یکشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۲

ریچارد بزدل!


 

در آخرین روزهای ماه اوت 2013،   محور سنتی «لندن ـ واشنگتن» که تاکنون سازمان ملل را به ابزار «یکجانبه‌گرائی» و جنگ‌افروزی تبدیل کرده بود،   در برابر فشار چین و روسیه  فروپاشید و حکومت ملایان و‌ دولت اسرائیل را سوگوار کرد!   این است دلیل هشدار سازمان سیا به «افراد غیرمسئول»،   و همین است دلیل مخالفت مدیرمسئول «عصر ایران » با گشت‌های ارشاد!

 

پس از گذشت بیش از 8 دهه از کودتای آیرون ساید،   فدائیان اسلام کشف کرده‌اند که با چماق نمی‌توان زنان را وادار کرد که نماد بردگی را بردارند،  یا آن را مورد استفاده قرار دهند!   ولی اصل مطلب به هیچ عنوان «پوشش زنان» نیست!   اصل مطلب سرکوب اجتماعی ایرانیان است با بهره‌برداری سیاسی از برخوردهای «شبه‌ایدئولوژیک» که صورتک «نفی و تأئید» نماد بردگی را به تناوب مورد استفاده قرار داده و می‌دهد.   و چرا راه دور برویم،   نیم نگاهی به واکنش رسانه‌های رسمی به تظاهرات 8 مارس 1979 برای دریافت این مطلب کفایت می‌کند:‌

 

«[...]‌ هنگامی که تعدادی از زنان [...]‌ در 17 اسفند 1357 مارس) در اعتراض به اجباری‌شدن حجاب در ایران تجمّع کردند،   روزنامه‌های دولتی خبر تجمّع را به دروغ به عنوان اعتراض روسپیان پوشش دادند و نوشتندامروز گروهی از زنان بدنام و روسپیان و فواحش [...] که بساط کاسبی‌شان برچیده شده،  دست به تظاهرات زدند[...]»

‌منبع:  سایت فارسی ویکی‌پدیا 

 

یادآور شویم،  اگر آرشیوهای کیهان و اطلاعات در دسترس ایرانیان قرار نمی‌گیرد،   فقط برای پنهان داشتن ابعاد توحش کودتای ژنرال هویزر است.   اینک پس از گذشت 35 سال از کودتای ارتش آدمخوار ناتو،‌   و پس از اینکه امثال شیرین عبادی و مهرانگیزکار و دیگر  اوباش مونث صادراتی به فرنگ ناچار به ساخت و پرداخت یک تظاهرات 8 مارس تخیلی شده‌اند و ایسنا هم ادعا می‌کند خمینی با اجباری شدن حجاب مخالف بوده،   مدیر مسئول «عصرایران» هم زبان به نصحیت گشوده‌،  که «ای بابا!   همه که کامل نیستند»،  بعضی‌ها هم مثل این زنان بدحجاب عیب و نقص دارند و خلاصه این برخوردها به نفع نظام نیست؛  از دین اسلام چهره خشن ارائه می‌دهد:

 

«[...] در طول بیش از سه دهه گذشته،  تمام راه‌ها پیموده شده و نتیجه نیز مطلوب نظام نبوده [...] از برخوردهای شدید و گاه حتی خودسرانه و ضرب و شتم زنان و دختران بدحجاب تا تذکر و اخذ تعهد و ایجاد محدودیت‌های اداری [...] آزموده شده و جواب نداده‌اند [...] مگر میلیون‌ها زنی که در رژیم گذشته حجاب کامل داشتند [...] ‌با زور و اجبار چادر و روسری بر سر می کردند؟[...] آیا گرفتن زنان و دختران در معابر عمومی [...] ارشاد با زبان خوش است یا آنگونه که رهبر انقلاب تصریح داشته‌اند،  ایجاد نفرت[...]»

 منبع:  اطلاعات نت،  مورخ اول سپتامبر 2013             

 

آنچه مدیرمسئول «عصرایران» و رهبرانقلاب‌اش فراموش کرده‌اند این است که انسان بالغ و رشید، «مسئول» است؛  ‌ نیازی به «ارشاد» ‌ندارد،   چرا که خود را در برابر «قانون» پاسخگو می‌داند،   نه در برابر احکام توحش الهی!  در این فرصت مطلب «عصرایران» را بر رسی نمی‌کنیم،   چرا که بارها و بارها در این وبلاگ در مورد «حق انتخاب آزاد» و «آزادی بیان» فراتر از «نیک و بد» توضیح داده‌ایم و گفته‌ایم و بازهم می‌گوئیم که، ‌ حقوق انسانی در هر حال با «حکومت مردمی» در تضاد آشکار قرار گرفته!   خلاصه،   قلم‌فرسائی‌ رسانه‌هائی از قماش «عصرایران» با هدف توجیه سرکوب فراگیر ایرانیان صورت می‌گیرد،  باشد که منافع استعماری لندن و واشنگتن محفوظ بماند.  در واقع این مطالب تداوم پروپاگاندی است که در اوج جنجال پیرامون سلاح شیمیائی ـ  پیش از عقب‌نشینی لندن ـ  در گویانیوز هم به راه افتاده بود.   

 

در آن روزهای شیرین،  ‌ دیگر اعمال «حقوق بشر نسبی» در ایران کفایت نمی‌کرد.  در نتیجه گویانیوز به «کنیزالاسلام» معروف جمکران تریبون داده بود تا از «حقوق بشر قومی» در بطن حقوق بشر نسبی حمایت کند،   و همزمان بر علیه «زنان عروسکی» و زنان حامی روزجهانی کارگر فتوی بصدورد!   گویا بخشی از زنان مریوان برخلاف اوباش جمکران حاضر نشده‌اند به لباس سنتی زن «احترام» بگذارند،   و همین امر برای فمن‌های «محجبه» دردسرساز شده،‌   در نتیجه برچسب «جدائی‌طلب» بر پیشانی این زنان الصاق کرده تا اعدام‌شان توجیه شود:       

 

«[...]‌جنبش برابری خواهانه زنان [...] با نوع ديگری از جنبش قوميتی روبروست که خود را در چارچوب «جدايی‌طلبی» تعريف می‌کنند [...] مشکل اصلی ما [...]‌حرکت زنان مريوان بود[...] فمينيست‌هايی [...] که [...] ‌بجای دفاع از زنان مريوان [...]‌ به پيشواز روز جهانی کارگر رفتند[...]»

منبع: ‌گویانیوز،  ‌مورخ 28 اوت 2013   

 

می‌بینیم که در لجنزار احترام به ادیان،   «تقدیس» لباس سنتی زن و «تکفیر» زن مدافع روزجهانی کارگر الزامی است.   خلاصه،  همانطورکه برای تشویق توحش و حماقت به روح‌الله خمینی «تریبون» داده بودند تا نگرش انسان‌محور را تکفیر کند،   به آش‌فروش‌ها هم جایزه سیمون دوبووار دادند تا به «تکفیر» روز جهانی کارگر و نگرش انسان‌محور بنشینند.   این روند تشویق توحش،‌   در تاریخ 30  اوت به اوج رسید و آزادی بیان و نگارش رمان با «کفرگوئی» ترادف یافت!   این ترادف جادوئی نتیجة جنگ زرگری علی میرفطروس است با مهشید امیرشاهی.  

 

جریان از اینقرار بودکه مهشید امیرشاهی فتوی صدورید که میرفطروس پاکی مصدق را نادیده گرفته و به او بهتان زده!   به عبارت دیگر،   عملکرد محمد مصدق ـ  خیانت به منافع ملی ایرانیان هیچ اهمیتی ندارد؛  ‌ مهم این است که مصدق «پاک» بوده و همه می‌باید «پاکی» ایشان را ستایش کنند و اگر عملکرد این فرزند «پاک» را با اسناد و شواهد به زیر سئوال  ببرند،  مهشید امیرشاهی تکفیرشان می‌کند،  ‌چرا؟  چون ایشان به دلایلی که از توضیح بی‌نیاز است،  برای محمد مصدق «تقدس» قائل شده‌اند: ‌

 

«[...] بهتان های نویسنده [...]‌ به یکی از شریف‌ترین دولتمردان این عصر و یکی از پاک‌ترین فرزندان ایران،   در دل خوانندۀ حقیقت‌جو احساس خصومتی می‌پرورد که به تحقیر و انزجار سرشته است [...]»

منبع:‌  گویانیوز،‌  مورخ 30 اوت 2013

 

بله،‌  هم‌میهنان گرامی بدانید و آگاه باشید که اگر کسی به قول امیرشاهی «پاک» باشد،  نه تنها می‌تواند ضمن خیانت به منافع ملی ایرانیان در جایگاه  قهرمان بنشیند،‌ که هیچکس هم حق ندارد به هیچ عنوان در مورد وی «تحقیق» کند!   دلیل هم اینکه،‌  امثال امیرشاهی همچون حاج روح الله دجال مسائل را از دریچة دفتریادداشت «پدر» و صندوقچة اسرار «مادر» می‌نگرند؛  در نتیجه شخصیت «پاک و نجس» می‌شناسند،   با واقعیت هم کاری ندارند.   در قاموس اینان کودتای 28 مرداد را برای سرنگونی شخص محمد مصدق سازمان داده‌ا‌ند،  ‌ نه برای تاراج و سرکوب ملت ایران!

 

ساده‌تر بگوئیم،   اینان مانند دیگر فاشیست‌ها در جایگاه قضاوت ارزشی نشسته و بر افراد متمرکز شده‌اند،  نه بر اهداف و عملکردها!   در نتیجه،   به ستایش «فضائل اخلاقی» مصدق نشسته و جنایات‌اش را نادیده می‌گیرند،‌   همانطور که اوباش جمکران و به ویژه پاسدار اکبر به بهانة مخالفت با خامنه‌ای و شخص احمدی نژاد،   در واقع با تأسیس دانشگاه ایرانیان مخالفت می‌کنند،  ‌چرا؟  چون تأسیس دانشگاه یک فعالیت فرهنگی است که ضمن ایجاد شغل،   زمینة‌ ارتباط بین جوانان را تقویت می‌کند!   و این مسائل برای جامعة ایران هیچ خوب نیست!   به همین دلیل سایت رادیوفردا،   به پاسدار اکبر،  نوچة سردار سازندگی تریبون می‌‌دهد تا «دانشگاه پول‌شوئی» را تکفیر کند!  بی‌بی‌سی هم به پیروی از ارباب دم می‌جنباند. تاکنون شنیده‌اید که از کسی برای تأسیس مرکز علمی و فرهنگی صلاحیت اخلاقی بطلبند؟! نه،  ‌ درهیچ کشوری از گسترش فعالیت علمی ممانعت نمی‌کنند،   ولی لازم است سازمان سیا در ایران فعالیت‌های علمی را به پاکی و نجابت و شهامت و دیگر ارزش‌های «لات» مرتبط کند،  تا بودجة دولت به سوی حوزه‌های علمیه سرازیر شود و بازار برده‌فروشی و تجارت قاچاق پررونق بماند.   اتفاقاً 42 سال پیش هم در چنین روزهائی برپائی جشن‌های پرسپولیس در داخل ایران با اعتراض فاضلاب احترام به ادیان ـ   داس‌الله و آخوند ـ  روبرو شده بود و در خارج نیز شیپورهای ناتو از «اسراف» دربار انتقاد می‌کردند،  ‌چرا؟   چون جشن‌های پرسپولیس نانی به تنور روضه و زوزة «کلاغ سیاه پیر» قلعة‌ حیوانات نمی‌چسباند.  ولی همین شیپورها زمانیکه ملت ایران را می‌چاپیدند،   خم به ابروی‌شان نمی‌آمد.   یادآور شویم،‌ پرسوناژ کلاغ سیاه پیر «موسی»‌ نام دارد ولی در متن فارسی ویکی‌پدیا «تغییر» نام داده:  

 

«[...] موزز ـ کلاغ سیاه پیر ـ  به جاسوسی و سخن‌چینی می‌پرداخت و از سرزمین شیر و عسل در پشت ابرها صحبت می‌کرد که حیوانات پس از مرگ به آن‌جا می‌روند[...]»

 

البته در متن فارسی «مزرعة‌ حیوانات» خیلی چیزها «تغییر» کرده تا احترام به ادیان و حماقت عوام رعایت شود از آنجمله است سانسور یکی از فرامین هفتگانه:    

 

«همة آن‌ها که روی دوپا راه می‌روند دشمن هستند،  ‌ به جز ماکیان‌ها.»

 

 می‌دانیم که در باور عام فقط «بشر دوپا» وجود دارد،  در نتیجه اشاره به مرغ،  ‌ به عنوان موجودی که روی دوپا راه می‌رود،   به قول اوباش جمکران «توهین به کرامت انسان است!» شاید هم مهشید امیرشاهی بگوید،   «بهتان به پاک‌ترین آفریدة خداوند است!»  پس بازگردیم به جنگ زرگری «میرفطروس ـ  ‌امیرشاهی!»   این جنگ زرگری که مانند دیگر انواع آن برای افزایش دامنة «ویراست رسمی»،  یا بهتربگوئیم با هدف گسترش حماقت و تأکید بر ارزش‌های سنتی به راه افتاده رمان و آزادی بیان را با «کفرگوئی» در ترادف قرار می‌دهد:

 

«[...] کسی که تا دیروز یکی از اولین و بهترین مدافعان سلمان رشدی در دفاع از حق ِکُفرگوئی بوده،  چرا [...]به [...] ژورنالیسمی ارزان و مهاجم سقوط کرده است؟[...]»

منبع: گویانیوز،  ‌مورخ 30 اوت سالجاری

 

می بینیم که آزادی‌بیان نویسنده رمان با «کفرگوئی» ترادف می‌یابد،   و دلیل هم روشن است.   رمان با «قصة مادربزرگ» و «نصایح پدر» تفاوت بنیادین دارد.   به همین دلیل در بخش فرهنگی بی‌بی‌سی،   «برتری» قصه‌های مادربزرگ بر رمان‌های گارسیا مارکز به «اثبات»  رسیده،  چرا که «قصه‌های مادربزرگ»‌ هرگز  از چارچوب باورهای سنتی فراتر نخواهد رفت.  اتفاقاً در «آسیب شناسی یک کودتا‌» هم علی میرفطروس قصه‌های مادربزرگ را تا حدودی مد نظر قرار داده ‌و زبان به ستایش از محمد مصدق می‌گشاید:‌

 

«دکتر مصدّق،  بعنوان تجسم آرمان‌ها و آرزوهای ملّت ايران در مقابله با تحقيرها و اجحافات درازمدّت استعمار انگليس،  گوهر عزّت و استقلال ايران را در نگين ارادهء خود داشت...»  (آسيب شناسی، ص 182)»

 گویانیوز،  مورخ 30 اوت سالجاری 

 

علی میرفطروس آرمان‌ها و آرزوهای ملت ایران را به شخص مصدق تقلیل داده و استقلال کشور را به «گوهر» تشبیه می‌کند.  گوهری که در نگین ارادة‌ مصدق بوده!  به عبارت دیگر ملت ایران و استقلال کشور در همان مرتبة ذلت و حقارتی قرار گرفته که اسلام برای «زن» قائل شده.  بله،‌   اگر به دفتریادداشت پدر مراجعه کنیم،  پادوی استعمار لندن را در جایگاه برتر می‌نشانیم و از ملت ایران هم طلبکار می‌شویم که «تحقیق تاریخی» کرده‌ایم و تعصب هم نداشته‌ایم!   تا آنجا که ما می‌دانیم،   جاسازی «ویراست رسمی» در زبان علمی،  نافی علمی‌ات است؛   زبان علمی زبان احساسات و تعلقات نیست!    

 

باری زمانیکه رمان با کفرگوئی ترادف یافت،  دولت بریتانیا برای تهاجم نظامی به سوریه خیز برداشته بود و جمکرانیان می‌پنداشتند سناریوی جنگ عراق تکرار می‌شود.   در نتیجه،   داس‌الله با دبیرکل حزب کمونیست لبنان مصاحبه می‌کرد؛   سرداران و ملایان جمکران نفس‌کش می‌طلبیدند؛   موافقت مشاور حقوقی وزارت امور خارجه بریتانیا در «خبرفوری» بی‌بی‌سی منعکس می‌شد،   و اسرائیل و جمکران هم شکم‌شان را برای یک جنگ ده سالة دیگر صابون زده بودند که ناگهان گوشی را به دست دیوید کامرون دادند و ایشان خواهان رأی مجلس شدند!   مجلس هم با جنگ مخالفت کرد.  سپس همان گوشی را دادند به دست باراک اوباما و اینگونه بود که سازمان سیا هم گوشی کذا را داد به دست اکبرهاشمی:‌           

 

«[...] اکبر هاشمی رفسنجانی [...]‌ گفت بايد از بيان مواضع غيررسمی و افراطی توسط افراد غيرمرتبط پرهيز شود [...] ‌هاشمی رفسنجانی [...] از نظرهائی که خارج از کانال‌های رسمی، بدون در نظر گرفتن تبعات منفی آن بیان می‌شوند،   انتقاد کرده[...]»

منبع:  رادیوفردا،‌  مورخ اول سپتامبر سالجاری

 

 عجب!   در حکومت غیررسمی که به گواهی تاریخچة‌ مفتضح‌اش هیچکس و به ویژه شخص اکبر هاشمی در جایگاه واقعی اجتماعی‌اش قرار نگرفته،   ناگهان مواضع «غیررسمی» مورد نکوهش قرار می‌گیرد.  ‌ دلیل هم روشن است؛   حکومت قلعة حیوانات به این توهم دچار شده بود که اربابان‌اش می‌توانند همچون دوران طلائی جرج والکربوش،   از پروپاگاند «کاربرد سلاح شیمیائی» استفادة بهینه صورت دهند و زمینه را برای عربده‌جوئی و نفس‌کش‌طلبی نوکران‌شان در اسرائیل و جمکران فراهم آورند!   ولی مخالفت رسمی چین و روسیه با تهاجم نظامی به سوریه،  ‌ و به ویژه انتشار خبر جانگداز «عدم حمایت نظامی روسیه» از دولت سوریه و دیگردولت‌ها،   آرزوهای اسرائیل و حکومت مرده‌شویان را نقش بر آب کرد و خرتوخر بر جبهة ناتو سایه افکند.   ایتالیا و آلمان گفتند،   در جنگ شرکت نمی‌کنیم!  

 

ولی جالب‌ اینکه،  اگر یک کشور عضو ناتو وارد جنگ شود،   بر اساس مقررات این سازمان،    بقیة اعضا حق انتخاب ندارند؛   موظف‌اند از جنگ حمایت کنند!   این مختصر را گفتیم تا روشن شود تقابل اعضای ناتو با آمریکا رسانه‌ای وکشکی است!  همچنین تقابل فرانسه با بریتانیا هم از عرصة کشک فراتر نمی‌رود.   چرا که اتحاد نظامی لندن و پاریس از پیمان آتلانتیک هم قدمت بیشتری دارد.   حال نگاهی داشته باشیم به دولت ترکیه،  ‌ عضو رسمی ناتو و نوک حملة آنگلوساکسون‌ها در منطقه.   

 

این دولت که در عربده‌جوئی گوی سبقت از کاخ سفید ربوده،   هم پادوی یانکی‌هاست؛  هم جیره‌خوار محور  «لندن ـ برلن»؛   و هم با قلعة حیوانات مراودات بسیار نزدیک داشته و دارد!   ولی همین دولت پوشالی به مخالفت با گزینة‌ پیشنهادی آمریکا ـ  حملة تنبیهی و محدود به سوریه ـ   پرداخته و به کمتر از سرنگونی بشاراسد رضایت نمی‌دهد!  در واقع،   عرصه سیاست جهانی به دو سنگر «قانون‌محور» و «فتوی‌سالار» تقسیم شده و سازمان ناتو از طریق لندن و واشنگتن در هر دو سنگر لنگر انداخته!           

 

و اما شرایط جمکرانیان از ناتو هم خرتوخرتر و پریشان‌تر شده.  حکومت «شاخ و سُم» که ظاهراً باطرفداران تهاجم نظامی ـ  ترکیه و آمریکا ـ  در تقابل قرار دارد،   هم برای دولت مصر،  متحد نظامی سوریه خط و نشان می‌کشد،  ‌ هم برای ضرر و زیان آمریکا در جنگ  ابراز نگرانی می‌کند،   و همزمان جنگ را «نعمت الهی» می‌شمارد و ضمن «بفرما» زدن به یانکی‌ها برای تهاجم نظامی،  تلاش می‌کند خود را به حزب کمونیست روسیه بچسباند!  پریشانگوئی اخلاق‌محوران را در رجزخوانی‌های کیهان،   هشدارهای علی خامنه‌ای و‌ روضه و زوزة‌ کلفت‌الاسلام های قم و مشهد برای زیان ارباب،  و توسل ایرنا و پیک‌نت به «گنادی زوگانف»،‌  دبیرکل حزب کمونیست روسیه به صراحت می‌توان مشاهده کرد!  ولی با عقب‌نشینی لندن و واشنگتن دامنة آشفتگی وسعت یافت و گذشته از اظهارات خنده دار اکبر بهرمانی در رادیوفردا، ‌ سایت داس‌الله هم از احزاب کمونیست فاصله گرفته،‌  پس از حذف چپ‌گرایان ازگورستان خاوران،   آن را به عنوان «دشت» پشت قبالة «عاشقان سلام» انداخت تا به قول معروف «پاک» باشد:‌

 

«خاوران،  دشت عاشقان سلام!»

منبع: اخبارروز،  مورخ 8 شهریور سالجاری        

 

شاید اینهم یکی دیگر از شیوه‌های «عادی‌سازی» خشونت و وحشی‌گری آخوند جماعت باشد.  در هر حال،    روند تلطیف توحش و خشونت مدت‌هاست که آغاز شده و تعجبی هم ندارد.  محور اصلی پروپاگاند غرب ایجاد ترادف میان فاشیسم و بلشویسم است.   در نتیجه رسانه‌های جمکرانی در داخل و خارج مرزها وظیفه دارند به هر ترتیب در مسیر ایجاد چنین ترادفی «قلم‌زنی» کنند.   به عنوان نمونه در داخل کشور،  رسانه‌ها با انتشار چند تصویر از جنگ دوم جهانی یک ویراست رسمی بنیادین را به مخاطب حقنه می‌کنند.  و آن اینکه در جنگ دوم جهانی «زنان» مورد تهاجم قرار گرفته‌اند،  پس نظامیان آلمان هیچ تفاوتی با نظامیان شوروی نداشته‌اند!   به عبارت دیگر،‌  می‌باید بپذیریم که جنگ دوم جهانی جنگ «ناموسی» بوده!   و مسلم بدانیم با عقب‌نشینی اربابان «شیردل» حکومت اسلامی در منطقه،  دامنة‌ این پروپاگاند ابله‌پرور گسترش خواهد یافت،  باشد که افلاس لندن و واشنگتن حداقل در رسانه‌ها جبران شود.  چرا که آنگلوساکسون‌های «شیردل» حتی شهامت نداشتند مسئولیت عقب‌نشینی در برابر مسکو را بپذیرند.    

 

مسئولیت این عقب‌نشینی را دولت بریتانیا به حساب مجلس عوام گذاشت،  کاخ سفید هم به آغوش کنگره پناه برد!   دلیل هم اینکه «لات» بنابرتعریف مسئولیت‌گریز است.  در هیچ کشوری قوة‌ مقننه برای جنگ و صلح تصمیم نمی‌گیرد؛‌  جنگ و صلح حیطة مسئولیت و اختیارات «فرماندة کل قوا» ا‌ست.   حال نیم نگاهی داشته باشیم به پروپاگاند این مفلسان «شیردل» و واکنش ابلهانة جیره‌خواران جمکرانی‌شان.       

   

در تاریخ 21 اوت 2013،‌   شیپورهای محفل «احترام به ادیان» با انتشار چند تصویر،  دو ویراست رسمی را به جهانیان حقنه کردند.   نخست اینکه در سوریه سلاح شیمیائی به کار رفته،  دیگر آنکه مسئول کاربرد سلاح شیمیائی دولت سوریه است.   بلافاصله دو شاخة قبیلة ابراهیم قواد ـ  فرزندان سارا و کنیزش ـ‌  برای فروش ادعای «پدربزگوار» در جایگاه قضاوت نشسته و به جنگ زرگری مشغول شدند.   دولت اسرائیل به شاخ و شانه کشیدن برای دولت سوریه پرداخت؛   فرزندان کنیز سارا ـ  قبیله محمدصاد ـ‌   هم انگشت اتهام را به سوی «مخالفان دولت سوریه» گرفتند!   جالب اینجاست که «مستندات» کشکی محفل مرداک، ‌ یعنی تصاویری که در تاریخ 21 اوت فضای رسانه‌ای را اشباع کرد،  ‌ براساس مدارک سایت ولترنت،  ‌مورخ 30 اوت 2013 در اواسط روز 20 اوت فرستاده شده،‌  و در هر حال ارزش حقوقی ندارد.  دلیل هم اینکه با تصویر ـ ‌ حتی اگر ساختگی هم نباشد ـ  نمی‌توان کاربرد سلاح شیمیائی را به «اثبات حقوقی» رساند!

 

...