دوشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۹۲

قفقاز و قره‌العین!


 

«[...] پس از وفات درویش من [...] از برکت موها و پشم‌ها و استخوان‌هائی که از مزبله‌ها جمع می‌کردم و به عنوان موی مقدس درویش و استخوان مبارک او قالب می‌زدم بیشتر از کشیشانی که استخوان خر عیسی را به مومنین می‌فروشند مبالغ هنگفتی اندوختم [...]»

منبع:  سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی،‌  صفحة 61

 

بر خلاف ادعای وغ‌وغ‌ساهاب‌های لجنزار فاشیسم،   و به ویژه بوق‌های جمکران،  «جاسوسی آمریکا از سران اروپا» هیچ ارتباطی به رخدادهای 11 سپتامبر 2001 ندارد.   این روند با همکاری لندن و واشنگتن،   در فردای جنگ جهانی دوم آغاز شد و سران اروپا هم از آن آگاه بوده‌اند.   خلاصه افشاگری بوق‌های اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست از قماش «لوموند، شپیگل و کیهان» در مورد آمریکا،   با هدف پنهان داشتن نقش لندن در این روند صورت می‌گیرد و دلیل هم روشن است!   بعضی‌ها می‌پندارند با جدا کردن حساب بریتانیا در رسانه‌ها از ایالات متحد ‌می‌توانند به مخاطب بباورانند که اروپا «استقلال» دارد و از آمریکا دستور نمی‌گیرد!   همان استقلال رسانه‌ای و پوشالی‌ای که بوق‌های فاشیسم برای هیتلر و‌ پهلوی اول ساخته بودند تا یکجانبه‌گرائی‌های اینان به حساب لندن و واشنگتن نوشته نشود.  چندین دهه بعد،  همین استقلال کشکی را برای حکومت جمکران و دولت اسرائیل سر هم کردند و شاهدیم که همزمان با شاخ و شانه کشیدن شیخک‌های عربستان برای آمریکا، آلمان و فرانسه هم به «استقلال» دست یافتند!   تمرکز بی‌بی‌سی و رادیوفردا بر «عهدنامه گلستان» حکمتی دارد!

 

پروپاگاند پیرامون عهدنامة گلستان،  با هدف «شبیه‌سازی» دوران «استقلال اروپا» به راه افتاده.  دورانی که با لشکرکشی ناپلئون به روسیه و اعلام جهاد ملایان جیره‌خوار بریتانیا بر علیه روسیه تقارن زمانی داشت:    

 

«[...] بسياری از گروه‌های مسلمان [...] اين منطقه [...] تقاضا می‌کردند که دولت ايران به دادخواهی برخيزد و اين سرزمين‌ها را از روسيه بگيرد[...] دولت ايران اين توانائی را [نداشت] از طرف ديگر [...] روحانيت [...] با صدور فتاوی اشاره داشتند به جهاد عليه کفار و گرفتن سرزمين‌های اسلام از دست کفار [...] جنگ [دوم ایران و روس] می‌توانست صورت نگيرد و اين فاجعه دوم به وجود نيايد[...]»

منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ‌ اول آبانماه سال‌جاری  

 

همچنانکه می‌بینیم در آن دوران شیرین،   ملایان شیعی‌مسلک،  روس‌های مسیحی را «کافر» می‌شمردند و هیچ تعجبی هم ندارد؛   تهدید منافع بریتانیا،  به ویژه در کشور ایران،  معنائی جز تهدید اسلام ندارد!   و برای مبارزه با همین «تهدید» است که استعمار غرب همواره از «فتوی» پشتیبانی کرده.  و این روزها که سیاست استعمار در سوریه با شکست روبرو شده،  ‌ و احزاب فاشیست در آلمان و یونان منزوی شده‌اند،   آنگلوساکسون‌ها برای گسترش توحش و حماقت ـ‌ فتوی‌سالاری ـ  چند سناریوی ابله‌فریب جهت «شبیه‌سازی» شرایط 200 سال پیش تنظیم کرده‌اند.   در این راستا لازم آمده،  تا ایران همچون دوران فتحعلیشاه برای نجات از دست روسیه و بریتانیا به فرانسه روی آورد؛   ترکیه با پیوستن به اتحادیه اروپا تبدیل شود به امپراتوری عثمانی؛  و از همه مهم‌تر،   اتحادیه اروپا تحت قیمومت دولت‌ «مستقل» آلمان قرار گیرد!   دولتی که اقتصادش در گرو صادرات به بازار آمریکاست!   به این ترتیب حکومت جمکران و دولت ترکیه با برخورداری از حمایت «برلن ـ پاریس ـ واشنگتن» و البته با تأئید لندن،   راه نفوذ «کفار روس» را مسدود خواهند کرد.

 

‌‌ کوفتن بر طبل امیرکبیر؛   به زیر سئوال بردن شورای امنیت و شورای حقوق بشر سازمان ملل؛ اعدام زندانیان کرد و بلوچ؛   دفاع از «حق» مسئولیت گریزی ـ  فرار از مجازات ـ‌  و از همه مهم‌تر انتقاد بیشرمانه از‌ «سازمان منع سلاح‌های شیمیائی» بخشی است از همین سناریوی استعماری که در رسانه‌های جمکران به اجرا گذاشته شده.   و جالب اینجاست که تهاجم به نهادهای حقوقی بین‌المللی را به کنیزالاسلام‌های جمکران واگزار کرده‌اند،   دلیل هم روشن است.  از آنجا که لات مونث به مراتب بیش از انواع مذکر به تخریب و‌ روابط یک‌سویه ـ  مبارزه با ظلم و ستم ـ  تمایل دارد،  بهترین ابزار برای سرکوب مطالبات دمکراتیک به شمار می‌رود.

 

برای روشن‌تر شدن مطلب بازمی‌گردیم به مصاحبة‌ «دویچه وله» با صدیقه وسمقی،   از کنیزالاسلام‌های همه فن حریف جمکران که مانند فاطمه مرنیسی و شارلاتان‌های دیگر به فروش «اسلام مترقی» مشغول است.   وسمقی ادعا می‌کند،   «به گواهی تاریخ»،   تازیان مهاجم هیچ پوششی را به زنان کشورهای مغلوب تحمیل نکرده‌اند:

  

«[...] تاریخ نشان نمی‌دهد که مسلمانان هنگام کشورگشایی و فتح سرزمین‌های دیگر، زنان را مجبور به استفاده از لباس خاصی کرده باشند [...] تحمیل حجاب افراطی به زن و توجیه آن با اسلام و شریعت در بخش‌هایی از سرزمین‌های عربی شکل گرفته[...]»

منبع:  دویچه وله،  ‌مورخ 13مردادماه سالجاری  

        

برای سرهم کردن چنین ترهاتی هیچ نیازی به «تاریخ» نیست؛  پیش از مدرنیته،  پوشش زنان حتی در اروپا هم «سنتی» بوده!   تغییر پوشش و روابط اجتماعی در اروپا با «مدرنیته» تقارن یافته.   به عنوان مثال پوشیدن لباس مردانه یا اسب سواری به شیوة‌ مردان برای زنان اروپا ممنوع بود.   و البته در آلمان نازی طبق تحقیقات مورخین،  منهیات بیشتری برای زنان وجود داشته.   پیشتر با تکیه بر تحقیقات «کوین پسمور» در «مقدمه‌ای موجز بر فاشیسم» به گوشه‌ای از توحش ناسیونال سوسیالیست‌های آلمان اشاره کرده‌ایم؛   اینبار نگاهی خواهیم داشت به قسمتی از ترجمة تحقیقات «وندی لوئر»،   استاد تاریخ که در سایت «انتخاب»،  ‌مورخ 26 مهرماه سالجاری منتشر شده:

 

