یکشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۸


زرشک «سبز»!
...
ما هیچ بیانیه‌ای بر ضد دولت و مقامات حکومت اسلامی امضاء نکرده‌ایم، در هیچ تجمعی علیه این حکومت هم شرکت نمی‌کنیم. چون سگ‌های‌هار حکومت اسلامی و رسانه‌های‌شان این تظاهرات را به ابزار سرکوب هم‌میهنانمان در ایران تبدیل می‌کنند. اینان با تکیه بر تجمع خارج‌نشینان بلافاصله جنبش مدنی را «وابسته به بیگانه» خوانده به قلع و قمع مردم می‌پردازند. با توجه به این امر آیا باز هم «شرکت در تظاهرات»‌ به بهانة «همبستگی با مردم ایران» توجیه پذیر است؟ از نظر ما این قماش همبستگی در عمل «توطئه» علیه مردم ایران می‌باید تلقی شود.

در نمایشنامة شکسپیر، هملت از خود می‌پرسید «بودن یا نبودن؟ سئوال این است». در کشور ایران همه باید بپرسند، «کهریزک یا گلوله؟ اصل، مرگ است.» یا مثلاً «علم بهتر است یا ثروت، شجریان بهتر است یا حاج‌منصور، کهریزک بهتر است یا گلوله،‌ طاعون سبز بهتر است یا وبا؟ و بالاخره سازمان سیا بهتر است یا ام.‌آی.6»؟ این پرسش‌هائی است که روشنفکران چاه‌جمکران با پاسخ دادن به آن‌ها سرنوشت منطقه را رقم خواهند زد! به ویژه از هنگامی که سناتور مک‌کین جمهوری‌خواه، دست در دست سناتور لیبرمن دمکرات، راهی کردستان عراق و یمن شد تا از مردم بپرسد، بمب بهتر است یا موشک؟ گویا عراقی‌ها بمب،‌ و یمنی‌ها جنگ را انتخاب کردند. بمب عراقی‌ها بلافاصله در اختیارشان قرار گرفت ولی کار یمنی‌ها چند روزی به طول انجامید. چرا که باید از عربستان به «سعده» تجهیزات وارد می‌کردند تا از یکسو اقلیت شیعه با دولت اکثریت سنی به جنگ مشغول شود، و از سوی دیگر فکری برای گروه القاعده بکنند که باید با هر دو گروه بجنگد! بله حل این مسائل که به آسانی حل مسائل آب‌منگل‌ها نیست.

خوشبختانه همة سازوکار حکومت مطلوب «اصلاح‌طلبان» جمکران فراهم آمده. این قماش حکومت را «مردم‌سالاری زرشک» می‌نامیم. مردم‌سالاری زرشک در دسترس همگان است. کافی است با روضه و زوزة استاد شجریان «افطار» کنید، شب‌ها عربده الله‌اکبر سر دهید، و از همه مهم‌تر استفاده از کاغذ توالت‌های سبز را فراموش نفرمائید. این کاغذ توالت‌ها در اسرائیل ویژة مسلمین تولید شده و پس از صدور به عربستان و امارات در اختیار پیروان «خط سبز امام» قرار می‌گیرد. ویژگی کاغذهای کذا این است که به «نشادر» آغشته شده، همانطور که اسکناس‌های گاوچران‌ها آغشته به کوکائین است. خلاصه برای هر ملتی در حد شناخت و امکانات‌اش موادی را به «کاغذ» می‌افزایند.

تولیدکنندگان اسرائیل هم نشادر را برای کاغذ توالت امت مسلمان مناسب تشخیص داده‌اند. البته این کاغذها را سناتور جوئه لیبرمن شخصاً به پدر عیال‌اش سفارش داده. دلیل هم روشن است، نفرت حزب دمکرات از «انسان» در کشورهای مسلمان‌نشین، و عشق این حزب به «جهان اسلام»! جهان اسلام «مکانی» است که اهمیت استراتژیک و ثروت فراوان دارد،‌ بنابراین لازم است مردم آن نابود شوند. اگر همة‌ ملت‌های منطقه نابود شوند، «جهان اسلام» پابرجاست، چون «مکان» است و هیچ ارتباطی با انسان ندارد. سخنرانی پرزیدنت اوباما دقیقاً حامل همین «پیام» بود.

روز گذشته باراک اوباما که حتماً عضو فعال «فدائیان اسلام» نیز هست،‌ «ماه رمضان» را به مسلمانان «تبریک» گفت و تأکید کرد، «ما با جهان اسلام سر جنگ نداریم!» ما هم می‌دانستیم حاکمیت آمریکا با «جهان اسلام» سر جنگ ندارد، مشکل آمریکا، انسان‌های ساکن در جهان اسلام‌اند که مانع چپاول بی‌حدومرز این جهان مامانی می‌شوند. برای تداوم سیطرة‌ آمریکا و شرکاء بر«جهان اسلام» لازم است ساکنین آن نابود شوند؛ با بمب، با موشک، با مواد مخدر،‌ با سرکوب،‌ با معنویات و از همه مهمتر با «مهاجرت»، جهت دریافت «کارت سبز!» با کاغذ توالت سبز اشتباه نشود.

در واقع کاغذ توالت‌های سبز به عنوان مشوق شما به مهاجرت برای دریافت کارت سبز «تولید» شده. و اصرار آخوندمکارم به ارسال کاروان‌های حج به عربستان علیرغم اپیدمی آنفلوانزای ‌خوکی دلیل «موجه» دارد. آیات عظام از این سفر معنوی پول فراوان به جیب می‌زنند و به همین دلیل فتوی صدوریده‌اند که به بهانة بیماری و مرگ و این مسائل پیش پا افتاده نمی‌باید دکان پر برکت حج تعطیل شود.

به گزارش‌حنازرچوبه، مورخ 31 مردادماه‌سال‌جاری، آخوند مکارم شیرازی چنین صدوریده‌اند:

«حج تمتع موضوع مهمی است که به آسانی نمی‌توان از آن صرفنظر کرد[...]»

این صدورش با کد 645453 در حنازرچوبه انتشار یافته و تأئیدی است بر مطالب وبلاگ «عقل و آشوب»،‌ پیرامون اقتصاد استعماری «حرکت سرمایة ایران در حوزة دلار!» ما هم می‌دانیم که ارسال کاروان حج درآمد «مهمی» دارد که آخوند مکارم و شرکاء به هیچ قیمتی از آن صرفنظر نخواهند کرد. هیچ اهمیتی ندارد که هزاران نفر در عربستان به گریپ کذا مبتلا شوند و این بیماری به دیگر ایرانیان نیز سرایت کند. مهم پرداخت سهمیة اربابان حکومت صحرای حجاز و پرداخت سهم آیات عظام است. با توجه به اهمیت حرکت ثروت ایران در حوزة دلار و به ویژه در عربستان، مهم‌ترین مرکز فقرفرهنگی و ابتذال، این پرسش مطرح می‌شود که چرا هواپیماهای ایران در مسیر عربستان و یا امارات دچار سانحه نمی‌شوند؟ مسلماً اینجا نیز ارادة الهی در کار است! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به نشادر و کاغذ توالت سبز که توطئة سناتور لیبرمن بر علیه ک...ن ساکنین جهان اسلام و توهین به امام روشن ضمیرشان است. چرا که استفاده از این کاغذها باعث نقض دستورات اکید امام خمینی و دیگر آیات‌عظام خواهد شد.

کاغذ کذا به محض تماس با ک...ن هر مسلمان چنان سوزشی ایجاد می‌کند که با فریاد «سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن» با پرش و جهش انقلابی محل تخلی را ترک کرده به خیابان می‌جهد! بدون اینکه توجه داشته باشد طبق فرمایشات «امام روشن ضمیر» موسوی در «صحیفة نور»، این مکان مقدس و نورانی را باید با «پای راست» ترک گوید، و خصوصاً بدون توجه به این امر که سرتیپ عراقی با سی درصد از قدرت سپاه عاشورا سر چهارراه در انتظار سوختگان راه حق و عدالت‌اند و دیگر مثل آنروزهای خوب، «کرامت» هم به خرج نخواهند داد.

در واقع کاغذ سبز برای تهاجم به رنگ خونین «زرشک» و تهدید مردم‌سالاری مربوطه ساخته شده و از آنجا که آخوند مکارم از دشمنان موسوی به شمار می‌روند، البته در ظاهر، با ارسال کاروان حج به عربستان با یک تیر دو نشان می‌زند، هم سهم عموسام را پرداخت می‌کند، هم جیب ملت را می‌زند و جیب خود را پر می‌کند، و از همه مهم‌تر مردم‌سالاری زرشک را هم به شدت «سرکوب» می‌فرمایند.

مردم‌سالاری زرشک از پرسش حکیمانة «علم بهتر است یا ثروت؟» اقتباس شده. این پرسش ابلهانه موضوع انشاء مدارس ابتدائی ایران بود. مسلم است ک همة دانش‌آموزان خوب و عاقل و دانا در انشای خود می‌بایست از برتری مسلم «علم» بر «ثروت» داد سخن می‌دادند، بدون اینکه بدانند علم کذا چیست؟ علم پزشکی است، علم تاریخ است، یا علم جهالت و نادانی ویژة حوزه‌های علمیه! البته ما هم می‌دانیم که یک دانش‌آموز دبستانی نمی‌تواند از چنین مسائلی آگاه باشد چرا که «تعریف علم»‌ خارج از درک کودک است. هر چند که استثناء همیشه وجود دارد. به عنوان نمونه پیامبر گرامی حتی پیش از تولد «تعریف علم» را می‌شناختند ولی آنرا در قرآن نیاوردند! چون می‌دانستند شیرین عبادی و بنی‌صدر این مهم را بر عهده خواهند گرفت. پس استخراج تعریف علم از قرآن را به بنی‌صدر و شرکاء واگذار می‌کنیم و بازمی‌گردیم به تظاهرات و تجمع در بلاد غرب!

تجمع در پاریس و لندن و عربده زدن کمکی به مردم ایران نخواهد کرد. در عوض اگر از تظاهرکنندگان بسیار محترم و میهن‌دوست و آزادیخواه که در خیرخواهی‌شان تردیدی نیست بخواهیم ماهانه مبلغ 100 یورو ناقابل بپردازند تا در ایران به تشکل‌های نوپای مدافع دمکراسی کمک مالی کنیم ـ این تشکل‌ها هیچ وابستگی به فعلة محفل نوبل و عملة تحکیم وحدت ندارند ـ‌ خواهیم دید که همه بی‌پول و بدبخت و درمانده‌ و محتاج نان شب‌‌اند! و خلاصه تظاهرات تبدیل می‌شود به مراسم گدائی شب جمعه. بله شرکت در تظاهرات مجانی است، پیامد‌اش هم سرکوب مردم ایران است، پس همة ایرانیان برای تظاهرات در اروپا و آمریکا آماده‌اند، چون این تحرکات مضحک و بی‌نتیجه می‌تواند کارساز مسائل دیگری شود که با منافع ملی ایران در تضاد قرار می‌گیرد. این یکی از ابعاد توطئه علیه ملت ایران است. بعد دیگر توطئه، عقیده سازی جهت تبدیل اهداف استعماری به شعار ملت ایران است. بهترین نمونه‌اش همان شعار عامیانة «ای بوش کربلائی، چرا ایران نیائی» است.

اگر دست ساواک جمکران بازتر بود، با توسل به اوباش خود چند تجمع پراکنده با چنین شعاری سازمان می‌داد و پس از مدتی همین شعار تبدیل می‌شد به مطالبات ملت ایران! به این ترتیب مردم ایران از زبان خود خواهان حضور نظامی آمریکا در ایران می‌شدند. و به هیچ عنوان تعجب ندارد. مردم از این حکومت ناراضی‌اند و می‌پندارند اگر خامنه‌ای مفلوک برود بلافاصله مشکلات کشور حل خواهد شد، حال آنکه چنین نیست. مشکل ما حضور استعمار در ایران است‌، خامنه‌ای و مقامات مفلوک جمکران صورتکان استعماراند. طی سدة اخیر فقط صورتک‌ها جایگزین شده‌اند، اینهمه برای آنکه حضور استعمار تقویت شود. جایگزینی صورتک‌ها همواره با توسل به دروغ، آشوب و قانون‌شکنی صورت پذیرفته. بهترین نمونه‌اش «شایعة فسخ» قرارداد دارسی بود که در واقع با هدف تمدید آن صورت پذیرفت.

نمونة دیگر، لات‌بازی‌های محمد مصدق برای «ملی کردن نفت» است، ‌ که ضمن تحمیل قرارداد کنسرسیوم به ملت ایران خود او را نیز در جایگاه «قهرمان ملی» تثبیت کرد. چرا؟ چون تاریخ معاصر ایران به صورت مقطعی در اختیار مردم قرار می‌گیرد، تا بتوان از آن قهرمان استخراج کرد. محمد مصدق ناگهان به عنوان «مخالف شاه» از درون این تاریخ گسسته «ظهور» می‌کند، سازوکار کودتا را فراهم می‌آورد و تبدیل می‌شود به «قهرمان». سپس نوبت می‌رسد به شیخ مهدی بازرگان که سر در آخور محفل مصدق داشت. شیخ مهدی در خیابان نخست وزیر می‌شود، و محمدعلی رجائی، یکی از اوباش‌الله و ولگردان بازار تهران را در رأس وزارت آموزش و پرورش قرار می‌دهد! و سرانجام همین «فرد» نخست‌وزیر و سپس رئیس جمهور هم می‌شود و ... و امروز هم تبدیل شده به «شهید!»

نتیجة سیاست‌های دوران نخست وزیری بازرگان چه بود؟ سرکوب نظامی مردم، ایجاد بازوهای نوین سرکوب نظامی: سپاه، کمیته و ... و امروز شایعات قصد ارائة تصویر دلپذیر «لیبرال» و «دمکرات» از این فرد خودفروخته را دارد. چرا که تحلیل تاریخی شامل فجایع دوران نخست وزیری بازرگان نمی‌شود. در عوض عملة ساواک، فدائیان اسلام و خلاصه همة‌ کسانی که نفرت مردم را بر می‌انگیزند از بازرگان و مصدق بدگوئی می‌کنند. واکنش مردم نیز به بدگوئی‌های «منفوران» از «مزدوران» همواره «مثبت» خواهد بود. کافی است خامنه‌ای یا آخوند مکارم از محمد مصدق انتقاد کنند،‌ همة طاعونیان طرفدار موسوی دلباختة مصدق خواهند شد. این هم نوعی توطئه است. ولی بهترین توطئه را کسانی طراحی می‌کنند که جهت رد گم کردن، بخشی از شیوه‌های توطئه را افشا می‌کنند. نوآم چامسکی در زمرة‌ هم‌اینان است. چامسکی در سکوت کامل همزمان به «تحمیق» ایرانی و «بی‌اعتبار کردن» او مشغول است.

چامسکی با استفادة سوء از شهرت خود در کنار پاسدار اکبر قرار می‌گیرد و از مزخرفات او حمایت می‌کند، تا شهرت خود را به ابزار سرکوب مطالبات ایرانیان تبدیل کند. چامسکی برای ایرانیان فاشیسم اسلامی را می‌پسندد، ولی روی وبسایت خود هرگز از حقوق‌ بشر اسلامی دفاع نخواهد کرد، چرا که وب‌سایت چامسکی به زبان «انگلیسی» است. چامسکی با عرفان قانعی‌فرد مصاحبه می‌کند، ولی این مصاحبه را در وب‌سایت خود منظور نمی‌کند، به دو دلیل. نخست اینکه در پاسخ به پرسش‌های قانعی‌فرد در مورد ایران جز سفسطه و مزخرف هیچ نگفته، و اگر چرندیات کذا را منعکس کند باعث سرشکستگی و رسوائی خواهد شد. دیگر اینکه با عدم انتشار این مصاحبه، از یکسو قانعی‌فرد را بی‌اعتبار می‌کند؛ کسانیکه به فهرست مصاحبه‌های چامسکی مراجعه می‌کنند با عدم مشاهدة نام قانعی‌فرد می‌پندارند او دروغ گفته و مصاحبه‌ای درکار نبوده. ولی «قانعی فرد» با چامسکی مصاحبه کرده و شواهد مصاحبه موجود است. در نتیجه اگر کسی قانعی‌فرد را دروغگو بخواند، اعتبار خود را از دست خواهد داد.

این شیوه به مراتب از «شایعه پراکنی» حاکمیت انگلستان بر ضد روسیه کارآئی بیشتری دارد. چرا که چامسکی، با سکوت خود همزمان اعتبار دو جبهه را به زیر سئوال می‌برد. اگر هم کسی به عدم انتشار مصاحبه با قانعی‌فرد اعتراض کند مسئولیتی متوجه چامسکی نخواهد بود، او می‌تواند ادعا کند مدیریت وبسایت با او نیست، یا اینکه مسئول وبسایت برای انتشار یا عدم‌انتشار مصاحبه‌ها اختیار تام دارد. در هر حال متن مصاحبة چامسکی با عرفان قانعی‌فرد در سایت گویا نیوز موجود است، این مصاحبة سرشار از شارلاتانیسم را بررسی نمی‌کنیم. فقط به مهم‌ترین بخش آن اشاره خواهیم داشت، آنجا که چامسکی بیشرمانه ادعا می‌کند آمریکا و اسرائیل در براندازی بهمن 1357 هیچ نقشی نداشتند.

عجیب است که اسرائیل و آمریکا در این توطئه هیچ نقشی نداشتند ولی منافع این توطئة «خداداد» فقط نصیب‌ هم‌اینان شده! حتماً یهوه پادرمیانی کرده بود که دامنة جنگ و بحران از لبنان تا تهران گسترش یابد، نفت رایگان ایران بازارهای غرب را اشباع کند، و سیل تجهیزات نظامی تولید آمریکا و اروپا به منطقه صادر شود. اگر سازمان ناتو از این جنگ بهره برده، مسلماً اسرائیل نیز از این ذبح «کاشر» سود فراوانی داشته، چون حاکمیت اسرائیل تحت‌الحمایة سازمان ناتو است.

بله! منافع استقرار حکومت اسلامی فقط به جیب آمریکا و محافل اسلام پناه مدافع اسرائیل سرازیر شده. همین محافل برای تداوم سرکوب ملت ایران و گسترش بحران در منطقه از حکومت اسلامی پشتیبانی کرده‌اند. همین محافل از میرحسین موسوی و احمدی‌نژادها حمایت می‌کنند، چرا که حکومت اسلامی مدافع منافع ملی ایرانیان نیست. ایرانیان نیک می‌دانند این حکومت علیرغم شعارهای پوشالی‌اش در واقع شریک جنایات اسرائیل در لبنان و فلسطین است. و اگر امروز دولت اسرائیل اینچنین به افلاس افتاده، فقط به دلیل افلاس حکومت اسلامی و تضعیف سازمان ناتو است.

استرداد برادر «شرایبر»، دلال اسلحه را به همة شیفتگان خاندان عصمت و نبوت و شقاوت ابراهیمی تسلیت می‌گوئیم. اگر ایام به کام بود، ایشان همچنان از کانادا به حکومت قدرقدرت جمکران تفنگ می‌فروختند، و برای تداوم شهرک‌سازی‌های غیرمجاز «کمک‌های نقدی» جمکران را به دولت اسرائیل می‌فرستادند و دولت مدافع حقوق‌بشر کانادا هم معادل کمک‌های اهدائی از مالیات‌شان می‌کاست.

مسلماً چامسکی در مصاحبة بعدی خود شواهد و مدارک عدم دخالت آمریکا و اسرائیل در استقرار حکومت توحش ‌اسلامی را در ایران ارائه خواهد داد و به ما خواهد گفت، فرمان «شاه باید برود»، در نشست گوادالوپ از زبان جیمی‌کارتر به ظاهر «مخالف اسرائیل» شنیده نشده، و ما به «توهم توطئه» دچار شده‌ایم. همچنین چامسکی برای‌مان توضیح خواهد داد شعار «ای بوش کربلائی، چرا ایران نیائی»، با در نظر گرفتن اینکه آمریکا و اسرائیل هیچ نقشی در استقرار حکومت اسلامی نداشته‌اند، چه کاربردهائی می‌توانست داشته باشد؟ از آنجمله است عقیده سازی، سربازگیری، تعیین جرج بوش به عنوان رهبر آزادی‌بخش و از همه مهم‌تر تثبیت جایگاه ایالات متحد به عنوان «مدافع حقوق ملت ایران!»

بالاخره روزی خواهد رسید که در دبستان‌ها از دانش‌آموزان بپرسند، «علم بهتر است، یا سرقت؟»



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت