرائی» و صدور فتوی در تقابل قرار گرفته! و این
تقابل برای آنگلوساکسونها که جز دامن زدن به تعصبات نژادی، دینی
و بومی هیچ «سیاست» دیگری نداشتهاند، ایجاد
اشکال میکند؛ به ویژه در ایران! البته تا زمانیکه بلشویکها در مسکو حاکم بودند،
مسائل تفاوت میکرد؛ لندن و
مسکو در تفاهم با یکدیگر روزگار میگذراندند.
ولی پس از فروپاشی اتحاد شوروی دوران این
تفاهم استعماری هم به سرآمد!
و اینجا بود که تهاجم به افغانستان و
عراق در دستورکار ناتو قرار گرفت، سپس میرحسین موسوی که عمری را به جنایت و دروغ
گذرانده، بر علیه تقلب «قیام» کرد و ... و حکومت ملایان
چنین پنداشت که میتواند یک رئیس دولت محبوب و مردمی داشته باشد و همچون دوران
گذشته لاتبازی و لشکرکشی خیابانی به راه اندازد،
ولی نشد که نشد. سپس
برنامة ترور موسوی و تبدیل وی به شهید راه «مصدقها» ناکام ماند و ... و اکنون پس
از گذشت 4 سال، همین حکومت مفلس ناچار
است موسوی را از سلول زندان رسانهای که برای او ساخته، «آزاد»
کند. و این «آزادی» از ضعف و افلاس حکومت ملایان نشان
دارد. برای جبران همین افلاس است که کنیزالاسلامها ـ
دارودستة احمدی خراسانی ـ رسماً
بر علیه دولت لائیک موضعگیری کردهاند، و جمکرانیان و اربابانشان هم بر آخوند محمود
طالقانی و «اسلام رحمانی» شیخ مهدی بازرگان متمرکز شدهاند. برای
مبارزه با «لائیسیته» و «دمکراسی» چه چماقی بهتر از «افکار» مهدی
بازرگان و محمود طالقانی!
ایندو شخصیت برجسته و محبوب استعمار، در آستانة جنگ دوم جهانی، یعنی همزمان با حضور گستردة مستشاران نظامی
آلمان نازی در ایران، فعالیتشان را در
«کانون اسلام»، نخستین مرکز گسترش فاشیسم
آغاز کردند.
کانون اسلام، اولین مرکز آموزش «اسلام اجتماعی» دوران پهلوی
اول است که در واقع برای سرکوب لائیسیته و تحکیم پایههای «چپستیزی» در ایران به
راه افتاد. و جای تعجب نیست که پس از خروج شاه از ایران ـ دوران نخستوزیری شاپور بختیار ـ سفیر آلمان طی ملاقات با مهدی بازرگان حمایت دولتاش را از اسلامگرائی
و براندازی دولت بختیار اعلام میکند! و باز هم جای تعجب نیست که سه سال پس از کودتای
ارتش ناتو در ایران، مهدی بازرگان درکمال بیشرمی صریحاً به این مطلب
اشاره دارد:
«[در تاریخ 30
دیماه 1357] در خواست ملاقات سفیرکبیر
آلمان برای ابراز همکاری و تأئید[...]»
منبع: سایت
تاریخ ایرانی، کد مطلب 38493
میبینیم که «فدائیان اسلام» که مورد تأئید رایش سوم هم
بودند، 35 سال پس از پایان جنگ جهانی دوم هنوز مورد تأئید
وزارت امور خارجه آلمان غربی قرار میگرفتند،
و امروز هم پس از اتحاد دو
آلمان، «در» بر همین پاشنه میچرخد. یادآور شویم در همین آلمان «متحد» و دمکراتیک بودکه تحت نظارت سازمان سیا برای
دولت آیندة اسلامگرایان سوریه «پیشنویس قانون اساسی» تهیه کردند. و اگر
وزارت امور خارجه آلمان اینک ناچار شده در مورد سوریه خفقان بگیرد، به
دلیل لگدی است که بر پوزة عموسام فرود آمده! به
عبارت دیگر، تحرکات خرابکارانة آلمان در سوریه هنوز ادامه
دارد، ولی در شرایطی که لندن سر بریدة وزیر امورخارجه
فرانسه را به مسکو تقدیم کرد، روشن است که دولت کشور «اشغال شده» آلمان دیگر
نتواند رجزخوانی کند و «الگوی یمنی» ارائه دهد. به طور کلی از قدیمالایام حمایت از «فاشیست ـ مسلمانها»، یا بهتر
بگوئیم تشویق حماقت و تعصب ـ دینی، بومی و قومی ـ
در رأس «سیاست خارجی» آلمان قرار داشته،
و مسلم است که دولت شاپور بختیار
نمیتوانست مورد تأئید ژرمنها قرارگیرد. اینان به
توحش و خشونت و حماقت امثال مهدی بازرگان نیاز داشتند که تاریخ 2500 سالة
ایران را نفی کند:
«[...] در این جریان سه سال ملت قهرمان ما خیلی بیشتر
از 2500 سال تاریخ شاهنشاهی شهید و معلول داد [...]»
همان منبع
بله، مهدی
بازرگان درجة پیشرفتهای مملکت را با شمار شهید و معلول طاق میزند. کسی که با حمایت ارتش ناتو و ماشالله قصاب و
زهراخانوم بجای شاپور بختیار نشسته بود، تعداد قربانیان رژیم سیاسیاش را نشان «برتری»
حکومت اسلامی بر شاهنشاهی معرفی میکند! و
خلاصه سازمان سیا خادمی بهتر از «مهدی بازرگان» نمیتوانست بیابد. شیخ مهدی در ادامة همین سخنرانی ابلهانه، ضمن
پیوند زدن «تشکل حزبی» و روشنفکری به اشغال کشور ایران، و همچنین ستایش از ترور رزمآرا، ادعا
میکند، کودتای 28 مرداد 1332 برای
سرنگونی محمد مصدق بوده، و روحانیت هم با
این کودتا مخالفت داشته! به عبارت دیگر،
اظهارات مضحک اخیر علی خامنهای
پیرامون حمایت روشنفکران از کودتای 28 مرداد در واقع بازنشخوار یاوهگوئیهای همین
مهدی بازرگان منفور است، که لاتهای جماران
او را «لیبرال آمریکائی» میخواندند:
«[...] نباید بجای چنگ زدن به ریسمان الهی به دستهبندیهای
خصمانه و انحصارگریهای جاهلانه بپردازیم [...] قتل رزمآراء به دست شهید استاد خلیل طهماسبی از پیروان شهید نواب صفوی [...]
تأسیس حزب توده ایران با تبلیغات و تشکیلات منظم و موثر در روشنفکران و کارگران و
کشاورزان و تصرف مناطقی در شمال و در آذربایجان [...] کودتای آمریکائیـ انگلیسی
ـ درباری 28 مرداد برای سقوط دولت ملی مصدق [...] دوران اختناق شدید
تا نهضت روحانیت و مبارزه مسلحانه[...]»
میبینیم که مهدی بازرگان به صراحت از تروریسم و خشونت
حمایت میکند، و به همین دلیل سازمان سیا پس از گذشت 35 سال از
کودتای 22 بهمن، تلاش دارد از طریق «نشخوار گذشته» پیرامون کشتار
زندانیان، تشکل تروریست «نهضتآزادی» را «مخالف خشونت»
جلوه دهد! حال آنکه از روز نخست خشونتها از همین تشکل
فاشیست سرچشمه گرفته بود. تشکلی که همچون «جبهة ملی» اهرمی است برای بحران سازی،
یکجانبهگرائی و براندازی، و به
ویژه منبعی است برای «تولید قهرمان!»
در سرزمین قدکوتاهان
معیارهای سنجش همیشه بر مدار صفر سفر کردهاند
در مورد جبهة ملی و همکاران آشکار و پنهاناش وارد
جزئیات نمیشویم. به محض به ثمر رسیدن برنامههای استعمار پیرامون
بحرانسازی، کودتا، جنگ و غیره، اعضای
این محفل در «جایگاه مخالف» مینشینند و تبدیل میشوند به «قهرمانان ملی!» محمد
مصدق، کریم سنجابی، مهدی بازرگان، بنیصدر، میرحسین موسوی و شیخ کروبی در چارچوب
همین روند استعماری است که امروز در «سنگر حق» لنگر انداختهاند. و برای
حمایت از همین سیاست ایرانستیز است که برنامة اهداء جایزه به «کنیزالاسلامهای»
جمکرانی از قماش عبادی و ستوده و شرکاء به مورد اجرا در آمده. کنیزالاسلامها در توحش و خشونت گوی سبقت از
آخوند ربودهاند؛ برای اینان دیگر «رعایت حجاب» هم کافی
نیست، لازم است چشم مردان را درآورند! چرا که،
به ادعای اینان حجاب زن با «نگاه» و «تخیل» مرد دریده میشود:
«[...] برخی از مردان به ظاهر مسلمان امروز به ویژه در
سال های اخیر[...] ثابت کرده اند که تخیل هیز و فاسدشان قادر است از پوشیدهترین
حجاب زنان هم بگذرد و بدن لخت را برای بهره جویی جنسی نشانه برود. تخیل
عجیب و غریب برخی مردان مذهبی دوران ما در مواجهه با زنان عادی بدین گونه بوده است[...]
»
منبع: سایت
اخبار روز، مورخ 22سپتامبر 2013
بله، «تخیل
هیز و فاسد»، چماق نوین اوباش «مدرسه
فمینیستی» است که زن را با آن تحقیر میکنند و مرد را «دشمن» او میدانند، چرا؟ چون این جانوران وحشی نه جامعة مختلط را میخواهند
و نه حتی جنسیات خودشان را میپذیرند. خواست اینان زیستن در نوعی حرمسراست. یک جامعة
زنانه که فقط مردان «اخته» به آن راه دارند.
منتهی از آنجا که سنت «خواجه داری»
در ایران دیگر رایج نیست، برای خاطرجمع
شدن اینان، لازم آمده مردان «نابینا» شوند،
تا به تخیلات «فاسد» دچار نگردند و «حجاب
خواهران» را مخدوش نکنند! توصیة
کنیزالاسلام این است که باید «حجاب اختیاری» شود!
شاید این پیشنهاد در جمکران که
حجاب اجباری است عجیب بنماید ولی در واقع به هیچ عنوان چنین نیست!
کنیزالاسلامها برای مبارزه با استقرار «دولت لائیک» در
ایران چماق به دست گرفتهاند! دولتی که کارمنداناش میباید «نماد بردگی» را
کنار بگذارند؛ و در محیط کار هم با «دفتر یادداشت پدر پاک و
شرافتمندشان» وداع کنند! اشکال همینجاست. کنیزالاسلام نمیخواهد در یک جامعة مختلط «زن»
باشد، بلکه میخواهد در یک جامعة زنانه، نقش
مرد ایفا کند! دلیل هم همان است که در
وبلاگ «چرخش عاجزانه» گفتهایم. زننما به دلیل ساختار ناهنجار شخصیتی، هم از
مرد میهراسد، و شاید از مرد نفرت
دارد، و هم از رقابت با زنان خود را عاجز میبیند. در نتیجه، میخواهد
ضعف شخصیتیاش را با تحمیل سلیقة خود بر کل جامعه جبران نماید:
«[...] حجاب دیگر کارکرد دفاعی خودش را از دست داده [...]
دیگر کمتر زنی است که [...] فکر کند با
حجاب میتواند نگاههای هیز را از خویش دور سازد،
و به پیشرفتهای اجتماعی نائل شود[...]»
همان منبع
همچنانکه میبینیم مشکل کنیزالاسلامها «نگاه مرد» و
جامعة مختلط است! به عبارت دیگر،
کنیزالاسلام به مرد نگاه نمیکند، فقط مردها به او نگاه میکنند، و این
نگاه هم هرگز نگاه دوستانه یا بیتفاوت، یا از روی خشم و نفرت نخواهد بود! چرا که،
در جهان کنیزالاسلام نگاه فقط و فقط جنسی است، و نهایت
امر این «تمایل جنسی مرد» است که حکم میراند و بس! از منظر اینان، زن در این میانه هیچ نقشی ایفا نمیکند، و
البته اشکال از کنیزالاسلامهاست. اینان
در ذهنیتشان با استدلالات به اصطلاح «منطقی»،
زن را به ابزار لذت جنسی مرد تقلیل
دادهاند، به همین دلیل است که نمیخواهند
زن باشند و به خیال خودشان «ابزار» شوند:
«[...] برای زنانیکه نگاه جنسی مردان تا اعماق وجودشان
نفوذ کرده[...]»
همان منبع
خواست زننمایان همچنانکه گفتیم «نشستن در جایگاه پدر»
است، و پر واضح است که این امر در جامعة مختلط امکانپذیر
نیست. در جامعة بهنجار نمیتوان «جنسیات» افراد
را نفی کرد. ولی در
جوامع مبتلا به طاعون اسلام، سرکوب جنسیات،
همچون نفی روشنفکری و نگرش چپ یک «ارزش» به حساب میآید. و اینک
که بساط اسلام و احکام شریعت کساد شده، یکی
از نوابغ سرشناس «گویانیوز»، پیشنهاد میکند
که «حقوق محلی» بجای «حقوق آسمانی» اعمال شود!
به این ترتیب حال که جامعه ایران میرود
تا از شر ملابازی خلاص شود، میباید نوع
دیگری از منهیات سنتی را، اینبار تحت
عنوان «ارزشهای محلی» بر ملت ایران تحمیل کنند.
به این ترتیب دامنة توحش همچنان
گسترش مییابد و میتوان کانونهای رنگارنگ «اسلام» افتتاح کرد!
افکار سردخانه
را جنازههای باد کرده رقم میزنند
در سال 1319، یعنی همزمان با حضور گستردة مستشاران نظامی
آلمان نازی در ایران، مهدی بازرگان با
محمود طالقانی در «کانون اسلام» آشنا میشود. کانون
کذا اولین مرکز آموزش «اسلام اجتماعی» بود که برای تحکیم پایههای «چپستیزی»
سازمان یافت و تهاجم سگهای هار عموسام به «روشنفکر» و «آزادی بیان» در داخل و
خارج مرزهای کشور پیامد فعالیتهای همین کانون است، که سر
در آخور «نژادبرتر» دارد. نژادبرتر، به
گزارش فیگارو، مورخ 24 سپتامبر سالجاری، در بخش
شرقی آلمان فدرال یک مینی حکومت ـ در یک
ده ـ تشکیل داده و در ینگهدنیا نیز مشابه
همین برنامهها در دست اجراست. خلاصه اگر در بیبیسی و سایتهای همسو به «سنت
تحقیرآمیز» برخی از اقوام هند، و همچنین «هشت
مارس اروپائی» اشاره شده، یا سخن از «روسریهای
زیبای زنان ایرانی» به میان آمده، تعجبی ندارد؛ محفل «رایش و روسری» اینروزها سخت به هراس
افتاده. در نتیجه،
بیبیسی پس از تهاجم به «پارسهای دوگانهپرست» و «چینیهای
فاسد»، اینک به سراغ «سنت تحقیرآمیز» برخی
اقوام هندی رفته!
بله، همه بدانند «سنت» بر دو نوع است؛ افتخارآمیز
و تحقیرآمیز! سنت «افتخارآمیز» به ادیان ابراهیمی مرتبط میشود، که
«انسان صالح» را بجای انسان نشاندهاند، چرا
که، بر خلاف پارسها و هندوها و
غیراروپائیها «یکتاپرست» هستند! این
یکتاپرستی هم حکایتی شده! همه باید یک توهم را به عنوان «اصل مسلم»
بپذیرند، و آن اینکه خداوندی که موجودیاتاش
به اثبات علمی نرسیده، لزوماً «یگانه» و «برتر» هم هست، و آنها
که به چند خدا اعتقاد دارند صددرصد در «اشتباه» هستند! به ویژه،
اگر تحقیقات علمی این چندخدائیها
در مورد «مریخ» از تحقیقات یکتاپرستان پیشرفتهتر باشد! همین
یورونیوز که ناشیانه به لاپوشانی مزخرفات حسن روحانی در سازمان ملل مشغول بود، فریاد و
فغاناش به آسمان میرود که هندیها بجای تحقیقات فضائی میتوانند مخارج سرسامآور
آن را به حل مشکلات اجتماعیشان اختصاص دهند!
به عبارت دیگر، کشور هند برای تحقیقات فضائی باید از لندن اجازه
بگیرد، چرا؟ چون سیاست بریتانیا در سوریه با شکست روبرو شده
و دولت دیوید کامرون علاوه بر تقدیم سرهای بریدة پاپ، حاکم امارات و خصوصاً لوران فابیوس به مسکو، ناچار شد سطل زباله را هم در نیویورک روی سر
فرانسوا اولاند خالی کند. این چنین بود که به ادعای رسانهها، رئیس
جمهور فرانسه با حسن روحانی «ملاقات» کرد! حال آنکه،
در واقع حسن فوتبال با عکاسان درکمین فرانسوا اولاند نشسته بودند!
در روایات چنین آمده که فرانسوا اولاند، از همهجا
بیخبر درخواست «امانپور» را برای مصاحبه پذیرفت و زمانیکه مصاحبه به پایان رسید، اولاند عزم رفتن کرد. پس برخاست و سوی در خروجی شتافت. در را گشود و در راهرو به همراهان پیوست. در نخستین چم راهرو، هنگام عبور از برابر توالتها، ناگهان حسن روحانی در حالیکه آفتابهای سبز رنگ
در دست داشت با دو عکاس، در برابرش ظاهر شدند! خلاصه شد
آنچه نمیبایست میشد! مراسم احترام به
آفتابه در حضور عکاسان و فیلمبرداران به مورد اجرا درآمد. و چنین شایع شده که، از روز 24 سپتامبر سالجاری به هیئتهای نمایندگی
اروپا با ارسال «اساماس» اطلاع دادهاند، مراقب باشید!
هیئت نمایندگی حکومت اسلامی به
همراه دو عکاس در حوالی توالتهای سازمان ملل کمین کرده! دروغ
چرا؟ میگویند دلیل غیبت حسن فوتبال در
مراسم ضیافت ناهار دبیرکل سازمان ملل این بود که بعضیها برای حفظ پرستیژ ارباب با
مذاکرات «غیرشرافتمندانه» مخالفت کردهاند،
و ضمن تأئید تلویحی تحریمها، همه
مشکلات را به حساب 8 سال دولت احمدینژاد نوشتهاند:
«[...] یادداشتنویس
روزنامه شرق [...] تأکید کرده [...] اگر [...] مصالحه و رفاقت بین ﺍین دو کشــور
صورت گیرد، نتیجه ﺍین مذﺍکره گشایش در ﺍفق ﺍقتصادی، سیاسی ﺍیرﺍن
نیست، چرا که بخش عمدهای از مشکلات ﺍقتصادی ﺍیرﺍن [...] ناشی ﺍز تحریمها نیست [...] در هشتسال گذشته
سوءمدیریتها [...] و روش حکومتداری غلط دولت چنین مشکلاتی را موجب شده [...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 25 سپتامبر 2013
نیازی نیست که بگوئیم این «مخالفت» از
همان لجنزاری سرچشمه میگیرد که مهدی بازرگان و محمود طالقانی را پرورده. همان
محفلی که طی دوران نکبتبار صدارت مهدی بازرگان، از مخالفت تندروها با دولت موقت داستانها میگفت. خوشبختانه،
پس از گذشت 35 سال از کودتای ژنرال هویزر، به
صراحت میبینیم قطع رابطه با آمریکا منافع اوباش نهضت عاظادی را تأمین میکند:
«[...] هیچ مصالحه ژئوپلیتیک و غیرشــرﺍفتمندﺍنهﺍی نه
ممکن و نه به صلاح کشور ﺍست[...]»
همان منبع
میدانیم که در مذاکرات حقوقی، آنچه اهمیت دارد، حقوق
ملت ایران نیست، «شرافت» اوباشی است که
قلم را در خدمت منافع ارباب قرار دادهاند؛ همانطور
که زنان متعهد تونس نیز پیکرشان را در خدمت «جهاد» میگذارند.
چه میتواند باشد مرداب
[...]
جز جای تخمریزی حشرات
(فروغ فرخزاد)
<< بازگشت