شنبه، تیر ۲۹، ۱۳۹۲

محمد ساد!


 

پس از گذشت 34 سال از حکومت نکبت و ادبار اسلامی،  تازه معلوم شد که «خدیجه» هنگام ازدواج با محمد،   یک زن 25 ساله زیبا و ثروتمند و «باکره» بوده و قطع رابطه با آمریکا هم به نفع اسرائیل تمام شده!   

 

همچنانکه شاهد بودیم،  در تبلیغات جمکران،   قطع رابطة آمریکا با ایران تاکنون خیلی خوب و مفید تحلیل می‌‌شد،  ولی به ناگاه کاشف به عمل آمد که قطع روابط به نفع اسرائیل تمام شده.  و مسلم است که حکومت مرده‌شویان نیز «مسئول» قطع رابطه نیست؛‌  «لات» به تکلیف عمل می‌کند؛  مسئولیت ندارد.  و هر چند حکومت اوباش سفارت ارباب را اشغال کرد تا دست آمریکا برای موش‌دوانی در افغانستان ـ  اعزام خرابکاران سیا به این کشور ـ  باز باشد؛‌  تا اسرائیل بتواند بیت‌المقدس شرقی را ضمیمه کند؛  تا زمینة جنگ با عراق و کودتای نظامی و اسلام‌بازی در ترکیه فراهم آید،   و از همه مهم‌تر،   تا آتلانتیست‌ها برای گسترش تاراج استعماری  بتوانند توحش «اسلام سیاسی» و طالبانیسم را بر سراسر منطقه حاکم کنند،   مسئولیتی متوجه ملایان نیست.

 

مرگ اسلام سیاسی و جنجال ‌بی‌بی‌سی و دیگر بوق‌های لجنزار ««سنت‌گرایان» پیرامون «فستیوال فیلم بیت‌المقدس» فرصتی طلائی فراهم آورد تا سگ‌های‌هار محفل «مک‌کارتیسم»،  ضمن گسترش ‌دکان «حقیقت»،  به دوران نورانی صدارت امیرعباس هویدا بازگردند.  و اینچنین بود که پامنبری میرحسین جلاد به «قهرمان ملی» تبدیل شد؛  احمدی‌نژاد با «چپ افراطی» ترادف یافت؛   زبالة برگزیدة محفل نوبل رهبری تظاهرات 8 مارس 1979 را به دست گرفت،  و ... و از همه مهم‌تر    شیعی‌مسلکان ‌پیرو آخوند منتظری موفق شدند روابط «سادومازوشیست» را با توسل به یک کودک 4 ساله به ارزش بگذارند!

 

در تداوم نمایش مهوع سازمان ملل با «ملاله یوسف‌زی»،   این کودک نیز به ابزار گسترش مقدسات شیعی‌مسلکان از قماش عدالت علوی، ‌ خلخال آن‌ زن یهودی، رسالت همسر شهید و شفقت محمدصاد و ... و مزخرفاتی مشابه تبدیل شده.   خلاصه،   اوباش پیرو آخوند منتظری در واقع برای نجات حکومت جمکران به دست‌وپا افتاده‌اند،   چرا که موجودیت امثال عبادی، ‌ نوری‌زاد و شرکاء در گرو تداوم حکومت توحش است.

 

حکومتی که به دلیل افلاس اسرائیل و همچنین تزلزل شبکة‌ اخوان‌المسلمین، تکیه‌گاه خود را از دست داده و همچنانکه در وبلاگ «حشیش و حیفا» هم گفتیم رهبر مفلوک‌اش ناچار شده‌ از خشتک محمد به خشتک موسی دخیل ببندد و به سنگر واقعی‌اش یعنی فاضلاب نژادپرستی،   چپ‌ستیزی و برتری‌طلبی آلمان نازی بازگردد.   در چنین شرایطی است که لات‌های طرفدار آخوند منتظری با توسل به لنین و روز جهانی زن،‌  حمایت غرب از حکومت اسلامی را به حساب «هوش و ارادة‌ آخوند و بی‌فرهنگی مردم» ایران می‌گذارند،   و ‌تظاهرات 8 مارس 1979 را به نام گلة برابری‌طلبان به ثبت می‌رسانند:

 

«[...] فوراً تعدادی از فعالان حقوق زن برای روز بعد که مصادف با هشت مارس بود برنامه راه‌پيمايی تدارک ديدند.  مبداء پارک دانشجو و مقصد ساختمان مرکزی دادگستری واقع در پارک شهر بود [...] چند زن به نمايندگی‌ از طرف ساير شرکت کنندگان [...] حجاب اجباری را محکوم و خواهان حقوق برابر برای زنان بودند[...]»

 

بله،  همه بدانندکه مسیر تظاهرات 8 مارس 1979 از دانشگاه تهران به میدان شهیاد نبوده!   این 8 مارس 1979 فاشیست‌ها را از همان ابتدا مثل خردرگل انداخت.  در نتیجه تلاش می‌کنند با توسل به انواع دروغ خود را به این تظاهرات وصل کنند. ابتدا سرپرست توده‌ای و تیرباران شدة کیهان ادعا کرد روز 8 مارس 1979 در تهران برف می‌بارید.  و به همین دلیل لات‌ولوت‌های فرهیختة خیمة اکبر بهرمانی با انتشار یک کتاب در مورد 8 مارس 1979،  تصویر بارش برف را نیز در تهران روی جلد آن گذاشتند،  تا این دروغ بزرگ را به اثبات برسانند.  و اینک نوبت به شیرین عبادی،  تحفة محفل فاشیسم رسیده تا مبداء و مقصد و شعار این تظاهرات را تغییر دهد و اسلام‌گرایان را مدافع حقوق زن معرفی کند.   نیازی نیست که بگوئیم فوران توحش فعلة فاشیسم را در گویانیوز بهتر از هر جای دیگر می‌توان مشاهده کرد،  البته جایگاه رادیوفردا و بی‌بی‌سی،   به ویژه در بخش ادبیات و هنر همچنان محفوظ است!   

 

به عنوان نمونه،   سایت بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 17 ژوئیه 2013،   موفق شده «تولستوی، گورکی  و چخوف» را به ابزار گسترش تبلیغات محفل احترام به ادیان تبدیل کند:

 

«[...] نویسنده‌ بزرگ روسیه که [...] به هیأت پیامبری در ملک اعیانی یاسنایا پولیانا نشسته بود[...] برای تعدیل نگاه اخلاقی‌اش به گشاده‌دستی‌های عاشقانه چخوف در حضور گورکی از او پرسید، آیا در جوانی به خانه‌های آنچنانی زیاد می‌رفته[...]»

 

بله در طویلة اخلاق‌محوران چنین است «نقد و بررسی ادبی»؛   تهاجم به حریم خصوصی یک نویسنده،  آنهم از زبان نویسندة دیگر و در حضور نویسندة ثالث!  نوعی بازجوئی به شیوة ساواک در زندان اوین!   و از قضای روزگار هر سه نویسنده از روسیه برخاسته‌اند!   خلاصه بی‌‌بی‌سی در آستانة 33 سومین سالگرد جفتک‌پرانی‌های محفل «کارتر ـ برژینسکی» در منطقه،  و همزمان با چرخش ناگزیر مجلس عوام بریتانیا در اعتراض به «فروش سلاح و ابزار شنود به جمکرانیان»،‌ حسابی سنگ تمام گذاشته.   از قدیم گفته بودند،  «هنر نزد بی‌بی‌سیان است و بس!»  ولی در هزارة سوم «هنر» ویژة‌ بی‌بی‌سی،  همچون اپیدمی وبا رشد کرده و «فراگیر» شده!   این فراگیری چندین و چند «ترادف» و «برتری» به وجود آورده.   به عنوان نمونه در جمکران آراء دانشگاهیان بر آراء مردم عادی «برتری» یافته:

 

«[...]‌عباس عبدی به خوبی در ٨٨ گفته بود که اگرچه رای ما (موسوی) سیزده میلیون نبود،  اما وزن آرا و کیفیت رای ما زیاد بود، چون دکتر و دانشجو و روشنفکر و هنرمند طرف ما بودند ولی آنطرف بیسوادها و گداها و مردم عادی بودند[...]»  

