پنجشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۵

ترشی و قبیله!




«4 آوریل 1984 [...] دیشب یک فیلم خیلی خوب،   بمباران کشتی حامل پناهندگان در مدیترانه را نشان می‌داد.   تلاش‌های مرد چاقی که می‌کوشید با شنا از چنگ هلیکوپتر بگریزد،  برای تماشاگران خیلی مفرح بود [...]‌ هلیکوپتر او را هدف گرفت و بدنش را سوراخ سوراخ کرد؛‌  آب دریا در اطرافش قرمز شد،  و بدنش ناگهان به زیرآب رفت.  وقتی در آب ناپدید شد،  تماشاگران از خنده روده بر شده بودند[...]»             
منبع:  جرج اورول،  ‌«1984»

در آخرین روزهای ماه آوریل،  معلوم شد اضطراب،  نوعی «بیماری» است و «ترشی» آن را  کاهش می‌دهد!   بله،‌  این ماه آوریل همچنانکه در وبلاگ «همه و همینطور» هم گفتیم،  از هر نظر استثنائی است.   گذشته از تقارن میلاد با سعادت الیزابت دوم با خلیفه چهارم «امت اسلام»،   ‌نخستین روز آوریل،   با «سیزده به در» و اولین سالگرد توافق لوزان نیز تقارن زمانی یافت،   و اینچنین بود که ژنرال مم‌جواد ظریف به آغوش ارباب در ینگه دنیا پناه برد!   در بلاد یانکی‌ها به مم جواد تریبون دادند تا ضمن لگدپرانی به شورای امنیت سازمان ملل و بازنشخوار تبلیغات سازمان سیا در مورد صدام حسین و جنگ استعماری 8 ساله،  دولت عربستان را مورد تهاجم تلویحی قرار دهد و ‌چندین و چند دروغ شاخدار را به مخاطب حقنه کند.   نخست اینکه جنگ‌طلبی حکومت آخوند را در پوشش «صلح‌طلبی ایران» پنهان نماید، دیگر آنکه مخالفت آنگلوساکسون‌ها با مذاکرات هسته‌ای را در پرانتز بگذارد،  و «خوشبختی ایران» را به اثبات برساند:

«[...] اینکشور خوشبخت است؛   در زمانی که بمب‌ها در اماکن عمومی در سراسر خاورمیانه منفجر می‌شود،   و جنگ پشت مرزهای ایران جریان دارد،  اینکشور فضائی با ثبات،  امن و سالم برای شهروندان و کسانی که به دیدن ایران می‌آیند و با ایران تجارت می‌کنند،  دارد [...]»
منبع:  صدای آمریکا،  ‌اول اردیبهشت ماه سالجاری

بله همین چند سطر جهت دریافت ابعاد حماقت و توحش جواد ظریف کفایت می‌کند.  دم زدن از خوشبختی،   آنهم زمانیکه جنگ و تروریسم پشت مرزهای کشور جریان داشته باشد، دو مطلب را ثابت می‌کند.   نخست اینکه در توهمات «مم‌جوادانه»،  جنگ تخته سنگ است،  و تبعات،  واکنش‌ها و مصائب آن نیز «ساکن» است و گسترش نخواهد یافت!   دیگر آنکه، مم‌جواد،   نوع شیعی «شاریکوف» است،   و با فرهنگ کلاسیک ایران و به ویژه با تک بیت معروف سعدی،  «تو کز محنت دیگران بی‌غمی،   نشاید که نامت نهند آدمی» آشنائی ندارد! اگر همین تک بیت را می‌شناخت،   از «خوشبختی» کشوری که با فجایع تروریسم محاصره شده،  سخنی به میان نمی‌آورد.   البته نباید سخت بگیریم؛   اگر مم‌جواد به قول معروف «آدم» بود که در ردة «مقامات» حکومت جمکران قرار نمی‌گرفت!   از این گذشته،‌  در مقایسه با «ویلیام هیگ»،   وزیر امورخارجة پیشین بریتانیا،   مم‌جواد خیلی هم متمدن است!

بله،   نباید وزیر امورخارجة حکومت زال‌ممد را به دلیل توحش و حماقت‌اش نکوهش کنیم؛ به گردپای امثال ویلیام هیگ نمی‌رسد!   وزیر امورخارجة پیشین بریتانیا که در خجسته میعاد 14 ژوئیه 2014،  در واقع از کار برکنار شد،   و در رسانه‌ها «استعفا» داد،   پس از روشن شدن نتایج دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری اطریش ـ  پیروزی کاندیدای نئونازی‌ها ـ   تریبونی در بوق رسمی حاکمیت بریتانیا ـ  دیلی‌تلگراف ـ یافته و ضمن دفاع از لشکرکشی به عراق و لیبی،   عدم تهاجم به سوریه را نیز به شدت محکوم کرده و می‌گوید،  «اگر رشد جمعیت در خاورمیانه و آفریقاکاهش نیابد،   سیل مهاجران به سوی اروپا روانه خواهد شد.»   بوق‌های جمکران،   از جمله فارس‌نیوز که در سانسور ید طولائی دارند و همه چیز و همه کس را ممیزی می‌کنند،‌   فضولات دربار بریتانیا را به صورت حرفه‌ای و  «بی‌طرفانه» منعکس کرده‌اند؛   تعجبی هم ندارد!

امضاء قرارداد 1919 با بریتانیا،  کشور ایران را به «تحت‌الحمایة انگلستان» تبدیل کرده.  و به همین دلیل وقتی یک‌ میلیارد و 600 میلیون دلار از اموال ایران توسط دولت بریتانیا سگ‌خور می‌شود ـ   بی‌بی‌سی،   مورخ 9 ژوئن 2009 ـ   مقام معظم و بوق‌های جمکران صدای‌شان در نمی‌آید!   و همچنانکه امروز در جنگ زرگری دارودستة ‌احمدی‌نژاد با پامنبری‌های حسن روحانی شاهدیم،   هیچکس به جیب‌بری لندن کوچک‌ترین اشاره‌ای نمی‌کند.   همچنین در این جنگ زرگری هیچکس از اشغال سفارت آمریکا که مسدود شدن اموال و تحمیل تحریم اقتصادی بر ملت ایران را در پی آورد،  حرفی نمی‌زند،   چرا؟ چون این جنگ زرگری برای سلب مسئولیت از دولت «انقلابی» به راه افتاده،   و در واقع هدف‌اش لاپوشانی تاراج سازمان یافتة ایران است.

حسن روحانی،  حیف‌ومیل دوران احمدی‌نژاد را «سهل‌انگاری» می‌خواند،   تا چند دروغ شاخدار را به مخاطب حقنه کند.   نخست اینکه دولت احمدی‌نژاد «نیت» تاراج نداشته؛  سهل‌انگاری کرده!   دیگر آنکه دولت‌های پیش از احمدی‌نژاد از این سهل‌انگاری‌ها نکرده‌اند!  به عبارت دیگر طی دوران موسوی و رفسنجانی و خاتمی و به ویژه در دوران حسن روحانی هیچ تاراج و چپاولی در کار نبوده و نیست!   بله،‌   این  جنگ زرگری بی‌جهت به راه نیافتاده؛  اراذل جمکران در حال تطهیر یکدیگرند!   همانطور که ویلیام هیگ نیز در حال صیقل زدن به ماتحت «پاترنوس» است!   این جانور وحشی ابتدا می‌گوید،   انگلستان در لیبی دخالت کرد تا قذافی غیرنظامیان را سرکوب نکند:

«[...]‌ انگلیس در سال 2011 در  لیبی دخالت کرد تا ساکنان شهرهای اینکشور را از حملات قذافی حفظ کند[...]»
منبع:  سایت ایران دیپلماسی،   مورخ 27 آوریل سالجاری

به عبارت دیگر دخالت انگلستان با هدف چپاول نفت و استقرار حکومت اسلامی در لیبی صورت نگرفته،   انسان‌دوستانه بوده و امروز هم جنگ داخلی و بی‌ثباتی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه،   به دلیل «ضعف حکومت و عدم رشد اقتصادی و ...» و غیره است نه به دلیل دخالت نظامی و غائله‌سازی آتلانتیسم:
 
«واقعیت تلخ این است که جنگ داخلی و بی‌نظمی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه [معلول]  نفرت دینی، حکومت‌داری ضعیف،  عدم موفقیت اقتصادی و خروش جمعیت جوان [است] و بزودی از بین نخواهد رفت[...]»
همان منبع
         
بدانید که شرایط اسف‌بار عراق هیچ ارتباطی با تهاجم وحشیانة آنگلوساکسون‌ها به اینکشور و حمایت‌شان از تروریسم اسلام سیاسی ندارد؛   چپاول نفت عراق هم با حمایت لندن و واشنگتن صورت نمی‌گیرد.   به همچنین انفجار روزانة بمب در مراکز خرید،   اماکن آموزشی،  ورزشی،  درمانی،  تفریحی و ... و هیچ ارتباطی با اشغالگران ندارد؛  نفرت دینی عراقی‌ها از یکدیگر باعث این فجایع می‌شود!   و می‌دانیم که در بریتانیا و به ویژه در کانادا و استرالیا که حاکمیت سلطنتی دارند،   اصلاً چنین نفرتی وجود ندارد!   هیچ اثری هم از نژادپرستی و قوم‌گرائی و قبیله‌نوازی و احترام به توحش اسلام به چشم نمی‌خورد؛   همه در «تمدن و فرهنگ» دست‌وپا می‌زنند،  و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را خیلی خیلی خوب رعایت می‌کنند و ... و در رسانه‌های‌شان هیچ اثری از نفرت‌فروشی نمی‌بینیم!  

و بهترین نمونه‌اش همین مطلب ویلیام هیگ در «دیلی تلگراف!»   به صراحت بگوئیم،  مردمی که جرج اورول در رمان «1984» ترسیم کرده،   در قساوت و توحش به گردپای ویلیام هیگ نمی‌رسند!  آن‌ها در یک یوتوپیا،   با تماشای فیلم بمباران کشتی پناهندگان در دریای مدیترانه «تفریح» می‌کنند؛   ویلیام هیگ در هزارة سوم و در عرصة واقعیت،  مدافع ویرانی کشورها و نابودی انسان‌ها شده:          

«[...] هنوز نشانه‌هائی از کاهش رشد جمعیت در خاورمیانه و آفریقا مشاهده نمی‌شود و این شرایط [...] می‌تواند نتیجه تهدیدآمیزی برای اروپا به بار آورد [...] اگر کشورهای اروپائی [...] فکر کنند که طی چند دهه آینده بدون مداخله در این منطقه می‌توانند به پیش روند،  با هجوم جمعیت زیادی مواجه خواهند شد که پیش از این هرگز ندیده و تجربه نکرده‌اند[...]»
همان منبع

اگر فراموش نکرده باشیم،   چند سطر بالاتر،   همین ویلیام هیگ ادعا می‌کرد،  انگلستان برای ممانعت از سرکوب غیرنظامیان در لیبی دخالت کرده!   اینک معلوم می‌شود که باید دخالت کرد و جلوی افزایش جمعیت را گرفت!‌  در نتیجه،   مشکل کاخ باکینگهام،   «نقض حقوق بشر» توسط صدام حسین و قذافی نبوده!   بله،   آخوند جمکرانی تناقض‌گوئی و وقاحت را در مکتب امثال ویلیام هیگ آموخته!  با این تفاوت که هیگ برای توجیه جنایت و خشونت به خشتک علی و فاطمه و محمد دخیل نمی‌بندد!   اول وکیل مدافع غیرنظامیان لیبی می‌شود،   بعد هم دخالت ارتش انگلستان در لیبی را در چارچوب منافع کشورش توجیه می‌کند؛   سپس پیامدهای نکبت‌بار تجاوز نظامی را به حساب «ضعف دولت و نفرت دینی» و غیره می‌گذارد  تا از بریتانیا سلب مسئولیت کرده باشد و ... و نهایت امر به عنوان «وکیل مدافع اروپا»،   برای ممانعت از مهاجرت به «بهشت موعود»،   خواهان تکرار مکرر همین جنایات می‌شود.   به عبارت دیگر،   «اروپا» مرز دارد،   ولی ویلیام هیگ مرز کشورهای خاورمیانه و آفریقا را به رسمیت نمی‌شناسد.  

محفل ویلیام هیگ هر وقت لازم بداند،   در اینکشورها «دخالت» خواهد کرد،   خاک‌شان را به توبره می‌کشد،   ثروت‌شان را غارت می‌کند،   ولی مردم این مناطق «حق» ندارند،  در برابر تجاوز اروپا واکنش نشان دهند؛   حتی در حد گریز از مهلکه!   ملت‌ها باید از بمب‌های اروپا استقبال کنند و نابود شوند،   تا نگرانی کاخ باکینگهام از «مهاجرت» بر طرف گردد.  خلاصه،   بساط اینان همان بساط غارت شرق توسط صلیبیون است که در مقالة سرشار از نبوغ ویلیام هیگ به صورت «نگرانی از مهاجرت» مطرح شده.   مسلم است که این جانور وحشی شهامت ندارد به صراحت بگوید،   «می‌خواهیم آفریقا و خاورمیانه را غارت کنیم!»   اگر چنین شهامتی می‌داشت،   نه تمایل به جنایت و چپاول را در پوشش «ممانعت از مهاجرت» پنهان می‌کرد،  و نه برای صیقل زدن ماتحت سازمان سیا،   توطئة سقوط هواپیمای مالزیاایرلاینز در اوکراین را به سکوت برگزار می‌کرد!   

بله،   حدود دو سال پس از فاجعه 17 ژوئیه 2014،‌   دو فرضیة نوین در گزارش مستند آیندة بی‌بی‌سی مطرح خواهد شد.   «دیلی اکسپرس»،   مورخ 25 آوریل سالجاری در این مورد می‌نویسد،   «خارج از ویراست های رسمی،  یا یک جنگندة‌ اوکراین،  این هواپیما را هدف قرار داده،  یا اینکه مأموران امنیتی هلند و سازمان سیا از مبداء در این هواپیما بمب‌گزاری کرده‌اند!»   با توجه به اینکه استعفای ویلیام هیگ،  3 روز پیش از این ماجرا صورت گرفت و با در نظر گرفتن تغییر سنگر هلند در مورد سوریه،  پیش از سفر پادشاه و ملکه اینکشور به پاریس ـ  وبلاگ «بیلدربرگ و بروکسل» ـ  به نظر می‌رسد،   لندن هم به صورت «سینه خیز» در حال تغییر سنگر باشد،  و در این مسیر فرانسه را به دنبال خود می‌کشاند.   

به عنوان نمونه،  امروز مجلس شورای ملی فرانسه خواهان لغو تحریم‌های اقتصادی بر علیه روسیه شده.   خلاصه سنگرهائی که محافل روس‌ستیز،   با کودتای 3 اسفند در اوکراین ساخته بودند یک به یک در حال فروپاشی است.   و این فروپاشی،  به صورت فکاهی فروپاشی آلمان نازی را تداعی می‌کند!   منتهی اینبار هیتلر،   مونث است و بجای خودکشی، می‌باید به بدتر از مرگ،  یعنی به آغوش سلطان رجب اردوغان رضایت دهد،  و از او تصویر قدرقدرت ارائه کند!   این است دلیل حمایت آنجلا مرکل از ممنوعیت به سخره گرفتن «سلطان» در کشور آلمان!   در واقع آنجلا مرکل،   برای رجب اردوغان «تقدس» قائل شده،   تا دست وی برای سرکوب آزادی‌بیان در ترکیه باز باشد.   و به این ترتیب پوپولیسم مسیحی،   به پوپولیسم اسلامی نان قرض ‌می‌دهد،  باشد که زمینة ایجاد «جامعة یکدست» فراهم آید.

در این قماش جامعه،   همچنانکه در وبلاگ «همه و همینطور» هم گفتیم،  انسان‌ها را از انسانی‌ات «تهی» می‌کنند و از آنان «گله» می‌سازند.   گله‌ای که در «ابهام» دست‌وپا می‌زند.  در رمان 1984،   پرسوناژ «وینستون اسمیت»،   زمانیکه دور از چشم «تله‌سکرین» یادداشت روزانه‌اش را آغاز می‌کند و می‌نویسد،   «4 آوریل 1984»،   دقیقاً نمی‌داند سال 1984 است،   یا نه؟   اسمیت حتی نمی‌داند دقیقاً چه سالی متولد شده،   فقط می‌داند که حدوداً 39 سال دارد!   مسلماً اگر امروز پرسوناژ وینستون در واقعیت وجود می‌داشت،   می‌پذیرفت که «ترشی اضطراب را کاهش می‌دهد!»  بله،  آخر سر رسیدیم به اصل مطلب،  یعنی پروپاگاند شبه‌علمی و عوام‌فریبانه‌‌ای که فردی‌ات انسان و نظریه فروید،    پایه و اساس مدرنیته را نفی می‌کند!  در این پروپاگاند سازمان سیا،   در نقش پزشک دلسوز ظاهر شده،   ولی مانند آخوند برای «جمع» نسخه می‌نویسد:                                    

«اگر از بیماری اضطراب رنج می‌برید یا حضور در یک جمع شلوغ،  آزارتان می‌دهد،  شاید با خوردن ترشی کمی از اضطراب‌تان کاسته شود[...]»
منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 27 آوریل سالجاری 

در همین چند جمله مختصر،   بوق سازمان سیا به مخاطب یک پیام ابله فریب و اساسی می‌فرستد.  و آن اینکه اضطراب،  مانند گریپ،  نوعی بیماری است،  در نتیجه با «دارو» می‌تواند درمان شود!  در ادامه،   برای تحکیم پایه‌های این دروغ شاخدار،   پای پژوهشگران دانشگاه «ویلیام‌اند ماری» در ایالت ویرجینیای آمریکا،   و تحقیقات علمی را به میان می‌آورد! سپس مشاهدات علمی پژوهشگران مذکور در مورد 700 دانشجو را به اطلاع مخاطب می‌رساند:

«[...] دانشجویانی که غذاهای تخمیری (مثل ترشیجات) بیشتری در رژیم غذائی‌شان داشتند،  از اضطراب،  به ‌ويژه اضطراب اجتماعی کمتری رنج می‌برند.   رابطه معکوس بین مصرف ترشیجات و اضطراب به‌ ویژه در افرادی که از روان‌رنجوری (نوعی از اختلال روانی که باعث ضعف در تصمیم‌گیری‌ها می‌شود) رنج می‌بردند،  بیشتر است[...]»
همان منبع

مسلماً مشاهدات علمی پژوهشگران دانشگاه «ویلیام اند ماری» مخاطب ساده لوح را متقاعد خواهد کردکه اضطراب نوعی «بیماری» است!  در گام بعد،  می‌باید این ادعای پوچ را با اسامی دهان پرکن استحکام بخشید.  و اینجاست که «دکتر ماتیو» وارد صحنه می‌شود و در مورد «پروبیوتیک» شفابخش توضیحاتی می‌دهد:      

«[...] دکتر ماتیو هیلیمایر [...] می‌گوید که احتمالاً پروبیوتیک‌های موجود در ترشیجات، محیط دل و روده (احشای داخلی)‌ را تغییر می‌دهند به ‌طوری که از میزان اضطراب افراد کم می‌کند[...]»
همان منبع

تا اینجا اگر تردیدی هم بوده برطرف می‌شود،   چرا که،   «دکتر» ماتیو می‌گوید «احتمالاً» پروبیوتیک‌ها محیط معده و روده را تغییر می‌دهند!   به عبارت دیگر،‌  «اضطراب» ارتباطی با ضمیر ناخودآگاه و تداعی معانی و بحران‌های روحی ندارد؛   ‌یک بیماری است که از «شکم» شروع می‌شود و دوای آن ترشی است که حاوی پروبیوتیک باشد!   وقتی این بی‌بی‌گوزک علمی‌نما را یک مجلة علمی به نام «سایکتری ری‌سرچ» هم منتشر ‌کند،   دیگر مو لای درزش نخواهد رفت:    

«این تحقیق که نتایج‌اش در مجلة علمی سایکتری ریسرچ منتشر شده،   نشان می‌دهد که میزان اضطراب افرادی که معمولاً دچار اضطراب ناشی از حضور در جمع می‌شوند، ‌ با مصرف ترشیجاتی که حاوی پروبیوتیک هستند،  کم می‌شود.»
همان منبع

«جونم براتون بگه»،   می‌توان مطلب را به اینصورت خلاصه کرد که «ای کسانی که ایمان آورده‌اید؛  پروبیوتیک‌ را برای کاهش اضطراب مؤمنان آفریدیم!»   پس از نزول آیة «پروبیوتیک»،  مؤمنان متقاعد شده‌اند،   هر چند بعضی‌ها ممکن است شک و تردید داشته باشند.  و اینجاست که جادو و جنبل و رمالی و چماقداری کارساز می‌شود.   این وظیفه را نیز بر عهدة محققان کانادائی گذاشته‌اند.   اینان نام لاتین پروبیوتیک را از بقچة مادر الیزابت دوم  بیرون کشیده،‌  بر فرق کفار فرود می‌آورند و جملگی را «ناک اوت» می‌فرمایند،  باشد که ایمان بیاورند،  و بدانند که «بیفیدو باکتریوم لونگوم» رفتار بیماران مبتلا به اضطراب را عادی خواهد کرد!   «علمای» کانادا کشف کرده‌اند که اضطراب،   ناشی از التهاب داخلی بدن است و می‌تواند بر سیستم عصبی تأثیر بگذارد!   بله،   چنین اکتشاف علمی‌ای که ریشة روانی و اجتماعی اضطراب را حذف کرده،   مسائل را به دوران «پیش مدرنیته» بازمی‌گرداند،   فقط می‌تواند در بلاد کانادا صورت پذیرد:       

«[...] در تحقیقی که در دانشگاه مک مستر کانادا انجام شد،  محققان دریافتند که یک پروبیوتیک خاص [...] در عادی کردن رفتار بیماران مبتلا به اضطراب مؤثر است.  در این تحقیق نشان داده شد که چطور التهاب داخلی بدن می‌تواند بر سیستم عصبی اثر بگذارد و باعث به ‌وجود آمدن اضطراب در فرد شود[...]»
همان منبع

پس از آمریکا و کانادا،   نوبت به محققان فرانسوی می‌رسد و این عزیزان ضمن تأئید تحقیقات برادران یانکی و کانادائی‌شان،   یک لایة دیگر از «زبان جادوگری» به آن می‌افزایند،  و قدرت شفابخش دارو و عرصة عمل آن را به خلق و خوی افراد گسترش می‌دهند تا حسابی مخاطب را منکوب کرده باشند:  

«[...] در کشور فرانسه [...] ضمن تأئید یافته‌های محققان کانادائی و آمریکائی در زمینة تاثیر غذاها بر خلق و خوی افراد،   مشخص شد که یک پروبیوتیک دیگر به نام لاکتو باسیلوس هلوتیکوس از میزان فشارهای روانی،  استرس،  خشم و افسردگی کم می‌کند.»
همان منبع

باری یک ادعای پوچ،   و یک تحقیق کشکی در آمریکا،  و سپس یک تحقیق همسو در کانادا با یک نام علمی لاتین،   و در گام سوم یک تحقیق کشکی در فرانسه و یک نام علمی لاتین دیگر مجموعه‌ای است که با هدف نفی فردی‌ات انسان،   نظریة فروید،  روانکاوی و ...  تنظیم شده تا به مخاطب این دروغ شاخدار را بباوراندکه اضطراب نه ریشة روانی،  که ریشه‌ای «شکمی» دارد!   و البته فکر نکنید این پروپاگاند برای جهان‌سومی‌های فارسی‌زبان تنظیم شده؛  به هیچ عنوان!   ماه‌هاست که تمام کانال‌های تلویزیون فرانسه تبلیغ می‌کنند که خوردن ماست «آکتیویا» به کاهش استرس منجر می‌شود،   چرا که حاوی «بیفیدوس» است!   بله،   فقط ایرانی و جهان سومی هدف این تبلیغات گوساله‌پسند نیستند!   این پروپاگاند تحمیق جهانیان را مد نظر دارد.   فراموش نکنیم که جهان یکدست،   یا همان دهکدة جهانی مطلوب قبائل بوش و کلینتن،   بدون «باور یکدست» ساخته نخواهد شد!