سوتلانا ساویتسکایا!
«[...] ما برای
خودمان تمدن و ثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم. همه اینها را از ما گرفتند و بجایش فقر و پریشانی
مردهپرستی و گریه و گدائی و تأسف و اطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشویی و
خلا رفتن برایمان آوردند[...] دورة مردانگی و گذشت و هنرنمائی و دلاوری با رستم و
هرکول سپری شد[...] باید از روی پهلوانانی مانند زین العابدین بیمار و امام حسین
که تکیه به نیزه غریبی میکند گرده برداشت[...] خدای جهودی آنها قهار و جبار و کینتوز
است. و همهاش دستور کشتن و چاپیدن مردمان
را میدهد[...]این مذهب برای یک وجب پائینتنه از جلو و عقب ساخته و پرداخته شده[...]
تمام فلسفه اسلام روی نجاست بنا شده، اگر
پائین تنه را از آن بگیرند، اسلام رویهم میغلتد
و دیگر مفهومی ندارد[...]»
منبع: صادق هدایت،
«توپ مرواری.»
محفل استعماری «شیخوشاه» که پس از پایان جنگ اول جهانی،
با
کودتای آیرونساید و شعار «سیاست ما،
عین دیانت ماست» در کشور ایران «رسمیات» یافت،
پس از فروپاشی اتحاد شوروی، در راه
گسترش دامنة تاراج و چپاول خود به «تطهیر» چاقوکشها و چماقداران حکومت اسلامی در
دو زمینة «سیاست و هنر» روی آورده. ارائة تصویر
دلپذیر از اکبر بهرمانی، محسن مخملباف و ملاممد خاتمی، نخستین
مرحلة این برنامه بود که به کودتای ناکام 18 تیر منجر شد.
مرحلة دوم این طرح که با برگزاری مراسم «تف سربالای
جمعی» در سال 2005 میلادی تقارن یافت، از یکسو چند عضو قبیلة مخملباف را به «هنرمند»
تبدیل کرد، و از سوی دیگر، یک مینیهیاهو پیرامون «تقلب» در شمارش آراء رفسنجانی
و کروبی به راه انداخت. اینجا بودکه فعالیت سیرک سیار پاسدار اکبر و ملاممد خاتمی
در بلاد غرب آغاز شد. و برای تکمیل این
بساط ابلهپسند، یک جایزة نوبل هم به شیرین عبادی دادند تا خود
را «نوادة کوروش» بخواند! سپس رسیدیم به اجرای مراسم «تف سربالای جمعی» در
سال 2009 . این نمایش مهوع که تحت نظارت
سایمون گس، سفیر انگلستان در ایران سازمان
یافت، نویسندگان جمکران را به رهبری «داریوش آشوری» و «محمود دولت آبادی»، در کنار محمد خاتمی قرار داد؛ «اعتبار
رسانهای» انتخابات حکومت اسلامی را در سراسر جهان مخدوش کرد؛ میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو جنایتکار سرشناس حکومت را در جایگاه شخصیتهای
«محبوب و مردمی» نشاند؛ برچسب «طرفداری از ولایت» را بر پیشانی احمدی
نژاد چسباند؛ و ... و از همه مهمتر اکبر بهرمانی و به ویژه محمد
خاتمی را در یک جایگاه مبهم و «ممتاز» رسانهای تثبیت کرد. اینچنین
بود که اکبر قاتل به «نق، نق» سیاسی خود
دامن زد، و محمد خاتمی،
مسئول تبلیغات جنگ و سرپرست سابق کیهان هم فعالیتهای به اصطلاح «فرهنگی»
خود را شدت بخشید.
روند کار این بود که با اعزام چماقدار به تئاتر و
سینما، از یکسو برای محمد خاتمی امکان «موضعگیری» بر
علیه خشونت فراهم آورند، و از سوی دیگر به
هنرمندان تفهیم کنندکه برای در امان ماندن از خشونت، میباید
پشت سر ملاممد ردیف شوند! همچنانکه شاهد بودیم در مرحلة نخست، خاتمی
با هدف سربازگیری برای جنبش سبز راهی تالار «سمندر» شد. سپس ساواک جمکران اوباش را به محل نمایش ارسال
کرد؛ نیروی انتظامی «در کنار مردم» قرار گرفت و «صدای
آمریکا» موفق شد مخالفان هنر را «طرفدار دولت» معرفی کند. در
وبلاگ «ممد یونسکو» در مورد این روند سرشار از نبوغ توضیح مفصل دادهایم و نیازی
به تکرار نیست. در ادامة همین برنامه محفلی بودکه میرحسین موسوی
و زهرا خانوم هم در اروپا تبدیل شدند به «هنرمند!» محور «آلمان ـ اسرائیل» هم به شیرین عبادی و محسن
مخملباف تریبون داد تا با توسل به هنر ـ
نقاشی و سینما ـ حماقت و توحش
روابط یکسویه را گسترش دهند. در داخل مرزهای ایران نیز «نوریزاد» موفق شد
«پدوفیلی» را به ارزش بگذارد.
پیش از ادامة مطلب پیرامون نامة کذائی «نوریزاد» یادآور
شویم، «تصویر» ساخته شده در نامة مذکور، رابطة «سادو مازوشیست» فرد بالغ را با کودک، آنهم بصورت واژگونه نشان میدهد. و این تصاویر را صرفاً جهت پرهیز از گسترش بیش
از حد ابتذال و خشونت «بررسی» نکردیم. پس
بازگردیم به اصل مطلب، یعنی به پیوستن دیگر
اوباش کودتاچی به قافلة حضرت حجت الاسلام و المسلمین محمد خاتمی، سرپرست
سابق کیهان که اخیراً نقش «کلفتالاسلام» به او اعطا شده.
«کلفت الاسلام»، آخوندی است که لباس زنانه را کنار گذاشته و لباس
«حاجیآقا» ـ شلوار و پیراهن ـ به تن کرده.
تصاویر کلفتالاسلام محمد خاتمی در
سایت ایسنا مورخ، 13 اوت سالجاری انتشار
یافت و اینچنین بود که آخوند دعائی، پادوی دکة خانوادة مسعودیها نیز درکنار ملاممد
قرار گرفت و تبدیل شد به حامی هنر و هنرمند:
«فیلم فرزند چهارم پیش از آن که اکران عمومی شود[...]دوشنبه
شب برای محمد خاتمی به نمایش گذاشته شد. همراه با خاتمی [...] مسجد جامعی [...] و
محمود دعایی [...] و شماری دیگر از شخصیت های سیاسی و فرهنگی نیز حضور داشتند[...]»
منبع: پیکنت، مورخ 14 اوت سالجاری
اوباشی که با آزادی بیان آشکارا مخالفت میورزند، و مسئولان ممیزی و سانسور بودهاند، اینک متصدیان «امور هنری» شدهاند! باشد که از این مفر سرکوب هنر و هنرمند هر چه
بیشتر گسترش یابد!
شگرد کار فعلة فاشیسم این است که با نفی «انسانمحوری»، همة نظامهای غیردینی را «سکولار» خوانده و آنها
را با دیکتاتوری و استالینیسم در ترادف قرار میدهد. به این ترتیب،
تمام مخالفان نظام توحش ولایت فقیه، از طرفداران دمکراسی گرفته تا «شاهالله» در یک صف
مینشینند و نهایت امر مدافع استالینیسم هم معرفی خواهند شد! شیوة
عمل این اوباش یک اشکال عمده دارد؛ دارودستة
خاتمی یک اصل اساسی را نادیده گرفته، و آن اینکه در اتحاد جماهیر شوروی نظام «حزبمحور»
حاکم بود! خلاصه، چماقداران بارگاه الیزابت دوم به دلیل بلاهت، از درک
تضاد «انسانمحوری» با نظام «حزبمحور» ناتواناند و در کمال حماقت نظام خدامحور، حزبمحور و دمکراتیک
را با یکدیگر در ترادف قرار میدهند! توسل به این «ترادف کلی»، یک هدف
مشخص دنبال میکند: توجیه سرکوب «آزادی بیان.»
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، مخالفت
با سانسور، الزاماً به مفهوم طرفداری از «آزادی بیان» نیست! همانطور
که مخالفت با دیکتاتور هم با حمایت از دمکراسی هیچ ارتباطی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. این
مختصر را محض اطلاع الاغهای مؤنث و مذکر طویلة فاشیسم، از جمله
هواداران موسوی و کروبی گفتیم، که اربابان مفلسشان در لندن و واشنگتن هم خرفهم
شوند و بدانند که دیگر نمیتوان با توسل به ریش و پشم «فدائیان اسلام» در ایران
سیاستگزاری کرد. خلاصه، تلاش برای ارائة «تصویر دلپذیر» از محمد خاتمی و
میرحسین موسوی و سنگرسازی برای اینان بس بیهوده است. این
جانوران وحشی و فرهنگستیز به گواهی عملکردشان،
تنها به هنر توحش، یعنی به
لشکرکشیهای خیابانی علاقه دارند و در همین زمینه هم تخصص گرفتهاند.
طی 34 سال اخیر عملیات وحشیانة لباسشخصیها و
چماقداران تحت نظارت محمد خاتمی قرار داشته و هنوز هم، علیرغم
تبلیغات رسانهها، در بر همین پاشنه میچرخد. ملاممد، دژخیم کهنهکار و باتجربهای است که همچون
«کلاوس باربی»، قاتل «چه گوارا» ـ مقالة ارتش های مخفی ناتو، در ولترنت، مورخ 9 اوت 2013 ـ راه و رسم جلادی را در آلمان آموخته. وظیفة
ملاممد خاتمی و پامنبریهایاش ارائة «تصویر دلپذیر» از توحش پدرسالار صحرای حجاز
در ایران است. و خوشبختانه برای دستیابی به این هدف «والا» از
حمایت آتلانتیستها هم برخوردار میشود:
«[...] میخواستم به همه بگویم که اسلام دین زیبایی است
اما برخی از آن سوءاستفاده میکنند همانطوری که افرادی از مسیحیت سوءاستفاده کردهاند[...]»
منبع: صدای آمریکا، مورخ 12 اوت سالجاری
بله، اسلام هم
مثل مسیحیت خیلی زیباست؛ اشکال از مسلمانان و مسیحیان است که چهرة
فریبندة مزخرفات و توهمات «پدرپرستی» را اینچنین مخدوش کردهاند.
«[...] سر تا سر ممالکی را که فتح کردند مردمش را به
خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جاسوسی و دوروئی و تقیه و دزدی و
چاپلوسی و کون آخوندلیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند. درست است که عرب پستتر از این بود که از این
فضولیها بکند [...] این فتنه را جاسوسان یهودی به راه انداختند [...]برای اینکه تمدن
ایران و روم را براندازند و به مقصودشان هم رسیدند[...]»
توپ مرواری
به گزارش سایت ولترنت،
مورخ 6 اوت 2013، «پدر پائولو»،
از آخوندهای واتیکان، 20 سال
پیش ـ در گیرودار فروپاشی اتحاد شوروی و
نمایش مهوع اصلاحطلبی در ایران ـ راهی
سوریه میشود تا به ادعای واتیکان،
مسلمانان را با مسیحیان «آشتی» دهد! حال آنکه به گزارش ولترنت، هیچ
تنشی بین مسلمانان و مسیحیان وجود نداشته و پدر پائولو از پروپاگاندیستهای بینالمللی
«انقلاب» بودهاند. و به همین دلیل محافل «برتریطلب» به پشتیبانی
ایشان برخاستند.
ولترنت مینویسد،
زمانیکه دولت سوریه اجازة اقامت
این کشیش «صلح طلب» را تمدید نکرد، رسانههای
طرفدار اسرائیل، و همچنین رسانههای
کاتولیک به حمایت از وی پرداختند و «پدرپائولو» پس از یک سفر پیروزمندانه به
آمریکا و اروپا، به صورت غیرقانونی
وارد سوریه میشود و به طرفداری از جهادیها، مسیحیان و روحانیت مسیحی سوریه را «طرفدار
استبداد» معرفی میکند، چرا؟ چون اینان از انقلاب و تروریسم طرفداری نکردهاند!
«ولترنت» در ادامه میافزاید، طرفداری
«پائولو» از جهادیون باعث شد که رسانههای غرب مسیحیان سوریه را «تحریم» کنند. در
واقع طی دو سال اخیر، وغوغ ساهابهای ارتش ناتو «مسیحیان سوریه» را همچون دیگر مخالفان براندازی در پرانتز گذاشته و ادعا
میکردند که «مردم سوریه خواهان رفتن بشار
اسد هستند!» کار بجائی رسید که «انقلاب سوریه» رسماً به
فستیوال کن پای گذارد و «برنار هانری لوی»، از طرفداران ملاممد خاتمی و «اسلام رحمانی» این
فستیوال را به عرصة تاخت و تاز هممحفلیهایاش تبدیل کرد.
این مختصر را گفتیم تا روشن شود «تحریم» رسانهای
ملاممد خاتمی، جنگزرگری پیرامون رهبران
جنبش سبز و از همه مهمتر طبل زدن یورونیوز برای «حسن فوتبال» و اعضای کابینهاش
از سیاست همان محافلی پیروی میکند که به ویژه طی سدة اخیر، برای ملت ایران نسخة «حکومت آخوند» پیچیدهاند
تا روند چپاولشان را گسترش دهند. و به همین دلیل، پهلوی دوم، یا همان آریامهر نیز نگران از دست
رفتن «دین» شده بودند!
تیتر اطلاعات شاهدی است بر این مدعا. ولی به
یاد داریم که سگهایهار استعمار از دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار پیرامون شایعة
«ضدیت شاه با دین اسلام» به اجماع رسیده و برای ارباب، یا بهتر بگوئیم برای «پدر» سنتیشان معلق میزدند.
این روند استعماری که با کودتای 22 بهمن 1357 «شاه» را
با «شیخ» جایگزین کرد، پس از مرگ خمینی، پای در مسیر «تطهیر» مهرههای اصلی کودتا و سلب
مسئولیت از آنان گذاشت و این روند تطهیر،
به ویژه پس از اجرای مراسم «تف
سربالای جمعی» و با معرفی اعضای کابینة حسن روحانی به آنچه «مجلس» خوانده میشود، شتاب
بیشتری گرفته. برای پرهیز از اطاله کلام، وارد
جزئیات نمیشویم. فقط میگوئیم،
حکومت جمکران با ایجاد جنگ زرگری
در این به اصطلاح «مجلس»، در واقع با یک
تیر چندین و چند نشان زده. نخست اینکه اظهارات
نمایندگان در مجموع دامنة توحش و تعصب را با ایجاد تقدس برای اقوام ایرانی و تظاهر
به دینداری گسترش میدهد و فقر و ثروت را نیز همزمان به ارزش میگذارد. ولی از
همه مهمتر، در محشر خر جمکرانیان، شاهد روند «سلب مسئولیت» از مهدی هاشمی و ایجاد
سنگر حق برای قبیلة رفسنجانی نیز هستیم. نیازی
نیست که بگوئیم این «اهداف» بدون معرفی «نامدار زنگنه» توسط حسن فوتبال به عنوان
وزیر «محقق» نمیشد! روند کار چنین است که نمایندگان چاه جمکران، بجای
بررسی «برنامة» وزیر معرفی شده، از طریق
نشخوار گذشته، به «قضاوت» در مورد
کارنامة وی بنشینند و به او برچسب بزنند، به
همین سادگی!
به عبارت دیگر اینان با خروج از جایگاه واقعیشان، نامدار
زنگنه را نیز از جایگاه واقعیاش خارج کردهاند،
تا مهدی هاشمی با خروج از جایگاه واقعیاش
ـ تاراجگر و فرزند تاراجگر و جنایتکار ـ بتواند در جایگاه «دله دزد» و آفتابه دزد بنشیند. سپس نوبت
به قبیلة اکبر بهرمانی میرسد تا با صدور یک بیانیه اکبر قاتل را در کمال وقاحت در
جایگاه «شخصیت محبوب ملت ایران» تثبیت کند! جالب اینجاست که این فرد پیش از جنگ زرگری سگ
زرد با شغال، با ارائة تعریف از «اعتدال»، زبان به تهدید ملت ایران گشوده بود:
«[...] اعتدال یعنی اینکه روحانیت و نیروهای مذهبی به
عنوان اصیلترین اقشار جامعه [...] اگر ببینند دین و مصالح جامعه در خطر است، صبر نمیکنند و به درستی انتقاد و حتی تهاجم میکنند[...]»
منبع: گویانیوز، مورخ 11 اوت 2013
بله همچنانکه میبینیم اکبر قاتل مبلغ تهاجم شده، و «اعتدال» در قاموس این حضرات یعنی اینکه، تل موهوم مردم، همچون
دوران نورانی خمینی دجال آمادة تهاجم خواهد بود!
همزمان با شکرخوریهای اکبر قاتل، پیکنت، دکان تودهایهای ساواک، از زبان «عیال» حسن خمینی به مجیزگوئی برای کلفتالاسلام
خاتمی نشسته:
«[...] ملت بزرگ، فهیم و شریف ایران و نیز رئیس جمهور عزیز [...]
میدانند که این [...] پیروزی شیرین مدیون شما میباشد[...] صندلی جلوس شما نه در
کرسی های چوبی مجلس، که در قلبهای پر عشق ایرانیان میباشد[...] اگر خدا خواسته شما عزیز باشید، هر چه
بر خلاف آن انجام دهند، باز عزیزتر میشوید.»
منبع: پیک نت، مورخ 20 مردادماه سالجاری
یادآور شویم در این تأکیدات بیپایه و اساس، «خدا» همان «جرج سوروس»، پدر انقلابهای رنگی در کشورهای سابقاً شورائی باید
باشد که حامی ملاممد بوده، و از امثال بوریس
برهزوفسکی و «استقلال چچنی» هم حمایت کرده. به نظر میرسد بعضیها در جمکران ایشان را هنوز «قادر» میانگارند.
و
این است دلیل ترادف پاسدار اکبر با «روزنامة گاردین» در سایت ایران دیپلماسی!
گاردین، مطلبی منتشر کرده و عکس پاسدار اکبر را بالای
آن چسبانده. در این مطلب پاسدار اکبر در جایگاه وکیل مدافع
یانکیها نشسته، ادعا میکند که «تحریم
ایران به نفع آمریکا نیست!» باری ترجمة «شکسته
ـ بسته» همین مطلب با عکس پاسدار مذکور در گویانیوز نیز منتشر شد. سپس
نوبت رسید به سایت «دیپلماسی ایرانی»، مورخ 10
اوت 2013، تا ترجمه شسته رفتهتری از مطلب
کذا را به عنوان «تحلیل گاردین» به فروش بگذارد! بله، فعلة فاشیسم در داخل و خارج کشور جملگی «همکاسه»
شدهاند تا اربابشان بتواند سر در همان آخوری بگذارد که برای حاج روحالله سفارش
داده بود. و چنین گفت «جنیفر پساکی»، سخنگوی
وزارت امور خارجه یانکیها:
«[...]آنها که
روز عید الفیتر در عراق بمب منفجر کردند، دشمن اسلام،
ایالات متحد و جامعة جهانی هستند[...]»
منبع: فیگارو، مورخ 11 اوت سالجاری
میبینیم که یانکیها
که ملت عراق را به گروگان گرفته و کشورشان را به ویرانه تبدیل کردهاند، برخلاف ادعای خمینی دجال هیچ دشمنیای با
«اسلام» ندارند. دلیل هم روشن است؛ در
عرصة معنویت، «انسان» وجود خارجی ندارد. در این
عرصة جادوئی هرگز تقاضائی برای خوراک، پوشاک،
مسکن، بهداشت، آموزش،
فرهنگ و...و امنیت مطرح نخواهد شد. در این هیچستان «ارزشی»، به
گواهی اظهارات اخیر اکبر قاتل، فقط زوزة
«آخوند و مردم» به گوش میرسد، و برای یانکیها و شرکاء همین کفایت خواهد کرد. خلاصه
«رَمَدان»، «عید الفیتر» و اصولاً
«پدرپرستی»، اگر برای ملتهای منطقه جز نکبت و ادبار هیچ
نداشته، «نفت رایگان» که برای یانکیها تأمین کرده. پس اگر نهاوندیان هم مانند حمید مولانا، معاون احمدینژاد «تابعیت آمریکائی» دارد، و یا ناطق نوری از طریق باجناقاش، «آخوندی» وارد دولت «تدبیر و اعتدال» شده جای
تعجب نیست؛ «عبدالحمید نقرهکار»، باجناق
میرحسین موسوی هم در فارسنیوز به صحنه آمده!
پسر اکبرقاتل برای شهرداری تهران نامزد شده؛ و ... و حکومت «خانوادگی» در
ایران پا برجا مانده.
«خانواده» به
عنوان کانون گسترش روابط یکسویه در ینگه دنیا هم از اهمیت ویژهای برخوردار است. از این
گذشته، از آنجا که آمریکا به گواهی
عملکرداش ـ به ویژه پس از فروپاشی اتحاد
شوروی ـ با دمکراسی و انسانمحوری در تضاد
آشکار قرار گرفته، و آخوند هم دشمن
دمکراسی است، پس منطقاً و علیرغم جنجال وغوغساهابهای
عموسام، هیچ اسناد و شواهدی برای اثبات مخالفت
یانکیها با آخوند و حکومت آخوند وجود ندارد. همچنانکه ماجرای «ادوارد سنودن» نشان
داد، «تهاجم به حریم خصوصی» جهانیان از «سیاستهای» دولت آمریکا و متحداناش در اروپاست.
به عنوان حسن
ختام، از منجلاب احترام به ادیان خارج
شده، میرویم به سراغ تصاویری که «ناسا» از مریخ منتشر کرده. در تاریخ 8 اوت 2013، همزمان با65امین سالگرد تولد «سوتلانا ساویتسکایا»،
ناسا یک سایت به زبان روسی گشود و این خبر
در سایت نووستی، مورخ 8 اوت سالجاری
انتشار یافت. «سوتلانا ساویتسکایا»، نخستین زن فضانورد تاریخ است که در سال 1982 وارد
فضای باز کیهانی شد. هر چند در توهمات دیگران، «مریم» و خیلی زنان دیگر قبل از او به آسمان
رفته بودند!
<< بازگشت