یکشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۸


تاریخ مشروعه!
...
«ما قانون اساسی [...] مشروطه‌ای را که در میان تمام دولت‌های مشروطه مجری است می‌خواهیم. قانون شرع را در هزار و سیصد و اند سال پیش پیغمبر[...] آورده[...]»
احمد کسروی، «تاریخ مشروطه ایران»، بخش پافشاری تبریز.

بر اساس پژوهش‌های عمیق نخبگان جمکران در حنازرچوبه، امروز معلوم شد که «مشروطه» هم مانند دمکراسی «غربی» است. اگر کاوش‌های علمی گورکن‌ها به همین ترتیب به پیش رود‌ بزودی خوراک‌، پوشاک، ‌ مسکن، بهداشت،‌ آموزش و اصولاً «زندگی» نیز «غربی» خواهد شد. تنها چیزی که «شرقی» باقی می‌ماند، مرگ است که حکومت جمکران برای‌مان به ارمغان آورده!

متن نامة «سرباز کوچک» خطاب به شهردار سانفرانسیسکو از هر نظر مورد تأئید ماست. از هم میهنان گرامی می‌خواهیم با امضاء این نامه برای نصب تندیس «ندا» با حجاب‌اسلامی به شهرداری سانفرانسیسکو اعتراض کنند. عجیب است که ایرانیان ساکن سانفرانسیسکو، که مسلماً محجبه‌ هم در میان‌شان زیاد نیست، حتی زحمت اعتراض به نصب این تندیس را برخود هموار نکرده‌اند. شاید با ابعاد واقعی چنین «الطافی» بیگانه باشند. در هر حال جای تردید نیست که مدافعان واقعی بردگی زن ایرانی در لندن و واشنگتن نشسته‌اند، و حکومت روضه‌خوان‌های آدمخوار جمکران فقط یکی از صورتک‌هائی است که اینان بر چهره گذاشته‌اند. بله، اینان صورتک‌های فراوان دارند. همة «فاشیست ـ مسلمان‌ها»، ‌ با دستار و بی‌دستار می‌توانند به عنوان صورتک، کارساز پیشبرد سیاست آنگلوساکسون‌ها شوند.

امروز پاسدار اکبر،‌ دانشمند، فیلسوف و جامعه‌شناس و همه‌فن‌حریف چاه جمکران ساکن ینگه دنیا به پیروی از حزب انگلیسی توده شعار «نفت مردمی» سرداده! پاسدار اکبر همچنین با توسل به یک رهبر «آزاده» به نام آخوند منتظری ـ ایشان مخترع «ولایت فقیه» در قانون توحش اساسی هستند ـ ضمن استقرار «عدالت» در کشور، اعلامیة جهانی حقوق بشر را از یک آیة قرآن استخراج نمود. گویا این پاسدار فقرفرهنگی، فراموش کرده که «بشر» مورد اشارة آیات قرآن، بشر اسطوره‌های مقدس، ‌ یعنی آفریده و بندة خداست. حال آنکه «بشر» در اعلامیة جهانی حقوق‌ بشر، انسان آزاد و فرزند انسان است و هیچ ارتباطی با بشر اسطوره‌های مقدس ندارد. روشن‌تر بگوئیم، اعلامیة جهانی، «انسان» را فرزند آدم و حوا نمی‌داند. خلاصة مطلب، هم میهنان گرامی! بشتابید برای شرکت در نماز دشمن‌شکن جمعه که این هفته به امامت اکبر بهرمانی برگذار می‌شود. با شرکت فعال در این مراسم حماقت‌پرور کارفرمایان حاج عباس‌میلانی در ینگه دنیا اطمینان حاصل خواهند کرد که شما «اسلام» را می‌خواهید،‌ حکومت اسلامی را تأئید می‌کنید و فقط از خامنه‌ای و احمدی نژاد رنجیده‌ خاطرید.

