چهارشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۹۲

خرچنگ اکبر!


 
«[...] انجمن از شما قدردانی خواهد کرد [...] سعی بکنید که در مجامع عمومی [...] رسوخ بکنید و به خصوص فراموش نکنید که شهرت‌هائی بر ضد روس‌ها بدهید [...] سربسته به شما میگم که ما تنها نیستیم و دستگاه بزرگی از ما حمایت می‌کنه [...] دستگاه حاکمه [...] هم از خودمانه[...]»

منبع:  صادق هدایت،‌  «حاجی آقا».

 


حکومت جمکران که رهبران‌ خودفروخته‌اش 34 سال است،   ضمن خوش‌رقصی برای آنگلوساکسون‌ها،   زوزة «نبرد با آمریکا» هم سر می‌دهند،   اینک ضمن بازنشخوار شعار «نه شرقی، نه غربی» هیتلر،   بحران رسانه‌ای روابط‌ با ارباب را به حساب روسیه نوشته‌:

 

«[...] سیاست نه شرقی نه غربی به  مفهوم عدم اتکا به قدرت‌هائی است که  در شرق یا غرب سیاسی جهان قرار گرفته‌اند [...] در سال‌های گذشته [...] نبود اعتدال در سیاست خارجی ایران موجب شد که روسیه [...] در جهت تامین منافع خود روابط خود را با ایران تنظیم کند[...]تداوم تنش‌ها و ناآرامی‌ها[...] در روابط با غرب [برای روسیه] پر منفعت و سودآور به حساب می‌آید[...]»

منبع: فرارو،‌  مورخ 26 شهریورماه سالجاری  

 

 بله همه بدانند این خمینی دجال نبود که می‌گفت،  «ما رابطه با آمریکا را می‌خواهیم چه کنیم»؛   این خامنه‌ای مفلوک  نبودکه «غربی‌ها» را «دشمن» معرفی می‌کرد؛  این اوباش ساواک نبودند که روز 4 نوامبر 1979 از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و ... و این سگ‌های هار سازمان تبلیغات اسلامی نبودند که هر هفته در دانشگاه سابق تهران زوزة مرگ بر آمریکا و اسرائیل سر می‌دادند و هنوز هم دست بردار نیستند؛  این روسیه است که نمی‌خواهد قلعة‌حیوانات با اربابان‌اش رابطه داشته باشد!  حال این پرسش منطقی مطرح می‌شود که به چه دلیل حکومت قدرقدرت جمکران،   و به ویژه رهبر فرزانه‌اش دست از بحران سازی برنمی‌دارند؟!   پاسخ روشن است؛  بدون این بحران‌ها،   تداوم حکومت پوشالی جمکران و در نتیجه تأمین منافع آمریکا و اسرائیل امکانپذیر نمی‌شد!  و اینک که سیاست  بحران‌سازی در منطقه به آخر خط رسیده،‌   به کولائی،  ‌کنیزالاسلام سرشناس جمکران تریبون داده‌اند تا ضمن «سلب مسئولیت» از فدائیان اسلام،  ‌خوش‌رقصی‌ اینان را «خواست روسیه» وانمود کند!   خلاصه بگوئیم محفل «حاجی‌آقا» از ترس واقعیت ـ  تضعیف پاترنوس ـ به گذشته بازگشته و ضمن پارس کردن به «کفار» روس،‌   تهاجم به روشنفکر را از سرگرفته و «علی عین» را «روشنفکر» می‌خواند:

 

«[...] روشنفکران عاملی شدند برای كمك به انحطاط اخلاقي و ترويج بي‌حجابي [...] در دورة‌ رضاخان [...]‌ روشنفكران [...] ‌در خدمت رضاخانى قرار گرفتند كه از فرهنگ و معرفت بويى نبرده بود[...] بعد از رفتن رضاخان [...] روشنفکران مثل ستون پنجم شوروي‌ها در ايران عمل مى‏كردند[...] مبنای بیماری روشنفکری در ایران،  آن است که جریان مذکور[...] با نوکری و سرسپردگی فکری و عملی در خدمت منافع کشورهای استعمارگر و استبداد داخلی بوده است[...]»

 

 سطور فوق بخشی از اظهارات علی خامنه‌ای است که در سایت رجانیوز،  ‌مورخ 16 سپتامبر 2013 انتشار یافته.  خامنه‌ای مفلوک می‌پندارد با این ترهات می‌تواند پشتیبانی «ملی ـ  مذهبی‌ها» و آخوندکاشانی ـ  سرکردة باند فدائیان اسلام ـ  از کودتای 28 مرداد 1332 را به حساب «روشنفکران» بنویسد.   بی‌دلیل نیست که انتشار یاوه‌گوئی‌های مقام معظم با 72 امین سالگرد استعفای پهلوی اول تقارن یافته!   بله،   استعفای پهلوی اول همچنانکه می‌دانیم به تشدید فعالیت‌های فدائیان اسلام منجر شد.  و از آنجمله است مبارزات «شرافتمندانة»‌ محمد مصدق در دوگام.  گام نخست،   تضمین انحصار آنگلوساکسون‌ها بر منابع نفتی کشور و گام بعدی،‌   یکجانبه‌گرائی، جهت زمینه‌سازی برای محاصرة‌ اقتصادی ملت ایران و پرداخت خسارت به بریتیش پترولیوم.   شیفتگی فدائیان اسلام به محمد مصدق حکمتی دارد!

 

همین شیفتگی است که با نفی مادیات و روابط دوسویه،   توحش آخوند را بر عرصة علمی حاکم کرده و درگویانیوز به ما «نژاد ژرمن» و هابیل و قابیل «درس» می‌دهد!   اظهارات ابلهانة خامنه‌ای در باب «نرمش قهرمانانه» تداوم همین پروپاگاند نصیحت فروشی و ارشاد «گویانیوز» است.   علی خامنه‌ای دیپلماسی را به رقابت ورزشی ـ کشتی ـ  تشبیه کرده و می‌گوید،  «با خودم موافقم که چند سال پیش نرمش قهرمانانه را» مطرح کردم:

 

«[...] دیپلماسی،  عرصه لبخند و درخواست مذاکره و مذاکره است [...] با مسئله‌ای که سال‌های پیش نرمش قهرمانانه خواندم موافقم [...]یک کشتی‌گیر [...] نیز برخی مواقع به دلیل فنی نرمش نشان می‌دهد اما فراموش نمی‌کند که حریفش کیست و هدف اصلی او چیست[...]»

    

اظهارات رهبر «حکومت شاخ و سم» در سایت ایسنا،  مورخ 17 سپتامبر 2013 انتشار یافته و  حماقت مقام معظم را در این سطور به صراحت می‌بینیم.   چرا که،‌  در عرصة ورزش افراد با یکدیگر رقابت می‌کنند،  حال آنکه مذاکرات دیپلماتیک در چارچوب امکانات واقعی دولت‌ها ـ  امکانات نظامی و اقتصادی ـ  صورت می‌گیرد!  و آنهنگام که ساختارهائی به دلائل اقتصادی و استراتژیک به دیگر ساختارها مرتبط می‌شود،   مشکل می‌توان مذاکرات سیاسی را برخورد دو مجموعة متجانس تعریف کرد.   به عبارت دیگر،  در این عرصه «برابری» معنا و مفهوم ندارد!   این ادعای «برابری» پوچ و بی‌معناست،   حتی اگر علی خامنه‌ای حکومت مفلوک اسلامی را برتر از شرق و غرب بداند.   فراموش نکنیم که در پروپاگاند رسانه‌های «پاترنوس» چنین رایج شده که پادوهای لندن و واشنگتن «قدرقدرت» باشند،   تا بتوانند همچون هیتلر و واتیکان در مسیر تقابل با نگرش «انسان محور» متفکران مدرنیته به ویژه زیگموند فروید گام بردارند.

 

در آستانة یکصدمین سالگرد آغاز جنگ جهانی اول،   بوق محفل احترام به ادیان تهاجم گسترده به «روشنفکر» ‌و «مدرنیته» را آغاز کرده و جای تعجب نیست که از فروید تصویر «رمال» و از هیتلر تصویر دلپذیر ارائه ‌دهد.  سایت بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 12 سپتامبر 2013، ‌ در مطلبی تحت عنوان وقتی «هیتلر،  تروتسکی،  فروید و استالین همه یکجا بودند»،  ‌می‌نویسد:

 

«[...] زیگموند فروید در این شهر [وین] موقعیت مناسب و تثبیت ‌شده‌ای داشت[...] ‌این روانکاو معروف [...]‌طبابت می‌کرد،  و پیروانش معتقد بودند او رازهای ذهن انسان را آشکار کرده است [...]»

 

به عبارت دیگر،  می‌باید بپذیریم که «روانکاو» کسی است که «راز اذهان» را آشکار می‌کند! حال آنکه بر خلاف طبابت،   روانکاوی یک رابطة «دوسویه» بین روانکاو و بیمار است!  و برخلاف آخوند،  روانکاو هرگز به بیمار نصیحت و توصیه نمی‌کند! ‌ به طور خلاصه،  یک روانکاوی موفق به فرد امکان می‌دهد با شناسائی واکنش‌های غیرمنطقی ضمیر ناخودآگاهش،  از زنجیر اسارت دور باطل ـ  لذت‌طلبی و مرگ‌پرستی ـ  رها شود و در مسیر منطقی گام بردارد.   در مورد مدرنیته و به ویژه نظریة فروید و روانکاوی پیشتر توضیح داده‌ایم و نیازی نیست که بگوئیم نظریة فروید،‌   سنگر تحجر «پدرسالاری» را در هم شکسته و به همین دلیل در فیلم‌های هولیوود از «روانکاو» و «روانکاوی» تصویر خشن،‌   مبتذل و یا مضحک ارائه می‌شود.   جای تعجب نیست؛   لات یا همان «بشر طبیعی» همواره در مسیر تعلقات وتوهمات ـ سنت پدرـ  گام برمی‌دارد و نظریه فروید در تقابل با این توهمات شکل گرفته واین است دلیل شیفتگی بی‌بی‌سی به هیتلر.

 

آدولف هیتلر،   مانند محمدمصدق و روح‌الله خمینی،   هم پوپولیست بود،  هم ضدکمونیست،  و هم ادعای «استقلال» داشت.   و همین ویژگی‌ها تاکنون برای تأمین منافع آنگلوساکسون‌ها و آنگلوژرمن‌ها در تقابل با مسکو کفایت کرده.   بی‌دلیل نیست که فعلة فاشیسم برای سرکوب آزادی بیان و نفی مادیات،  به پیروی از بی‌بی‌سی بر اقوام ایرانی،‌   و مصدق و کودتای 28 مرداد متمرکز شده‌اند.   اینان در گویانیوز آزادی بیان «حق و باطل»،   و «جایگاه برتر» تعیین می‌فرمایند؛  «بیماری خارج نشینی» کشف می‌کنند و جنایات حکومت اسلامی را به ممنوعیت «حق عزاداری» محدود می‌نمایند!

 

 بله  «نشخوار گذشته» و «گلایه» از این و آن به محفل فدائیان اسلام امکان می‌دهد، ‌ از «جزء به کل» برسند و به حساب خودشان با تشخیص «عارضة‌» ایرانیان ساکن خارج‌ و مطالبات  خانواده‌های قربانیان حکومت اسلامی،   همچون رهبر دجال‌شان برای «جمع» تعیین تکلیف کنند و «احقاق حق» انسانی را به «حق عزاداری» تقلیل دهند.   مشتاقان می‌توانند به گویانیوز  مراجعه کنند،   تا ما هم  بازگردیم به ارائة‌ تصویر دلپذیر از هیتلر در سایت بی‌بی‌سی.  البته شیپور محفل احترام به ادیان این تصویر را به صورت غیرمستقیم و از زبان «فردریک مورتون»  ارائه می دهد:‌ 

 

«[...] هیتلر [...] آب و تاب فراوان درباره اخلاقیات،  خلوص نژادی،  رسالت آلمانی‌ها و خیانت اسلاوها،   و همچنین در مورد یهودیان،  یسوعی‌ها و فراماسون‌ها سخنرانی می‌کند [مورتون می‌نویسد او  موقع سخنرانی] فکل موهایش تکان می‌خورد،  دست‌های آلوده به رنگش هوا را می‌شکافت [...] صدایش به اندازه خوانندگان اپرا بالا می‌رفت.  و بعد [...]‌ بدون مقدمه می‌ایستاد.  با سروصدای زیادی و سایلش را جمع می‌کرد،  و به اتاق کوچکش برمی‌گشت[...]»

 

چه پرسوناژ «دوست‌داشتنی» و همه فن‌حریفی!   افسوس که  ارتش سرخ نگذاشت به تکلیف «الهی‌اش» ادامه دهد.   در نتیجه،   محفل فدائیان اسلام از طریق «نشخوار گذشته»، ‌ پرسوناژ  «ابلیس» را به تاریخ تزریق کرد و در گیرودار این تزریقات جادوئی بود که هم نامه‌های «امام دوازدهم» به شیخ مفید به دست آمد،‌  و هم معلوم شد،  ‌ علی امینی، ‌ به ملایان جمکران نظر لطف داشته!   

 

به گزارش مهرنیوز،  ‌ مورخ 26 شهریورماه سالجاری،  آخوند دعائی برای «نخستین بار» از هدیة‌ علی امینی به کتابخانة مجلس ملایان پرده برداشت!   گویا ایرج امینی، پسر علی امینی یک نسخة «نفیس و گرانبها» از مناجات‌‌ «علی عین» را به جمکرانیان اهدا کرده:

 

«[...] محمود دعایی برای نخستین بار [...] ‌ماجرای اهدای نسخه‌ای نفیس و گرانبها از مناجات حضرت علی توسط فرزند علی امینی نخست وزیر شاه به وی و ثبت آن در کتابخانه مجلس را بازگو کرد[...]»

 

مناجات «حضرت علی» توسط پسر «علی» امینی به حکومت «عدل علی» تقدیم شده و آخوند دعائی،  ‌پادوی مسعودی‌ها هم تاکنون در مورد این هدیة نفیس که «چند علی» را شامل می‌شود خفقان اختیار کرده بود ،  ولی دیگر سکوت جایز نیست!  می‌باید به دوران نورانی علی امینی بازگشت چرا که نخست‌وزیری امینی با ریاست جمهوری کندی و اوج جنگ سرد تقارن داشته!  و این مجموعه فقط «مرضیه» را کم دارد تا برای‌مان «خداوندا چه می‌شد،  کندی زنده می‌شد ...و اشک من هویدا شد» بخواند.  باشد که تهاجم سگ‌های هار پاترنوس به «روشنفکر» تداوم یابد:

  

«[...] اين‌ها از متن مردم دور بودند [...] وقتى‏كه دستگاه يك تشر مى‏زد،  برمى‏گشتند مى‏رفتند[...] نتيجه هم معلوم شد: مردم مطلقاً از آن‌ها بريدند[...] بيشترين تعداد زندانيان را، زندانيان مربوط به نهضت امام تشكيل مى‏دادند؛  چون تلاش‌شان[...] دستگاه را به ستوه مى‏آورد[...] همه [...] زندان رفتند [...] زير شكنجه فرياد كشيدند؛  اما آن آقايان نه! [...] همين چهره‏هاى معروفى كه مى‏خواهند عامل ارتجاع روشنفکری در زمان ما شوند[...]»

منبع:  فرارو،   مورخ 25 شهریورماه 

 

به ادعای رهبر قلعة‌حیوانات، ‌ روشنفکران ایران،  چون از «مردم» دور بودند،  ابتدا در خدمت رضاخان قرارگرفتند،  ‌سپس در خدمت شوروی و برخلاف روحانی‌ات که در زندان شکنجه می‌شد، اینان به زندان نیافتادند،  در نتیجه «مردم» از آن‌ها رویگردان شدند!   می‌بینیم که به ارزش گذاشتن «زندان»‌ و تهاجم به روشنفکر ـ  علوفه‌ای که سازمان سیا تهیه کرده ـ  نه تنها به دهان داس‌الله که به مذاق مقام معظم نیز شیرین آمده،   چرا که «روشنفکر» همزمان با «سنت» و «ایدئولوژی» و روابط یک‌سویه در تضاد  قرار می‌گیرد و نمی‌تواند «نفرت‌فروشی» و «لجن‌پراکنی» پیشه کند!   حال آنکه «بازگشت به گذشته»‌ ـ   لجن‌پراکنی،  نفس‌‌کش‌طلبی و لات‌بازی و افشاگری ـ  سنت فدائیان اسلام است.   و این بیماری همچون هاری سگ‌ها در تابستان بروز می‌کند:

 

«هاری در سگ‌ها خصوصاً در تابستان پدید می‌آید[...] هر تحریکی [سگ هار] را خشمگین می‌کند[...] محلی را که گاز گرفته شده [...]‌می‌خاراند،  می‌لیسد و گاز می‌گیرد [...] در نتیجه زخم‌های کهن را تازه می‌کند [...] حیوان و انسان را گاز می‌گیرد،  ابتدا صاحبش را ملاحظه می‌کند،  ولی سرانجام حتی او را هم گاز می‌گیرد[...] »

منبع:  دهخدا

 

تفاوت سگ هار با فدائیان اسلام این است که هاری سریعاً  به مرگ منجر می‌شود حال آنکه  فدائیان اسلام و اربابان‌شان در آستانة صد سالگی هنوز «جوان» مانده‌اند و به نشخوار علوفة‌ گذشته ادامه می‌دهند:

 

«بت‌واره صادق هدایت،  پارس‌های دوگانه‌پرست،‌  ستم فارس،  کرد تجزیه‌طلب،    ترک خر،  اعراب ایران،  ‌بلوچستان آزاد، ‌ روشنفکر دینی،  آیت‌الله مترقی،‌  شرافت و شهامت و...و  اندازة بیضه ...» کلیدواژه‌های تبلیغات لجنزار «احترام به ادیان» است.   محفلی که بی‌بی‌سی «افتخار» سخنگوئی‌‌‌اش را دارد،   و دیگران به بازنشخوار تبلیغات‌اش «مفتخر» شده‌اند،   تا ‌ «برتری» نژاد سفید و ادیان ابراهیمی را از طریق برتری بیضة مرد سنتی به اثبات برسانند،  و راه هیتلر را ادامه دهند.   این است دلیل نشستن خرچنگ بجای آرم «شیر و خورشید.»   این خرچنگ همچون آرم صلیب شکسته نشان برتری تاج سلطنتی بریتانیاست.       

 

همچنانکه در وبلاگ «تاج و تستیکول» با تکیه بر گزارش «علمی» بی‌بی‌سی گفتیم، ‌‌ «پدر سنتی» تستیکول‌اش بزرگ‌تر و «اکبر» است!   درست مثل «الله» که هم «اکبر» است،  و هم یگانه و هم جاودان!   خلاصه آنچه روی پرچم جمکرانیان می‌بینید،  ‌ همان تستیکول بخشنده و مهربان است که جهت رعایت «اخلاق اسلامی» آن را به شکل خرچنگ نشان داده‌اند!  

 

هزاران‌ هزار سال پیش پدران نوع بشر چاردست‌وپا راه می‌رفتند،  روی درخت زندگی می‌کردند و اگر گهگاه نارگیلی به دست‌شان می‌آمد برای خوردن آن با دیگر بوزینه‌ها نبرد می‌کردند و خلاصه چند تن از پدران آیندة بشریت به این ترتیب لت‌وپار می‌شدند،  ولی همین میمون‌ها برای قاپ زدن غذای دیگران دروغ نمی‌گفتند،  در جایگاه معلم اخلاق نمی‌نشستند،   و ادعای برتری نژادی نداشتند!