مجموعة جادوئی!
...
آمریکا برای ممانعت از استقرار صلح بین اسرائیل و کشورهای منطقه و همچنین برای گریز از مذاکرات مستقیم با حکومت دست نشاندة خود در ایران، دو جنگ در محور «تفلیس ـ تهران ـ تلآویو» به راه انداخت که در هر دو نیز شکست خورد: جنگ 33 روزه و جنگ قفقاز.
در تأئید مطالب «نوزاد و سیاست» تکرار میکنیم، آنگلوساکسونها قصد دارند با توسل به ابزار جادوئی «مردم»، «حاکمیت مردم» و «دین ضداستبداد» از فروپاشی حکومتطالبان جمکران جلوگیری به عمل آورند. به همین دلیل است که مزدورانشان در داخل و خارج مرزها برای پنهان کردن دست استعمار، میکوشند چنین وانمود کنند که آیاتعظام همواره «در کنار مردم» بوده، «مردم» همه کارهاند، هر چه این «مردم» بخواهند همان خواهد شد، و اگر سیسال پیش از سلطنت پهلوی به نکبت و ادبار خمینی رسیدیم فقط به دلیل «خواست مردم» بوده! هدف این پروپاگاند استعماری که آن را همزمان در بیانیههای مضحک موسوی و تبلیغات حزب عوامفریب توده مشاهده میکنیم، نادیده گرفتن بازوی اصلی سرکوب استعماری یعنی نیروهای «نظامی ـ امنیتی» و لباسشخصیهاست که هیچ حسابی به حکومت مفلوک جمکران پس نمیدهند و مستقیماً از سازمان سیا دستور میگیرند. بدون همکاری این «نیروها» هیچیک از کودتاهای سیسال اخیر از جمله اشغال سفارت آمریکا، برکناری بنیصدر و ... و کودتای شبهانتخابات اخیر به وقوع نمیپیوست.
اتفاقاً کودتاچی واقعی مراسم مضحک مارگیری همان گروه «اصلاحطلب» است که با تکیه بر آمار ساخته و پرداختة سازمان سیا، یعنی شرکت فرضی 85 درصد از ایرانیان در معرکة مهوع مارگیری، طرف مقابل، یعنی همدستانخود را به کودتا متهم میکند. گروه مدعی «اصلاحطلبی» که دست در دست نهضت منفور «عاظادی» از بدو استقرار حکومت توحش اسلامی به بحران آفرینی در پوشش «نبرد با آمریکا» و «اسرائیل» مشغول است، در هماهنگی کامل با گروه احمدینژاد کودتای خردادماه را سازمان داد. در داخل هدف این کودتا استقرار محفل کودتای 22 بهمن در جایگاه اوپوزیسیون بود. این توطئه در سطح جهانی دو هدف مشخص را دنبال میکرد. از یکسو، ممانعت از برگزاری مذاکرات مستقیم بین آمریکا و نوکراناش در جمکران، جهت حفظ آبروی ارباب در افکارعمومی جهان، و از سوی دیگر، پشتگوش انداختن مذاکرات هستهای با گروه «1 + 5» جهت تداوم تهدید اتمی روسیه توسط آمریکا. میتوان گفت که توطئة کودتا تا حدودی به نخستین هدف خود دست یافت ولی همچنانکه شاهدیم در هدف مهمتر یعنی تبدیل حکومت اسلامی به پاکستان دوم شکست خورد. مگر اینکه دانشجونمایان ریزهخوار ساواک طی چند روز آینده «معجزه» کنند! چون تجهیز گورکنها به سلاح هستهای از اهداف استراتژیک آنگلوساکسونها برای حفظ محور «تفلیس ـ تهران ـ تلآویو» به شمار میرود.
حال مروری داشته باشیم به عملکرد محفل کودتای 22 بهمن که شامل نهضتعاظادی و «پیروان خط امام» میشود. این گروه که در ظاهر خود را مخالف نهضت کذا معرفی میکرد، هدفاش از مخالفنمائی تبدیل تشکل مزدور آمریکا به اوپوزیسیون حکومت اسلامی بود. برنامة سرشار از نبوغ رضویفقیه برای «مسابقات مارگیری» خردادماه 1388 نیز نسخهبرداری از همین الگوی فرسودة سازمان سیا به شمار میرود. برنامهای جهت «اوپوزیسیونسازی» در ایران، از طریق لیبرال نمایاندن گروه محمد خاتمی و تکیه بر دانشجونمایان جیرهخوار ساواک جهت ایجاد آشوب و بحران برای سرکوب مخالفان واقعی حکومت روضهخوانها.
البته اهداف این برنامة پوسیده همچنانکه در بالا اشاره کردیم، به مراتب از تعیین رئیس قوة مجریه برای حکومت چاه جمکران فراتر میرود. تحرکات گروه «موسوی ـ کروبی» و در واقع کل حکومت ملایان تهدید روسیه از طریق تداوم بحران هستهای برای تأمین منافع اربابان در لندن و واشنگتن بود. و از آنجا که این عملیات ابلهانه با شکست روبرو شد، اینک رادیوفردا و دیگر بوقهای سازمان ناتو میکوشند حل بحران هستهای را به حساب میرحسین موسوی، جلاد ساواک بنویسند! در نتیجه همة رادیوهمبونهها به نقل از میرحسین موسوی تیتر زدهاند، «ما بمب اتمی نمیخواهیم!» بهتر است میرحسین موسوی به ما بگوید چرا به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت، در دورة سردار اکبر سازندگی و محمدخاتمی از این بلبل زبانیها نمیکرد؟ آیا ایشان در جریان فعالیتهای غیرمجاز این دولتها نبودند یا آنزمان منافع ارباب چنین ایجاب میکرد که میرحسین موسویها «احساس تکلیف» نکنند؟ پیش از ادامة مطلب بهتر است نگاهی داشته باشیم به تقابل کاذب نهضت عاظادی و «پیروان خط امام» طی سیسال موجودیت حکومت جمکران.
در واقع پس از نارضایتی عمیق ایرانیان از حکومت سرکوب شیخ مهدی بازرگان، «پیروان خط امام»، طبق فرامین گروه برژینسکی با اشغال سفارت آمریکا زمینة تحریم اقتصادی و جنگ با عراق را فراهم آوردند تا پایههای لرزان حکومت توحش با تکیه بر این خیمهشببازی بتواند مستحکم شود. البته این عملیات خائنانه ظاهراً تضاد گروگانگیران با دولت خیابانی شیخ مهدی را به همة شوتوپرتها ثابت میکرد، ولی در واقع اشغال سفارت آمریکا در راستای سیاست کاخ سفید جهت تحمیل تحریم اقتصادی و جنگ به ملت ایران، و تبدیل نهضت کذا به اوپوزیسیون حکومت بود.
مهدی بازرگان پس از استعفا از نخست وزیری همچنان در شورای انقلاب عضویت داشت و ضمن غرغر، در جام جمکران شو «اسلام خوب» اجرا میکرد. کاروان خردجال میرحسین موسوی و کروبی نیز در مسیر مشابهی گام برمیدارد. با این تفاوت که قرار است اینان یک شبکة تلویزیونی «مستقل» داشته باشند تا «اسلام مستقل» و «مردمی» را به خورد ملت ایران بدهند. چرا؟ چون سازمان ناتو میپندارد که برای تامین منافع خود بازهم میتواند به ابزار جادوئی «دین» و «مردم» تکیه کند. و البته برای «عقیده سازی» بر محور مزخرفاتی همچون «حاکمیت مردم»، «دین ضداستبداد» و «روحانی مدافع مردم» و ... ابزار لازم را در اختیار دارد.
به عنوان نمونه امروز بیانیهای خطاب به «ملت شریف ایران» صادر شده که عبدالعلی بازرگان، بهاره هدایت و جمعی دیگر از اسلامفروشان و آخوندپرستان آنرا امضاء کردهاند. در این بیانیة مضحک آمده است که، روحانیت شیعه پیش از «انقلاب»، یعنی همان کودتای 22 بهمن، از نظر مالی به حکومت وابسته نبود، ولی پس از انقلاب جمعی از این روحانیت «مستقل» فریب خورده و مناصب حکومتی را پذیرفتهاند و این امر چهرة درخشان دین مبین و روحانیت مستقل را خدشهدار کرده! همینجا توضیح دهیم که در اقتصاد وابسته به نفت در دوران پیش از کودتای 22 بهمن چنبرة نفوذ اقتصادی دولت آنچنان گسترده بود که ادعای عدم وابستگی یک قشر اجتماعی همچون آخوندهای شیعه به حکومت فقط میتواند از ذهن علیل نوکران استعمار تراوش کند. این آخوندها نه تنها از طریق خمس و زکات مستقیماً به بازاریانی متصل شده بودند که از دلارهای نفتی و اعتبارات ویژة وزارت بازرگانی جهت واردات و فروش محصولات تولیدی غرب استفاده میکردند، که حتی طی دوران «پرافتخار» صدارت امیرعباس هویدا، جهت تروخشککردن آیاتعظام بودجهای سری در نخستوزیری پیشبینی شده بود. در واقع زمانیکه دولت آموزگار به دستور اربابان در واشنگتن این بودجة کلان را قطع کرد هیاهو و مخالفتهای گستردة اوباش حوزه و بازار بر علیه دولت وقت آغاز شد.
از سوی دیگر در دوران پهلوی بسیاری از آیاتعظام مستقیماً به سرمایهدار تبدیل شده، مجموعههائی مختلف و ظاهراً «غیرمرتبط» با بنیاد شیعة اثنیعشری را به صورت تجارتخانه اداره میکردند که «شهید» آیتالله صدوقی یکی از مهمترینشان به شمار میرفت. در واقع، گسترش نظریة گوساله پسند عدم وابستگی ملایان به دربار و اقتصاد دولتی یکی از مهمترین ابزار جهت توجیه حکومت اسلامی به شمار میرود. این ادعای ابلهانه به دلیل نبود بحث و گفتگو در مورد ساختارهای مختلف اقتصادی در کشور توسط اوباش استعمار و آخوندپرستان، از همه رنگ و قماش بر سر زبانها افتاده است. با این وجود، به عملة نهضتعاظادی و دوستان و همپالکیهایشان توصیه میکنیم از این شکرخوریها، حداقل در فضای مجازی دست بردارند؛ این نوع «تاریخسازی» و جفنگبافی فقط میتواند تتمة آبروی نداشتهشان را بر باد دهد.
به هر تقدیر امضاء کنندگان بیانیة کذا پس از ارائة چنین مزخرفاتی برای حفظ «حقوق شهروندان» خواهان دخالت همین «آیات عظام» هم شدهاند. بله، از آنجا که آخوند جماعت مدافع واقعی حقوق انسانی است، و به ویژه مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر را به رسمیت میشناسد، برای دفاع از حقوق شهروندان فقط میباید به آخوند متوسل شد! البته ما از ارادت اعضای نهضت «عاظادی»، عملة تحکیم وحدت، مشارکتچیها و حزب توده به آخوندجماعت هیچ تعجب نمیکنیم، زندهیاد کسروی دههها پیش از کودتای 22 بهمن به «پیوند دیرین اوباش و دستاربند» اشاره کرده.
به گواهی تاریخ معاصر ایران، مجموعة جادوئی «اوباش ـ دستاربند» همواره در خدمت کارخانة رجاله پروری بوده که سیاست خود را از یک سو با «فتوی» و از سوی دیگر با «ترور» اعمال میکند، و به همین دلیل است که این مجموعة جادوئی به دو ابهام «دین» و «مردم» اینچنین ارادت میورزد. این مجموعه را در وبلاگ «نوزاد و سیاست» به «اسب ترویا» تشبیه کردیم چرا که «اسب ترویا» مانند «دین» و «مردم» آنچه مینماید نیست. این اسب فربه چوبی، تجلی فریب و نیرنگ است. یونانیان با توسل به این اسب چوبین یکبار در جنگ پیروز شدند، ولی اسب ترویای کارخانة رجاله پروری اسبی است جادوئی. اسب کذا، یعنی مجموعة دستاربند و اوباش، هر بار که ملت ایران برای گسستن زنجیرهای استبداد و توحش به پاخاسته نقش پیاده نظام استعمار را ایفا کرده.
ما کودکان زیرک این قرن ای رفیق
از نسل ابلهان کهن بودیم
[...]
نسلی که اسب فربه چوبین را
چون مهرهای به عرصة شطرنج خود نهاد
وان اسب بیسوار گروهی پیاده زاد
یک، یک پیادگان را در خانهها نشاند
[...]
(نادر نادرپور)
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت