از فلین تا لنین!
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آنروز را روز نو خواندند
[...]
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به جا ماند از آن خسروان یادگار
آنچه در شاهنامة فردوسی «روز نو»
خوانده شده، با شراب و رقص و شادی عموم
و پادشاهی جمشید پیوند مستقیم داشته و مراسمی که ما به عنوان «نوروز» برپا میکنیم، در واقع گرامیداشت جشن و شادی اقوام ایرانی
است.
از سوی دیگر، بر
پائی نوروز تأکیدی است بر هویت ما، به عنوان ایرانی. این میعاد هیچ ارتباطی با شادی و غم و بهار و
سرما و گرمای هوا ندارد. چرا که ریشة جشن
نوروز به اسطورههای اقوام ایرانی ارجاع میدهد.
روشنتر بگوئیم، بر پائی جشن نوروز هیچ ارتباطی با رخدادهای
واقعی و احساسات قلبی افراد ندارد؛ اگر
شاد باشیم، مسلماً نوروز را با دلخوش جشن میگیریم؛ و اگر
غمگین باشیم، اندوه ما بر آئینهای نوروزی
تأثیری نخواهد گذارد.
نوروز، دینی و
بومی و خانوادگی و قبیلهای نیست؛ «انسانی» است و مانند تمامی پدیدههای انسانی، با نمادهای سکون و سلطه در تقابل قرار خواهد
گرفت. به همین دلیل، همة گوسفندان آستان مقدس عموسام که در زمینة
روضه و زوزه و سوگواری و ماتم دکترا گرفتهاند،
در دو گام سرنوشتساز، برپائی
جشن نوروز را ممنوع اعلام میکنند. اینان
در گام نخست، «جشن» را با شادی و خوشحالی
در ترادف قرار میدهند، ترادفی که بی
اساس است. چرا که «جشن» معیادی است جهت
گسترش و تحکیم ارتباط افراد جامعه، نه ابزار
خوشحالی و احیاناً لودگی و مسخرگی! در
هرحال جماعت «ضد نوروز» پس از اشاره به پیامد وحشیگریهای آخوند و ارباباناش
در ایران چنین نتیجه گرفتهاند که، «جشن
گرفتن در این شرایط مثل نمک پاشیدن بر زخم ملت است!» و در
نوروز امسال نیز همین «ترادف کلی» کارساز آخوند «کاظمینی بروجردی» شده. این آیتالله کبیر گویا از مراجع مورد احترام
«کیهان لندن» تشریف دارند. چرا که پیام نوروزستیز ایشان تحت عنوان « پیام
نوروزی آقای کاظمینی بروجردی، 30 اسفند
1395» در «رسانة» کذا انتشار یافته. شیخ کاظمینی بروجردی، جهت نفی مراسم نوروز، ابتدا
به دامان «مصائب مردم ایران» آویزان شدهاند:
«[...] آغاز
سال جدید شمسی است [...] بهار آمد و نوید مجدد برای زیبائیهای حیات داد [...] نمیدانیم
به هموطنانمان [...]تبریک بگوئیم و یا طلب عفو و بخشش از خداوند بزرگ کنیم آنگاه که اکثریت قریب به اتفاق مردم در عسر و
حرج قرار دارند، خندیدن و شادی کردن بیاعتنائی
به درد و غم هممیهنان است [...] دستافشانی و پایکوبی در روز عید [...] نمک بر
زخم ملتیست که از زمین و زمان سختیها و گرفتاریها بر او باریده[...]»
منبع: کیهان
لندن، مورخ 30 اسفندماه 1395
در گام دوم، آخوند بروجردی برای اینکه بساط نوروز، یا به قول آخوندها «عید» را برچیند، چند لیتر
اشک تمساح نیز برای «مردم جهان» سرازیر کرده و برای تحکیم «استدلالات شکمی»، از سعدی شیرازی نیز مایه گذارده:
«[...] بیشترین نفوس از این هفت میلیارد انسان کره خاکی
گرسنگان و نیازمندان و مشکل داران و بیمارانند،
به چه روئی شربت و شیرینی بخوریم، در حالیکه
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی
به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند
قرار[...]»
همان منبع
بله تا آخوند و تودهای هست، و در مسیر
باورهای جمع، دکان روضه و زوزه برای
امامان و مستضعفین «جهان» بر پا میکند، ارتش ناتو مسلماً درنمیماند. به
صراحت بگوئیم، بر خلاف ادعای ابلهانة ملایان
و چپنمایان، برای برپائی جشن هیچ نیازی
نیست که شرکتکنندگان شاد و خوشبخت و سرحال و راضی و خندان باشند، و به قول معروف قر در کمر بیاندازند.
جشن چیست؟ جشن اجرای یک مجموعه مراسم است. جشن نوروز نیز در ابعاد غیررسمی، رعایت مراسم
سنتی نوروز است؛ و در ابعاد رسمی، دولت
مراسم نوروزی بر پا میکند. البته در ایران، به دلیل استقرار حکومت توحش اسلام، نوروزستیزی سنت رایج شده. ولی میگویند بلشویکها نیز برگزاری این مراسم
را در منطقة «نوروز» ممنوع کرده بودند،
حال آنکه نوروز هیچ ارتباطی با دین و مقدسات و خرافات و امثالهم ندارد! ولی از آنجا که «نوروز» خارج از «سنگر حق» دیکتاتوری
کارگری حضرات قرار میگرفت، باطل و
بورژوا و متحجرانه «تحلیل» شده بود. شاید
هم به این دلیل که «غیراروپائی» بود، چندان به مذاق بلشویکجماعت خوش نمیآمد! میدانیم که بلشویکها هنرها و سجایای اجتماعی
و فلسفی و ... و خلاصه همه چیزشان را که «کارگری» هم بود، از همان اروپای غربی بورژوا به عاریت گرفته
بودند. در هر حال، خارج از مسخرگی ملا و تودهای و «شیخوشاه» و
دیگر شاخکهایشان، باید بگوئیم که نوروز
امسال از هر نظر استثنائی بود!
نخست اینکه،
سایة اکبر رفسنجانی، رابط مستقیم آمریکا با حکومت اسلامی، از سر ملایان و مخالفنمایان خارجنشینشان کم
شده بود! دیگر آنکه،
تحولات سوریه و تضعیف آمریکا دل و
دماغی برای این جماعت باقی نگذاشته بود!
اینان که هر سال در میعاد برگزاری شبهرفراندوم
دولت خیابانی شیخ مهدی بازرگان، از طریق تکرار پروپاگاند ابلهپسند سازمان سیا، هیاهو
به راه انداخته، بر طبل «پیروزی اسلام، و رأی موافق 99 درصدی امت مسلمان» میکوفتند، امسال به طور مرموزی ساکت ماندند! حتی
علی خامنهای هم به این مناسبت بالای منبر نپرید!
خلاصه کنیزمطبخیهای ریشو و دستاربند
از هول افلاس ارباب یانکی حسابی زباناش بند آمده بود!
اینچنین بود که در تاریخ 3 آوریل
سالجاری، دونالد ترامپ دامادش، جارد کوشنر را به همراه ژنرال دانفورد، رئیس
ستاد ارتش به عراق فرستاد! و از قضای روزگار این سفر با استقرار تانکهای
ارتش آمریکا در 700 کیلومتری مرز روسیه، عربدهجوئی نمایندة آمریکا در سازمان ملل برعلیه
روسیه و سوریه، و به ویژه با انفجار در مترو سنپترزبورگ تقارن زمانی
یافت! و باز هم از قضای روزگار، این انفجار زمانی رخ داد که لوکاشنکو، رئیس جمهور بلاروس در سنپترزبورگ به دیدار
ولادیمیر پوتین آمده بود! به استنباط ما این همزمانیها به هیچ عنوان
اتفاقی نیست! و اگر این عملیات تروریستی
باشد، برای اینکه «آمر» را شناسائی
کنیم، کافی است حمایت مستقیم لندن و
واشنگتن از حکومتهای تروریست عضو پیمان سنتو و گروههای القاعده و طالبان و تجلیل «ایندیپندنت» از بنلادن
را به یاد آوریم. بوق برتریطلبان با انتشار تصویر اسامه بنلادن
چنین تیتر زده بود:
«جنگجوی ضدشوروی،
ارتش خود را در مسیر صلح قرار میدهد»
منبع: ایندیپندنت،
مورخ 6 دسامبر 1993
به این ترتیب برای یافتن حامی انفجار
سن پترزبورگ نیازی نیست که راه دور برویم!
محافلی که از تروریسم حمایت میکنند،
همانها هستند که طی سدة اخیر نیز مشوق
پوپولیسم ـ تعصبات و تعلقات جمع ـ بودهاند. و شاهدیم که همین پوپولیسم و حماقت و توحش در
برنامة «برکسیت» انگلستان هم تبلور یافته.
پس از قتل یکی از اتباع لهستان، تهاجم گلة وحش به یک پناهجوی کرد، تازهترین
نمونة موفقیت دولت بریتانیا در میدان «برکسیت» میباید تلقی شود! ظاهراً این پناهجو، در یک ایستگاه اتوبوس واقع در جنوب لندن مورد
تهاجم یک گروه ۸ نفره قرار میگیرد،
و یک عده هم به تماشای این صحنه اکتفا میکنند:
«[...] یک گروه بزرگ 20 تا 30 نفره از یک کلوپ شبانه [...]
بیرون آمده بودند و تعدادی از آنها عامل حمله بودند در حالی که بقیه صحنه را
تماشا میکردند[...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 2 آوریل 2017
بیدلیل نیست که از قدیم به اینها میگفتند «جنتلمنهای
انگلیسی!» در واقع هولیگانیسم دوران نکبتبار
مارگارت تاچر توسط حاکمیت و در قالب مسخرة «رفراندوم» از استادیومهای ورزشی خارج
شده، پای به خیابانها گذارده و ... و به
این میگویند، «پیشرفت بریتانیا!» جالب
اینجاست که در این گیرودار، مادر ترزا
هم برای فروش تجهیزات نظامی به عربستان راهی ریاض شده تا هم دامنة جنگ و تخریب را
افزایش دهد و هم تعداد آوارگان را! به دلیل همین سیاست زیرکانه نیز پادشاه صحرای
عربستان بالاترین نشان اینکشور را به نخست وزیر برکسیت اهداء کرد. و ما هم از مطلب دور افتادیم، پس بازگردیم به انفجار در متروی سنپترزبورگ.
پس از این انفجار،
دونالد ترامپ مدتی آلو در دهان انداخت و
ساکت ماند؛ سرانجام به «ادعای رسانهها» طی تماس تلفنی با
ولادیمیر پوتین، تروریسم را محکوم فرمود! به این
ترتیب، رعایای آمریکا در بروکسلستان هم
ناچار شدند ابراز تأسف کنند. ولی برخلاف عادت همیشگی، در توئیتر ترامپ، هیچ
پیامی در مورد این تماس تلفنی انتشار نیافته!
همین امر میتواند نشان «رسانهای» بودن ارتباط تلفنی کذا باشد. به
ویژه که بازار زوزه و عربده بر علیه بشار اسد خیلی گرم و داغ و فراگیر شده و کار به شورای امنیت سازمان ملل
کشیده!
جریان از این قرار بود که «رویترز»، بوق جنگفروشان آتلانتیست دست به انتشار «خبر
موثقی» زد، مبنی بر اینکه «ارتش سوریه از سلاح شیمیائی
استفاده کرده!» بله، «ای کسانی که به دروغ و تزویر ایمان آوردهاید! بدانید
و آگاه باشید که» ارتش سوریه در آستانة
پیروزی بر تروریستهای نورچشمی لندن و واشنگتن،
ناگهان به این صرافت افتاده که باید به سلاح شیمیائی متوسل شود و
افکارعمومی جهان را بر علیه خود بسیج کند!
آنهم در شرایطی که سلاحهای شیمیائی دولت سوریه، طبق
توافق سال 2014، از اینکشور خارج شده! به محض
انتشار دروغ «رویترز»، واشنگتن و رعایا خواهان نشست اضطراری شورای امنیت شدند. یادآور شویم در اواخر مارس سالجاری، آمریکا و متحداناش در شورای امنیت با ایجاد
کمیسیون تحقیق در مورد توسل تروریستها به سلاح شیمیائی در موصل مخالفت کرده بودند
ـ سایت انگلیسی زبان راشا اینسایدر، مورخ
25 مارس 2017 . چرا؟ چون آتلانتیستها
مانند قواد خلیللله خود را «برحق» و برتر و... میدانند. از اینرو هر چه مخالف میلشان باشد، «غیرحقوقی» شمرده میشود و خلاصه لازم است
جهانیان، تمایلات شکمی برتری طلبان را به
عنوان مبنای «حقوق و مقررات بینالمللی» بپذیرند.
باری، نشست شورای امنیت برگزار شد ولی تیر آتلانتیستها
به سنگ خورد؛ کمانه کرد و در ستون فقرات رابینهود کازینودار
نشست؛ ایشان فلج شدند!
و اینچنین بود
که دونالد ترامپ، حدود دو ماه پس از
وداع با ژنرال فلین کودتاپرست، ناچار شد عذر «استیو بانن»، نژادپرست
را نیز بخواهد! «بانن»، در واقع حلقهای بود که دونالد ترامپ را به
هولیوود، هافینگتونپست، بانک گلدمن ساکس، تشکل نژادپرست «تی پارتی»، و
مافیای کاتولیکهای ایرلند متصل میکرد.
ولی اشتباه نکنیم، «بانن» که در بوقهای آتلانتیسم «مغز متفکر و
مرد قدرتمند» دستگاه ترامپ معرفی میشد، خودش را با «لنین» به قیاس کشیده بود!
البته نویسندة این وبلاگ هیچ ارادتی به انقلابی جماعت
نداشته و ندارد، به ویژه نسبت به آخوندهای بلشویک. ولی استیو بانن نمیتواند هیچ ارتباطی با
لنین، یا به قول بعضیها، «آن کچل تکزبونی» داشته باشد! مگر
آنکه به پیروی از محور اصلی تبلیغات سازمان سیا «توهممحوری» فاشیسم را با انسانمحوری
مارکسیسم در ترادف قرار دهیم! در اینصورت
میتوانیم به سهولت جامعة روسیه در اوایل قرن بیستم را با ایالات متحد پس از جنگ
جهانی دوم مترادف دیده، خاستگاه اجتماعی
لنین را با طبقة کارگر مهاجر ایرلندی در آمریکا یکسان انگاریم! بله،
فقط در اینصورت اهداف لنین هم با اهداف بانن و «سارا پیلین» و سناتور مککین
در ترادف قرار خواهد گرفت. ولی همانطور که پیشتر هم به کرات گفتهایم، تفاوت بلشویسم
با پوپولیسم فاصلة مادیت انسان است با توهمات جمع! بانن یک
پوپولیست است که بر توهم و باورهای جمع تکیه کرده، آنهم جمع «سفیدپوست و مسیحی اروپائیتبار
آمریکا!» این فرد که «یکشبه ره صد ساله
پیموده»، دلسوز طبقه کارگر و طبقه متوسط است و برای بهبود
وضع اقتصادی اینان فتواهای فراوان صدوریده.
از آنجمله است، حذف «معافیت مالیاتی» افراد مرفه و همچنین از
میان بردن معافیت مالیاتی طبقة فرودست! خلاصه «مغز متفکر» دستگاه ترامپ، در زمینة چرندبافی از شخص ترامپ چیزی کم و کسر
ندارد. ترامپ خود را سخنگوی «مردم» میداند، بانن
از خود به عنوان لنینیست یاد میکند:
«[...] او خود را یک ناسیونالیست اقتصادی میداند که به
شدت نگران طبقه متوسط و طبقه کارگر جامعه است [...]وی خود را لنینیستی میخواند
که میخواهد کلیت سیستم حاکم کنونی آمریکا را در هم بشکند [...] او از جنبش عوامگرائی
اندرو جکسون [...] بنیانگذار حزب دموکرات آمریکا به عنوان الگوی خود برای ساختن یک
جنبش سیاسی نوین نام برده[...]»
منبع: سایت ویکیپدیا
بله «عوامگرائی» به عنوان یک جنبش سیاسی نوین، یعنی رسمیت
دادن به جنایت و خشونت گلة وحش که نوع دست نشاندهاش را در طویلة یکصدسالة «شیخوشاه»
در کشورمان شاهدیم. نوع «بهتر» و برتر و
اروپائی آنهم مدتی است از آلمان نازی به بریتانیای «کبیر» سرایت کرده، و در
هزارة سوم تحت عنوان «برکسیت»، به هولیگانیسم دوران تاچر رسمیت دولتی
بخشیده. در هر حال، اخراج «بانن» از شورای امنیت ملی ایالات متحد، آنهم در آستانه سفر رئیسجمهور چین به اینکشور، هم نشان تضعیف و تزلزل دستگاه ترامپ است، هم
نهایت امر تضعیف و تزلزل برکسیت را در پی خواهد آورد. عملیات
تروریستی در روسیه، و یا زوزه و عربده بر
علیه سوریه نمیتواند این تزلزل غیرقابل اجتناب را جبران کند.
<< بازگشت