دوشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۲

رایش‌نامه!


 

نشست گروه 20،  جهان را به دو منطقة‌ تمدن و توحش تقسیم کرد.   در منطقة تمدن، کشورهای روسیه،  هند،  چین،  برزیل و آفریقای جنوبی را می‌بینیم که به صراحت با «بحران‌سازی»،   یکجانبه‌گرائی و «فتوی» مخالفت می‌کنند.   در منطقة‌ توحش هم طبق معمول «ناتو» و جیره‌خواران‌اش لنگر انداخته و «تقیه» می‌کنند تا اصل مطلب را پنهان دارند.   اصل مطلب این است که محور «آنگلوژرمن» ‌می‌خواهد از سوریه سکوی پرش به «قفقاز» بسازد! برای تحقق این هدف «سنتی» و دیرین،   بی‌بی‌سی و دویچه‌وله به «رایش» و «روسری»‌ متوسل شده و سنگ‌تمام گذاشته‌اند.

 

شیپور رایش ـ  دویچه وله را می‌گویم ـ‌  ضمن بررسی دروغ‌های پیاپی و «هول‌هولکی» اکبر رفسنجانی در مورد سوریه،   به جنجال پیرامون «روسری» قوم و قبیلة خمینی متوسل شده و  تهاجم به حریم خصوصی افراد را «موجه» می‌نمایاند.   حال آنکه بی‌بی‌سی بر محور لجن‌پراکنی به فرهنگ اقوام ایرانی و متفکران مدرنیته متمرکز شده و فیلم زندگی «ویلهلم رایش» و مرگ محافظ هیتلر را به ابزار «تلطیف» هیتلر و ارائة تصویر دلپذیر از سازمان سیا تبدیل کرده.  

 

خلاصه اگر هیتلر،  مارکوزه، ‌ آخوند،  مصدق و روسری را به تصویر باشکوه «بریتانیا» بیافزائیم و بجای اسب‌های‌ زیبای‌اش کفتار هار بگذاریم،   «تصویر کلی» پروپاگاند لجنزار احترام به ادیان به دست می‌آید!   ولی این تصویر به تنهائی برای دریافت ابعاد توحش و ابتذال محفل استعمار کفایت نمی‌کند؛‌   در این تصویر «ویراست‌های رسمی»،   شامل نفی همزمان نگرش انسان‌محور «مدرنیته» و تاریخ و فرهنگ اقوام ایرانی،   یعنی محور اصلی پروپاگاند «اخلاق‌محوران» پنهان مانده.

 

این ویراست‌های رسمی که از طریق «پند و اندرز»،  «نشخوار گذشته»،  و‌ «جنگ زرگری» انواع کنیزکان و کلفت‌الاسلام‌ها در سایت‌های فارسی‌زبان «پراکنده» و «بازپراکنده» می‌شود،‌ در آستانة ‌نشست «گروه 20» در سن‌پترزبورگ شتاب بیشتری گرفت و لجن‌پراکنی به چین و هند را به «تکفیر» ایرانیان و «فرهنگ پارس‌ها» و تلطیف «رایش و روسری» افزود!   تلطیف روسری در «دویچه وله» و تلطیف چهرة هیتلر هم در بی‌بی‌سی به راه افتاده.

 

بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 6 سپتامبر 2013،   با تکیه بر اظهارات محافظ هیتلر به توجیه جنایات نازی‌ها پرداخته و می‌نویسد:

 

«[...] روخوس میش،  هیتلر را مردی خیلی معمولی توصیف می‌کرد [...] هیتلر آدم خشن [...]‌ نبوده [...] من از بازداشتگاه داخائو و اردوگاه های مرگ باخبر بودم [...]‌ اما باید بدانید که هیچ جنگی در تاریخ وجود ندارد که بدون ارتکاب جنایات باشد و در آینده نیز چنین نخواهد بود[...]»

 

همچنانکه می‌بینیم پس از نشست گروه 20 در سن پترزبورگ،   «هیتلر» در سایت بی‌بی‌سی دوست‌داشتنی‌تر و محبوب‌تر از پیش شده!   و تعجبی ندارد که روند «عادی سازی» هیتلر به سایت‌های جمکرانیان،   از جمله به «دیپلماسی ایرانی» که برنارکوشنر را هم به عنوان  «روشنفکر»‌‌ شناسائی کرده سرایت کند.   در هر حال،  بی‌بی‌سی،‌   در مقام بوق وزارت امور خارجة بریتانیا ضمن برگزاری مراسم روضه و زوزه برای محافظ هیتلر،  ‌یادی هم از آن دوران  نورانی کرده که «ویلهلم رایش» و «مارکوزه» ـ  اعضای محفل فرانکفورت،  با تحریف نظریه‌های متفکران مدرنیته، یعنی مارکس و فروید ـ  راه‌های نوین تحمیل ابتذال و خشونت بر جامعه را «آزمایش» می‌فرمودند.

 

پیشتر در مورد محفل فرانکفورت به عنوان مرکز گسترش «توهم» و «نگرانی» توضیح داده‌ایم  و تکرار مکررات نمی‌کنیم،  ‌ فقط می‌گوئیم که،   گذشته از کودتای میرپنج و ایجاد پاکستان و اسرائیل‌ بر اساس سیاست استعماری «یک کشور،  یک مذهب»،  سال‌ها بعد ‌«انقلاب» جمکرانیان،‌  آنچه در عراق پیش آمد،  و آنچه در سوریه جریان دارد،  ملهم از «توجیهات» همین محفل توحش است.   محفلی که در تضاد آشکار با نگرش انسان‌محور و دمکراسی،‌ مدعی برتری «قوم یهود» می‌شود.    محفل کذا برای اثبات این برتری موهوم «دین ضداستبداد» اختراع کرده تا بتواند دیکتاتور،  و به ویژه هیتلر‌ و موسولینی را با «بی‌دین»‌ در ترادف قرار دهد و به این ترتیب برای واتیکان حاشیة امن ایجاد نماید و مسیحی‌ات را پایه و اساس دمکراسی غرب بنمایاند!   همین محفل است که منافع‌اش را در گسترش حکومت‌های اسلامی به قفقاز و تخریب فرهنگ مصر و عراق و ایران می‌جوید.

 

گویا تحولات اخیر منطقه به مذاق محفل کذا خوش نیامده،   چرا که ناچار شد سر بریدة پاپ را تقدیم ولادیمیر پوتین کند!   بله،‌   در آستانة نشست سن‌پترزبورگ،  حضرت پاپ به ولادیمیر پوتین «نامه» نوشته،   خواهان برقراری «صلح» در سوریه شدند!   یادآور شویم در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون،  کلیسای کاتولیک در کشور فرانسه برای جنگ در یوگسلاوی اعلامیه پخش می‌کرد و رسماً سربازگیری می‌نمود!  حال رهبری همین کلیسا ـ  واتیکان ـ‌ که امثال «پدر پائولو» را پیشتر جهت حمایت از تروریسم به سوریه ارسال کرده بود،‌  صورتک «صلح طلب» بر چهره زده!   منطقاً باید بپذیریم که محفل فرانکفورت،  منبع الهام لندن و واشنگتن به افلاس افتاده و برای جبران همین افلاس است که بی‌بی‌سی ادیان ایرانی،   شاهنامه و پارس‌ها را مورد تهاجم قرار داده و می‌گوید،‌  «این اقوام نژاد پرست ـ ایرانیان ـ که شعرای‌شان مجیز پادشاه می‌گفتند و به امید دریافت صله از [سلطان محمود]  حماسه‌سرائی می‌کردند،  به کوروش و داریوش و شاهنامة فردوسی افتخار می‌کنند و ... و حتی اسلام هم نتوانست این دوگانه‌پرستان زرتشتی و مانوی را آدم کند.»   اینان ـ‌ پارس‌ها ـ  یک «بدی» درست کرده‌اند تا اهورامزدا را به عنوان «آفریدگار نیکی»‌ و تکیه‌گاه پادشاه تثبیت نمایند:     

 

«[...] حتی یکتاپرستیِ اسلامی هم نتوانسته [...] ساختارِ این آگاهیِ دوپاره را در هم بریزد [...] ساختارِ آگاهیِ دوپاره پارسی بر بنیانِ یک بد خود را بر می‌سازد[...] تا آفریدگارِ نیکی،  با طردِ آن برای خود جایگاهی بسازد و حاکمِ سیاسی،  تاج و تختی[...] هر چند در این اواخر، تلاش‌هائی برای اثباتِ ریشه‌های یکتاپرستیِ آیین زرتشت و نیزآئین مانوی صورت گرفته[...]»

 منبع:  بی‌بی‌سی، ‌ مورخ 7 سپتامبر 2013

 

 این ترهات را بررسی نمی‌کنیم،  به دو دلیل.   نخست‌اینکه لجن‌پراکنی بوق‌های «اخلاق‌محوران» به فرهنگ اقوام ایرانی شیوه‌ای است شناخته شده که با «احترام به چادر» و لباس سنتی مادر؛  ‌ لودگی در مورد بنیانگزار امپراتوری هخامنشی و به ویژه تزریق ابتذال ادیان ابراهیمی به اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانی پیوندی ناگسستنی دارد،   و این پیوند در وبلاگ‌های پیشین هم مورد بررسی قرار گرفته.   دیگر آنکه،   تهاجم بی‌بی‌سی به «فرهنگ پارسی»،  همچون معرکه‌گیری دویچه‌وله برای «روسری»،   و نهایت امر «تکفیر» حزب بعث توسط رادیوفردا واکنشی است مذبوحانه به انصراف ناگهانی ارمنستان از پیوستن به اتحادیة‌ اروپا‌، ‌ آنهم در آستانة نشست گروه 20 در سن‌پترزبورگ!   

 

این انصراف،   دکان لندن در ارمنستان را تعطیل کرد و برنامة‌ «امارات قفقاز» را نیز به تعویق انداخت.  پیشتر هم گفته بودیم،   محور سنتی آنگلوساکسون‌ها چشم به قفقاز دوخته و می‌خواهد با تکیه بر ارمنستان،  ایران،  ‌آذربایجان و ترکیه، ‌ یک کشور «قره‌باغ» مستقل ایجاد کند و سکوی پرشی به «قفقاز» بیابد؛‌   لات همواره مسیر تعلقات «پدر» را تکرار می‌کند. 

 

در وبلاگ‌های پیشین،    ‌با تکیه بر نظریة‌ زیگموند فروید گفتیم که «لات»،  یا «بشر طبیعی» با نظم جامعة متمدن در تضاد قرار دارد،‌   چرا که لات همواره از «ضمیر ناخودآگاه» و «ضمیر برتر» پیروی می‌کند؛  ‌ در هر حال «زورپرست» است،  و جز رفتار «یک‌سویه» هیچ نمی‌شناسد. خلاصه لات قادر نیست «ارتباط انسانی» و منطقی برقرار کند.   لات یا بشر طبیعی،‌  یک ویژگی اصلی دارد؛   واقعیت‌گریز است و هرگز در جایگاه واقعی اجتماعی‌اش قرار نمی‌گیرد،  چرا که به دنبال «حقیقت» و رمال و پیشگو و پیغمبر می‌گردد.  به همین دلیل ضمن حذف پرسوناژ «راوی» از عرصة «رمان»،   ‌نویسندة رمان را هم با «پیشگو» در ترادف قرار می‌دهد:

 

«[...] و من همچنان بر این باورم که هدایت این روزگار ما را روزگار حاکمیت پیرمردهای خنزرپنزری و رجاله‌ها را در بوف‌کور پیش بینی کرده[...]»

منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 13 آوریل 2011

 

این «باور» خاله زنکی به صبیة‌ بهرام بیضائی از پامنبری‌های محفل آش‌فروش‌ها تعلق دارد.  ایشان به دلیل «باورهای‌‌شان» برای وصله کردن «قره‌العین» به فروغ فرخزاد و در واقع «پوچ‌سازی» فروغ حسابی «عرق شرافت» ریخته‌اند.   بله،‌  وقتی ادعا می‌کنند که «هدایت» در رمان «بوف‌کور»،   دوران ما را پیشگوئی کرده،   به راحتی می‌توان به بهانة گلایه از مهشید امیرشاهی،‌   «رمان» را با «کفرگوئی» در ترادف قرار داد.   ایجاد این ترادف‌های جادوئی همچنانکه در وبلاگ «نفت و اهل‌کتاب» هم گفتیم،   بدون جنگ زرگری،‌  «نشخوار گذشته» و کوفتن بر طبل «حقیقت» امکانپذیر نمی‌شود.

 

واژة موهوم «حقیقت» همواره به یک «عصرطلائی» و یک دوران آرمانی ارجاع می‌دهد،‌ دوران سکون!  در نتیجه،‌  هرگونه فعالیت انسانی ـ  علمی،  فرهنگی،  سیاسی و غیره که با  «حقیقت» کذا هم‌سوئی نداشته باشد،  جهان پوشالی ‌لات را ویران خواهد کرد.   بی‌دلیل نیست که به بهانة دفاع از افراد، ‌ یا گروه‌ها ـ  شخصیت‌ها و تل‌موهوم مردم  ـ  در واقع «آزادی بیان و لائیسیته» مورد تهاجم انواع «بشرهای طبیعی» قرار می‌گیرد.   اتفاقاً محفل احترام به ادیان نیز دقیقاً از شیوة «لات» پیروی می‌کند.   و از آنجا که عصر طلائی محفل کذا با «برتری» ادیان ابراهیمی و دستگاه هیتلر پیوندی ناگسستنی برقرار کرده،   حضرات برای بازگشت به دوران هیتلر روشن‌ضمیر له له می‌زنند.   و تعجبی هم ندارد؛   «بشر طبیعی» به دلیل «جانبداری» با روابط منطقی و دوسویه ـ  روابط غیرسنتی ـ  بیگانه است.   و از قضای روزگار «رعایت حریم خصوصی» در چارچوب همین روابط منطقی قرار گرفته.   حال به صراحت می‌توان دریافت که پروپاگاند «دویچه وله» پیرامون روسری قوم و قبیلة روح‌الله خمینی در واقع تهاجم به حریم خصوصی اینان است.   تمام این هیاهو برای توجیه همین تهاجم وحشیانه به راه افتاده.   از منظر حقوقی،  این جریان به رابطة‌ دو فرد بالغ ـ  مادر و فرزند ـ مربوط می‌شود و منطقاً هیچ‌کس حق دخالت در این رابطه را ندارد.   تا آنجا که ما می‌دانیم،   «نتیجة» حاج روح‌الله مسئول یا وارث «باورهای» خمینی نیست و اگر بخواهد،  می‌تواند مستقیماً به مادر فهمیده،  ‌مودب و با شعورش اعتراض کند تا دویچه وله هم بتواند «عادی سازی» دخالت در حریم خصوصی دیگران و تبلیغ برای روسری نصفه نیمه نتیجه خمینی را کنار بگذارد و‌ همچون بی‌بی‌سی برای «تکفیر» اگزیستانسیالیسم،‌  آن را به اهریمن و ایران‌باستان وصله کند:‌

 

«[...]‌ امر بد از آنجا که سرشتی اگزیستانسیالیستی دارد [...]  نیرویی طاغی،  مخرب و عصیانگر است و کارهای خلافِ عقل و بی‌دلیل انجام می‌دهد [...] بر این اساس انسان‌نژدگرا کسی نیست جز همین خود اهورامزدا بین که با ساختن یک بد یا اهریمن،  وظیفه دارد کره زمین را از وجود اهریمنان [...] پاک نماید.[...]»

منبع:‌ بی‌بی‌سی،  مورخ 7 سپتامبر سالجاری   

 

اگر هذیانات فوق را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم،   می‌رسیم به همان پروپاگاند واتیکان که با توسل به سروده‌های نیچه،  «زرتشت» و فرهنگ پارس‌ها را به نازیسم و دستگاه هیتلر منتسب کرده!   حال آنکه بجای ور رفتن با ایران باستان و هخامنشیان که تاحدود زیادی ناشناخته مانده‌اند،  با نیم‌نگاهی به رخدادهای قرن معاصر درمی‌یابیم که،   نژادپرستی در آفریقای جنوبی و قوم‌گرائی در پاکستان و اسرائیل از حمایت لندن و واشنگتن برخوردار بوده و هست!  و هیچ دلیلی وجود ندارد که به تحلیل کشکی و بیخ دیواری جهان بینی «پارسیان» مشغول شویم.   تا آنجا که ما می‌دانیم،  آنگلوساکسون‌ها هیچ ارتباطی با نگرش پیامبر پارسی نداشته و  ندارند؛   منبع الهام اینان گذشته از یهوه و مریم و مسیح و خردجال،  همان قواد خلیل‌الله است که پایه گزار «دیپلماسی بمب» در سرزمین فرعون بوده.    

 

پس برای حسن ختام نگاهی داشته باشیم به شکرخوری‌های بی‌بی‌سی در باب شاهنامة فردوسی.  بوق لندن در تحقیقات عمیق‌اش،  نه تنها سراینده که حماسة‌ ایران باستان را نیز به عنوان «کورترین ناسیونالیسم»  مورد تهاجم قرار می‌دهد.   جنجال احمد شاملو و دیگر ادبای «سر گذر» پیرامون فردوسی را که فراموش نکرده‌ایم.   اینبار موش‌های فاضلاب اخلاق‌محوران فردوسی و شاهنامه را به «ناسیونالیسم» اروپای قرن بیستم پیوند زده،‌   زبان و ادبیات فارسی را زیر لگدگرفته‌اند تا به پیروی از تبلیغات کلیسا،  «فرهنگ» را با «توحش» در ترادف قرار دهند:‌ 

 

«[...]  ناسیونالیسم در هر جای عالم کور است و حقایق را نمی‌بیند،  ناسیونالیسمِ فارسی [را] می‌توان کورترین دانست.  ناسیونالیسمِ فارسی،  از چشم‌انداز شاهنامه به جهان می‌نگرد و دوست ندارد تاریخ را با میانجی شهرها،  معماری،  هنر و دیگر ابعاد بصری آن مطالعه کند[...] فارسى،  یک تفکرِ قطبى است[...] قبول نمی‌کند که تاریخِ پس از اسلامِ این منطقه،  تاریخِ ترکان است [...] بخش عمده‌اى از ادبیات عاشقانه پارسى چیزی نیست جز تلاش شاعران و ادیبان براى مجاورت،  مقاربت و کسب منفعت هر چه بیشتر از پادشاهى که بى‌وقفه فرمان مرگ مى‌داده است[...] بنابراین نباید این عبارت والتر بنیامین را فراموش کنیم که هر سند فرهنگى،  در عین حال سند توحش است [...]»

همان منبع   

 

بله،  «تاریخ ترکان» است که ادبیات ندارند و همچون حکومت تازیان از زبان دیوانی و نگارش بی‌بهره‌اند.   ترکانی که دین‌شان را هم از ایرانی‌ به عاریت گرفته اند.  ترکانی که با شهرنشینی بیگانه‌اند و چادرهای ریگزار‌شان را فقط در ایران به دست فراموشی سپردند،  و ...  برای این «متخصصین» تاریخ ایران تا کجا از ایرانی‌ات بگوئیم که دست از سر ایرانی برداشته و به لقمه نان «بی‌بی‌سیائی‌شان» اکتفا کنند؟!   چگونه به این «مالکان» تاریخ ستیز تفهیم کنیم که ابتذال و توحش «پدر» را با تهاجم به فرهنگ و تاریخ ایران نمی‌توانند جبران کنند!   در هر   حال برای علنی کردن «ویراست‌های رسمی» و فروپاشاندن این مجموعة فاقد انسجام و ایران‌ستیز که بی‌بی‌سی به معرض فروش گذارده،   فقط و فقط نیم نگاهی به نخستین سطر کفایت خواهد کرد.  همانجا که ادعا می‌شود ناسیونالیسم کور است و حقایق را نمی‌بیند!   

 

کدام ناسیونالیسم؟   آنکه اروپای پساجنگ‌اول در آشوب و بلبشوی فروپاشی امپراتوری‌ها و جستجوی «هویت» به حساب خود دریافته،‌  یا آنچه  در قاموس فرهنگ‌های کهن آسیا ملی‌ات  می‌خوانیم؟  ‌ از این گذشته،   کدام «حقیقت؟»  گوسالة ننه حسنی که می‌خواهد ژست ضدناسیونالیست بگیرد،‌   می‌باید حداقل از پیوند مستقیم «ناسیونالیسم» و عرصة‌ تعصبات با پدیدة «حقیقت» از منظر روش‌شناسی و فلسفی «آگاهی» داشته باشد،  بعد قلمفرسائی «تاریخی» کند!   اینهمه اگر دستورکاری دریافت داشته تا با لجن‌پراکنی به فرهنگ و مفاخر فرهنگی ایران افتضاحات و کثافت‌کاری دولت بریتانیا را در سوریه به حساب خودش «پوشش» دهد!   

 

اگر در  دوران جنگ‌سرد،  بی‌بی‌سی با ردیف کردن این قماش مزخرفات برای لات و اوباش «هویت اسلامی» سر هم کرد، ‌ ایرانی از هویت بی‌نیاز است!   تاریخ ما،  ادبیات ما،  و از همه مهم‌تر زبان ما در برابر تهاجم تازی و ترک‌های آسیای مرکزی مقاومت کرده!   و اگر تاکنون تاریخ ایران در تبلیغات بی‌بی‌سی «اسلامی» بود،  و اینک به قول خودشان به ترکان تعلق دارد فقط و فقط به دلیل هراس بریتانیا از گسترة  فرهنگ ایران است!  در هر حال،   ما با این جفتک‌پرانی‌ها در عرصة مفاهیم و ویراست‌های رسمی رنگارنگ آشنائی داریم و نیک  می‌دانیم که این بساط تخریب و مرزشکنی را همان محفل مفلسی پهن کرده که به دلیل شکست سیاست‌های نظامی‌اش در سوریه،  راهش به سرزمین قفقاز مسدود شده!