چهارشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۸


ماراتون نعلین‌ها!
...
باورمکن که ابر
باورمکن که باد
باورمکن که خندة خورشید بامداد
من می‌شناسم این همه نیرنگ و رنگ را

به دلیل افلاس حکومت اسلامی، آیات عظام برای قرار گرفتن «در کنار مردم» و حفظ دکان تزویر خود به رقابت با یکدیگر پرداخته، روزی پنج نوبت بیانیه‌های انقلابی و خررنگ‌کن می‌صدورند. دیروز زنجانی در مسابقات سرعت شیادی شرکت کرد، امروز هم شیخ صادق صبا، حسینعلی منتظری را از گنجه بیرون کشیده. پس ما هم حضور آیات عظام دم‌بریده و بلا و بسیار زرنگ می‌گوئیم، بدون تأئید بیقید و شرط اعلامیة جهانی حقوق ‌بشر هر چه به نفع «مردم» فتوی بصدورند، بی‌فایده خواهد بود. دستاربندان پلید جمکران! امروز رفراندوم ما ایرانیان یک گزینه بیشتر ندارد: آری به دمکراسی.

«[میرحسین موسوی] می‌گفت ما برای سازمان‌های بین‌المللی اصالتی قائل نیستیم و با آن‌ها بصورت ابزاری برای رساندن پیام انقلاب اسلامی به جهان استفاده می‌کنیم.»

این سخنان ابلهانة موسوی، در جایگاه نخست‌وزیر حکومت جمکران بوده که در حنازرچوبه، مورخ 6 مردادماه 1388 انتشار یافته. کسانیکه دوران درخشان نخست‌وزیری موسوی را ندیده‌اند با خواندن همین چند جمله به عمق توحش و قانون‌گریزی رهبر «طاعون سبز» پی خواهند برد. اگر کافی نیست اضافه کنیم که این شخصیت نخبه و فرهیخته زمانیکه به کشور ترکیه رفته بود، با نادیده گرفتن پروتکل‌های دیپلماتیک، از حضور در آرامگاه «آتاتورک»،‌ بنیانگذار جمهوری ترکیه نیز خودداری کرد و کاغذپاره‌های جمکران از این بی‌نزاکتی آشکار استقبال کرده آنرا نشان «استقلال» خواندند. بهتر است بدانیم وزارت نفت در دوران نخست وزیری موسوی در دست محمدغرضی بود که از اوایل دوران وزارت‌اش 8 میلیون دلار «گم» کرد! زمانیکه در مجلس او را استیضاح کردند، بالحن داش‌مشتی‌های نخبة حکومت امام سیزدهم چنین گفت: مثل اینه که هزار تا آجر جابجا کنیم 8 تاش گم بشه! به دلیل همین سخاوت و وقاحت بیش از حد بود که غرضی در دورة دوم نخست وزیری میرحسین موسوی در جایگاه خود ابقاء شد.

ای شاخة‌ شکوفة بادام
خوب آمدی
سلام
لبخند می‌زنی؟

در پاسخ به یکی از خوانندگان گرامی پیرامون تجمع مخالفان طاعون‌سبز در نیویورک توضیح دهیم که تمام رسانه‌های تصویری در کشور فرانسه این تجمع را طرفداری از «طاعون سبز» گزارش کردند. بیش از 100 کانال تلویزیونی «مردم» را با پرچم ایران نشان دادند ولی این تصویر را آنچنان که می‌خواستند «تفسیر» کردند: بینندگان دوست‌داشتنی و هالو! همة کسانی که مشاهده می‌کنید به طرفداری از میرحسین موسوی و برای ابراز مخالفت با احمدی نژاد و خامنه‌ای تظاهرات فرموده‌اند. مسلم است که هیچکس به پرچم ایران با آرم شیروخورشید و پرچم گورکن‌ها با عنکبوت توجهی نکرد، شعار مخالفان سیرک‌ عموسام در نیویورک به گوش کسی نرسید و خلاصه شیپورهای استعمار از تجمع ایرانیان به نفع فعلة «فاشیست ـ مسلمان» خود استفاده کردند.

به همین دلیل راهکارهای لازم برای ابتر کردن این پروپاگاند استعماری طی تعطیلات آخر هفته از طریق پست الکترونیک ارسال خواهد شد تا مورد «استفادة» نوابغ جمکران قرار نگیرد! بگذریم و بازگردیم به سانسور مخالفان حکومت اسلامی در غرب. مدافعان دمکراسی و حقوق بشر در غرب سانسور می‌شوند. صدای ما را پخش نمی‌کنند تا افکار عمومی در غرب فقط صدای عمله و اکرة حکومتی از قماش شیرین عبادی و پاسدار اکبر را بشنود. چرا که حکومت اسلامی برای گاوچران‌ها و جنتلمن‌های نزولخور «سیتی» خیلی خیلی «عزیز» است. تهاجم نظامی به مجاهدین خلق در عراق دلیل داشت.

لبخند می‌زنی؟
اما
این باغ بی‌نجابت
با این شب ملول
زنهار از این نسیمک آرام
وین گاه‌گه نوازش‌ ایام
بیهوده خنده می‌زنی افسوس
بفشار در رکاب خموشی
پای درنگ را

ما تهاجم وحشیانة ارتش عراق به پناهندگان ایرانی در پایگاه اشرف را شدیداً محکوم می‌کنیم و آنرا واکنش ارتش ناتو به موضع‌گیری این گروه در برابر بحران دست‌ساز انتخاباتی در جمکران می‌دانیم. مسعود رجوی چندی پیش با ارسال نامة سرگشاده به مجلس‌خبرگان از این مجلس خواهان فراهم آوردن سازوکارهای قانونی برای «واگذاری حکومت به مردم» شده بود. به عبارت دیگر مجاهدین خلق رسماً پشتیبانی از «طاعون سبز» را رد کرده‌اند.

به گزارش «فرانس پرس» و البته دیگر «پرس‌ها»، نیروهای نظامی عراق روز گذشته به پایگاه مجاهدین خلق حمله کردند. در این تهاجم «دمکراتیک» حدود 250 نفر از مجاهدین خلق مجروح شده‌اند. به ادعای سخنگوی مفلوک دولت دست‌نشاندة‌ عراق، این دولت مستقل از گروه رجوی خواسته پایگاه را تحت نظارت دولت عراق قرار دهد و از آنجا که «مذاکرات» به نتیجه نرسید کار به درگیری کشیده شد. البته این ادعای دولتی است که به دست مقدس ارتش آنگلوساکسون‌ها بر ملت عراق حاکم شده، نفت را به تاراج تگزاکو و بریتیش پترولیوم می‌دهد،‌ تا هواپیمای فانتوم دریافت کند، آنهم در شرایطی که مردم در بسیاری از مناطق عراق از برق و آب‌آشامیدنی محروم‌اند. باری! ما با بی‌صبری منتظریم که فروشگاه‌های زنجیره‌ای حقوق بشر در غرب که اینروزها شیفتة جمال بی‌مثال میرحسین موسوی و نعلین‌های خوش‌تیپ آخوند کروبی شده و بیانیه پشت بیانیه می‌صدورند، نقض آشکار حقوق پناهندگان ایرانی در عراق را نیز محکوم کنند! حال بازگردیم به آئین دلپذیر «مرده‌پرستی» و تغذیه از جسد قربانیان خشونت‌های اخیر ایران توسط لوطی و عنتر و مطرب‌های پنتاگون.

به یاد داریم که چندی پیش «جون بائز» از کنج آشپزخانة مقدس‌شان به «ما» اطمینان دادند که «یه روز پیروز می‌شیم!» البته ما، روز 29 خردادماه 1388 پیروز شدیم، چون حکومت بینوای اسلامی نتوانست «خود براندازی» را سازمان دهد. ولی گاوچران‌ها دست بردار نیستند. اینان همچنانکه گفتیم توپخانة سنگین خود را به کار گرفته، ‌ ما را با آخوند و هنرپیشه و متفکر و مفسر و ... و نوآم چامسکی گلوله باران می‌کنند. ولی در این پروپاگاند «مردارخواری» جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده و مهمترین ابزار این پروپاگاند همچنانکه شاهدیم «ندا» است که تندیس «محجبه‌اش» توسط یک هنرمند دلسوختة آمریکائی ساخته و پرداخته شد. هنرمند مذکور بر تندیس سفارشی نام «معنوی و الهی» هم گذارده، که نانی برای خداوند خونخوار ابراهیم به تنور چسبانده باشد. این تندیس نان و آبدار، «فرشتة ایران، فرشتة آزادی» نام گرفته.

به عبارت دیگر در ایران آزادی باید با «فرشته» و معنویات و بارگاه الهی «پیوند» ناگسستنی برقرار کند تا نان عموسام و هنرمندان‌اش آجر نشود. آزادی «فرشته» دارد؟ نه! آزادی نماد «الهی» و آسمانی دارد؟ به هیچ وجه! چرا؟ چون آزادی «انسانی» است نه الهی. در ادیان ابراهیمی، نماد آزادی همان شیطان است‌ که به دلیل سرپیچی از فرمان خداوند در کتب مقدس مورد طعن و لعن قرار گرفته. شیطان، «برتری» انسان را نپذیرفت. اگر به اسطورة آفرینش در کتب مقدس ادیان ابراهیمی بنگریم، خواهیم دید که شیطان نماد «آزادی» است، البته نه در مفهوم معاصر آن. شیطان همزمان با «نفی برتری» انسان، زنجیر بندگی و اطاعت از خداوند را نیز می‌گسلد، به همین دلیل است که همة پلیدی‌ها را به شیطان نسبت می‌دهند، چون به گفتة سعدی، «قلم در کف دشمن است.» حال اگر شیطان را از نظر منطقی بررسی کنیم خواهیم دید که به مراتب از «آدم»، ‌در مقام «اشرف مخلوقات» برتر خواهد بود.

چرا که بر اساس مطالب کتب مقدس، شیطان می‌تواند انسان را «فریب» داده و از «راه راست» گوسفندی منحرف کند. سپس خداوند انسان را مجازات می‌کند که چرا «فریب» خورده و انسان هم ناچار است گریه‌کنان از خداوند بخشندة ‌مهربان بخواهد که از گناهان او درگذرد. و چون خداوند نمی‌تواند بندة خود را در جریان تصمیمات خود قرار دهد، آخوند و کشیش و خاخام را هم «خلق» کرده تا در مقابل دریافت مبلغ ناچیزی «بندة گناهکار» و فریب خورده را از مقاصد قادر متعال «آگاه» سازند، و نانی به کف آورده به شیادی زهرمار کنند. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به تندیس «ندا» در سانفرانسیسکو!

یکوقت فکر نکنید کسی این تندیس را به علیامخدره «اسلاتر» سفارش داده! ابداً، ایشان با مشاهدة تصاویر «ندا» خیلی، خیلی «تحت تأثیر چهره و نگاه» ندا قرار گرفته لیوان آب که به دست داشتند زمین گذاشته، ساختن تندیس کذا را آغاز فرمودند. بعد هم در مصاحبه‌های مطبوعاتی بر ملت ایران منت گذشته، می‌گویند برنامة تحویل کارهای خود را به تعویق انداخته‌اند تا این شاهکار پروپاگاند استحمار را بیافرینند. البته ما به دلیل حمایت بی‌قیدوشرط از «آزادی بیان» و احترام به آثار هنری هرگز «هنرمند» را برای اثری که آفریده سرزنش نخواهیم کرد. همچنانکه در مورد کاریکاتورهای محمد، هم عربده‌جوئی اوباش‌الله جمکران و هم اعتراض به ظاهر حقوقی آقای لاهیجی، مدافع حقوق‌بشر را مردود دانستیم. بنابراین مجسمه‌ساز آمریکائی را برای ساختن تندیس سرهم‌بندی شدة «ندا» سرزنش نمی‌کنیم. با این وجود به عقیدة ما توسل به نمادهای الهی و پیوند نام کشور ایران و آزادی به «فرشته» عملی است که بسیار موذیانه می‌تواند تلقی شود.

در جنبش مدنی ایران کوچک‌ترین جائی برای «فرشته» وجود نخواهد داشت. اهداف جنبش مدنی ایران «مادی»، انسانی و زمینی است و هیچ ارتباطی با پوچ‌آباد «معنوی» ندارد. ولی موذیانه‌تر از نام تندیس کذا، انگیزة ساختن آن است. خانم «اسلاتر» از مرگ یک زن جوان هیچ ناراحت نشده‌اند! ولی از اینکه مقامات جمکران اجازة‌ برگزاری مراسم سوگواری برای او نداده‌اند دل مبارک‌شان سخت به درد آمده، تندیس کذا را به همین دلیل ساخته‌اند. این گوشه‌ای است از پروپاگاند «مردارخواری» که رسانه‌های غرب به راه انداخته و پامنبری‌های‌شان با ستایش و ابراز مراتب سپاس و بندگی در شیپور آن می‌دمند. به عنوان نمونه کافی است به وبلاگ «ایراندخت»،‌ مورخ 21 ژوئیه 2009 نگاهی بیاندازیم تا مراتب سپاسگزاری و بندگی به درگاه «خانم اسلاتر» را دریابیم. حال بپردازیم به اصل مطلب یعنی اوضاع آشفتة‌ حکومت «پیشرفته» و قدرقدرت جمکران و پامنبری‌های این حکومت در بلاد غرب، از جمله سیدابراهیم نبوی، معاون سیاسی وزارت‌کشور که تقریباً همزمان با پایان گرفتن دورة نکبت‌بار اصلاحات، با شیخ مسعود برای اوپوزیسیون‌سازی به غرب ارسال شدند.

سیدابراهیم پس از شکست کودتای 22 خردادماه، یک مقالة تهدیدآمیز خطاب به رهبر فرزانه و بینوای جمکران قلمی فرموده، گفت «مردم» حساب شما را خواهند رسید، «مردم» دمار از روزگار شما در خواهند آورد، و خلاصه خیلی از «مردم» مایه گذاشته بود، چرا که می‌پنداشت «مردم» از لج خامنه‌ای هم که شده خود را برای جنایتکار چپاولگری به نام میرحسین موسوی به کشتن خواهند داد و خلاصه همة «مردم» برای حفظ محفل کودتا آمادة شهادت و حماقت‌اند. سفر رابرت گیتس و جرج میچل به اسرائیل چرت نتانیاهو و فرماندة سپاه پاسداران را به یکسان پاره کرد. زمانیکه دو پایگاه اصلی محفل کودتا، یعنی وزارت ارشاد و اطلاعات به لرزه درآمد، تازه سیدابراهیم از خواب غفلت بیدار شده، دریافت که هوا پس است و حکومت جمکران، مانند دشمن دروغین‌اش، اسرائیل باید متحمل تغییرات غیر قابل اجتناب شود. اینجا بود که یک مقالة «بیا سوته دلان گرد هم آئیم»، ‌و «چه خوش بی‌مهربونی هر دو سر بی»، برای رهبر فرزانه قلمی کرده فرمودند، ای رهبر فرزانه! آماده‌ایم، آماده! فردا شما را هم دستگیر می‌کنند، پسرتان را شکنجه می‌دهند، اسلام و جمهوری‌ات نظام در خطر است، این احمدی‌نژاد را برکنار کنید، ما خیر شما را می‌خواهیم و ... و خلاصه نبوی در نقش دایة دلسوزتر از مادر برای رهبر فرزانه ظاهر شده، پستان به دهان علی‌جان گذاشتند.

البته می‌بینیم که هوا براستی پس است. و خلاصه جنبش مدنی می‌باید مراقب باشد که در دام خشونت و شعار انحرافی نیفتد، و این فرصت طلائی را از دست ندهد. شعار ما فقط «حقوق بشر، دمکراسی، آزادی» است، هیچ رنگی هم نداریم، و در هیچ تجمعی، به ویژه در مراسم سوگواری و شهیدپرستی و مردارخواری و روضه و زوزه و ضجه شرکت نخواهیم کرد. تحریم رسانه‌ها، به ویژه رسانه‌های تصویری در همین چارچوب توصیه می‌شود. هدف تبلیغات استعماری در داخل و خارج مرزها، گسترش خشونت و تحریک افکار عمومی به منظور بر هم زدن تعادل درونی افراد است. برای تداوم و گسترش جنبش می‌باید از فضای پروپاگاند فاصله گرفت. به یاد داشته باشیم که نخستین پیامد صلح در منطقه مرگ حکومت اسلامی خواهد بود، و امروز حاکمیت ایالات متحد خود را ناچار به استقرار صلح می‌بیند. به همین دلیل است که سفر رابرت گیتس به اسرائیل آب در لانة مورچگان انداخته و سیدابراهیم نبوی هم به دلسوزی برای خامنه‌ای مشغول شده.

اوضاع چنان وخیم است که آخوند منتظری هم برای رقابت با شیخ زنجانی، و نشستن در جایگاه رهبر مخالفان پای به صحنه گذاشته و می‌فرماید، ‌ بستن بازداشتگاه کافی نیست، شکنجه‌گران باید محاکمه شوند! ما هم به آیت‌الله محبوب «بی‌بی‌سی» و مرجع تقلید شیخ صادق‌صبا می‌گوئیم، نعلین‌ها نمی‌توانند همچون گذشته جیره‌خوار استعمار باشند و «در کنار مردم» هم قرار گیرند. البته آخوند منتظری در این تلاش مقدس تنها نیست، پاسدار شریعتمداری، فوکویاما را برای حفظ «کیان اسلام» به میدان آورده.

پاسدار شریعتمداری از زبان «فوکویاما»، جغجغة شکستة پنتاگون برای‌مان فتوی می‌دهد که، «در ایران، جدائی دین از سیاست ممکن نیست!» ژنرال شریعتمداری، «فرمان الهی» پنتاگون را با تیتر درشت در صفحة نخست کیهان مورخ 29 ژوئیه 2009 قرارداده تا «امت اسلام» مطالبات «هریتیج کلاب» را بخوبی ببیند و مطابق مزخرفات جوادلاریجانی، میرحسین‌موسوی و اصلاح‌طلبان فاشیست را در موضع «سکولار» رویت کند. ولی اربابان کیهان خیلی کور خوانده‌اند. ما همین حکومت را وادار خواهیم کرد تا سازوکار قانونی را برای استقرار دمکراسی در ایران فراهم آورد.

خواند ترانه‌ها
از صبح زندگی
از شام بندگی
[...]
نشنیده‌ام که رعد خروشان به کوهسار
باشد رسا چو بانگ دلاویز این شعار
پیروز ...
(شفیعی کدکنی ، فرخ تمیمی)


...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت