جمعه، شهریور ۰۱، ۱۳۹۲

کورسک و کمانگیر!


 

تاکنون مناسبت‌های پیروزی ارتش سرخ بر ارتش «شکست‌ناپذیر»‌آلمان نازی با پیشرفت‌های چشمگیر حکومت جمکران در زمینه‌های نظامی تقارن زمانی می‌یافت.  ولی اینبار،   در 70امین سالگرد «نبرد کورسک»،  شاهد «پیشرفت» جمکرانیان در عرصة اسطوره‌های ایران هستیم؛   اکبر رفسنجانی با یک پرش از صحرای حجاز در صدر اسلام خارج شده و با نعلین و دستار بجای «آرش کمانگیر» نشسته!   سایت دویچه‌وله تصویری از «کمانگیری» اکبر قاتل در حیاط منتشر کرده.

 

هیاهوی بی‌بی‌سی و رادیوفردا پیرامون پهلوی دوم،   مصدق،  کاشانی و رخدادهای ماه اوت 1953،  در واقع برای پنهان داشتن ارتباط این رخدادها با دو جنگ جهانی و کودتای میرپنج است.   کودتائی که با هدف تبدیل کشور ایران به پشت جبهة توحش نازیسم سازمان یافت و نیازی نیست‌که بگوئیم این کودتا،   همچون کودتاهای 19 اوت 1953 و 11 فوریه 1979  نمی‌توانست بدون توافق ضمنی بلشویک‌ها سازمان یابد.   در هر حال،   هدف از «گفتگو، گزارش و مصاحبه» در مورد کودتای 28 مرداد،   بازتولید ویراست‌های رسمی «مک‌کارتیسم» و گسترش دامنة حماقت و توحش در جامعة ایران است.

 

از مجموع گزارش‌های بی‌بی‌سی،  رادیوفردا و دویچه‌وله می‌باید به چندین نتیجة ابله‌پسند رسید و پذیرفت که،   مصدق طرفدار دمکراسی بوده و ‌می‌خواست تولید و صادرات نفت تحت نظارت دولت ایران باشد!   حال آنکه در یک دمکراسی مدارس مختلط را ممنوع نمی‌کنند؛   ‌مانع فعالیت حزب کمونیست نمی‌شوند،   و بهره‌برداری از یک صنعت گسترده را در یک کشور فاقد قابلیت‌های فنی و تجاری یک‌شبه به دست «مردم» و قضا و قدر نمی‌سپارند،   و ... و از همه مهم‌تر اینکه،‌  در یک نظام دمکراتیک،  دفاتر روزنامه هدف تهاجم چماقدار قرار نمی‌گیرد!   این مختصر را گفتیم تا دو نکته اساسی روشن شود.   نخست اینکه مصدق هر چه بود،  طرفدار دمکراسی نبود!   دیگر آنکه سناریوی «ملی کردن نفت» با هدف قرار دادن نفت ایران در انحصار اردوگاه غرب تنظیم شد و بس.   و به همین دلیل نیز آتش‌بیاران آن،  خصوصاً شخص مصدق متعلق به باندهائی بودند که جملگی از دیرباز در خدمت بریتانیا گام برمی‌داشتند.

 

به عبارت دیگر شعار فریبندة‌ «نظارت دولت ایران بر تولید و صادرات نفت» را فقط برای ایجاد اجماع در دهان نخست‌وزیر «محبوب و مردمی» گذاشته بودند.   به فرض محال که دولت ایران بر تولید نفت نظارت مستقل وکامل اعمال کند،   برای صادرات نفت به «خریدار» نیاز دارد.  ساده‌تر بگوئیم،  هر چه تولید شود،  الزاماً به فروش نخواهد رسید!   چرا که اقتصاد  «دوسویه» است،  نه مردمی!   روشن‌تر بگوئیم،  فتوی و چماق و چادر و عربده‌جوئی جز ایجاد بحران اقتصادی  هدف دیگری دنبال نمی‌کند و رخدادهای اخیر زنجان و اراک نیز شاهدی است بر این مدعا.

 

دولت جمکران «مردم» را دوباره به صحنه آورده تا اخراج کارگران را «خواست مردم» جلوه دهد!   سازمان دادن حکومت به تظاهرات گلة طرفدار محیط زیست،   آنهم در مملکتی که مسائل محیط زیستی در برنامه‌ریزی‌های دولت هیچگاه محلی از اعراب نداشته،   فقط و فقط  زمینه سازی برای تبدیل کشور ایران به «بازار مصرف» است.   به این ترتیب،   حکومت ملایان می‌تواند با حذف تولید و طبقة کارگر،   به دوران توحش صدر اسلام بازگردد و زمینة مساعد را برای تاخت و تاز محمدصاد هزارة سوم،   ‌یا همان آنگلوساکسون‌ها که این‌روزها سخت به افلاس افتاده‌اند،  فراهم آورد.  

 

افلاس آنگلوساکسون‌ها «ادوارد سنودن» را با جاسوس در ترادف قرار داد و روند تلطیف مقامات حکومت جمکران را نیز شتاب بخشید.   اینچنین بود که در عرصة‌ «ادبیات و سیاست»  جمکرانیان به پیشرفت‌های چشمگیری نائل آمدند!  در زمینة سیاسی،   لائیسیتة‌ میرحسین موسوی و خشونت‌طلبان سبز به «اثبات» رسید؛   علی خامنه‌ای هم اهل ادب و هنر از آب درآمد،   کیهان توانست «حقیقت» ‌تاریخی کشف کند،   و ‌نشان صلح هم به اکبر رفسنجانی تعلق گرفت.  و اما در زمینة ادبیات ـ رمان  ـ  «پیشرفت‌ها» چشمگیرتر است!   ‌چرا که در این عرصه شاهد حذف همزمان انسان و زمان و مکان هستیم!   بررسی «ادبیات اوباش» را به وبلاگ دیگری موکول می‌کنیم،   و مطلب را با ترادف یافتن «ادوارد سنودن» با جاسوس ادامه می‌دهیم!

 

روشن است که چنین ترادف جادوئی‌ای را فقط می‌توان در دکان مم صادق خرازی مشاهده کرد.   «مم‌صادق» که همچون سگ هرزه‌مرس برای نشاندن «فتوی » بجای قوانین و مقررات بین‌المللی له له می‌زند،   چنان از هول حلیم «جنگ سرد» در دیگ حماقت افتاده که تزار روسیه را هم با سزار اشتباه گرفته:‌

 

«روسیه سابقة بسیار قدرتمندی در جاسوسی دارد[...] تاریخ جاسوسی در این کشور به دوران حکومت سزارها [...] ‌بازمی‌گردد[...]‌‌ یک ضرب‌المثل قدیمی در روسیه می‌گوید[...] هیچ چیزی مثل جاسوسی نیست [...] اسنودن [...] ‌این روزها [...] دوباره ماجرای جاسوسی‌های روسیه را بر سر زبان‌ها انداخته [...]»  

منبع: دیپلماسی ایرانی،   مورخ 19 اوت 2013 

 

بله،   همچنانکه می‌بینیم در 60 امین سالگرد کودتای آنگلوساکسون‌ها،  محفل شیخ‌وشاه به دوران نورانی جنگ‌سرد بازگشته تا ضمن مزمزه کردن «دمکراسی مصدق» در آغوش «پدر» پناه گیرد.   باشد که جایگاه مدافع حقوق بشر و آزادی بیان را هم برای آنگلوساکسون‌ها محفوظ نگهدارد!   ولی خوب شرایط در مسیر دیگری متحول شده!

    

تهدید خبرنگاران و تهاجم پلیس بریتانیا به دفتر «گاردین» ـ  در رابطه با ماجرای سنودن ـ  تقابل آشکار آنگلوساکسون‌ها را با «آزادی بیان» و «حریم خصوصی»،   یعنی با پایه و اساس اعلامیة جهانی حقوق بشر آشکار کرد.   البته ماجرای ادوارد سنودن،  علاوه بر روکردن دست آتلانتیست‌ها، ‌ حماقت و توحش آیات عظام «مترقی و محبوب» اینان را نیز به اثبات رساند:

 

«[...] نصب دستگاه فيلمبرداری و شنود مخفيانه بدون اطلاع و رضايت صاحبان منازل و دفاتر جايز نيست [...]»

 

به این ترتیب اگر قوة قضائیه جمکران ـ به فرض محال ـ  بخواهد قاچاقچی شریفی مانند محسن رضائی را تحت نظارت قانونی قرار دهد،  می‌باید او را در جریان نصب «شنود» نیز بگذارد!   در مملکتی که هیچ انسانی از آزادی عمل و حق انتخاب برخوردار نیست،  مخالفت پشم‌الدین‌ها با شنود چه معنائی می‌‌تواند داشته باشد؟   همچنانکه می‌بینیم «صدور فتوی» به گسترش خشونت و حماقت کمک شایانی می‌کند،   و این است دلیل ارادت استعمار به آخوند و اوباش.  

 

ولی چه بگوئیم که رویاهای طلائی آنگلوساکسون‌ها برای نشاندن عربستان در جایگاه داور منطقه‌ای نقش بر آب شد!   چرا که در گیرودار جنجال رسانه‌ای پیرامون خشونت ارتش مصر یک هیئت «نظامی ـ امنیتی»،  ‌ به فرمان ژنرال «ال‌سیسی»،  برای همکاری‌های‌ امنیتی و حفظ ثبات به سوریه رفت،   و این است دلیل «تلطیف» علی‌خامنه‌ای در «فارین افرز»،   و انتشار خبر دروغ «آزادی» حسنی مبارک!   پیش از ادامه مطلب،   لازم است یک مینی‌پرانتز در مورد تحولات مصر باز ‌کنیم.

 

مصر تنها کشوری است که پس از به اصطلاح «انقلاب مردم» در مسیر توحش،   یعنی «انتقام» از مسئولان بلندپایه گام برنداشته.   به عبارت دیگر،  بر خلاف دیگر کشورهای مسلمان‌نشین نظیر ایران،  عراق،  لیبی و تونس،  توحش باورهای «مردمی» نتوانست بر قوة‌ قضائیة مصر چیره شود.  به همین دلیل است که آنگلوساکسون‌ها برای تبدیل مصر به طویله‌ای مشابه حکومت جمکران از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کنند!   این روند که با جنجال در مورد محاکمة حسنی مبارک آغاز شد،   اینک به هیاهو پیرامون «آزادی» دروغین وی تبدیل شده.   حال آنکه آزادی در کار نیست؛   دادگاه مصر با توجه به کهولت حسنی مبارک،  «حکم زندان» را به  «حبس خانگی» تغییر داده.   و به همین دلیل کاخ‌سفید با صدور بیانیه رسماً به «آزادی» حسنی مبارک  اعتراض می‌کند،   و ایرنا،  ‌ سایت رسمی حکومت جمکران نیز اعتراض ابلهانة  ارباب‌اش را در بوق می‌گذارد:

 

«[...] کاخ سفید در واکنش به خبر آزادی حسنی مبارک [...] اعلام کرد [...] انقلاب مردم مصر هنوز هم ادامه دارد و مصری‌ها هرگز راضی به بازگشت مبارک به قدرت نخواهند شد[...] جان ارنست،  سخنگوی کاخ سفید [تصریح کرد] دولت آمریکا هیچ نقشی در آزادی حسنی مبارک ندارد و این تصمیم توسط مقام‌های مصری اتخاذ شده است[...]»

منبع:  ایرنا،  ‌مورخ 22 اوت 2013

 

جالب اینجاست که همین بیانیة گوساله‌پسند کاخ سفید،   امروز در وقوقیة‌ جمکران نیز دقیقاً تکرار شد و علامت تعجب هم نمی‌گذاریم.  اگر هم‌سوئی کاخ‌سفید با ملایان جمکران تاکنون پنهان بود،   ‌اینک به دلیل تغییر شرایط جهانی ا‌ین هم‌سوئی آشکار شده و می‌بینیم  که از تریبون «نماز دشمن‌شکن» در واقع پروپاگاند آتلانتیست‌ها پخش می‌شود:‌

 

«[امامی کاشانی گفت:]  یک فرعونی می‌آید و به ملتی مانند ملت مصر خیانت می‌کند و بعد او را آزاد می‌کنند [...] این موضوعی سیاسی است که از اوایل قرن سوم شروع شد [...]»

منبع:  فارس‌نیوز،  مورخ 23 اوت 2013

 

و ما هم بسیار خوشحال‌ایم که حداقل شصت‌سال پس از کودتای لندن و واشنگتن در ایران، به صراحت معلوم شد که حکومت «ضدامپریاس» قلعة حیوانات را برای بازنشخوار بیانیه‌های کاخ سفید به صحنه آورده‌اند.  در نتیجه،  امروز نماز علفزار به امامت «جان ارنست»‌ برگزار شد.   و به این ترتیب ارتباط «طبیعی»‌کودتای ‌آیرون ساید با کودتاهای شوارتسکف و هویزر را می‌توان به صراحت مشاهده کرد.   

 

پس از جنگ جهانی اول،  کودتای‌آیرون‌ساید بر علیه «سلطنت سنتی»،   زمینه را برای نشاندن  آخوند در «سنگر حق» فراهم آورد و در میانمدت آخوند را در جایگاه «قیم» ملت ایران نشاند تا خشونت و جنایت و فتوی را به «قانون» تبدیل کند.   همین سیاست است که در راستای تحمیل ابتذال ادیان ابراهیمی به فرهنگ ایران،  تحریف اسطوره‌های ایرانی را به «فعالیت فرهنگی» تبدیل کرده.   همین سیاست است که لوحة حقوق بشر کوروش را به آخوند منتظری اهداء می‌کند و همزمان با عادی‌سازی «چادر» ـ  نماد خشونت آخوند،  برای ارائة تصویر دلپذیر از علی خامنه‌ای،   او را به شعر و هنر پیوند می‌زند؛   به اکبر رفسنجانی «نشان صلح» می‌دهد و او را به «کمان‌گیری» می‌نشاند.   ولی تلاش اینان بیهوده  است،   پایه ساختاری که کودتای آیرون‌ساید بر آن تکیه کرده فرسایش یافته،   و جست و خیز موش‌های فاضلاب آتلانتیسم سد راه خورشید نخواهد شد!