سه‌شنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۸


ژولیت در اوین!
...
مداحی بازجو و ستایش از زندان، بخشی از خاطرات مزورانة‌ «علی‌اصغر خدایاری»، ‌عضو حزب مشارکت است که در حنازرچوبه، مورخ 31 شهریورماه 1388 با کد خبر: 693108 انتشار یافته. این «ابراز عشق به بازجو» در واقع مکمل ابراز عشق به آخوند کروبی است که در تاریخ 28 شهریورماه 1388 از زبان «ابراهیم شریفی» در سایت «رادیوفردا» منعکس شده:

«من [...] نمی‌خواستم قضية تجاوز را بگويم، ولی آقای کروبی[...] به من گفت فکر می‌کنم يک چيزی را پنهان می‌کنی [...] بعد افرادی که در اتاق بودند را بيرون کرد[...] و آيه قرآن خواند و [...] از من پرسيد چنين اتفاقی افتاده و من گفتم بله. [...]‌ بعد زدم زير گريه و ايشان مرا بغل کرد[...] بعد [...] به پزشکی قانونی رفتم و پزشک آنجا به من گفت بعد از اين مدت هيچ چيز قابل مشاهده نيست، در صورتیکه مأمور قوة قضائيه به من گفت اگر چيزی بود حتی سايزش را هم می‌دادند، ما کارمان اين است.»


وقتی می‌گوئیم ایالات متحد و شرکای‌اش مدافع دمکراسی و حقوق ‌بشر نیستند دلیل دارد. کافی است تبلیغات انسان‌ستیز رسانه‌های حکومت اسلامی را بررسی کنیم تا ببینیم اینان چگونه خط تخریب انسان را از اربابان خود در غرب می‌گیرند. در تاریخ 28 شهریورماه 1388، سایت «رادیوفردا» مصاحبة محمد ضرغامی با ابراهیم شریفی را منعکس کرد. گویا به ابراهیم شریفی تجاوز شده و او پس از آزادی به سراغ آخوند کروبی رفته. طی این مصاحبه ابراهیم شریفی با چنان لحنی از کتک خوردن و تجاوز به خود صحبت می‌کند که گوئی این مسائل نوعی تفریح و از الزامات فعالیت‌های سیاسی است و کسی که متحمل چنین خشونت‌هائی شده پس از گذشت یک یا دو ماه می‌تواند در باب خاطرات «خوش» اینچنین بلبل‌زبانی کرده شرح وقایع دهد! نویسندة این وبلاگ از آرامش ابراهیم شریفی در بازگفتن این مسائل همچنان مات و مبهوت ‌مانده!

به قول مش‌قاسم دروغ چرا؟ ما خودمان چندی پیش وقتی خاطرات خوش حضور در برابر بازجوی کمیته را که مربوط به سی سال پیش بود در وبلاگ‌مان مطرح کردیم تا چند روز به عصبی‌ات شدید دچار بودیم، در حالیکه متحمل هیچ خشونت کلامی و فیزیکی هم نشده بودیم. و امروز هر چه مصاحبة ابراهیم شریفی را مرور می‌کنیم از اینهمه «استحکام روحی» هر لحظه بر حیرت‌مان افزوده می‌شود. مسلماً چنین استحکاماتی را فقط با «اعتقاد» و «ایمان» به مقدسات، آخوند و آیات قرآن می‌توان به دست آورد! همزمان چنین اعتقاداتی به شما کمک می‌کند تا برخلاف ارادة خود و مطابق میل آخوند نیز رفتار کنید. شریفی هم نمی‌خواست ماجرای تجاوز را بگوید، ولی وقتی آخوند کروبی در خلوت چند آیه قرآن به گوشش خواند، بله را داد و همان حرفی که کروبی می‌خواست بر زبان ‌آورد! بی‌دلیل نیست که رادیوهمبونه‌ها اینچنین برای گسترش مقدسات در ایران پستان به تنور می‌چسبانند؛ ما را بردة آخوند و مقدسات می‌خواهند. همچنانکه نوکران‌شان در جمکران از قول «علی‌اصغر خدایاری» در شیپور تقدس بازجو می‌دمند:

«در طول بازجوئی مطمئن شدم که بازجو همان فردی است که در جلسه اول حدس زده بودم. زمانیکه من در وزارت اطلاعات شاغل بودم او از همکاران اداره‌کلی بود که من مدیر کل آن بودم. او فردی بسیار منضبط، مؤدب و متواضع بود و من بسیار به او علاقه داشتم، در اواخر بازجوئی طاقت نیاوردم و موضوع را به او گفتم، موضوع را تأئید کرد و من هم چشم‌بند خود را برداشته و او را در بغل گرفتم [...] امروز [...] از زندان آزاد شدم، و اگر لطف و همکاری بازجو نبود اين آزادی امروز هم محقق نمي‌شد [...] در موقع ترک بند از بازجو تشکر کرده و از او خواستم اگر ممکن است هماهنگ کند تا من بتوانم لباس زندان خود را به ‌عنوان یادگاری با خود ببرم و در موقع نماز از آن استفاده کنم، او هم تلاش خود را کرد[...]»


پروپاگاند مهوع استعماری گسترش تقدس اینک پای به مرحلة «ستایش از جلاد» و ارائة تصویر دلپذیر از زندان و تجاوز گذارده. این تبلیغات در «رادیوفردا» جهت ارائة تصویر دلپذیر از آخوند کروبی و عادی نمایاندن خشونت، ‌ ابتذال، «شکنجه و تجاوز» آغاز شد، سپس حنازرچوبه، با انتشار خاطرات فرضی یک «زندانی تزئینی» به ارائة تصویر دلپذیر از زندان و بازجو پرداخت. وجه مشترک تبلیغات انسان ستیز هر دو رسانه تکیه بر ابتذال و متون مقدس اسلامی است. اولی آخوند خوب و آیات قرآن را مطرح می‌کند، دومی ضمن معرفی بازجوی خوب و تقدیس لباس زندان، از نماز، روزه، نهج‌البلاغه و مزخرفات خمینی سخن به میان می‌آورد.

گاوچران‌ها امسال چندین کاروان خردجال در نیویورک به راه انداخته‌اند، کاروان حکومت جمکران، خردجال مخالف‌نمایان حکومت، و بالاخره کاروان قذافی، نوکر و فدائی کابوی‌ها. مسلماً سخنرانی مهرورزی در ستایش «قدرت» حکومت جمکران و نکوهش «اسرائیل» و به قول خودشان «هولوکاست» نیز با آوای جرینگ، جرینگ زنگولة کاروانیان محترم هم‌نوائی خواهد کرد. اگر بخواهیم یک تصویر کلی و موجز از حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش ارائه دهیم می‌توانیم بگوئیم هر دو گروه به خشتک دولت اسرائیل و تأئید و تکذیب «هولوکوست» آویزان شده‌اند. خلاصه بند تنبان بنیامین نتانیاهو برای حکومت‌ چاه جمکران و مخالف‌نمایا‌‌ن‌اش به مثابه عصای سلیمان شده. اگر روزی از روزها بندتنبان بنیامین نتانیاهو پاره شود، اینان نیز به سرنوشت سلیمان دچار خواهند شد.

براساس اسطوره‌های قرآن، حضرت سلیمان یک‌سال پس از مرگ همچنان بر عصای خود تکیه‌ داده و ایستاده بودند، مردم هم می‌پنداشتند ایشان زنده‌اند، تا اینکه موریانه عصای‌ «مقدس» آنحضرت را جوید و ایشان نقش زمین شدند و مسلماً مردم هم نفسی به راحت کشیدند! خلاصه جمکرانیان این روزها باید دعا کنند که موریانه بندتنبان نتانیاهو را نجود که ارکان نظام متزلزل خواهد شد، و ما ملت از لذت عمیق تماشای اعترافات و برنامة مکمل آن در رادیو فردا محروم خواهیم ماند.

نمایش‌های اخیر «اعترافات» که از چهرة جذام زدة جمکران پخش می‌شد و هنوز هم به پایان نرسیده مکمل تئاتر مهوعی است که ماه‌ها پیش بازیگران آن هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو و شرکاء بودند. هدف از پخش نمایشات هاله و رامین «آموزش شورش» به «جمع» بود، همچنانکه هدف از پخش نمایشات اخیر «آموزش سرکوب» به ملت ایران است. حال ببینیم محور تبلیغاتی اعترافات اخیر چیست؟ تقدیس نمادهای انسان ستیز: نظام، رهبر، بازجو و ... و تقبیح هر آنچه بازتاب انسان و انسانی‌ات است: دمکراسی، حقوق بشر، علوم انسانی و ... همچنانکه گفتیم همین اعترافات نمایشی «زندانیان تزئینی» خط تبلیغاتی حکومت اسلامی را هم مشخص می‌کند. حجاریان منفور ادعا می‌کند علوم انسانی «غربی» و گمراه کننده است، و به فاصلة چند روز همین مزخرفات را از زبان علی خامنه‌ای می‌شنویم. سپس نوبت به تعریف و تمجید از زندان‌های حکومت می‌رسد که ایفای این نقش به عهدة جلائی‌پور، جلاد مهاباد قرار می‌گیرد. اینک گام به دوران «ابراز عشق به بازجو» و تقدیس لباس زندان گذاشته‌ایم! پیش از ادامة مطلب بهتر است پیرامون وبلاگ «بی‌سران مسکین» چند نکته را توضیح دهیم.

نخست اینکه «جرج سوروس» همانقدر فلسفه خوانده که حاج فرج دباغ‌ها. این شخصیت‌های ‌مسکین ویژة جهان سوم تولید و پرورش داده می‌شوند. چند نمونه از مقالات و سخنرانی‌های‌ مضحک حاج‌فرج‌دباغ در این وبلاگ بررسی شده. و فقط سایت بی‌بی‌سی و شرکاء هستند که مشتی شیاد را به عنوان «فیلسوف» به ملت ایران حقنه می‌کنند تا برای «توجیه» سیاست استعمار یک چارچوب شبه‌فلسفی نیز ایجاد شود. هر بار آنگلوساکسون‌ها قصد تغییر سیاست داشته‌اند، یک سخنرانی گوساله‌پسند برای حاج‌فرج‌دباغ تنظیم کرده‌اند تا طوطی‌وار به تکرار آن بپردازد. در آغاز کودتای 22 بهمن الویت با «وحدت» و «وحدانیت» بود، در نتیجه، حسین حاج‌فرج‌دباغ مبلغ «وحدت» شده بود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از زبان همین جانور وحشی «کثرت‌گرائی» را مطرح کردند و رسیدیم به حماسة دوم خرداد.

پس از کودتای ناکام 18 تیر، حاج‌فرج و رامین جهانبگلو و شیاد اردکان بر طبل «حقیقت» می‌کوفتند، چرا که کارفرمایان جرج سوروس، پس از اشغال کشور عراق یابو برشان داشته بود و می‌پنداشتند با کمک‌های شایان مهرورزی تا اشغال ایران چند ماه بیشتر فاصله ندارند! اینچنین بود که دولت خاتمی مزدور رسماً برای محفل براندازان در ینگه دنیا کارت دعوت فرستاد و آخوند اژه‌ای، بجای بازداشت محمدخاتمی، با دستگیری رامین‌جهانبگلو، ‌ هاله‌اسفندیاری و دیگر پادوهای «جامعة باز» برنامة مهوع اعتراف‌گیری به راه انداخته بود تا همه ضمن آموختن راه و رسم براندازی، شاهد رسوائی مخالفان دروغین نظام باشند.

هدف اجرای نمایشات اخیر اعتراف‌گیری نیز تأئید ضمنی «سرکوب» است. رادیوفردا و حنازرچوبه دست در دست یکدیگر به ما چنین القاء می‌کنند که تحمل بازداشت، شکنجه و تجاوز به دلیل مخالفت مسالمت جویانه با حکومت اسلامی کاملاً طبیعی است! اینان همچنین به ما می‌گویند پس از آزادی از زندان حال و روزتان بهتر هم می‌شود. اگر ساکن جمکران باشید،‌ فریفتة بازجو و لباس زندان خواهید شد، و اگر همچون شریفی از جمکران خارج شوید در زمرة «مشاهیر» قرار می‌گیرید و رادیوفردا با شما مصاحبه می‌کند! خلاصة مطلب «تخریب انسان» از طریق زندان و شکنجه برای‌تان مفید به فایده خواهد بود. حال آنکه در واقع، تحمیل خشونت بر انسان فقط خشونت را گسترش می‌دهد و هدف استعمار در ایران جز این نیست. و به همین دلیل است که بوزینه‌هائی همچون جرج سوروس خواهان «مدرنیزاسیون» دین اسلام می‌شوند تا در دین سنتی نیز «گسست» ایجاد کنند.

یادآور شویم مدرنیزاسیون در تقابل با «سنت» قرار می‌گیرد، در حالیکه هیچ تضادی با سنت مقدس ندارد، و می‌دانیم که ریشة فاشیسم همین سنت مقدس است. مدرنیزاسیون همچون «سنت مقدس» نوعی «گسست» به شمار می‌آید و هیچ ارتباطی با «مدرنیته» ندارد. چرا که «مدرنیته» همانطور که دروبلاگ‌های پیشین هم اشاره کرده‌ایم با تاریخی‌ات بخشیدن به «سنت‌ مقدس» گسست را ترمیم کرده، تداوم تاریخی جامعه را برقرار می‌سازد. در صورتی‌که «مدرنیزاسیون» یک سنت مقدس را با سنت مقدس دیگری جایگزین می‌کند. این روند استعماری در ایران از طریق ایجاد «تقابل کاذب» بین دو جزء مکمل سلطنت یعنی «شاه و شیخ»، و با توسل به اوباش یا تل فاقد هویت «مردم» گاه «به نام خدا» و گاه به نام «شاه» و «میهن» اعمال شده. در هر حال اعمال چنین سیاستی نیازمند دخالت دو عامل مبهم است: مردم و خدا! اینهمه در راه استقرار دو نوع فاشیسم: «دینی» یا «بومی!»

در واقع بدون ایجاد گسست در بنیادهای سنتی، استعمار نمی‌تواند سیاست‌های خود را تداوم بخشد. این سیاست ابتدا در زمان سلطنت سنتی، از «دخالت دین در سیاست» حمایت کرد؛ نمونة میرزای شیرازی! سپس کودتای کلنل میرپنج و پایه‌ریزی حوزة علمیه قم کار تولید و پرورش «طلاب ‌سیاسی» یا بهتر بگوئیم اوباش دستاربند را آغاز کرد. امروز نتیجه در برابرمان است: آشوب‌های محمد مصدق و فدائیان اسلام برای ملی کردن نفت، جهت چپاول ملت ایران که به کودتای 28 مرداد منجر شد، و کودتای 22 بهمن به عنوان مدرنیزاسیون دین که «فرزند خلف» آن است.

گویا اخیراً موضوع «مدرنیزاسیون» سلطنت نیز مطرح شده و حضرات نوعی سلطنت من درآوردی برای ملت‌ایران تدارک دیده‌اند. سلطنت کذا گویا باید همة پیوندهای سنتی خود را با روحانیت بگسلد، حداقل از سخنان اخیر رضاپهلوی چنین برمی‌آید.

شاهزاده رضا پهلوی خطاب به روحانیت می‌گوید،‌ بین سنت عالیة آنان که در برابر ستم به ایرانیان سکوت را جایز می‌داند، دفاع از فرزندان کوروش را برمی‌گزیند. این انتخاب اگر چه فریبنده، ساختار سنتی سلطنت را که نیازمند برخورداری از مشروعیت دینی است به چالش می‌کشاند. با تکیه بر «فرزندان کوروش» سلطنت نمی‌تواند مشروعیت دینی داشته باشد. تا آنجا که ما می‌دانیم سلطنت «لائیک» وجود خارجی ندارد. در نتیجه لازم است رضا پهلوی ارتباط مطلوب خود را بین سلطنت و بنیاد مذهب روشن کند، تا ملت ایران ناکامی‌های سدة گذشته را دوباره تجربه نکند.

از سوی دیگر تا آنجا که به ساختار فعلی بنیاد مذهب شیعه مربوط می‌شود، این بنیاد در خدمت بیگانه است. با این وجود شاهزاده رضا پهلوی از همین روحانیت می‌خواهد برای دفاع از ایرانیان در کنار مردم قرارگیرد. حال آنکه از یک سو ماهیت دین، انسان‌ستیزی است و روحانی همواره در کنار قدرت قرار داشته، نه مردم! ‌ بنابراین هرگز از حقوق انسانی دفاع نخواهد کرد. از سوی دیگر، در ایران هر گاه روحانی در سیاست دخالت کرده، و به اصطلاح «در کنار مردم» قرار گرفته همچون دوران میرزای شیرازی، جنبش مشروطه، ملی شدن نفت و کودتای 22 بهمن فقط در راه خدمت به منافع بیگانه و زیر پای گذاشتن حقوق ملی ایرانیان بوده. در واقع سابقة روحانی‌نمایان ایران سیاه‌تر از آن است که بتواند به دست فراموشی سپرده شود. این جماعت در خدمت استعماراند و طی سه دهة اخیر ارتباط‌شان با اربابان در لندن و واشنگتن آشکارتر از همیشه در برابرمان قرار دارد. به همین دلیل بخشی از سخنان رضاپهلوی که در آن ملایان «فرمانروایان مستقل» کشور ایران معرفی شده‌اند از نظر ما غیرقابل پذیرش است. پنهان داشتن دست استعمار در استقرار حکومت توحش اسلامی و حمایت همه جانبة غرب از این حکومت، به هیچ عنوان، حتی به بهانة «نزاکت دیپلماتیک» قابل توجیه نیست:

«امروز این شما و فقط شما هستید که بر ایران فرمان می‌رانید [...] این شما هستید که باید پاسخ سی سال جنایت قانونی شده و ویرانی پیوسته را بدهید[...]»


حکومت توحش طالبان شیعی مسلک را سازمان ناتو با توسل به دستاربندان در کشورمان مستقر کرده، با یک هدف مشخص: جهاد با شوروی سابق! و همین سازمان در افغانستان و عراق از طریق اشغال نظامی حکومت‌های اسلامی مستقر نموده. پس ملایان ایرانی‌نما در این جنایت تنها نیستند. اینان باید همچون اربابان‌شان در برابر ملت ایران و افکار عمومی جهان پاسخگو باشند. عبارت «فرزندان کوروش» نمی‌تواند دست‌های پلید استعمار را از ذهن ایرانیان بزداید. آنگلوساکسون‌ها آنچنان که مقامات‌شان زمزمه می‌کنند، خواهان حضور نظامی در خزراند. اینان باید بدانند که برای تحقق چنین اهدافی نمی‌توانند ملت ایران را یکبار دیگر وجه‌المصالحه قرار دهند. سی سال تداوم حکومت اسلامی، از برکت سرکوب نظامی، بحران، جنگ و کودتا اگر برای اثبات حمایت غرب از این حکومت کافی نیست، شرایط اسف‌بار عراق و افغانستان گویاتر از آن است که نیازی به استدلال داشته باشد.

مرا دست و پیراهن آغشته گردید،
به خون خدایان
مرا
زیر این مطلق لاژوردی
نفس گشت فوارة درد و دشنام
نه چونان شمایان
مرا آتشی باید و بوریائی
که این کفر در زیر هفت آسمان هم نگنجد
بر ابلیس جا تنگ گشته است آنجا
(شفیعی کدکنی)








...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت