نفت بر اسرائیل!
...
آن زلزلهای که خانه را لرزاند
یک شب همه چیز را دگرگون کرد
چون شعله جهان خفته را سوزاند
خاکستر صبح را پر از خون کرد
مواضع سیاسی و غیردمکراتیک سازمان مجاهدین خلق به هیچ عنوان مورد تأئید ما نیست. حمایت ما از مجاهدین خلق فقط به عنوان حمایت از حقوق «پناهندگان» ایرانی میباید تلقی شود.
هرگونه خشونت، تجمع غیرمجاز و درگیری با نیروهای انتظامی جنبش مدنی را تهدید میکند. از نظر ما تحرکات آشوبطلبان را سازمان امنیت حکومت اسلامی جهت سرکوب مطالبات مردم ایران سازمان میدهد. این تحرکات در چارچوب همان کیفرخواست مضحک دادستان کل کشور قرار گرفته که با یکی از«بیبیگوزکهای» مقدس ادیان ابراهیمی در باب «یونس» آغاز شده بود. پس به قلم به مزدهای فرهیخته و مستقل جمکران بگوئیم «اسطوره»، به خودی خود مضحک نیست. اسطوره، بازتاب جهانبینی اقوام و ملتها و پایه و اساس ادبیاتشان به شمار میرود. اسطوره زمانی مضحک میشود که برایاش «تقدس» قائل شوند.
او بود که شیشههای رنگین را
از پنجرههای دل به خاک انداخت
رخسار زنان و رنگ گلها را
در پشت غبار کینه پنهان ساخت
به عبارت دیگر اسطورههای ادیان ابراهیمی بدون استثناء مضحکاند، چرا که ادعای تقدس الهی دارند، ولی در تصویر خداوندشان جز حقارت و ذلت و توحش هیچ نمیبینیم. حال آنکه اسطورههای اقوام ایرانی یا اسطورههای یونان و رم باستان چنین ادعائی ندارند، و به همین دلیل است که این اسطورهها تحول یافته به حماسه تبدیل شدهاند. در حالیکه «بیبیگوزکهای» ادیان ابراهیمی به دلیل تقدسشان «ایستا» و تحولناپذیراند، درست مثل مرداب. رایحة تعفنشان ناشی از همین ایستائی است. البته ایستائی به «دین» محدود نمیشود، هر گونه تقدسی، از جمله تقدس بومی نیز سکون مرداب را بر ذهن تحمیل میکند، از اینرو بهتر است مفهوم والای «جمهور» را در قالب «ایرانی» به سکون نکشانیم!
«جمهوری ایرانی»، نوع «بومی» جمهوری «اسلامی» است. پس از سه دهه تحریف «جمهور»، شاید بهتر باشد همه بدانند که «جمهور»، نه «دینی» است نه «بومی»، نه شرقی است و نه غربی، چرا که بر قوانین «انسانمحور» متکی است. و انسان، نه دینی و نه بومی که «جهانشمول» است. در این راستا میتوانیم «جمهوری ایران» داشته باشیم. البته ما به هیچ عنوان فکر «بد» نمیکنیم! هیچ سوءنیتی در کار نیست، از نظر ما اشتباهی پیش آمده، که میباید رفع شود.
امروز اکبر بهرمانی، محمد خاتمی و میرحسین موسوی به دلیل عدم حضور در مراسم تنفیذ احمدینژاد در جایگاه اوپوزیسیون قرار گرفتند! آنهم چه اوپوزیسیونی! اوپوزیسیونی که ساواک و قوة قضائیة جمکران برای تحمیل آن به ملت ایران از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند. و البته در راه تحقق این هدف مقدس از پشتیبانی بیقید و شرط آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک و «مردم همیشه در صحنه» برخوردار میشوند. چون هدف اصلی این تحرکات موذیانه گسترش خشونت جهت سرکوب جنبش مسالمتآمیز مردم ایران است. سیاست استعمار همواره با توسل به خشونت اعمال شده، چرا که بدون توسل به خشونت، سلطه بر انسانها امکانپذیر نیست.
گهوارة مرگ را بجنبانید
چون گور به خوردن کسان پرداخت
در زیر رواق کهنة تاریخ
بر سنگ مزار شهریاران تاخت
در این راستا تکرار میکنیم، شعار «مرگ» از شعارهای جنبشمدنی میباید زدوده شود. واژة «مرگ» در هر حال «انسانستیز» است و انسانستیزی را «خشونت» خوانند. میگویند بوزینههای حکومتی در نیویورک علاوه بر طرفداری از حکومت تحجر، شعار «مرگ بر اسرائیل» نیز سر میدادند و خلاصه از نظر «مرگپرستی» در همسوئی کامل با آبمنگلها قرار داشتند. البته فراموش نکنیم که بسیاری از تجمعکنندگان نیتشان «خیر» بوده و سر دادن شعار ابلهانة «مرگ بر اسرائیل» را نشان دفاع از حقوق مردم فلسطین انگاشتهاند! متأسفانه چنین نیست. شعارهای مرگ بر اسرائیل در واقع کارساز سیاست خشونتطلبی اربابان حکومت اسرائیل، به ویژه آنگلوساکسونهاست که صلح در منطقه منافعشان را تهدید میکند!
اینان از یکسو مهاجرت اتباع یهودی و حتی غیریهودی خود را به اسرائیل تشویق میکنند و با پرداخت یارانه به شرکتهای ساختمانی زمینة شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی را فراهم میآورند، و از سوی دیگر در رسانههایشان با انتقاد از شهرکسازی، خود را طرفدار صلح جلوه میدهند، و از همه مهمتر، با بسیج نوکرانشان در جهان اسلام، گسترش بحران و تنش در منطقه را شدت میبخشند. انتشار خاطرات جیمیکارتر و برژینسکی و انعکاس مقالات به ظاهر اسرائیلستیز در رسانههای غرب دقیقاً در راستای همین سیاست مزورانه صورت میپذیرد. این سیاست ضدبشری با تحریک افکار عمومی به ویژه در کشورهای منطقه، مذاکرات صلح را «خیانت» به اسلام و مسلمین جلوه داده، و عملاً افکار عمومی را به سوی تقابل با صلح هدایت میکند. حال آنکه مخالفت با مذاکرات صلح در واقع به زیان ملتهای منطقه و به نفع سازمان ناتو تمام میشود. بیدلیل نیست که فعلة فاشیسم به رهبری پاسدار اکبر، شکنجهگر روشنفکر و تاریکاندیش جمکران در نیویورک به پیروی از امام «روشن ضمیر» موسوی شعار «مرگ بر اسرائیل» سر داده بودند.
تندیس هنروران پیشین را
بشکست و بهای کارشان نشناخت
آنگاه ترانههای فتحش را
با شیون شوم باد موزون کرد
حضرت حاج سید جوادی، از پیروان واقعی «خط امام» باز هم بر ما ملت منت گذارده، یکی دیگر از همان نامههای سرگشادة «ضدامپریاس» خود را، البته به تقلید از خمینی، خطاب به پاسدار و بسیجی قلمی فرمودهاند تا همه بدانند ایشان از مخالفان سیسال سرکوب و به ویژه از مخالفان کودتای 28 مرداد 1332 بودهاند! البته ما میدانیم که ایشان از طرفداران حکومت آبمنگلها بودند و در روزنامة خود رسماً اعلام کردند: «به جمهوری اسلامی رأی می دهم». در ضمن ما میدانیم که همین حضرت 8 سال پس از کودتای 28 مرداد 1332 همکاری صمیمانة خود را با رادیوی دولت کودتا آغاز کردند. بنابراین قلمفرسائیهای ایشان مسلماً دلیل دارد! پس بازگردیم به اوپوزیسیونسازی در حکومت آبمنگلها که با همکاری سیمای کریه جمکران در شرف تکوین است.
مضحکة اعترافات تلویزیونی و «کیفرخواست» دادستان کل کشور، برخلاف آنچه قلم به مزدهای بسیار شیرین سخن جمکران وانمود میکنند به هیچ عنوان تهدید گروه خاتمی یا اعضای محفل شیرین عبادی نیست. هدف از پخش این نمایشات مهوع از یکسو تهدید مخالفان حکومت اسلامی و از سوی دیگر کسب وجهه برای «فاشیست ـ مسلمانها» به عنوان اوپوزیسیون این حکومت است. با در نظر گرفتن فضای ملتهب کشور، نتیجة پخش اعترافات کذا چیست؟ هدایت افکار عمومی به سوی تأئید بیقید و شرط اعتراف کننده. به این ترتیب است که میتوان ابطحی، بهزاد نبوی و دیگر شرکای این حکومت منفور را در نظر شوتوپرتها «مقبول» جلوه داد. ساواک جمکران و قوة قضائیه که نظارت بر این روند گوسالهفریب و اجرای آنرا بر عهده دارند در واقع به اجرای اوامر اربابان در دو سوی آتلانتیک مشغولاند.
او راه وصال عاشقان را بست
فانوس خیال شاعران را کشت
دچار توهم نشویم، این حکومت یک مجموعة منسجم است و دست نشاندة استعمار غرب. سیاست استعمار چیست؟ سرکوب و چپاول. نگاهی به افغانستان و عراق کافی است تا با اهداف واقعی سازمان ناتو آشنا شویم. امروز «راسموسن»، دبیرکل جدید ناتو کار خود را آغاز کرد. ایشان در سخنرانی خود در مقر ناتو در بروکسل تأکید کردند، «خروج از افغانستان» در برنامة این سازمان نیست. به عبارت دیگر آشوب در مرزهای شرقی ایران همچنان تداوم خواهد یافت، از این گذشته مرز ایران با عراق نیز میتواند به منطقة بحران تبدیل شود. چرا که به ادعای سفارت انگلستان در عراق، از تاریخ نهم مردادماه سالجاری ارتش بریتانیا از عراق خارج شده!
سایت لوموند، مورخ 31 ژوئیه 2009 به نقل از «فرانسپرس» گزارش میدهد کلیة نیروهای انگلستان، عراق را به مقصد کویت ترک کردند. به گزارش لوموند نمایندگان مجلس عراق نتوانستند به استقرار یک گروه صد نفره از نظامیان برای آموزش عراقیها رأی دهند! میدانیم که مجلس عراق نیز مانند مسجد جمکران «مستقل» است. خلاصه بگوئیم در عراق، و به ویژه در منطقة بصره هر چه پیش آید مسئولیتی متوجه حاکمیت انگلستان نخواهد بود.
البته در واقعیت چنین نیست. انگلستان برای چپاول نفت به عراق لشکرکشی کرده و اگر امنیت خطوط چپاول نفت تأمین نشود، الیزابت دوم خیلی متضرر خواهد شد. در نتیجه خبر «مؤثق» فرانس پرس را میتوان یک مانور سیاسی برای تهدید روسیه از خاک ایران تلقی کرد. همچنانکه گزارش سنای فرانسه، و «خبر» تایمز لندن در مورد دستیابی قریبالوقوع حکومت اسلامی به سلاح اتمی در همین چارچوب میتواند بررسی شود. و به همچنین است در مورد سه کوهنورد «فرضی» آمریکائی!
این کوهنوردان نازنازی مسلماً منطقه را مثل کف دست میشناختهاند، که بدون راهنما یا «بلد» به «گردش» آمده بودند! این سه «کوهنورد» مسلماً نقشة مناطق مینگزاری شده در مرز ایران و عراق را نیز از «جمعه بازار» بصره ابتیاع کرده بودند و میدانستند از کدام مسیر باید راهی ایران شوند. و مسلماً نقشة میادین مین به دلیل خروج نظامیان انگلستان از عراق در دسترس عموم قرار گرفته. «قصة» سه کوهنورد آمریکائی شباهت فراوانی به مرگ مایکل جکسون دارد. پزشک آن مرحوم میگفت، «پس از تزریق داروی خوابآور به مایکل، از شدت خستگی به خواب رفتم و نمیدانم چه پیش آمد!» وقتی «در کنار مردم» قرار میگیرید، از این قصهها فراوان میشنوید، چرا که شارلاتان و عوامفریب و دروغگو و متقلب فراوان است.
به همین دلیل ما مطالب مهم را به صورت پراکنده، در چند وبلاگ قرار میدهیم تا هممیهنان نخبه و اهل قلم نتوانند از آن «نسخهبرداری» کنند. پس بازگردیم به کیفرخواست مضحک دادستانکل کشور که بر اساس اعترافات یک جاسوس «ناشناس» تنظیم شده! همچنانکه در وبلاگ «جاسوس الهی» گفتیم این کیفرخواست، تهدید مستقیم تشکلهای صنفی و غیرحکومتی است. ولی برخلاف تصور نسخهبرداران شریف، هدف این کیفرخواست سرکوب تشکلهای آخوندپرست نخواهد بود. به عبارت دیگر عملة تحکیم وحدت، دارودستة عبادی، اصحاب هنر آخوندی، از جمله مجید مجیدی نمیباید هیچ هراسی به دل راه دهند، چرا که قاضی مرتضوی و آخوند شاهرودی با چنگ و دندان از منافعشان دفاع خواهند کرد. اصولاً معرکة اعترافات برای حفظ جایگاه این عزیزان اسلامپرست به راه افتاده.
شگرد کار این است که با تهدید «خودیها» و زدن برچسب «لائیک» و «آزادیخواه» بر پیشانی «فاشیست ـ مسلمانها» آنان را به «دشمن» تبدیل میکنند و با تکیه بر این اصل مسلم که شیرین عبادی، نوشین احمدی خراسانی، پروین اردلان و شرکاء بر ضد نظام مقدس توطئه کردهاند، هر کس سخن از حقوق اجتماعی زنان به میان آورد، «برانداز» معرفی خواهد شد! ولی در این گیرودار خواهیم دید که دست آشپرستان برای جنجال و هیاهو باز است، در حالیکه «دیگران»، یا به صراحت بگوئیم مخالفان واقعی این حکومت به شدت مجازات خواهند شد.
با توسل به همین شیوة جادوئی میتوان ارتباط آشکار گروه خاتمی و موسوی را با بیگانگان بکلی واژگونه نمایاند. چه کسی اعترافات تلویزیونی را باور میکند؟ هیچکس! این شیوه از دوران «امام روشن ضمیر» موسوی رایج بوده. همه میدانند احسان طبری یا آیتالله شریعتمداری شکنجه شدند و اعترافاتشان توسط ساواک تنظیم شده بود. بنابراین «اعترافات» تلویزیونی اصلاحطلبان را هم هیچکس «باور» نخواهد کرد، حتی اگر راست بگویند. یادآور شویم به دلیل عدم دسترسی متهمان به وکیل مدافع، از نظر حقوقی اعترافاتشان اصولاً وجاهت قانونی هم ندارد، در نتیجه نمیتوان از آن برای صدور حکم، و محکومیت متهم استفاده کرد.
ما به اربابان این حکومت منفور در لندن و واشنگتن میگوئیم، با چنین خیمه شببازیهائی نخواهند توانست سوابق جنایات و مزدوری محمدخاتمی و میرحسین موسوی را از ذهن ایرانیان بزدایند. هر چند این آدمخواران به دلیل خدماتشان در قلب واتیکان و کلیسای کانتربری از جایگاه ویژه برخوردارند، در نظر ما خیانتکار و مزدوراند. خوشبختانه ملت ایران دیگر در شرایطی نیست که بوق تفنگفروشان بتواند پادوهای آشوبطلب خود را به عنوان «آزادیخواه» به آنان بفروشد.
آن زلزلهای که خانه را لرزاند
[...]
رگهای صدای ساز را بگسست
پیشانی جام را به خون آغشت
گنجینة روزهای شیرین را
در خاک غم گذشته مدفون کرد
(نادر نادرپور)
یک شب همه چیز را دگرگون کرد
چون شعله جهان خفته را سوزاند
خاکستر صبح را پر از خون کرد
مواضع سیاسی و غیردمکراتیک سازمان مجاهدین خلق به هیچ عنوان مورد تأئید ما نیست. حمایت ما از مجاهدین خلق فقط به عنوان حمایت از حقوق «پناهندگان» ایرانی میباید تلقی شود.
هرگونه خشونت، تجمع غیرمجاز و درگیری با نیروهای انتظامی جنبش مدنی را تهدید میکند. از نظر ما تحرکات آشوبطلبان را سازمان امنیت حکومت اسلامی جهت سرکوب مطالبات مردم ایران سازمان میدهد. این تحرکات در چارچوب همان کیفرخواست مضحک دادستان کل کشور قرار گرفته که با یکی از«بیبیگوزکهای» مقدس ادیان ابراهیمی در باب «یونس» آغاز شده بود. پس به قلم به مزدهای فرهیخته و مستقل جمکران بگوئیم «اسطوره»، به خودی خود مضحک نیست. اسطوره، بازتاب جهانبینی اقوام و ملتها و پایه و اساس ادبیاتشان به شمار میرود. اسطوره زمانی مضحک میشود که برایاش «تقدس» قائل شوند.
او بود که شیشههای رنگین را
از پنجرههای دل به خاک انداخت
رخسار زنان و رنگ گلها را
در پشت غبار کینه پنهان ساخت
به عبارت دیگر اسطورههای ادیان ابراهیمی بدون استثناء مضحکاند، چرا که ادعای تقدس الهی دارند، ولی در تصویر خداوندشان جز حقارت و ذلت و توحش هیچ نمیبینیم. حال آنکه اسطورههای اقوام ایرانی یا اسطورههای یونان و رم باستان چنین ادعائی ندارند، و به همین دلیل است که این اسطورهها تحول یافته به حماسه تبدیل شدهاند. در حالیکه «بیبیگوزکهای» ادیان ابراهیمی به دلیل تقدسشان «ایستا» و تحولناپذیراند، درست مثل مرداب. رایحة تعفنشان ناشی از همین ایستائی است. البته ایستائی به «دین» محدود نمیشود، هر گونه تقدسی، از جمله تقدس بومی نیز سکون مرداب را بر ذهن تحمیل میکند، از اینرو بهتر است مفهوم والای «جمهور» را در قالب «ایرانی» به سکون نکشانیم!
«جمهوری ایرانی»، نوع «بومی» جمهوری «اسلامی» است. پس از سه دهه تحریف «جمهور»، شاید بهتر باشد همه بدانند که «جمهور»، نه «دینی» است نه «بومی»، نه شرقی است و نه غربی، چرا که بر قوانین «انسانمحور» متکی است. و انسان، نه دینی و نه بومی که «جهانشمول» است. در این راستا میتوانیم «جمهوری ایران» داشته باشیم. البته ما به هیچ عنوان فکر «بد» نمیکنیم! هیچ سوءنیتی در کار نیست، از نظر ما اشتباهی پیش آمده، که میباید رفع شود.
امروز اکبر بهرمانی، محمد خاتمی و میرحسین موسوی به دلیل عدم حضور در مراسم تنفیذ احمدینژاد در جایگاه اوپوزیسیون قرار گرفتند! آنهم چه اوپوزیسیونی! اوپوزیسیونی که ساواک و قوة قضائیة جمکران برای تحمیل آن به ملت ایران از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند. و البته در راه تحقق این هدف مقدس از پشتیبانی بیقید و شرط آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک و «مردم همیشه در صحنه» برخوردار میشوند. چون هدف اصلی این تحرکات موذیانه گسترش خشونت جهت سرکوب جنبش مسالمتآمیز مردم ایران است. سیاست استعمار همواره با توسل به خشونت اعمال شده، چرا که بدون توسل به خشونت، سلطه بر انسانها امکانپذیر نیست.
گهوارة مرگ را بجنبانید
چون گور به خوردن کسان پرداخت
در زیر رواق کهنة تاریخ
بر سنگ مزار شهریاران تاخت
در این راستا تکرار میکنیم، شعار «مرگ» از شعارهای جنبشمدنی میباید زدوده شود. واژة «مرگ» در هر حال «انسانستیز» است و انسانستیزی را «خشونت» خوانند. میگویند بوزینههای حکومتی در نیویورک علاوه بر طرفداری از حکومت تحجر، شعار «مرگ بر اسرائیل» نیز سر میدادند و خلاصه از نظر «مرگپرستی» در همسوئی کامل با آبمنگلها قرار داشتند. البته فراموش نکنیم که بسیاری از تجمعکنندگان نیتشان «خیر» بوده و سر دادن شعار ابلهانة «مرگ بر اسرائیل» را نشان دفاع از حقوق مردم فلسطین انگاشتهاند! متأسفانه چنین نیست. شعارهای مرگ بر اسرائیل در واقع کارساز سیاست خشونتطلبی اربابان حکومت اسرائیل، به ویژه آنگلوساکسونهاست که صلح در منطقه منافعشان را تهدید میکند!
اینان از یکسو مهاجرت اتباع یهودی و حتی غیریهودی خود را به اسرائیل تشویق میکنند و با پرداخت یارانه به شرکتهای ساختمانی زمینة شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی را فراهم میآورند، و از سوی دیگر در رسانههایشان با انتقاد از شهرکسازی، خود را طرفدار صلح جلوه میدهند، و از همه مهمتر، با بسیج نوکرانشان در جهان اسلام، گسترش بحران و تنش در منطقه را شدت میبخشند. انتشار خاطرات جیمیکارتر و برژینسکی و انعکاس مقالات به ظاهر اسرائیلستیز در رسانههای غرب دقیقاً در راستای همین سیاست مزورانه صورت میپذیرد. این سیاست ضدبشری با تحریک افکار عمومی به ویژه در کشورهای منطقه، مذاکرات صلح را «خیانت» به اسلام و مسلمین جلوه داده، و عملاً افکار عمومی را به سوی تقابل با صلح هدایت میکند. حال آنکه مخالفت با مذاکرات صلح در واقع به زیان ملتهای منطقه و به نفع سازمان ناتو تمام میشود. بیدلیل نیست که فعلة فاشیسم به رهبری پاسدار اکبر، شکنجهگر روشنفکر و تاریکاندیش جمکران در نیویورک به پیروی از امام «روشن ضمیر» موسوی شعار «مرگ بر اسرائیل» سر داده بودند.
تندیس هنروران پیشین را
بشکست و بهای کارشان نشناخت
آنگاه ترانههای فتحش را
با شیون شوم باد موزون کرد
حضرت حاج سید جوادی، از پیروان واقعی «خط امام» باز هم بر ما ملت منت گذارده، یکی دیگر از همان نامههای سرگشادة «ضدامپریاس» خود را، البته به تقلید از خمینی، خطاب به پاسدار و بسیجی قلمی فرمودهاند تا همه بدانند ایشان از مخالفان سیسال سرکوب و به ویژه از مخالفان کودتای 28 مرداد 1332 بودهاند! البته ما میدانیم که ایشان از طرفداران حکومت آبمنگلها بودند و در روزنامة خود رسماً اعلام کردند: «به جمهوری اسلامی رأی می دهم». در ضمن ما میدانیم که همین حضرت 8 سال پس از کودتای 28 مرداد 1332 همکاری صمیمانة خود را با رادیوی دولت کودتا آغاز کردند. بنابراین قلمفرسائیهای ایشان مسلماً دلیل دارد! پس بازگردیم به اوپوزیسیونسازی در حکومت آبمنگلها که با همکاری سیمای کریه جمکران در شرف تکوین است.
مضحکة اعترافات تلویزیونی و «کیفرخواست» دادستان کل کشور، برخلاف آنچه قلم به مزدهای بسیار شیرین سخن جمکران وانمود میکنند به هیچ عنوان تهدید گروه خاتمی یا اعضای محفل شیرین عبادی نیست. هدف از پخش این نمایشات مهوع از یکسو تهدید مخالفان حکومت اسلامی و از سوی دیگر کسب وجهه برای «فاشیست ـ مسلمانها» به عنوان اوپوزیسیون این حکومت است. با در نظر گرفتن فضای ملتهب کشور، نتیجة پخش اعترافات کذا چیست؟ هدایت افکار عمومی به سوی تأئید بیقید و شرط اعتراف کننده. به این ترتیب است که میتوان ابطحی، بهزاد نبوی و دیگر شرکای این حکومت منفور را در نظر شوتوپرتها «مقبول» جلوه داد. ساواک جمکران و قوة قضائیه که نظارت بر این روند گوسالهفریب و اجرای آنرا بر عهده دارند در واقع به اجرای اوامر اربابان در دو سوی آتلانتیک مشغولاند.
او راه وصال عاشقان را بست
فانوس خیال شاعران را کشت
دچار توهم نشویم، این حکومت یک مجموعة منسجم است و دست نشاندة استعمار غرب. سیاست استعمار چیست؟ سرکوب و چپاول. نگاهی به افغانستان و عراق کافی است تا با اهداف واقعی سازمان ناتو آشنا شویم. امروز «راسموسن»، دبیرکل جدید ناتو کار خود را آغاز کرد. ایشان در سخنرانی خود در مقر ناتو در بروکسل تأکید کردند، «خروج از افغانستان» در برنامة این سازمان نیست. به عبارت دیگر آشوب در مرزهای شرقی ایران همچنان تداوم خواهد یافت، از این گذشته مرز ایران با عراق نیز میتواند به منطقة بحران تبدیل شود. چرا که به ادعای سفارت انگلستان در عراق، از تاریخ نهم مردادماه سالجاری ارتش بریتانیا از عراق خارج شده!
سایت لوموند، مورخ 31 ژوئیه 2009 به نقل از «فرانسپرس» گزارش میدهد کلیة نیروهای انگلستان، عراق را به مقصد کویت ترک کردند. به گزارش لوموند نمایندگان مجلس عراق نتوانستند به استقرار یک گروه صد نفره از نظامیان برای آموزش عراقیها رأی دهند! میدانیم که مجلس عراق نیز مانند مسجد جمکران «مستقل» است. خلاصه بگوئیم در عراق، و به ویژه در منطقة بصره هر چه پیش آید مسئولیتی متوجه حاکمیت انگلستان نخواهد بود.
البته در واقعیت چنین نیست. انگلستان برای چپاول نفت به عراق لشکرکشی کرده و اگر امنیت خطوط چپاول نفت تأمین نشود، الیزابت دوم خیلی متضرر خواهد شد. در نتیجه خبر «مؤثق» فرانس پرس را میتوان یک مانور سیاسی برای تهدید روسیه از خاک ایران تلقی کرد. همچنانکه گزارش سنای فرانسه، و «خبر» تایمز لندن در مورد دستیابی قریبالوقوع حکومت اسلامی به سلاح اتمی در همین چارچوب میتواند بررسی شود. و به همچنین است در مورد سه کوهنورد «فرضی» آمریکائی!
این کوهنوردان نازنازی مسلماً منطقه را مثل کف دست میشناختهاند، که بدون راهنما یا «بلد» به «گردش» آمده بودند! این سه «کوهنورد» مسلماً نقشة مناطق مینگزاری شده در مرز ایران و عراق را نیز از «جمعه بازار» بصره ابتیاع کرده بودند و میدانستند از کدام مسیر باید راهی ایران شوند. و مسلماً نقشة میادین مین به دلیل خروج نظامیان انگلستان از عراق در دسترس عموم قرار گرفته. «قصة» سه کوهنورد آمریکائی شباهت فراوانی به مرگ مایکل جکسون دارد. پزشک آن مرحوم میگفت، «پس از تزریق داروی خوابآور به مایکل، از شدت خستگی به خواب رفتم و نمیدانم چه پیش آمد!» وقتی «در کنار مردم» قرار میگیرید، از این قصهها فراوان میشنوید، چرا که شارلاتان و عوامفریب و دروغگو و متقلب فراوان است.
به همین دلیل ما مطالب مهم را به صورت پراکنده، در چند وبلاگ قرار میدهیم تا هممیهنان نخبه و اهل قلم نتوانند از آن «نسخهبرداری» کنند. پس بازگردیم به کیفرخواست مضحک دادستانکل کشور که بر اساس اعترافات یک جاسوس «ناشناس» تنظیم شده! همچنانکه در وبلاگ «جاسوس الهی» گفتیم این کیفرخواست، تهدید مستقیم تشکلهای صنفی و غیرحکومتی است. ولی برخلاف تصور نسخهبرداران شریف، هدف این کیفرخواست سرکوب تشکلهای آخوندپرست نخواهد بود. به عبارت دیگر عملة تحکیم وحدت، دارودستة عبادی، اصحاب هنر آخوندی، از جمله مجید مجیدی نمیباید هیچ هراسی به دل راه دهند، چرا که قاضی مرتضوی و آخوند شاهرودی با چنگ و دندان از منافعشان دفاع خواهند کرد. اصولاً معرکة اعترافات برای حفظ جایگاه این عزیزان اسلامپرست به راه افتاده.
شگرد کار این است که با تهدید «خودیها» و زدن برچسب «لائیک» و «آزادیخواه» بر پیشانی «فاشیست ـ مسلمانها» آنان را به «دشمن» تبدیل میکنند و با تکیه بر این اصل مسلم که شیرین عبادی، نوشین احمدی خراسانی، پروین اردلان و شرکاء بر ضد نظام مقدس توطئه کردهاند، هر کس سخن از حقوق اجتماعی زنان به میان آورد، «برانداز» معرفی خواهد شد! ولی در این گیرودار خواهیم دید که دست آشپرستان برای جنجال و هیاهو باز است، در حالیکه «دیگران»، یا به صراحت بگوئیم مخالفان واقعی این حکومت به شدت مجازات خواهند شد.
با توسل به همین شیوة جادوئی میتوان ارتباط آشکار گروه خاتمی و موسوی را با بیگانگان بکلی واژگونه نمایاند. چه کسی اعترافات تلویزیونی را باور میکند؟ هیچکس! این شیوه از دوران «امام روشن ضمیر» موسوی رایج بوده. همه میدانند احسان طبری یا آیتالله شریعتمداری شکنجه شدند و اعترافاتشان توسط ساواک تنظیم شده بود. بنابراین «اعترافات» تلویزیونی اصلاحطلبان را هم هیچکس «باور» نخواهد کرد، حتی اگر راست بگویند. یادآور شویم به دلیل عدم دسترسی متهمان به وکیل مدافع، از نظر حقوقی اعترافاتشان اصولاً وجاهت قانونی هم ندارد، در نتیجه نمیتوان از آن برای صدور حکم، و محکومیت متهم استفاده کرد.
ما به اربابان این حکومت منفور در لندن و واشنگتن میگوئیم، با چنین خیمه شببازیهائی نخواهند توانست سوابق جنایات و مزدوری محمدخاتمی و میرحسین موسوی را از ذهن ایرانیان بزدایند. هر چند این آدمخواران به دلیل خدماتشان در قلب واتیکان و کلیسای کانتربری از جایگاه ویژه برخوردارند، در نظر ما خیانتکار و مزدوراند. خوشبختانه ملت ایران دیگر در شرایطی نیست که بوق تفنگفروشان بتواند پادوهای آشوبطلب خود را به عنوان «آزادیخواه» به آنان بفروشد.
آن زلزلهای که خانه را لرزاند
[...]
رگهای صدای ساز را بگسست
پیشانی جام را به خون آغشت
گنجینة روزهای شیرین را
در خاک غم گذشته مدفون کرد
(نادر نادرپور)
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت