«حق» موهن!
...
[...] بر این پردة تاریک
[...]
آنچه میخواهم نمیبینم
آنچه میبینم نمیخواهم
اگر خواهان استقرار دمکراسی در ایران هستید، از شرکت در تظاهرات خیابانی حتی تظاهرات مجاز خودداری کنید. کسی که میگوید «مرگ بر دیکتاتور»، خواهان دمکراسی نیست، خواهان نشاندن یک دیکتاتور دیگر بجای دیکتاتور فعلی است. کسانی که با شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «اللهاکبر» تظاهرات میکنند، هدفشان جایگزین کردن فاشیسم فرسوده با فاشیسم تازه نفس است. شیوة اینان همان شیوة فرسودهای است که سیسال پیش با شعار فریبندة «استقلال، آزادی» در واقع پیرامون «مرگ» و «ابهام» ایجاد «اجماع» کرد تا با تحمیل توحش حکومت اسلامی به ملت ایران، منافع سازمان ناتو را در کل منطقه تأمین کند.
گویا سازمان سیا رویای تکرار تجربة شیرین 22 بهمن 1357 را در سر میپروراند که رسانة رسمی حکومت اسلامی به سخنگوی روسپیهای سیاسی محفل کیهان تبدیل شده:
«حضور افراد در خیابانها و شرکت در تظاهرات حق طبیعی آنها است و معتقدم این روند باید مورد تأئید همه نیز قرار بگیرد.»
این سخنان ابلهانه و گوسالهپسند «درایتی»، مشاور محمد خاتمی است. مشاور خاتمی شیاد چه اسم با مسمائی دارد! درایتی مانند همة فاشیستها، البته در کمال درایت «حق طبیعی» را بجای حقوق «قانونی» نشانده. این مزخرفات با کد: 720206 در حنازرچوبه، مورخ 15 مهرماه 1388 انتشار یافته. میبینیم که سبزپوش شدن هیلاری کلینتون و پاپ، رهبرفاشیستهای جهان باعث دلگرمی محفل کودتای 22 بهمن شده، اعضای آن به هذیانگوئی افتادهاند. اگر «مردم» کذا یعنی عملة تحکیم وحدت و دانشجویان «لیفهرال» برای «تجمع غیرمجاز» به پرداخت جریمة نقدی محکوم شوند، محمد خاتمی و شرکاء متوجه خواهند شد که جیره و مواجب دریافتی از کارخانة رجالهپروری را نمیتوانند به ابزار تأمین منافع اربابان در لندن و واشنگتن تبدیل کنند.
در همین راستا ما از «راهپیمائی در برلن» حمایت نمیکنیم دلیل هم روشن است. هیچیک از دمکراسیهای غرب از استقرار دمکراسی در ایران حمایت نکرده و نخواهند کرد. این اصل اساسی را به یاد داشته باشیم که «منافع ملی» ما با منافع دیگر کشورها همسوئی ندارد. در ضمن به برگزارکنندگان بسیار «شریف» و «میهن دوست» راهپیمائی برلن توصیه میکنیم که پیش از برنامهریزیهای «مدبرانه» در کشورهای غربی، در مورد روابط تجاری کشور میزبان با حکومت جمکران تحقیقات مختصری به عمل آورند. آلمان بزرگترین شریک تجاری حکومت گورکنهاست. حدود 5 هزار شرکت آلمانی در ایران فعالاند، حال باید پرسید به چه دلیل در این کشور برای مخالفان فرضی حکومت اسلامی مجوز تجمع و راهپیمائی هم صادر میشود؟ هدف دولت آلمان استقرار دمکراسی در ایران است، یا اعمال فشار بر حکومت جمکران جهت چپاول بیشتر ما ملت؟
پاسخ به این پرسش سیسال پیش در نشست گوادالوپ، و سالها بعد در «کنفرانس برلن» داده شده. حاکمیت آلمان پیرو سیاستهای آمریکا در ایران است: سفلهپروری و تبدیل زباله به اوپوزیسیون جهت سرکوب و چپاول ایرانیان. کوبیدن بر طبل «دفاع از حقوق بهائیان ایران» بجای «دفاع از حقوق بشر» در چارچوب همین سیاست قرار میگیرد.
پیشتر در اینباره مفصلاً توضیح دادهایم و نیازی به تکرار مکررات نمیبینیم. دفاع از حقوق بشر در ایران حقوق همة ایرانیان، خارج از تعلقات قومی و مذهبی را شامل میشود. حال آنکه شعار پوچ و استعماری «دفاع از حقوق بهائیان ایران» چنین القاء میکند که حکومت اسلامی در کشور ایران حقوق انسانی همة ایرانیان را رعایت میکند جز حقوق بهائیان. میدانیم که چنین نیست. موضوع به دین و مذهب هیچ ارتباطی ندارد، حکومت سفاک اسلامی حتی حقوق مسلمانان شیعه و سنی مذهب را هم رعایت نمیکند. کسانیکه ادعا میکنند در ایران فقط حقوق بهائیان نقض میشود در همان جبهة فاشیستهای آشپرست نشستهاند. گروه آشفروشان هم بیشرمانه چنین القاء میکند که در ایران، مردان از حقوق انسانی برخوردارند و فقط حقوق زنان است که رعایت نمیشود! در صورتیکه قانون اساسی حکومت اسلامی مصداق بارز نقض حقوق بشر در تمامی ابعاد آن است. حال که صحبت از «قانون» و «حقوق بشر» شد، بازگردیم به جنگ زرگری دو گروه آبمنگلها، و سخنرانی آخوندکدیور که در وبلاگ «تجارت موهن» هم به آن اشاره کردیم.
به گواهی همة وبلاگهائی که طی رقابتهای «انتخاباتی» در حکومت جمکران نوشتیم هدف برنامة مفتضحانة «انتخابات» جمکران فقط «گسترش تقدسها» جهت «تخریب انسان» بود. نامه نگاریهای احمقانة آخوند کروبی به پاسدار شریعتمداری و پاسخهای ابلهانة حاجفرجدباغ به محمود دولتآبادی، همچون آشوبهای آخوند کروبی در دانشگاه شاهدی است بر این مدعا. عربدهجوئی میرحسین موسوی و کروبی به بهانة «تقلب» نیز بخشی است از همین برنامة تخریب.
موضوع برخلاف آنچه آخوندکدیور و جناح خامنهای مطرح میکنند این نیست که یکطرف قانونشکنی کرده! به هیچ عنوان! قانونشکنی هم از جانب دولت و هم از سوی دارودستة خاتمی صورت پذیرفت. گروه میرحسین موسوی با نقض آشکار قوانین مردم را به تظاهرات بدون مجوز فراخواند، و نیروهای انتظامی هم چند روز نقش تماشاچی ایفا کردند، و به قول فرماندة یکی از گروههای سرکوب، «کرامت به خرج دادند!» در واقع ایشان خیلی بیجا کردند که «کرامت» نشان دادند. نیروی انتظامی موظف است نظم و امنیت را در جامعه تأمین کند. نظم و امنیت جامعه هم کرامتبردار نیست. اصل مطلب این است که وزارت کشور هیچ ممانعتی از برگزاری تظاهرات غیرمجاز به عمل نیاورد. در این مورد هم وزیر کشور میباید پاسخگو باشد، که نیست! همچنانکه شاهدیم هیچ نامی از صادق محصولی، وزیر کشور وقت برده نمیشود!
و اما پس از درگیریها نیز فعالیتهای میرحسین موسوی و شرکاء همچنان ادامه داشت در صورتیکه، خارج از زندانیان تزئینی همچون بهزاد نبوی و حجاریان و غیره، عدة زیادی به جرم شرکت در تظاهرات دستگیر و زندانی شده بودند و محمد خاتمی با وقاحت تمام از برگزاری «رفراندوم» برای پذیرفتن نتایج انتخابات سخن میگفت. ایشان میفرمودند، رفراندوم کنیم، اگر «مردم» نتیجة انتخابات را پذیرفتند، ما هم میپذیریم. درصورتیکه این «مردم» نیستند که باید نتیجة انتخابات را بپذیرند. اینجاست که دست فاشیستهای قانونشکن رو میشود.
به فرض اینکه بپذیریم در تئوکراسی انتخابات میتواند وجود داشته باشد، روند قانونی این است که پس از برگزاری انتخابات نتایج تأئید شده توسط وزارت کشور، باید به تأئید شورای نگهبان برسد، نه به تأئید «مردم» در کوچه و خیابان! حکومت اسلامی طی سه دهه با تکیه بر تل فاقد هویتی به نام «مردم» عملاً به سرکوب ملت ایران پرداخت، و میپندارد هنوز هم با توسل به همین «مردم» میتواند میرحسین موسوی را به «مخالف» تبدیل کند. حضرات برای حقنه کردن موسوی به ما ملت بر همان آمار دروغین اهدائی رسانههای ارباب در غرب تکیه کردهاند. اگر به یاد داشته باشیم، شرکت 85 درصدی رأی دهندگان در انتخابات ایران نخستین بار توسط گاوچرانها در بوق گذارده شد، با یک هدف مشخص: تأمین مشروعیت «مردمی» و نه قانونی، برای حکومتی که سیسال پیش نیز در پس پردة «حضور مردم» با کودتای ارتش ناتو در ایران استقرار یافت.
کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهة اسب و هیاهوی سوارانت کو
[...]
نتیجة تأئیدات الهی گاوچرانها این است که امروز هر دو جناح حکومتی و ظاهراً مخالف خود را محبوب 40 میلیون ایرانی عاقل و بالغ معرفی میکنند! انعکاس سخنان احمقانة مصطفی درایتی، بدون هیچگونه تفسیری در «حنازرچونه»، تحت عنوان «مشاور خاتمی از حضور آشوبطلبان در خیابانها حمایت کرد»، نشانة همسرائی این دو جناح در سرکوب ملت ایران است. به عبارت دیگر به مصداق «سکوت علامت رضاست»، حنازرچوبه نقش شیپور محمد خاتمی را بر عهده گرفته، سخنان مضحک مشاور او را نیز بدون نقد و بررسی تحویل مخاطب میدهد.
سوت و کور است شب و میکدهها خاموشاند
[...]
آسمانت، همه جا، سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانات کو؟
[...]
درایتی چه میگوید؟ میگوید تظاهرات «حق طبیعی» افراد است. حال آنکه «حق طبیعی» همان حقی است که در جنگل اعمال میشود: در جنگل حق با «زور» است. حیوان قویتر همواره در برابر حیوانات ضعیفتر «حق» دارد. به گفتة آخوند کدیور علی هم مصداق حق است! در صورتیکه در جامعة بشری «قانون» حاکم است و افراد «حق قانونی» دارند. اگر به یاد داشته باشیم پیشتر حاج عباس میلانی هم شرکت در انتخابات را «حق طبیعی» خوانده بود. در واقع محفل کودتای 22 بهمن همچنان به نشخوار تولیدات محفل «هوور» و دیگر مراکز گسترش توحش غرب مشغول است. بله، با تکیه بر همین تولیدات «گرانبها»، بینالملل فاشیسم «قانون جنگل» و «منطق علوی» را بجای «قانون» مینشاند و مطالبات خود را نیز خواستههای مردم ایران جلوه میدهد، البته از زبان مزدوراناش.
درایتی به حنازرچوبه میگوید، حاکمیت باید به خواستهها تن دهد، اگر نه مردم باید به خیابان بیایند و همه باید از تجمع مردم حمایت کنیم تا آنها به خواستههایشان برسند! البته این «خواستهها» همچنانکه میدانیم نشستن جلادی به نام میرحسین موسوی بجای احمدینژاد است. به عبارت دیگر درایتی چنین القاء میکند که «مردم» میخواهند به دوران امام روشن ضمیر موسوی بازگردند تا ایشان و همسر «روشنفکرشان» حکومت را تحویل امام زمان بدهند. این است آنچه در قالب «خواستههای» مردم از سوی «فاشیست ـ مسلمانها» مطرح میشود.
درایتی در ادامة سخنان ابلهانة خود فتوی میدهد که وقتی دستگاههای قانونی وظائف خود را درست انجام نمیدهند، مردم باید به خیابانها بریزند. روشنتر بگوئیم، فعلة فاشیسم «مردم» را به ابزار تأمین اهداف اربابانشان در ایران تبدیل کردهاند، حال آنکه برای «مردم» کذا این امکان وجود ندارد که بر عملکرد دستگاههای «قانونی» اعمال نظارت کنند. این چرندیات تداوم همان مزخرفات خمینی است که ضمن جیرهخواری از کیسة دربار پهلوی بر ضد شاه هم سخنرانی به راه میانداخت، و سرانجام با عنایات آمریکا تبدیل شد به «رهبر انقلاب!» مشاور خاتمی هم میپندارد آستان مقدس سازمان سیا هنوز میتواند با «مردم» برایاش معجزات کند:
«وقتی حاکمیت به خواستهها تن نمیدهد باید منتظر عواقب آن نیز باشد [...] زمانیکه دستگاههای قانونی نمیتوانند وظایف خودشان را درست انجام دهند مردم باید به خیابانها بیایند.»
البته درایتی در بعضی موارد تا حدودی حق دارد، چرا که اگر در کشور ایران دستگاههای قانونی میتوانستند وظایف خود را انجام دهند، جای امثال محمد خاتمی و همپالکیهایاش در باغ وحش بود، نه در رأس هرم قدرت. مشاور خاتمی بهتر است بجای مهملبافی توضیح دهد که این «خواستهها» اصولاً چیست، و از سوی کدام محفل مطرح شده؟ چون تا آنجا که ما میدانیم خواستة ملت ایران، تداوم نظام نکبت و ادبار «اسلام مدرن»، دین نجاتبخش، اسلام انسانساز، حقوقبشر قرآنی و به طور کلی نظام توحش «علوی» نیست. حکومت سنگسار و قصاص و تعدد زوجات خواستة ملت ایران نیست.
روز گذشته در مورد خبر «صدور پردة بکارت از چین به کشورهای عرب مسلماننشین» در فیگارو، یکنفر پیامی به این مضمون گذاشته بود:
«قرمساق خشمگین، پرسوناژ اصلی جهان مسلمانان است. در تخیلات این جامعة چوپانی و پدرسالار، که دو نسل پیش در آن ربودن چارپایان فعالیت مهمی به شمار میآمد (زنان به عنوان بخشی از احشام، در برابر احشام به عنوان مهریه رد و بدل میشوند)، تعجبی ندارد که ناموس (و سرمایه) خانوادگی زیر دامن دختران قرار داشته باشد. از اینرو جنایت و خونریزی در این جامعة مزور و دورو، به صورت قتلهای ناموسی بروز میکند. جنایاتی که توسط «حماس» به «کمال» رسیده. این سازمان زنان خیانتکار و دختران بیناموس را با کمربند انفجاری برای اجرای عملیات انتحاری اعزام میکند [تا مرگشان حداقل مفید به فایده باشد.]»
حال بازگردیم به دلیل اعتراض نمایندگان اصولگرای مجلس مصر به تجارت موهن و واردات پردة بکارت «یدکی!» نمایندگان چنین استدلال کردهاند که این کالای خاص مشوق «وسوسه» و «فسق و فجور» است. به گزارش آسوشیتدپرس، شیخ عبدالموعاتیبایونی، عضو مرکز تحقیقات اسلامی، بالاترین مرجع قضائی «الازهر» چنین فرموده:
«این کالا مشوق روابط جنسی غیرقانونی است [...] در فرهنگ اسلامی رابطة جنسی خارج از ازدواج ممنوع است.»
و اما بشنویم از فمینیستهای بینوای جهان اسلام! خانم «مروا رکحا»، نویسندة مصری میفرمایند، این پاسخی است به فریبکاری مردان که هیچ ممنوعیتی برایشان وجود ندارد! میبینیم ک هیچکس به اشکال اصلی اشاره نمیکند. شیوخ خودفروخته با تکرار ترهات مقدس به دفاع از توحش دینی مشغولاند و فمینیستنمایان یا همان حاجیههای «مدرن» اندرون هم دفاع از حقوق زنان را با «دهن کجی به مردان» در ترادف قرار دادهاند.
مسائل سیاسی جمکران به ویژه در مورد انتخابات دقیقاً از همین الگوی بلاهتپرور، استعماری و جهانسومی پیروی میکند. دارودستة موسوی خود را برندة انتخاباتی میدانند که تعداد شرکت کنندگان و نتایجاش را از پیش گاوچرانها تعیین کردهاند! چون به ادعای اینان «مردم» با خامنهای مخالفاند، و باز هم به ادعای اینان خامنهای طرفدار احمدی نژاد است. حال آنکه اصلاً چنین نیست! از سوی دیگر گروه احمدی نژاد هم با تکیه بر «محبوبیت مردمی» و تأئید شورای نگهبان، خود را دولت قانونی ایران جا زده. در صورتیکه ملت ایران با عدم استقبال از گروه موسوی ثابت کرد میرحسین موسوی، محمدخاتمی و کل این حکومت را مردود میشمارد.
شهر خاموش من! آن روح بهارانت کو؟
شور شیدائی و انبوه هزارانت کو؟
(شفیعی کدکنی)
[...]
آنچه میخواهم نمیبینم
آنچه میبینم نمیخواهم
اگر خواهان استقرار دمکراسی در ایران هستید، از شرکت در تظاهرات خیابانی حتی تظاهرات مجاز خودداری کنید. کسی که میگوید «مرگ بر دیکتاتور»، خواهان دمکراسی نیست، خواهان نشاندن یک دیکتاتور دیگر بجای دیکتاتور فعلی است. کسانی که با شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «اللهاکبر» تظاهرات میکنند، هدفشان جایگزین کردن فاشیسم فرسوده با فاشیسم تازه نفس است. شیوة اینان همان شیوة فرسودهای است که سیسال پیش با شعار فریبندة «استقلال، آزادی» در واقع پیرامون «مرگ» و «ابهام» ایجاد «اجماع» کرد تا با تحمیل توحش حکومت اسلامی به ملت ایران، منافع سازمان ناتو را در کل منطقه تأمین کند.
گویا سازمان سیا رویای تکرار تجربة شیرین 22 بهمن 1357 را در سر میپروراند که رسانة رسمی حکومت اسلامی به سخنگوی روسپیهای سیاسی محفل کیهان تبدیل شده:
«حضور افراد در خیابانها و شرکت در تظاهرات حق طبیعی آنها است و معتقدم این روند باید مورد تأئید همه نیز قرار بگیرد.»
این سخنان ابلهانه و گوسالهپسند «درایتی»، مشاور محمد خاتمی است. مشاور خاتمی شیاد چه اسم با مسمائی دارد! درایتی مانند همة فاشیستها، البته در کمال درایت «حق طبیعی» را بجای حقوق «قانونی» نشانده. این مزخرفات با کد: 720206 در حنازرچوبه، مورخ 15 مهرماه 1388 انتشار یافته. میبینیم که سبزپوش شدن هیلاری کلینتون و پاپ، رهبرفاشیستهای جهان باعث دلگرمی محفل کودتای 22 بهمن شده، اعضای آن به هذیانگوئی افتادهاند. اگر «مردم» کذا یعنی عملة تحکیم وحدت و دانشجویان «لیفهرال» برای «تجمع غیرمجاز» به پرداخت جریمة نقدی محکوم شوند، محمد خاتمی و شرکاء متوجه خواهند شد که جیره و مواجب دریافتی از کارخانة رجالهپروری را نمیتوانند به ابزار تأمین منافع اربابان در لندن و واشنگتن تبدیل کنند.
در همین راستا ما از «راهپیمائی در برلن» حمایت نمیکنیم دلیل هم روشن است. هیچیک از دمکراسیهای غرب از استقرار دمکراسی در ایران حمایت نکرده و نخواهند کرد. این اصل اساسی را به یاد داشته باشیم که «منافع ملی» ما با منافع دیگر کشورها همسوئی ندارد. در ضمن به برگزارکنندگان بسیار «شریف» و «میهن دوست» راهپیمائی برلن توصیه میکنیم که پیش از برنامهریزیهای «مدبرانه» در کشورهای غربی، در مورد روابط تجاری کشور میزبان با حکومت جمکران تحقیقات مختصری به عمل آورند. آلمان بزرگترین شریک تجاری حکومت گورکنهاست. حدود 5 هزار شرکت آلمانی در ایران فعالاند، حال باید پرسید به چه دلیل در این کشور برای مخالفان فرضی حکومت اسلامی مجوز تجمع و راهپیمائی هم صادر میشود؟ هدف دولت آلمان استقرار دمکراسی در ایران است، یا اعمال فشار بر حکومت جمکران جهت چپاول بیشتر ما ملت؟
پاسخ به این پرسش سیسال پیش در نشست گوادالوپ، و سالها بعد در «کنفرانس برلن» داده شده. حاکمیت آلمان پیرو سیاستهای آمریکا در ایران است: سفلهپروری و تبدیل زباله به اوپوزیسیون جهت سرکوب و چپاول ایرانیان. کوبیدن بر طبل «دفاع از حقوق بهائیان ایران» بجای «دفاع از حقوق بشر» در چارچوب همین سیاست قرار میگیرد.
پیشتر در اینباره مفصلاً توضیح دادهایم و نیازی به تکرار مکررات نمیبینیم. دفاع از حقوق بشر در ایران حقوق همة ایرانیان، خارج از تعلقات قومی و مذهبی را شامل میشود. حال آنکه شعار پوچ و استعماری «دفاع از حقوق بهائیان ایران» چنین القاء میکند که حکومت اسلامی در کشور ایران حقوق انسانی همة ایرانیان را رعایت میکند جز حقوق بهائیان. میدانیم که چنین نیست. موضوع به دین و مذهب هیچ ارتباطی ندارد، حکومت سفاک اسلامی حتی حقوق مسلمانان شیعه و سنی مذهب را هم رعایت نمیکند. کسانیکه ادعا میکنند در ایران فقط حقوق بهائیان نقض میشود در همان جبهة فاشیستهای آشپرست نشستهاند. گروه آشفروشان هم بیشرمانه چنین القاء میکند که در ایران، مردان از حقوق انسانی برخوردارند و فقط حقوق زنان است که رعایت نمیشود! در صورتیکه قانون اساسی حکومت اسلامی مصداق بارز نقض حقوق بشر در تمامی ابعاد آن است. حال که صحبت از «قانون» و «حقوق بشر» شد، بازگردیم به جنگ زرگری دو گروه آبمنگلها، و سخنرانی آخوندکدیور که در وبلاگ «تجارت موهن» هم به آن اشاره کردیم.
به گواهی همة وبلاگهائی که طی رقابتهای «انتخاباتی» در حکومت جمکران نوشتیم هدف برنامة مفتضحانة «انتخابات» جمکران فقط «گسترش تقدسها» جهت «تخریب انسان» بود. نامه نگاریهای احمقانة آخوند کروبی به پاسدار شریعتمداری و پاسخهای ابلهانة حاجفرجدباغ به محمود دولتآبادی، همچون آشوبهای آخوند کروبی در دانشگاه شاهدی است بر این مدعا. عربدهجوئی میرحسین موسوی و کروبی به بهانة «تقلب» نیز بخشی است از همین برنامة تخریب.
موضوع برخلاف آنچه آخوندکدیور و جناح خامنهای مطرح میکنند این نیست که یکطرف قانونشکنی کرده! به هیچ عنوان! قانونشکنی هم از جانب دولت و هم از سوی دارودستة خاتمی صورت پذیرفت. گروه میرحسین موسوی با نقض آشکار قوانین مردم را به تظاهرات بدون مجوز فراخواند، و نیروهای انتظامی هم چند روز نقش تماشاچی ایفا کردند، و به قول فرماندة یکی از گروههای سرکوب، «کرامت به خرج دادند!» در واقع ایشان خیلی بیجا کردند که «کرامت» نشان دادند. نیروی انتظامی موظف است نظم و امنیت را در جامعه تأمین کند. نظم و امنیت جامعه هم کرامتبردار نیست. اصل مطلب این است که وزارت کشور هیچ ممانعتی از برگزاری تظاهرات غیرمجاز به عمل نیاورد. در این مورد هم وزیر کشور میباید پاسخگو باشد، که نیست! همچنانکه شاهدیم هیچ نامی از صادق محصولی، وزیر کشور وقت برده نمیشود!
و اما پس از درگیریها نیز فعالیتهای میرحسین موسوی و شرکاء همچنان ادامه داشت در صورتیکه، خارج از زندانیان تزئینی همچون بهزاد نبوی و حجاریان و غیره، عدة زیادی به جرم شرکت در تظاهرات دستگیر و زندانی شده بودند و محمد خاتمی با وقاحت تمام از برگزاری «رفراندوم» برای پذیرفتن نتایج انتخابات سخن میگفت. ایشان میفرمودند، رفراندوم کنیم، اگر «مردم» نتیجة انتخابات را پذیرفتند، ما هم میپذیریم. درصورتیکه این «مردم» نیستند که باید نتیجة انتخابات را بپذیرند. اینجاست که دست فاشیستهای قانونشکن رو میشود.
به فرض اینکه بپذیریم در تئوکراسی انتخابات میتواند وجود داشته باشد، روند قانونی این است که پس از برگزاری انتخابات نتایج تأئید شده توسط وزارت کشور، باید به تأئید شورای نگهبان برسد، نه به تأئید «مردم» در کوچه و خیابان! حکومت اسلامی طی سه دهه با تکیه بر تل فاقد هویتی به نام «مردم» عملاً به سرکوب ملت ایران پرداخت، و میپندارد هنوز هم با توسل به همین «مردم» میتواند میرحسین موسوی را به «مخالف» تبدیل کند. حضرات برای حقنه کردن موسوی به ما ملت بر همان آمار دروغین اهدائی رسانههای ارباب در غرب تکیه کردهاند. اگر به یاد داشته باشیم، شرکت 85 درصدی رأی دهندگان در انتخابات ایران نخستین بار توسط گاوچرانها در بوق گذارده شد، با یک هدف مشخص: تأمین مشروعیت «مردمی» و نه قانونی، برای حکومتی که سیسال پیش نیز در پس پردة «حضور مردم» با کودتای ارتش ناتو در ایران استقرار یافت.
کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهة اسب و هیاهوی سوارانت کو
[...]
نتیجة تأئیدات الهی گاوچرانها این است که امروز هر دو جناح حکومتی و ظاهراً مخالف خود را محبوب 40 میلیون ایرانی عاقل و بالغ معرفی میکنند! انعکاس سخنان احمقانة مصطفی درایتی، بدون هیچگونه تفسیری در «حنازرچونه»، تحت عنوان «مشاور خاتمی از حضور آشوبطلبان در خیابانها حمایت کرد»، نشانة همسرائی این دو جناح در سرکوب ملت ایران است. به عبارت دیگر به مصداق «سکوت علامت رضاست»، حنازرچوبه نقش شیپور محمد خاتمی را بر عهده گرفته، سخنان مضحک مشاور او را نیز بدون نقد و بررسی تحویل مخاطب میدهد.
سوت و کور است شب و میکدهها خاموشاند
[...]
آسمانت، همه جا، سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانات کو؟
[...]
درایتی چه میگوید؟ میگوید تظاهرات «حق طبیعی» افراد است. حال آنکه «حق طبیعی» همان حقی است که در جنگل اعمال میشود: در جنگل حق با «زور» است. حیوان قویتر همواره در برابر حیوانات ضعیفتر «حق» دارد. به گفتة آخوند کدیور علی هم مصداق حق است! در صورتیکه در جامعة بشری «قانون» حاکم است و افراد «حق قانونی» دارند. اگر به یاد داشته باشیم پیشتر حاج عباس میلانی هم شرکت در انتخابات را «حق طبیعی» خوانده بود. در واقع محفل کودتای 22 بهمن همچنان به نشخوار تولیدات محفل «هوور» و دیگر مراکز گسترش توحش غرب مشغول است. بله، با تکیه بر همین تولیدات «گرانبها»، بینالملل فاشیسم «قانون جنگل» و «منطق علوی» را بجای «قانون» مینشاند و مطالبات خود را نیز خواستههای مردم ایران جلوه میدهد، البته از زبان مزدوراناش.
درایتی به حنازرچوبه میگوید، حاکمیت باید به خواستهها تن دهد، اگر نه مردم باید به خیابان بیایند و همه باید از تجمع مردم حمایت کنیم تا آنها به خواستههایشان برسند! البته این «خواستهها» همچنانکه میدانیم نشستن جلادی به نام میرحسین موسوی بجای احمدینژاد است. به عبارت دیگر درایتی چنین القاء میکند که «مردم» میخواهند به دوران امام روشن ضمیر موسوی بازگردند تا ایشان و همسر «روشنفکرشان» حکومت را تحویل امام زمان بدهند. این است آنچه در قالب «خواستههای» مردم از سوی «فاشیست ـ مسلمانها» مطرح میشود.
درایتی در ادامة سخنان ابلهانة خود فتوی میدهد که وقتی دستگاههای قانونی وظائف خود را درست انجام نمیدهند، مردم باید به خیابانها بریزند. روشنتر بگوئیم، فعلة فاشیسم «مردم» را به ابزار تأمین اهداف اربابانشان در ایران تبدیل کردهاند، حال آنکه برای «مردم» کذا این امکان وجود ندارد که بر عملکرد دستگاههای «قانونی» اعمال نظارت کنند. این چرندیات تداوم همان مزخرفات خمینی است که ضمن جیرهخواری از کیسة دربار پهلوی بر ضد شاه هم سخنرانی به راه میانداخت، و سرانجام با عنایات آمریکا تبدیل شد به «رهبر انقلاب!» مشاور خاتمی هم میپندارد آستان مقدس سازمان سیا هنوز میتواند با «مردم» برایاش معجزات کند:
«وقتی حاکمیت به خواستهها تن نمیدهد باید منتظر عواقب آن نیز باشد [...] زمانیکه دستگاههای قانونی نمیتوانند وظایف خودشان را درست انجام دهند مردم باید به خیابانها بیایند.»
البته درایتی در بعضی موارد تا حدودی حق دارد، چرا که اگر در کشور ایران دستگاههای قانونی میتوانستند وظایف خود را انجام دهند، جای امثال محمد خاتمی و همپالکیهایاش در باغ وحش بود، نه در رأس هرم قدرت. مشاور خاتمی بهتر است بجای مهملبافی توضیح دهد که این «خواستهها» اصولاً چیست، و از سوی کدام محفل مطرح شده؟ چون تا آنجا که ما میدانیم خواستة ملت ایران، تداوم نظام نکبت و ادبار «اسلام مدرن»، دین نجاتبخش، اسلام انسانساز، حقوقبشر قرآنی و به طور کلی نظام توحش «علوی» نیست. حکومت سنگسار و قصاص و تعدد زوجات خواستة ملت ایران نیست.
روز گذشته در مورد خبر «صدور پردة بکارت از چین به کشورهای عرب مسلماننشین» در فیگارو، یکنفر پیامی به این مضمون گذاشته بود:
«قرمساق خشمگین، پرسوناژ اصلی جهان مسلمانان است. در تخیلات این جامعة چوپانی و پدرسالار، که دو نسل پیش در آن ربودن چارپایان فعالیت مهمی به شمار میآمد (زنان به عنوان بخشی از احشام، در برابر احشام به عنوان مهریه رد و بدل میشوند)، تعجبی ندارد که ناموس (و سرمایه) خانوادگی زیر دامن دختران قرار داشته باشد. از اینرو جنایت و خونریزی در این جامعة مزور و دورو، به صورت قتلهای ناموسی بروز میکند. جنایاتی که توسط «حماس» به «کمال» رسیده. این سازمان زنان خیانتکار و دختران بیناموس را با کمربند انفجاری برای اجرای عملیات انتحاری اعزام میکند [تا مرگشان حداقل مفید به فایده باشد.]»
حال بازگردیم به دلیل اعتراض نمایندگان اصولگرای مجلس مصر به تجارت موهن و واردات پردة بکارت «یدکی!» نمایندگان چنین استدلال کردهاند که این کالای خاص مشوق «وسوسه» و «فسق و فجور» است. به گزارش آسوشیتدپرس، شیخ عبدالموعاتیبایونی، عضو مرکز تحقیقات اسلامی، بالاترین مرجع قضائی «الازهر» چنین فرموده:
«این کالا مشوق روابط جنسی غیرقانونی است [...] در فرهنگ اسلامی رابطة جنسی خارج از ازدواج ممنوع است.»
و اما بشنویم از فمینیستهای بینوای جهان اسلام! خانم «مروا رکحا»، نویسندة مصری میفرمایند، این پاسخی است به فریبکاری مردان که هیچ ممنوعیتی برایشان وجود ندارد! میبینیم ک هیچکس به اشکال اصلی اشاره نمیکند. شیوخ خودفروخته با تکرار ترهات مقدس به دفاع از توحش دینی مشغولاند و فمینیستنمایان یا همان حاجیههای «مدرن» اندرون هم دفاع از حقوق زنان را با «دهن کجی به مردان» در ترادف قرار دادهاند.
مسائل سیاسی جمکران به ویژه در مورد انتخابات دقیقاً از همین الگوی بلاهتپرور، استعماری و جهانسومی پیروی میکند. دارودستة موسوی خود را برندة انتخاباتی میدانند که تعداد شرکت کنندگان و نتایجاش را از پیش گاوچرانها تعیین کردهاند! چون به ادعای اینان «مردم» با خامنهای مخالفاند، و باز هم به ادعای اینان خامنهای طرفدار احمدی نژاد است. حال آنکه اصلاً چنین نیست! از سوی دیگر گروه احمدی نژاد هم با تکیه بر «محبوبیت مردمی» و تأئید شورای نگهبان، خود را دولت قانونی ایران جا زده. در صورتیکه ملت ایران با عدم استقبال از گروه موسوی ثابت کرد میرحسین موسوی، محمدخاتمی و کل این حکومت را مردود میشمارد.
شهر خاموش من! آن روح بهارانت کو؟
شور شیدائی و انبوه هزارانت کو؟
(شفیعی کدکنی)
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت