یکشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۲

شانزده ژوئن!

 
 
در تاریخ  16 ژوئن 1963 ـ‌  پنجاه سال پیش‌ ـ ‌ والنتینا ترشکوا،  به فضا رفت و در سال 2000 سازمان ملل او را به عنوان «زن هزارة‌ سوم» برگزید.  به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی،  مورخ 15 ژوئن 2013،‌  در راه پیشرفت دانش،  والنتینا ترشکوا برای «سفر بی‌بازگشت» به «مارس» اعلام آمادگی کرده.
 
در راستای سیاست «تشویق حماقت»،  اعضای محفل «احترام به ادیان»،  و در رأس‌شان لندن و واشنگتن زبان به تحسین شهامت و شجاعت «مردم ایران» گشودند،   و حسن روحانی بلافاصله دریافت که «جهانیان با احترام به مردم ایران می‌نگرند!»  بله،   ویژگی لات این است که نه تنها شوخی‌ و تعارف و مسخرگی ارباب را «جدی» می‌گیرد و آن را به عنوان «خبر موثق» در بوق می‌گذارد،  که «توهین» آشکار به ملت ایران را هم به عنوان «احترام جهانیان» مطرح می‌کند،  ‌چرا؟  چون وزارت امور خارجة‌ آمریکا زبان به ستایش حماقت و بی‌مسئولیتی مردمی گشوده  که با آگاهی از ماهیت ایران‌ستیز حکومت اسلامی،‌   در مراسم «تف سربالای جمعی» شرکت کرده‌اند و از «لج» خامنه‌ای،  به هم آخوری‌اش،  حسن روحانی «رأی» داده‌اند!  جالب اینجاست که ‌پس از اعلام «فرضی» نتایج «تف سربالای جمعی»،‌  همین «مردم» به خیابان‌ها ریخته و در کمال حماقت عربدة «استقلال،  آزادی،  جمهوری ایرانی» سر دادند،   تا در راستای تکرار «حماقت پدر»،   پس از گذشت 34 سال،   اینبار توحش فرسودة دینی را با توحش تازه نفس بومی جایگزین کنند.   خلاصه اگر وزارت امور خارجة‌ آمریکا،   «شهامت و شجاعت» این قماش «مردم» را تبریک می‌گوید،  جای تعجب نیست؛  چنین رفتار ابلهانه‌ای  نشان از «شهامت» دارد،   البته در عرصة «خودتخریبی» ویژة توحش روابط یک‌سویه. 
 
روابطی که سایت بی‌بی‌سی،  مورخ 13 ژوئن 2013،  ‌آن را به عنوان «روابط دوسویه» مطرح کرده،  و علامت تعجب هم نمی‌گذاریم!   چرا که،   در فاضلاب «اخلاق‌گرایان»،   روابط یک‌سویه و «طبیعی» ‌موش‌ها با «روابط انسانی» در جامعة متمدن ترادف یافته.  سایت «بی‌بی‌سی»،  به مناسبت سالگرد تولد «محمدرضا سرشار» مطلبی سر هم کرده تا چند دروغ شاخدار به مخاطب حقنه کند.  نخست ‌اینکه رابطة «طبیعی» لات و آخوند،  یا ارتباط روسپی و قواد،  همان «روابط دوسویه» است!   حال آنکه «روابط طبیعی» به هیچ عنوان «روابط دوسویه» نیست،  بلکه در تضاد با آن قرار دارد.  در وبلاگ‌های پیشین به کرات گفته‌ایم،  و تکرار مکررات نخواهیم کرد.   فقط بگوئیم،  رابطة دوسویه مسئولانه،  منطقی،  صریح،  متعادل و بدون «ابهام» است.   حال آنکه رابطة‌ طبیعی با «زور» تنظیم می‌شود.  و منبع الهام این روابط،  همچنانکه پیشتر هم گفتیم،   توحش پرسوناژ اسطوره‌ای ابراهیم است.   پرسوناژ جبون،  مسئولیت‌گریز،   ‌نظم‌ستیز و فاقد جایگاه واقعی اجتماعی.   
 
این الگوی توحشی است که بی‌بی‌سی آن را به عنوان «روابط دو سویه» جا زده.   روابطی که «محمد رضا سرشار»‌ ـ  از پامنبری‌های حاج‌ روح‌الله و انقلاب‌شان  ـ  با حکومت اسلامی برقرار کرده!   «سرشار» در خدمت توحش حکومت اسلامی قلم می‌زند؛  حکومت از او تقدیر می‌کند و در قاموس بی‌بی‌سی،   «مداحی» لات و دریافت «پاداش» از «ابرلات» چیزی نیست جز همان «روابط دو سویه»:‌
 
«[...] رابطة سرشار و [حکومت اسلامی] دوسویه است و حمایت سیاسی سرشار از نظام [...] همراه است با تمجید و حمایت مقام‌های سیاسی از او [...] فرزند سرشار نیز رئیس حوزة هنری تهران است [...]»          
 
فرخنده روزی بود 13ژوئن 2013!   از بی‌بی‌سی «روابط دوسویه» را آموختیم و دریافتیم که نقد هنری فقط می‌تواند «سیاسی»‌ باشد و همه «حق» دارند در چارچوب نگرش ایدئولوژیک آثار هنری را «نقد» کنند!  در این بساط،‌ بی‌بی‌سی معیار نقد ادبی را نیز تعیین کرده.  به عبارت دیگر،   لازم است بررسی آثار هنری «جانبدار» و «ارزشی» باشد.  به این ترتیب،‌  بررسی هنری در انحصار داس‌الله و شیخ الله قرار خواهد گرفت و فاضلاب اخلاق‌گرایان عمیق‌تر می‌شود. بی‌دلیل نبود که مطلب بی‌بی‌سی،  همزمان با انتشار مصاحبة رضا پهلوی با راشا تودی انتشار یافت.  یعنی یکروز پیش از برگزاری مراسم «تف سربالای جمعی!»  در این مصاحبه، پرسش‌هائی مطرح شد که به دلیل مواضع جانبدارانة رضاپهلوی،  بدون پاسخ ماند!  در مورد این مصاحبه حداقل دو پرسش منطقی مطرح می‌شود.  نخست اینکه استقرار دمکراسی در آمریکا و اروپا دلیل نمی‌شود که اینان را مدافع استقرار دمکراسی در ایران بشناسیم!  به ویژه با فجایعی که بر ملت‌ها در تونس،‌  مصر، ‌ لیبی،  ترکیه و عراق تحمیل کرده‌اند.  از سوی دیگر طی سدة اخیر دولت ایران تحت نظارت لندن و واشنگتن بوده و نتیجه هم در برابر ماست!
 
حال بپردازیم به تقارن برگزاری جشن‌های تولد «رسمی»‌ الیزابت دوم با مراسم تف سربالای جمعی و سفر «نیک گریفین» ـ  نمایندة فاشیست‌های بریتانیا در پارلمان اروپا و همپالکی‌های لهستانی و ایتالیائی‌‌اش به کشور سوریه.   
 
به گزارش ولتر نت،  ‌مورخ 15 ژوئن سالجاری، گریفین و شرکاء برای دیدار با زندانیان اروپائی ـ  مزدوران اعزامی لندن و واشنگتن به سوریه ـ  راهی اینکشور شده‌اند.   خلاصه،‌  این چند روزه خیلی خبرها بود،  به ویژه در آلمان!
 
زمانی که «‌برتری» موش‌های فاضلاب سازمان سیا بر رهبران چین و روسیه به اثبات «علمی» رسید،   نمایندگان مجلس شورای آلمان هم دست به‌کار شده «برتری» اسرائیل را به رسمیت شناختند!   به این ترتیب هر گونه مخالفت با تجاوز و یکجانبه‌گرائی‌های دولت اسرائیل  «یهودستیزی» تلقی خواهد شد!  به عنوان مثال اگر دولت سوریه برای بازپس گرفتن بلندی‌های جولان به اسرائیل حمله کند،  دولت آلمان در «یهودستیزی» سوریه تردیدی نخواهد داشت!  به گزارش ولترنت، ‌ مورخ 14 ژوئن 2013،‌ فقط نمایندگان «دی لینک» از رأی دادن به «برتری» اسرائیل خودداری کردند.  یاد آور شویم حزب «سوسیال ـ  دمکرات» دی‌لینک در تاریخ 16 ژوئن 2007  تشکیل شده و اخیراً «اسکار لافونتن» هم به این تشکل پیوسته.   
 
حال که به جایگاه برتر اسرائیل رسیدیم،  پیش از ادامة مطلب،  یک مینی‌پرانتز باز می‌کنیم و به مناسبت سالگرد تولد چه‌گوارا ـ  14 ژوئن 1928 ـ  می‌رویم به کشور کوبا تا دریابیم عربده‌جوئی آمریکا بر علیه دولت سوسیالیست اینکشور به اسرائیل هم مرتبط می‌شود!
 
در سال 1950،   شرکت «آره‌آ. د. کوبا» متعلق به «نارسیسو. و.  روزه‌لو ـ ‌اوته رو» پس از توافق با دولت‌های ایران و عراق،‌  150 هزار تن از یهودیان ایندوکشور را به اسرائیل کوچاند! روند کار چنین بود که برای اینان بلیط یکسره به مقصد اسرائیل بگیرند،‌  و بقیة  امور را به عهدة‌ «خدا»‌ بگذارند!   به این ترتیب،   در سال‌های 1952ـ 1951،  فقط از کشور عراق   115 هزار یهودی به اسرائیل منتقل شدند.   سپس برنامة‌ تخریب مناطق مسکونی و اماکن مقدس یهودیان در عراق با بمب به مورد اجرا درآمد!  به گزارش سایت ولترنت،  ‌مورخ 19 اکتبر2010،‌  انقلابیون کوبا با تهاجم به خانة «اوته ـ ‌رو»‌ به سلاح‌هائی دست یافتند که نهایت امر زمینه‌ساز پیروزی‌شان شد.   سایت ولترنت،  ‌ مورخ 7 آوریل 2010،  و 25 مه 2012،‌  در مورد حمایت مالی سازمان سیا از «زنان سپیدپوش کوبا» و «اوپوزیسیون سوریه» نیز مطالب مفصلی منتشر کرده و می نویسد،‌  سازمان سیا بین ضدانقلابیون کوبا و اوپوزیسیون سوریه نشست مشترکی در «میامی» ترتیب داده.  خلاصه سفر «نیک گریفین» و شرکاء به سوریه،  در راستای تحرکات همین سازمان جنایتکار صورت پذیرفته.  حال پرانتز را می‌بندیم و بازمی‌گردیم به تحرکات فاشیست‌ها در آلمان.
  
به یاد داشته باشیم که پس از جنگ دوم جهانی،  «آلمان غربی»‌ یکی از مهم‌ترین شعب فاضلاب «احترام به ادیان» بوده و به نظر می‌رسد که هیئت حاکمة آن جهت حفظ این «جایگاه ویژه» از هیچ حماقت و توحشی رویگردان نباشد.   برپائی نمایشگاه نقاشی‌های میرحسین موسوی و همچنین تظاهرات در برابر سفارت ملایان با شعارهای «آزادی بی‌قید و شرط سیاسی» و «جدائی دین از دولت‌» حکمتی دارد که «مسیو» رئیس دانا هم از آن آگاه‌اند!   ایشان طی مصاحبه با رادیو بین‌المللی فرانسه،  ‌مورخ 14 ژوئن سالجاری ضمن انتقاد از «انتخابات مضحک» حکومت ملایان،  ‌خواهان «جدائی دین از حکومت»‌ شده‌اند!
 
همینجا بگوئیم که خواست طرفداران دمکراسی  ممانعت از دخالت «دین در سیاست» است،  و بازی «بعضی‌ها» با واژگان در این زمینة خاص اتفاقی نیست!   چرا که «جدائی» دین چه از  حکومت و چه از دولت،  رسماً تحریف مطالبات دمکراتیک ماست.   جدائی دین از دولت،  به معنای آزادی عمل آخوند فاقد مسئولیت جهت دخالت در سیاست و نظم‌شکنی در داخل مرزهاست.  و «جدائی دین از حکومت» همین دخالت را به خارج از مرزهای جغرافیائی گسترش می‌دهد.   پافشاری اوباش بر «جدائی دین از دولت» و یا از حکومت،  برای گسترش بی‌مسئولیتی،  یکجانبه‌گرائی و ایجاد بحران و نهایت امر «فتح قفقاز» صورت می‌گیرد!  
 
همچنانکه پیشتر هم  گفتیم،  حرکت «لات» غیرمنطقی است و از «تکرار» چرخة تعلقات پدر و گسترش توحش گذشته فراتر نمی‌رود.  برای دریافت این واقعیت کافی است افزایش «آیات عربی» در  بیانیه‌های حسن روحانی را مد نظر قرار دهیم.   بیانیة نخست روحانی که در وبلاگ «فاضلاب سالاری» مورد بررسی قرار گرفت،  ‌ فقط یک «آیه» داشت؛  حال آنکه در بیانیة مورخ 16 ژوئن سالجاری،‌   دو آیه عربی و یک مراتب شکرگزاری شیخ حسن به درگاه خداوند خونخوارش بر «ملت ایران» تقدم یافته:‌ 
 
«بسم الله الرحمن الرحیم ـ  ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم ـ  خدا را شکر می‌کنم که بار دیگر خورشید عقلانیت و اعتدال را بر ایران تاباند و ندای وحدت و انسجام این ملت را در جهان طنین‌انداز کردـ  ملت سرافراز ایران[...]»
 
باری شیخ حسن پس از به جای آوردن شکر «‌الله»،   تل موهوم مردم را پیروز انتخابات قلمداد کرده  و درکمال وقاحت و بیشرمی به «بازتولید» مزخرفات قرآن ‌پرداخته:  
 
«[...] حماسه حضور و مشارکت موثر و معنادارتان [...] بر شما مبارک باد [...] پیروز این انتخابات شمایید [...] شما نشان دادید که خداوند تغییر و تحول در هیچ ملتی را جز با خواست خود آنان محقق نمی‌کند[...]»
 
در روند بازتولید مزخرفات اسطوره‌ای،‌  حسن روحانی فقط واژة «ملت» را بجای «ناس» ‌نشانده‌،  ‍ تا توحش دین را به رایحة «بومی»‌ بیاراید!   در ادامه،   شیخ حسن این «پیروزی»‌ موهوم را به عنوان «پیروزی افتخارآفرین» تدین و تعهد به پیروان همة ادیان تبریک گفته‌ تا فاضلاب «احترام به ادیان» را هر چه بیشتر گسترش دهد:‌
 
«[...] این پیروزی،  پیروزی خرد،  پیروزی اعتدال،  پیروزی رشد و آگاهی و پیروزی تعهد و تدین بر افراط و بداخلاقی است [...] این پیروزی افتخارآفرین را به یکایک شما [...] و همه اقوام و پیروان ادیان و مذاهب تبریک و سپاس می‌گویم[...]»
 
همه بدانند که نوعی پیروزی شرم‌آور هم وجود دارد!   مسلماً این گوسالة نابغة ننه‌حسن نمی‌تواند توضیح دهد که این چه نوع پیروزی است که با «انتخابات» در کشور ایران حاصل شده،‌  ولی حد و حدود جغرافیائی نمی‌شناسد،   و همة اقوام و پیروان ادیان در آن شریک‌ شده‌اند؟!   با توجه به فعالیت‌های فرهنگی کنتراس،  طالبان،  القاعده و دیگر اوباش دست‌پروردة‌ سازمان سیا می‌توان دریافت که این «پیروزی» هر چه باشد،  در هر حال پیروزی ملت ایران نیست و نخواهد بود.   
 
ولی همینجا بگوئیم،  بر خلاف توهمات حکومت جمکران،‌  این «پیروزی»‌ نصیب اربابان «حسن هولو» هم نخواهد شد!   آنچه اینان از مراسم «تف سربالای جمعی»‌ به دست آورده‌اند،  یک رئیس‌قوه مجریه «ائتلافی» و بی‌نهایت متزلزل است!   به دلایلی،  وزارت کشور جمکران ناچار شد روحانی را در دور اول و با 51 درصد آراء «پیروز» مراسم کذا اعلام کند تا نشست گروه 8  که در تاریخ 17 ژوئن برگزار می‌شود تحت تأثیر لات‌بازی‌های حکومت اسلامی و اربابان‌اش قرار نگیرد.   یادآور شویم،   به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی،   مورخ 16 ژوئن 2013،‌  ولادیمیر پوتین،  عصر امروز در لندن با دیوید کامرون ملاقات می‌کند!
 
 
 
...