یکشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۹۸

سگ، سیا، سیاست!



«[...] جانم برایتان بگوید، اگر خدا وجود داشت دیگر احتیاجی به کشیش و آخوند و خاخام و مسجد وکلیسا و کنیسه نبود [...] مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید. چون آنچه که مشکوک است همیشه تبلیغ لازم دارد. [...] دین و مذهب از ابتدای پیدایش تاکنون جز موجبات بدبختی و تبه روزی مردم را فراهم نساخته و جز دکانداری و آلت خر کردن مردم چیز دیگری نبود، چه آنکه از پایه و اساس موهوم بود.[...] کدام مذهب است که توانسته باشد پنج دقیقه از شرارت بشر بکاهد؟»
منبع: صادق هدایت،  «توپ مرواری»،  ص. 96 ـ95

در پی برگزاری نخستین گردهمائی نمایندگان دولت سوریه با مخالفان در ژنو،  برای هزارمین بار خبر قتل البغدادی در رسانه‌ها منتشر شد،   تا دونالد ترامپ بتواند حسابی خودنمائی کرده،  به جهانیان پُز بدهد!

بله مژده به همة شوت‌وپرت‌های جهان؛   ارتش آمریکا فرزند دلبندش،   ابوبکر البغدادی را به قتل رسانده!   و از اینجا باید همة هالوهای جهان نتیجه بگیرند که «آمریکا با این حضرت ریش‌وپشم ارتباطی نداشته،  و اصولاً با تروریسم هم مخالف است!»  مخالفت واشنگتن با تروریسم،  حکایت نبرد شیعی‌هاست با آمریکا!   آمریکا که نفت سوریه را می‌دزدد؛  ‌ اسلام‌گرایان را برای ترور و تخریب به اینکشور اعزام می‌کند،  خود را «حامی مردم سوریه» جا زده.   شیعی‌ها هم ضمن سرکوب ملت ایران،   نفت رایگان به آمریکا اهداء می‌کنند،  و ادعای «نبرد با آمریکا» دارند.   بله وجه مشترک شیعی و صاحب یانکی‌اش لاف‌وگزاف و ادعای پوچ و «خودنمائی» است،   به ویژه در میعادهائی که روابط حقوقی و متمدنانه وزنة تروریسم را سبک کرده و منافع نژادپرستان را به خطر می‌‌اندازد! 
     
همزمان با سفر رجب اردوغان به سوچی،   نمایندة ویژة چین در امور خاورمیانه نیز راهی تهران شد تا به حکومت ملایان اطمینان دهد که سیاست‌های دوران جنگ‌سرد همچنان در ایران ادامه خواهد یافت.  و اینچنین بود که محفل مردگان به سراغ شاه و نئوشیعی‌ها ـ  بهائی‌ها ـ رفت، و پاسداران گمنام دلار نیز که در میعاد 14 اکتبر،‌  «روح‌الله سبز را به امت عاشورائی ایران» بازگردانده بودند،  در پایتخت روسیه خودی نشان دادند!

در تاریخ 22 اکتبر سالجاری،   «اینترفکس»گزارش داد که «عارفه سنائی خودکشی کرده.» سفارت ملایان بلافاصله این خبر را تکذیب کرد و مدعی شد مرگ وی به دلیل سکتة مغزی رخ داده!   حسن یونسی،   دائی مقتول نیز بلافاصله برای عادی‌سازی و لاپوشانی پای به صحنه گذارد:

«او مدت‌ها بود که از بیماری رنج می‌برد و صبح سه شنبه در اثر سکته مغزی خانواده ما و بخصوص خواهرم که او تنها فرزندش بود را در غمی جانکاه تنها گذاشت [...]»  
منبع:‌ ایران گلوبال،  مورخ 23 اکتبر 2019 

بله،  «عارفه بیمار بود،   به دلیل سکته مغزی فوت کرد!»   فقط معلوم نیست چرا از پنجرة طبقة نهم ساختمان به زمین سقوط کرد؟   شاید پس از سکتة مغزی برای هواخوری از پنجره بیرون پریده بود،   شاید هم پیش از سکته تصمیم گرفته بود تا از پنجره به بیرون «پرتاب» شود:

«[به گزارش] شبکه تلویزیونی محلی [رِن‌تی‌وی]‌‌ دختر سفیر ایران در مسکو از پنجره طبقة نهم به بیرون پرت شده و فوت کرده است.»
همان منبع

به فرض که عارفه سنائی به دلیل سکته مغزی فوت کرده باشد، ‌  مسلماً به دلیل «بیماری»‌ بوده که تی‌شرت سفید و شلوار جین بر تن کرده،   و باز هم به دلیل همین «بیماری» از شیوة‌ زندگی آخوندی فاصله داشته؛  بله،  اینهم دلیل سکتة مغزی!   البته افراد به دلیل افسردگی ممکن است دست به خودکشی بزنند،  ولی با توجه به اینکه برخلاف شیعی‌ها که در روانکاوی گذشتگان و بیگانگان و خصوصاً آیندگان تخصص دارند،   نمی‌توان در این زمینه اظهار نظر کرد،  می‌پردازیم به داده‌های ملموس‌!

عارفه سنائی از سال 2008  برای تحصیل در رشته روانشناسی تجربی و سپس معماری به لندن رفته و تا سال 2019 در این شهر اقامت داشته.  طی اقامت در لندن به عکاسی،  نقاشی و طراحی می‌‌پرداخت؛   ‌انیمیشن‌‌های کوتاه می‌‌ساخت و در آوریل سالجاری یکی از آثارش در «مایت مدیا» فستیوال برلین به نمایش درآمده.  آنطور که گفته می‌شود آثار هنری عارفه سنائی  نمی‌توانست مورد تأئید حکومت ملایان باشد:

«[...] آثاری که عارفه در اینستاگرام و یا ویمو به اشتراک گذاشته بی‌‌تردید در ایران ممنوع است از جمله تصویر برهنه زنان در انیمیشین اوژن اونگین [...] اگر هنرمندی در داخل ایران اقدام به انتشار عمومی همان آثاری کند که عارفه به آن علاقمند بود حتماً گرفتار مورد پیگرد قرار می‌گرفت.»
همان منبع

با توجه به سطور فوق می‌توان نتیجه گرفت که عارفه سنائی به دلیل نوع فعالیت‌اش منطقاً نمی‌توانست در ایران سکونت داشته باشد.   پس ادعای اینکه وی در ایران تحت مداوا بوده، نامربوط و بی‌اساس است.   همچنین نامبرده نمی‌توانست در سن 28 سالگی به عنوان «فرزند تحت قیمومت سفیر» در شهر مسکو اقامت داشته باشد.   حال آنکه به گزارش‌ سپوتنیک روسیه،  وی از 4 ماه پیش به مسکو آمده بود!   به استنباط ما،   با توجه به سابقة نزدیکی محفل آخوند یونسی با اصلاح‌طلبان،   و همچنین تعلقات سیاسی حسن یونسی و مهدی سنائی به کودتای سبز،  ‌ در پی قتل مرموز میترا نجفی ـ  این قتل 5 ماه قبل آیندة سیاسی اصلاح‌طلبان را نابود کرد ـ‌  عارفه سنائی در جستجوی مکان امن به مسکو پناه برده بود و در همانجا به قتل رسید!  روشن‌تر بگوئیم دو محفل شیعی و مزدور سازمان سیا در ایران به جان یکدیگر افتاده‌اند و محفل دری نجف‌آبادی با قتل زنانی که شیوة زندگی آخوندی ندارند،  دست به «قدرت‌نمائی» زده.  پس نیازی نیست که بگوئیم شیوة‌ «خودکشی» عارفه سنائی قتل‌های مافیائی و محفلی را تداعی می‌کند!   و اما در واکنش به این رخداد،  سایت ایران وایر،  با انتشار مطلبی در مورد گرایش سیاسی مهدی سنائی و مرگ تنها فرزندش،   به او وعده «آینده سیاسی» داده:

«[...]‌ مرگ دختر مهدی سنایی او را در فضای عمومی نیز مطرح کرده [...]‌ با وجود این اتفاق اما سنایی می‌تواند همچنان به کسب سمت‌های بالاتر در جمهوری اسلامی امیدوار باشد.  چرا که هنوز 50  ساله است و با متوسط سن سیاستمداران در جمهوری اسلامی جوان محسوب می‌شود [...]»
منبع: ایران وایر،  مورخ 25 اکتبر 2019  

بله «آداب توحش و نفی مادیت» را از بوق‌های آتلانتیسم بیاموزیم!   تصور کنید در 50 سالگی تنها ثمرة زندگی‌تان را از دست بدهید،   بعد بوق سازمان سیا به شما وعدة «آینده سیاسی» بدهد.  آنهم در حکومتی که در حال سقوط است و با نبش قبر پهلوی دوم و هتاکی به وی،  تمام تلاش خود را به کار گرفته تا با به ارزش گذاردن «گذشته» برای خود پناهگاهی در آینده بجوید!

جونم براتون بگه!   طبق معمول،   با شروع آبان‌ماه شیعی‌ها و محفل‌نشینان «شیخ‌وشاه» که همواره به پشت سر می‌نگرند و آینده را در گذشتة موهوم می‌جویند؛  دوباره آریامهر را از قبر بیرون کشیدند تا دو جبهة کاذب «ستایش» و «نکوهش» باز ‌کنند و نهایت امر دامنة حماقت و ابتذال را گسترش دهند.  رهبری جبهة ستایش را شهبانوی مردمی و همیشه در صحنه بر عهده گرفته‌اند،  و جبهة هتاکی به «مرده» و نکوهش وی،  همچون دیگر میعادها در انحصار آخوند پدوفیل و برده فروش است؛   بوق های لندن و واشنگتن نیز در هر دو جبهه فعالند؛  هم به «نعل» می‌زنند و هم به «میخ!» 

پیش از ادامه مطلب،  و پیش از آنکه شهبانوی شیرین‌بیان هم جان به جان‌آفرین تسلیم کنند، از آنجا که این روزها هنرشناس و فرهنگ شناس شده‌اند،  بدنیست از ایشان بخواهیم نظرشان را در مورد «شراب و جامعة مختلط و رقص» که در شاهنامة فردوسی به نوروز و مهرگان و جشن‌های ایرانیان مرتبط شده،   ‌ابراز فرمایند،  چرا که ممکن است از این دنیا بروند و نگرش‌‌های بی‌خطر  «هنری و فرهنگی» ایشان کارساز ملایان شود.  حال جبهة «ستایش از شاهنشاه» را رها می‌کنیم و می‌رویم به سراغ آخوند گلپایگانی،   رئیس دفتر علی روضه‌خوان و رهبر جبهة «هتاکی به پهلوی» که تیز و آروغ‌اش در سایت رسمی حکومت ملایان انعکاس یافته:        

«[...] رضا شاه ملعون و پسر فاسدش محمدرضا با بخشیدن اراضی وقفی به کشاورزان بسیاری از موقوفات را از بین بردند [...]»       
منبع:  ‌ایرنا،  مورخ 24 اکتبر سالجاری،  کد خبر:‌83529508
      
بله کشاورزی چه اهمیتی دارد؛   ‌باید گندم را از آمریکا وارد کرد،  و زمین را در اختیار آخوند پدوفیل و برده‌فروش گذاشت!  مسلماً آخوند گلپایگانی نیک می‌داند که اگر در تداوم «خوشخدمتی» قجرها ـ خلع سلاح سرداران مشروطه ـ ،  پهلوی‌ها «همت» نمی‌کردند و با به بیراهه کشاندن جنبش مشروطه،  منجلاب شیعی‌گری را وسعت نمی‌دادند، ‌ زمینة مناسب برای جفتک‌پرانی آخوند جماعت فراهم نمی‌شد!‌  ستارخان و باقرخان بساط لفت‌ولیس و تاخت‌وتاز آخوند را برمی‌چیدند،  و پوست محفل «شیخ وشاه» به عنوان پوست الاغ سقط شده در بازار به فروش می‌رفت.   ولی خوب از آنجا که از دیرباز تخصص شیعی‌جماعت،  در زدن نعل وارونه و مزدوری برای لندن و واشنگتن خلاصه می‌شود،   گلپایگانی نیز وظیفه دارد با هتاکی به ولینعمت «تاجدارش» منافع ارباب را تأمین کند،  باشد تا افکار عمومی به سوی پهلوی‌ها هدایت شده،    عوام به این توهم دچار شود که گویا پهلوی‌ها با حکومت و عروتیز ملایان مخالف بوده‌اند!   دلیل هم از روز روشن‌تر است؛‌  حکومت شیخ آنقدر منفور شده که هر آنچه بگوید،   واکنش منفی عوام را در پی خواهد آورد!  و می‌دانیم که گلة وحش با تفکر و استدلال منطقی بیگانه است؛   اگر این گلة وحش مسلمان و شیعی هم باشد چه بهتر؛   هزاران بار وحشی‌تر و ابله‌تر خواهد بود.   از اینرو در تداوم تیز و آروغ رئیس دفتر علی روضه‌خوان،    بی‌بی‌سی نیز یک دکان اصلاحات ارضی با پرسش‌های ابلهانه باز کرده تا به نوبة خود از شاهنشاه «قدرقدرت»،  ‌تصویر ابله‌فریب «دشمن شیخ» ارائه کند:

«چرا روحانیون نگران اصلاحات محمدرضا شاه پهلوی بودند؟»
منبع: بی‌بی‌سی، مورخ 26 اکتبر سالجاری

بله،   چرا آخوند جماعت «نگران» بود؟  دستگاه کندی که نمی‌توانست بساط فئودالیتة سنتی را در ایران نگاه دارد،   این اصلاحات را از کوبا نسخه‌برداری کرد و به رژیم شاه تحمیل نمود.   ملایان ‌ترس برشان داشته بود که شرایط کوبا در ایران حاکم شود و کشاورزی جای عرعر و روضه و زوزه و زمین‌خواری‌شان را بگیرد!   به همین دلیل دستگاه کندی ضمن تحمیل اصلاحات کذا به پهلوی دوم،   دل خمینی را هم به دست آورد تا ملایان مطمئن شوند،  «اسلام مخدوش نخواهد شد.»   می‌دانیم که منافع استعماری لندن و واشنگتن در گرو توحش اسلام بوده،   هست و خواهد بود و دستگاه کندی هم نگران بود که مبادا در ایران آخوند به پشت صحنه رفته،  میدان سگ‌دوانی‌سیاسی از دست واشنگتن خارج شود!

پیش از ادامه مطلب جهت معرفی گروه‌‌های به اصطلاح «چپ» در مرز پرگهر یک پرانتز باز می‌‌کنیم.   البته این گروه‌ها ویژگی خودشان را دارند،   ارتباطی با جنبش‌های چپ در آمریکای لاتین،  آسیای جنوب شرقی و حتی آفریقا ندارند؛  چپ شیعی‌اند!  پرچم سرخ‌شان از اندرونی ناصرالدین میرزای قاجار بر افراشته شده،   و به زیور عدم شناخت،  درویش‌مسلکی،  کم‌سوادی و خصوصاً آخوندپرستی آراسته‌اند.  استعمار برای سرکوب  ملت ایران یک قیچی ساخته که محفل «شیخ‌وشاه» و چپ شیعی دو تیغه‌اش را تشکیل می‌دهد.      روند این است که جماعت چپ شیعی،  تحت عنوان مبارزه با لیبرالیسم،  به شعارهای نفی و نفرت فاشیست‌ها متوسل ‌شود،   تا زمینة سرکوب طرفداران دمکراسی فراهم آید.  بدیهی است که از این طریق،  استبداد شیخ‌وشاه به ارزش گذاشته می‌شود.  و شاهد بودیم که در هنگامة کودتای 22 بهمن 57 ،  این روند کارساز استعمار شد!   

در واقع،  در خاورمیانه از آغاز مدرنیته،   اسلام «وقف» استعمار شده؛  راه دور نرویم در اوج مدرنیته،   زمانیکه ملت‌های جهان به علوم و فنون و صنایع روی آورده و در جستجوی روابط دمکراتیک در عرصة اجتماعی بودند،   آخوندهای شیعی در ایران یک اسلام خوب و قرن نوزدهمی پیدا کردند و تبدیل شدند به بهائی و بابی و ... و خلاصه می‌خواستند هم‌سفره و «رقیب» آخوند شیعی قرن هفتم میلادی بشوند!   تلاش اینان جهت هم‌سفرگی با ملایان از دیرباز بین این دو گلة متحجر جدال و درگیری به راه انداخت.   و بی‌جهت نیست که در پی ناکامی کودتای اخیر «یانکی ـ شیعی» در عراق،  و افلاس آمریکا و عثمانی در سوریه،  حکومت ملایان نئوشیعی‌ها ـ بهائی‌ها ـ  را به «توطئه بر علیه اربعین» متهم کرده:

«[...]‌ این افراد از مدت‌ها قبل با سفر به خارج از کشور و برنامه‌ریزی گسترده، قصد تحت‌الشعاع قرار دادن پیاده‌روی اربعین را داشتند[...]‌ این افراد [...] در صدد سازماندهی عناصر خود در مناطق مختلف شیراز و برگزاری جلسات و محافل خصوصی و نامتعارف در ایام سوگواری دهه آخر ماه صفر بودند[...]»
منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 22 اکتبر 2019 

جونم براتون بگه!   نئوشیعی‌ها می‌خواستند در ایام روضه و زوزه شیعی‌ها،  «جلسات خصوصی» برگزار کنند ولی ادارة اطلاعات این «توطئه» را خنثی کرد!   البته این مهم از آنجا امکان‌پذیر شده که در طویلة شیعی روتچیلدها اصولاً «حریم خصوصی» و حقوق انسانی به رسمیت شناخته نمی‌شود.   حضرات حق دارند میهمانی مختلط و «جلسات خصوصی» را خنثی کنند!   بله،   زمانیکه «مسجد ـ روسپی‌خانة شیعی» در عراق در برابر «مسجد ـ روسپی‌خانة عربستان» قد علم می‌کند،  و بستة اسلام به فروش می‌گذارد،  برگزاری جلسات خصوصی نئوشیعی‌ها هم می‌شود «توطئه بر علیه اربعین؛»  جرم خیلی سنگینی است!   همین روزهاست که صداوسیمای محفل مردگان نمایش مهوع اعترافات اجباری نئوشیعی‌ها را برای «امت عاشورائی» پخش کند تا باز هم عظمت حکومت سگ‌های هار و وفادار لندن و واشنگتن به اثبات برسد،   و لطف ارباب شامل حالش شود!  که جدیداً دانشمندان کشف کرده‌اند،   سگ‌‌داری عمر را طولانی می‌کند:

«صاحبان سگ عمر طولانی‌تری دارند»
منبع:  اسپوتنیک،  مورخ  23 اکتبر 2019