اعتراضات «روحوضی»!
...
از آنجا که گاوچرانها به «نمایش» خیلی علاقمند هستند، و حکومت «مستقل» اسلامی هم «کار» خود را با نمایش تلویزیونی سخنرانی «ضدامپریاس» اکبر بهرمانی و «محاکمه» و «اعترافگیری» آبراهام یزدی، جاسوس سازمان سیا آغاز کرده، در مذاکرات ژنو قرار گذاشتند بجای پخش نمایش مهوع «اعترافات» ساواکیهای جمکران، نمایش مهوعتر «اعتراضات» پادوهای سرشناس آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک یعنی موسوی، کروبی و شرکاء آغاز شود.
پیشتر به اهمیت «تصویر» در پروپاگاند اشاره کردهایم. «تصویر» مستقیماً ضمیر ناخودآگاه را مخاطب قرار میدهد. به این دلیل است که گاوچرانها و جنتلمنهای نزولخور «سیتی» برای اعمال سیاست خود در ایران هر چه بیشتر به رسانههای تصویری متوسل میشوند. چرا که در این نوع رسانهها میتوان هر دروغی را یک بار از طریق کلام، و چندینبار از طریق تصویر به «واقعیت» تبدیل کرده به خورد مخاطب داد.
پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد انعکاس برخی سرودههای شفیعیکدکنی در این وبلاگها توضیحاتی بیاوریم. «مواضع» سیاسی و اجتماعی سرایندة این اشعار به هیچ عنوان مورد تأئید ما نیست. ما از بعضی سرودههای شفیعیکدکنی در عمل برای «آراستن» متن استفاده میکنیم، و به همین منظور در بعضی وبلاگها، تصاویری از تابلوهای پیکاسو و سالوادوردالی را نیز گنجاندهایم. این امر به معنای تأئید مواضع پیکاسو و یا دالی نیست چرا که اینان هر دو از جمله طرفداران فاشیسم در اسپانیا بودهاند. در بعضی وبلاگها سرودههای عطار و مولوی هم مورد استفاده قرار گرفته، در صورتیکه ما در مورد عرفان و خشونت و انسانستیزی در «نگرش عرفانی» بارها و بارها مفصلاً توضیح دادهایم. این مختصر را گفتیم تا مشخص شود «اثر هنری» را خارج از گرایشات سیاسی و جهانبینی آفرینندة آن مورد استفاده قرار میدهیم. البته مورد شفیعیکدکنی متفاوت است. شفیعیکدکنی، فقط شاعر نیست. ایشان به عنوان کارمند دستگاه انسانستیز حکومت اسلامی، با سوءاستفاده از جایگاه ادبی خود اقدام به نگارش مقدمه بر یک اثر جعلی به نام «علینامه» کردهاند، که چندی پیش از طویلة سازمان ناتو در ترکیه به ایران صادر شده بود. در یکی از وبلاگها به این مطلب اشاره کردیم، امروز هم تکرار میکنیم، تا سدهها پس از فردوسی طوسی، «حماسه» به عنوان «ژانر ادبی» اصولاً شناخته شده نبوده. در نتیجه، سرایندة فرضی «علینامة» کذا در آن دوران نمیتوانسته فردوسی را به دلیل نپرداختن به «حماسة اسلامی» مورد عتاب و سرزنش قرار دهد. نوشتن «مقدمه» بر چنین مزخرفاتی خدمت به فرهنگ ایران نیست. فکر میکنم مواضع ما در ارتباط با هنرمند به طور کلی و شخص شفیعیکدکنی، به طور خاص روشن شده باشد، پس بازگردیم به «نمایش».
در «مذاکرات» خصوصی ویلیام برنز با سعید جلیلی تصمیمات بسیار مهمی گرفته شد، البته نه در مورد مسائل هستهای ـ این مسائل مربوط به بزرگترهاست ـ بلکه در مورد سیاست داخلی و «وظائف شورایعالیامنیت ملی» حکومت جمکران! در داخل کشور قرار شد بجای پخش نمایش روحوضی «اعترافات»، سیمای جذامزدة جمکران نمایش روحوضیتر «اعتراضات» را پخش کند. و اما در خارج از مرزها ویلیام برنز به سعید جلیلی مأموریت داد تا «آخرین فتوی» در ارتباط با انتخابات عراق را به آخوند حکیم، از نوکران «مستقل» آمریکا در عراق ابلاغ کند. بله، به دلیل «استقلال» بیحد و مرز، حکومتهای «اسلامی» از آستان مقدس سازمان سیا «فتوی» وارد میکنند. باری پس از ملاقات با ویلیام برنز، سعید جلیلی با آخوند حکیم ملاقات کرده فتوی ارباب را به وی رساند. و انفجارهای «رمادی» در پی ابلاغ همین فتوی صورت گرفت. میبینیم که در شیوة مقدس و محبوب و جادوئی آنگلوساکسونها یعنی «فتوی» و «ترور» هیچ تغییری پیش نیامده.
در هزارة سوم، فتوی از سوی سازمان سیا صادر شده، به صورت پیام محرمانه از طریق نوکران عموسام در «شورایعالی امنیت» چاه جمکران به اطلاع نوکران شیعی مسلک در عراق میرسد، تا در راستای سیاست تجزیة این کشور در مناطق سنینشین بمبگذاری کنند. سپس آخوند سیستانی برای تبدیل کشور عراق به طویلة مشابه طویلة جمکران فتوی میصدورد. در پی صدور همین «فتوی»، اوباش مقتدیصدر یعنی همان «مردم همیشه در صحنه» در مناطق شیعینشین دست به «تظاهرات» میزنند. «استدلالشان» چیست؟ «ما مسلمانیم، حزب نمیخواهیم!» اوباشالله در سراسر اتحاد جماهیر نوکری یعنی در «جهان اسلام» یک «استدلال» فاقد هرگونه «پایه و اساس منطقی» دارد. استدلالی مبتنی بر «توحش مقدس» و «بینظمی الهی!»
پروپاگاند سازمان سیا و منافع استعمار غرب چنین ایجاب میکند که در کشورهای نفتخیز، «اکثریت مردم» بر پایة توهمات و باورهای مقدسشان «حکومت» تشکیل دهند. فعلة همین سیاست استعماری در کمال وقاحت و حماقت چنین ادعا میکنند که اگر اکثریت ساکنان یک کشور «مسلمان» باشند، پس این اکثریت «بدون استثناء» الزاماً به احکام «اسلام» متعهد و معتقد است، و جز «اسلام» هیچ نمیخواهد. حال آنکه دین اسلام در اتحاد جماهیر نوکری «انتخابی» نیست! افراد مسلمان به دنیا میآیند و مسلمان از دنیا میروند! فقیه عالیقدر، حسینعلی منتظری، همان آیتالله «لیبرال» بیبیسی هم تأکید کردهاند که خروج از دین اسلام ممنوع است! شاید اصلاً به همین دلیل باشد که همة لات وچاقوکشهای درون و برونمرزی در سایتهای «مستقل» به خشتک ایشان آویزان شدهاند. ایشان، «در کنار مردم»، تحمیل باورها و خرافات «مردمی» را به عنوان «احکام الهی» پذیرفته و پیروی از آنها را برای «ملت ایران» لازم و اجباری میدانند. خلاصه کنیم، بر اساس نیازهای سازمان سیا و همگامیهای ملایان چنین قرار شده که در ایران «اکثریت» همیشه با «دینداران» باشد.
بر اساس این «توهم» پرسود، در کشور ایران نوزادان، دیوانگان و عقبافتادههای ذهنی در همان جایگاهی قرار دارند که ایرانیان سالم و عاقل و بالغ. هر دو گروه موظفاند در «ذهن» خود مطابق اوامر حکومت و جهت حفظ منافع استعمار «مسلمان» بمانند و افکار و باورهای خود را با احکام مضحک آیاتعظام یا همان «روسپیهای خدافروش» و خودفروختگان سیاسی وفق دهند.
از آنجا که گروه اول شامل نوزادان و عقبافتادههای ذهنی است، این امر مشکلی ایجاد نخواهد کرد، مشکل زمانی پیش میآید که ایرانی به عنوان «انسان» عاقل و بالغ بخواهد اختیار حریم خصوصی باورهای خود را حفظ کند. اینجاست که دستهای مقدس استعمار از باغ وحش خود انواع پاسدار و سردار و نعلین و بازجو و «نوبل» و جاسوس خداپرست و خداجو بیرون میکشد، تا در داخل و خارج مرزها به ما بگویند، «اکثریت مردم» ایران دینداراند، پس باید دینشان را با دمکراسی وفق دهند، یا اینکه «صدای مردم» صدای خداست، «مردم» حق الهی دارند، «حکومت» متعلق به «مردم» است، و بهاین ترتیب همة امور کشور باید طبق ارادة دو پدیدة موهوم و مبهم یعنی «مردم» و «خداوند» حل و فصل شود. اینجاست که هر گونه تشکل منظم سیاسی با اهداف مشخص و صریح تهدید مستقیم منافع استعمار به شمار میرود و باید به هر ترتیب ممکن از ایجاد آن ممانعت به عمل آید.
انفجارهای روز گذشته در شهر رمادی عراق، فتوی آخوند سیستانی مزدور و تظاهرات چماقداران در مناطق شیعینشین برای ممانعت از ایجاد تشکل سیاسی نوریالمالکی و برگزاری «انتخابات حزبی» صورت پذیرفت.
به گزارش فرانسپرس در فیگارو، مورخ 12 اکتبر 2009، روز گذشته در شهر رمادی، دو انفجار پیدرپی رخ داد. ابتدا بمبی در نزدیکی استانداری منفجر شد که در آن روسای قبائل با مسئولین استان دیدار و گفتگو داشتند. پس از حضور پلیس و مأموران آتشنشانی انفجار دوم صورت گرفت. بمبها در دو خودرو جاسازی شده بود. یک تروریست با خودروی حامل بمب نیز به بیمارستان محل مداوای مجروحین دو انفجار فوق حمله کرد که به دلیل ممانعت پلیس نتوانست به محوطة بیمارستان وارد شود و بمب را در برابر در ورودی منفجر کرد. به گزارش فرانسپرس، این عملیات «قهرمانانه» 19 کشته و 81 زخمی برجای گذاشت. همچنین 30 دستگاه اتومبیل نابود شد. اکثر مقتولین انفجارهای رمادی اعضای نیروهای انتظامی بودند.
یادآور شویم رمادی در استان «الانبار» قرارگرفته و سنینشین است. انفجارهای رمادی با انتخابات عراق ارتباط مستقیم دارد. همزمان با این جنایات که پس از ملاقات جلیلی با آخوند حکیم صورت پذیرفت، آخوند سیستانی هم در مخالفت با برگزاری «انتخابات حزبی» فتوی داد. بلافاصله ارذال و اوباش به پیروی از ایشان در کربلا، بصره و دیگر شهرهای عراق تظاهرات کرده، از مجلس خواستند طرح دولت را برای برگزاری انتخابات حزبی و گروهی رد کند! آخوند سیستانی به نیابت از ارباباناش در لندن و واشنگتن خواهان انتخابات غیرحزبی است! ایشان میگویند مردم باید به «افراد» رأی دهند نه به احزاب! به ادعای آخوند سیستانی این انتخابات ـ حزبی و گروهی ـ یکپارچگی عراق را تهدید خواهد کرد! پس از انفجارهای رمادی و تظاهرات اوباش شیعیمسلک در عراق، نوبت به آیات عظام، سگهای هار استعمار در جمکران رسید که در حنازرچوبه از «یکپارچگی عراق» حمایت فرمایند. میدانیم که طرح تجزیة عراق و تقسیم این کشور به سه کشور سنی، شیعه و کردنشین از اهداف جرج بوش پدر در جنگ اول خلیج فارس بوده. و تهاجم نظامی به عراق در 20 مارس 2003 نیز همین هدف را دنبال میکرد، و امروز هم تجزیة عراق با هدف تجزیة ایران و حضور نظامی در خزر همچنان در دستورکار گاوچرانها قرار دارد.
انتخابات عراق میباید در اواخر دیماه برگزار شود، و ماه دسامبر آخرین مهلت گورکنها برای شفافسازی برنامة هستهای است. برای پرکردن این مدت و کسب موفقیت در طرح کودتای انتخاباتی، کارفرمایان رادیوفردا اجرای نمایش «اعتراضات» را پیشنهاد کردهاند. طبق این برنامة گوسالهفریب، میرحسین موسوی جلاد و آخوند کروبی، جنایتکار و چپاولگر «مردمی» به همراه دیگر لوطیها و عنترهای «اصلاحطلب» هر شب برای «مردم» توضیح میدهند که، احمدینژاد چگونه «تقلب»کرده، تقلب چه کار بدی است و میرحسین موسوی و کروبی و به ویژه شخص محمد خاتمی اصلاً متقلب و جنایتکار و مزدور نبوده و نیستند! و همزمان «هومن مجد» در رادیوفردا، به «شرافتاش» سوگند یاد میکند که، خاتمی با سوروس ملاقات نکرده، دعوت جیمی کارتر را هم برای ملاقات را نپذیرفته و خلاصه از اینجا میباید نتیجه گرفت که خاتمی شیاد طرفدار دمکراسی است! دلیل عشق و علاقة رادیوفردا و دیگر رادیوهمبونهها به خاتمی، موسوی، کروبی و شرکاء، روسپیهای پیر و متحجر ریشو همین است و بس.
«پیر پریه» در فیگارو، مورخ 9 اکتبر 2009، در گزارشی تحت عنوان «وقتی تحریم در غزه الاغها را به گورخر تبدیل میکند» به مشکلات اقتصادی غزه، از جمله مسائل باغ وحش این منطقه اشاره کرده، مینویسد، زمستان گذشته به دلیل تهاجم نظامی اسرائیل به نوار غزه گورخرهای باغوحش «شادی» همچون دیگر حیوانات این باغ وحش از گرسنگی تلف شدند و رئیس باغ وحش، آقای «محمود برقوتی» دو الاغ را با «رنگ موی ساخت فرانسه» سیاه و سفید رنگ زده تا بچهها سرگرم شوند. «پریه» مینویسد، البته بچهها متوجه تفاوت الاغ و گورخر میشوند، «یارا المصری»، چهارسال و نیمه به او گفته:
«میدونم که این گورخر راستکی نیست.»
پریه در ادامة گزارش خود به وفور کالاهای بنجل مصری در بازار غزه، قطع مداوم برق و تجارت قاچاق از طریق تونلهای «رفح» نیز اشاره کرده. و از آنجا که این مسائل به احکام اسلام، «حجاب زن»، «حق مردم» و دیگر مسائل «ساختار فلسفی پائینتنه» مربوط نمیشود، پاسدار شریعتمداری، همچون دیگر اوباشالله اسلام فقر و مصیبت دیگران را بسیار «خندهدار» یافتهاند، و فقط به انعکاس بخش کوچکی از گزارش فوق در رسانة حکومت جمکران همت گمارده. پیشتر در چارچوب همین شیوة گسترش ابتذال و حماقت، سرپرست تریاکی روزینامة کیهان، انتقال صندوقهای رأی با الاغ به مناطق صعبالعبور افغانستان را، همچون انجیرهای خشک پس از «بست» شیرین و خوشمزه یافته بودند!
البته جای تعجب نیست. تصویر خندة ابلهانة اکبربهرمانی به کتککاری در «مجلس شورای اسلامی جمکران» هنوز موجود است. یکی از ویژگیهای ارذال و اوباش لذت از تماشای خشونتی است که دیگران متحمل میشوند. جهت «اطلاع» پاسدار شریعتمداری دو نکته را توضیح دهیم. نخست اینکه مسئول باغ وحش غزه، محمود برغوتی هیچ نیازی به نگهداری این باغ وحش ندارد. او برای تفریح و سرگرمی کودکان غزه این باغ وحش را باز نگاهداشته. دیگر اینکه کودکان و بازدیدکنندگان از این ترفند آگاهاند. حال اگر نگاهی به حکومت مقتدر جمکران بیفکنید خواهید دید توجه محمود برغوتی به الاغهای باغ وحش غزه به مراتب از توجه اربابانتان به شما و همپالکیهایتان بیشتر است.
اگر آقای برغوتی برای ارتقاء درجة الاغها به مرتبة گورخر آنها را با رنگ موی ساخت فرانسه میآراید، اربابان شما در لندن و واشنگتن حتی حاضر نیستند خادمان خود را در جمکران به «ظاهر آدمیزاد» نقاشی کنند. در واقع اهمیتی ندارد که رهبر حکومت «مستقل» اسلامی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام قدرقدرت و نامزدهای «انتخابات» در این حکومت مشتی جنایتکار و ابله و شیاد باشند. رسانههای اربابانتان تلاش میکنند این نخبگان را آنچنان که هستند به نمایش بگذارند، چرا که اطمینان دارند مقامات وحشی این حکومت را در هیچ باغ وحشی نمیتوان یافت. هیچ رنگی هم نمیتواند به امثال خاتمی و خامنهای «انسانیات» ببخشد. تعجب ما از این است که اگر یک کودک 4 ساله گورخر را از الاغ تشخیص میدهد، چگونه اربابان حکومت جمکران در لندن و واشنگتن قادر به تشخیص جانوران وحشی در رأس حکومت اسلامی از «انسان» نیستند؟ یک پاسخ برای این پرسش بیشتر نیست: آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک در حکومت اسلامی «تصویر واقعی» خود را میبینند: توحش، خشونت، ابتذال و دروغ. از اینرو قصد آراستن چهرة مهوع و نفرتانگیز این حکومت را ندارند. «ظاهر» حکومت اسلامی جمکران «باطن» استعمار است. حکایت یانکیها با امثال شما، همچون حکایت آن شیخ منطقالطیر است با سگ پلید:
گفت این سگ ظاهری دارد پلید
هست آن در باطن من ناپدید
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت