شنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۲

باله و بیلدربرگ!


 

در تاریخ 6 ژوئن 2013،  در جامعة روسیه الگوی نوینی از «فردی‌ات» و آزادی زن ارائه شد که هم از کلیشه‌های «سنتی ـ  ‌ایدئولوژیک» بومی فاصله داشت و هم از انواع هولیوودی آن!

 

پس از تماشای بالة «اسمرالدا» در «گران‌پالة» کاخ کرملین،‌  ولادیمیر پوتین،  ‌رئیس فدراسیون روسیه و همسرش لودمیلا،‌   طی مصاحبه با تلویزیون «روسیا 24»،  اعلام کردند که برای جدائی به توافق رسیده‌اند.   با توافق‌ ولادیمیر پوتین و همسرش شیشة عمر دو کلیشة‌ سنتی و انسان‌ستیز،   یعنی پیوند دائم رئیس‌جمهور و «بانوی اول» شکست و «آزادی‌های  فردی»،  نه در تقابل،  که در تفاهم با قوانین و مقررات رسمی به ارزش گذاشته شد.   به عبارت دیگر،  در جدائی ولادیمیر پوتین و همسرش نه از احساسات،  تعلقات و «روابط یک‌سویه» نشانی دیدیم،  و نه از جنجال رسانه‌ای پیرامون روابط جنسی پنهان!  اگر نگاهی به کلیپ این مصاحبه بیاندازیم خواهیم دید که در حرکات ایندو «دوستی و محبت»،  و در سخنان‌شان، نزاکت،  صراحت،  مسئولیت‌پذیری،  رعایت حریم خصوصی،‌ حق انتخاب آزاد و ... و خلاصه تمامی ویژگی‌های «روابط منطقی» به چشم می‌خورد.  این مصاحبه از یکسو،  صراحت و مسئولیت‌پذیری پوتین و همسرش در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با جامعة روسیه را نشان داد،  و از سوی دیگر، ‌ تأکیدی بود بر حق انتخاب آزاد اینان در عرصة‌ زندگی خصوصی‌شان. 

 

ولی اگر خبر جدائی ولادیمیر پوتین و همسرش در چارچوب تمدن و فرهنگ انسان‌محور «رسمی‌ات» یافت،  انعکاس آن در رسانه‌های «پاترنوس» متفاوت بود.  به عنوان نمونه بی‌بی‌سی می‌خواهد بداند پوتین چه کسی را زیر سر گذاشته و کی ازدواج می‌کند!  همچنین سایت‌ رادیوفردا، ‌ «افتخار به فرزندان» را به این خبر «افزود» و تعجبی هم ندارد!    انتشار خبر جدائی ولادیمیر پوتین و همسرش با نشست سالانة‌ اعضای محفل بیلدربرگ‌ تقارن یافت.  امسال نشست محفل احترام به ادیان در آبشخور اصلی‌اش ـ  حوالی لندن ـ  آغاز شد و مطالبات‌اش در قالب نفس‌کش‌طلبی‌های سناتور مک‌کین؛‌   عربده و زوزة‌ مقام معظم پیرامون «حنجرة الهی، ‌ وحدت مسلمانان و فریضة فوری»،   و همچنین در «مناظرة» نامزدهای انتخاباتی جمکران بازتاب یافت.

 

خوشبختانه سرودة اخیر هادی خرسندی،‌  تحت عنوان «نه مال ما پیدا،  نه زان همسایه» که به مناظرة انتخاباتی جمکرانی‌ها اختصاص یافته کار ما را در نگارش این وبلاگ بسیار آسان کرد.   در نتیجه می‌توانیم بی‌مقدمه بپردازیم به پایه و اساس حکومت اسلامی.  حکومتی که دیپلماسی‌اش را «زال‌ممدها» تعریف می‌کنند.  چرا که در این حکومت «حضور زن» بجای حقوق و آزادی‌های اجتماعی زنان نشسته.   

 

همزمان با انتشار خبر جدائی لودمیلا پوتین از همسرش،  «‌آزاده دواچی» به نیابت از گلة آش‌فروش‌ها برای «بانوی اول با مانتو و روسری» معرکه گرفته بود:

 

«[...] این خبرنگار در پرسش از آقای عارف،  پوشش همسرش را اسلام آمریکایی قلمداد می‌کند [...] اگر آقای عارف رئیس جمهور شود،  برای اولین بار پس از انقلاب زنی با روسری و مانتو به بانوی اولی می‌رسد[...]»

منبع: گویانیوز 

 

تفاوت‌ها را در اینجا به صراحت می‌بینیم؛‌  یک بانوی اول از کاخ کرملین و امتیازات گسترده‌ای که «فدراسیون روسیه» در اختیار او می‌گذارد‌ چشم پوشی می‌کند! ولی زن نمایان جمکران با «لولیدن» در دکان متعفن آخوند می‌خواهند از طریق قبالة ازدواج با «حاج‌آقا» نقش «بانوی اول» را برای ملت ایران به ارزش بگذارند،‌  چرا؟  چون برای رسیدن به این مقام شامخ‌ «پائین تنه» کفایت می‌کند.  و به همین دلیل است که «منصوره شجاعی» در کمال حماقت و وقاحت خشونت سنت‌ها را انکار کرده،   «دمکراسی» را به سنت‌های بومی پیوند می‌زند:

 

«[...] جنبش زنان ایران [...] همواره در پی آموختن از روش‌های مدنی و خشونت‌پرهیز جنبش‌های جهانی در سازگاری با اولویت‌ها و سنت‌های بومی جامعه بوده است [...]» بیشترین تأثیر را بر جنبش دموکراسی‌خواهی داشته[...]»

منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 7 ژوئن 2013.

 

 همه بدانند که سازگاری با «الویت‌ها و سنت‌های بومی»،  یا بهتر بگوئیم پذیرش خشونت و توحش جوامع «پدرسالار» برای منصوره شجاعی و دیگر کنیزکان اندرون همان «روش مدنی» است!   و نیازی نیست بگوئیم،   منصوره شجاعی به این ترتیب برده فروشی و بهره‌کشی جنسی از زنان و کودکان را مورد تأئید قرار ‌داده.   به عبارت دیگر،   لات‌های مؤنث جمکران دکان «الهی» گروه «فمن» بازکرده‌اند.  و با نیم نگاهی به گزارش رادیوفردا،  ‌مورخ 8 ژوئن2013،‌  پیرامون «انتخابات مجازی» می‌توان دریافت که «گری کاسپاروف» از طریق سازمان سیا،  «فمن‌الله» را به «پوسی رایوت» وصل می‌کند.   

 

دقیقاً به همین دلیل است که «دیپلماسی» حکومت جمکران خارج از محدودة رسمی دولت قرار گرفته.   این قماش «دیپلماسی» همچون اقتصاد دوران صدارت میرحسین موسوی تحت نظارت «شبکة‌ موازی» و غیرمسئول اعمال می‌شود؛   تابع اصول «زال‌ممد» ‌است:

 

«[...] دیپلماسی فقط خشونت نشان دادن و سرسختی نشان دادن نیست،  بلکه یک معامله و تعامل است.   قضیه بده و بستان است.  نمی‌شود هرچه ما از آن‌ها می‌خواهیم،  به ما بدهند و متقابلاً حاضر نباشیم کاری بکنیم[...]»

 

این اظهارات مشعشع علی‌اکبر ولایتی در سومین مناظرة‌ انتخابانی جمکران است.  باید از آقای دکتر ولایتی،  که در دوران «نبرد بی‌امان» حاج‌روح‌الله با غرب و شرق وزیر امور خارجه بودند،  بپرسیم طی 16 سال وزارت چه بده‌‌بستان‌هائی کرده‌اند که هنوز در پس پرده مانده؟!   همان دوره را می‌گوئیم که بسیاری جوانان این مملکت به جرم «همکاری» با آمریکا و اسرائیل و انگلستان و شرق و غرب تیرباران شدند.   یادآور شویم،  ولایتی از متهمین رده اول در کشتار رستوران «میکونوس» است و رسماً از سوی پلیس بین‌الملل تحت تعقیب قرار گرفته.  ولی به گفتة خودش «مخفیانه»‌ به پاریس رفته تا مسئلة هسته‌ای را با نیکولاسرکوزی حل‌وفصل کند!    حال این پرسش مطرح می‌شود که به چه دلیل مشاور رهبر در امور بین‌الملل،  از یک جایگاه تشریفاتی و غیرمسئول به خود اجازه داده که با دور زدن مذاکرات رسمی هسته‌ای نقش دولت دوم ایفا کند؟  و با وقاحت و دریدگی،  قانون‌ستیزی‌اش را به عنوان برگ برنده در مناظرة تلویزیونی به ارزش بگذارد؟  ولی در این روابط پنهان سرکوزی هم «شریک» است،  ایشان برای فشردن دست مقام «رهبری» اعلام آمادگی کرده،  و دلیل هم روشن است.  

 

پیوند ناگسستنی نیکولا سرکوزی با «بنیاد کارلایل» و با محفل یهودیان ضدلائیسیته بر همگان روشن است.  و به گزارش ولترنت،  ‌مورخ 9 اکتبر  2008،  سرکوزی به پاس خدمات‌اش به این محفل «جایزه» هم گرفته!   یادآور شویم پروندة سرکوزی و ارتباطات محفلی‌اش در سایت «ولترنت» در دسترس عموم است.  خلاصه،   ارتباط رهبر جمکران با سرکوزی و شرکاء،‌   ارتباطی است «طبیعی» و شاخ و شانه کشیدن اینان برای یکدیگر در واقع جنگ‌زرگری برای زدن جیب ملت ایران است. مبارزات آتلانتیست‌ها با طالبان نیز در همین چارچوب توحش قرارگرفته.

 

آتلانتیست‌ها که به بهانة‌ نبرد با طالبان به افغانستان و سپس به عراق لشکرکشی کرده‌اند،  ‌اینک می‌خواهند در قطر با گشایش دفتر و دستک برای طالبان،   به حضور این جانوران وحشی در عرصة سیاسی «رسمی‌ات» بخشند.  برای آشنائی با اهداف «دمکراتیک» یانکی‌ها نیم‌نگاهی به مطلب «پژواک» ـ  در سایت فارسی نووستی،  مورخ 8 ژوئن سالجاری ـ  کفایت خواهد کرد.  با رسمی‌ات یافتن طالبان،   نهایت امر حکومت ممدزال هم به رسمی‌ات شناخته خواهد شد و امکان دارد پاترنوس که اخیراً «سامانتا پاور» را بجای «سوزان رایس» به سازمان ملل پرتاب کرده بتواند به دوران نورانی کندی بازگشته و درد امت «زیردم دریده» را درمان کند!

 

حال یک مینی‌پرانتز برای «سامانتا پاور» باز می‌کنیم.  جانشین سوزان رایس سفیدپوست است و در ایرلند متولد شده؛  از جایزه‌بگیران صاحب‌نام است،  و از «حقوق بشر آمریکائی»،  یعنی از دیپلماسی بمب،‌  تهاجم ‌نظامی،  مرزشکنی و تهاجم به حریم خصوصی انسان‌ها با تمام وجود دفاع می‌کند!  ایشان به همین دلیل نیز مورد انتقاد «هاوارد زین»‌،   مورخ صاحب‌نام آمریکائی قرارگرفته بود.   از این گذشته،  سامانتا پاور،‌  که به ادعای بلندگوهای کاخ‌سفید عمری را به دفاع از «حقوق‌بشر» گذرانده،  از قضای روزگار با «سان‌‌شتاین»،  از طرفداران سرسخت اعطای اختیارات ویژه به رئیس‌جمهور،  جهت تهاجم نظامی به عراق ازدواج کرده!  خلاصه بگوئیم،   این مجموعه توحش در واقع مکملی است برای «مادلن البرایت!»  با در نظر گرفتن تغییرات «قومی ـ نژادی» نمایندة آمریکا در سازمان ملل،  جای تعجب نیست که در مناظرة نامزدهای انتخاباتی جمکران «بده ـ بستان» رسماً بجای «دیپلماسی» بنشیند.   زمانیکه ولایتی سه قوه را دور می‌زند،  و برای مسائل هسته‌ای کشور تصمیم‌گیری می‌کند،  جای تعجب نخواهد بود که‌ بزودی محفل «بیلدربرگ» امور خارجة کشورهای «اسلام‌زده» را تحت نظارت مستقیم «زال‌ممد» قرار دهد.

 


...