منبع: سایت اخبار روز،‌  مورخ 22تیرماه سالجاری  

 

این اظهارات عباس عبدی،  یکی از مهره‌های پیرو خط امام و طرفداران میرحسین موسوی است که خود را اینچنین در جایگاه «برتر» رویت کرده.  نمی‌دانستیم ایشان چون به فرمودة ارباب از دیوار سفارتخانه بالا رفته بودند،‌  در میان «باسوادان» جا گرفته‌اند و یا اینکه به دلیل حیف‌ومیل و دزدی و خاصه‌خرجی و ملاقات با «باری روزن» از «گدایان» مجزا شده‌اند؟  در هر حال،   همین اراذل و اوباش‌اند که بر طبل «مردم» و «حضور مردم» در خیابان می‌کوبند.  و اگر شکرخوری‌های عبدی 4 سال پس از لات‌بازی میرحسین موسوی در «اخبار روز» انتشار یافته حکمتی دارد؛ سایت کذا پس از سقوط محمد مرسی،  به احزاب کمونیست مصر و ترکیه علاقمند شده!   هر چند در بخش ادبیات بساط آخوندبازی و به ویژه تخریب فردوسی را هنوز فرصت نکرده جمع کند!

 

در این سایت برخی از ادبای «سرگذر» کشف کرده‌اند که «زبان فردوسی تنوع ندارد و حماسی است!»  خوب است که فردوسی را حماسه‌سرای ایران می‌خوانند و اینان با تعجب می‌گویند «زبان‌اش حماسی» است!  گویا فردوسی در شاهنامه می‌بایست از زبان عاشقانه و عارفانه و هجو استفاده می‌کرد،  یا اینکه برای خوشامد حضرات چند متلک هم به این و آن می‌گفت!   در هر حال،   لجن‌پراکنی به فردوسی و مفاخر ادبیات ایران هم از «سنت»‌ اخلاق‌محوران سر چشمه می‌گیرد.  این سنت توحش‌پرور از یک‌سو آثار هنری را با «نقد اجتماعی» در ترادف قرار می‌دهد تا بخش «تخیلی» هنر را انکار کند،   و از سوی دیگر با تحمیل توهمات محفلی‌اش بر اسطوره‌های اقوام ایرانی،   ابتذال اسطوره‌های ادیان ابراهیمی را به آن‌ها تزریق می‌نماید.

                  

به عنوان نمونه در تبلیغات محفل کذا،   دین زرتشت آدم و حوا را به رسمیت می‌شناسد؛‌   «آناهیتا» الگوی زن ایرانی است،   و نوروز هم جشن چوپانان و ... و خلاصه اگر به همین ترتیب لجن‌پراکنی ادامه یابد،  ابتذال و حقارت ادیان ابراهیمی بر شکوه و جلال و سرفرازی پرسوناژهای اسطوره‌ای ما سایه خواهد افکند؛ گردآفرید با فاطمه و زینب ترادف خواهد یافت؛  رستم می‌شود زین‌العابدین بیمار،  و آرش کمانگیر و سیاوش هم جیب‌بر و شتر‌چران از آب در می‌آیند!   به این ترتیب اسطوره‌های  اقوام ایرانی به زینت «ابتذال» آراسته خواهد شد،   باشد که کمبودهای محفل احترام به ادیان جبران شود!  در راستای همین روند،  جمکرانیان دست به «لیفتینگ» خدیجه زده‌،‌ و از فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی ایشان،  یک داستان خنده‌دار سر هم کرده‌اند و ادعا دارند،  برترین نسل بشریت از شکم این موجود موهوم خارج شده.‌  مهرنیوز، ‌ مورخ 19 ژوئیه 2013 در این باب می‌نویسد:

 

«[...] حضرت خدیجه [...] از میان همه زنان گیتی به عنوان رویشگاه برترین نسل و شریف‌ترین تبار بشریت انتخاب شد [...] حضرت خدیجه از خاندانی اصیل و ممتاز [...] در مکه به دنیا آمد [...]‌ از خانواده اشراف بود [...] بر اثر تدبیر و سعی و کوشش در تجارت و امور اقتصادی و هوشمندی توانسته بود از ثروتمندان عصر خود باشد [...]  ‌هدف خدیجه در تجارت،  ثروت اندوزی نبود[...]»

  

اینهمه «اطلاعات» موثق را مهرنیوز از کجای‌اش بیرون کشیده؟!  همچنانکه می‌بینیم خدیجه،  به ادعای بوق‌های حقیقت‌فروش مک‌کارتیسم از «فعالان اقتصادی» بوده که فقط «در راه خدا» تجارت می‌کرد.  و اما از این خنده‌دارتر مطلبی است که در فارس‌نیوز مورخ 28 تیرماه سالجاری منتشر شده،   آنهم به نقل از فردی به نام «دکتر» عابدینی.   ایشان دکترای تاریخ دارند و ادعا کرده‌اند که خدیجه و محمد جد مشترکی داشتند؛‌  و خدیجه زمانیکه با محمد ازدواج کرده،  باکره بوده و 25 سال داشته.   ویژگی خدیجه هزارة سوم  این است که «روح بلند» و «دعاگو» هم پیدا کرده:

 

«[...] حضرت خدیجه به عفت،  پاکدامنی،  زیبائی،  ثروت و عقل و ذکاوت معروف بوده [...]‌ ‌ من معتقدم ایشان هم مانند پیامبر 25 سال داشته‌‌اند [...]‌ جناب جعفر مرتضی عاملی [...]‌ معتقدند که حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر ازدواج نکرده بودند [...]در کتاب آقای مرتضی عاملی ثابت می‌شود [...] حضرت خدیجه[...]  باکره بوده‌‌اند [...]  در تاریخ داریم بعضی از پیامبران مثل حضرت سلیمان و حضرت داوود هم دارای اموال بسیاری در روی زمین و زیر زمین بوده‌اند [...] امیدوارم روح بلند حضرت خدیجه دعاگوی همه ما باشد[...]»

 

می‌بینیم که در دکان «تاریخ‌ستیزی»جمکران،  «تاریخ» چگونه توسط مشتی مفت‌گو با مبهمات سنت و اعتقاد و اسطوره در ترادف افتاده.  به همین دلیل پرسوناژهای این «شبه تاریخ» اموال «زیرزمینی»‌ دارند!   این پوچ‌پردازی‌ها که در راستای روند استحماری پروپاگاند غرب ـ  ارائه تصویر دلپذیر از اسطوره‌های سامی ـ  ساخته و پرداخته می‌شود یک هدف مشخص دنبال می‌کند؛  ابتذال زدائی از اسطوره‌های دین و زدودن زنگار توحش و حماقت از آن‌ها،  ‌چرا؟ چون به این ترتیب بساط حقیقت‌فروشی و انسان‌ستیزی پا بر جا می‌ماند و پوشش مناسبی برای گسترش تاراج و چپاول خواهد شد.   این است دلیل جنجال اوباش و اربابان‌شان برای «بهائی‌ات!»   مذهبی که خود شاخه‌ای است از دین اسلام و به دلیل ظهور رهبر «خردمندش» در قرن نوزدهم،  در فرامین‌اش تا حدی از توحش صحرای کربلا و مدینه‌کاسته شده!

 

مسلم است که رهبر چنین مذهبی با پرسوناژهای اسطوره‌ای از قماش موسی و عیسی و محمد تفاوت دارد،  ولی این تفاوت‌ها پایه‌ای نیست.   بهائی‌ات نیز مانند دیگر ادیان ابراهیمی در چارچوب فلسفة کلاسیک بر طبل «حقیقت یکتا» می‌کوبد و به نوعی دیگر همان ادعاهای دیگر ادیان را در باب «آفریدگار یکتا» تکرار می‌کند.   حال آنکه چنین ادعاهائی اصولاً به اثبات علمی نرسیده.  خلاصه،   اگر بوق وزارت امورخارجه بریتانیا پیرامون فستیوال بیت‌المقدس جنجال به راه می‌اندازد و «نظر شما» را می‌خواهد،‌   نگران تأمین حقوق بهائیان ایران نیست؛  می‌خواهد ایران را از طریق اوباش جنبش‌سبز به اسرائیل بچسباند.   

 

تفنگ‌فروش‌های لندن می‌پندارند به‌ این ترتیب آخوندیسم شیعه با آخوندیسم بهائی‌ات تقویت می‌شود و هر دو با تکیه بر سنت‌گرایان اسرائیل می‌توانند دست در دست ترکیه،  جمهوری آذربایجان،  تونس و حماس،  محور «حقیقت»،  یا همان مرده‌ریگ توحش هیتلر و موسولینی را پا برجا نگهدارند.   

 

به یاد داشته باشیم که داماد رهبر جهانی اخوان المسلمین،  ‌«آنتونی وینر»،   از یهودیان طرفدار برتری اسرائیل است و الغنوشی نیز اخیراً مورد تأئید «مارتین ایندیک» قرار گرفته.   همچنین فراموش نکنیم که اخوان‌المسلمین همچون فدائیان اسلام و دیگر شبکه‌های مذهبی تشکلی است که استعمار بریتانیا برای سرکوب نگرش انسان‌محور،  یا بهتر بگوئیم جهت تداوم لجنزار سنت‌ و حقیقت به راه انداخته تا دکان «معنویت» و فریب گسترش یابد.   دکانی که با سقوط محمد مرسی چنان متزلزل شده که چارچوب‌های اسطوره‌ای‌اش نیز فروپاشیده!

 

جونم براتون بگه!   درگیرودار جنجال پیرامون سقوط دولت کودتائی اخوان‌المسلمین،  به گزارش فیگارو و لوپاریزین،  ‌مورخ 10 ژوئیه 2013،‌ باستان‌شناسان اسرائیل بقایای یک «سفنکس» را کشف کردند و‌ معلوم شد «تل زوهار»،   مرکز ثقل ارض موعود «سنت‌‌گرایان» که از سوی یونسکو به عنوان میراث فرهنگی جهان شناخته شده،   قلمرو فراعنه و یا خراج‌گزاران‌شان بوده! خلاصه ماه ژوئیه 2013،  افلاس سنت‌گرایان را در سراسر منطقه شاهدیم.   به همین دلیل است که پس از انتشار تقاضای وزارت امور خارجة یانکی‌ها برای «فضای باز سیاسی» در جمهوری آذربایجان،   رجب اردوغان به علی «عین» ابراز ارادت کرد و همزمان با 33 سومین سالگرد قطع رابطة دولت آمریکا با نوکران‌اش در جمکران ـ‌ 18 ژوئیه 1980 ـ  شاهد مانور نظامی ارتش ناتو در حوالی پایتخت ارمنستان هستیم.  سایت نووستی،‌  مورخ 20 ژوئیه،‌  خبر مانور مشترک «ترکیه ـ‌ آذربایجان» در نزدیکی پایتخت ارمنستان را منتشر کرده.

 

گویا یانکی‌ها برای صدور انقلاب نوکران جمکرانی‌شان به «باکو» خیز برداشته‌اند. به این ترتیب جنگ با ارمنستان برای حکومت آیندة‌ آذربایجان از اولویت برخوردار خواهد شد.   همانطور که قطع رابطه با اسرائیل و جنگ با عراق در دستور کار اربابان نهضت عاظادی قرار داشت.  البته امروز در شرایط نکبت‌بار دوران جیمی کارتر نیستیم؛  تحولات مصر،  بزودی تکلیف جیره‌خواران آمریکا و به ویژه تکلیف اسرائیل و جمکران را روشن خواهد کرد.   به همین دلیل است که با تکیه بر فضاسازی ارباب،   اوباش جمکران در داخل و خارج مرزها جنگ زرگری به راه انداخته‌اند تا در سنگر برنده لنگر اندازند.  گذشته از شیرین زبانی‌های شخص مخملباف در ستایش اسرائیل و «دین» بهائی،   عملیات قهرمانانة «نوری‌زاد» هم در راستای همین روند تغییر سنگر تنظیم شده.                               

 

جنگ زرگری سگ‌های‌ هار عموسام  در نفی و ستایش حضور یک فیلمساز در فستیوال بیت‌المقدس،  هم به مخملباف امکان داد «دین خوب»‌کشف کند،   هم برای  نوری‌زاد فرصتی فراهم آورد تا ضمن تعیین «دین» برای یک کودک 4 ساله چندین و چندبار توحش «روابط یک‌سویه» را نیز بر او تحمیل ‌کند:

 

«[...]آرتین،  پسرک چهارسالة بهائی را نشاندم روی صندلی [...] از جانب همة  گردنفرازان شيعه،   از او پوزش خواستم.  بر پاهای‌ کوچکش بوسه زدم [...] چشم در چشم او دوختم [...] با التماسی آمیخته به درد از او خواستم که اگر می‌تواند [...] به روی من شیعه آب دهان بیندازد و‌ به صورتم سیلی بزند[...]»

 

اولاً به این نابغة هشل‌هف‌‌پرداز بگوئیم،  کودک چهار ساله نمی‌تواند بهائی باشد.  بهائی‌ات برخلاف دیگر ادیان و مذاهب «موروثی» نیست.  این فقط امیرکبیر،  صدراعظم «بزرگ» شیعیان بود که فرمان قتل‌عام کودکان را در خانة‌ بهائیان  «صادر» می‌کرد و به عملیات‌‌اش مفتخر می‌شد.   ولی گذشته از ترهات در سطور فوق چه می‌بینیم؟!   تجاوز نمادین و مکرر محمد نوری‌زاد به یک کودک!   تجاوزی که با پوزش‌طلبی «متجاوز» هم درآمیخته.  نوری‌زاد بجای زدودن خشونت از ذهن کودک او را به خشونت تشویق می‌کند.   این صحنة مهوع تجاوز تلفیقی است از بازتولید روابط یک‌سویة اسطوره‌ای مسیحیت و اسلام. 

 

مراسم پاشوئی و پابوسی پاپ  ـ  این مراسم به نوبه خود بازتولید رفتار پرسوناژ اسطوره‌ای مسیح است ـ  و ابراز ارادت پرسوناژ اسطوره‌ای «محمد صاد» ‌به دختر موهوم‌اش.   بله،  در احادیث آمده که پیامبر اسلام زبان «مبارک‌شان» را در دهان فاطمه می‌گذاشتند و این کار دیگ حسادت عایشه،  یکی از «همسران‌شان» را به جوش آورده بود!

 

در وبلاگ «فضول محله»،  مورخ 24 اکتبر2011،   به  نقل از کتاب داود احمدی،  «احادیثی در مورد بوسه»،‌   انتشارات صلوات،  قم 1388 چنین آمده: 

 

«[...] امام صادق فرمود: عایشه [از روی حسادت] گفت: یا رسول‌الله [...]‌ دهان فاطمه را زیاد می‌بوسی و زبانت را در دهانش قرار می‌دهی.  [...] فرمودند:  هرگاه مشتاق بهشت می‌شوم دهان فاطمه را می‌بوسم و زبان در دهانش می‌گذارم [...] از فاطمه بوی بهشت را استشمام می‌کنم [...] زیرا او زنی آسمانیست[...]»

منبع: وبلاگ «فضول محله»،  مورخ ‌24 اکتبر 2011

 

«فضول محله» در ادامه می‌نویسد،  روایت فوق در ص. 150 «اعلام الوری» نیز موجود است.   و اما «ابراز محبت» ویژة نوری‌زاد به «آرتین» نه تنها به گذشتة‌ اسطوره‌ای که به دوران جنگ سرد و «جبهة همجنسگرائی عمل انقلابی» هم ارجاع می‌دهد.  رهبری این جبهه را «میشل فوکو» و شرکاء بر عهده داشتند و امثال «پاسکال بروکنر و آلن فینکل کروات» نیز ارتباط جنسی با کودکان را به ارزش می‌گذاشتند.   در مورد ابعاد توحش محفل «فوکو» و شاخک‌های آن در آلمان، ‌هلند و ایالات متحد،  سایت ویکی‌پدیا ـ فرانسه و انگلیسی ـ  مفصل توضیح داده و می‌نویسد،  تا اواسط دهة هشتاد تبلیغ «پدوفیلی» در غرب رایج بود.  خلاصه،   مطالب نوری‌زاد علاوه بر صدر اسلام و مسیحیت از توحش «انقلابیون طبیعی» غرب نیز الهاماتی دارد.   روشن‌تر بگوئیم محمد نوری‌زاد از پیروان راه نورانی میشل فوکو در ویراست جمکرانی است که می باید الزاماً در جایگاه «قربانی» حکومت هم بنشیند،  ‌چرا؟ چون در کمال وقاحت یک کودک 4 ساله را به ابزار فروش دین اسلام و محمد و علی و آیات عظام تبدیل کرده.   در این مراسم مهوع پابوسی،   نوری‌زاد به آرتین می‌گوید:‌

 

«[...] رهبر مسلمين جهان [...] ‌شخصاً به تأسی از علیِ مرتضی تو را سرپرستی می‌کند و حق تو را ازحلقوم قانونی که در اين ملک به طنز گرائيده بيرون می‌کشد [...] مراجع صاحب نام و پرآوازة ما [...] به تونشان خواهند داد که: در قاموس الهی،  مردمان را به خاطر عقايدشان از هستی ساقط نمی‌کنند[...]»

 

همچنانکه می‌بینیم تمامی وراجی‌های متعفن نوری‌زاد فقط و فقط برای به ارزش گذاشتن آخوند و الله و رهبرمسلمین است و بس!   ولی کار اسلام فروشی نوچة محفل کیهان به این مختصر محدود نمی‌ماند.  محمد صاد با کوروش هخامنشی و علی با رهبران سوسیالیست در ترادف قرار می‌گیرد:‌

 

«[...] او می‌نویسد،  نمی‌خواهد به شکوه فتح مکه و بخشایش شگفت پیامبر اشاره کند، که ما [...] بدان روی نبردیم و بعد از پیروزی،  تا توانستیم کشتیم و نابود کردیم [...] پیامبر به ملاقات یک یهودیِ بیمار می‌رود [...]  همان که مدام [...] بر سر پیامبر آب چرکین و خاکستر می‌ریخت [...] نوریزاد همچنین به حکایت ربودن حلقة‌ زینتی پای یک زن یهودی در دوران خلافت علی اشاره می‌کند [...] نوری‌زاد پس از ذکر این ماجرا می‌نویسد [...] چرا باید سخن گفتن از حقوق بهائیان در این سرزمین [...]امری بدیهی و رایج نباشد؟»

منبع:  رادیوفرانسه،  مورخ 19 ژوئیه 2013  

 

پیام اظهارات نوری‌زاد چیست؟ رواج سخن گفتن از حقوق بهائیان!   چرا؟ چون با وراجی در مورد بهائیان حقوق انسانی اینان تأمین نخواهد شد،   ولی این مزخرفات می‌تواند بازار «نوری‌زاد» را گرم کند؛  ‌ دادستانی او را احضار خواهد کرد و رادیوفردا هم با انعکاس این «خبر مهم»،  ‌ برای این اوباش دین‌فروش بازاریابی می‌کند.   اگر اوضاع به همین منوال پیش رود بزودی پرسوناژ خدیجه نیز تبدیل خواهد شد به مجموعه‌ای از کلئوپاترا،  ماری‌کوری،   رزا لوکزامبورگ و... و نهایت امر سنت گرایان کشف خواهند کرد که کوروش هخامنشی نیز راهزن و از همکاران ارباب‌شان بوده.         

 

 می‌بینیم که هیاهوی بوق‌های ارتش آدمخوار ناتو پیرامون فستیوال بیت‌المقدس برای سنگرسازی و سربازگیری جهت تقویت محور توحش «تهران ـ‌ تل‌آویوـ  لندن ـ واشنگتن» به راه افتاده.   این محور ابتذال و توحش که در پی جنگ 33 روزه،  ‌تحولات سوریه،   و به ویژه شکست اسلام سیاسی در مصر به شدت متزلزل شده،‌ برای تداوم وگسترش منافع استعماری‌اش به «تغییر» صورتک از طریق ارائة تصویر دلپذیر از «تعلقات و تعصبات» نیاز دارد.   و با توسل به پروپاگاند،   همچنانکه شاهد بودیم مصائب رسانه‌ای «ملاله یوسف‌زی» را به ابزار تطهیر «طالبان» تبدیل نمود.   اراذل طرفدار آیات عظام مترقی هم،   لنین،  8 مارس و «بهائی‌ات» را به ابزار تطهیر اسلام و علی و زن‌نمایان آخوندپرست تبدیل کرده‌اند.  و برای پشتیبانی از همین لجنزار «سنت‌پرستی» یانکی‌ها هم ‌ناو «هری ترومن» را به خلیج‌فارس فرستاده‌اند.

 

 

...