شنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۸


طویله‌سالاری!
...


به نظر می‌رسد دست سازمان ناتو بزودی از دو اهرم ایجاد جنگ و بحران در منطقه که توسط حکومت‌ جمکران و حاکمیت اسرائیل تأمین می‌شد، کوتاه خواهد شد.

پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، ‌ در تأئید مطالب «خرخریه» تکرار می‌کنیم، مراسم روز قدس برای حکومت جمکران و اربابان‌اش مراسم تکمیلی 22 خردادماه است. هدف از تبلیغات و آشوب‌های پس از 22 خردادماه در واقع به تعویق افکندن مذاکرات هسته‌ای با گروه 1 + 5 بود، حال آنکه دعوت غیرمستقیم خامنه‌ای از دارودستة موسوی برای شرکت در راه‌پیمائی روزقدس، در عمل برای حفظ منافع اسرائیل از طریق ایجاد تجمع و آشوب جهت تهدید روند مذاکرات صلح خاورنزدیک است. همچنانکه پیشتر نیز گفتیم هر دو مذاکره به دلیل اهداف صلح‌آمیزشان منافع سازمان ناتو را مستقیماً تهدید می‌کنند. این است دلیل واقعی «قیام» میرحسین موسوی و کروبی بر ضد «تقلب»‌ در ‌شبه‌انتخابات تئوکراسی جمکران. حکومتی که موجودیت سی‌سالة خود را مرهون تقلب، ‌ تجاوز و جنایت است.

در افغانستان هم انتخابات برگزار شد، نامزدها نیز به تخلفات انتخاباتی اعتراض کردند. اما در افغانستان هیچیک از نامزدها لات‌بازی و اوباش‌گری میرحسین موسوی، احمدی‌نژاد و آخوند کروبی را به راه نیانداخت. دلیل روشن است، نه شخص حمیدکرزای و نه رقبای‌اش هیچیک جزو اوباش شهری افغانستان نیستند. فقط در ایران است که اوباش در جایگاه نخبگان قرار می‌گیرند. در خارج از ایران نیز شاهدیم که روند چاقوکش‌نوازی و اوباش‌پروری رونق فراوان دارد. پیش از ادامة مطلب به دست‌اندرکاران جشنوارة ونیز بگوئیم که با اهدای تندیس کذا به نوة آخوند مشکینی در واقع تندیس وقاحت و حماقت را نیز به خود تقدیم کرده‌اند. با توزیع جوایز به اوباش‌الله هیچ نتیجه‌ای نخواهید گرفت، فقط به خودتان توهین می‌کنید. همچنانکه محفل نوبل با اهدای جایزة‌ کذا به شیرین عبادی نقش واقعی خود را در سرکوب ملت‌ها آشکار کرد.

برنامة ماست‌مالی مذاکرات هسته‌ای علیرغم پیشگوئی‌‌های مضحک «نیکلاس برنز» و شرکاء شکست خورد. نه تنها گورکن‌ها ناچار شدند «بستة» پیشنهادی را تحویل اربابان دهند که نازوکرشمة اربابان‌شان هم به جائی نرسید، و سخنگوی خاویر سولانا امروز اظهار داشت مذاکرات کذا هر چه سریع‌تر باید آغاز شود! در حالیکه روز گذشته سولانا ادعا کرده بود بستة‌ گورکن‌ها اصلاً به درد نمی‌خورد. البته در واقع هیچ بسته‌ای درکار نیست و تغییر و تحول در اظهارنظرها تابع تهدیدهای موشکی است. با توجه به شکست طرح آمریکا برای شانه خالی کردن از زیر بار مذاکرات مستقیم با نوکران در جمکران، به طریق اولی طرح دوم، یعنی ممانعت از مذاکرات صلح با اسرائیل هم محکوم به شکست خواهد بود. و به این ترتیب برنامة دوم حکومت مستقل جمکران جهت لات‌بازی‌های «روز قدس» ابتر می‌شود.

هدف از برپائی این مراسم همچنانکه گفتیم حفظ منافع حاکمیت اسرائیل و تهدید مذاکرات صلح در منطقه بود. به همین دلیل علی خامنه‌ای به زبان بی‌زبانی دارودستة‌ موسوی را به شرکت در این مراسم فرامی‌خواند. و به همین دلیل است که مخالف‌نمایان حکومت اسلامی در داخل و خارج از مرزها، در این مورد خاص خفقان کامل اختیار کرده‌اند و گروهی دیگر برای دستگیری موسوی و کروبی به التماس افتاده‌اند شاید «خدا» صدای‌شان را بشنود و «مردم» کذا باز هم در صحنه حاضر شده، نانی برای ارباب به تنور بچسبانند. البته «مردم»‌ مذکور همان اوباش شهری‌اند که به خدمت ساواک و شهربانی درآمده و برای همة امور کشور در خیابان تصمیم می‌گیرند.

اوباش‌پروری در کشورهای جهان سوم پایه و اساس سیاست سازمان ناتو است، ولی شاهدیم که این روند نان و آبدار در ایران بیشتر به اهداف خود می‌رسد. به عنوان نمونه «انتخابات» ریاست «جمهوری»‌ در حکومت جمکران را با انتخابات در کشور افغانستان مقایسه کنیم. کشوری که از سال 1919 جز جنگ، کودتا و اشغال نظامی هیچ نشناخته. به گذشته‌های دور نمی‌رویم. به تاریخ افغانستان طی نیم قرن اخیر نگاهی بیندازیم. در سال 1973 سازمان سیا از طریق کودتا با سرنگونی سلطنت داوودخان را به قدرت رساند تا روند اصلاحات را متوقف کند. سازمان خداجو و دین‌پرور سیا این اصلاحات را «سوسیالیستی» و کفرآمیز تلقی می‌کرد.

همین سازمان منفور در سال 1979 کودتای 22 بهمن را در ایران به راه انداخت و یک جانور وحشی به نام روح‌الله خمینی را به عنوان «رهبر کبیر انقلاب» تعیین فرمود. «رهبرکبیر» از اوباش‌الله کارخانة‌ رجاله‌پروری بودند که سال‌ها در نجف به مبارزه با «امپریاس» اشتغال داشتند. ایشان به محض سروسامان یافتن کودتا، یک نخست وزیر خیابانی هم منصوب کردند که حدود 8 ماه با تکیه بر ماشاالله قصاب‌ و زهرا خانوم حکومت کرد و زمینة اشغال سفارت آمریکا را فراهم آورد، سپس استعفا داد و تبدیل شد به اوپوزیسیون! البته شیخ مهدی همچنان عضو شورای انقلاب باقی ماند ولی افکار عمومی از این موضوع خبر نداشت. در نتیجه شوت و پرت‌ها «باور» داشتند که مهدی بازرگان و نهضت عاظادی از لات‌بازی‌های پیروان خط امام و وحشی‌گری حضرت امام ناراضی است. این است یکی از فواید مهم «باورها». البته در ایران همه «باورپرست» نیستند، برخورد منطقی با مسائل به صورت جسته و گریخته مشاهده می‌شود.

به عنوان نمونه اخیراً عده‌ای از «هنرمندان» جمکران به طرفداری از میرحسین موسوی یک بیانیه صدوریده‌اند تحت عنوان «عده‌ای از هنرمندان با دولت کار نمی‌کنند». حضرات در بیانیة‌ کذا تأکید فرموده‌اند که در اعتراض به رخدادهای پس از انتخابات از همکاری با نهادهای دولتی خودداری خواهند کرد. البته اعتراض به خشونت بسیار پسندیده است به شرطی که معترضین محترم سوراخ دعا را گم نکرده باشند، و بدانند تجمع غیرمجاز آنهم جهت اعتراض به نتایج غیرقطعی «انتخابات»‌ نه تنها مضحک و ابلهانه است که قانون‌شکنی نیز به شمار می‌رود. صرفنظر از اینکه میرحسین موسوی و شیخ کروبی جایگاه خود را طی سه دهة اخیر مدیون تقلب‌اند. باری، گروه دیگری از هنرمندان که الزاماً طرفدار مهرورزی هم نیستند به این جمع نپیوسته‌اند. اینان چنین استدلال می‌کنند که شخص میرحسین موسوی، به عنوان معترض اصلی به نتایج انتخابات، با حکم احمدی‌نژاد در فرهنگستان هنر، که از نهادهای تحت نظارت مستقیم ریاست جمهوری است، همچنان به همکاری خود با دولت ادامه می‌دهد. وقتی می‌گوئیم هنرمند، یا کسی که چنین ادعائی دارد نباید در خدمت سیاست قرار گیرد دلیل دارد!

هنر را اگر به خدمت ایدئولوژی درآوریم به ابتذال کشانده می‌شود، چرا که یک اثر هنری محصول الهامات، تخیلات و شناخت انسان است در زمان و مکان مشخص. آنچه در زمان و مکان مشخص می‌گذرد، ‌ «بخش موجود» اثر هنری است که هنرمند در ایجاد آن هیچ نقشی ندارد. حال آنکه الهامات و تخیلات در یک اثر هنری «بخش آزاد» آن به شمار می‌رود. به عبارت دیگر روند تأثیر «تخیل» هنرمند بر «واقعیت» هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد. منظور از آزادی «بیان هنری» در واقع آزادی تخیل هنرمند است. هنرمندی که خود را در خدمت سیاست قرار می‌دهد در عمل این آزادی را نفی می‌کند و در مسیر مطلوب فاشیسم گام برمی‌دارد.

فاشیسم برای سرکوب انسان، از یکسو «آزادی توهم» یا «آزادی باورها» را بجای «آزادی تفکر» می‌نشاند، و از سوی دیگر، نوعی «توهم رسمی» را به عنوان «تفکر مجاز» بر جامعه حاکم می‌کند. تفکری که در نمونة حکومت اسلامی، در خارج از مرزها «تولید» شده و برای مصرف به جمکران صادر می‌شود. به عنوان نمونه، می‌توان به اختراع هابرماس، یعنی در ترادف قراردادن «دین» با «تفکر» اشاره کرد که در سخنرانی علی خامنه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد، ‌حال آنکه در نمایش اعترافات شدیداً از نقش مخرب «هابرماس» انتقاد شده بود! البته ما هم معتقدیم مزخرفات هابرماس که به عنوان «فلسفه» به خورد خلق‌الله داده می‌شود هیچ ارتباطی با فلسفه، به عنوان تفکر منسجم و منطقی ندارد و در واقع «شبه‌فلسفه» است.

هابرماس ادعا می‌کند دین «عقلانی» است و به این ترتیب «عقل» را در تقابل با «منطق» قرار می‌دهد. پیشتر به تفصیل در مورد شارلاتانیسم حلقة فرانکفورت توضیح داده‌ایم و تکرار مکررات نمی‌کنیم. فقط تأکید ‌کنیم که مأموریت اعضای حلقة فرانکفورت اختراع یک چارچوب «‌فلسفی» برای توجیه فاشیسم و مقابله با نظریات انسان‌محور مارکس و فروید بوده. باری روز گذشته علی خامنه‌ای در وقوقیة جمعه فرمودند که در حکومت اسلامی «دگراندیشان» از آزادی برخوردارند به شرط‌ اینکه عقایدشان در چارچوب توهمات اسلام، حدیث و روایت و رهنمودهای خمینی باشد! روشن‌تر بگوئیم کسی حق ندارد خارج از چرندیات قانون اساسی که بر اساس حدیث و روایت سرهم شده، یا در تقابل با مهملات خمینی اصولاً «عقیده‌ای» داشته باشد:

«برخلاف برخی تبلیغات، اگر کسی یا جریانی، عقیده‌ای مخالف داشته باشد [...] نظام با او کاری نخواهد داشت [...] وجود افراد و جريان‌هاي منتقد و صاحب ديدگاه‌هاي متفاوت به نفع کشور است به شرطی که این اختلاف سلایق در چارچوب اصول یعنی اسلام، قانون اساسی و رهنمودها و وصیتنامة امام باشد [...]»


این سخنان منطق‌ستیز در حنازرچوبه، مورخ 20 شهریورماه 1388 با کدخبر: 676093 انتشار یافته. اما نه اسلام عقیده است، نه قانون اساسی جمکران، نه مزخرفات خمینی در قالب وصیت‌نامه و رهنمود. اسلام یک مجموعه از خرافه و توهمات است، اصول قانون اساسی همه در چارچوب نوعی تفسیر از همین توهم قرار گرفته‌، و چرندیات خمینی هم بخشی است از همین خرافات. خرافات هرگز دیدگاه سیاسی نبوده و هیچ عقل سلیمی سیاست را در چارچوب خرافه و توهم قرار نمی‌دهد. ولی در حکومت جمکران مسائل بر منطق تکیه ندارد، همه در چارچوب ابهام «دین» ابراز «عقیده» می‌کنند. همچنانکه حاج‌فرج‌دباغ نیز در ابتذال‌نامة اخیر خود خطاب به خامنه‌ای «دین» را در تخالف با «خرافه» رویت کرده بود. فقط در چارچوب سیاست اوباش‌پروری حاکم بر جامعة ایران است که چنین موجودی را در غرب به عنوان «فیلسوف» به ما ملت معرفی می‌کنند، کسی که حتی از سواد متعارف فارسی نیز بی‌بهره است و عبارت معروف «اقوام اشغال شده» از ابداعات نوین اوست.

همین اوباش‌پروری در عرصة «هنر» و «روشنفکری» و «سیاسی» اعمال می‌شود. ملت ایران باید مشتی لوطی و عنتر و لمپن و فرصت‌طلب و تیغ‌کش و پاسدار و توله آخوند را به عنوان روشنفکر، فیلم‌ساز، هنرمند، صاحب‌نظر و ... بپذیرد در نتیجه امثال حجاریان، تبدیل می‌شوند به «نظریه‌پرداز»، بهزاد نبوی در جایگاه اوپوزیسیون قرار می‌گیرد، موسوی وکروبی هم تبدیل می‌شوند به «رهبران» همین اوپوزیسیون! نتیجة این نمایشات مهوع به اینجا رسید که نه تنها ما باید تقلب را به عنوان یک روش پسندیدة سیاسی بپذیریم، که می‌باید فراموش کنیم شکنجه و تجاوز در حکومت اسلامی یک روش رایج است. چرا؟ چون کسی که متهم به تقلب است،‌ در رأس قوة مجریه قرار گرفته، و کسی که به او اتهام تقلب زده و همکار اوست، با انتشار فهرست دروغین 72 تن جان‌باختگان آشوب‌ها، در مورد تعداد قربانیان وقایع اخیر ایجاد شبهه کرده و خود به صدور زیارت‌نامه در رسانه‌ها مشغول است. و از همه مهم‌تر جنجال شیخ کروبی پلید پیرامون شکنجه شد‌گان فرضی و تجاوز به آنان، واقعیت شکنجه و تجاوز در زندان‌های حکومت اسلامی را در عمل لوث کرده.

حنازرچوبه، مورخ 21 شهریورماه 1388 اعلام کرد، هیئت سه نفرة قوه قضائیه اعلام داشت، ادعاهای کروبی کاملاً ساختگی و برای انحراف افکار عمومی‌است. این خبر که با کد: 6779134 منتشر شده تلویحاً به ما می‌گوید، ادعای تجاوز و شکنجه در زندان‌های حکومت اسلامی یک ادعای واهی است. بی‌دلیل نیست که ساتاس از زبان علی خامنه‌ای در مورد خطرات جدائی دین از سیاست هشدار می‌دهد:

«در نظام‌هاي سکولار و نگرش‌هاي مبتني بر جدائي دين از سياست، استفاده از هر روشي از جمله مکر و حيله اشکالي ندارد [...]»


ایجاد آشوب به بهانة تقلب در انتخابات، انتشار فهرست دروغین از قربانیان آشوب، جنجال پیرامون تجاوز، و بالاخره نمایش اعترافات برای تنظیم سخنرانی‌های رهبر مفلوک این حکومت مکر و حیله نیست، پیروی از سیاست استعمار است برای سرکوب ملت ایران! و اینهمه برای ابتر کردن مذاکرات هسته‌ای و مذاکرات صلح. جدائی دین از سیاست تهدید مستقیم همین روش استعماری به شمار می‌رود.

به گزارش فارس‌نیوز، مورخ 21 شهریورماه 1388، سفیرانگلستان، عالیجناب «سایمون گاس» پس از 5 ماه حضور «فعال» در ایران استوارنامة خود را فردا به محمود احمدی نژاد تقدیم خواهند کرد! طی این مدت گویا جایگاه حضرت مهرورزی به عنوان رئیس قوة مجریه برای حاکمیت انگلستان مشخص نشده بود که خوشبختانه این ابهام رفع شد! و به همین دلیل «رضا کرمی» که هم سید است هم حجت‌الاسلام و هم عضو شورای مرکزی جامعة روحانیت مبارز،‌ پیشنهاد کرده یک هیئت سه نفره متشکل از علی‌لاریجانی، ناطق نوری و مهدوی کنی تشکیل شود تا با «بزرگان» هر دو طیف صحبت کند. هدف آخوند کرمی از این پیشنهاد ابلهانه این است‌که سه نفر کذا به «بزرگان» اوباش‌الله نصیحت کنند که احترام یکدیگر را محفوظ نگاه دارند. خلاصه بگوئیم آنگلوساکسون‌ها چنین طویله‌سالاری‌ای را در هیچ نقطه از جهان برپا نکرده‌اند. اینان در کمال وقاحت ادعا می‌کنند دوام و بقای این نظام منفور به دلیل حمایت چین و روسیه است نه پشتیبانی‌های سازمان ناتو. بازگردیم به سیدرضای خودمان که پیشنهاد کرده هیئت سه نفره «بزرگان» را امر به معروف کند:

«به آنان بقبولاند که همدیگر را به عنوان شخصیتی قابل احترام و جایگاه در نظام بپذیرند»


پیشنهاد کذا در مهرنیوز مورخ 21 شهریورماه سالجاری انتشار یافته. البته حاج رضا گویا اصلاً فراموش کرده‌اند که ملت ایران برای نوکران رسوای آنگلوساکسون‌ها و مخالف‌نمایان‌شان هیچ ارزش و اعتباری قائل نیست. شاید هم می‌دانند، ولی برای ایشان همان احترام «بین‌النوکرین» کفایت خواهد کرد. امیدواریم سردار احمدی مقدم مراقب باشند، در راهپیمائی «روزقدس»، سفیر علیاحضرت ملکه، «هیز اکسلنسی سایمون‌گاس» را بازداشت نکنند که نوامیس اسلام خدشه‌دار می‌شود و «دست خدا» از سر نظام برداشته خواهد شد.

در نظام‌هاي دینی و نگرش‌هاي مبتني بر سیاست ما عین دیانت ماست، استفاده از هر روشي از جمله مکر و حيله و تقلب و تجاوز و قتل هیچ اشکالي ندارد، به شرط اینکه در چارچوب مبانی اسلام و رهنمودهای امام، احترام سفیر انگلستان رعایت شود.


...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت