اتو و سردار!
...
گفتی غریب شهر منی این چه غربت است
کاین شهر از تو میشنود داستان من
خاکستری است شهر من آری و من در آن
آن مجمری که آتش زرتشت از آن من
«اگر این انتخابات باطل باشد یعنی تمام انتخاباتهای این سیساله باطل است.»
جنتی! جانا سخن از زبان ما میگوئی. حق با شماست به قول خودتان این «انتخاباتها» همه باطل بوده. اگر کسی میخواهد «انتخاباتهای» 22 خردادماه را باطل کند باید ابطال انتخابات دیگر از جمله «رفراندوم قانون اساسی» را هم مطالبه کند. و اگر قرار است به گذشته بازگردیم پس یک رفراندوم «آری به دمکراسی» هم برگزار کنید تا ما هم برای یک بار در این به اصطلاح انتخاباتهای شما «شرکت» کنیم، «تا خون بدل به باده شود در رگان من!»
بله این سخنان شیخ جنتی در نماز دشمنشکن امروز که در ایسنا منتشر شده، منطقیترین مطلبی است که تا حال از زبان گورکنها شنیده بودیم. چون بخشی از خطبة نماز کذا از مطالب این وبلاگ «نسخه برداری» شده بود. پس «انتخاباتها» را هم نادیده میگیریم. امروز متوجه شدیم که آخوند جنتی چقدر دوست داشتنی تشریف دارند، چرا که همان میگویند که ما میگوئیم. از قدیم گفتهاند «مستی و راستی!» حتماً به قول آخوند تقوی، پیش از رسیدن به چمنزار جنتی چند «کاسه سراب» سر کشیده بود! چرا که بخشی از مطالب پیشین وبلاگ ما در سخنان جنتی پلید به چشم میخورد!
فریاد نمیزنم
نزدیکتر میآیم
تا صدایم را بشنوی
سیدمحمدخاتمی! چه خبر شده که اینقدر دور برداشتهاید؟ سرکار و دیگر مدعیان «اصلاحات» که طبق معمول «در کنار مردم» قرار گرفتهاید، اگر «برای دمکراسی» نیستید، در واقع کنار علیخامنهای و احمدینژاد ایستادهاید. اینبار رفراندوم یک گزینه بیشتر نخواهد داشت: «آری به دمکراسی!» پس شما و همپالکیهایتان پیش از هرگونه هارتوپورت و زوزه و روضه، موضع خودتان را در مورد «دمکراسی» و قوانین انسانمحور مشخص کنید. ما از لج احمدینژاد با فاشیستهای پیرو خط امام همصدا نخواهیم شد. از نظر ما میرحسین موسوی و شیخ کروبی با رهبر فرزانه در سنگر مزدوری برای گاوچرانها نشستهاند. در نتیجه بعضی اردکانیهای شیاد باید از این توهم به درآیند که با جاروجنجال میتوانند خود را «خارج از حکومت» قرار دهند. ما نیک میدانیم که تظاهرات غیرمجاز 25 خردادماه با هدف «خود براندازی» صورت پذیرفت، و بخشی از فرماندهان سپاه در این توطئه دست داشتند. پس شما هم خود را به خریت نزنید. خرهای اردکان به «شرافت» و «شهامت» و «درستکاری» معروفاند، و برای تلویزیون آمریکا و «بیبیسی» تبلیغات به راه نمیاندازند.
«سردار حجازی [جانشین فرمانده کل سپاه] زدن اتوها به برق را در ساعت 9 شب حرکت خرابکارانه و اغتشاشگرانه خواند[حجازی] گفت چند روز پیش گفته بودند ساعت 9 اتوها را به برق بزنید تا زلزلهای در صنعت برق رخ دهد این موضوع را تلویزیون آمریکا و بیبیسی منعکس میکردند. آیا این تبلیغ خرابکاری و اغتشاش نیست[...]»
نه! آنچه تبلیغ خرابکاری است، تأئید مزورانة مزخرفات تلویزیون آمریکا و «بیبیسی» از زبان جانشین فرماندة کل سپاه است! زدن اتو به برق در ساعت 9 شب هیچ اشکالی به وجود نمیآورد، اگر جریان برق قطع میشود، اینکار را ساواک منفور انجام داده. ما مردم میدانیم که این صحنهسازیها تکراری است. در دورة شاپور بختیار هم ساواک شایع کرده بود، کارمندان مخالف شاه برق را قطع میکنند! حال آنکه شبکههای توزیع آب، برق، نفت و گاز تحت نظارت مستقیم وزارت اطلاعات، یعنی همان سگ زنجیری استعمار قرار داشته و دارد. برق را استعمار قطع میکرد!
در نتیجه، جانشین فرماندة کل سپاه پاسداران با انتشار پروپاگاند بلاهتگستر تلویزیونهای آمریکا و بیبیسی و با معرفی «مردم» به عنوان مسئولان قطع برق، به تبلیغات برای اربابان در دو سوی آتلانتیک پرداخته. حجازی چه پیامی ارسال میکند؟ او میگوید اگر ساعت 9 شب اتو را به برق بزنید برق قطع میشود و اینکار خرابکاری است. واکنش شوتوپرتها به این پیام چیست؟ بعضیها ساعت 9 شب از فرمان سردار یا بهتر بگوئیم از فرمان اربابان حجازی پیروی کرده، اتوهای خود را به برق وصل میکنند. در نتیجه وقتی ساواک برق را قطع میکند، اینان هم خوشحال و خندان زمزمه میکنند، «ما امروز پیروز شدیم!» گروه دیگری که اتو را به برق نزدهاند میپندارند از آنجا که دیگران این عمل انقلابی را انجام دادهاند، برق قطع شده! اینها هم خوشحال و خنداناند که «آنها امروز پیروز شدند!» حال آنکه چه اتو به برق بزنید، چه نزنید، برنامة ساواک قطع برق است.
در آن وطن که قدرت بیگانه حاکم است
[...]
عیار باش و دزد و زمینخوار و زن به مزد
تا برتر از سپهبد و سرلشکرت کنند
برای دمیدن در آستین تل بیهویت «مردم»، و بازارگرمی برای اربابان در لندن و واشنگتن ساواک منفور برق را «به نام مردم» قطع میکند، تا به ما بگوید «مردم» جهت ابراز مخالفت خود با حکومت، و به طرفداری از موسوی جنایتکار از فرامین رادیوهای بیگانه اطاعت میکنند. به عبارت دیگر ساواک گورکنها جهت فراهم آوردن زمینة رهبری برای خانه شاگردهای ریچارد پرل، «مردم» و اتوهایشان را به میان مبارزه آورده. سخنان سردار حجازی یا بهتر بگوئیم، این پروپاگاند مزورانه در «پیک ایران»، مورخ 3 مردادماه 1388 به نقل از «فارس» منتشر شده.
سکوت زجر بود و مرگ بود و ماتم زندان
هر آن باری که من از شاخسار زندگی چیدم
[...]
به جرم اینکه انسان بودم و میگفتم: انسانم
پیش از ادامة مطلب در مورد وبلاگ «بوی خوش ارباب» توضیح دهیم که در مقالة فوکویاما، مطالب مربوط به ایران را بررسی کردیم، تا نشان دهیم مبلغان واقعی «خط امام» و «اسلام راستین» در غرب و به ویژه در آکادمیهای ینگهدنیا نشستهاند. محور پروپاگاند اینان نفی «جهانشمولی» انسان است. اینان بیشرمانه چنین القاء میکنند که «انسان» در همه جای دنیا، «انسان» نیست. زمانیکه چنین تبلیغات انسانستیزی را بپذیریم، به ناچار قبول خواهیم کرد که انسان در «هلند» نیازمند خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و آموزش و رفاه و امنیت و شکوفائی فرهنگی است، و هزاران آرزو برای آینده و زندگی در سر میپروراند، حال آنکه در «ایران»، انسان به مادیات هیچ اهمیتی نمیدهد، و جز «مرگ در راه خدا» هیچ آرمان و آرزوئی ندارد. در نتیجه اگر از خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت و آموزش و رفاه و امنیت بیبهره مانده، کاملاً از وضعیت خود رضایت دارد، چرا که تنها هدفاش «شهادت» است و جز این هیچ نمیخواهد. به این ترتیب اوضاع اسفبار مردم منطقه به ویژه در عراق، افغانستان و پاکستان «توجیه» میشود.
این است پیام واقعی تبلیغات امثال چامسکی و فوکویاما: انسان در همه جا انسان به شمار نمیرود، در بعضی مناطق لازم است «انسان» خود را «سگ کوی علی»، «نوکر مردم»، یا «خاک پای رهبر» دانسته و در تقابل با «جایگاه واقعی انسان» قرار گیرد. اینگونه است که یک هلندی «انسانتر» از همنوعان خود در عراق و افغانستان به شمار میرود. این تبعیض آشکار از طریق پروپاگاند محافل فاشیست در افکار عمومی جا افتاده. محافلی که «انسان» را در محدودة جغرافیائی یا در اسارت باورها و خرافات دینی تل تودهها قرار میدهند تا بتوانند او را از انسانیات جهانشمول خود تهی کنند. نصب تندیس «ندا» در تالار شهرداری سانفرانسیسکو مصداق بارز تبعیضی است که از سوی استعمار غرب بر زن ایرانی تحمیل میشود.
شهرداری سانفرانسیسکو با نصب تندیس «ندا» با نماد بردگی زن، دقیقاً در کنار حکومت اسلامی قرار گرفته. چرا؟ چون به گواهی تصاویری که از «ندا» بر روی شبکة اینترنت قرار دارد، «ندا» معتقد به حجاب نبود. «ندا» همانند میلیونها زن ایرانی به دلیل سرکوب حکومت اسلامی ناچار به رعایت حجاب شده بود و شهرداری سانفرانسیسکو در کمال بیشرمی حتی پس از مرگ «ندا»، حجاب را بر او تحمیل میکند و از او تصویر یک «زینب کاماندو» را ارائه میدهد. عدهای ابله نیز از این عمل رذیلانة شهرداری سانفرانسیسکو تقدیر کردهاند. در واقع شهرداری سانفرانسیسکو با این عمل یکبار دیگر «ندا» را به قتل رسانده، چون ندا در واقع قربانی حکومتی شد که پوشش بردگی را بر او تحمیل کرده بود. این از برخورد گاوچرانها با «ندا» به عنوان نماد آزادی زن در ایران. حال ببینیم در این رابطه در ایران چه گذشت.
روز گذشته چند صد نفر از مردارخواران حرفهای، به رهبری میرحسین موسوی و شیخ کروبی، به بهانة برگذاری مراسم چهلم جانباختگان آشوبهای دستسازشان راهی محل محبوب خود یعنی «گورستان» شدند. اینان همان شعارهای ابله فریب سیسال پیش را تکرار میکردند: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»! ما هم تعجب نمیکنیم. چرا که میرحسین موسوی از ابتدا خواهان بازگشت به دوران امام روشن ضمیراش شده بود. و بارها گفتیم که هیچکس به طرفداری از موسوی یا کروبی به خیابان نخواهد آمد. اما استعمار غرب میکوشد با ارائة تصاویر مخدوش واقعیت را واژگونه بنمایاند.
بله اینچنین بود که دوربین خبرنگاران غربی برای پنهان داشتن تعداد اندک مردارخواران، تصاویر تجمع 25 خردادماه را به تصاویر گورستان «وصله» کرده و «تفسیر» میفرمودند. از همان تفسیرهای گوساله فریب که با تکیه بر «تصویر» به خورد شوتوپرتها میتوان داد. باری با تماشای فیلم «مستند» در کانالهای خبری «معتبر» از جمله «بی. اف. ام. تی. وی» متوجه شدیم گورستان به میدان شهیاد منتقل شده و انبوه جمعیت برای برگزاری مراسم «چهلمین روز شهادت» قربانیان پروانهوار به دور میرحسین موسوی میچرخند و لباس موسوی هم در این گیرودار عوض شده! خلاصه با «وصله پینة» فیلم از این معجزات فراوان شاهدیم.
حضرات بدون اینکه در نظر بگیرند «ما» میدانیم میدان شهیاد با گورستان خیلی «فاصله» دارد و میبینیم لباس موسوی تغییر کرده، «تفسیرشان» را به خورد مخاطب دادند. بین خومان بماند ولی نویسندة این وبلاگ پس از ترک میهن اسلامی، در غرب با آداب و رسوم «امت اسلام» آشنا شده! چرا که خبرنگاران در بلاد غرب عشق عجیبی به «معنویات» و «اسلام» دارند و خلاصه بگوئیم، پیروان واقعی «خط امام» در بلاد غرب نشستهاند. روشنتر بگوئیم مادیات، برای غربیهای «کافر» و «معنویات» هم برای ما. به کوری چشم دشمنان، «بهشت» خداوند خونخوار ابراهیم فقط متعلق به مسلمین است! و خلاصه پس از مرگ هم باید در کنار آخوند و پاسدار و زینب کاماندو «روزگار» بگذرانیم و سپاس پروردگار هم بجای آوریم!
البته ما تصمیم خود راگرفتهایم! متن تقاضای پناهندگی از دوزخ را خطاب به «هیز ماجستی» شیطان تنظیم کردهایم و از نظر حقوقی مو لای درزش نمیرود و حضرت شیطان، تبارکالله، کوچکترین مفری برای رد تقاضای پناهندگی ما نخواهند داشت. ماههاست برای زندگی در بارگاهشان به شیطنت مشغولایم و یکی از شیطنتهای ما بررسی نماز «دشمنشکن» است که مطالبات شیطانی غرب در آن مطرح میشود.
ترسم ز فرط شعبده چندان خرت کنند
[...]
تاریخ نیست اینکه مدام از برت کنند
وقوقیة امروز تهران توسط آخوند جنتی اجرا شده و همچنانکه در ابتدای همین وبلاگ گفتیم آخوند جنتی عزیز و نازنازی ما کاملاً حق دارند. این حکومت از سیسال پیش تا امروز «انتخابات» را با هدف «خودفروشی» به ارباب برگزار کرده، تئوکراسی که انتخابات ندارد. انتخابات برای «تأئید» برگزار میشود، تائید یک فرد، یک حزب و یا تائید یک برنامة مشخص. در هیچ کشوری شرکت در انتخابات «واجب شرعی» شمرده نمیشود، چرا که انتخابات الهی و دینی نیست. انتخابات «انسانی» است. در هیچ کشوری شرکت در انتخابات از روی لج و لجبازی با دیگران صورت نمیگیرد، چون انتخابات هیچ ارتباطی با کینه ورزی و انتقامجوئی و خشونت ندارد. انتخابات بخشی است از روند سیاسی در یک نظام «انسانمحور» که بنابرتعریف با خشونت در تضاد قرار میگیرد، چرا که خشونت «انسانستیز» تلقی میشود.
به همین دلیل است که گورکنها و اربابانشان برپائی انتخابات را در کشور ایران به ابزار گسترش خشونت تبدیل کردهاند. و این خشونتگستری را «نوعی دمکراسی محدود» میخوانند. چون برای حفظ منافع آنگلوساکسونها لازم است ایرانیان «باور» کنند که در یک تئوکراسی میتوان «انتخابات» برگزار کرد. انتخابات در یک نظام مقدس چیست؟ تأئید حاکمیت الهی. به همین دلیل شرکت در انتخابات میشود «واجب شرعی.» و فلسفة وجودی انتخابات به عنوان بخشی از روند اعمال سیاست در یک حاکمیت دمکراتیک به کلی منتفی میشود. و با توسل به همین شیوة مخدوش کردن مرز مفاهیم نوین است که گورکنها برای حکومت محمد در صحرای عربستان، «قانون اساسی» اختراع میکنند.
لاف از قضیب عاریه کم زن که وقت کار
شرم آید ار به حجلة بخت اندرت کنند
[...]
نابرده رنج گنج میسر شود عزیز
رو دیده باز کن که چه در کشورت کنند
به گفتة جنتی، مورخان، «عهدنامة یثرب» را قانون اساسی اسلام خواندهاند! مسلماً فوکویاما هم این سند «معتبر» را تأئید خواهد کرد. به گفتة جنتی بخشهائی از «عهدنامة یثرب» در کتب «حدیث» موجود است. میدانیم که تردید در کتب «حدیث» یا همان «بیبیگوزکها» اصلاً جایز نیست. خلاصه همانطور که «عهدنامة ورسای» یک سند تاریخی به شمار میرود، امت اسلام هم از «کتب حدیث» عهدنامة یثرب استخراج میکند و مورخین هم «حدیث» و روایت فاقد هرگونه اسناد و شواهد تاریخی را به عنوان «تاریخ» میپذیرند، البته برای «امت اسلام»:
«بخشهائی از این عهدنامه [...] در کتب حدیث به عنوان معدود اسنادی [است] که از صدر اسلام دست نخورده باقی مانده است [...] با قبول مفاد این عهدنامه از سوی قبایل غیرمسلمان و یهودیها در مدینه قدرت اسلام در آن ایام به خوبی نمایان شد [...] ایجاد عدالت و رعایت حقوق مسلمانان و غیر در آن نشانگر توجه پیامبر [...] در تشکیل امت اسلامی برای ایجاد امنیت و ثبات در مدینه به عنوان مرکز حکومت اسلامی در آن زمان است[...]»
بر اساس این سخنان حکیمانة جنتی که با کد: 611878 در حنازرچوبه، مورخ 9 مردادماه سالجاری منعکس شده، یک «سند دست نخورده» از صدر اسلام وجود دارد که نشان میدهد محمد با فوکویاما در ایجاد امت اسلامی هم عقیده بوده. به احتمال زیاد فوکویاما برای قلمی کردن مقالة خود در «والستریتجورنال» عهدنامةیثرب را مطالعه کرده، اگر نه چنین ترهاتی اصلاً به هم نمیبافت. اما جنتی چرند نمیگوید. «پذیرش» این عهدنامه از سوی غیرمسلمانان و یهودیان نشان از قدرت اسلام دارد چرا که پیامبر گرامی با «شمشیر» این عهدنامة ورسای صدراسلام را به غیرمسلمانان تحمیل فرموده بودند، البته پس از ضبط املاک و دارائیهایشان. امام «روشن ضمیر» هم دقیقاً به همین ترتیب قدرت اسلام را به ما کفار ایرانی نشان دادند. اگر نظر ما را بخواهید این «عهدنامه» هم با همان «علینامه» در ترکیه از کیفدستی الیزابت دوم به زمین افتاده و نشان میدهد که در آن ایام تروریستها امنیت مدینه را به چالش کشیده و پیامبر گرامی و امت اسلام را با سلاح کشتار جمعی میتهدیدند. اگر مسلمین و غیرمسلمانها عهدنامة کذا را نپذیرفته بودند، «ابابیلها» یا همان هواپیماهای بدون سرنشین، در وزیرستان حسابشان را با موشک میرسیدند و ما امروز امت اسلامی نداشتیم و از «قدرت اسلام در آن ایام» هم بیخبر میماندیم.
بازار غارت است تو نیز ای پسر مخسب
گوئی بزن که فارغ از این چنبرت کنند
در خا... مالی ای دل غافل حکایتی است
گر یادگیری از همگان برترت کنند
مام وطن به دامن بیگانه خفته مست
دل بدگمان مکن که چه با مادرت کنند
(حسین منزوی، عمران صلاحی، کارو، فریدون توللی)
کاین شهر از تو میشنود داستان من
خاکستری است شهر من آری و من در آن
آن مجمری که آتش زرتشت از آن من
«اگر این انتخابات باطل باشد یعنی تمام انتخاباتهای این سیساله باطل است.»
جنتی! جانا سخن از زبان ما میگوئی. حق با شماست به قول خودتان این «انتخاباتها» همه باطل بوده. اگر کسی میخواهد «انتخاباتهای» 22 خردادماه را باطل کند باید ابطال انتخابات دیگر از جمله «رفراندوم قانون اساسی» را هم مطالبه کند. و اگر قرار است به گذشته بازگردیم پس یک رفراندوم «آری به دمکراسی» هم برگزار کنید تا ما هم برای یک بار در این به اصطلاح انتخاباتهای شما «شرکت» کنیم، «تا خون بدل به باده شود در رگان من!»
بله این سخنان شیخ جنتی در نماز دشمنشکن امروز که در ایسنا منتشر شده، منطقیترین مطلبی است که تا حال از زبان گورکنها شنیده بودیم. چون بخشی از خطبة نماز کذا از مطالب این وبلاگ «نسخه برداری» شده بود. پس «انتخاباتها» را هم نادیده میگیریم. امروز متوجه شدیم که آخوند جنتی چقدر دوست داشتنی تشریف دارند، چرا که همان میگویند که ما میگوئیم. از قدیم گفتهاند «مستی و راستی!» حتماً به قول آخوند تقوی، پیش از رسیدن به چمنزار جنتی چند «کاسه سراب» سر کشیده بود! چرا که بخشی از مطالب پیشین وبلاگ ما در سخنان جنتی پلید به چشم میخورد!
فریاد نمیزنم
نزدیکتر میآیم
تا صدایم را بشنوی
سیدمحمدخاتمی! چه خبر شده که اینقدر دور برداشتهاید؟ سرکار و دیگر مدعیان «اصلاحات» که طبق معمول «در کنار مردم» قرار گرفتهاید، اگر «برای دمکراسی» نیستید، در واقع کنار علیخامنهای و احمدینژاد ایستادهاید. اینبار رفراندوم یک گزینه بیشتر نخواهد داشت: «آری به دمکراسی!» پس شما و همپالکیهایتان پیش از هرگونه هارتوپورت و زوزه و روضه، موضع خودتان را در مورد «دمکراسی» و قوانین انسانمحور مشخص کنید. ما از لج احمدینژاد با فاشیستهای پیرو خط امام همصدا نخواهیم شد. از نظر ما میرحسین موسوی و شیخ کروبی با رهبر فرزانه در سنگر مزدوری برای گاوچرانها نشستهاند. در نتیجه بعضی اردکانیهای شیاد باید از این توهم به درآیند که با جاروجنجال میتوانند خود را «خارج از حکومت» قرار دهند. ما نیک میدانیم که تظاهرات غیرمجاز 25 خردادماه با هدف «خود براندازی» صورت پذیرفت، و بخشی از فرماندهان سپاه در این توطئه دست داشتند. پس شما هم خود را به خریت نزنید. خرهای اردکان به «شرافت» و «شهامت» و «درستکاری» معروفاند، و برای تلویزیون آمریکا و «بیبیسی» تبلیغات به راه نمیاندازند.
«سردار حجازی [جانشین فرمانده کل سپاه] زدن اتوها به برق را در ساعت 9 شب حرکت خرابکارانه و اغتشاشگرانه خواند[حجازی] گفت چند روز پیش گفته بودند ساعت 9 اتوها را به برق بزنید تا زلزلهای در صنعت برق رخ دهد این موضوع را تلویزیون آمریکا و بیبیسی منعکس میکردند. آیا این تبلیغ خرابکاری و اغتشاش نیست[...]»
نه! آنچه تبلیغ خرابکاری است، تأئید مزورانة مزخرفات تلویزیون آمریکا و «بیبیسی» از زبان جانشین فرماندة کل سپاه است! زدن اتو به برق در ساعت 9 شب هیچ اشکالی به وجود نمیآورد، اگر جریان برق قطع میشود، اینکار را ساواک منفور انجام داده. ما مردم میدانیم که این صحنهسازیها تکراری است. در دورة شاپور بختیار هم ساواک شایع کرده بود، کارمندان مخالف شاه برق را قطع میکنند! حال آنکه شبکههای توزیع آب، برق، نفت و گاز تحت نظارت مستقیم وزارت اطلاعات، یعنی همان سگ زنجیری استعمار قرار داشته و دارد. برق را استعمار قطع میکرد!
در نتیجه، جانشین فرماندة کل سپاه پاسداران با انتشار پروپاگاند بلاهتگستر تلویزیونهای آمریکا و بیبیسی و با معرفی «مردم» به عنوان مسئولان قطع برق، به تبلیغات برای اربابان در دو سوی آتلانتیک پرداخته. حجازی چه پیامی ارسال میکند؟ او میگوید اگر ساعت 9 شب اتو را به برق بزنید برق قطع میشود و اینکار خرابکاری است. واکنش شوتوپرتها به این پیام چیست؟ بعضیها ساعت 9 شب از فرمان سردار یا بهتر بگوئیم از فرمان اربابان حجازی پیروی کرده، اتوهای خود را به برق وصل میکنند. در نتیجه وقتی ساواک برق را قطع میکند، اینان هم خوشحال و خندان زمزمه میکنند، «ما امروز پیروز شدیم!» گروه دیگری که اتو را به برق نزدهاند میپندارند از آنجا که دیگران این عمل انقلابی را انجام دادهاند، برق قطع شده! اینها هم خوشحال و خنداناند که «آنها امروز پیروز شدند!» حال آنکه چه اتو به برق بزنید، چه نزنید، برنامة ساواک قطع برق است.
در آن وطن که قدرت بیگانه حاکم است
[...]
عیار باش و دزد و زمینخوار و زن به مزد
تا برتر از سپهبد و سرلشکرت کنند
برای دمیدن در آستین تل بیهویت «مردم»، و بازارگرمی برای اربابان در لندن و واشنگتن ساواک منفور برق را «به نام مردم» قطع میکند، تا به ما بگوید «مردم» جهت ابراز مخالفت خود با حکومت، و به طرفداری از موسوی جنایتکار از فرامین رادیوهای بیگانه اطاعت میکنند. به عبارت دیگر ساواک گورکنها جهت فراهم آوردن زمینة رهبری برای خانه شاگردهای ریچارد پرل، «مردم» و اتوهایشان را به میان مبارزه آورده. سخنان سردار حجازی یا بهتر بگوئیم، این پروپاگاند مزورانه در «پیک ایران»، مورخ 3 مردادماه 1388 به نقل از «فارس» منتشر شده.
سکوت زجر بود و مرگ بود و ماتم زندان
هر آن باری که من از شاخسار زندگی چیدم
[...]
به جرم اینکه انسان بودم و میگفتم: انسانم
پیش از ادامة مطلب در مورد وبلاگ «بوی خوش ارباب» توضیح دهیم که در مقالة فوکویاما، مطالب مربوط به ایران را بررسی کردیم، تا نشان دهیم مبلغان واقعی «خط امام» و «اسلام راستین» در غرب و به ویژه در آکادمیهای ینگهدنیا نشستهاند. محور پروپاگاند اینان نفی «جهانشمولی» انسان است. اینان بیشرمانه چنین القاء میکنند که «انسان» در همه جای دنیا، «انسان» نیست. زمانیکه چنین تبلیغات انسانستیزی را بپذیریم، به ناچار قبول خواهیم کرد که انسان در «هلند» نیازمند خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و آموزش و رفاه و امنیت و شکوفائی فرهنگی است، و هزاران آرزو برای آینده و زندگی در سر میپروراند، حال آنکه در «ایران»، انسان به مادیات هیچ اهمیتی نمیدهد، و جز «مرگ در راه خدا» هیچ آرمان و آرزوئی ندارد. در نتیجه اگر از خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت و آموزش و رفاه و امنیت بیبهره مانده، کاملاً از وضعیت خود رضایت دارد، چرا که تنها هدفاش «شهادت» است و جز این هیچ نمیخواهد. به این ترتیب اوضاع اسفبار مردم منطقه به ویژه در عراق، افغانستان و پاکستان «توجیه» میشود.
این است پیام واقعی تبلیغات امثال چامسکی و فوکویاما: انسان در همه جا انسان به شمار نمیرود، در بعضی مناطق لازم است «انسان» خود را «سگ کوی علی»، «نوکر مردم»، یا «خاک پای رهبر» دانسته و در تقابل با «جایگاه واقعی انسان» قرار گیرد. اینگونه است که یک هلندی «انسانتر» از همنوعان خود در عراق و افغانستان به شمار میرود. این تبعیض آشکار از طریق پروپاگاند محافل فاشیست در افکار عمومی جا افتاده. محافلی که «انسان» را در محدودة جغرافیائی یا در اسارت باورها و خرافات دینی تل تودهها قرار میدهند تا بتوانند او را از انسانیات جهانشمول خود تهی کنند. نصب تندیس «ندا» در تالار شهرداری سانفرانسیسکو مصداق بارز تبعیضی است که از سوی استعمار غرب بر زن ایرانی تحمیل میشود.
شهرداری سانفرانسیسکو با نصب تندیس «ندا» با نماد بردگی زن، دقیقاً در کنار حکومت اسلامی قرار گرفته. چرا؟ چون به گواهی تصاویری که از «ندا» بر روی شبکة اینترنت قرار دارد، «ندا» معتقد به حجاب نبود. «ندا» همانند میلیونها زن ایرانی به دلیل سرکوب حکومت اسلامی ناچار به رعایت حجاب شده بود و شهرداری سانفرانسیسکو در کمال بیشرمی حتی پس از مرگ «ندا»، حجاب را بر او تحمیل میکند و از او تصویر یک «زینب کاماندو» را ارائه میدهد. عدهای ابله نیز از این عمل رذیلانة شهرداری سانفرانسیسکو تقدیر کردهاند. در واقع شهرداری سانفرانسیسکو با این عمل یکبار دیگر «ندا» را به قتل رسانده، چون ندا در واقع قربانی حکومتی شد که پوشش بردگی را بر او تحمیل کرده بود. این از برخورد گاوچرانها با «ندا» به عنوان نماد آزادی زن در ایران. حال ببینیم در این رابطه در ایران چه گذشت.
روز گذشته چند صد نفر از مردارخواران حرفهای، به رهبری میرحسین موسوی و شیخ کروبی، به بهانة برگذاری مراسم چهلم جانباختگان آشوبهای دستسازشان راهی محل محبوب خود یعنی «گورستان» شدند. اینان همان شعارهای ابله فریب سیسال پیش را تکرار میکردند: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»! ما هم تعجب نمیکنیم. چرا که میرحسین موسوی از ابتدا خواهان بازگشت به دوران امام روشن ضمیراش شده بود. و بارها گفتیم که هیچکس به طرفداری از موسوی یا کروبی به خیابان نخواهد آمد. اما استعمار غرب میکوشد با ارائة تصاویر مخدوش واقعیت را واژگونه بنمایاند.
بله اینچنین بود که دوربین خبرنگاران غربی برای پنهان داشتن تعداد اندک مردارخواران، تصاویر تجمع 25 خردادماه را به تصاویر گورستان «وصله» کرده و «تفسیر» میفرمودند. از همان تفسیرهای گوساله فریب که با تکیه بر «تصویر» به خورد شوتوپرتها میتوان داد. باری با تماشای فیلم «مستند» در کانالهای خبری «معتبر» از جمله «بی. اف. ام. تی. وی» متوجه شدیم گورستان به میدان شهیاد منتقل شده و انبوه جمعیت برای برگزاری مراسم «چهلمین روز شهادت» قربانیان پروانهوار به دور میرحسین موسوی میچرخند و لباس موسوی هم در این گیرودار عوض شده! خلاصه با «وصله پینة» فیلم از این معجزات فراوان شاهدیم.
حضرات بدون اینکه در نظر بگیرند «ما» میدانیم میدان شهیاد با گورستان خیلی «فاصله» دارد و میبینیم لباس موسوی تغییر کرده، «تفسیرشان» را به خورد مخاطب دادند. بین خومان بماند ولی نویسندة این وبلاگ پس از ترک میهن اسلامی، در غرب با آداب و رسوم «امت اسلام» آشنا شده! چرا که خبرنگاران در بلاد غرب عشق عجیبی به «معنویات» و «اسلام» دارند و خلاصه بگوئیم، پیروان واقعی «خط امام» در بلاد غرب نشستهاند. روشنتر بگوئیم مادیات، برای غربیهای «کافر» و «معنویات» هم برای ما. به کوری چشم دشمنان، «بهشت» خداوند خونخوار ابراهیم فقط متعلق به مسلمین است! و خلاصه پس از مرگ هم باید در کنار آخوند و پاسدار و زینب کاماندو «روزگار» بگذرانیم و سپاس پروردگار هم بجای آوریم!
البته ما تصمیم خود راگرفتهایم! متن تقاضای پناهندگی از دوزخ را خطاب به «هیز ماجستی» شیطان تنظیم کردهایم و از نظر حقوقی مو لای درزش نمیرود و حضرت شیطان، تبارکالله، کوچکترین مفری برای رد تقاضای پناهندگی ما نخواهند داشت. ماههاست برای زندگی در بارگاهشان به شیطنت مشغولایم و یکی از شیطنتهای ما بررسی نماز «دشمنشکن» است که مطالبات شیطانی غرب در آن مطرح میشود.
ترسم ز فرط شعبده چندان خرت کنند
[...]
تاریخ نیست اینکه مدام از برت کنند
وقوقیة امروز تهران توسط آخوند جنتی اجرا شده و همچنانکه در ابتدای همین وبلاگ گفتیم آخوند جنتی عزیز و نازنازی ما کاملاً حق دارند. این حکومت از سیسال پیش تا امروز «انتخابات» را با هدف «خودفروشی» به ارباب برگزار کرده، تئوکراسی که انتخابات ندارد. انتخابات برای «تأئید» برگزار میشود، تائید یک فرد، یک حزب و یا تائید یک برنامة مشخص. در هیچ کشوری شرکت در انتخابات «واجب شرعی» شمرده نمیشود، چرا که انتخابات الهی و دینی نیست. انتخابات «انسانی» است. در هیچ کشوری شرکت در انتخابات از روی لج و لجبازی با دیگران صورت نمیگیرد، چون انتخابات هیچ ارتباطی با کینه ورزی و انتقامجوئی و خشونت ندارد. انتخابات بخشی است از روند سیاسی در یک نظام «انسانمحور» که بنابرتعریف با خشونت در تضاد قرار میگیرد، چرا که خشونت «انسانستیز» تلقی میشود.
به همین دلیل است که گورکنها و اربابانشان برپائی انتخابات را در کشور ایران به ابزار گسترش خشونت تبدیل کردهاند. و این خشونتگستری را «نوعی دمکراسی محدود» میخوانند. چون برای حفظ منافع آنگلوساکسونها لازم است ایرانیان «باور» کنند که در یک تئوکراسی میتوان «انتخابات» برگزار کرد. انتخابات در یک نظام مقدس چیست؟ تأئید حاکمیت الهی. به همین دلیل شرکت در انتخابات میشود «واجب شرعی.» و فلسفة وجودی انتخابات به عنوان بخشی از روند اعمال سیاست در یک حاکمیت دمکراتیک به کلی منتفی میشود. و با توسل به همین شیوة مخدوش کردن مرز مفاهیم نوین است که گورکنها برای حکومت محمد در صحرای عربستان، «قانون اساسی» اختراع میکنند.
لاف از قضیب عاریه کم زن که وقت کار
شرم آید ار به حجلة بخت اندرت کنند
[...]
نابرده رنج گنج میسر شود عزیز
رو دیده باز کن که چه در کشورت کنند
به گفتة جنتی، مورخان، «عهدنامة یثرب» را قانون اساسی اسلام خواندهاند! مسلماً فوکویاما هم این سند «معتبر» را تأئید خواهد کرد. به گفتة جنتی بخشهائی از «عهدنامة یثرب» در کتب «حدیث» موجود است. میدانیم که تردید در کتب «حدیث» یا همان «بیبیگوزکها» اصلاً جایز نیست. خلاصه همانطور که «عهدنامة ورسای» یک سند تاریخی به شمار میرود، امت اسلام هم از «کتب حدیث» عهدنامة یثرب استخراج میکند و مورخین هم «حدیث» و روایت فاقد هرگونه اسناد و شواهد تاریخی را به عنوان «تاریخ» میپذیرند، البته برای «امت اسلام»:
«بخشهائی از این عهدنامه [...] در کتب حدیث به عنوان معدود اسنادی [است] که از صدر اسلام دست نخورده باقی مانده است [...] با قبول مفاد این عهدنامه از سوی قبایل غیرمسلمان و یهودیها در مدینه قدرت اسلام در آن ایام به خوبی نمایان شد [...] ایجاد عدالت و رعایت حقوق مسلمانان و غیر در آن نشانگر توجه پیامبر [...] در تشکیل امت اسلامی برای ایجاد امنیت و ثبات در مدینه به عنوان مرکز حکومت اسلامی در آن زمان است[...]»
بر اساس این سخنان حکیمانة جنتی که با کد: 611878 در حنازرچوبه، مورخ 9 مردادماه سالجاری منعکس شده، یک «سند دست نخورده» از صدر اسلام وجود دارد که نشان میدهد محمد با فوکویاما در ایجاد امت اسلامی هم عقیده بوده. به احتمال زیاد فوکویاما برای قلمی کردن مقالة خود در «والستریتجورنال» عهدنامةیثرب را مطالعه کرده، اگر نه چنین ترهاتی اصلاً به هم نمیبافت. اما جنتی چرند نمیگوید. «پذیرش» این عهدنامه از سوی غیرمسلمانان و یهودیان نشان از قدرت اسلام دارد چرا که پیامبر گرامی با «شمشیر» این عهدنامة ورسای صدراسلام را به غیرمسلمانان تحمیل فرموده بودند، البته پس از ضبط املاک و دارائیهایشان. امام «روشن ضمیر» هم دقیقاً به همین ترتیب قدرت اسلام را به ما کفار ایرانی نشان دادند. اگر نظر ما را بخواهید این «عهدنامه» هم با همان «علینامه» در ترکیه از کیفدستی الیزابت دوم به زمین افتاده و نشان میدهد که در آن ایام تروریستها امنیت مدینه را به چالش کشیده و پیامبر گرامی و امت اسلام را با سلاح کشتار جمعی میتهدیدند. اگر مسلمین و غیرمسلمانها عهدنامة کذا را نپذیرفته بودند، «ابابیلها» یا همان هواپیماهای بدون سرنشین، در وزیرستان حسابشان را با موشک میرسیدند و ما امروز امت اسلامی نداشتیم و از «قدرت اسلام در آن ایام» هم بیخبر میماندیم.
بازار غارت است تو نیز ای پسر مخسب
گوئی بزن که فارغ از این چنبرت کنند
در خا... مالی ای دل غافل حکایتی است
گر یادگیری از همگان برترت کنند
مام وطن به دامن بیگانه خفته مست
دل بدگمان مکن که چه با مادرت کنند
(حسین منزوی، عمران صلاحی، کارو، فریدون توللی)
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت