پنجشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۸


خدای پلیدان!
...
گر در گمان خلق تو ابلیس نیستی
من دانم ای خدای پلیدان تو کیستی
[...]
هشدار! ای کسی که جز ابلیس نیستی
خلق جهان هنوز نداند که کیستی

محفل فاشیسم بین‌الملل، که از طریق گسترش توهم و باورهای مقدس به تخریب و تاراج اشتغال دارد، در راستای سیاست سفله‌پروری و سرکوب ملت ایران در شیوة‌ اهدای جوایز رایگان خود «بازنگری» کرده. قرار است «امپراتوری باورها» بجای اهدای جایزه به آخوندهای با دستار و بی‌دستار و مؤنث و مذکر «مدافع فاشیسم ‌دینی»، از این پس جوایز خود را همزمان به دو مدافع فاشیسم «دینی» و «بومی» اهدا ‌کند، ‌ تا ما ملت بدانیم و آگاه باشیم که در قاموس محفل «تخریب و تاراج»،‌ انسان‌ستیزی، خشونت،‌ حذف و کودتا «گفتگوی میان‌فرهنگی» نام دارد. و اما پیش از ادامة مطلب لازم است پیرامون «حاکمیت مردم»‌ توضیحاتی بیاوریم.

از دودمان پاک خدایان پیش‌تر
یک تن هنوز در حرم عرش زنده بود
یک تن که چشم در پی آزار ما نداشت
میلی به سوی فتنه و مرگ و بلا نداشت
پاکیزه‌تر ز اشک زلال ستاره بود
بخشنده‌تر ز ابر سپید بهاره بود

«حاکمیت مردم» ضد دمکراتیک است، چرا که به دلیل «جمع‌گرائی» در تضاد با «انسان‌محوری» قرار خواهد گرفت، و نهایت امر حقوق مخالفان را به رسمیت نخواهد شناخت. ما به عنوان طرفدار دمکراسی با ابهامی به نام «حاکمیت مردم» مخالف‌ایم و بیانیه‌های گوساله‌فریب مدافعان «حکومت مردم» را از پایه و اساس محکوم می‌کنیم.

حکومت اسلامی در روزهای واپسین خود تلاش دارد از طریق برپائی تظاهرات روزانة «مردم»، به مناسبت‌های «آئینی» و «سیاسی» بی‌نظمی و آشوب را فراگیر کند. در واقع حضرات قصد بازگشت به دوران شیرین پائیز 1357 را کرده‌اند، چرا که می‌پندارند «بازگشت به گذشته» امکانپذیر است. به همین دلیل است که جناح ظاهراً «دولتی» و گروه «طاعون سبز» برای راه‌پیمائی 13 آبانماه دست در دست یکدیگر گذاشته، ‌ جهت عربده‌جوئی و سردادن شعارهای پوچ و عوام‌فریبانه خود را آماده می‌کنند. البته فراموش نکنیم که گروه «طاعون سبز» به بهانة «مخالفت با تقلب» و ادامة «اعتراض» عربده خواهد زد! ولی مهم این است که محفل کودتای 22 بهمن که در کودتای انتخابات اخیر ناکام ماند، «خیابان» را همچنان تحت اشغال خود داشته باشد، تا مخالفان حکومت سنگسار و قصاص مجال ابراز وجود نیابند. این است هدف واقعی از لات‌بازی دو گروه آب‌منگل‌ها: سرکوب ملت ایران!

البته ابزار لازم برای تداوم لات‌بازی، یعنی همان شرکت «فرضی» 40 میلیون ایرانی در «انتخابات» از سوی اربابان در ینگه دنیا در بوق‌های تبلیغاتی‌شان قرار گرفته. هر دو گروه در کمال بی‌شرمی ادعا می‌کنند، اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران نظام توحش سنگسار و قصاص را مورد تأئید قرار داده. حال آنکه این حکومت فقط با حمایت سازمان ناتو و به برکت آشوب‌های ناشی از دروغ بیشرمانة‌ موسوی سرپا مانده. و در همین وانفسا شاهدیم که حاج اکبر بهرمانی نیز مدافع سرسخت «آزادی اطلاع رسانی» می‌شود!

گویا طی دوره‌ای که حاج اکبر با ترور و ارعاب به «سازندگی» اشتغال داشتند و اوباش‌الله و کارمندان ساواک دشمن ایشان را «دشمن پیامبر» می‌خواندند، اطلاع رسانی خیلی آزاد بوده!‌ ولی پس از کودتای ناکام اخیر این اطلاع‌رسانی «اسیر» شده. درست مانند انتخابات جمکران که در دورة نخست وزیری میرحسین موسوی جلاد «آزاد» بوده و فقط از چند ماه پیش به اسارت «دشمن» در آمده. بله، حال که سخن از دشمن به میان آمد، بازگردیم به محفل دشمن‌پرستان که سیاست‌شان را با «قطب‌نمای بصیرت» اعمال می‌کنند. از همان قطب‌نماهائی که خمینی دجال هم داشت، و به مصداق «ارث خرس به کفتار می‌رسد»، امروز به خامنه‌ای رسیده. بله مقر فرماندهی محفل «دشمن‌پرستان» در فرنگستان و در سازمان ناتو قرار دارد که دبیرکل آن، راسموسن نیز از بلاد «کفار» دانمارک است.

در نتیجه محفل کذا امسال یک دکان جدید در دانمارک افتتاح کرده، و نخستین جایزة خود را نیز به زوج خوشبخت «محمد خاتمی ـ داریوش‌شایگان» اهدا فرموده. البته این جایزه بیشتر به پاداش «دست‌دادن» ‌ محمدخاتمی با راسموسن دست‌شکسته در ترکیه به خاتمی اهدا شد. بله، خاتمی یک دست می‌دهد و جهان را برهم می‌ریزد. در ایتالیا هم خاتمی با فاشیست‌های مؤنث گویا دست داد و با اینکار ارکان نظام را به لرزه درآورد. ولی بنابرعادت معهود خود، یعنی «پفیوزی» و «خودانکاری» همانطور که اخیراً ملاقات با جرج سوروس را منکر شد، دست‌دادن‌اش را نیز حاشا کرد. دامادش هم گفت، آنقدر تعداد طرفداران ایشان زیاد بود که اصلاً متوجه نشدند! و اما در ترکیه خاتمی با راسموسن «دست» داد، و پاسدار شریعتمداری نیز به خشم آمد، البته برای حفظ ظاهر. چرا که پاسدار شریعتمداری و ملامحمد خاتمی ارباب مشترکی دارند و در راستای تأمین منافع ارباب جنگ‌زرگری به راه انداخته‌اند. می‌دانیم که محفل کذا هم مانند امام راحل و رهبر فرزانه دشمن‌پرست بوده و یک «قطب‌نمای بصیرت» دارد! هر چه «دشمن را خشمگین کند»، برای این محفل نیکوست.

خلاصه اگر روزی و روزگاری، این محفل «دشمن» دست‌ساز خود را در جمکران از دست بدهد، شیشة عمرش نیز خواهد شکست. به این دلیل است که با تمام قوا از «دشمن» در جمکران حمایت می‌کند تا به زندگی‌اش تداوم بخشد. شیوة حمایت از «دشمن»، همان دوقطبی کردن کاذب فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. در این راستا، کیهان و رسانه‌های «تندرو» جمکران باید از همپالکی‌های خود، که پس از فروپاشی اتحاد شوروی نقاب اصلاح‌طلبی بر چهرة پلیدشان زده‌اند سخت انتقاد کنند. همین انتقاد کشکی و بی‌پایه برای ساخت‌وپرداخت الگوی مطلوب غرب کفایت می‌کند:

«محمد خاتمی [...] و داریوش شایگان، از اندیشمندان سرشناس ایرانی، برندگان اولین دورة جایزه گفتگوى جهانى هستند.»


چقدر احساس غرور و افتخار می‌کنیم که یکی از دکان‌های جدید‌التأسیس محفل کذا در دانمارک، به محض بالاکشیدن کرکره، محمد خاتمی و داریوش شایگان را در زمرة «اندیشمندان سرشناس»‌ و «مستقل» ایران به رسمیت شناخته، و اولین جایزة خود را نیز به ایندو «اندیشمند» فرهیخته تقدیم کرده! البته فکر نکنید که این مسائل با استقرار یک دانمارکی ـ با شیرینی دانمارکی لطفاً اشتباه نشود ـ در جایگاه دبیرکل سازمان دوست داشتنی، اندیشمند و مستقل ناتو ارتباطی دارد! ابداً! این مسائل از قضای روزگار هیچ ارتباطی با اعمال سیاست‌ خداپسندانة تخریب و تاراج و گسترش فاشیسم ندارد! اینهم توهینی است از سوی غرب به ملت ایران. توهینی همچون هزاران توهین دیگر که در پوشش تکریم و تقدیر از «نخبگان» ‌فرضی و ایرانی‌نمایان فاشیست، در واقع تداومی است بر سیاست سفله‌پروری استعمار در داخل مرزها.

داریوش‌شایگان و محمد‌خاتمی هر دو از طرفداران «مدرنیزاسیون سیاسی» یا همان «کودتا» و «گسست» به شمار می‌روند. شایگان، که پیشتر در باره‌اش توضیح داده‌ایم، در کتاب «نگاه ‌شکسته» به زبان فرانسه،‌ ضمن انتقاد از حکومت جمکران، کودتای کلنل آیرون‌ساید را مورد تأئید قرار داده. همین فرد، طی دوران ریاست «جمهوری» خاتمی از فرانسه راهی ایران شد و به تبلیغ برای حکومت قصاص و سنگسار مشغول بود. در ضمن ایشان کتاب کذا را که هزار سال پیش نوشته شده بود به عنوان پژوهش‌های علمی به ملت ایران حقنه فرمودند! البته افتخار مطالعة این اثر گرانبها را به زبان فارسی نیافتیم، ولی متن فرانسه‌اش برای دریافت عمق اندیشمندی ایشان کفایت می‌کند. محمد خاتمی هم که نیازی به معرفی ندارد. ملا محمد طوطی‌وار به تکرار مهملات فاشیست‌های غرب مشغول است. تخصص خاتمی وصله کردن «مدرنیته» و لائیستیه به «فاشیسم» است. در واقع ایشان همان مزخرفاتی را نشخوار می‌کنند که جلال‌الدین‌فارسی‌ها و حاج فرج دباغ‌ها. به همین دلیل است که دکان «گفتگوی جهانی» شایگان و خاتمی را به عنوان «اندیشمند» برگزیده.

پیشتر هم محفل نوبل با اهدای نوبل صلح به یک زن عامی و کم‌سواد ایرانی‌نما همین سیاست را به مورد اجرا گذاشت. استعمار غرب با هدف الگوسازی در کشورهای مسلمان‌نشین منطقه همة «نخبگان» را از زباله‌دان فاشیسم استخراج می‌کند. البته این شیوه اکنون شناخته شده ‌و دیگر کسی فریب «جوائز» محافل غرب را نخواهد خورد. در واقع اهدای این جوایز تأثیری واژگونه یافته و دریافت‌کنندگان جوایز کذا در ایران اگر تحسین بوق‌های حکومتی و شوت‌وپرت‌های مفلوک را برمی‌انگیزند، با «پوزخند» دیگران روبرو می‌شوند. ولی تا اهالی رادیوفردا این نکتة‌ پیش پا افتاده را درک کنند مسلماً چند سده طول خواهد کشید. باری به گزارش همین رادیو، مورخ 29 مهرماه 1388، جایزة بین‌المللی «گفتگوی جهانی» همین امسال اختراع شده و به دو ایرانی نیز تعلق گرفته! دو ایرانی فاشیست و غرب‌زده،‌ که یکی از آن‌ها سابقة‌ جنایت و سرکوب و کودتا در داخل مرزهای کشور دارد، و دستاربند نیز هست. و دیگری، یعنی داریوش شایگان، در ظاهر فاقد دستار است، هر چند که در کردار و گفتار از ملاجماعت هیچ کم ندارد.

به گزارش رادیو فردا، «پایگاه» اطلاع رسانی «گفتگوى جهانى» این جایزه را به محققان، روزنامه نگاران و سازمان‌های مستقل که مسئولیت این «گفتگو» را بر عهده دارند اهداء می‌کند، و در این میان تحقیقات «میان فرهنگی» در جامعة مدرن و «ارزش» تحقیقات اهمیت فراوان دارد! گویا تحقیقات «میان فرهنگی» کذا تبلیغات ‌جنگ و سرکوب فرهنگی، سانسور و قتل نویسندگان لائیک را نیز شامل می‌شود، چرا که در غیراینصورت دلیلی برای اهدای جایزه کذا به ملا محمدخاتمی، رهبر طالبان جمکران وجود نداشته. ایشان نه اندیشمنداند، نه محقق، و نه طرفدار گفتگوهای «میان فرهنگی».

محمدخاتمی، به گواهی سخنان و سوابق‌اش یک نوع «گفتگو» بیشتر نمی‌شناسد و آنهم گفتگوی یک‌سویة حذف و انسان‌ستیزی و جیره‌خواری فاشیسم است. چنین گفتگوئی نمی‌تواند «میان فرهنگی» تلقی شود، مگر اینکه، در قاموس محفل کذا فرهنگ با «ضدفرهنگ» و انسان ستیزی در ترادف قرار گرفته باشد. و این مطلب را بهتر است بنیان‌گزاران دکان دانمارک تا دیر نشده، هر چه زودتر در همان به اصطلاح «پایگاه‌شان» رسماً اعلام کنند تا پرستیژ محفل‌شان برباد نرود.

هشدار! ای کسی که جز ابلیس نیستی
خلق جهان هنوز نداند که کیستی
[...]
یکشب ز تخت عرش فرو می‌کشم ترا
(نادر نادرپور)



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت