دوشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۲

زد و ضد!

 
اظهارات مضحک باراک اوباما و جنجال رسانه‌های غرب پیرامون «خیانت» ادوارد سنودن یک هدف مشخص را دنبال می‌کند؛   ‌توجیه تهاجم سازمان یافته به حریم خصوصی افراد به بهانة مبارزه با تروریسم!   بوق‌های پاترنوس می‌کوشد این دروغ شاخدار ـ  خیانت ادوارد سنودن ـ  را به  افکار عمومی بفروشد،   تا تجاوز به حریم خصوصی افراد را «عادی و مفید» جلوه دهد!   این است مرحلة دوم «مبارزات» آتلانتیست‌ها در راه «آزادی و استقلال» جنایتکاران و متجاوزان!   و به همین دلیل است که اوباش جمکران و به ویژه مخالف‌نمایان‌شان،  به صور مختلف بر طبل توخالی «استقلال و آزادی» می‌کوبند.
 
پیشتر هم گفتیم،‌  باز هم می‌گوئیم،   مبهماتی از قماش نفی، ‌ احترام،  تغییر،  افتخار و ... از پوچ‌پردازی‌های محفل «حق طبیعی» است که از تخریب و مرگ تغذیه می‌کند.  این محفل طی سدة اخیر وحشیگری‌‌اش را در قالب «تشویق حماقت» و «گسترش افتخارات» به کشورمان  صادر کرده.   و همچنانکه شاهدیم پس از اجرای مراسم «تف سربالای جمعی» این روند شدت نیز گرفته.   اعضای بیلدربرگ زبان به تحسین «شهامت ایرانیان» گشوده‌اند؛  ‌پیروزی پشت پیروزی نصیب ورزشکاران ایران می‌شود؛   کاپیتان تیم فوتبال «فتوی» صادر می‌کند؛  و ... و حکومت مرده شویان هم کتاب منتشر می‌کند به نام «ضد!»
 
به این ترتیب حکومت ملایان جمکران،   هم خود را به فیلم «زد» پیوند می‌زند و هم به فیلم «جنگ جهانی زد» که در مراسم افتتاح 35 امین جشنوارة بین المللی  فیلم مسکو به نمایش در آمد!  یادآور شویم 35 امین جشنوارة بین‌المللی فیلم مسکو  در تاریخ 20 ژوئن 2013 به ریاست «نیکیتا میخالکوف» آغاز شد.   بله،  مدت‌هاست که «چپ‌نمائی» و به ویژه چسبیدن به ولادیمیر پوتین در دستور کار موش‌های فاضلاب بیلدربرگ قرارگرفته،   و کار بجائی رسیده که رئیس چاقوکش‌های «موتلفه» زبان به تحسین «ایستادگی» پوتین در برابر اوباما ‌گشوده،   و در تاریخ 24 ژوئن 2013،  سایت نوچة ملاممد اردکانی ـ  دیپلماسی ایرانی ـ  هم این مدح و ثنا و تملق را بازتابانده:
«[...] محمدنبی حبیبی [...]تصریح کرد[...]‌پوتین مردانه در برابر اوباما ایستاد و گفت حاضر به همراهی و حمایت ازآدمخواران نیست.  این یک گام به جلو برای شکست گرگ‌های جهانی علیه ملت سوریه است [...]»

 
دبیرکل باند«موتلفه» که همچون مخملباف و شرکاء «فعالیت اجتماعی» را با چاقوکشی آغاز کرده،   اینک زبان به نکوهش «فعالیت» مزدوران اعزامی اربابان‌اش در کشور سوریه گشوده و می‌پندارد با تجلیل و ستایش  از ولادیمیر پوتین می‌تواند حکومت ملایان را در سنگر برنده بیاندازد!   حال آنکه به گواهی فروپاشی محور «ترکیه ـ  برزیل»،   و شرایط نوین مصر و عراق و به ویژه تحولات لبنان،   سنگر «حکومت سنت با اقتصاد نئوکان» در حال فروپاشی است!   وارد جزئیات نمی‌شویم فقط می‌گوئیم،   ارتش لبنان که در جنگ 33 روزه اعلام «بی‌طرفی» کرده بود،  ناچار شده بر علیه شبه‌نظامیان جیره‌خوار عربستان و قطر وارد میدان شود!   و به همین دلیل است که امروز در پاسخ به پیام ولادیمیر پوتین،   شیخ حسن روحانی دولت «غایب» خود را «منادی صلح و دوستی در جهان» معرفی کرده!  
 
«[...] دکترحسن روحانی [...] در پاسخ به پیام تبریک ولادیمیر پوتین [...]‌تاکید کرد[...] دولت من منادی صلح و دوستی برای همه ملت های جهان است [...]»

منبع:  ایسنا،  مورخ 24 ژوئن 2013 
 
به عبارت دیگر،   حکومت انتصابی محفل بیلدربرگ در جمکران ناچار است از مواضع انقلابی نهضت «عاظادی» و حاج روح‌الله عقب کشیده،   بساط جهاد و نابودی اسرائیل و نبرد با آمریکا را تعطیل کند و این است دلیل «معجزات» پیاپی،  یعنی کاهش نرخ ارز و طلا و پیروزی‌های چشمگیر در عرصه‌های ورزشی!  امروز که رایحة تعفن جمکران در سراسر جهان پراکنده شده،   لازم است با ارائة‌ تصویر «درخشان» از این لاشة‌ پوسیده چشم جهانیان را خیره کنند!   و این درخشش به «نور مرگ» نیاز دارد؛   نوری که از توحش پوپولیسم و ناسیونالیسم یعنی از «ضدیت» با حقوق و آزادی‌های فردی ساطع می‌شود.  پس بازگردیم به کتاب «ضد!»     
 
کتاب مذکور هیچ ارتباطی با انسان‌محوری ندارد و بر خلاف «زد» معروف به مبارزات‌ مارکسیست‌ها هم نپرداخته.   فارس‌نیوز،  ‌مورخ 23 ژوئن 2013 ،  می‌نویسد کتاب «ضد» حاوی اشعار عاشقانه و عارفانه است!   بله،   لات‌واوباش نه تنها جشن و شادی،‌  و به اصطلاح «انتخابات‌اش» بر ضدیت و نفی و خشونت استوار شده که عرصة ادبیات را هم با لجنزار خشونت تعلقات و تعصبات اشتباه گرفته.   دلیل هم روشن است؛  در طویلة اخلاق‌گرایان ضدیت و نفی و خشونت با «فرهنگ» ترادف یافته.   در نتیجه اعضای طویلة‌کذا مداح و هتاک ـ  از قماش گرمارودی و میرشکاک ـ  را شاعر و ادیب می‌خوانند و قصه‌های «اخلاقی» شیوخ مذکر و مونث را هم با «رمان» در ترادف قرار می‌دهند!
 
به همین دلیل بی‌بی‌سی و بوق‌های هم‌سو می‌کوشند،   «فهیمه رحیمی» را به عنوان نویسندة‌ «رمان» به ما حقنه کنند.   دلیل هم اینکه شیخ فهیمه،  ویراست درونمرزی آذر نفیسی،  در مرداب توحش «مطلق‌گرایان» شناور بود.   آن مرحوم مانند آش‌فروش‌ها «کتاب خواندن» را «ارزش» می‌انگاشت و به عنوان «مادر»،  بر اساس اعتقادات‌اش کتاب می‌نوشت که جوانان بخوانند:
 
«[...] من مادری هستم که دوست دارم نسل جوانم کتاب بخواند[...] من فقط عاشقانه می‌نویسم،  چون معتقد هستم خداوند خود عاشق‌ترین عاشق‌هاست [...] بدون عشق،  زندگی فناست[...]»

منبع:  دویچه وله،  مورخ 18 ژوئن سالجاری 
 
دویچه وله در مورد مضمون «عشق» در کتاب‌های فهیمه رحیمی می‌نویسد، ‌ عشق و عاشقی در چارچوب «سنتی» در تمام کتاب‌های وی «تکرار» شده:
 
«[...]‌این مضمون،   از نخستین کتاب نویسنده [...] تا واپسین اثر او به اشکال گوناگون تکرار شده [...] تعریف عشق و روابط عاشقانه در رمان‌های رحیمی،  در چارچوب شناسه‌های سنتی می‌گنجد و از این‌رو هیچ‌گاه با قیچی سانسور وزرات ارشاد اسلامی روبرو نشده است[...]»

 
پیشتر در مورد ویژگی‌های «رمان» به عنوان عرصة دمکراتیک ـ  آزادی انسان از زنجیر سنت‌ها ـ  توضیح داده‌ایم و نیازی به تکرار مکررات نمی‌بینیم.   فقط یادآور شویم ادعای ابلهانة «عاشق بودن خدا» روی دیگر سکة توحش پیروان ادیان ابراهیمی است که نه تنها وجود «خدا»،  که «یگانگی» او را هم به اثبات «علمی» رسانده‌اند!  خلاصه توحش مطلق‌گرایان و اخلاق محوران یا بهتر بگوئیم «قبیلة‌ ضد» ‌از همین منبع موهوم سرچشمه می‌گیرد.  توحشی که شتاب گسترش آن به ویژه پس از برپائی آئین‌های «تف سربالای جمعی» در همة زمینه‌ها شدت گرفته و خلاصه حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش در عرصة‌ تحریف و صدور فتوی با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند.  
 
به عنوان نمونه سایت «اخبار روز»،   به صورت سینه‌خیز دست به تلطیف جنایات حکومت زده و برای سعید سلطانپور که توسط حکومت ملایان تیرباران شد،  مطلبی قلمی کرده تحت عنوان:‌
 
«به یاد سعید سلطان‌پور،  در سالگرد جان باختن‌اش [...] محمد امین محمدپور [سعید سلطانپور] متوفی تهران 1360[...]»

منبع:  اخبار روز،  ‌مورخ 21 ژوئن سالجاری
 
پس از اینکه دیلی‌تلگراف،   بزرگ‌بوق فاضلاب اخلاق‌گرایان با توسل به شیمون‌پرز،   بنیانگزار امپراطوری هخامنشی را با فاشیست‌های یهودی قرن بیستم در ترادف قرار داد،‌  جمکرانیان «همه با هم» ـ  در داخل و خارج مرزها ـ‌  «سرقدم رفته» و با «معجزات‌شان» دامنة تقدس و ترادف کلی را به نحو چشمگیری گسترش داده‌اند.   و اینچنین بود که در سایت ایسنا «توهم» با «تکنیک»،   و مقاله‌نویسی با «مجازات شلاق» ترادف یافت.   و اما در سایت‌های مخالف‌نمایان،   «دمکراسی»،   از یک‌سو با ابهام و توحش «تغییر»،    و از سوی دیگر با «رادیکالیسم» در ترادف قرار گرفت و یکی از خواهران برای «احترام به مادران رادیکال» فتوی صدوریدند!   مطلب را با ترادف‌های «ایسنا» ادامه می‌دهیم.
 
پاسدار علی لاریجانی که پیشتر به نقش سرنوشت‌ساز ایرانیان در دوران ظهور امام غایب‌شان اشاره کرده بودند،   امروز گام بلند دیگری در عرصة توحش و حماقت برداشته،   اسلام‌شناسی را با فن و «تکنیک» مترادف دیده‌ و «حضور» امام غایب‌اش را «تجربة تاریخی» خوانده:
«[...] اسلام‌شناسی فنی است که [به] ملا شدن نیاز دارد [...] باید راهی که فقها رفته‌اند را برویم[...]‌ دو تجربه مهم در تاریخ اسلام [...] وجود دارد[...]  تجربه حکومت علوی [...] و تجربه [...] مربوط به پدیده حضور حضرت ولی عصر است.   ما در میانه این دو تجربه هستیم[...]»

منبع:  ایسنا،  مورخ 24 ژوئن سالجاری
 
بله پاسدار لاریجانی به دلیل قرار گرفتن در میان دو «تجربة» موهوم و اسطوره‌ای که با علمیت «تاریخ»‌ نیز بیگانه‌ است،   به هذیان گوئی افتاده‌اند،  و «فن» اسلام‌شناسی را به گنجینة هذیانات اخلاق‌گرایان می‌افزایند!   چرا که هم «می‌توانند» و هم «تغییر» الزامی است!   در تداوم همین روند حماقت‌گستری است که در قالب طنز،  مقاله نویسی با شلاق و تنبیه ترادف یافته:‌
 
«مقاله‌نویسی [...] از آن کارهای پردردسر است [...] حتا برای اهل فن [...] مقاله‌ نوشتن دربارة‌ اهمیت محیط‌زیست برای کسانی که اعتقادی به حفظ محیط‌ زیست ندارند،  جان‌فرساست.  اما در این سختی، آموزش و تنبیه هم نهفته است[...] از همة‌ قضات درخواست می‌کنیم از این نوع حکم‌های ابتکاری [...] صادر کنند،  چون درد شلاق زود از بین می‌رود،  اما اگر دردی در اثر آگاهی حاصل شود تا همیشه خواهد بود[...]»

ایسنا،  مورخ 23 ژوئن سالجاری
          
می‌بینیم که بعضی دردها مثل خداوند خونخوار ابراهیم «تاهمیشه» می‌ماند!   به این ترتیب «طنزپرداز» ایسنا پوزی هم به علف «جاودانگی» زده تا آرامش مرگ را یواشکی به ارزش بگذارد و دُمی هم برای خواهر آذر نفیسی و «چمدان» لبریز از توحش سنت سایت «بی‌بی‌سی» بجنباند.   حال اگر به عنوان مصاحبة رهبر حزب کومله در سایت نوسکولاریسم بنگریم،   ردپای چمدان بی‌بی‌سی را بهتر خواهیم دید:‌
 
«کسانی که رأی دادند یا ندادند هر دو خواهان تغییر در سیاست نظام بودند.  عبدالله مهتدی، دبیرکل حزب کومه‌له»
 
خلاصه،   «تغییر سیاست نظام» را از دست ندهیم که این «شبه‌سیاست» در هر حال از عرصة توحش سنت‌گرایان و دور باطل تعلقات خارج نخواهد شد،   چرا که در غیر اینصورت موجودیت آخوند به زیر سئوال می‌رود و منافع استعماری لندن و واشنگتن خدشه‌دار می‌شود. و اما در عرصة توحش و تحریف و انسان‌ستیزی اعضای «قبیلة ضد»،  هیچکس به گردپای آش‌فروش‌ها نمی‌رسد.   خواهر «شادی. ‌صاد» برای «تغییر»،  طرفداران دمکراسی را هم در چمدان آش‌فروش‌ها قرار داده و یک مجموعة رادیکال به دست آورده که «آرمانگرا»‌ است،   و همه می‌باید به این مجموعة موهوم که همچون کشیش‌های واتیکان با نظم و مقررات «بیگانه» ‌است و در جامعه احساس غربت و تنهائی می‌کند،  احترام بگذارند:
 
«من [...] بر این گمانم که مهم‌ترین وظیفه هر کس که تغییری را در جامعه ایران خواستار است [...] گوش دادن به صدای رادیکال‌هاست [...] نیروی عظیم،  هشیار و جسوری است [...]‌ آنقدر جسور که [...] در این سی‌واندی [...] همچنان به دنبال آرزوها و آرمان‌هایش است و آنقدر تاثیرگذار است که بسیاری از مطالبات و آرزوهای مردم براساس آرمان بزرگ آن‌ها شکل گرفته [...] آرزوی [...] عدالت و دموکراسی برای همه[...]‌ منصوره بهکیش،  یکی از آن‌هاست[...] گروه مادران خاوران را زنده نگه می‌دارد [...]  آگاهی‌رسانی می‌کند،  به همراه دیگران به خاوران می‌رود و دادخواهی می‌کند، کتک می‌خورد و بازداشت می‌شود اما رای نمی‌دهد[...] رادیکال‌هائی که [...] نه خارج نشین بی‌درداند،  نه بی‌عمل و منفعل‌اند[...] رادیکال‌هائی که [...] بیگانه‌ای در میان جمع هستند [...] خارج از چارچوب می‌اندیشند و عمل می‌کنند[...] رادیکال‌ها، از قابل احترام‌ترین آدم‌های جامعة ما هستند[...]»

منبع:  بی‌بی‌سی‌،  وبلاگ ناظران،  مورخ 13 ژوئن سالجاری
 
اگر این خواهر فرنگ‌نشین که پس از کودتای ناکام هیزاکسلنسی تغییر آخور داده‌اند، ‌ پیش از ردیف کردن واژگان پوچ و  «جادوئی»،  کمی مطالعه می‌کردند مسلماً دوزاری‌شان می‌افتاد و از مفهوم رادیکالیسم آگاه می‌شدند!   درو غ چرا؟  تا آنجا که ما می‌دانیم در جوامع متمدن «رادیکالیسم» هرگز با پدرپرستی و مادرستائی ارتباطی نداشته!   به این رادیکال‌پرست جمکرانی که به تحسین حماقت و توحش «مادر رادیکال» نشسته بگوئیم،  احترام به مادر یعنی دوبار احترام به «پدر»‌ نمادین؛   احترام به آخوندی که در چارچوب روابط سنتی پدرسالار به هم‌بستری زن با مرد «رسمیت» بخشیده،  و ستایش از مردی که در جامعه‌ای که با نیازهای فردی زن‌ بیگانه است،  زن را به «مادر» تبدیل کرده!   به عبارت دیگر این مزخرفات هم بخشی است از همان کتاب «ضد» که در ضدیت با انسان و حقوق و آزادی‌های اجتماعی انسان سر هم شده!  خلاصه چون نیک بنگریم،  مرده‌شویان و مخالف‌نمایان‌شان هم با فیلم «ضد» در جشنوارة مسکو «حضور معنوی» به هم رسانده‌اند!            
 
 
...