مقربی و محفل مردگان!
«[...] ـ فکر کردیم شاید بهتر باشد برای تمام کردن غائله
سخاوتمند، این زن را هم به ترتیبی تصفیه
کنیم.
ـ این نظر کیست؟
ـ نظر یکشنبه.
سرهنگ خوب میداند که در ساواک، حتی فرماندة کل هم نمیتواند با نظر یکشنبه
مخالفت کند. تیمسار فرماندة کل ساواک هم
با شنیدن نام رمز یکشنبه میفهمد کسی از او دستوری نخواسته. سرش را پائین میاندازد و میگوید:
ـ ترتیب کار را بدهید
[....]»
منبع: سعید سامان، رمان «آقای سخاوتمند»، ص، 112.
همزمان با دهمین سالگرد اعطای نوبل صلح
به جهادی اوباما، ارتش ترکیه با چراغ سبز پنتاگون منطقة
کردنشین سوریه را مورد تهاجم قرار داد و یانکیها و رعایای اروپائیشان برای
تطهیرخود، «همه با هم» ترکیه را محکوم کردند! بله، این
روزها ارتش اخوانالمسلمین ترک که طی سدة اخیر تحت نظارت آنگلوساکسونهاست، «مستقل»
شده و فقط از رجب اردوغان دستور میگیرد. درست مثل نیروهای نظامی شمپانزههای شیعی که، به ادعای بوقهای آتلانتیسم، اختیارش در دست «شیخ» پدوفیل و بردهفروش است، هر چند
در عرصة واقعیت، نیروی اجرائی سیاستهای
آنگلوساکسونهاست. و بیدلیل نیست که ارتش شامپانزهها نیز همزمان
با تهاجم ارتش ترکیه به منطقة کردنشین سوریه، مانوری در شمال غرب ایران آغاز کرده:
«[...] رزمایش غیرمترقبة نیروی زمینی ارتش در شمال غرب
ایران [...] آغاز شد [...] عبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش [...] گفت: نیمه شب گذشته این مأموریت به یگانها ابلاغ شد
و آنها بلافاصله وارد منطقة رزمایش شدند و برنامههای خوبی در حال اجرا است.»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 9 اکتبر 2019
وقتی ارتش ترکیه در خاک سوریه به کردها حمله میکند، ارتش شیعیها هم منطقاً میباید به صورت «غیرمترقبه»
در برابر کردهای ایران «قدرتنمائی»کرده، «عظمت گذشته» را بازیابد! طی سدة اخیر، دقیقاً پس از کودتای آیرونساید، کشتار و سرکوب اقوام ایرانی در دستورکار ارتش
شیعی قرار گرفت، و این سیاست استعماری همچنان ادامه دارد. روند
کار این بوده و «هست و خواهد بود» که مطالبات منطقی و مادی اقوام ایرانی از طریق
عوامل وابسته به حکومت به مرز «تجزیهطلبی» گام بگذارد، و از این مفر دولت مرکزی بتواند با علم کردن بساط
«توطئه بیگانه» به سرکوب و کشتار اقوام ایرانی مشغول شود! در این راستا شاهد بودیم که پس از کودتای 22 بهمن
1357، به محض استقرار دولت خیابانی مهدی بازرگان، این جنایات در شمال و جنوب و شرق و غرب کشورمان شدت
گرفت و ... و این روند استعماری همچنان ادامه دارد. در
ترکیه، و در کشور جدیدالتأسیس «فاکستان»
هم سیاست مشابهی اعمال میشود. و دیدیم
که مراسم یادبود «جمال کشوقی» در شهر استانبول با تهاجم تروریستها به پاسگاه پلیس
هند در کشمیر، و تهاجم پاسداران دلار به یک
روزنامهنگار روس در تهران همزمان شده بود!
خلاصه، اعضای سنتو ـ 3 چاهک اسلامی ارتش ناتو ـ همه با هم میخواهند «عظمت گذشته» را بازیابند!
در میعاد تاریخی دوم اکتبر ـ 78مین سالگرد تهاجم ارتش آلمان نازی به مسکو
ـ پاسداران دلار یک ««زن تبعة روسیه» را
به جرم جاسوسی برای اسرائیل دستگیر کردند!
البته این جاسوس، هر جاسوسی نیست؛ جاسوس به توان 4 بوده! چرا که زن بودن در طویلة «شیخوشاه»، فینفسه خود جنایت بزرگی به شمار میرود، خصوصاً که این زن تبعة روسیه هم باشد. چنین زنی دو جنایت مرتکب شده؛ هم زن است هم از «اتباع کشور دشمن!» از سوی دیگر، مسلم است وقتی که این زن «مخالف تروریسم» ـ اسلام سیاسی ـ
از کار درآید، جنایتاش در عمل به
اثبات رسیده، و اگر بتوان همزمان برچسب
«جاسوسی برای اسرائیل» هم بر پیشانیاش الصاق کرد، تبدیل میشود به «زنی تبعة روسیه، مخالف تروریسم و جاسوس اسرائیل!» جای تردید نخواهد بود که، چنین موجود خطرناکی، به قول لات و آخوند، «4 بار اعدام باید گردد!»
و اما جریان چه بوده؟
«یولیا زویک»، که حرفهاش روزنامهنگاری است، روز 29 سپتامبر سالجاری وارد تهران میشود و مأموران
تأمین امنیت دلار، سرمست از استقرار جمهوری اسلامی فیفا در کشور و کودتای قریبالوقوع
«یانکی ـ شیعی» در عراق، بلافاصله پاسپورت وی را در فرودگاه ضبط میکنند. به
گزارش سپوتنیک، یولیا زویک برای «نیوزویک
روسی» و روزنامه «کامسامولسکایا پراوادا» کار میکرد و از جمله آثارش، کتابی است به نام «نامزدهای الله» که مرگپرستی
زنان تروریست چچن را به نمایش میگذارد! و به استنباط ما علت واقعی دستگیری «جولیا زویک» در تهران، موضعگیری
صریح وی در برابر تروریسم ـ اسلام سیاسی ـ
بوده!
جای تعجب هم
نیست؛ یکصد سال است که ایالات متحد و
رعایای اروپائیاش در ایران نان اسلام سیاسی سق میزنند و هیچ دلیلی ندارد که به
یک زن مخالف تروریسم اجازه دهند به حیاط خلوتشان وارد شود! آنهم پس از واگزاری 17 استان کشور به چندملیتی سوئز! در هر حال،
4 روز پس از دستگیری «یولیا زویک»،
زمانیکه تشت رسوائی و شکست کودتای «یانکی
ـ شیعی» در عراق از بام افتاد، و دولت چین
هم در واکنش به سیاستهای منطقهای تهران،
از سرمایهگزاری در طرح
توسعة فاز 11 پارس جنوبی کنارهگیری کرد، ناگهان جرم زویک، از «جاسوسی برای اسرائیل» به «رفتار غیرقانونی»
تبدیل شد ـ ایرنا، مورخ 6 اکتبر سالجاری! و همزمان
با سفر وزیر امورخارجة روسیه به عراق، سخنگوی
دولت شیعیها به ناچار برای توجیه عملیات قهرمانانة سازمان سیا در ایران، یک بیبیگوزک پرماجرا برای عوام ردیف کرد:
«[...] این
خانم شهروند روسیه، اقدام و رفتار غیرقانونی داشته [...] پرونده
مربوط به تخلفات این خانم در زمینه ویزا و سایر تخلفات بوده [...] اساساً پرونده ایشان
پرونده معاونت ضدجاسوسی نبوده [...] در حوزة ویزا بوده [...] و به سرعت رسیدگی میشود.»
منبع: ایرنا، مورخ 7 اکتبر سالجاری، کد خبر: 83506707
بله، این خانم
مسلماً در اتاق هتل «رفتار غیرقانونی» داشته، چرا که پاسداران دلار پس از شکستن در اتاقش او
را دستگیر کردهاند:
«[یولیا زویک] چند سال قبل به عنوان خبرنگار در ایران
کار میکرد و حالا با دعوتنامه به این کشور بازگشته بود. در
فرودگاه گذرنامه وی را گرفته و قول دادند آن را هنگام خروج از کشور بازگردانند اما
دیرتر [دوم اکتبر] مأموران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خانم خبرنگار روس را با
شکستن در اتاقش در هتل بازداشت کردند[...]»
منبع: سپوتنیک، مورخ 4
اکتبر سالجاری
البته نیروهای «نظامی ـ امنیتی» شیعیها
تحت نظارت سازمان سیا و «ام.آی. 6» فعالیت میکنند و تحرکاتشان «نیابتی و به
فرموده» است؛ به استنباط ما «یولیا زویک» هم قربانی «جنگ
نیابتی» آمریکا با روسیه شده! دقیقاً به همین دلیل است که همزمان با آزادی
«این خانم خبرنگار روس»، رادیوفردا فیلم «بزرگترین ماجرای جاسوسی شوروی
در ایران» را از کیهان لندن وام گرفت و آن را با شوق و ذوق به شوتوپرتها تقدیم
کرد.
خلاصه، کار بالا گرفته، رادیو فردا با دهها میلیون دلار سرمایة
سالانه، چنین وانمود میکند که محتاج خدمات ساواک جمکران برای «کیهان لندن»
شده! جریان از اینقرار است که همزمان با تغییر جرم
«یولیا زویک»، کیهان لندن ـ داداش بزرگة کیهان جمکران ـ موفق شد فیلم «دام نامرئی» را بیابد! میگویند فیلم کذا بر مبنای کشف «جاسوسی» سرتیپ
مقربی برای شوروی ساخته و پرداخته شده بود.
به ادعای کیهان لندن، این فیلم را «سازمان ضدجاسوسی کشور» سفارش داده
و کیهان نیز آن را برای نخستین بار پخش میکند! ناگفته نماند که بوقهای جمکرانی سالهاست به بهانة «جاسوسی
رسانهای سرتیپ مقربی برای اتحاد شوروی» در واقع به بازنشخوار پروپاگاند ضدروس
ساخته و پرداختة سازمان سیا اشتغال دارند و آنقدر در مورد این مسئله وراجی کردند
که پس از مرگ «فریبرز صالح در سال 1394»، فیلمش هم ساخته شد و در دسترس «شاهالله» قرار
گرفت:
«[...] در سال 1394 یک
پژوهش سینمائی دربارة فریبرز صالح، سازندة
این فیلم [...] منتشر شده بود که در آن از این فیلم به عنوان «حلقه مفقوده» نام
برده شده بود [...]»
منبع: کیهان لندن، مورخ 6 اکتبر سالجاری
البته «پژوهش سینمائی» در کار نیست؛ این
قماش پژوهش در طویلة شیعی غرب، شامل طویلة «شیعی ـ آخوندی» و «شیعی ـ شاهی»، از بررسی بینیاز است، خصوصاً که در مورد یک «فیلم به فرموده» ساواک هم
باشد! موضوع فیلم همانطور که میتوان حدس
زد «جاسوسی» یک افسر عالیرتبه ارتش شاهنشاهی برای اتحاد شوروی بوده! ولی شناخت زمینة تاریخی این فیلم به ما میگوید
که کشف «جاسوسی مقربی» در راستای الزامات محفل «کارتر ـ برژینسکی» صورت پذیرفته
بود.
میدانیم که شیعیها برای ارائة «خدمات
جنسی» به آتلانتیسم «مأموریت الهی» دارند!
و این خدمات از لایههای متفاوت مادی و معنوی ـ رسانهای ـ تشکیل شده. در بخش خدمات مادی، منابع انرژی و انسانی ایرانیان در انحصار لندن
و واشنگتن قرار گرفته، و فعالیتهای کشور در زمینههای علمی، فرهنگی،
بهداشتی، آموزشی و... تحت نظارت استعماری غرب، عملاً به زیر سم لات و نعلین آخوند نابود میشود. خلاصه بگوئیم ملت در این دیدگاه با «گلة
گوسفند» در ترادف قرار گرفته؛ سلاخی میشود! ولی آنگاه که مصلحت حکم کند، حکومت شیعی خدمات معنوی نیز ارائه خواهد
داد، و با تقدیم یک یا چند قربانی «تُپلمُپل»
به درگاه ارباب، در واقع دکان «معنویات» را
گسترش میدهد.
از اینرو پس از پیروزی جیمی کارتر در انتخابات
ریاست جمهوری ایالات متحد، دستگاه آریامهر، جهت اثبات ارادت و بندگی به
درگاه ارباب، بلافاصله سر بریدة تیمسار
مقربی را در سینی گذارده به کاخ سفید تقدیم کرد.
البته این جاسوسی، پیشتر بر مبنای شایعهای که سرتیپ مقربی را عضو
حزب توده معرفی میکرد، به اثبات رسیده
بود! بله، یکسال
پس از «مصدقپارتی»، مقربی ابتدا به جرم «وابستگی» یا «عضویت» در حزب
توده 7 ماه زندانی شد، هر چند اسناد و شواهدی از این عضویت و وابستگی به
دست نیامد، ولی برچسبی که طویلة مککارتی
ساخته بود، درست عین ادعای «وجود و یگانگی
خداوند»، روشن و واضح و مبرهن و زمانشمول بود، و بینیاز از ارائة هر نوع اسناد و شواهد بر
پیشانی «تیمسار» همچنان میدرخشید!
و هرچند شایعة وابستگی «مقربی» به حزب
توده، درست مانند شایعة وجود «خداوند بخشنده و مهربان» و خصوصاً «یگانه»
هرگز به اثبات حقوقی نرسید، برای کیهان لندن که از هول هلیم در دیگ مککارتیسم شیرجه زده، اتحاد
شوروی با روسیه ترادف یافته و اتهام «مقربی» به وابستگی یا عضویت در حزب توده
همچنان پابرجاست:
«[...] در آذرماه 1356
مطبوعات و رسانههای رسمی و غیررسمی ایران از کشف شبکه جاسوسی روسها در ایران و
دستگیری سرلشکر احمد مقربی خبر دادند. [نامبرده] به هنگام دستگیری معاون اداره پنجم
ستاد ارتش بود. و در حالی به این سمت حساس رسیده بود که پس از
انحلال حزب توده در سال1333 مدت هفت ماه به اتهام وابستگی به این حزب در بازداشت
به سر برده و به دلیل فقدان شواهد کافی تبرئه شده بود. دستگیری مقربی بزرگترین ماجرای جاسوسی تاریخ ایران
در قرن بیستم است.»
همان منبع
شاهدیم که اگر «شاهالله» از استقرار مقربی در جایگاه
معاونت ادارة پنجم ستاد ارتش ابراز ناخرسندی میکند، در جاسوسی وی برای اتحاد شوروی هیچ تردیدی ندارد. به یک دلیل روشن؛ شاهالله،
همچون شیخ الله همواره به نشخوار گذشته و
ستایش غرب مشغول است و راه هرگونه پرسشی به ذهن منجمدش مسدود شده! در دورة آریامهر، دستیابی به مقام امیری
ارتش ـ از سرهنگ به بالا ـ فقط با تأئید ادارة
دوم و امضاء شخص شاه امکانپذیر بود. حال
باید ببینیم فردی با «سابقة وابستگی به حزب توده» چگونه و از چه کانالی توانسته در
ارتش «آمریکائی ـ شیعی» شاهنشاه، به چنین مقامی دست یابد. یعنی هم تأئید ادارة دوم را داشته باشد، و هم پروندهاش به توشیح مولوکانه برسد و ... و
نهایت امر مأمور خرید اسلحه از آمریکا هم باشد؟! بله، آنها
که میگویند خر را نمیتوان چندین بار رنگ کرد و به عنوان قناری فروخت، اشتباه کردهاند!
در واقع «مقربی» در دوران نورانی صدارت زاهدی نیز مغضوب
واقع شده بود، منتهی سلطنت کودتائی زاهدی آنقدرها
دوام نیاورد تا بتواند این «کمونیست کافر» را تیرباران کند! با اینهمه ساواک پروندة خالی «مقربی» را باز نگاهداشت
تا پس از انتصاب سالیوان، جلاد ویتنام، به عنوان سفیر دستگاه کارتر در ایران، همین پرونده را با یک دروغ شاخدارتر به جریان بیاندازد؛ از آن هدیهای بسازد برای رئیسجمهور جدید و یک
دادگاه نمایشی هم جهت تثبیت دروغهای شاخدار و توجیه جنایاتاش بر پا کند.
دروغ چرا؟ ساواکیها از تفتیش خانة مقربی فقط یک رادیوی
موج کوتاه به دست آورده بودند، و همین
رادیوی بیچاره که هیچکس هم به آن اشاره نکرده،
در بوقهای ساواک تبدیل شده بود
به «بزرگترین شبکة جاسوسی شوروی در ایران» و توانست علوفة مناسبی برای تغذیة
نیویورکتایمز فراهم آورد. بوق کهنهفروشان
نیویورک، برای تثبیت شایعات و توجیه جنایت
ساواک، دستگیری و محاکمه نمایشی مقربی را
با محاکمات روزنبرگها در ایالات متحد به قیاس کشید، تا به
خوشرقصی و نوکرمنشی ساواک شیعیها ابهت و عظمتی در خور عطا کرده باشد:
«کشف جاسوسان کمونیست در غرب معمولاً به زلزله سیاسی منجر
شده. کشف جاسوسان شوروی ـ
روزنبرگها ـ موضوع کمونیسم در ایالات
متحد را مطرح کرد؛ دستگیری کیم فیلبی سازمانهای
امنیتی انگلستان را به لرزه در آورد؛ وکشف جاسوس شوروی که به استعفای ویلی برانت در
آلمان فدرال منجر شد، به مورد ژنرال مقربی در ایران شباهت دارند [...]»
منبع: نیویورک
تایمز، مورخ 7 آوریل 1978
بوق حزب دمکرات ایالات متحد به این مختصر هم اکتفا نکرده، مدعی
میشود «مقربی 30 سال جاسوس شوروی بوده!» ولی جریان روزنبرگها، کیم فیلبی و ... و مقربی
درگیریهای محفلی سرمایهداری غرب به شمار میرود، ارتباطی با جاسوسی ندارد. خلاصه بگوئیم، برخی محافل برای حذف فیزیکی، یا کاهش نفوذ «محافل رقیب» دست به این عملیات میزنند. در
کشور ایران نیز پس از ریاست جمهوری کارتر، سیاست آمریکا خواستار جایگزینی «محفل شاه» با
«محفل شیخ» بود! به همین منظور نیز میبایست
زمینة مناسب «کودتا در ارتش» فراهم آید. در واقع با دستگیری و تیرباران سرتیپ مقربی، ستونی از ارتش ایران که امکان داشت در برابر
کودتای محفل «کارتر ـ برژینسکی» و به قدرت رساندن خمینی هماهنگی لازم را با هویزر
نشان ندهد، فروپاشانده شد.
ولی روند کشف جاسوس شوروی پس از تیرباران سرتیپ مقربی
همچنان ادامه یافت. ساواکیها اینبار کشف
کرده بودند که تیمسار درخشانی، 85 ساله، با
اتباع شوروی حشرونشر دارد و خلاصه «اعدام باید گردد!» البته
سازمان امنیت کشور که تحت نظارت سازمان سیا فعالیت داشت ـ سازمان امنیت پس از کودتای 22 بهمن نیز
مستقیماً تحت نظارت اربابان آمریکائی ملایان فعالیت میکند ـ برای دستگیری و قتل ژنرال درخشانی فیلم سفارش
نداد! به دلائل نامعلوم این سازمان پوشالی فقط برای
قتل سرتیپ مقربی به «فیلم» نیاز داشت! آنهم فیلمی که باز هم به دلائل نامعلوم هرگز
نمایش داده نشد، و علیرغم استقبال رجانیوز
ودیگر بوقهای شمپانزههای شیعی از ماجرای قتل فجیع تیمسار مقربی، حکومت نئاندرتالها این فیلم را نمایش نداد تا بتواند آن را صحیح و سالم به دست کیهان لندن برساند!
بیدلیل نیست که شیعیها از این
فیلم به عنوان «حلقة مفقوده» یاد میکنند! در فرضیة
علمی داروین به «حلقة گمشده» اشاره شده، ولی در سینمای شیعی ـ یانکی «حلقة مفقوده» را پیدا
کردهاند! حلقة کذا همان «روسستیزیای»
است که شاهالله و شیخالله را بر محور نفرتفروشی و پوچگوئی و یاوهسرائی به
یکدیگر پیوند میدهد:
«[...] فیلم با این جمله به نقل از شاه فقید پایان میگیرد:
اگر به من و خانوادهام خیانت شود خواهم
بخشید، ولی اگر به مملکت خیانت شود، بخششی در کار نیست [...]»
منبع: کیهان
لندن، مورخ 6 اکتبر 2019
نیازی نیست که بگوئیم علاوه بر روسستیزی، در
حلقة کذا میتوان آخوندپرستی و غربپرستی را نیز به صراحت مشاهده کرد، خصوصاً آنجا که «شاه فقید» میفرمایند، «خیانت به مملکت را نمیبخشند!» این جملة پایانی به راستی «طنزتلخی» است که پیش
از 16 ژانویه 1979، برزبان ایشان جاری شد! چه کسی
به مملکت خیانت کرد؟ احمد مقربی که پس از پیروزی جیمی کارتر در
انتخابات آمریکا، یک دستگاه رادیوی موج کوتاه در خانهاش پیدا شد، یا
فرماندة کل قوا که زمان مبارزه و مسئولیتپذیری، فرار را
برقرار ترجیح داد و بعد هم خود و خانوادهاش در جایگاه طلبکار نشستند؟ بله، شاه
شیعی عملاً از جبهة جنگ گریخت، و نظامیان
وفادار به سلطنت را به زیر تیغ اوباشی از قبیل بنیصدر و یزدی و بازرگان انداخت؛ کشور را هم به دست آمریکا سپرد. ولی در
عالم سینمائی شیعیها، «شاهنشاه خیانت به مملکت را نمیبخشند!» مسلماً
اگر ساواک شیعی ذرهای شعور میداشت، این فیلم را به دست کیهان نمیسپرد، چرا که با اینکار «شاه فقید» و آخوندپناه را
به مضحکه تبدیل کرده! ولی خوب ارتباط شعور با شیعی، عین ارتباط تمدن و فرهنگ است با «شمپانزه!» با این تفاوت که شمپانزه دروغ نمیگوید؛ ادعای
تمدن و فرهنگ و میهندوستی و غیره ندارد؛ و ... و خود را به زور یک «ورقپاره» در صف
روشنفکران کشور نمیچپاند!
<< بازگشت