فستیوال مرغ سیا!
در تاریخ 13 ژوئیه سالجاری، اصغر
فرهادی به همراه بازیگران جدیدترین فیلماش ـ قهرمان ـ در مراسم فرش قرمز و نخستین اکران آن در فستیوال
کن حضور یافت. همزمان با برگزاری این مراسم، تصنیف آخوندپسند
«مرغ سحر»، آنهم با صدای شجریان در محوطه
فستیوال پخش شد.
خلاصه بگوئیم گردانندگان فستیوال کن که
هرگز ارادتشان را به دینخوئی و دکانداری برای کربلا و مطلقگرائی پنهان نکردهاند، امسال با ادای احترام به عوامل کودتای سایمون
گس از جمله به میرحسین موسوی، سنگ تمام
گذاشتند! پیش از ادامۀ مطلب یادآور شویم سراینده مرغ سحر
از بلبل در قفس میخواهد با آه و ناله، قفس را شکسته، آزادی نوع بشر را بسراید:
ز آه شرربار این قفس را بَرشِکَنُ و زیر
و زِبَر کن
بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمۀآزادی نوع بشر سُرا
بله بی دلیل نبود که سرایندۀ این شعر
بندتنبانی را ملکالشعراء میخواندند و بیدلیل نیست که نرگس محمدی، صیغۀ
سرشناس دلار، پس از آزادی از زندان رسانهای، خوانندگیاش را با بازنشخوار این تصنیف بندتنبانی
آغاز کرد. یادآور شویم،
در تصنیف کذا، علاوه بر ابراز یأس
و ناامیدی و آه و ناله و روضه و زوزه، نفی مساوات «پیام اصلی» است:
ای دل تنگ ناله سر کن،
از مساوات صرفنظر کن
در ادبیات اجتماعی دوران ملکالشعراء، «مساوات» به لائیسیته و روابط حقوقی معاصر ارجاع
میداد، و همانطور که میدانیم این نوع
روابط متمدنانه برای ملت ایران ممنوع است!
ایرانی میباید مانند آخوند پدوفیل
و بردهفروش در جایگاه برتر لنگر اندازد، به دیگران درس اخلاق دهد و برایشان تعیینتکلیف کند. به
عنوان نمونه کافی است به بیانات گهربار رضاپهلوی و تعیین تکلیف جهادی معصومه قمی،
کنیز صادراتی ملاممد خاتمی برای دستگاه «جوزف
بایدن» نیمنگاهی بیاندازیم. چرا که،
ایشان پس از موافقت وزارت امورخارجۀ ایالات متحد با آزادی منابع ارزی ایران
در ژاپن و کره، به شدت از رویکرد دولت جو بایدن
دلسرد شده، فتوی صدوریدهاند:
«[...] بجای امضای توافق با تهران، دولت
بایدن باید با قدرت در مقابل جمهوری اسلامی ایران عمل کند [...]»
منبع: رادیو فرانس انترناسیونال،
مورخ 15 ژوئیه سالجاری
در واقع آنچه «جمهوری اسلامی ایران»
خوانده میشود، ساخته و پرداختۀ آمریکا و
شرکاء است؛ تریبون دادن به امثال معصومه
قمی، تلاشی است برای پنهان داشتن این
واقعیت! جالب اینکه،
دادگستری گاوچرانها جهت فراهم آوردن زمینۀ فتوای معصومه قمی دست به یک
«افشاگری» خررنگ کن زده بود! «جونم براتون بگه،» در پی موافقت وزارت امورخارجۀ ایالات متحد با
آزادسازی منابع مالی ایران در ژاپن و کرۀ جنوبی، اخراج چهار
دلال آمریکا گویا الزامی شده بود. و مدفوعات
غرب تلاش کردند تا در این گیرودار اعتباری هم برای جهادی معصومه قمی و FBI کسب کنند. اینک
جهادی معصومه قمی و FBI تبدیل شدهاند
به حامیان آزادی بیان و حقوق زنان در ایران! حال نگاهی بیاندازیم به بیانات رضا پهلوی! ولیعهد فراری که در حومۀ واشنگتن خیمه زده، در
مورد تخفیف تحریمهای اقتصادی ملت ایران به ایالاتمتحد هشدار دادهاند:
«تخفیف تحریمها [...] نه تنها عاقلانه
نیست که غیراخلاقی نیز است. این یک همکاری آگاهانه و تعمدی با رژیمی جنایتکار،
نامشروع و غاصب در جنگ بیپایانش علیه ایرانیان
و اصول حقوق بشر و دموکراسی است [...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 24 تیرماه سالجاری
از بیانات رضاپهلوی میباید یک نتیجۀ
شکمی بگیریم، و آن اینکه «آمریکا که خودش
حکومت مسجد ـ روسپیخانه را در ایران مستقر کرده، روحش از ماهیت واقعی این دستگاه بیخبر
است!» گویا اعلیحضرت از «جا دررفته» اوضاع اسفبار
عراق، و سپردن افغانستان به گروه طالبان را هم نادیده
گرفتهاند! ایشان در این توهم دست و پا
میزنند که میزبان عزیز و نازنازیشان
خواهان سربلندی و سرفرازی ملت ایران است و آخوندها نمیگذارند! نمیبینند ارتش آمریکا پس از 20 سال که به بهانۀ مبارزه با تروریسم کشور
افغانستان را اشغال کرد، این سرزمین را به
بزرگترین مرکز تولید و توزیع مواد مخدر تبدیل نمود، و به
تقویت گروه طالبان همت گماشت. اینک نیز واشنگتن با جاخالی دادن در برابر دستپروردگانش، از خود
تصویر شکستخورده ارائه میدهد، تو گوئی
برنامۀ دیگری جز آنچه گذشت در نظر داشته!
ولی واقعیت این است که هدف ارتش آمریکا
هرگز پیروزی بر سگهای دستآموزش نبوده؛ هدف اصلی، حمایت از طالبان و تقویت و تثبیت اینان بوده! سیاستی که 43 سال پیش با استقرار حکومت ملایان
در ایران به اجرا درآورد! تلاش رضاپهلوی جهت مرتبط کردن شرایط اسفبار ایران
به اهریمن و ضحاک و پرسوناژهای پلید اسطورهای قابل تقدیر است، ولی
شرایط حاکم بر کشور نتیجۀ منطقی حمایت بیقید و شرط آمریکا از تروریسم است، ارتباطی با اسطورههای ایران باستان ندارد! بدون
حمایت از تروریسم، سرکوب ملتها و غارت کشورها امکانپذیر نبوده و
نیست!
و چرا راه دور برویم، پس از
18 سال حضور «آزادیبخش» لندن و واشنگتن در کشور عراق، علاوه
بر ترور مخالفان عراقی و کرد، شاهد
برقراری حکومت شیعیها و آتش زدن بیماران
و بیمارستانها هم هستیم! بله، معالجۀ
بیماران عراقی هم دیگر مقرون به صرفه نیست؛ منافع استعماری را تهدید میکند! پس چه
بهتر که «شاهالله» را در توهم مخالفت آمریکا با تروریسم رها کنیم و بازگردیم به فستیوال کن و فیلم
«قهرمان» و پخش روضه و زوزۀ کربلائی «مرغ سحر» با صدای شجریان!
همانطور که در وبلاگ «فردوسی طوسی و
مهاجم تازی» هم گفتیم، شجریان نیز همچون بسیاری از همکاراناش در همین
مسیر روضه و زوزه متحول شد، و از اینرو مورد تقدیر رئیس فرقة اسماعیلیه هم
قرار گرفت. فرقة کذا، از
شاخکهای فراماسونری غرب و حلقة رابط هولیوود است با شبکۀ سلطنتی پدوفیلی و روسپیخانهداری! باری روز 13
ژوئیه، فیلم «قهرمان»،
محصول مشترک فرهادی و یک فرانسوی در
بخش مسابقه هفتاد و چهارمین دورۀ فستیوال کن به نمایش درآمد. گویا سابقۀ امیرجدیدی، یکی از بازیگران این فیلم به مذاق کارفرمایان
رادیوفردا خوش نیامده. چرا که جدیدی
پیشتر در یکی از فیلمهای محصول وزارت اطلاعات
ملایان هم بازی کرده بود! از اینرو خبرنگار رادیوفردا از اصغر فرهادی میپرسد،
«در انتخاب همکارانتان تا چه حد
به عملکردهای پیشین آنها دقت میکنید؟» فرهادی پاسخ میدهد، «نقش و بازی بازیگران در ایفای آن نقش برایم
اهمیت دارد.» ولی این پاسخ به اعتراض شدید محمد رسولاوف منجر
میشود:
«با این استدلال آیشمن هم فقط یک سرباز
بود که میکوشید وظیفهاش را بخوبی انجام دهد [...] اگر هویت شغلی ما حساسیتهای
ضروری انسانیمان را از میان ببرد، تبدیل به شیئی میشویم. «بازیگر، بازیگر
است» ترویج و عادیسازی شیئیشدگیاست.»
منبع: رادیو فردا، مورخ 15 ژوئیه 2021
این واکنش به گسترش بساط هشتگ ابلهپسند
«ابتذال شر» هم منجر شد. میدانیم که در جهان حقیر شیطانسازان، ابتذال
نیز بر دو نوع است؛ «ابتذال خیر و فاخر و والا« و ابتذال شر! و انتخاب
امیر جدیدی برای بازی در فیلم فرهادی «ابتذال شر» شده، کار را به آیشمن و دستگاه آلمان نازی هم کشانده. ولی
جالب اینکه، پیشتر این جماعت دعوت محسن
مخملباف از دیوید بلفیلد برای ایفای نقش را یا نادیده گرفته بودند، و یا آن را «ابتذال خیر و فاخر» رویت کرده
بودند! به همین دلیل حضور ایشان در تولید فرهنگی
مخملباف با خفقان عمومی همراه شده بود.
یادآور شویم بلفیلد،
یک آدمکش دورگۀ آمریکائی است که برای خدمت به سازمان سیا مانند مرضیه هاشمی
به دین اسلام گرویده و خود را داوود صلاحالدین میخواند. صلاحالدین، البته با
چراغ سبز سازمان کذا در تاریخ 31 تیرماه 1359،
علی اکبر طباطبائی را در خاک
آمریکا به قتل میرساند! طباطبائی از مخالفان خمینی و موسس «بنیاد
آزادی ایران» بود! پس از انجام این
وظیفۀ دینی و بومی، صلاحالدین به ایران
تشریف فرما شده، و بر عملیات خرابکارانه
در مصر و عراق و افغانستان نیز نظارت اعمال میفرمایند!
همانطور که در وبلاگ «سینمای فاخر» هم گفتیم، ورود این جانور وحشی به ایران، با ترور انور سادات در مصر، آغاز جنگ ایران و
عراق و فعالیت طالبان در افغانستان همزمانی نشان میدهد.
در ضمن بین سالهای 86 تا 88
میلادی، و پس از خروج ارتش سرخ از
افغانستان، صلاحالدین در اینکشور به
«خدمت » اشتغال داشته! از این نظر باید گفت امیر جدیدی و فرهادی کجا، صلاح
الدین و مخملباف کجا؟!
فرهادی، برخلاف
مخملباف سابقۀ چاقوکشی ندارد؛ جدیدی هم، نه
آمریکائی است، نه سیاهپوست دورگه و نه آدمکش سازمان سیا. امیر
جدیدی، ایرانی است و تنها جنایتاش بازی در یک فیلم
محصول وزارت اطلاعات ملایان بوده! در صورتی که محسن مخملباف افتخار چاقوکشی دارد و
هنرپیشهاش هم داوود صلاحالدین، کارمند سازمان سیا و به ویژه قاتل علیاکبر
طباطبائی است! به یاد نمیآورم که مستر «رسولاوف»
و حواریون و شرکاء در مورد این «پیوند فاخر» اظهار نظری کرده باشند!
<< بازگشت