سه‌شنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۸


«حدیث» جنگ جهانی!
...
چه خوب شد شفیعی‌کدکنی از ایران رفت! اگر مانده بود ناچار می‌شد همچنان برای سروده‌های کشکی مدیحه سرایان ساواک مقدمه بنویسد. پیشتر یک «علی‌نامه» درست کرده بودند، و قصد داشتند آنرا به زور «مقدمة شفیعی ‌کدکنی» به خورد خلق‌الله بدهند. حتماً بعد از «علی» نوبت به حسن و حسین و زهرا و زینب و «غیره نامه» می‌رسید که سرایندگان‌شان فردوسی را به دلیل سرودن شاهنامه سرزنش می‌کردند. و اگر شفیعی کدکنی نمی‌رفت، می‌بایست برای همة این چرندیات و غیره‌نامه‌ها مقدمه بنویسد. نمی‌دانم چرا گورکن‌ها برای چنین کارهای ادبی به سراغ استاد بهاءالدین خرمشاهی نمی‌روند؟

هفتاد سال پیش در چنین روزی با تهاجم نظامی آلمان نازی به لهستان جنگ جهانی دوم آغاز شد. در واقع آنچه «سرآغاز» این جنگ معرفی می‌شود خود زمینه‌ساز یک «بی‌بی‌گوزک‌» بسیار غنی و پربار شده! فکر نکنید که «عهدنامة ورسای» در فراهم آوردن زمینة این جنگ نقشی داشته! یا مثلاً فکر نکنید که ایالات متحد و انگلستان و فرانسه برای سرکوب جنبش‌های سوسیالیست در اروپای مرکزی از ابتدای کار دست دوستی به سوی هیتلر دراز کرده بودند. ابداً! هیتلر همین جوری به لهستان حمله کرد، اصلاً شاید مأموریت الهی داشت! البته «بی‌بی‌سی»، ‌که در ساخت‌وپرداخت «بی‌بی‌گوزک» خیلی تخصص دارد،‌ ادعا می‌کند که روز اول سپتامبر سال 1939 یک کشتی جنگی آلمان نخستین گلوله را به یک دژ لهستان در شبه جزیرة‌ «وسترپلات»، در نزدیکی بندر «گدانسک» شلیک کرد! اما قصه‌گوی «بی‌بی‌سی» دیگر نمی‌گوید، «هیتلر» چگونه و با حمایت کدام محافل در آلمان به قدرت رسید، چرا به قدرت رسید، و اصلاً به چه دلیل به لهستان حمله کرد؟ به هر تقدیر از آنجا که تاریخ بشر سلسله‌ای دنباله‌دار است، ریشه‌های جنگ دوم را هم بهتر است در نتایج جنگ اول جهانی جستجو کنیم، نه در آن گلولة کذائی که 70 سال پیش به «دژ لهستانی» برخورد کرد!

در سال 1918، چندماه پیش از پایان جنگ جهانی اول،‌ ایالات متحد به بهانة مبارزه با بلشویسم در دو بندر روسیه نیروی نظامی پیاده کرد. 7 هزار سرباز در بندر «ولادی وستوک» و 5 ‌هزار سرباز در بندر «آرکانژل!» اینان به همراه نظامیان انگلستان، فرانسه و ژاپن تا سال 1920 همچنان در خاک روسیه حضور داشتند؛ در ظاهر برای دفاع از روس‌های سفید و در واقع برای گسترش تخریب و خشونت.

وزارت امور خارجة آمریکا به کنگره اعلام کرده بود که این عملیات برای ابتر کردن پیامدهای انقلاب بلشویک‌هاست. یادآور شویم روسیه پس از انقلاب اکتبر، ‌ علیرغم نمودار شدن افق پیروزی،‌ صحنة جنگ جهانی اول را به نفع انگلستان، آمریکا و هم‌پیمانان‌شان ترک گفته بود. از این گذشته روسیه، پس از انقلاب اکتبر ایران را هم به دست‌های مقدس انگلستان سپرد تا امپراتوری بریتانیا با کمک آخوند و اوباش به شخم زدن کشورمان مشغول شود. در هر حال بهانة دولت انقلابی لنین برای ترک میدان جنگ اول جهانی، سامان دادن به اوضاع داخلی و استحکام پایه‌های حکومت نوبنیاد بود. و خواهیم دید که چنین تصمیمی در واقع به زیان روسیه تمام شد.

پس از استعفای تزار نیکولای دوم در ماه مارس 1917، ‌ دولت آلمان که در حال جنگ با روسیه بود، در ماه فوریة همان سال یک «ترن دیپلماتیک» در اختیار لنین و همراهان انقلابی‌اش می‌گذارد تا اینان بتوانند از سوئیس به روسیه بازگردند. نیازی به توضیح نیست که هدف آلمان کاهش قدرت روسیه از طریق خرد کردن ارتش تزار بود و در کمال تعجب، لنین با پیشنهاد یکجانبة صلح،‌ روسیه را در چارچوب همین سیاست قرار داد.

در شرایطی که تهدید نظامی آلمان همچنان متوجه روسیه بود، علیرغم توصیة بوخارین و تروتسکی برای ادامة جنگ جهت کشاندن انقلاب به آلمان، لنین به بهانة استحکام پایه‌های دولت در روسیه صلح با آلمان را برگزید. به دلائلی که معلوم نیست لنین «حرف» خود را پیش می‌برد، ولی به دلیل مواضع آمریکا و متحدان‌اش، مذاکرات صلح به شکست می‌انجامد؛ آلمان در ماه فوریه 1918 به روسیه حمله می‌کند. پس از گذشت حدود یک‌ماه، بخش وسیعی از خاک روسیه در غرب به تصرف ارتش آلمان درمی‌آید و دولت روسیه در ماه مارس 1918 ناچار به پذیرش پیمان «برست ـ لی‌تووسک‌» می‌شود. لنین پایتخت را به مسکو منتقل می‌کند و آرمان «مبارزات طبقاتی» را کنار گذاشته برای پایان دادن به جنگ داخلی سیاست «کمونیسم جنگ» را در پیش می‌گیرد. جنگ داخلی و حضور نظامیان آمریکا، انگلستان، فرانسه و ژاپن، روسیه را در خشونت‌ غرق می‌کند، و کار به نظام تک‌حزبی می‌رسد. از آنجا که لنین به دلیل بیماری عملاً خانه نشین شده بود، زمام امور به دست رفیق استالین می‌افتد. خلاصه پیش از مرگ لنین در تاریخ 21 ژانویه 1924 در واقع کار انقلاب اکتبر تمام شده بود. اما مبارزات آنگلوساکسون‌ها با شوروی در سراسر جهان همچنان ادامه یافت و امروز هم در قالب «مبارزه با تروریسم»‌ و دفاع از استقلال‌طلبان همچنان ادامه دارد.

دو سال پیش از پایان جنگ دوم جهانی، دولت انگلستان که از گسترش نفوذ چریک‌های چپگرای یونان در ساختار سیاسی کشور «نگران» شده بود، برای حفظ قدرت دولت راستگرا که همزمان با فاشیست‌های آلمان نیز دست و پنجه نرم می‌کرد، دست به دامان گاوچران‌ها شد. اینان نیز بلافاصله 74 تن تجهیزات نظامی را به همراه 250 مستشار برای کمک به دولت یونان ارسال می‌کنند. از قضای روزگار همین تلاش‌های «بشردوستانه» بود که پس از پایان جنگ، در سال 1949 پیروزی نیروهای راستگرای یونان بر علیه «چپ» را تضمین نمود. در دنبالة همین سیاست «پیروزمند» بود که انگلستان فرا گرفت چگونه می‌تواند از طریق تقسیم کارت‌ها با واشنگتن منافع خود را به بهترین وجه تأمین کند، و خیمه شب‌بازی استقلال و «ملی‌کردن نفت» در دورة مصدق دنبالة تجربة موفق یونان، ترکیه و سپس عراق بود!

بله با فریب «افکار عمومی» می‌توان دامنة چپاول ثروت‌ ملت‌ها را گسترش داد. چرا که با توسل به شعار پوچ «استقلال» و «آزادی» همواره می‌توان اجماع در افکار عمومی ایجاد کرد. چه کسی با آزادی و استقلال مخالفت خواهد کرد؟ هیچکس! همه خواهان آزادی و استقلال‌‌اند و هیچکس نخواهد پرسید چارچوب این آزادی و استقلال چیست و از «چه طریق» حاصل می‌شود.

فواید «شعار جادوئی» همین است. شعار جادوئی، ‌ مخاطب را افسون می‌کند. به همین دلیل می‌توان سربازان فراوانی را زیر پرچم شعار جادوئی گردآورد. به عنوان نمونه شعار «مخالفت با شکنجه» همین ویژگی را دارد. در نتیجه نانخورهای حکومت جمکران در بلاد فرنگ یک بیانیه برای مخالفت با شکنجه صدوریده‌اند تا سی سال شکنجه در زندان‌های حکومت اسلامی را به شکنجه پس از کودتای 22 خردادماه محدود کنند. به همین دلیل است که آخوندپرست‌هائی همچون صدرحاج سیدجوادی، محمدرضا نیکفر و مدافعان «اسلام خوب»‌، طرفداران صیغه و مبارزان راه شکم و روشنفکران زیرشکم و جارچیان حکومت اسلامی را در بین امضاء کنندگان بیانیة مذکور می‌بینیم و متوجه می‌شویم که در پس پردة «مخالفت با شکنجه» در واقع مخالفت با مذاکرات ایران با گروه 1 + 5 نهفته. چرا که این مذاکرات با منافع جنگ‌طلبان در ایالات متحد و اسرائیل در تضاد قرار می‌گیرد.

می‌دانیم که شفاف‌سازی فعالیت‌های‌ هسته‌ای حکومت اسلامی، ملت ایران را از تهدید تهاجم نظامی و از تشدید تحریم‌های اقتصادی آزاد می‌کند و همین امر دولت فروپاشیدة بنیامین نتانیاهو را در اسرائیل به نفع صلح‌طلبان گروه «تزیپی لیونی» تضعیف خواهد کرد. ولی تضعیف دولت جنگ طلب اسرائیل، در واقع تضعیف حکومت جمکران است. تضعیف حکومت جمکران چیست؟ تضعیف آب‌منگل‌ها که از روز نخست به شاخه‌های کاذب تقسیم می‌‌شدند و اخیراً یک دوشاخة «اصولگرا»‌ و «اصلاح‌طلب» را به میدان آورده‌اند.

اینان قصد داشتند با برگزاری شبه‌انتخابات خردادماه زمینة کودتا را برای پیروان خط توحش امام‌شان فراهم آورند. همچنانکه دیدیم این طرح موذیانه شکست خورد و اربابان حکومت اسلامی نیز دریافتند که دورة این حکومت به سر رسیده و با میرحسین موسوی و شیخ کروبی نمی‌توان چهرة‌منفور حکومت دین را بزک کرد. واکنش اینان به مطالبات ملت ایران چیست؟ جنجال رسانه‌ای و به راه انداختن کاروان‌های خردجال در اروپا و آمریکا، کوبیدن بر طبل طاعون سبز، تبلیغ بیشرمانه برای قانون اساسی جمکران و معرفی آیات عظام خود فروخته به عنوان «اوپوزیسیون» حکومت اسلامی.

آخرین نمونه از این تحرکات مزورانه انتشار فتوی گوساله‌پسند و احمق فریب آخوند منتظری در باب آزادی‌های «مردم» در شبه قانون اساسی جمکران بود که در وبلاگ «رادیو فتوی» به آن پرداختیم. رادیو همبونه‌ها که این مطالب را منتشر می‌کنند، همچون سرمقاله‌نویس مفلوک نیویورک‌تایمز می‌پندارند در ایران کسی با اصول قانون اساسی این حکومت مفتضح آشنائی ندارد و نمی‌داند این قانون در ذات خود نافی حقوق بشر است. پس حضورشان بگوئیم پنج اصل اولیة این قانون با تمام آزادی‌های مطروحه در بخش‌های دیگر در تضاد قرار می‌گرد. به عبارت دیگر قانون کذا متناقض و مبهم است و از اینرو نمی‌توان آنرا «قانون» به شمار آورد. «قانون»، بنابرتعریف باید «صراحت» داشته، فاقد «ابهام» باشد. از اینروست که با احکام الهی نمی‌توان «قانون» تدوین کرد. این احکام نه تنها متناقض و مبهم‌اند، که واقعیت «انسان» در «زمان» و «مکان» مشخص را نیز به رسمیت نمی‌شناسند. با توجه به این نکات به جرأت می‌توان گفت قانون حمورابی، با در نظر گرفتن زمان تدوین آن، حدود 4 هزارسال پیش، به عنوان نخستین و قدیمی‌ترین «قانون» جامعة بشری به مراتب از قانون اساسی حکومت اسلامی مترقی‌تر و پیشرفته‌تر بوده. چرا که این قانون توسط پادشاه بابل برای مردم بابل تدوین شده. در هر حال بی‌جهت برای قانون بی‌اساس حکومت جمکران طبل می‌زنند؛ ستارة‌ بخت اسلام در منطقه رو به افول است.

روز گذشته وزیر امورخارجة ترکیه راهی عراق شد تا مقدمة فرار ارتش آمریکا از این کشور را فراهم آورد. به گزارش حنازرچوبه، ‌مورخ 10 شهریورماه سالجاری، خروج سربازان آمریکا که قرار بود از تابستان سال آینده آغاز شود از ماه دسامبر سالجاری شروع خواهد شد. البته فکر بد نکنیم! این حضرات را از عراق به آمریکا باز نمی‌گردانند، چون حوصله‌شان سر می‌رود و ممکن است به افسردگی روحی دچار شوند و بعضی‌ متخصصان جمکرانی‌نژاد بلافاصله تشخیص دهند که به این عزیزان در بازداشتگاه‌های جمکران تجاوز شده.

آخرین شاهکار اوپوزیسیون مفلوک جمکران جهت تخریب انسان، ‌ القاء این دروغ بزرگ است که هر کس پس از آزادی از بازداشت‌گاه‌های حکومت اسلامی حالت تهاجمی داشته یا افسرده باشد مورد تجاوز قرار گرفته! بگذریم و بازگردیم به خروج نظامیان آمریکا از عراق. بله، پنتاگون برای این حضرات محل مأموریت جدیدی در نظر گرفته: آمریکای لاتین!



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت