جمعه، آذر ۰۶، ۱۳۹۴

تمام زنان زال‌ممد!




چرخش فرانسه در رابطه با مسائل سوریه،   و تغییر ناگهانی مسئول سیاست خارجی چین،   پیامد تحولاتی است که در روابط مسکو با مصر و ترکیه،   دو کشور تحت نفوذ اخوان‌المسلمین،  پس از عملیات تروریستی بر علیه شهروندان روسیه پیش آمده.   

اعلان جنگ محفل «کارتر ـ برژینسکی» به مسکو که با بمب‌گزاری در هواپیمای حامل توریست‌های روسی در مصر آغاز شد،‌  و با تهاجم به جنگندة روسیه از خاک ترکیه تداوم یافت،‌   زمینة مناسبی برای «روس‌ستیزی» حکومت زال‌ممد و بوق‌ اربابان غربی‌اش فراهم آورد.   در بوق‌های غربی،   به ویژه در فرانسه،   تبلیغات «روس‌ستیز» بر جلال و جبروت رئیس‌جمهور فرانسه متمرکز شده،   و ناشیانه می‌کوشد از ایشان تصویر «ریش‌سپید» و واسطه بین مسکو و واشنگتن ارائه دهد.   حال آنکه طی کنفرانس مطبوعاتی مشترک اولاند و پوتین در مسکو،‌   اظهارات ولادیمیر پوتین درتضاد آشکار با مواضع رئیس‌جمهور فرانسه و شرکای غربی‌اش قرار گرفته بود.

در این کنفرانس ولادیمیر پوتین تأکید کرد که ماندن یا رفتن بشار اسد فقط به مردم سوریه مربوط می‌شود.   به عبارت دیگر،   این موضوع به آمریکا،  رئیس‌جمهور فرانسه،   و به ویژه به پادوهای جمکرانی‌شان که این روزها به «محیط زیست» نیز دخیل بسته‌اند و خط قرمزشان گویا بشار اسد شده، هیچ ارتباطی ندارد!  در واقع سفر اولاند به مسکو «نتایج مطلوب» آمریکا و انگلستان،   یعنی تأئید وحشی‌گری آنگلوساکسون‌ها پس از رخدادهای 11 سپتامبر را به بار نیاورد.   و به استنباط ما تغییر «وانگ جیان‌روئی»،   مقام مسئول سیاست خارجی چین،   پس از 12 سال ـ ایرنا،  ‌مورخ 27 نوامبر2015 ـ  یکی از بازتاب‌های مهم شکست «مأموریت» رئیس‌جمهور فرانسه به شمار می‌رود.   

البته هیچیک از صاحبنظران و کارشناسان «خیابانی» در سرزمین گل‌وبلبل،   این موضوع «پیش‌پاافتاده» را تحلیل نکرده.   چرا که،‌   قبلة این جانوران وحشی اگر توالت روتاری کلاب نباشد،   مسلماً فاضلاب کاخ سفید است.  و نمازگزاری به سوی این قماش «قبله»،   آداب و رسوم ویژه‌ای دارد که احکام اصلی‌اش،  تبدیل روابط حقوقی معاصر به آداب و رسوم قبائل صحرانشین در قرن هفتم میلادی است:  نفی جامعة مختلط؛   تبدیل ارتباط دیپلماتیک به ارتباط ایدئولوژیک؛  شایعه‌پراکنی؛   خروج از جایگاه واقعی اجتماعی؛  مرزشکنی،  پدر پرستی،  و ... و از همه مهم‌تر،  گرفتن انگشت اتهام به سوی اقلیت‌های قومی و مذهبی.   

نفی جامعة مختلط که از دوران نکبت‌بار صدارت محمد مصدق با تفکیک جنسیتی در مدارس ایران آغاز شد،   با کودتای 22 بهمن 57،   و استقرار دولت خیابانی مهدی بازرگان،  دامنة وسیع‌تری یافت و با دخالت ماشاالله قصاب‌ها و زهراخانوم‌ها در دانشگاه‌ها و ادارات دولتی،   «نظم» اسلامی برقرار شد.  و سرانجام در دوران فضاحت‌بار میرحسین موسوی،  رهبر «جنبش سبز»،   لات‌ولوت‌هائی که تحت عنوان «نمایندة منتخب مردم» در طویلة بهارستان می‌لولیدند،   تحمیل نماد بردگی بر زن ایرانی را به عنوان «قانون» تصویب کردند!    مسلم است که بساط خشونت و سرکوب ایرانیان به این «مختصر» محدود نماند.   اخراج هزاران دانشجو و جایگزین کردن‌شان با اراذلی از قماش حقیقت‌جو و افشاری و غیره؛  ‌کشتار گروه کثیری از زندانیان سیاسی؛  و ... و این وحشی‌گری‌ها همچنانکه شاهدیم ادامه دارد.

ممنوعیت اردوهای مختلط دانشگاهی توسط حسن روحانی،‌   آنهم در پی وق‌وق مقام معظم جمکران شاهدی است بر این مدعا.   خصوصاً که امروز انگشت اتهام به سوی اقلیت‌های مذهبی،   به عنوان «مراکز نفوذ غرب» گرفته شده،  آنهم در پی وق‌وق‌های اخیر «زال ممد!»    شاخک اسلامی سازمان سیا،‌   وقوقیه‌های جمعه را بر محور اقلیت‌ستیزی و نفی جامعة مختلط تنظیم کرده،  و سپس در کمال حماقت ضمن نفی فساد حاکم بر جامعه ایران ادعا می‌کند،  ‌آمریکا طرفدار جامعة مختلط است:

«[...] می‌خواهند ارزش‌های غربی مانند فحشا،  بی‌بندوباری،  فساد،  رابطه بی‌قید و بند دختر و پسر را در کشور رواج بدهند [...] برخی اقوام و اقلیت‌های مذهبی بیشتر ضربه‌پذیر هستند [...] آمریکا کلیددار نفوذ دشمن در ایران است [...]»
منبع:  فارس نیوز،‌  مورخ 27 نوامبر سالجاری، ‌کد خبر:‌13940906000242

در ارتباط با یاوه پراکنی‌های موحدی کرمانی،  وقوقیه‌خوان جمکران چند سئوال می توان مطرح کرد.   نخست اینکه،  این یک «سر» آیت‌الله که برای «ارزش‌های اسلامی» در هر کوی برزن حنجره  می‌درد،   نظرش در مورد برده‌فروشی،  پدوفیلی،  تعدد زوجات و  رابطه جنسی با غلام و کنیز و ... که جملگی احکام «جائز» اسلامی به شمار می‌روند،   چیست؟   این‌ها هم از جمله «مفسده‌های غرب» است،‌   یا از آنجا که بادیه‌نشینان جزیره‌العرب جائزشان دانسته‌اند،  تبدیل شده به  «ارزش‌های اسلامی؟»  دیگر آنکه،  یک حکومت باید تا کجا سقوط کند که به فردی روانپریش چون موحدی اجازه دهد جامعة مختلط،   و ارتباط زن و مرد بالغ را «فساد و فحشاء» بخواند؟   اینهمه در شرایطی که «اجاره دادن» کودکان به پدوفیل‌های «مؤمن و متعهد و مکتبی»،   از منظر این «سر» آیت‌الله هیچ ارتباطی با فساد اخلاقی ندارد!   و از همه مهم‌تر،‌   این همان آمریکا نیست که حکومت آخوند را در پی کودتای 22 بهمن در کشورمان مستقر کرده؟   حال به چه دلیل مشتی اوباش ادعا می‌کنند که آمریکا می‌خواهد در این حکومت پوشالی «نفوذ» کند؟    خلاصه بگوئیم،   وقوقیه‌سرای جمکران «نعل وارونه» می‌زند؛   دروغ می‌گوید؛   و با بازنشخوار دروغ‌های شاخدار رهبر روان‌پریش این حکومت پوشالی،  قصد به ارزش گذاردن کودتاچیان و ملایان و اوباش را دارد.

یادآور شویم،   دو روز پیش از وقوقیة آخوند موحدی،  علی‌خامنه‌ای را نیز بالای منبر برده بودند،   تا به بهانة مبارزه با غرب،   ‌جامعه مختلط و روابط آزاد زن و مرد را به زیر سئوال ببرد:

«نفوذ جریانی یعنی شبکه‌سازی در داخل ملت به‌وسیله‌ پول و جاذبه‌های جنسی با هدف تغییر باورها، آرمان‌ها،  نگاه‌ها و سبک زندگی [...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ25 نوامبر سالجاری

البته فراموش نکنیم که،   عربده‌جوئی خامنه‌ای در واقع موضع‌گیری شکمی یک حاکمیت فاشیست  دست‌نشانده در برابر میعاد 25 نوامبر،‌   «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» است.   و به این مناسبت دبیرکل سازمان ملل طی یک سخنرانی در نیویورک خواهان همکاری رهبران کشورهای جهان شده:‌

«[...] هدف توقف خشونت علیه زنان تا سال ۲۰۳۰ در سطح جهان است و هر شکلی از خشونت علیه آن‌ها نیز باید با مجازات روبه‌رو شود[...] اگر همه با هم متحد شویم [...] رهبران دولت‌ها،  جوامع تجاری و رهبران کنش‌های اجتماعی،  مانعی بر سر راه وجود نخواهد داشت.  به ویژه زنان خواهند توانست بدون هیچ هراسی از خشونت علیه خود،   زندگی کنند[...]»
منبع:  رادیوفردا،‌  مورخ  26 نوامبر سالجاری

بله با نیم نگاهی به سخنرانی دبیرکل سازمان ملل به سهولت می‌توان دریافت که دلیل زوزة خامنه‌ای در مورد «جاذبة جنسی» و پول و «نفوذ» و غیره چه بوده؟!   زال‌ممدالله ،  همانطور که پیشتر هم به کرات گفته‌ایم موجودی است «ضد اجتماعی» و همجنس‌نواز که به آلت تناسلی پدر و در نتیجه به لباس سنتی مادرش احترام می‌گذارد،   و به همین دلیل از جامعة مختلط نفرت دارد.   

 البته زال‌ممد در این عرصه انسان‌ستیز تنها نیست.  کنیزالاسلام‌های دولتی و «مخالف‌نما» هر یک به شیوة خود،  از پدرپرستی و زن‌ستیزی حمایت جانانه می‌کنند.    کنیزالاسلام مولاوردی جهت عادی‌سازی اعمال خشونت آخوند بر زن ایرانی،   آمار خشونت بر علیه زنان جهان را ارایه داده،   و به زبان بی‌زبانی می‌گوید که در سراسر جهان،   زنان متحمل خشونت می‌شوند،   و زنان ایران هم از این روند مستثنی نیستند:

«[...] متاسفانه 700 میلیون زن [...] قبل از رسیدن به سن 15 سالگی ازدواج کرده‌اند. وجود چرخه خشونت از کودکی، تاثیر رسانه‌های گروهی، استفاده از مواد مخدر، داروها و مشروبات الکلی نیز مزید بر علت بوده و باعث خشونت علیه زنان می‌شود[...]»
منبع: پیک نت،‌ مورخ 5 آذرماه ـ 26 نوامبرـ سالجاری

بله،   همچون دیگر میعادها،‌   این ماچه‌آخوند گز نکرده جر داده.   چرا که،   در جمکران و دیگر طویله‌های اسلامی آنگلوساکسون‌ها که حکومت در جایگاه «خداوند» لنگر انداخته،  خشونتی که بر زنان اعمال می‌شود خشونت «برحق و پسندیده و قانونی» به شمار می‌آید؛   هیچ زنی حق ندارد در برابر آن از خود دفاع کند،   و یا از آن به قوة قضائیه شکایت برد.   به همین دلیل است که آخوند اخته‌ای به نام شهین مولاوردی تلاش می‌کند،  خشونت حکومت فاشیست زال‌ممدالله را با «خشونت در دیگر کشورهای جهان» طاق بزند و آن را به حساب مواد مخدر و نوشیدن مشروبات الکلی بگذارد.   جای تعجب نیست که در این عرصة توحش از همراهی و هماهنگی دو زن‌نمای دیگر ـ  پرستو فروهر و نسرین ستوده ـ  برخوردار شده.  

ایندو کنیزالاسلام بساط‌شان را پیش از 25 نوامبر و «با یکدیگر» پهن کرده بودند،‌  تا اظهارات‌شان ارزش اظهارات یک مرد را داشته باشد.   می‌دانیم که در دین مبین و رحمانی و مامانی اسلام،  ارزش زن نصف مرد است.   باری،‌  پرستو و نسرین هم بساط وعظ و خطابة دونفره پهن کرده‌اند که از یک راس آخوند کمتر نباشند.  اولی پدر و مادر آخوندپرستش را «مدافع حقوق ملت» معرفی کرده،   و از شهامت و شجاعت و «تفکرات» عمیق‌شان قصه‌ها ‌گفته.  بله،   صبیة فروهرها طبق معمول جسد پدر و مادرش را به ابزار بازتولید شعارهای ابلهانة دینی و بومی و «پدرپرستی» تبدیل کرده،  به این امید که سابقه «درخشان» پدر و مادرش یعنی ایستادن در کنار «آخوند کودتاچی» را به هر ترتیبی ماست‌مالی کند:

«حضور در این مکان تعهد می‌آورد.   تعهد به دریافت ارزش زندگی دو مبارز که سال‌ها زیر تیغ استبداد در فضای این خانه اندیشیدند،   نوشتند و گفتند و بنای استواری از تفکر و مبارزة‌ سیاسی ساختند.  تعهد احترام به تلاش آن‌ها برای بازپس‌گیری حقوق ملت.»
منبع:  گویانیوز،  ‌مورخ اول آذرماه سال‌جاری

واقعاً داریوش فروهر،   وزیر دولت خیابانی شیخ مهدی بازرگان،   به ویژه با لغو قوانین کار،  خیلی برای گرفتن حقوق ملت تلاش کرده بود!  صبیه‌اش هم در همین مسیر آخوندپرستی گام برمی‌دارد فقط با الهام از سروده‌های دیگران،  چاه فاضلاب «استقلال،‌ آزادی،  جمهوری اسلامی» را حسابی تخلیه کرده و بجای آن چاهک  «غرور ملی و استقلال و آزادی» گذاشته:

«[...] احترام به جسارت شریف‌شان،  که می‌شد در آن پناه گرفت و شجاع بود.  در پناه آنان مفاهیم شفاف می‌شدند،   و جسارت تفکر،  جسارت آزاد بودن،  نشو و نما می‌کرد.   در پناه آنان می‌شد به شرافت و کرامت انسان بود،   می‌شد از ایرانی بودن مغرور شد،   می‌شد به ارج بلند زندگی و به نیروی خویش برای ساختن زندگی آزاد باور داشت[...]»
همان منبع

بله،   جسارت «شریف» را از دست ندهید!   این «پدیده» ـ  صبیه فروهرها ـ  را اگر صد سال هم روانکاوی کنیم،   قادر نیست از توهمات  5 سالگی‌اش بیرون آید و به جهان «افراد بالغ» پای گذارد. حال نگاهی داشته باشیم به هذیانات شیخ نسرین ستوده،   که گویا در حکومت جمکران «حقوق‌دان» تشریف دارند و با قید احتیاط،  سنگ مجموعة «بی‌بی‌گوزکی» شیعیان را که «قانون اساسی» می‌نامند،   به سینه می‌زنند.  این کنیزالاسلام نیز پس از سینه‌زنی برای فروهرها،‌  بساط فروش قانون اساسی پهن کرده و از این مجموعه چرندیات که ملا و بازاری و اوباش به رشتة «تحریر» در‌آورده‌اند،  به عنوان «میثاق بین دولت و ملت» یاد می‌کند،   و  قضاوت «عوام» در مورد دستگاه قضائی را مورد تأئید قرار می‌دهد:  

«[...] بی‌شک دستگاه قضا توسط افکار عمومی مورد قضاوت قرار می‌گیرد و عدالت‌خانه برای پاسخ به همین نیاز جامعة بشری [...] تأسیس شده است[...]»
همان منبع

بدانید که «عدالت‌خانه» برای قضاوت مردم در مورد احکام قضائی تأسیس شده؛  چنین است در لجنزار اسطوره فروشان! شیخ نسرین پس از اینکه قضاوت «مردم»،   یعنی روند ضدحقوقی،   ضددمکراتیک و عوام‌پرستانه را «رسمیت» می‌بخشد،   تلاش دارد مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را نیز به احکام توحش جمکران و اعتقادات بادیه‌نشینان صدراسلام بچسباند،  به این امید که مولای‌شان «علی» از ایشان راضی باشند:     

«[...] طبق مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر که ایران نیز به آن پیوسته است،  هر فردی حق [...] دارد و هیچکس را نباید خودسرانه توقیف،  حبس یا تبعید کرد[...] به موجب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:  هیچکس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند[...]کشتن مخالفان طبق اعلامیة ‌جهانی حقوق بشر و قانون اساسی جمهوری اسلامی که همواره مورد انتقاد ما بوده است،   معهذا میثاق فیمابین دولت و ملت است،  ممنوع است [...]»
همان منبع

بله،  ولی ایشان فراموش کرده‌اند که،‌  در هزاره سوم هیچ «قانونی» بر اعدام و سرکوب اجتماعی،  فرهنگی و سیاسی صحه نمی‌گذارد.   ولی در کشور ایران مردم‌فریبی و رنگ‌وروغن زدن به مطالبات آخوند و استعمار رسمیت «قانونی» یافته؛   دروغ و تزویر نیز ابزاری شده جهت تحکیم همین حاکمیت‌.   با این وجود،   مجموعة متناقضی که مشتی آخوند شیعی با تکیه بر آن خود را در جایگاه الهی قرار می‌دهند؛    شیعی‌مسلکان را برتر از دیگر ایرانیان می‌شمارند؛   زن را در حد کشتزار مرد تقلیل می‌دهند؛  و ... ‌ نمی‌تواند با اعلامیه جهانی حقوق بشر که میثاق تعلق جامعه بشری به انسان‌محوری است،   طاق زده شود.  اعلامیة جهانی،  «حقوق برابرانسان‌ها» را محور قرار داده.  و  اگر بعضی‌ها برای حفظ چارپایه‌ای در حکومت آخوند،‌  از مجموعة توحش برهنه‌ای که قانون اساسی جمهوری اسلامی خوانده می‌شود،   به عنوان «میثاق بین دولت و ملت» یاد می‌کنند،  ارزش این شبه قانون ضدحقوقی از چرندیاتی که  «علویه‌خانم» طی سفرشان  به مشهد برای دیگران نقل کرده‌اند  بیشتر نیست!   

خلاصه معلوم نیست این جانور وحشی ـ نسرین ستوده  ـ  چگونه موفق شده بین نگرش ضدحقوقی،  باورمحوری و برتری‌طلبی و وحشی‌گری شبه قانون اساسی جمکران،   و نگرش حقوقی «انسان‌محور» در اعلامیه جهانی حقوق بشر وجه مشترکی بیابد؟    پاسخ روشن است؛  همانطور که آخوند موحدی کرمانی موفق شده چماقداری را به عنوان قانون شناسائی کند:          

«[...] نمایندگان مجلس وقتی بگویند می‌نشینیم و در مورد طرح یا لایحه تصمیم می‌گیریم و به صورت قانون درآمده و شورای نگهبان هم آن را تأیید کرده است این قانون باید انجام شود[...]»
منبع:  ‌فارس نیوز،  مورخ 27 نوامبر سالجاری   

حال این سئوال مطرح می‌شود که «قانون» در حکومت پوشالی جمکران چیست؟   هر چه دولت «تف و تکفیر» پیشنهاد دهد و یا هر آنچه مشتی لات‌ولوت که سپاه پاسداران به طویلة بهارستان فرستاده بپسندند،  قانون است!   و اگر روزی راه رفتن روی دو پا به مذاق حسن فوتبال و یا لات ولوت‌های «مچلیس» خوش نیاید،   می‌توانند «قانونی» به تصویب برسانند و همه را موظف کنند که چاردست‌وپا در سطح شهر تردد نمایند.  و مسلم بدانیم،   شورای نگهبان به دلیل همگنی‌هائی که اعضای آن با چارپایان دارند،  سریعاً چنین «قانونی» را مورد تأئید قرار خواهد داد.   بله،   می‌توان چاردست وپا راه رفت و به آلت تناسلی پدر و لباس سنتی مادر احترام گذاشت؛   می‌توان چاردست‌وپا راه رفت و  «جسارت شریف» پدرومادر و مبارزات آخوندنوازانه و تفکرات فاشیستی‌شان را ستود.   می‌توان چاردست‌وپا راه رفت و در «جسارت شریف‌شان» پناه گرفت و شجاع بود.   می‌توان چاردست‌وپا راه رفت و در پناه پدر و مادر به شرافت و کرامت انسان بود.   می‌شود چاردست‌وپا راه رفت و از ایرانی بودن مغرور شد وبه ارج بلند زندگی و به نیروی خویش برای ساختن زندگی «آزاد» باور داشت.