«[...] هیتلر شخصیت دیگری از زنان آلمانی در دوران جنگ پدید آورد: منحرف‌ترین و خشن‌ترین تصویر از زنان فعال سیاسی و وطن‌پرست[...] این زن‌ها توانایی جنایت را از خود نشان دادند [...]زنان خانه‌دار آلمانی،  مریم‌های مقدسی با تفنگ‌هایی بر دوش و نوزادانی در آغوش [...]به بردگان تحت نظرشان فرمان می‌دادند[...] زنان و دختران آلمانی در زمان حکومت رایش سوم از آرایش چهره منع شده بودند.   هیتلر معتقد بود که ورزش کردن می‌بایست چهرة زنان را زیبا کند و چه بهتر اگر بارداری به این جذابیت [...] بیافزاید[...] در مدرسه، به دختران آلمانی درس‌هایی همچون زبان لاتین تدریس نمی‌شد،  چرا که دانشی نبود که به کار مادران آینده بیاید.   در عوض کتابچه‌هایی در اختیارشان قرار می‌گرفت تا به آن‌ها چگونگی انتخاب همسر را بیاموزد.   اولین سؤال برای انتخاب همسر مورد نظر این بود: پیش‌زمینة نژادی شما چیست؟[...]»

 

اگر در سطور بالا «نژاد» را با «دین» جایگزین کنیم،   می‌رسیم به حکومت جمکران که نوع دست‌نشاندة دینی و معاصر وحشیگری هیتلری است.   و اگر به این مجموعة توحش،   نفرت از اعراب را هم بیافزائیم به صدیقه وسمقی خواهیم رسید و می‌توانیم دریابیم به چه دلیل شیپور وزارت امورخارجه رایش به این جانور وحشی تریبون می‌دهد،   تا برای تطهیر اسلام، تحمیل حجاب را به «اعراب» نسبت داده،‌   به بهانة دفاع از زن،   به مخالفت با لائیسیته و دمکراسی بنشیند:   

 

«[...]زنان باید با هر پدیده تحمیلی و نامعقول مبارزه کنند[...] زمان آن رسیده که زنان در باره موضوعات مربوط به خود تصمیم بگیرند[...]»

منبع:دویچه وله، مورخ 13مردادماه سالجاری

 

مبارزه با «پدیدة تحمیلی» در واقع دفاع از «قانون شکنی» و لات‌بازی است.   و البته در این عرصة توحش وسمقی تنها نیست.   لات‌های جمکران که در جایگاه مشاور و معاون حسن فوتبال نشسته‌‌اند به صراحت تحریم‌های اقتصادی را به مقررات ترجیح می‌دهند:

 

«[...] نهاوندیان،  [رئیس دفتر حسن روحانی اعلام داشت تحریم داخلی بیش از تحریم خارجی در ایجاد شرایط فعلی اقتصاد موثر بوده [...] منظور از تحریم‌های داخلی همان مقررات دست و پاگیر [...]‌ است[...]»

منبع: مهرنیوز،  ‌مورخ 17 مهرماه سالجاری

 

باید یادآورشویم که برای جماعت لات،  اصولا قوانین و مقررات دست‌وپا گیر است، چرا که اینان در هرحال مرزشکن هستند.   حال اگر این قوانین انسان‌محور هم باشد،  یعنی با نصایح و دستورات «پدر» و جامعة‌ موهوم ادیان ابراهیمی در تضاد قرار گیرد،   برای جماعت اوباش تبدیل خواهد شد به «پدیدة نامعقول و تحمیلی»،  ‌چرا؟  چون در دمکراسی،  فرد تحت قیمومت نیست؛   می‌باید مسئولیت اعمال‌اش را بپذیرد.   به عبارت دیگر،   در نظام دمکراتیک،  ‌ هیچکس از «حق فرار از مجازات» برخوردار نخواهد بود!  حال آنکه در سایت «گویا نیوز»،   مورخ 4 آبانماه سالجاری،  «اخلاق سنتی» و احکام توحش شرع بجای قوانین و مقررات حقوقی نشسته،   و «فرار از مجازات» به عنوان «حق» به رسمیت شناخته شده:

 

«[...]يکی از مفاهيم برجسته در زمينه حق فرار از مجازات،   مفهوم توبه است.   توبه همواره و صرفا به عنوان يک مقوله اخلاقی مطرح شده،   حال آنکه تأمل در مسائل [...] نشان می‌دهد که [...] يک مفهوم اخلاقی و حقوقی است[...]»

 

 بله در جمکران «توبه»،‌   یعنی ابراز پشیمانی،  و این عمل به مجرم «حق» می‌دهد از مجازات بگریزد!  حال آنکه در جامعة متمدن،  «حق» را قاضی،‌  آنهم با تکیه بر قوانین حقوقی معاصر ـ انسان محور ـ ‌تعیین می‌کند!   قوانینی که برای امثال صدیقه وسمقی و بین‌الملل کنیزالاسلام‌ها «تحمیلی» و «نامعقول» شمرده می‌شود و وزارت امور خارجه جمکران هم از این مجموعه حماقت مستثنی نیست.

 

در نخستین روز آبانماه سالجاری ـ  23 اکتبر 2013 ـ  گزارش «احمدشهید» در مورد نقض مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط حکومت قلعة حیوانات انتشار یافت و سایت‌ بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 23 اکتبر 2013 نیز بخش‌هائی از آن را منعکس کرد.  احمد شهید تأکید کرده که «حقوق بشر نسبی» حکومت جمکران ناقض مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر است.   البته از منظر حقوقی روشن است که «قانون اساسی» حکومت جمکران و دیگر حکومت‌های اسلامی از قماش ترکیه و پاکستان و غیره با مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر در تضاد آشکار قرار گرفته.  تمایل آنگلوساکسون‌ها به استقرار «حکومت‌ اسلامی» در مناطق مسلمان‌نشین،   و به ویژه در کشور ایران حکمتی دارد.   چرا که این قماش حکومت‌ها با نظم اجتماعی،  آزادی بیان و مسئولیت و پاسخگوئی بیگانه‌اند،  و از اینرو بهترین ابزار تأمین منافع استعماری‌اند.   به همین دلیل نیز وزارت امورخارجة جمکران در کمال وقاحت اعلام می‌دارد که «گزارشگر حقوق بشر را به رسمیت نمی‌شناسد!»

 

با نیم نگاهی به ‌تهاجم همزمان عربستان و جمکران به «شورای امنیت سازمان ملل» و انتقادات  کنیزالاسلام مولاوردی از عدم کارآئی کنوانسیون‌های منع خشونت این سازمان،   و همچنین متن نامة فاطمه کروبی خطاب به حسن فوتبال  ـ که در وبلاگ گرین‌پشک مطرح شد ـ  می‌توان به سادگی دریافت که دولت‌های عربستان و جمکران،  که از منظر ایالات متحد‌ دو الگوی مناسب جهت گسترش توحش منطقه‌ای‌اند،   و به ویژه کنیزالاسلام‌های جمکرانی،   از مستحکم شدن جایگاه شورای امنیت سازمان ملل سخت به هراس افتاده‌اند.   دلیل هم روشن است؛  تحکیم جایگاه شورای امنیت،  می‌تواند ‌رعایت مفاد اعلامیه جهانی حقوق‌بشر را  «الزامی» کند!  و به این ترتیب،   نه تنها دکان فدائیان اسلام ـ  جبهه ملی،  حزب ملت ایران، نهضت آزادی  ـ  و کنیزالاسلام‌های «مردم‌پرست» جمکران از قماش نسرین ستوده،  وسمقی، عبادی و شرکاء که همچون پرسوناژ بی‌بی‌گوزک‌های شیعی‌مسلکان تحت قیمومت آخوند، به مبارزه با «ظلم و ستم» مشغول‌اند،   برچیده خواهد شد،   که داس‌الله هم به افلاس می‌افتد.  و این است دلیل کوفتن بی‌بی‌سی و رادیوفردا بر طبل «عهدنامة گلستان» و دخیل بستن داس‌الله به خشتک قره‌العین!

 

حال باید ببینیم داس‌الله که در آغاز هیاهوی آخوندی «حجاب اسلامی» را نشانة مواضع ضدامپریالیستی روحانیت شیعی معرفی می‌کرد،  چه شده که به قره‌العین روی آورده؟   در تاریخ 4 آبانماه سالجاری،  سایت «پیک نت» به نقل از فیسبوک «علی خدائی»،  در مطلبی تحت عنوان، « قره‌العین زیر دیوارهای بانک ملی خفته است» پس از نبش قبر «قره‌العین» او را به سیمین بهبهانی و فروغ فرخزاد پیوند زده،‌   تا هم به دوران نورانی قاجار بازگردد ‌و  لگدی نثار «شاه» کند،   هم به صورت غیرمستقیم به برادران «توصیه» نماید که اگر شیخ کروبی هم به سرنوشت قره‌العین دچار شود،  بد نیست!   چرا که به ادعای داس‌الله،   این شیخ «مترقی» با روحانیون مرتجع جمکران تفاوت‌هائی دارد:

 

«در بالاخانه همین خانه‌ای که در عکس می‌بینید،  حبس و حصر خانگی شد و آن پرده را مقابل بالاخانه آویختند تا نه او کس را ببیند و نه کس او را [...] سرانجام به دستور ناصرالدین شاه خفه‌اش کردند[...] اینکه بهائی بود یا نبود؟  برای من بی‌تفاوت است،  به ویژه که جنبش بابیه را در آغاز آن،  جنبشی مترقی و علیه ارتجاع مذهبی در تشییع می‌دانم.  اما،  درباره قره‌العین،  مهم دانش،  احساس شاعرانه،  جسارت کم نظیر و ایمان اوست که نباید فراموش شود[...] ارتجاع‌ستیزی و مساوات و عدالت‌خواهی قره‌العین است که جمهوری اسلامی و روحانیون مرتجع با آن مسئله دارند [...]»

 

بله می‌بینیم که شرایط حبس قره‌العین چقدر به شرایط «حصر» رسانه‌ای شیخ کروبی،  رئیس دزدهای آدمکش حکومت اسلامی «شباهت» داشته!  و مسلم بدانیم که «ایمان و جسارت» آخوندکروبی هم کمتر از زرین‌تاج نیست؛  حداقل در «ایمان‌سنج» داس‌الله این یکی را می‌توان به صراحت دید!   این «ایمان‌سنج» که می‌تواند در زمان حال و گذشته ایمان افراد را بسنجد،   شاید بتواند از ایمان افراد در زمان آینده هم آگاه شود،  و به ما بگوید تکلیف ایمان «پرنس جرج»،‌  نوه ولیعهد بریتانیا چه خواهد شد!  گویا داس‌الله وزارت امور خارجه بریتانیا را در جریان ایمان پرنس جرج قرار داده چرا که همزمان با مراسم «غسل تعمید»‌ نوة ‌پرنس چارلز،  آنگلوساکسون‌ها به دوران نورانی فتحعلی‌شاه و صدارت قائم‌مقام فراهانی بازگشتند.

 همان دوران رویائی که آخوندهای جیره‌خوار بریتانیا برای «جهاد با کفار روس» فتوی می‌صدوریدند،   تا ضمن گسترش تخریب ایران،   از ارتباط با روسیه نیز ممانعت به عمل آورده‌ باشند.  به این ترتیب،‌   هم چپاول انحصاری انگلستان در کشورمان محفوظ می‌ماند و هم زمینة مناسب برای حکومت آخوند و اوباش فراهم می‌آمد.   ولی چه بگوئیم که آنروزهای خوب گذشته!   و نشخوار گذشته و کوفتن بر طبل عهدنامه گلستان و قره‌العین برای پوشش دادن به چرخش سیاسی آمریکا در منطقه کفایت نخواهد کرد!  

 

این چرخش که از اواسط سپتامبر سالجاری با کاهش حضور نظامی آمریکا در مدیترانه‌ و اخراج فاشیست‌ها ـ حزب دمکرات آزاد ـ  از دولت آلمان شتاب گرفت،   اینک به شاخة اسلامی فاشیسم،  یعنی به حکومت ملایان ایران رسیده.   حکومتی که قرار بود به عنوان «قدرت هسته‌ای» در جایگاه داور منطقه قرار گیرد و با کوفتن بر طبل توخالی «استقلال» و شعار ابلهانة «نه شرقی، نه غربی»‌ مانند دستگاه آدولف هیتلر مجری سیاست‌های لندن و واشنگتن در تقابل با مسکو باشد.   ولی این برنامة سرشار از نبوغ به دلائلی ناکام ماند!   شاید مرگ ویلیام سالیوان،‌  سقوط هواپیمای اف 18 در سوئیس،‌  و یا غسل تعمید پرنس «جرج» باعث این ناکامی شده باشد!  ولی دلیل هر چه بوده،  ‌ چند جنجال رسانه‌ای و چند ملاقات «بی‌سروصدا» با این شکست در ارتباط است.

 

جنجال گرین‌پشک به کنار،  معرکه‌گیری با ملاله یوسف‌زی،   ابراز مخالفت عربستان با عضویت در شورای امنیت و جفتک‌پرانی وزارت امور خارجه جمکران برای شورای حقوق ‌بشر سازمان ملل پیامد شرایط نوین است.   ملاقات‌های بی‌سروصدا نیز به همچنین!   ملاقات جان کری با بندر بن‌سلطان در پاریس،  ‌ ملاقات «ویلیام برنز» با مقامات روسیه،  گفتگوی سناتورهای فرانسه با مقامات امنیتی حکومت ملایان که جملگی با سکوت رسانه‌های غرب  روبرو شده.   ولی دیدار هیئت نظامی روسیه با نظامیان جمکران را می‌باید از این مجموعه جدا کرد،   چرا که روزنامة «گاردین» این دیدار را به ابزاری برای به ارزش گذاشتن پیشرفت‌های سپاه پاسداران و روابط گرم و داغ اینان با ارتش روسیه تبدیل کرده:

 

«[...] روزنامه گاردین [...] نوشت ایران برای اینکه ثابت کند توانسته [...]  پهپاد آمریکائی اسکن ایگل را به تولید انبوه برساند،  نسخه‌ای از این نوع هواپیما را به روسیه داده است[...]»

منبع:  دیپلماسی ایرانی،   مورخ اول آبانماه سالجاری

 

ولی به استنباط ما هیچ دلیلی ندارد که سپاه پاسداران توانائی‌های فرضی‌اش را به رخ روسیه بکشد!  گاردین با انتشار این حکایات و قصه‌ها وابستگی سپاه پاسداران به غرب را «پوشش» ‌می‌دهد.  با این ترفندها گاردین،  ‌ شاخک اسلامی ارتش ناتو را یک «ارتش ضدامپریالیست» جا می‌زند،   و همزمان حمایت لندن و واشنگتن از جنایات این سپاه دست‌نشانده را به خیال خودش ماستمالی می‌کند.   همانطور که جار و جنجال پیرامون «مبارزات» ملاله یوسف‌زی نیز فقط برای پنهان داشتن حمایت لندن و واشنگتن از جنایات طالبان سازمان یافت.  بله،   همه بدانندکه طالبان «مستقل» است،   همانطور که دولت ترکیه و عربستان و آلمان هم «استقلال» دارند.  و این مجموعة‌ دست نشانده و مدعی «استقلال» با برخورداری از حمایت آنگلوساکسون‌ها زمینة مناسب را برای گسترش «دیپلماسی بمب» در منطقه فراهم خواهد آورد!   به این ترتیب شورای امنیت و دیگر نهادهای حقوقی بین‌المللی ابتر می‌شوند و بازمی‌گردیم به ‌دوران نورانی زندانی شدن قره‌العین و «عهدنامة گلستان!»  خیلی هم که در این پس‌رفت‌ها پیشرفت بکنیم برمی‌گردیم به دوران مصدق «ضدامپریالیست» که به قول رادیوفردا در هر حال با رضاخان مخالف بوده!