شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۸


بیشه‌های الماس!
...
شب ذوب شد و رفت
وز راه من و تو
آن کوه گران
مشت غباری شد و برخاست

ما خواهان استقرار دمکراسی و حاکمیت قوانین انسان‌محور دمکراتیک در ایران هستیم. شعارهای پوچ «استقلال»، «آزادی» و «جمهوری ایرانی» مبهم، انسان‌ستیز و ضددمکراتیک است.

«جمهوری ایرانی»، اگر استقرار یابد، همچون «جمهوری اسلامی» هدفی جز تبدیل اعتقادات مردم به «ابزار سیاست‌گذاری» استعمار و تخریب فرهنگ ایران نخواهد داشت. جمهوری اسلامی اعتقادات مذهبی مردم را متزلزل کرد، بدون اینکه جایگزین والاتری برای آن ارائه دهد، در این راستا «جمهوری ایرانی» هدفی جز تزلزل و تخریب پایه و اساس فرهنگ ایران ندارد.

همچنانکه در وبلاگ «قاطر و قطب‌نما» گفتیم، آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک جهت «مدرنیزاسیون» شیاف سی‌سالة جمهوری اسلامی، شعار پوچ و ابله‌فریب «استقلال»، «آزادی» را به «جمهوری ایرانی» افزوده، آنرا از دو مسیر به ‌ظاهر متفاوت به خورد ملت ایران می‌دهند. این شعار گوساله‌پسند، ابتدا توسط ریزه‌خواران ساواک جمکران در «تظاهرات» شنیده می‌شود ـ چرا که بعضی‌ها «استعداد» شعارپردازی دارند ـ سپس روضه‌خوان‌ها، غلامبچگان کارخانة رجاله پروری و دیگر شخصیت‌های منفور حکومت جمکران، جهت گرم کردن تنور ارباب به «انتقاد» از شعار کذا می‌پردازند.

با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و استقرار حکومت اسلامی در کشورمان، استعمار غرب موفق شد علاوه بر تاراج ثروت‌های ملی، زمینة تخریب اخلاقیات و تزلزل بنیاد مذهب را در جامعة سنتی ایران فراهم آورد. همچنانکه شاهدیم تنها ره‌آورد ورود روحانیت شیعی‌مسلک به عرصة سیاست گسترش فساد مالی و اخلاقی و بی‌اعتباری مذهب شیعة اثنی‌عشری بوده. اکنون گاه تخریب فرهنگ ایران پیش از اسلام فرا رسیده. شعار «جمهوری ایرانی» برای دستیابی به همین هدف ساخته و پرداخته شده.

روز گذشته، پس از آنکه آخوند احمد خاتمی در وقوقیة دانشگاه سابق تهران اظهار داشت، «هر که بگوید جمهوری ایرانی دشمن ماست»، این شعار «مبهم» و احمق‌پسند رسماً پای به مرحلة «عقیده‌‌سازی» گذارد. «سربازگیری» بر محور این شعار استعماری، از قضای روزگار با سفرهای استانی علی‌خامنه‌ای تقارن یافته! برنامه چنین تنظیم شده که خامنه‌ای به نقاط مختلف کشور سفر کند، تا لباس شخصی‌های ساواک بتوانند با ایجاد مزاحمت برای مردم، «شاه‌سازی» کرده و با ایجاد نفرت از رهبر فرزانه، سیاست «تمرکز بر یک نقطه» را به پیش رانند. آنچه در چالوس پیش آمد شاهدی است براین مدعا. لباس شخصی‌ها با توسل به زور و تهدید، ‌ کسبه و رانندگان تاکسی را به نصب پوسترهای خامنه‌ای مجبور کردند. سایت «پیک ایران» هم گزارشی از این ماجرا منتشر کرده. حال ببینیم در صورت موفقیت سیاست استعمار، «جمهوری ایرانی» چه صیغه‌ای می‌تواند باشد؟

جمهوری ایرانی همان جمهوری اسلامی است. یک عبارت متناقض، من‌درآوردی و به ویژه «مبهم» که جهت ایجاد «اجماع» پیرامون «ابهام»، خود را در پناه دو واژة جادوئی و فریبندة «استقلال» و«آزادی» پنهان کرده. چه کسی خواهان استقلال است؟ همه! چه کسی خواهان آزادی است؟ همه! چه کسی خواهان جمهوری ایرانی است؟ کسانی که خواهان استقلال و آزادی‌اند، یعنی باز هم همه! حال آنکه گر نیک بنگریم، «جمهوری ایرانی» دقیقاً همچون عبارت گوساله‌پسند «جمهوری اسلامی» در واقع در تضاد با هرگونه استقلال و آزادی قرار می‌گیرد! چرا؟ به یک دلیل اساسی و منطقی.

چارچوب «آزادی» و «استقلال» در شعار مذکور، نهایت امر توسط همین عبارت مبهم «جمهوری ایرانی» تعیین خواهد شد. همانطورکه سی‌سال پیش عبارت مبهم «جمهوری اسلامی» چارچوب همین دو واژة «فریبنده» را مشخص کرد و شاهد بودیم که نه تنها هیچ استقلالی در کار نیست که حکومت اسلامی یک مجموعة مزدور و دست‌نشاندة سازمان ناتوست. و همین مجموعة مزدور بیگانه، برای تأمین منافع اربابان خود «آزادی» را در چارچوب توحش و تحجر «اسلام» قرار می‌دهد، و به این ترتیب منافع ملی ایران نیز در تضاد با منافع «جهان اسلام» تلقی می‌شود. نتیجه این شد که هر چه «جهان اسلام» می‌خواست ملت ایران می‌بایست بپذیرد! خواست «جهان اسلام» چه بود؟ پرکردن جیب تفنگ‌فروشان ینگه‌دنیا از طریق کشتار و سرکوب ملت ایران.

به همین دلیل بود که اراذل و اوباش، جهت افزایش بودجة نظامی بلافاصله تشکیلات استعماری سپاه پاسداران و سپس بسیج را سازماندهی کردند. پیوستن به ایندو مجموعة سرکوب استعماری و شرکت در جنگ و دویدن روی میادین مین برای بسیاری از کودکان و جوانان ایرانی تنها راه «ارتزاق» شد! همزمان با قربانی کردن جوانان و کودکان ایرانی در جبهه‌های جنگ استعماری، بنیانگزاران ضدامپریالیست و «انقلابی» سپاه و بسیج از قبیل ابراهیم یزدی، پاسدار علی‌لاریجانی، محسن سازگارا و ... به دلالی و پادوئی و جانفشانی برای آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک اشتغال داشتند. و برای تداوم همین جنگ بود که «مردم» کذا، یا همان چماقداران حکومت اسلامی هر روز به صورت «خودجوش» تظاهرات به راه می‌انداختند! و صدای گوشخراش و سیمای کریه جمکران نیز هر روز از زبان همین «مردم» مطالبات استعمار را به اطلاع ملت ایران می‌رساندند. شعارهای «انقلابی» از قبیل، صدای صلح و سازش خاموش باید گردد! می‌جنگیم، می‌میریم سازش نمی‌پذیریم! از آنجمله بود. امام دجال‌ و روشن ضمیرشان هم اعلام می‌کرد، «اگر این جنگ 20 سال هم ادامه داشته باشد ما ایستاده‌ایم»! و دیدیم که سرانجام این پیرمرد خرفت چگونه سینه‌خیز «ایستاد». در این جنجال و هیاهو روزنامه‌های کیهان و اطلاعات هر روز با افتخار نام و مشخصات ده‌ها تن از قربانیان نظام توحش را به عنوان «محارب» و «مفسدفی‌الارض» و غیره منتشر می‌کردند. در میان «محاربین»، کودکان 12 ساله هم وجود داشتند. همان‌ها که بر اساس اظهارات حکیمانة سیدابراهیم نبوی، «کمونیست بودند و باید می‌مردند!» خارج از حمایت سازمان ناتو از حکومت اسلامی، وقوع این «معجزات» در کشورمان چگونه میسر شد؟ با توسل به یک «ابهام» که همان واژة «مردم» است.

این ابهامی است که در «جمهوری ایرانی» هم کارساز آنگلوساکسون‌ها خواهد شد. پیشتر در سخنرانی‌های احمق‌پسند خمینی، «مردم» کذا «اسلام» را می‌خواستند، و برای اسلام هم «انقلاب» کرده بودند، نه برای مسائل مادی، کار، زندگی، آرامش و آزادی و ... با استقرار «جمهوری ایرانی» دقیقاً همین شرایط را می‌توان بازتولید کرد. پس از اینکه مرحلة سربازگیری به حد مطلوب رسید، سازمان سیا یک رهبر مرغوب از طویلة مخصوص برای‌مان بیرون می‌کشد و ایشان خواهند گفت، «مردم» ایران را می‌خواهند، مردم برای «ایران» انقلاب کردند، نه برای مسائل مادی! و ما ملت برای چندمین بار بازمی‌گردیم به دوران رویائی آغاز فاشیسم «بومی.» هر کس خواهان آزادی بیان و حقوق و عدالت اجتماعی شود، بلافاصله «مردم» با شعار «جانم فدای ایران»، به صورت «خودجوش» به خیابان‌ها ریخته به وی تفهیم خواهند کرد که آزادی‌های اجتماعی، و عدالت و این قماش «مطالبات سوسولی» غربی است! ما «ایرانی» هستیم و باید به «ارزش‌های ایرانی» احترام بگذاریم! حال ببینیم «ارزش‌های ایرانی» چیست؟ اگر بی‌بی‌گوزک‌های شیعی‌مسلکان نباشد، مسلماً این‌ارزش‌ها را از فرهنگ ایران باستان استخراج خواهند کرد.

به عنوان نمونه ارزش‌های «جمهوری ایرانی» می‌تواند پندار نیک،‌ کردار نیک، گفتار نیک باشد، عباراتی که همچون «عدالت علوی» ابداع روضه‌خوان‌ها کارساز استعمار خواهد بود. عباراتی مبهم و فاقد صراحت حقوقی! چارچوب فلسفی و منطقی «نیک» چیست؟ همان چارچوبی که سازمان سیا پیشتر برای «عدالت علوی» تعیین کرده! واقعیت این است که شعار «جمهوری ایرانی» همچون شعار «جمهوری اسلامی» هدفی جز تبدیل اعتقادات مردم به «ابزار سیاست‌گذاری» استعمار و تخریب فرهنگ ایران ندارد.

گفتیم که با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، و استقرار حکومت اسلامی، استعمار غرب موفق شد علاوه بر تاراج ثروت‌های ملی، زمینة تخریب اخلاقیات و تزلزل بنیاد مذهب را در جامعة سنتی ایران فراهم آورد. پیشتر گفته بودیم که در کشورمان به دلیل عدم استقرار حاکمیت دمکراتیک، اخلاق اجتماعی بالاجبار از اخلاق دینی سرچشمه گرفته و هنجارهای اخلاقی و نظم جوامع دمکراتیک برای ملت ایران ناشناخته است. در نتیجه طبیعی است که استقرار یک حکومت دینی در کشوری فاقد بنیادهای دمکراتیک به فرسایش بنیادهای سنتی منجر شود؛ و نهایتاً جامعه را متزلزل ‌کند. حتی در دوران ساسانی نیز که حاکمیت ایران دست‌نشاندة استعمار نبود، استقرار حکومت دینی، ایران را به انسداد فرهنگی و سیاسی‌ کشاند و فروپاشی امپراطوری ساسانی پیامد آن بود. پیشتر هم به کرات گفته‌‌ایم، انحصارطلبی مغ‌های زرتشتی، کشتار مانویان و مزدکیان راه‌گشای پیروزی تازیان بر ملت ایران شد. هر چند که شکست ایران در برابر وحشیان بادیه‌نشین را آخوندجماعت در کمال بی‌شرمی نتیجة «بر حق» بودن دین اینان جا بزند. ولی ما از روضه‌خوان جماعت انتظار سخن منطقی نداریم؛ موجودیت اینان منطق‌ستیز است.

چرا راه دور برویم؟ همین آخوند کدیور در مراسم روضه و زوزه در کالیفرنیا مکرراً تأکید داشت که خداوند از «خون مظلوم» و حق مظلوم و اینجور چیزها نمی‌گذرد. ایشان می‌فرمودند که خون مظلوم همچون صاعقه بر سر ستمگر فرود می‌آید. ایشان تاکید کردند که، «خداوند می‌گوید، آن‌ها که در راه حق کشته شده‌اند، نمرده‌اند، شما نمی‌دانید،‌ ایشان از راه یافتگان و هدایت شدگان‌اند» و ... و اگر چنین است باید از شیخ کدیور بپرسیم چرا برای این «هدایت‌شدگان» نوحه‌خوانی می‌کند؟ مگر هدایت شدن بد است؟ باید از این آخوند «فرهیخته‌نما» بپرسیم،‌ چرا خداوند عادل‌شان دهه‌هاست به تماشای کشتار و تاراج ملت‌های «مسلمان» منطقه نشسته و کاری نمی‌کند؟ قتل صدها هزار ایرانی، عراقی و افغان «به حق» بوده؟ نکند به قول سیدآبراهام ‌نبوی اینان هم «کمونیست» بودند؟ یا شاید طبق «اخبارموثق» بوق‌های تبلیغاتی غرب فقط «تروریست‌ها» کشته شده‌اند؟ چرا که لشکرکشی به عراق و افغانستان فقط برای «مبارزه با تروریسم» بوده! البته این مزخرفاتی است که به خورد افکارعمومی می‌دهند تا جنایات سازمان ناتو «توجیه» شود. واقعیت این است که هدف «از مبارزه با تروریسم» تأمین منافع مادی و استراتژیک سازمان ناتو است. سازمانی که سیر قهقرائی می‌پیماید و در حال عقب‌نشینی است.

آن بیشه‌های الماس
باز از کرانة صبح
شب را به آب دادند

امروز، 10 اکتبر 2009، با امضاء توافق تاریخی بین ارمنستان و ترکیه در دانشگاه زوریخ یکی دیگر از دیواره‌های دژ مستحکم ناتو در ترکیه فروریخت. پس از جنگ 6 سالة جمهوری آذربایجان با ارمنستان بر سر منطقة قره‌باغ، مرزهای ترکیه با ارمنستان بسته شد. چرا که ترکیه، به عنوان عضو سازمان ناتو از جمهوری آذربایجان دفاع می‌کرد. در واقع جنگ 6 ساله، جنگ بین ناتو و روسیه بود. و امروز این جنگ رسماً در جبهة ترکیه به پایان رسید. مسلم بدانیم مرحلة بعدی عقب‌نشینی سازمان ناتو را در ایران شاهد خواهیم بود.

بنگر
در باد سحرگاهان
[...]
بر شاخة بادام
بدرود زمستان است
(شفیعی کدکنی)





...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت