پنجشنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۸۸


«اجنبی‌مآبی»!
...

یکی بیرق شیر و خورشید زر
بباید شدن هادی ما، نه زر
ایا غربیان مبارک‌نژاد
شما را چرا شوم گشته نهاد؟
ایا دیودینان دون دغل
شما را چه در سر بود، ‌ زین عمل
[...]

در سال 1906 میلادی، سالی که فرمان مشروطه به امضاء مظفرالدین‌شاه رسید پرچم ایران با نشان شیروخورشید زرین به پرچم رسمی کشور تبدیل شد. این پرچم نماد تداوم هویت تاریخی ماست. این پرچم یادگار جنبش مشروطه و به ویژه یادآور رشادت و فداکاری ستارخان، سردار ملی است. پیوند آرمان‌ مشروطه خواهان با پرچم ایران ناگسستنی است. نفی و تغییر این پرچم نفی جنبش و آرمان مشروطه است. آرمان مشروطه خواهان را به یاد داشته باشیم: قانون بجای شریعت.

دست و پای گله با دست شبان‌شان بسته‌اند
خوانی اندر ملک ما، از خون خلق آرسته‌اند
گرگ‌های آنگلوساکسون بر آن بنشسته‌اند
هیئتی هم بهرشان خوان‌گسترانی می‌کنند

ما دعوت از سازمان ملل برای دخالت در امور ایران را خیانت آشکار به منافع ملی کشورمان تلقی می‌کنیم و به لوطی و عنترهای پنتاگون و آن پاسدار فقرفرهنگی گوشزد می‌کنیم بساط لات‌بازی خود را برچینند. سی سال پس از اجرای طرح نان و آبدار «جنگ زرگری و برقراری روابط پنهان» با حکومت طالبان جمکران، اتحادیة اروپا و ‌سازمان ملل پای در مسیر گاوچران‌ها می‌گذارند. ایالات متحد برنامة اشغال سفارت خود را در تهران سازمان داد تا جهت سلب مسئولیت از خود در عرصة بین‌المللی،‌ روابط پنهان با حکومت جمکران برقرار کند. امروز این شیوة مزورانه یا بهتر بگوئیم این لات‌بازی به یک اپیدمی فراگیر در غرب تبدیل شده.

تا تهیه در لندن، شد اساس جمهوری
خودسری تدارک شد، بر قیاس جمهوری
ارتجاع و استبداد، در لباس جمهوری
آمد و نمود حیله، با اساس جمهوری

لات‌بازی چیست؟ لات بازی، ‌ عبارت است از شکستن نظم و انسجام قانونی. در هم ریختن مرزهای قانونی و مرزشکنی و ... و در این راستا بر هم زدن نظم و آرامش جمع با توسل به قانون‌شکنی را لات‌بازی خوانند. در عالم معنا، مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد را «لات‌بازی معنوی» می‌خوانیم که همان شارلاتانیسم سیاسی باشد.
اگر نیک بنگریم خواهیم دید که امروز حکومت جمکران، اوپوزیسیون خودفروخته و اربابان‌اش در غرب و به ویژه سازمان ملل برای سرکوب ما ایرانیان دست در دست یکدیگر به لات‌بازی مشغول‌اند.

بسی قتل و غارت نمایند بر
مر آن مردمی را که دارند زر
سپس خویشتن هیچ نی باختند
شهیدان شهوت بسی ساختند
کجا رزمگه، خاک آنان شده
خراب ار شده، ملک ایران شده

روز گذشته، قاضی ‌مرتضوی به فارس‌نیوز فرمودند، هیچ تخفیفی به نازک افشار، کارمند سفارت فرانسه داده نشده. ایشان همچنین اظهار داشتند، سرنوشت پروندة‌ «خواهر» کلوتیلد را قاضی صلواتی تعیین خواهند کرد. و البته تردیدی نیست که پروندة ایشان با توجه به اهمیت «قبیلة» محترم‌شان که شاخک‌های‌اش را از آلمان تا ایالات متحد گسترده، مسلماً با «سلام و صلوات» بسته خواهد شد. البته از انجا که مستضعف‌نمائی و «گدائی» از احکام الهی است فرانسه هم کلوتیلد را «مستضعف» جلوه داده!

اگر اقتدار است، آنان برند
و گر افتخار است، ایشان برند
فقط پس، هوس، دونی و گمرهی
بماند بر ایرانیان تهی

در جمکران کسی چه می‌داند «رایس‌ها» کیستند، و در آمریکا و اروپا چه اهمیتی دارند؟! برای ایرانیان کلوتیلد دختر یک «کارمند» سازمان انرژی اتمی است که اتفاقاً پرستار فارسی زبان داشته و به همین دلیل فارسی صحبت می‌کند! همچنین ایرانی چه می‌داند قوانین و مقررات وزارت امور خارجة فرانسه چیست؟ پس به گفتة «رویتر»، نازک افشار آپارتمان‌اش را گرو می‌گذارد تا وثیقة کلوتیلد را پرداخت کند. خلاصه وقت گدانمائی و فداکاری و کمک و از خودگذشتگی و انسان‌دوستی ظاهری فرا رسیده. اگر چند روز دیگر «تیارت» قاضی صلواتی ادامه می‌یافت، شیرین عبادی، آخوندمنتظری و به ویژه آخوندصانعی قلک‌هایشان را خالی می‌کردند تا وثیقة کلوتیلد، این زینب غریب و بی‌کس و درماندة‌ هزاره سوم را بپردازند. بیش از این وارد جزئیات نمی‌شویم، ولی در وبلاگ «ماشین حکومتی» یک مورد از فرنگی‌های «فارسی زبان» را معرفی کرده‌ایم.

وطن گشته بی‌کس از این ناکسان
که باشد عیان هر کجا چون خسان
کجا می‌گذارند بلوا کنید
سپس غارت ملک دارا کنید

از آنجا که شب جمعه «گدائی» واجب شرعی است، گورکن‌ها هم برای نجات خود دست نیاز به سوی رضاپهلوی دراز کرده‌اند. حنازرچوبه، ‌مورخ 22 مردادماه 1388 می‌نویسد «رضاپهلوی» عملکرد خاتمی و بهرمانی را تأئید می‌کند. چه خوب! رضا پهلوی پیشتر «حماسة دوم خرداد»‌را نیز تلویحاً تأئید کرده بود. پس می‌بینیم که محمد خاتمی اصولاً مورد تأئید ایشان هستند. مگر خاتمی از رضا پهلوی بدی دیده؟ نه! پیش از کودتای مخملین 22 بهمن، ساواک منفور محمدخاتمی را به مسجد هامبورگ ارسال کرده بود تا راه و روش «کار»‌را از آیت‌الله بهشتی بیاموزد. مگر خاتمی به رضا پهلوی بدی کرده؟ نه! زمانیکه محمد خاتمی مسئول تبلیغات جنگ بود، زمانیکه در وزارت ارشاد به سرکوب و سانسور اشتغال داشت و بالاخره زمانی که با صورتک اصلاح‌طلبی به لات‌بازی و کشتار نویسندگان غیراسلامی پرداخت رضا پهلوی در ایران بود؟ نه! امروز هم رضا‌پهلوی در ایران نیست! در نتیجه از آشوب و سرکوب مردم ایران هیچ آسیبی نمی‌بیند.

ولی هدف حنازرچوبه از انتشار این «خبر» چیست، کسب وجهه برای آخوند بهرمانی و شیاد اردکان یا لجن پراکنی به رضا پهلوی؟ از نظر ما رضا پهلوی با تأئید این‌دو روسپی سیاسی در واقع بر اعمال قانون‌شکنانة خمینی و براندازی نرم 22 بهمن 1357 نیز مهر تأئید می‌زند. چرا که از نظر حقوقی، توسل به تل موهوم «مردم» برای تعیین «نخست وزیر سرگذر»، زمانیکه شاپور بختیار نخست وزیر قانونی ایران بود، قانون‌شکنی آشکار ‌یا همان «لات‌بازی» به شمار می‌رود. در هر حال رضا پهلوی هم دو موضع متفاوت دارد. نخستین موضع «تیتیش‌مامانی» و اتو کشیده و حقوق بشر فروشانه است، ویژة افکار عمومی در غرب! موضع دوم شاهزاده رضا پهلوی عوام‌گرائی و عوام‌پسندی است، ویژة فقرفرهنگی در جمکران.

این صدای بی‌هنگام، مایة خرابی شد
مملکت به داد آمد، بسکه بی‌حسابی شد
کار هوچیان ما، ‌ اجنبی‌مآبی شد

اتفاقاً نوآم چامسکی نیز تا روز 19 ژوئیة 2009 موضع مشابهی اتخاذ کرده بود. با انتشار آثارش، یک چهرة آراسته و مدافع آزادی‌های فردی و حقوق انسانی برای اروپائی‌‌ها ارائه می‌داد. چهره‌‌ای بسیار فریبنده و جادوئی! ولی در مورد ایرانیان اوضاع به کلی تفاوت داشت. در وبسایت رسمی نوآم چامسکی هیچ اثری از هم‌سوئی و هم‌صحبتی وی با غلامبچگان پاسدار و بورسیه و ساواکی جمکران به چشم نمی‌خورد. در این وبسایت مصاحبه‌های چامسکی با کنیزکان و پاسداران حکومت در داخل و خارج مرزها حذف شده! ایشان زیرکانه و مارمولکانه از «تأئید» مصاحبه با فعلة فاشیسم خودداری می‌کردند، تا اینکه روز 19 ژوئیه سالجاری به دفتر کارشان پیام فرستادیم و تأکید کردیم که «فاشیست‌ها» در تجمع نیویورک شرکت می‌کنند. بقیة قضایا با انتشار تصاویر چامسکی در نیویورک باعث شد، که رادیوفردا هم چهرة‌ آراستة چامسکی را به لجن فاشیسم بیالاید. البته هیچیک از رسانه‌های غرب از حضور ایشان در تجمع عمله و اکرة حکومت جمکران سخنی به میان نیاوردند، و خلاصه «آبروداری» کردند. چون ارتباط غرب با فعلة جمکران همچون ارتباط با حکومت اسلامی درست به ارتباط با روسپی می‌ماند، همه از افشای آن عار دارند. ولی خوشبختانه حضرت چامسکی دیگر آب از سرشان گذشت و نقاب فریب از چهرة مقدس‌شان فروافتاد.

به رسم نبرد، فتنه بر پا کنند
مر اینسو زمین را اروپا کنند
سپس تیر و توپ و خدنگ و تفنگ
بپاشند هر سو، بر آئین جنگ

امروز دیگر هیچکس نمی‌تواند با توسل به نام «چامسکی» برای خود کسب وجهه کند. پس به لوطی و عنترهای پنتاگون که خود را «روشنفکر»‌ می‌پندارند یادآوری می‌کنیم ما خواهان دخالت بیگانگان، و به ویژه سازمان ملل در امور کشورمان نیستیم. همچنین به عالیجناب «بان کی مون»، دبیرکل محترم سازمان رسوای ملل و سخنگوی‌شان توصیه می‌کنیم «تیارت»‌ تبریک نگفتن به احمدی نژاد را تعطیل فرمایند و برای رادیو همبونه‌های «پر از چرک کثافت و مرض» خوراک تبلیغاتی فراهم نیاورند.

اهالی همه خواب و غفلت زده
خمار رزین باده در میکده
ز باران بیگانه آغشته‌اند
همه پیرو اجنبی گشته‌اند

مقررات و پروتکل دیپلماتیک سازمان ملل شناخته شده است، و دبیرکل این سازمان نمی‌تواند از اجرای آن سرباز زند. ولی از آنجا که حکومت ایران «الهی» است، ایرانیان «انسان» به شمار نمی‌روند، در نتیجه سخنگوی دبیرکل سازمان ملل به خود اجازه می‌دهد به رویترز بگوید آنچه برای احمدی نژاد ارسال شد «پیام تبریک» نبوده؛ متن آنرا هم منتشر نمی‌کنیم! چرا؟ چون «روابط دوگانه» به صرفه نزدیک‌تر است و دبیرکل سازمان ملل با این عمل «در کنار مردم ایران»‌ قرار می‌گیرد. به این ترتیب شوت‌و پرت‌ها می‌پندارند ایشان خواهان استقرار دمکراسی در ایران‌اند. حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست. سازمان ملل، ابزار اعمال شاخة دوم سیاست آمریکاست. تاریخ پرافتخار سازمان کذا نیز شاهدی است بر این مدعا.

ما در برابر حکومت سفاک اسلامی و اربابان جنایتکارش تنهائیم. هر دستی که از سوی بیگانه برای کمک به ما دراز می‌شود، دست چپاول و خیانت است. همان دستی است که سردار ملی را در باغ اتابک به خون کشید، دستی که آرمان جنبش را قلب کرد، دستی که پرچم ما را بر زمین افکند. امروز همین دست جنایت‌کار است که به بهانة مبارزه با «تقلب» در داخل،‌ و به بهانة دفاع از «حقوق‌ بشر» در خارج از آستین غرب به درآمده.

من مرد کارزارم و دانم در این نبرد
با دشمنان ما آشتی خطا است
(میرزاده عشقی،‌ نادر نادرپور)





...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت