فلاکتیان!
...
در این شبی که روزنهها تیرگی گرفت
ما را هنوز دیدة امید روشن است
عصای سلیمان حکومت گورکنها در حال خرد شدن است. این خبری بود که از زبان بنیامین نتانیاهو در رادیوفردا انتشار یافت. در واقع نخستوزیر اسرائیل گفته بود حکومت ایران تضعیف شده، و ما هم بلافاصله متوجه شدیم ایشان تلویحاً به حکومت گورکنها هشدار میدهند که بندتنبانشان در حال پاره شدن است. پیشتر گفته بودیم که حکومت جمکران و مخالفنمایاناش به برکت نبرد فرضی با اسرائیل و جنجال احمدینژاد پیرامون هولوکوست سی سال است دوام آوردهاند، ولی مگر یک بند تنبان چند سال میتواند اینهمه فشار سیاسی متحمل شود؟
باری! میدانیم که در راستای تأمین منافع غرب و تداوم حکومت «فلاکتیان» لازم است «تحریم اقتصادی» بر ملت ایران تحمیل شود و حکومت گورکنها نیز در «انزوای سیاسی» قرار گیرد. این است رمز دوام و بقای حکومت توحش. حکومتی که به کوشش ایالات متحد و دیگر اعضای سازمان ناتو در ایران استقرار یافته، و با سرکوب نظامی، بحرانسازی به بهانة «نبرد با آمریکا و اسرائیل» و جنگ با عراق و اینک با توسل به بحران دستساز هستهای به زندگی نکبتبار خود ادامه میدهد. حکومتی که به خشتک جادوئی حکومت اسرائیل وصل شده و از همان مکان «مقدس» برای پس گرفتن قدس شریف به نبرد با اسرائیل هم مشغول است. بله، ما هنوز امکانات و فناوریهای حکومت چاه جمکران را نمیشناسیم. این حکومت هر چه آمریکا و انگلستان و شرکایشان در سازمان ناتو بگویند، عکس آنرا انجام میدهد و اقتدار خود را به جهانیان ثابت میکند. به عنوان نمونه اگر آمریکا از سرکوب ملت ایران انتقاد کند، بلافاصله سازمان تبلیغات اسلامی متن سخنرانی آیندة رهبری را چنین تنظیم میکند:
«[...] مردم جزو نظام اسلامی هستند[...]»
به این ترتیب منظور استعمار تأمین میشود. 30 سال است که سازمان جنایتکار ناتو با توسل به همین شیوة جادوئی که «واژگوننمائی» خوانده میشود ضمن حمایت از حکومت سنگسار و قصاص به سرکوب و تاراج ملت ایران مشغول است و همچون نوکراناش در جمکران میپندارد که این سیاست هرگز فرسوده نخواهد شد. آری، در راستای «حفظ وضع موجود» است که هر چه رسانههای انگلستان و فرانسه در مورد تحمیل تحریمها به ایران مطرح میکنند، به فاصلة چند روز از زبان الکن و قلم مبتذل فلاکتیان و نانخورهای اکبر بهرمانی در غرب و در سایتهای «مستقل» منتشر میشود؛ همزمان، مقامات جمکران مطالبات ملت ایران را نیز به «دشمن» نسبت میدهند!
به این منظور سایت «بیبیسی» دوباره حاجیه شیرین عبادی را از پستو بیرون کشیده تا ایشان ضمن گلایه از انگلستان، مطالبات غرب از ملت ایران را در پوشش دفاع از «حقوق بشر» مطرح کند! چرا که در ذهن علیل امثال عبادی، غربیها خیلی مدافع حقوق بشراند. نمونهاش را همین هفته در «کاله» شاهد بودیم. عراقیها و افغانهائی که به دلیل اشغال نظامی کشورشان آوارة فرانسه شدهاند تا خود را به انگلستان برسانند مورد تهاجم پلیس فرانسه و سگهای جرمنشپرد قرار گرفتند، چون به صورت «غیرقانونی» وارد خاک این کشور شده بودند! میدانیم که حضور ارتش ناتو در عراق و افغانستان و تبدیل ایندو کشور به ویرانه در چارچوب مقررات است و به طریق «قانونی» صورت گرفته!
باری، از آنجا که اوضاع حکومت گورکنها خراب به نظر میرسد بلندگوهای استعمار در داخل و خارج مرزها به کار افتادهاند. عبادی در «بیبیسی»، خامنهای هم در جمکران! حاجیه عبادی که همچون دیگر «بیسران مسکین» حکومت اسلامی در هر فرصتی زبان به مداحی ولینعمتان حکومت در غرب میگشاید، به سایت کذا میگوید، بریتانیا از آنجا که نمیخواهد در مذاکرات هستهای مشکلی ایجاد شود، سرکوب مردم ایران را نادیده گرفته. به عبارت دیگر عبادی مفلوک تلویحاً ادعا میکند که بریتانیا، هم مدافع حقوقبشر است هم خواهان حل بحران هستهای. ظاهراً تحفة محفل نوبل به دلیل کوری و کری نه تنها از حمایت انگلستان از تجهیز گورکنها به سلاح هستهای، که از جنایات بریتانیا در عراق و افغانستان هم کاملاً بیخبر مانده.
بله عبادی به محض اینکه از حضور سفیر بریتانیا در مراسم تحلیف مهرورزی مطلع شد، همچون ارشمیدس یافتم، یافتمکنان از حمام بیرون پریده و کشف بزرگ خود را به اطلاع «بیبیسی» رسانده:
«آن زمان بود که احساس کردم در مورد حقوق بشر قصور شده است [...] متأسفم که غرب به امنیت خود بیش از حقوق بشر اهمیت میدهد[...] کشورهائی که فاقد دموکراسیاند، از بمب هستهای خطرناکترند.»
اگر به این سخنان بیشرمانه با دقت بیشتری بنگریم خواهیم دید که عبادی به زبان بیزبانی «دخالت نظامی برای دفاع از حقوق بشر» را توجیه میکند. مطلبی که چندی پیش از زبان یکی از ایرانینمایان در «فیگارو» نیز مطرح شد و محفل مادلن البرایت از مبلغان اصلی آن به شمار میرود. در هر حال، این سخنان را کسی به زبان آورده که همچون خاتمی از مبلغان سرکوب استعماری ملت ایران است و به همین دلیل مورد الطاف ویژة محافل استعماری غرب قرار دارد. البته امروز گوردون براون و به ویژه نیکولا سرکوزی در نشست ویژة شورای امنیت به خطونشان کشیدن برای ملت ایران مشغول بودند، چرا که بحران هستهای دستساز چین و سازمان ناتو رو به افول گذارده. در نتیجه، به احتمال زیاد عملة تحکیم وحدت باید در دانشگاه برای اربابان حکومت بحرانی به راه اندازند تا نان این عزیزان مدافع «حقوق بشر» آجر نشود.
در واقع تفنگفروشهای غرب وقتی سخن از حقوق بشر به میان میآورند، حقوق حقة استعماری خود را مدنظر دارند چرا که به ادعای اینان «بشر» فقط میتواند غربی و مسیحی باشد. بقیه، به ویژه در مناطق نفتخیز نمیتوانند «بشر» باشند؛ مجوز «هویت انسانی» را همیشه غرب صادر میکند. و تا زمانی که چنین مجوزی برای ایرانیان صادر نشده ما ملت باید «مردمسالاری» و «خداسالاری» داشته باشیم، چرا که هم «مردم» و هم «خداوند» به دلیل ابهامشان، راهگشای سرکوب ملت ایران و چپاول استعماریاند. طی سه دهة اخیر تل بیهویت «مردم» با حضور در خیابان و عربدهجوئی از تمامی بحرانهای کارساز استعمار حمایت کرده.
با در نظر گرفتن اینکه ممکن است حکومت گورکنها طی چند روز آینده به بحران «کمبود بحران» دچار شود، «ساتاس» از زبان علیخامنهای برای «شورش» به عملة تحکیم وحدت چراغ سبز داد:
«همه باید در مقابل این وحدت سر تعظیم فرود آورند و در جهت تحکیم آن تلاش کنند.»
اینچنین است که «تحکیم» این «وحدت» بزودی در دانشگاه آغاز خواهد شد و اگر این روند کارگر نیفتاد، مسلماً عالیجناب «جرمن شپرد» در سفر آیندة خود به انگلستان پایههای «وحدت» نوینی را «تحکیم» خواهند فرمود. رهبر کلیسای کاتولیک 28 سال پیش در سال 1981 راهی بریتانیا شد و به یاد داریم که پس از این سفر پربرکت بازار فروش تفنگ چقدر رونق یافت! چرا که واتیکان علاقة عجیبی به «صلح» دارد. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به سخنرانی خامنهای که در حنازرچوبه، مورخ 2 مهرماه 1388 با کد خبر: 696575 انتشار یافته.
خامنهای رهبر «فلاکتیان» امروز در برابر اعضای مجلس خبرگان سخنان شیوائی ایراد کرد و ضمن نشخوار تبلیغات ارباباناش در باب «مشارکت 85 درصدی»، تعریف نوینی هم از «جمهوری اسلامی» ارائه داد. طبق تعریف رهبر، حکومت توحش دارای دو بعد «مردمی» و «اسلامی» است و از آنجا که بعد «مردمی» دارد «جمهور» خوانده میشود. میبینیم که رهبر فلاکتیان همچون سلف دجالاش به تحریف «جمهور» پرداخته عوامگرائی و پوپولیسم «مردمی» را در ترادف با «جمهور» قرار میدهد. ولی ماجرای تعریف نوین به این مختصر ختم نمیشود! به ادعای خامنهای، حکومت سنگسار و قصاص به دلیل «اسلامی» بودن است که «جمهور» بوده و میتواند «مردمی» باشد. پس از پیوند گوز به شقیقه، یعنی مرتبط کردن «دین» با «جمهور»، خامنهای وظیفة «ولی فقیه» را نگهبانی از این مجموعة متضاد و بیاساس معرفی کرده، میگوید در چنین چارچوبی عقلانیت و عدالت در کنار شریعت قرار میگیرد و نان ما همچنان در روغن خواهد بود:
«فرد و جامعه، شریعت و عقلانیت، معنویت و عدالت و عاطفه و قاطعیت همه در کنار هم مورد استفاده قرار میگیرند و انحراف از این منظومة مستحکم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد شد[...]»
خامنهای در ادامة این هذیانات سرشار از بلاهت که اقتباسی است ناشیانه و ابتدائی از مهملات هابرماس، همة اسلامهای دیگر را هم «آمریکائی» میخواند:
«اسلامهائی که با عناوین اسلام سلطنتی، اسلام التقاطی و اسلام سوسیالیستی و با شکلها و رنگهای مختلف و بدون این عناصر اصلی عرضه میشوند، اسلام آمریکائی هستند.»
بله از رهبر مسکین جمکران بیاموزیم که «اسلام خوب» همین اسلام جمکرانی است و دین مبین هیچ ارتباطی با سلطنت نمیتواند داشته باشد. میبینیم که زوزه و روضه و عروتیزهای موسوی بیاثر نبوده، حکومت جمکران در واقع به «خط امام» بازگشته و رهبر فرزانهاش به نشخوار مزخرفات سی سال پیش خمینی مشغول است، و همچون خمینی دجال حساب اسلام واقعی را هم از اسلامهای غیرواقعی جدا میکند! پس از معرفی «اسلام راستین»، علیخامنهای ضمن دعوت از «مردم» به حضور در صحنه، به مخالفنمایان و به ویژه به نعلینهای ریزهخوار کارخانة رجاله پروری هم تلویحاً توصیه میکند بدون واهمه از «آبرو» و جان و مال، «شجاعت» به خرج دهند، از تهمتها نهراسند و همچون «امام بزرگوار» بدون ملاحظه، «حق» را بیان کنند:
«علت اصلی فتوحات بزرگ علمی، سیاسی و اجتماعی امام بزرگوار و جذب دلهای مردم به سوی امام، شجاعت کم نظیر ایشان بود.»
البته ما در مورد فتوحات «علمی» امام هیچ تردیدی نداریم. به ویژه اکتشافات مهم ایشان برای ورود به محل تخلی با پای چپ بود که از نظر علمی، قوانین فیزیک کوانتوم را به زیر سئوال برد و از نظر سیاسی، باعث فروپاشی اتحادجماهیر شوروی و بروز انقلابهای مخملین در کشورهای اروپای شرقی شد. به عنوان مثال در کشوری که انقلاب نارنجی به وقوع پیوست مردم کفش نارنجی به پای چپشان داشتند. بله توضیحالمسائل را دستکم نگیریم که از همة تحولات علمی و سیاسی عقب میمانیم و ممکن است علیرغم ترورهای ساواک در کردستان، برنامة قومگرائی اربابان رهبر فرزانه و تجزیة ایران با شکست روبرو شود:
«باید هر آنچه که امکانپذیر است در جهت حفظ و تقویت وحدت مذهبی، و وحدت قومی تلاش شود.»
میبینیم که «وحدت ملی» و منافع ملت ایران در ابتذالنامة ساتاس غایب اصلی است. در این سخنرانی وقیحانه، خامنهای با نفی موجودیت ملت ایران، مردم ایران را جزو نظام اسلامی دانسته، چرا؟ چون ارباباناش در کارخانة رجالهپروری خود را مدافع ملت ایران خواندهاند. در نتیجه به پیروی از سیاست آنگلوساکسونها رهبر فرزانه ضمن انتقاد از انگلستان به گزافهگوئی افتاده، چرا که میپندارد هنوز میتواند با نفی تبلیغات ارباباناش در غرب همان لاتبازی خمینی را ادامه دهد و با توسل به واژگوننمائی هر آنچه اربابان گفتند، عکس آنرا تحویل ملت ایران دهد:
«دولت انگلیس با کارنامة دویستساله سر تا پا سیاه خود در قبال ایران [...] همچنین دولت آمریکا [...] میگویند ما طرفدار ملت ایران هستیم در حالیکه مردم جزو نظام اسلامی هستند، بنابراین نباید از دشمنی مخالفان برای توطئه و ایجاد تفرقه غافل شد[...]»
در اینکه دولت بریتانیا در ایران کارنامة بسیار سیاهی دارد، حداقل ما تردیدی نداریم. سیاهترین عمل این دولت استعمارگر بیرون کشیدن همین علی خامنهای از مردهشویخانههای خراسان و قرار دادن او در رأس بنیاد شیعة اثنیعشری بوده. پس رهبر حکومتی که موجودیت خود را مدیون انگلستان و آمریکاست بهتر است از این گندهگوئیها نکند. اگر همین دولت انگلستان طی روزهای «بهار آزادی» دست مقدساش را فقط چند روز از سر حکومت اسلام ناب بر میداشت، ملت ایران حکومت قدرقدرت و خمینی «هرزه مرساش» را به جایگاه واقعیشان یعنی زبالهدان روانه کرده بودند. با این وجود پس از گذشت سه دهه، امروز نیز علیرغم حمایت همه جانبة استعمار نظام توحش از چنین سرنوشتی زیاد دور نیست. اگر هیزاکسلنسی دستی به سرو گوش رهبرفرزانه کشیده و ایشان مست پیروزی شده برای ارباب دم میجنباند و هذیان میگوید، ملت ایران به هیچ عنوان جزو این «نظام» نیستند. ملت ایران سرنوشت این حکومت مزدور و اربابان جنایتکارش را در میدان مبارزات ملتها با استعمار به شیوهای که تاریخ آنرا به یاد بیاورد رقم خواهد زد.
در قلب من دریچه به خورشیدها توئی
وقتی که شب ز روزن ناهید روشن است
(شفیعی کدکنی)
ما را هنوز دیدة امید روشن است
عصای سلیمان حکومت گورکنها در حال خرد شدن است. این خبری بود که از زبان بنیامین نتانیاهو در رادیوفردا انتشار یافت. در واقع نخستوزیر اسرائیل گفته بود حکومت ایران تضعیف شده، و ما هم بلافاصله متوجه شدیم ایشان تلویحاً به حکومت گورکنها هشدار میدهند که بندتنبانشان در حال پاره شدن است. پیشتر گفته بودیم که حکومت جمکران و مخالفنمایاناش به برکت نبرد فرضی با اسرائیل و جنجال احمدینژاد پیرامون هولوکوست سی سال است دوام آوردهاند، ولی مگر یک بند تنبان چند سال میتواند اینهمه فشار سیاسی متحمل شود؟
باری! میدانیم که در راستای تأمین منافع غرب و تداوم حکومت «فلاکتیان» لازم است «تحریم اقتصادی» بر ملت ایران تحمیل شود و حکومت گورکنها نیز در «انزوای سیاسی» قرار گیرد. این است رمز دوام و بقای حکومت توحش. حکومتی که به کوشش ایالات متحد و دیگر اعضای سازمان ناتو در ایران استقرار یافته، و با سرکوب نظامی، بحرانسازی به بهانة «نبرد با آمریکا و اسرائیل» و جنگ با عراق و اینک با توسل به بحران دستساز هستهای به زندگی نکبتبار خود ادامه میدهد. حکومتی که به خشتک جادوئی حکومت اسرائیل وصل شده و از همان مکان «مقدس» برای پس گرفتن قدس شریف به نبرد با اسرائیل هم مشغول است. بله، ما هنوز امکانات و فناوریهای حکومت چاه جمکران را نمیشناسیم. این حکومت هر چه آمریکا و انگلستان و شرکایشان در سازمان ناتو بگویند، عکس آنرا انجام میدهد و اقتدار خود را به جهانیان ثابت میکند. به عنوان نمونه اگر آمریکا از سرکوب ملت ایران انتقاد کند، بلافاصله سازمان تبلیغات اسلامی متن سخنرانی آیندة رهبری را چنین تنظیم میکند:
«[...] مردم جزو نظام اسلامی هستند[...]»
به این ترتیب منظور استعمار تأمین میشود. 30 سال است که سازمان جنایتکار ناتو با توسل به همین شیوة جادوئی که «واژگوننمائی» خوانده میشود ضمن حمایت از حکومت سنگسار و قصاص به سرکوب و تاراج ملت ایران مشغول است و همچون نوکراناش در جمکران میپندارد که این سیاست هرگز فرسوده نخواهد شد. آری، در راستای «حفظ وضع موجود» است که هر چه رسانههای انگلستان و فرانسه در مورد تحمیل تحریمها به ایران مطرح میکنند، به فاصلة چند روز از زبان الکن و قلم مبتذل فلاکتیان و نانخورهای اکبر بهرمانی در غرب و در سایتهای «مستقل» منتشر میشود؛ همزمان، مقامات جمکران مطالبات ملت ایران را نیز به «دشمن» نسبت میدهند!
به این منظور سایت «بیبیسی» دوباره حاجیه شیرین عبادی را از پستو بیرون کشیده تا ایشان ضمن گلایه از انگلستان، مطالبات غرب از ملت ایران را در پوشش دفاع از «حقوق بشر» مطرح کند! چرا که در ذهن علیل امثال عبادی، غربیها خیلی مدافع حقوق بشراند. نمونهاش را همین هفته در «کاله» شاهد بودیم. عراقیها و افغانهائی که به دلیل اشغال نظامی کشورشان آوارة فرانسه شدهاند تا خود را به انگلستان برسانند مورد تهاجم پلیس فرانسه و سگهای جرمنشپرد قرار گرفتند، چون به صورت «غیرقانونی» وارد خاک این کشور شده بودند! میدانیم که حضور ارتش ناتو در عراق و افغانستان و تبدیل ایندو کشور به ویرانه در چارچوب مقررات است و به طریق «قانونی» صورت گرفته!
باری، از آنجا که اوضاع حکومت گورکنها خراب به نظر میرسد بلندگوهای استعمار در داخل و خارج مرزها به کار افتادهاند. عبادی در «بیبیسی»، خامنهای هم در جمکران! حاجیه عبادی که همچون دیگر «بیسران مسکین» حکومت اسلامی در هر فرصتی زبان به مداحی ولینعمتان حکومت در غرب میگشاید، به سایت کذا میگوید، بریتانیا از آنجا که نمیخواهد در مذاکرات هستهای مشکلی ایجاد شود، سرکوب مردم ایران را نادیده گرفته. به عبارت دیگر عبادی مفلوک تلویحاً ادعا میکند که بریتانیا، هم مدافع حقوقبشر است هم خواهان حل بحران هستهای. ظاهراً تحفة محفل نوبل به دلیل کوری و کری نه تنها از حمایت انگلستان از تجهیز گورکنها به سلاح هستهای، که از جنایات بریتانیا در عراق و افغانستان هم کاملاً بیخبر مانده.
بله عبادی به محض اینکه از حضور سفیر بریتانیا در مراسم تحلیف مهرورزی مطلع شد، همچون ارشمیدس یافتم، یافتمکنان از حمام بیرون پریده و کشف بزرگ خود را به اطلاع «بیبیسی» رسانده:
«آن زمان بود که احساس کردم در مورد حقوق بشر قصور شده است [...] متأسفم که غرب به امنیت خود بیش از حقوق بشر اهمیت میدهد[...] کشورهائی که فاقد دموکراسیاند، از بمب هستهای خطرناکترند.»
اگر به این سخنان بیشرمانه با دقت بیشتری بنگریم خواهیم دید که عبادی به زبان بیزبانی «دخالت نظامی برای دفاع از حقوق بشر» را توجیه میکند. مطلبی که چندی پیش از زبان یکی از ایرانینمایان در «فیگارو» نیز مطرح شد و محفل مادلن البرایت از مبلغان اصلی آن به شمار میرود. در هر حال، این سخنان را کسی به زبان آورده که همچون خاتمی از مبلغان سرکوب استعماری ملت ایران است و به همین دلیل مورد الطاف ویژة محافل استعماری غرب قرار دارد. البته امروز گوردون براون و به ویژه نیکولا سرکوزی در نشست ویژة شورای امنیت به خطونشان کشیدن برای ملت ایران مشغول بودند، چرا که بحران هستهای دستساز چین و سازمان ناتو رو به افول گذارده. در نتیجه، به احتمال زیاد عملة تحکیم وحدت باید در دانشگاه برای اربابان حکومت بحرانی به راه اندازند تا نان این عزیزان مدافع «حقوق بشر» آجر نشود.
در واقع تفنگفروشهای غرب وقتی سخن از حقوق بشر به میان میآورند، حقوق حقة استعماری خود را مدنظر دارند چرا که به ادعای اینان «بشر» فقط میتواند غربی و مسیحی باشد. بقیه، به ویژه در مناطق نفتخیز نمیتوانند «بشر» باشند؛ مجوز «هویت انسانی» را همیشه غرب صادر میکند. و تا زمانی که چنین مجوزی برای ایرانیان صادر نشده ما ملت باید «مردمسالاری» و «خداسالاری» داشته باشیم، چرا که هم «مردم» و هم «خداوند» به دلیل ابهامشان، راهگشای سرکوب ملت ایران و چپاول استعماریاند. طی سه دهة اخیر تل بیهویت «مردم» با حضور در خیابان و عربدهجوئی از تمامی بحرانهای کارساز استعمار حمایت کرده.
با در نظر گرفتن اینکه ممکن است حکومت گورکنها طی چند روز آینده به بحران «کمبود بحران» دچار شود، «ساتاس» از زبان علیخامنهای برای «شورش» به عملة تحکیم وحدت چراغ سبز داد:
«همه باید در مقابل این وحدت سر تعظیم فرود آورند و در جهت تحکیم آن تلاش کنند.»
اینچنین است که «تحکیم» این «وحدت» بزودی در دانشگاه آغاز خواهد شد و اگر این روند کارگر نیفتاد، مسلماً عالیجناب «جرمن شپرد» در سفر آیندة خود به انگلستان پایههای «وحدت» نوینی را «تحکیم» خواهند فرمود. رهبر کلیسای کاتولیک 28 سال پیش در سال 1981 راهی بریتانیا شد و به یاد داریم که پس از این سفر پربرکت بازار فروش تفنگ چقدر رونق یافت! چرا که واتیکان علاقة عجیبی به «صلح» دارد. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به سخنرانی خامنهای که در حنازرچوبه، مورخ 2 مهرماه 1388 با کد خبر: 696575 انتشار یافته.
خامنهای رهبر «فلاکتیان» امروز در برابر اعضای مجلس خبرگان سخنان شیوائی ایراد کرد و ضمن نشخوار تبلیغات ارباباناش در باب «مشارکت 85 درصدی»، تعریف نوینی هم از «جمهوری اسلامی» ارائه داد. طبق تعریف رهبر، حکومت توحش دارای دو بعد «مردمی» و «اسلامی» است و از آنجا که بعد «مردمی» دارد «جمهور» خوانده میشود. میبینیم که رهبر فلاکتیان همچون سلف دجالاش به تحریف «جمهور» پرداخته عوامگرائی و پوپولیسم «مردمی» را در ترادف با «جمهور» قرار میدهد. ولی ماجرای تعریف نوین به این مختصر ختم نمیشود! به ادعای خامنهای، حکومت سنگسار و قصاص به دلیل «اسلامی» بودن است که «جمهور» بوده و میتواند «مردمی» باشد. پس از پیوند گوز به شقیقه، یعنی مرتبط کردن «دین» با «جمهور»، خامنهای وظیفة «ولی فقیه» را نگهبانی از این مجموعة متضاد و بیاساس معرفی کرده، میگوید در چنین چارچوبی عقلانیت و عدالت در کنار شریعت قرار میگیرد و نان ما همچنان در روغن خواهد بود:
«فرد و جامعه، شریعت و عقلانیت، معنویت و عدالت و عاطفه و قاطعیت همه در کنار هم مورد استفاده قرار میگیرند و انحراف از این منظومة مستحکم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد شد[...]»
خامنهای در ادامة این هذیانات سرشار از بلاهت که اقتباسی است ناشیانه و ابتدائی از مهملات هابرماس، همة اسلامهای دیگر را هم «آمریکائی» میخواند:
«اسلامهائی که با عناوین اسلام سلطنتی، اسلام التقاطی و اسلام سوسیالیستی و با شکلها و رنگهای مختلف و بدون این عناصر اصلی عرضه میشوند، اسلام آمریکائی هستند.»
بله از رهبر مسکین جمکران بیاموزیم که «اسلام خوب» همین اسلام جمکرانی است و دین مبین هیچ ارتباطی با سلطنت نمیتواند داشته باشد. میبینیم که زوزه و روضه و عروتیزهای موسوی بیاثر نبوده، حکومت جمکران در واقع به «خط امام» بازگشته و رهبر فرزانهاش به نشخوار مزخرفات سی سال پیش خمینی مشغول است، و همچون خمینی دجال حساب اسلام واقعی را هم از اسلامهای غیرواقعی جدا میکند! پس از معرفی «اسلام راستین»، علیخامنهای ضمن دعوت از «مردم» به حضور در صحنه، به مخالفنمایان و به ویژه به نعلینهای ریزهخوار کارخانة رجاله پروری هم تلویحاً توصیه میکند بدون واهمه از «آبرو» و جان و مال، «شجاعت» به خرج دهند، از تهمتها نهراسند و همچون «امام بزرگوار» بدون ملاحظه، «حق» را بیان کنند:
«علت اصلی فتوحات بزرگ علمی، سیاسی و اجتماعی امام بزرگوار و جذب دلهای مردم به سوی امام، شجاعت کم نظیر ایشان بود.»
البته ما در مورد فتوحات «علمی» امام هیچ تردیدی نداریم. به ویژه اکتشافات مهم ایشان برای ورود به محل تخلی با پای چپ بود که از نظر علمی، قوانین فیزیک کوانتوم را به زیر سئوال برد و از نظر سیاسی، باعث فروپاشی اتحادجماهیر شوروی و بروز انقلابهای مخملین در کشورهای اروپای شرقی شد. به عنوان مثال در کشوری که انقلاب نارنجی به وقوع پیوست مردم کفش نارنجی به پای چپشان داشتند. بله توضیحالمسائل را دستکم نگیریم که از همة تحولات علمی و سیاسی عقب میمانیم و ممکن است علیرغم ترورهای ساواک در کردستان، برنامة قومگرائی اربابان رهبر فرزانه و تجزیة ایران با شکست روبرو شود:
«باید هر آنچه که امکانپذیر است در جهت حفظ و تقویت وحدت مذهبی، و وحدت قومی تلاش شود.»
میبینیم که «وحدت ملی» و منافع ملت ایران در ابتذالنامة ساتاس غایب اصلی است. در این سخنرانی وقیحانه، خامنهای با نفی موجودیت ملت ایران، مردم ایران را جزو نظام اسلامی دانسته، چرا؟ چون ارباباناش در کارخانة رجالهپروری خود را مدافع ملت ایران خواندهاند. در نتیجه به پیروی از سیاست آنگلوساکسونها رهبر فرزانه ضمن انتقاد از انگلستان به گزافهگوئی افتاده، چرا که میپندارد هنوز میتواند با نفی تبلیغات ارباباناش در غرب همان لاتبازی خمینی را ادامه دهد و با توسل به واژگوننمائی هر آنچه اربابان گفتند، عکس آنرا تحویل ملت ایران دهد:
«دولت انگلیس با کارنامة دویستساله سر تا پا سیاه خود در قبال ایران [...] همچنین دولت آمریکا [...] میگویند ما طرفدار ملت ایران هستیم در حالیکه مردم جزو نظام اسلامی هستند، بنابراین نباید از دشمنی مخالفان برای توطئه و ایجاد تفرقه غافل شد[...]»
در اینکه دولت بریتانیا در ایران کارنامة بسیار سیاهی دارد، حداقل ما تردیدی نداریم. سیاهترین عمل این دولت استعمارگر بیرون کشیدن همین علی خامنهای از مردهشویخانههای خراسان و قرار دادن او در رأس بنیاد شیعة اثنیعشری بوده. پس رهبر حکومتی که موجودیت خود را مدیون انگلستان و آمریکاست بهتر است از این گندهگوئیها نکند. اگر همین دولت انگلستان طی روزهای «بهار آزادی» دست مقدساش را فقط چند روز از سر حکومت اسلام ناب بر میداشت، ملت ایران حکومت قدرقدرت و خمینی «هرزه مرساش» را به جایگاه واقعیشان یعنی زبالهدان روانه کرده بودند. با این وجود پس از گذشت سه دهه، امروز نیز علیرغم حمایت همه جانبة استعمار نظام توحش از چنین سرنوشتی زیاد دور نیست. اگر هیزاکسلنسی دستی به سرو گوش رهبرفرزانه کشیده و ایشان مست پیروزی شده برای ارباب دم میجنباند و هذیان میگوید، ملت ایران به هیچ عنوان جزو این «نظام» نیستند. ملت ایران سرنوشت این حکومت مزدور و اربابان جنایتکارش را در میدان مبارزات ملتها با استعمار به شیوهای که تاریخ آنرا به یاد بیاورد رقم خواهد زد.
در قلب من دریچه به خورشیدها توئی
وقتی که شب ز روزن ناهید روشن است
(شفیعی کدکنی)
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت