حسن فوتبال!
هفتاد و دومین سالگرد تهاجم ارتش «شکستناپذیر»
آلمان نازی به خاک شوروی ـ 22 ژوئن 1941
ـ از قضای روزگار با تجمع «دوستان سوریه»
در دوحه همزمان شده! این
همزمانی نشان میدهد که محفل «احترام به ادیان» شرایط منطقه را برای گسترش روند
«بیمسئولیتی» و «روابط یکسویه» بسیار مناسب ارزیابی کرده!
خلاصه اگر اعضای ناتو با پیامهای
«بلاهتپرور» و بیشرمانهشان در واقع ملت ایران را به سخره گرفتهاند، بیدلیل نیست.
شرکت در مراسم «تف سربالای جمعی»، یعنی پذیرفتن «برتری» آخوند و تحکیم حکومت بیمسئولیت! به عبارت دیگر، همان مراسمی که حکومت مردهشویان از 12 فروردینماه
1358 تاکنون، در هر میعاد به راه انداخته
و در واقع هیچ ارتباطی با «انتخاب آزاد» نداشته و ندارد. دلیل
هم اینکه برگزاری «انتخابات»، یعنی «مسئولیتپذیری»
حاکمیت و به رسمیت شناختن «حق انتخاب» شهروندان، آنهم در مقام انسانهای «مسئول»؛ افراد
تحت قیمومت ـ صغیر و مهجور ـ نمیتوانند در
انتخابات شرکت کنند!
ولی در حکومت مردهشویان روند دیگری
حاکم است؛ زنان تحت قیمومت مردان هستند، مردان هم تحت
قیمومت آخوند، و آخوند هم تحت قیمومت پدیدهای گنگ و مبهم به
نام «دین اسلام» که در هر موقعیتی بر حسب منافع استعمار از تحلیل متفاوتی
برخوردار میشود! این مجموعة تحت قیمومت در
مراسم «تف سربالای جمعی» شرکت میکند تا یک رئیس قوه مجریه انتخاب کند که به نوبة
خود، مطیع ارادة یک آخوند بیمسئولیت
دیگر باشد! باید گفت شرکت در چنین مسابقات «خودتخریبی» به
راستی شهامت و جسارت و شجاعت هم میطلبد! و خوشبختانه طی سدة اخیر، اهالی
مرز پرگهر در عرصة بیمسئولیتی بارها و بارها خوش درخشیدهاند، به ویژه در گیرودار نشست «دوستان ایران» در گوادالوپ!
نشستی که محفل برژینسکی برای استقرار
حکومت توحش طالبان در کشور ایران بر پا کرد تا بعداً همین توحش را به افغانستان و
عراق هم صادر کند. و به همین دلیل در
پائیز سال 2011 میلادی، جایزة «آلکسیس دو
توکویل» به برژینسکی اهداء شد! به گفتة والری ژیسکار، یکی از شیفتگان «اصلاحاتچیهای جمکران»، جایزة «دو توکویل» به دلیل «اومانیسم» و «تعهد» برژینسکی
به دفاع از آزادیها به او اهداء شده! در نتیجه، باید بپذیریم که «اومانیسم» و «دفاع از آزادی» یعنی
حمایت از تروریسم! چرا که همین برژینسکی،
طی مصاحبه با «نوول اوبسرواتور»، به صراحت
اعزام ماموران مخفی برای کمک به مجاهدین افغان را مورد تأئید قرار داده و میگوید،
6
ماه پیش از ورود ارتش سرخ به افغانستان، مأموران
آمریکا در این کشور حضور فعال داشتهاند! یادآور شویم مشروح دو مطلب فوق در سایت «ولترنت»، مورخ 17 اکتبر 2011، و 15 ژانویه 1998 در دسترس است.
در واقع سازمان سیا با تکیه بر حکومتهای
توحش ایران و پاکستان به موشدوانی در افغانستان پرداخت تا ارتش شوروی را به تله
اندازد که انداخت. و اینک محفل برژینسکی میکوشد
سوریه را هم به افغانستان دیگری، یعنی
به کشوری بدون مرز تبدیل کند که توسط یک «دولت غایب» و فاقد مسئولیت «اداره» میشود. این
است هدف محفل «دوستان سوریه» که امروز در قطر لنگر انداختهاند و حتی شهامت ندارند
فهرست واقعی همدستانشان را آشکارا اعلام کنند.
به عنوان نمونه باید بپذیریم که در
نشست کذا، پاکستان، عراق، بحرین، عمان، کویت و به ویژه جمکران حضور ندارند! بله، خصوصاً اگر علنی شود که حکومت جمکران در نشست
قطر حضور دارد، پرستیژ «تف سربالای حماسی» بر باد خواهد رفت؛ کمکهای
«فیفا» و همیاریهای پیاپی دولت «اسرائیل» جهت تولید علوفة تبلیغاتی برای حکومت
ملایان نیز نقش بر آب خواهد شد، و فروپاشی سنگر «هولوگانیسم» در جمکران را شاهد
خواهیم بود! سنگری که برای حفظ آن، بیبیسی، رادیوفردا و بوقهای همسو از دروغپردازی و لجنپراکنی
کوتاهی نکردهاند. از آنجمله است، ادعای شرکت بیش از 72درصد ایرانیان در انتخابات
«سالم» حکومت اسلامی که به پیروزی حسن روحانی، «نامزد مردمی و محبوب» منجر شد، چرا؟ چون
«مردم» خواهان «تغییر» بودند! راه دور نرویم،
این دروغهای شاخدار با هدف حقنه کردن حکومت جمکران به ملت ایران و افکار
عمومی غرب سر هم شده. اگر تحریمکنندگان این مراسم ابلهپسند،
شناسنامهشان را روی خطوط اینترنت بگذارند، خواهیم دید چند درصد از ایرانیان قیمومت آخوند
را پذیرفتهاند! این مختصر را نوشتیم تا به پامنبریهای محفل
«احترام به ادیان» که به بهانة «بررسی و تحلیل» مراسم «تف سربالای جمعی»، در واقع به نشخوار و بازنشخوار «آمار موثق» و
دیگر ویراستهای رسمی سایت بیبیسی نشستهاند، یکبار دیگر بگوئیم، واقعیت نفرت ایرانیان از حکومت اسلامی را با
تکرار و بازتکرار «دروغ» نمیتوان «تغییر» داد!
قلمزنهائی که با نقاب مخالف و معترض
و سکولار و غیره، با تکیه بر شایعات
حکومت در مورد «استقبال» مردم از انتخابات برای ما تفسیر و تحلیل سر هم میکنند، پامنبریهای همین حکومتاند که برای «تغییر» میتوانند
در کیهان جمکران هم قلم بزنند. کسانی که آمار این حکومت را مورد تأئید قرار می
دهند، نمیتوانند مخالف این حکومت باشند.
از این گذشته اگر بیش از 72 درصد «مردم»
در مراسم جمکرانیان شرکت کرده بودند، هیچ
دلیلی نداشت که چند روز پیش از تأئید شورای نگهبان، بلندگوی وزارت امورخارجة بریتانیا، «سلامت
انتخابات» را در بوق بگذارد! همچنین هیچ دلیلی نداشت که آتلانتیستها و
نوکرانشان زبان به تحسین و تمجید «شهامت» مردم ایران بگشایند، و یا شیمون پرز بر «حضور گستردة مردم» در
مراسم تف سر بالا تأکید داشته باشد و ... و پس از پادرمیانی «فیفا» ـ با الطاف
فیفا، حسن هولو «فوتبال» را اسلامی کرد ـ سناریوی دیوار ندبه هم برای تغذیة حکومت ملایان به
صحنه آورده شود! بله، در
آخرین روز فصل بهار، بوقهای سازمان سیا
اهمیت «یکتاپرستی» و «الله اکبر» را به اثبات رساندند!
رادیوفردا، مورخ 21 ژوئن 2013، حکایت میکند که «یک محافظ یهودی دیوار ندبه» با
شلیک 10 گلوله یکی از همکیشان خود را که در «توالت» اللهاکبر میگفت و دستش را
به طرف جیباش برده بود به قتل رسانده:
«[...] اين قتل در ساعت هفت و چهل دقيقه بامداد[...]
در دستشويی مردانه نزديک به محل نمازگزاران مرد [...] اتفاق افتاد [...] قاتل [...]گفته
که او فرياد الله و اکبر بر زبان آورد و سپس دست خود را به سوی جيبش برد[...]»
همین چند سطر برای تغذیة ملایان کفایت میکند! همین
روزهاست که موشهای فاضلاب سازمان سیا از وحشتی که ندای «اللهاکبر» در دل «صهیونیستها»
میاندازد برای ملت ایران وقوقیه بسازند تا داسالله، به ویژه چماقداران «پیکنت» بتوانند یکبار دیگر
سردادن زوزة اللهاکبر را نشان مبارزه و «اعتراض» به استبداد بخوانند. بخصوص
که در پی اظهارات ابلهانة «حسن هولو»، «جواد نکونام»،
مربی تیم فوتبال هم دچار خود روحالله بینی شد و از «بالکن» استادیوم فتوی
صدورید که «هرکس از پیروزی تیم فوتبال شاد نشود، ایرانی نیست!»
بله موهبتی است زیستن در «هولوگانآباد!» در این
عرصة توحش، به ویژه پس از حماسة حسن
هولو، یک دور باطل «نوین» آغاز شده که جنگ زرگری میان
طرفداران و مخالفان کشکیات «علی شریعتی» چارچوب بیدر و پیکر شبهفلسفیاش را تشکیل
می دهد.
در این ناکجاآباد، حسن روحانی،
رئیس قوه مجریه «صغیر» شناخته میشود!
در نتیجه، همه از
هنرپیشه گرفته تا آخوند موحدی او را «نصیحت» میکنند! کافی
است نیم نگاهی به متن وقوقیة 31 خرداد سالجاری و سخنرانی «پگاه آهنگرانی» در سایت
ایسنا، مورخ 21 ژوئن 2013 بیاندازیم! باری، «حسنهولو» پس از حماسهسازی با «تف سربالای
جمعی» به ولایت رفت و پس از دیدار با پدر
ـ در گورستان ـ مادرش هم او را دعا کرد. درنتیجه، حسن هولو فرمان داد تا نگاهها در کشور معطوف به
آینده باشد؛ زیبائی در
نفی و مرگ است؛ مردم باید حضور داشته باشند و دولت را هدایت کنند:
«[...] رئیس جمهور منتخب
مردم [...] گفت زیباییها در آن نبود که پایان تلاشها به نام حسن روحانی بماند، آنچه زیبا بود و همگی آن را لمس کردند، این بود که خیلیها از خیلی چیزها گذشتند [...] و
این گذشت خیلی مهم بود[...] مطمئنم که حضور مردم تنها در روزهای انتخابات نیست
بلکه حمایت و هدایت و ارشاد مردم برای این دولت خواهد ماند [...] از برادر عزیزم
عارف که اخلاقی عمل کرد هم تشکر میکنم [...]»
منبع مهرنیوز، مورخ
20 ژوئن سالجاری
به موازات این پوچپردازیها، قلمزنهای سایت رسمی حکومت نیز همصنفیهایشان
را به کنار گذاشتن قلم دعوت کردند و ... و یکروز پس از ترهات پراکنیهای حسن هولو،
معلوم شد آرمان جوانان ایران «شهادت» است:
«[...] مسئول نمایندگی ولی فقیه [...] استان سمنان گفت:
شهادت طلبی آرمان و هدف جوانان این مرزو
و بوم است و باید گفت زندگی در سرزمینی که شهادت طلبی با گوشت و پوستشان عجین شده
است، مانع از فرو رفتن در دنیای مادی میشود[...]»
منبع: مهرنیوز،
مورخ 21 ژوئن 2013
بله «دنیای مادی» خیلی بد است؛ به همین دلیل آخوند هم مانند تروریست برای
تخریب انسان و دستاوردهای انسان از سازمان سیا «مزد» میگیرد. این
است «آرمانهای انقلاب!» همان آرمانهائی
که برای تحققشان از سالها پیش فدائیان اسلام را پروار کردهاند تا با کوفتن بر
طبل «حق مسلم»، احساسات «طبیعی ـ جنگلی» را بجای «حق حقوقی انسانها» بنشانند. دلیل
هم اینکه «مسئولیت» و «پاسخگوئی» با «حق مسلم» در تضاد قرار میگیرد؛ «حق مسلم» در واقع همان «تکلیفالهی» آخوند
جماعت است. «مسلم» شدن حق، «حق انتخاب» را از انسان سلب خواهد کرد، و
زمانیکه «انتخاب» درکار نباشد، انسان
«مسئولیت» ندارد و تبدیل میشود به «معذور!»
روشنتر بگوئیم، «حق مسلم» در واقع حق شوریدن بر «پدر» است. و شورش با مبارزة سیاسی و منطقی تضاد بنیادین
دارد، چرا که،
شورش «طبیعی» است. این است فایدة اصلی تأکید بر «حق مسلم!» در واقع این تأکیدات در راستای همان ترهات
ملایان جمکران، فرخوانی است به سوی مرگ! ملایان
مادیات را نفی میکنند و شهادت را به ارزش میگذارند، غیرملایان
هم شورش و قیام را به عنوان «حق مسلم» به فروش گذاشتهاند! خلاصه بگوئیم، همه در
دایرة «تعلقات» دور میزنند و حق انتخاب آزاد و مسئولیت انسان را نفی میکنند، تا مسئولیت همراه شدن با آخوند را از خود سلب
نمایند.
نمونة این سلب مسئولیت نامة
«روشنفکران» آخوندپرستی است که در سال 1357، با چادرسیا در تظاهرات «ضد شاه» شرکت کردند و در
سال 1359 از ظلم و استبداد آخوند به درگاه
«نیویورک تایمز» شکایت بردند، و همین حضرات بیمسئولیت، اینک به
عنوان «روشنفکر» در گویانیوز برای فروش گذاشته شدهاند!
در قاموس حضرات شور و احساس است که انسان
را به «حرکت» در میآورد، حال آنکه صرف
«حرکت» اهمیتی ندارد، بمبگزاری هم نوعی
حرکت است! در جامعة متمدن حرکت میباید به دور از «تعلقات»
باشد، یعنی حرکت «منطقی» و «منظم!» ولی
آخوند جماعت، بادستار و بیدستار ـ قادر به چنین حرکتی نیست، چرا؟ چون این جانوران وحشی از دریچة توهمات و باورها به زندگی مینگرند؛ با واقعیت زمان حال بیگانهاند؛ درگذشته یا در آیندة موهوم زندگی میکنند و حتی
وقتی جشن میگیرند، «به کوری چشم دشمن»
است، نه برای شادیکردن:
«[...] امام جمعه همدان [گفت] برگزاری با شکوه جشن میلاد حضرت صاحب الزمان تیری
بر چشم دشمنان حق و حقیقت است [...]».
منبع: مهرنیوز، مورخ 21 ژوئن سالجاری
برزیلیها برای افزایش بودجة آموزش و
بهداشت و بهبود خدمات شهری، بر ضد
استادیومسازی و فوتبالنوازی دولت سوسیالیستنمای «دیلما روسف» تظاهرات میکنند، حال آنکه مطالبات جمکرانیان مفلوک از «حق ورود
خواهران و مادران به استادیوم ورزشی» و برپائی جشن برای کورکردن چشم دشمن فراتر
نمیرود! همچنانکه میبینیم، فرهنگ اجتماعی برزیل در تضاد آشکار با توحش
جمکرانیان قرار گرفته و تعجبی هم ندارد!
تظاهرکنندگان برزیلی با مطالبات منطقیشان
ـ بهبود خدمات شهری، افزایش بودجة آموزش و بهداشت و... ـ در واقع دولت را به «مسئولیتپذیری» دعوت میکنند، حال
آنکه مطالبات جمکرانیان از روابط سنتی
خانواده ـ عجز و التماس به درگاه پدر تامالاختیار
ـ فراتر نمیرود.
<< بازگشت