«ابراهیم» در آرژانتین!
...
هر دینی این تمایل را دارد که بر اصالت ناشی از وحی «منحصربهفرد» خود تأکید کند. مدتهای مدید تأثیر خجستة دین ایران و تأثیر «معرفت» زرتشتی بر یهودیات، بر «رموز و اسرار» آن، و ذهن و ضمیر پیامبران «پس از خروج» ناشناخته مانده بود. مسیحیت نیز که بسیاری از معارف خود را مدیون «خردمند ایران زمین» است تلاش کرد چشم بر این تأثیر تاریخی بربندد. در سدة گذشته متخصصین علوم دینی «یهودی ـ مسیحی» نه تنها تأثیر آموزههای زرتشت بر یهودیت و متون مقدس یهودی را نادیده انگاشتند، که با توسل به واژگوننمائی تلاش کردند چنین وانمود کنند که دین ایرانی زرتشت و حتی سرودههای گاتا از باورهای عبری سرچشمه گرفته. تنها دلیل الویتی که مسیحیت به سرچشمههای یهودی خود میداد عدم عینیات و ناآگاهی عمیق بود. البته امروز هیچکس تعجب نمیکند. این شیوه شناخته شده است که سیاست بر تاریخ تا چه حد می تواند تأثیر بگذارد.
طی روند هلنیزاسیون «جوده»، سوریه و بینالنهرین توسط سلوکیها، یهودیان ادعا کردند که «ابراهیم» مرشد زرتشت و پدر ستارهشناسی است. چنین ادعائی نشان از برتری زرتشت و دانش مغهای ستارهشناس نزد نخبگان یهودی دارد. وجهة زرتشت نزد اینان چنان جذابیتی ایجاد کرده بود که بجای یک ارادة «انضمام شخصیت»، بروز چندین ارادة متناقض جهت «جذب» پرسوناژ زرتشت در سنت ابراهیمی را شاهدیم. به عنوان نمونه حضرت «اذخیل» که در اواخر قرن ششم در بابیلون مردم را به پرستش خدا دعوت میکرد، به زرتشت یا همان «زاراتوس» تشبیه شد که در همان مکان معلم فیثاغورث هم بوده.
یهودیان بسیاری از شخصیتهای مقدس خود را به زرتشت شبیه ساختهاند. در هرج و مرج حاکم بر روند «شبیهسازی» گاه زرتشت را به «نمرود»، گاه به «بلعم»، پیامبر بینالنهرین و فرستادة پادشاه «موآب» و بالاخره به «باروخ»، منشی «جرهمی» و نویسندة «کتاب باروخ» در نسخة قدیم کتاب مقدس تشبیه کردهاند. فصل مشترک تمامی این مانورهای پراکنده قراردادن زرتشت در بطن «سنت عبری» است. در قرن هفتم میلادی یهودیت از آنجا که نمیتوانست در برابر دین سرزمین پارس، وجود عناصر به عاریت گرفته شده از دین زرتشت را در الهیات خود انکار کند، زرتشت را به پیامبری در کتاب مقدس تبدیل کرد. شیوه نوین نبود. یهودیان تحت تأثیر فرهنگ یونان باستان نیز تلاش کردند خردمندان یونان را به شخصیت های یهودی تبدیل کنند. در این راستا، «اورفه» همچون فیثاغورث و افلاطون به یکی از پیروان موسی تبدیل شد. کاملاً طبیعی بود چرا که به ادعای اینان زرتشت، پیشگام خردمندان یونان هم دانش خود را مدیون ابراهیم بود. مگر علیرغم تضاد آموزههایاش با مغهای مزدائی، هم اینان زرتشت را بنیانگذار «کاست» و «باورهای» خود معرفی نکرده بودند؟
این مانورها خدمت بزرگی به حکمای مسیحیت کرد. آنهنگام که اینان کمر به تکذیب و نفی «ارتداد» مانویان و معرفت و شناختی بستند که از ایران آمده بود. همان امپراتوریای که روزگاری رقیب یونان و رم به شمار میرفت و اینک در قرن هفتم تحت سلطة «کفر مسلمان» قرار گرفته بود. تحریف تاریخ در قرن 18 میلادی دوباره فوران کرد، زمانیکه متخصصین الهیات از توجه دانشمندان و محققان شرق به دین باستانی و رقیب نگران شدند، کشیش «پریدو» حکیم پرجوش و خروش مسیحیت و مؤلف «زندگی محمد کافر» به سرچشمة موسوی دین زرتشت پی برد. در قرن نوزدهم، کشیش «جان ویلسون» از سوی یک هیئت مذهبی آمریکائی مأمور پخش تبلیغ و انتشار این مطلب شد، خصوصاً که انتشار تحقیقات «آنکتیل ـ دو پرون» در مورد «اوستا» محافل کشیشان در فرانسه و انگلستان را به شدت نگران کرده بود.
در حالیکه مسیحیت ریشه در باورهای پس از «خروج» یهودیت دارد که از معرفت زرتشتی به عاریت گرفته شده ـ مفاهیمی که وجه تمایز مسیحیت از سنت خشک و بیروح موسی به شمار میرود ـ تأکیدات علمای کلیسا با سکوت اقلیت پارسیهای هند و گبرهای ایران روبرو شد. علیرغم پاسخهای بجا و شایستة برخی نخبگان پارسی، اینان بیشتر هم و غمشان زیستن طبق آموزههای زرتشت بود تا پرداختن به بحث و جدل بیهوده پیرامون ارجحیت و تقدم آشکار دینشان بر یهودیت.
با شناخت عمیق دین زرتشت و اشتراک بین «ودا» و «گاتا» و قدمت ریشة زبان «اوستا» و نزدیکی آن به سانسکریت مشخص شد که ادعای ریشة به اصطلاح یهودی دین زرتشت برای پنهان داشتن یک واقعیت غیر قابل انکار مطرح شده بود: عاریت گرفتن آشکار معارف یهودی از معرفت زرتشتی و تأثیر چشمگیر آن به ویژه پس از مهاجرت از بابیلون تا زمان آخرین ویراستهای «تلمود بابیلون».
سرانجام، نظریههای ساختگی در مورد سوابق یهودی آموزههای زرتشت، یا «یهودی ـ زرتشتیایسم»، که نه توسط یهودیان بلکه توسط علمای الهیات مسیحی مطرح شده بود، در اواخر قرن نوزدهم کار را به جدلهای تاسفباری کشاند[...] هر چند شرقشناس معروف «کلرمون گانو» در سال 1880 اعلام داشت، از آنجا که کتاب مقدس میکوشد خداوند خود را به خداوند کوروش کبیر نزدیک کند، یهودیت از مزدئیسم برخاسته. [...] تحقیقات قرن بیستم در حد وسیعی تأثیر سرنوشتساز آموزههای زرتشت بر یهودیت را نشان داد.
همصدا با «جکسون» و «وست»، دکتر «چارلز گور» نتیجه میگیرد: «غیرممکن است که این دین شکوهمند [دین زرتشت] ـ از یهودیان به عاریت گرفته شده باشد، تاریخ ظهور آن چنین ادعائی را باطل میکند. منبع خارجی دیگری هم وجود ندارد که بتوان دین زرتشت را به آن مرتبط کرد [...] دین زرتشت مهمترین آفریده، یا شایستهتر است بگوئیم ـ همچنانکه زرتشت هم مسلماً میگفت ـ نشانهای است که از آن الهام یک شخصیت برگزیده به عنوان پیامبر توسط روح الهی را میتوان باز شناخت.
منبع: پل دوبروی، «زرتشت».
این مختصری بود از شایعه پراکنی و «عقیده سازی» اصحاب کلیسا در مورد پیامبر خردمند ایرانزمین. و اما بپردازیم به شایعه پراکنی اصحاب حقوق بشر فروش پیرامون انفجار در مرکز یهودیان آرژانتین!
فروشگاههای زنجیرهای حقوقبشر در ینگه دنیا، «بیبیگوزکی» از انفجارهای آرژانتین سرهم کردهاند، ویژة شوتوپرتها. براساس قصة کذا، اوباشالله حکومت اسلامی نه تنها در آرژانتین که در لبنان نیز به نبرد با آمریکا و اسرائیل مشغول بودهاند، دلیل هم اینکه یکیاز خودشان چنین گفته، و بعضی دیگر هم ادعایاش را تأئید کردهاند. فکر نمیکنم دلیلی مستدلتر از این بتوان ارائه داد!
در تاریخ 18 ژوئیه 1994، مرکز همیاری یهودیان آرژانتین منفجر میشود. همه انگشت اتهام را به سوی نوکران آمریکا در جمکران میگیرند و رسانهها پس از اختراع یک قصة کدوقلقلهزن به این نتیجه میرسند که کشتار یهودیان آرژانتین به دستور خامنهای مفلوک صورت گرفته و جنایت علیه بشریت به شمار میرود. البته در اینکه مقامات حکومت اسلامی مشتی اوباش و جنایتکاراند تردیدی نیست. ولی در اینکه اوباشالله «مستقل» هم باشد، ما تردید داریم! حکومتی که دارائیاش در بانکهای غرب ذخیره شده و نان و بنزین مصرفیاش از ولایت ارباب وارد میشود «مستقل» نیست تا بتواند سر خود تصمیم بگیرد. این مزخرفات ساخته و پرداختة سازمان سیا است که برای سلب مسئولیت از خود میکوشد نوکراناش را «مستقل» معرفی کند.
به عنوان نمونه «سلوبدان میلوسویچ» را کدام دست نامرئی به قدرت رساند که با اعمال سیاستهای «مستقل» خود زمینهساز تهاجم نظامی به یوگسلاوی شود؟ دست الهی بود یا گروه برژینسکی؟ پس از تجزیة یوگسلاوی چه کسانی در کوسوو به تجارت اعضای بدن زندانیان صرب مشغول بودند؟ رادووان کارازیچ یا هاشم تاچی، نخست وزیر فعلی کوسوو؟ کارلا دلپونته، به چه دلیل از مقام خود کنارهگیری کرد؟ به دلیل افسردگی روحی یا به دلیل فشار محافل خاص برای جلوگیری از افشای جنایات استقلالطلبان کوسوو تحت نظارت امثال برنارکوشنر؟ بگذریم و بازگردیم به آرژانتین و انفجارهائی که مراکز یهودیان و سفارت اسرائیل را نشانه گرفته بود.
بهتر است بدانیم که بزرگترین اقلیت یهودی جهان در آرژانتین سکونت دارد و انفجار بمب در یک مرکز یهودی در این کشور در واقع اهدافی چند گانه را دنبال میکرد. نخست مسئلة ارعاب یهودیانی بود که قصد مهاجرت به آرژانتین را داشتند. میدانیم که قبل از اعزام یهودیان به خاورمیانه بسیاری از محافل یهودی در سراسر جهان خواستار تشکیل یک کشور یهودی مسلک در آرژانتین بودند. محافل سیاسی انگلستان از این امر جلوگیری کردند و به دلائلی که میدانیم مسئلة مهاجرت به آرژانتین را مسکوت گذاشتند. خارج از ارعاب یهودیان، بمبگزاری در آرژانتین هدف دیگری را نیز دنبال میکرد. هدفی که بیشتر میباید اخطاری از جانب واشنگتن به مسکو تلقی شود. مهاجرت گستردة یهودیان روسیه پس از فروپاشی شوروی میتوانست «توازن» سیاسی و مالی و اقتصادی مطلوب ایالات متحد در آرژانتین را متزلزل کند. نهایت امر این بمبگزاری کوچاندن یهودیان از آرژانتین به اسرائیل را نیز به «ارزش» میگذاشت. برخلاف مزخرفات دکة حقوق بشر این جنایات با چراغ سبز ایالات متحد صورت پذیرفت.
دلیل نیز روشن است، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مهاجرت گستردة یهودیان اروپای شرقی و روسیه به اسرائیل میتوانست همان «توازن» سیاسی و مالی مورد نظر ایالات متحد را در اسرائیل نیز تهدید کند. به هر تقدیر مسئلة این «بمب» بیش از اینها پیچوتاب دارد که «فاستفودهای» حقوق بشر در ینگه دنیا در بوق میگذارند. میدانیم که این «فاستفودها» وقتی گزارش تهیه میکنند این نکات پیش پا افتاده را در نظر نخواهند گرفت، چرا؟ چون به مشتری فاستفود همه چیز میتوان خوراند. از آنجمله است این ادعای مضحک که انفجارهای 11 سپتامبر کار سازمان القاعده بوده! در صورتیکه همین چند روز پیش، یکی از مشاوران اوباما به دلیل امضای برگهای که این انفجارها را به دولت بوش منسوب میکرد، ناچار به استعفا شد! بله در داخل مرزهای ایالات متحد همه ابله نیستند!
حتی زمانیکه دفتر فدرال در اوکلاهما منفجر شد بسیاری، از جمله «گورویدال» پرسشهای فراوانی در مورد این عملیات مطرح کردند که پاسخی هم نیافتند! ولی پاسخ روشن بود، محافلی در داخل حاکمیت ایالات متحد منافع خود را در تحمیل «شرایط ویژه» به جهان میدیدند و شاهدیم که امروز نه تنها این شرایط بر جهان که بر آمریکا نیز تحمیل شده. اعضای سازمان ناتو به بهانة نبرد با «تروریسم»، به جنگ و کشتار غیرنظامیان در مناطق نفتخیز و استراتژیک مشغولاند. هدف از این مبارزات قهرمانانه چیست؟ فقط حفظ برتری نظامی جهت چپاول. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به گزارش حقوقبشر فروشی ینگه دنیا در مورد انفجار مرکز یهودیان آرژانتین.
این گزارش بهترین نمونة پیوند گوز به شقیقه است. به عنوان نمونه گزارش کذا چنین میگوید که در سال ششم جنگ بین ایران و عراق، که وضع گورکنها خیلی بد بود و منزوی شده بودند و غیره، دولت فرانسه برای رهائی چهار گروگان خود سعی کرد با حکومت جمکران دوستی کند! البته به یاد داشته باشیم که در همین دوران به اصطلاح دشمنی گورکنها با فرانسه، شرکت توتال هم به غارت نفت کشورمان مشغول بود! به عبارت دیگر میرحسین موسوی به اهدای نفت رایگان در برابر سلاح قاچاق اشتغال داشت و همه از اوضاع اقتصادی کشور راضی بودند، و به ادعای اخیر زهرا رهنورد، عیال موسوی آواره و بیخانمان هم نداشتیم! خلاصه از آنجا که اوضاع حکومت منزوی جمکران هم خیلی بد بود و هم خیلی خوب، برای آزادی گروگانها به دولت فرانسه دستور هم میداد که باید دست «از هواداری آشکار و پنهان خود از عراق بردارد.» فرانسه هم گفت، شما امر بفرمائید! چرا؟ چون به زعم فاستفودهای حقوقبشرفروشی، در مورد یک جنگ استعماری و استراتژیک هم فرانسه مستقلاً تصمیم میگیرد و هم حکومت جمکران!
باری این گزارش ادعا میکند که فرانسه هم به عراق اسلحه میفروخت هم به گورکنها! درست است که پذیرفتن این مزخرفات بلاهت مخاطب را میطلبد ولی کار به این مختصر ختم نمیشود! ابداً! حکومت جمکران که بزرگترین صادر کننده نفت به فرانسه و مهمترین شریک تجاری این کشور در اروپا به شمار میرفت بجای مرسیدن فرانسه ـ مرسی گفتن به فرانسه ـ در این کشور بمبگزاری هم میکند! یادآور شویم کشور فرانسه همچون دیگر اعضای ناتو به هیچ عنوان نمیتواند بدون موافقت ایالات متحد سلاح و تجهیزات به کشور دیگری صادر کند و این مقررات برای همة اعضای سازمان کذا لازمالاجرا است. بله خلاصه هر چه در گزارش حقوقبشرفروشانة کذا پیشتر برویم برای باور کردن خزعبلاتاش به حماقت بیشتری نیاز خواهیم داشت.
این گزارش گوساله فریب پس از نقل قصة کدو قلقلهزن در پایان نتیجه میگیرد که انفجار آرژانتین، بدون تردید طرح نوکران آمریکا در جمکران بوده و اینکار تهاجم نظامی به غیر نظامیان است، بنابراین جنایت علیه بشریت به شمار میرود! خلاصه یک وقت فکر نکنید سرویسهای مخفی گاوچرانها چنین جنایتی مرتکب شدهاند تا یهودیان آرژانتین را به کوچ اجباری وادارند! ابداً دچار «توهم توطئه» نشویم که هیچ خوب نیست! پیش از ادامة مطلب در پاسخ به پیام یکی از خوانندگان گرامی توضیح دهیم که منافع اقتصادی آمریکا و دیگر سرمایهسالاران اروپا «توهم توطئه» نیست، یک واقعیت مادی و اقتصادی است.
از اواخر قرن نوزدهم تاکنون جنگهائی که آمریکا به راه انداخته برای تأمین همین منافع بوده. نگاهی به شرایط فعلی افغانستان و عراق کافی است تا ببینیم مبارزة فرضی با طالبان و نابودی سلاحهای فرضی کشتار جمعی در عراق با هدف حفظ سلطه بر منابع نفتی و شاهراههای عبور انرژی صورت پذیرفته. و به همین دلیل در هر دو کشور استقرار «حکومت اسلامی» الزامی بود. یادآور شویم «رابین کوک»، وزیر امورخارجة انگلستان و «دیوید کلی» مشاور بلندپایة دولت تونی بلر به دلیل مخالفت با جنگ عراق جان سپردند! اولی ظاهراً از کوه سقوط کرد، دومی هم یک پارک عمومی را برای خودکشی برگزید! این مختصر را گفتیم تا روشن شود منافع سرمایهسالاری مرز نمیشناسد، تخریب برجهای نیویورک و تهاجم موشکی به پنتاگون شاهدی است بر این مدعا. هر چند که بعضیها گفتند و هنوز هم میگویند که پنتاگون نیز قربانی حملة یک هواپیمای مسافربری شد!
طی روند هلنیزاسیون «جوده»، سوریه و بینالنهرین توسط سلوکیها، یهودیان ادعا کردند که «ابراهیم» مرشد زرتشت و پدر ستارهشناسی است. چنین ادعائی نشان از برتری زرتشت و دانش مغهای ستارهشناس نزد نخبگان یهودی دارد. وجهة زرتشت نزد اینان چنان جذابیتی ایجاد کرده بود که بجای یک ارادة «انضمام شخصیت»، بروز چندین ارادة متناقض جهت «جذب» پرسوناژ زرتشت در سنت ابراهیمی را شاهدیم. به عنوان نمونه حضرت «اذخیل» که در اواخر قرن ششم در بابیلون مردم را به پرستش خدا دعوت میکرد، به زرتشت یا همان «زاراتوس» تشبیه شد که در همان مکان معلم فیثاغورث هم بوده.
یهودیان بسیاری از شخصیتهای مقدس خود را به زرتشت شبیه ساختهاند. در هرج و مرج حاکم بر روند «شبیهسازی» گاه زرتشت را به «نمرود»، گاه به «بلعم»، پیامبر بینالنهرین و فرستادة پادشاه «موآب» و بالاخره به «باروخ»، منشی «جرهمی» و نویسندة «کتاب باروخ» در نسخة قدیم کتاب مقدس تشبیه کردهاند. فصل مشترک تمامی این مانورهای پراکنده قراردادن زرتشت در بطن «سنت عبری» است. در قرن هفتم میلادی یهودیت از آنجا که نمیتوانست در برابر دین سرزمین پارس، وجود عناصر به عاریت گرفته شده از دین زرتشت را در الهیات خود انکار کند، زرتشت را به پیامبری در کتاب مقدس تبدیل کرد. شیوه نوین نبود. یهودیان تحت تأثیر فرهنگ یونان باستان نیز تلاش کردند خردمندان یونان را به شخصیت های یهودی تبدیل کنند. در این راستا، «اورفه» همچون فیثاغورث و افلاطون به یکی از پیروان موسی تبدیل شد. کاملاً طبیعی بود چرا که به ادعای اینان زرتشت، پیشگام خردمندان یونان هم دانش خود را مدیون ابراهیم بود. مگر علیرغم تضاد آموزههایاش با مغهای مزدائی، هم اینان زرتشت را بنیانگذار «کاست» و «باورهای» خود معرفی نکرده بودند؟
این مانورها خدمت بزرگی به حکمای مسیحیت کرد. آنهنگام که اینان کمر به تکذیب و نفی «ارتداد» مانویان و معرفت و شناختی بستند که از ایران آمده بود. همان امپراتوریای که روزگاری رقیب یونان و رم به شمار میرفت و اینک در قرن هفتم تحت سلطة «کفر مسلمان» قرار گرفته بود. تحریف تاریخ در قرن 18 میلادی دوباره فوران کرد، زمانیکه متخصصین الهیات از توجه دانشمندان و محققان شرق به دین باستانی و رقیب نگران شدند، کشیش «پریدو» حکیم پرجوش و خروش مسیحیت و مؤلف «زندگی محمد کافر» به سرچشمة موسوی دین زرتشت پی برد. در قرن نوزدهم، کشیش «جان ویلسون» از سوی یک هیئت مذهبی آمریکائی مأمور پخش تبلیغ و انتشار این مطلب شد، خصوصاً که انتشار تحقیقات «آنکتیل ـ دو پرون» در مورد «اوستا» محافل کشیشان در فرانسه و انگلستان را به شدت نگران کرده بود.
در حالیکه مسیحیت ریشه در باورهای پس از «خروج» یهودیت دارد که از معرفت زرتشتی به عاریت گرفته شده ـ مفاهیمی که وجه تمایز مسیحیت از سنت خشک و بیروح موسی به شمار میرود ـ تأکیدات علمای کلیسا با سکوت اقلیت پارسیهای هند و گبرهای ایران روبرو شد. علیرغم پاسخهای بجا و شایستة برخی نخبگان پارسی، اینان بیشتر هم و غمشان زیستن طبق آموزههای زرتشت بود تا پرداختن به بحث و جدل بیهوده پیرامون ارجحیت و تقدم آشکار دینشان بر یهودیت.
با شناخت عمیق دین زرتشت و اشتراک بین «ودا» و «گاتا» و قدمت ریشة زبان «اوستا» و نزدیکی آن به سانسکریت مشخص شد که ادعای ریشة به اصطلاح یهودی دین زرتشت برای پنهان داشتن یک واقعیت غیر قابل انکار مطرح شده بود: عاریت گرفتن آشکار معارف یهودی از معرفت زرتشتی و تأثیر چشمگیر آن به ویژه پس از مهاجرت از بابیلون تا زمان آخرین ویراستهای «تلمود بابیلون».
سرانجام، نظریههای ساختگی در مورد سوابق یهودی آموزههای زرتشت، یا «یهودی ـ زرتشتیایسم»، که نه توسط یهودیان بلکه توسط علمای الهیات مسیحی مطرح شده بود، در اواخر قرن نوزدهم کار را به جدلهای تاسفباری کشاند[...] هر چند شرقشناس معروف «کلرمون گانو» در سال 1880 اعلام داشت، از آنجا که کتاب مقدس میکوشد خداوند خود را به خداوند کوروش کبیر نزدیک کند، یهودیت از مزدئیسم برخاسته. [...] تحقیقات قرن بیستم در حد وسیعی تأثیر سرنوشتساز آموزههای زرتشت بر یهودیت را نشان داد.
همصدا با «جکسون» و «وست»، دکتر «چارلز گور» نتیجه میگیرد: «غیرممکن است که این دین شکوهمند [دین زرتشت] ـ از یهودیان به عاریت گرفته شده باشد، تاریخ ظهور آن چنین ادعائی را باطل میکند. منبع خارجی دیگری هم وجود ندارد که بتوان دین زرتشت را به آن مرتبط کرد [...] دین زرتشت مهمترین آفریده، یا شایستهتر است بگوئیم ـ همچنانکه زرتشت هم مسلماً میگفت ـ نشانهای است که از آن الهام یک شخصیت برگزیده به عنوان پیامبر توسط روح الهی را میتوان باز شناخت.
منبع: پل دوبروی، «زرتشت».
این مختصری بود از شایعه پراکنی و «عقیده سازی» اصحاب کلیسا در مورد پیامبر خردمند ایرانزمین. و اما بپردازیم به شایعه پراکنی اصحاب حقوق بشر فروش پیرامون انفجار در مرکز یهودیان آرژانتین!
فروشگاههای زنجیرهای حقوقبشر در ینگه دنیا، «بیبیگوزکی» از انفجارهای آرژانتین سرهم کردهاند، ویژة شوتوپرتها. براساس قصة کذا، اوباشالله حکومت اسلامی نه تنها در آرژانتین که در لبنان نیز به نبرد با آمریکا و اسرائیل مشغول بودهاند، دلیل هم اینکه یکیاز خودشان چنین گفته، و بعضی دیگر هم ادعایاش را تأئید کردهاند. فکر نمیکنم دلیلی مستدلتر از این بتوان ارائه داد!
در تاریخ 18 ژوئیه 1994، مرکز همیاری یهودیان آرژانتین منفجر میشود. همه انگشت اتهام را به سوی نوکران آمریکا در جمکران میگیرند و رسانهها پس از اختراع یک قصة کدوقلقلهزن به این نتیجه میرسند که کشتار یهودیان آرژانتین به دستور خامنهای مفلوک صورت گرفته و جنایت علیه بشریت به شمار میرود. البته در اینکه مقامات حکومت اسلامی مشتی اوباش و جنایتکاراند تردیدی نیست. ولی در اینکه اوباشالله «مستقل» هم باشد، ما تردید داریم! حکومتی که دارائیاش در بانکهای غرب ذخیره شده و نان و بنزین مصرفیاش از ولایت ارباب وارد میشود «مستقل» نیست تا بتواند سر خود تصمیم بگیرد. این مزخرفات ساخته و پرداختة سازمان سیا است که برای سلب مسئولیت از خود میکوشد نوکراناش را «مستقل» معرفی کند.
به عنوان نمونه «سلوبدان میلوسویچ» را کدام دست نامرئی به قدرت رساند که با اعمال سیاستهای «مستقل» خود زمینهساز تهاجم نظامی به یوگسلاوی شود؟ دست الهی بود یا گروه برژینسکی؟ پس از تجزیة یوگسلاوی چه کسانی در کوسوو به تجارت اعضای بدن زندانیان صرب مشغول بودند؟ رادووان کارازیچ یا هاشم تاچی، نخست وزیر فعلی کوسوو؟ کارلا دلپونته، به چه دلیل از مقام خود کنارهگیری کرد؟ به دلیل افسردگی روحی یا به دلیل فشار محافل خاص برای جلوگیری از افشای جنایات استقلالطلبان کوسوو تحت نظارت امثال برنارکوشنر؟ بگذریم و بازگردیم به آرژانتین و انفجارهائی که مراکز یهودیان و سفارت اسرائیل را نشانه گرفته بود.
بهتر است بدانیم که بزرگترین اقلیت یهودی جهان در آرژانتین سکونت دارد و انفجار بمب در یک مرکز یهودی در این کشور در واقع اهدافی چند گانه را دنبال میکرد. نخست مسئلة ارعاب یهودیانی بود که قصد مهاجرت به آرژانتین را داشتند. میدانیم که قبل از اعزام یهودیان به خاورمیانه بسیاری از محافل یهودی در سراسر جهان خواستار تشکیل یک کشور یهودی مسلک در آرژانتین بودند. محافل سیاسی انگلستان از این امر جلوگیری کردند و به دلائلی که میدانیم مسئلة مهاجرت به آرژانتین را مسکوت گذاشتند. خارج از ارعاب یهودیان، بمبگزاری در آرژانتین هدف دیگری را نیز دنبال میکرد. هدفی که بیشتر میباید اخطاری از جانب واشنگتن به مسکو تلقی شود. مهاجرت گستردة یهودیان روسیه پس از فروپاشی شوروی میتوانست «توازن» سیاسی و مالی و اقتصادی مطلوب ایالات متحد در آرژانتین را متزلزل کند. نهایت امر این بمبگزاری کوچاندن یهودیان از آرژانتین به اسرائیل را نیز به «ارزش» میگذاشت. برخلاف مزخرفات دکة حقوق بشر این جنایات با چراغ سبز ایالات متحد صورت پذیرفت.
دلیل نیز روشن است، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مهاجرت گستردة یهودیان اروپای شرقی و روسیه به اسرائیل میتوانست همان «توازن» سیاسی و مالی مورد نظر ایالات متحد را در اسرائیل نیز تهدید کند. به هر تقدیر مسئلة این «بمب» بیش از اینها پیچوتاب دارد که «فاستفودهای» حقوق بشر در ینگه دنیا در بوق میگذارند. میدانیم که این «فاستفودها» وقتی گزارش تهیه میکنند این نکات پیش پا افتاده را در نظر نخواهند گرفت، چرا؟ چون به مشتری فاستفود همه چیز میتوان خوراند. از آنجمله است این ادعای مضحک که انفجارهای 11 سپتامبر کار سازمان القاعده بوده! در صورتیکه همین چند روز پیش، یکی از مشاوران اوباما به دلیل امضای برگهای که این انفجارها را به دولت بوش منسوب میکرد، ناچار به استعفا شد! بله در داخل مرزهای ایالات متحد همه ابله نیستند!
حتی زمانیکه دفتر فدرال در اوکلاهما منفجر شد بسیاری، از جمله «گورویدال» پرسشهای فراوانی در مورد این عملیات مطرح کردند که پاسخی هم نیافتند! ولی پاسخ روشن بود، محافلی در داخل حاکمیت ایالات متحد منافع خود را در تحمیل «شرایط ویژه» به جهان میدیدند و شاهدیم که امروز نه تنها این شرایط بر جهان که بر آمریکا نیز تحمیل شده. اعضای سازمان ناتو به بهانة نبرد با «تروریسم»، به جنگ و کشتار غیرنظامیان در مناطق نفتخیز و استراتژیک مشغولاند. هدف از این مبارزات قهرمانانه چیست؟ فقط حفظ برتری نظامی جهت چپاول. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به گزارش حقوقبشر فروشی ینگه دنیا در مورد انفجار مرکز یهودیان آرژانتین.
این گزارش بهترین نمونة پیوند گوز به شقیقه است. به عنوان نمونه گزارش کذا چنین میگوید که در سال ششم جنگ بین ایران و عراق، که وضع گورکنها خیلی بد بود و منزوی شده بودند و غیره، دولت فرانسه برای رهائی چهار گروگان خود سعی کرد با حکومت جمکران دوستی کند! البته به یاد داشته باشیم که در همین دوران به اصطلاح دشمنی گورکنها با فرانسه، شرکت توتال هم به غارت نفت کشورمان مشغول بود! به عبارت دیگر میرحسین موسوی به اهدای نفت رایگان در برابر سلاح قاچاق اشتغال داشت و همه از اوضاع اقتصادی کشور راضی بودند، و به ادعای اخیر زهرا رهنورد، عیال موسوی آواره و بیخانمان هم نداشتیم! خلاصه از آنجا که اوضاع حکومت منزوی جمکران هم خیلی بد بود و هم خیلی خوب، برای آزادی گروگانها به دولت فرانسه دستور هم میداد که باید دست «از هواداری آشکار و پنهان خود از عراق بردارد.» فرانسه هم گفت، شما امر بفرمائید! چرا؟ چون به زعم فاستفودهای حقوقبشرفروشی، در مورد یک جنگ استعماری و استراتژیک هم فرانسه مستقلاً تصمیم میگیرد و هم حکومت جمکران!
باری این گزارش ادعا میکند که فرانسه هم به عراق اسلحه میفروخت هم به گورکنها! درست است که پذیرفتن این مزخرفات بلاهت مخاطب را میطلبد ولی کار به این مختصر ختم نمیشود! ابداً! حکومت جمکران که بزرگترین صادر کننده نفت به فرانسه و مهمترین شریک تجاری این کشور در اروپا به شمار میرفت بجای مرسیدن فرانسه ـ مرسی گفتن به فرانسه ـ در این کشور بمبگزاری هم میکند! یادآور شویم کشور فرانسه همچون دیگر اعضای ناتو به هیچ عنوان نمیتواند بدون موافقت ایالات متحد سلاح و تجهیزات به کشور دیگری صادر کند و این مقررات برای همة اعضای سازمان کذا لازمالاجرا است. بله خلاصه هر چه در گزارش حقوقبشرفروشانة کذا پیشتر برویم برای باور کردن خزعبلاتاش به حماقت بیشتری نیاز خواهیم داشت.
این گزارش گوساله فریب پس از نقل قصة کدو قلقلهزن در پایان نتیجه میگیرد که انفجار آرژانتین، بدون تردید طرح نوکران آمریکا در جمکران بوده و اینکار تهاجم نظامی به غیر نظامیان است، بنابراین جنایت علیه بشریت به شمار میرود! خلاصه یک وقت فکر نکنید سرویسهای مخفی گاوچرانها چنین جنایتی مرتکب شدهاند تا یهودیان آرژانتین را به کوچ اجباری وادارند! ابداً دچار «توهم توطئه» نشویم که هیچ خوب نیست! پیش از ادامة مطلب در پاسخ به پیام یکی از خوانندگان گرامی توضیح دهیم که منافع اقتصادی آمریکا و دیگر سرمایهسالاران اروپا «توهم توطئه» نیست، یک واقعیت مادی و اقتصادی است.
از اواخر قرن نوزدهم تاکنون جنگهائی که آمریکا به راه انداخته برای تأمین همین منافع بوده. نگاهی به شرایط فعلی افغانستان و عراق کافی است تا ببینیم مبارزة فرضی با طالبان و نابودی سلاحهای فرضی کشتار جمعی در عراق با هدف حفظ سلطه بر منابع نفتی و شاهراههای عبور انرژی صورت پذیرفته. و به همین دلیل در هر دو کشور استقرار «حکومت اسلامی» الزامی بود. یادآور شویم «رابین کوک»، وزیر امورخارجة انگلستان و «دیوید کلی» مشاور بلندپایة دولت تونی بلر به دلیل مخالفت با جنگ عراق جان سپردند! اولی ظاهراً از کوه سقوط کرد، دومی هم یک پارک عمومی را برای خودکشی برگزید! این مختصر را گفتیم تا روشن شود منافع سرمایهسالاری مرز نمیشناسد، تخریب برجهای نیویورک و تهاجم موشکی به پنتاگون شاهدی است بر این مدعا. هر چند که بعضیها گفتند و هنوز هم میگویند که پنتاگون نیز قربانی حملة یک هواپیمای مسافربری شد!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت