تف و تجمع!
سفر 7 روزة شاهزاده «هری» به ایالات
متحد، آنقدرها هم بینتیجه نبود؛ رادیوفردا
برای ارائة تصویردلپذیر از اکبر بهرمانی ناچار شد بیانیة «خرکی ـ انتخاباتی» او را
«اصلاح» کند! حکومت ملایان جمکران هم «جشن ملی روسیه» را از
12 ژوئن به 15 مه آورد و نام «والنتینا متویهنکو»، رئیس شورای
فدراسیون روسیه را نیز به «والنیتا متوپنکو» تغییر داد! دلیل
هم اینکه در «کلان ـ استراتژی» نوین، به
دلیل افلاس ناتو، ترکیه دیگر نمیتواند به
اسلامپروری و موشدوانیهای معمول ادامه دهد؛
این وظیفة مقدس به شیخکهای عرب واگذار شده! و این
است دلیل اخراج دیپلماتهای جمکران از بوسنی و مسافرت ظاهرًا غیرمنتظرة رئیس
سازمان سیا به کشور اسرائیل.
بله،
یک «کلان ـ استراتژی» نوین که با
جنگ 33 روزة لبنان آغاز شد، اینک پای به
ترکیه گذاشته و همین امر حکومت جمکران، و در رأسشان محفل عراقیهای این حکومت پوشالی را
سخت به هراس افکنده. پیش از عراقیها، از سعید جلیلی و اقتدار ایشان بگوئیم. جلیلی که میگویند در «دانشگاه» امام صادق به
تدریس «دیپلماسی پیامبر» اشتغال داشته، پس از ملاقات با کاترین اشتون، ذکر
مذاکرات گرفته! پیش از انتخابات؛ بعد از
انتخابات؛ و ... و شاید هم همزمان با
انتخابات! خلاصه، جلیلی برای
«مذاکرات» آماده است! و اما پاسدار
لاریجانی، رئیس عراقی مجلس جمکران، که پیشتر در شبکة خبرسازی بیبیسی به او لقب
«مردقدرتمند» حکومت اسلامی داده شده بود، حال و روزش از جلیلی هم خرابتر به نظر میرسد.
پاسدار علی لاریجانی در پیامی به
«سرگئی ناریشکین»، رئیس دومای روسیه ضمن تبریک روز ملی روسیه، از توسعة همکاری برای تأمین منافع عالیه ابراز
خرسندی فرموده و در پیام دیگری خطاب به «والنیتا متوپنکو» ـ والنتینا متویهنکو ـ اطمینان داده که روابط بین مجالس دو کشور گسترش
خواهد یافت:
«[...] علی لاریجانی
در پیام خود خطاب به سرگئی ناریشکین [...] ضمن تبریک روز ملی این کشور گفته است: [...]
تداوم رایزنیها بین پارلمانهای دو کشور موید اراده قوی مقامات عالی دو کشور در
جهت تقویت مناسبات دوستانه در ابعاد مختلف میباشد. رییس مجلس شورای اسلامی همچنین در پیام دیگری
خطاب به والنیتا متوپنکو رییس شورای فدراسیون روسیه ابراز اطمینان کرد که ....»
منبع:
ایرنا، مورخ 15 مه 2013
باید به پاسدار لاریجانی بگوئیم، این تازه اول کاره! فقط
یکهفته از مذاکرات «روسیه ـ آمریکا» گذشته؛
مسافرت شاهزاده «هری» به ینگه دنیا
نیز برای لندن جز ناکامی و رسوائی هیچ به بار نیاورده. بله، در
گیرودار اقامت «هری» در ینگه دنیا، یک نمایش
«جاسوسگیری» در روسیه به روی صحنه برده شد،
و در پی ملاقات نخستوزیر بریتانیا
با دبیرکل سازمان ملل، «جامعة جهانی» یکبار
دیگر، در تقابل با پکن و مسکو، با صدور یک «بیانیة جانبدارانه» حمایت رسمیخود
را از «براندازان» در کشور سوریه اعلام داشت!
همچنانکه میبینیم رویای «بازگشت به روابط جنگ
سرد» به آمریکا محدود نمیشود؛ در روسیه هم تاواریشهای «هویتطلب» و شرکاء در آرزوی
«بازگشت به گذشته» شب و روز ندارند.
به همین دلیل است که علیرغم تمامی
امکانات موجود در کشور روسیه، هیچ «اوپوزیسیونی»
اعلام موجودیت نکرده. در عوض یک «شبهاوپوزیسیون» درست شده که در
مرحلة «شعار پوچ» و «بهانهجوئی» در جا میزند
و پای از محدودة جادوئی «نفی و ستیز» فراتر نمیگذارد.
مهمترین ویژگی «شبهاوپوزیسیون» این
است که بر فرد و مجموعهای از مطالبات گنگ و مبهم متمرکز میشود، و بجای مشخص کردن مطالباتاش، پیوسته از آنچه «نمیخواهد» سخن میگوید! حداقل
ما ایرانیان با آن تاریخچة «پربار» استعمارزدگی این قماش «اوپوزیسیون» را نیک میشناسیم. این نوع اپوزیسیون در حالت کلی، جهت «ایستا کردن» دولت، ایجاد انسداد در فضای سیاسی و اجتماعی و نهایت
امر سازمان دادن به براندازی به راه میافتد. در این «شیوة» استعماری هیچ هدف دیگری نخواهیم یافت. مطالبات این نوع «اپوزیسیون» ابهاماتی است از
قماش حقیقت، عدالت، فضای بازسیاسی،
مبارزه با استبداد و ... و شهامت و هویت و شجاعت و خلاصه مرگ و شهادت! بله، ظهور «اودالتسف» در روسیه حکمتی دارد! ولی در ایران، همانطور که گفتیم، از دههها پیش برنامه همین بوده!
پس از پایان جنگ جهانی دوم دیدیم که
چگونه «شبهاوپوزیسیون» را با فدائیان اسلام در ایران به راه انداختند، نتیجه
هم در برابر ماست. طی شش
دهه، این شبهاوپوزیسیون فضای اجتماعی
کشور را از مدارس مختلط به جامعة «زنانه ـ مردانه»، چادرسیا، صیغه، فروش
و اجارة کودکان و حلال و حرام رسانده؛ اینهمه تحت
نظارت حکومت خرافات و توحش آخوند! شبهاپوزیسیون
کذا حکومتی برقرار کرده که خود را فقط در برابر مبهمات و «توهماتاش» مسئول میداند. یا بهتر بگوئیم،
حکومت برخاسته از «انقلابشان» هیچ مسئولیت حقوقی و قانونی ندارد. و اینک
ملت ایران باید در برابر حوزههای رأیگیری تجمع کند تا در این حکومت غیرمسئول، از میان عدهای لات و اوباش ـ جمع غارتگران گمنام و چند جنایتکار سرشناس تحت تعقیب نظیر ولایتی، غرضی، فلاحیان و اکبر رفسنجانی ـ «رئیس قوة مجریه» را نیز «انتخاب» نماید! چرا؟ چون استعمار غرب به این ازدحام «مردمی» در حوزههای
رأیگیری «نیاز» دارد.
از سال 1357 که عربدههای خمینی از
بلندگوهای بیبیسی فضای کشور را پوشانده بود،
تا به امروز «مشروعیات» حکومت تحجر و توحش در گرو همین تجمعات «تف سربالا»
بوده، و تا زمانیکه این حکومت استعماری پابرجاست، خیمهشببازی تف سربالا هم ادامه خواهد یافت. موجودیت حکومت آخوند در گرو تکرار و بازتکرار
«آئین» تف سربالای «مردمی» است. و برای تداوم
و گسترش همین روند توحش است که همزمان با انتشار خبر پاکسازی مطالب «دردسرساز»
سایت اکبر رفسنجانی در فارسنیوز، مورخ 16 مه 2013، سایت رادیوفردا
هم به نوبة خود نخستین بیانیة انتخاباتی حاج اکبر را برای ملت ایران «بزک» میکند!
رادیوفردا با تحریف بیانیة ابلهانة اکبر
هاشمی، اسلامگرائی او را در «پرانتز» روزنامهنگارانه
گذاشته تا توحش غلام جاننثار عموسام چشم ملت ایران را «خیره» نکند. بله، مگر اکبر بهرمانی از آنجلینا ژولی کمتر است؟! به هیچ
عنوان! از قدیم گفتهاند، «چه مردی بود، کز زنی کم
بود!» آنهم زنی مثل آنجلینا که مانند ملایان جمکران با
مفهوم «حریم خصوصی» بیگانه است. و به همین دلیل «دویچه وله» به ما میگوید از او
«درس» بگیریم! ما ملت تاکنون موظف بودیم
از فاطمه و زینب و صغری و کبری و خلاصه الگوهای اسطورهای صحرای عربستان «درس» بگیریم؛ اینک که الگوهای توحش شیعیمسلکان فرسوده
شده، زن ایرانی باید از شخصیتهای
فرهیختة ابتذال هولیوود «درس» بگیرد!
البته به صراحت بگوئیم، علیرغم ظاهر غلطانداز، آنجلینا با فاطمه و زینب آنقدرها تفاوتی ندارد. هر دو
«وارداتی»، «موهوم» و مهوعاند، خانوادهشان هم «ایدئولوژیک» است! وارد جزئیات
مرزشکنیهای فاطمة هولیوود و رسانهای شدن «حریم خصوصی» آنحضرت نمیشویم فقط به همة کسانی که به مطالب این وبلاگ «لینک»
میدهند دو نکتة مهم را یادآوری میکنیم.
نخست اینکه در هر حال، برای ما «آزادی» مقولهای است حقوقی. «آزادی» میباید در چارچوب نگرش انسانمحور و با
توسل به ساختارهای حقوقی، قانونی و منبعث
از اعلامیة جهانی حقوق بشر در جامعه حاکم شود.
«آزادی بیقید و شرط» از آن قماش
شعارهاست که نهایت امر جامعه را خارج از چارچوب مسئولیتپذیری دمکراتیک قرار میدهد. و در
جامعة معاصر، آزادی بدون مسئولیت، همواره پیششرطی شده بر گسترش آتی استبداد و استبدادنوازی. چرا که آزادی بیقید و شرط به معنای آزادی «لات»
است؛ گسترش خشونت و توحش. از سوی دیگر، ما با «برابریطلبی» نیز مخالفایم! انسانها فقط در برابر «قانون» ـ قوانین انسانمحور
ـ برابر شمرده میشوند. فقط اربابان دین هستندکه بر طبل برابری «همه با هم» میکوبند، چرا که
در نگرش دینی انسان محلی از اعراب ندارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، در جوامع منظم انسانها
برابر نیستند؛ نه در بلشویسم روس، نه در لیبرالیسم آمریکا، نه در مائوئیسم چین. در
دمکراسی هم سخن از توازن نیروهاست نه از
برابری انسانها!
انسانهادر جامعه با جنسیتشان، با زشتیها و زیبائیهایشان، با استعدادها و کم استعدادیشان و با دیگر
خصوصیات فردی خود «حضور» دارند، از حقوق
مساوی در برابر قانون برخوردارند، ولی از
«حق» تحمیل «گرایشات جنسی»، تعلقات دینی،
تمایلات ضداجتماعی و یا خواستهای فردیشان
بر جامعه برخوردار نیستند. از نظر ما
تعلقات دینی همچون گرایشات جنسی به «حریم خصوصی» انسانها مربوط میشود؛ رسانهای نیست.
به عبارت دیگر در حریم جامعة دمکراتیک،
آخوند جماعت و یا منهیاتاش به ارزش
گذاشته نخواهد شد. حال آنکه رادیوفردا و
شرکاء آخوند و منهیاتاش را در بوق گذاشتهاند،
تا از این مفر از جامعه «نزاکت
زدائی» کنند و الگوی توحش «خانوادة ایدئولوژیک» را گسترش دهند. و این است دلیل سانسور بیانیة اکبر رفسنجانی در
سایت رادیوفردا:
«[...] رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در
نخستین بیانیه اعلام حضور خود در انتخابات[...] اعتلای ایران را «بسیار مهمتر از
آن» دانسته بود که برای انجام وظیفه و تکلیف خویش به تعریف و تمجید اختلافبرانگیز
دشمنان دانا و تهدید، تحدید، بداخلاقی و تخریب دوستان نادان توجه کند.»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 16 مه 2013
و اینهم بخش سانسور نشدة بیانیة اکبر
بهرمانی:
«بسمالله الرحمن الرحيم [...] مردم
فهيم، وفادار و قدرشناس ايران اسلامی [...]
عزم پاسخ قاطع به ادعاهاي كذب و القاي ناكارآمدي نظام اسلامي، ضرورت ايجاد اتحاد، اعتماد و قابليت جمع كردن همه سلايق و طيفهاي
داخل خانواده نظام و انقلاب اسلامي [...] را ميطلبد [...] براي اينجانب، اعتلاي ايران اسلامي و تقويت مكتب اهل بيت(ع)
بسيار مهمتر از آن است كه برای انجام وظيفه و تكليف خويش به تعريف و تمجيد اختلافبرانگيز
دشمنان دانا و تهديد، تحديد، بداخلاقي و
تخريب دوستان نادان توجه نمايم[...]»
بله،
آنها که ملت ایران را «ابله» تصور کردهاند، در واقع پالان خویش را نادیده گرفتهاند! در
تاریخ 16 مه 2013، گویا سازمان سیا چنان
مصلحت دیده که اکبر بهرمانی را بزک کند، چرا؟ چون همزمان «شاهدان عینی» به بیبیسی گفتهاند
که بشار اسد از سلاح شیمیائی استفاده کرده!
و در این میانه، نه
رادیوفردا مسئولیتی دارد، نه اکبر بهرمانی، نه بیبیسی؛
«شاهدان» هم که تکلیفشان روشن
است! خلاصه،
پاترنوس در عالم خرفتی پس پس میرود؛ قطعنامة جانبدار در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب
میکند؛ و ... و میپندارد «حق» با کسی است که همچون دوران نورانی «جنگ سرد»، صدایاش
از دیگران بلندتر باشد!
در دوران «جنگسرد» صدای حضرات در برخورد
با پردة آهنینی که پیرامون اتحادشوروی کشیده بودند، پژواکی چون غرش رعد داشت! بله، آنروزهای خوب اینان توانستند در پناه آن دیوار
جادوئی اوباش را به رهبری خمینی بر ملت
ایران حاکم کنند. آن روزها وقتی حاج روح
الله مزخرف میگفت، بلافاصله مهدی بازرگان
و شیخ محمود طالقانی فرمایشات امام را تصحیح میکردند. کار بجائی رسید که یک کاریکاتور کشیدند که در
آن طالقانی و شیخ مهدی آفتابه و جارو به دست داشتند و «فرمایشات» رهبرکبیر را رفعورجوع
میکردند. امروز که دیگر دیواری
نیست، پاترنوس ناچار شده شخصاً برای «تمیزکردن»
بیانیة انتخاباتی نوچة روحالله خمینی آفتابه و جارو به دست گیرد!
<< بازگشت