زمانیکه گاوچران‌ها از اسلام‌پرستی شما مطمئن شدند آخوند منتظری را با دارودستة بهرمانی و میرحسین موسوی بر شما حاکم خواهند کرد و مراسم سنگسار و قصاص و شلاق و روضه و زوزه به رهبری «فقیه عالیقدر» به مورد اجرا گذاشته خواهد شد تا هم شما راضی و خشنود باشید هم واشنگتن و لندن. مگر شما نبودید که از لج احمدی‌نژاد و خامنه‌ای در شبه‌انتخابات جمکران شرکت کردید؟ پس باز هم از لج ایندو در مراسم نماز شرکت کنید تا بازار «اسلام‌انسان‌ساز» کساد نشود. چرا که رکود در این بازار نان و آبدار،‌ به ویژه در ایران، رکود اقتصادی غرب را شدت می‌بخشد.

به یاد داشته باشیم که ایران، به دلیل استراتژیک، و به دلیل نفوذ فرهنگی در «منطقة‌ نوروز» بسیار اهمیت دارد و به همین دلیل است که استعمار می‌کوشد از طریق ایجاد بحران و آشوب و جنگ «سیاست انسداد» را بر ما تحمیل کند. تاکنون این سیاست کارساز افتاده، چرا که هم شرایط منطقه مناسب بوده، هم در داخل کشور وفور مزدور کارساز سیاست استعمار شده. فراموش نکنیم که شکست جنبش مشروطه دو دلیل داشت، خارجی و داخلی. حضور استعماری روسیه و بریتانیا، مزدوری دستاربندان، و عدم آگاهی مردم، و از همه مهم‌تر ساده‌اندیشی سرداران مشروطه که خلع‌ سلاح را پذیرفتند. امروز باید هشیار باشیم که اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم و بدانیم که اساسی‌ترین خواست مشروطه‌طلبان، رهائی از قید «شریعت» بود. این رهائی فقط با تدوین قانون اساسی محقق می‌شد،‌ و به همین دلیل بود که شیخ فضل‌الله مزدور و همپالکی‌های‌اش با تحریف قانون اساسی، «مشروطه» را از محتوای خود تهی کرده یک مشروطة پوچ به مردم ایران تحویل دادند که در واقع همان توحش «مشروعه»‌ است.

به همین دلیل اهمیت دارد که برای سازمان‌دادن به جنبش مدنی، رکن اساسی مطالبات مشروطه خواهان یعنی «جدائی دین از سیاست» یا حاکمیت قانون مشروطه را بجای احکام شریعت همواره مد نظر داشته باشیم. بدون «جدائی دین از سیاست» تدوین قوانین «انسان محور» امکانپذیر نخواهد بود. از اینروست که تمامی دستگاه پروپاگاند استعمار برای تحریف مطالبات ما ملت «جدائی دین از سیاست» را هدف گرفته و چنین القاء می‌کند که مشروطه، «دین‌ستیز»، «غربی» و ساخته‌وپرداختة انگلستان است.

به عنوان نمونه نگاهی خواهیم داشت به مقالة مبتذل «حنازرچوبه»، مورخ 18 مردادماه 1388، که تحت عنوان «دیگ پلو سفارت انگلیس...» با کد 625227 انتشار یافته. نویسندة این مطلب می‌کوشد با پیوند زدن میرحسین موسوی به سفارت انگلستان، مشروطه را هم انگلیسی جلوه دهد. بله گورکن‌ها که در همة کودتاهای‌ پی‌درپی دو ماه اخیر شکست خورده‌اند، می‌پندارند با مهمل‌گوئی می‌توان هم مشروطه را به لجن کشید، هم موسوی اسلام‌فروش را لائیک جلوه داد، و هم لائیسیته را به استالینیسم وصله کرد. در پی تحقق چنین معجزاتی است که نویسندة حنازرچوبه پریشان‌گوئی را به اوج ‌رسانده، و به نقل از ضیاءالدین دری اصفهانی، یکی از ناظرین فرضی «حوادث»، و نه رخدادهای تاریخی مشروطه برای‌مان «تاریخ مشروطه»‌ را «بازنویسی» کرده می‌گوید، پس از تحصن بود که انگلیسی‌ها واژة «مشروطه» را به مردم «القاء» کردند. به عبارت دیگر مشروطه واقعیت نداشته و مورخین،‌ از جمله فریدون آدمیت و احمد کسروی همه دروغ می‌گویند، ولی بوق سازمان سیا در جمکران به نقل از دری اصفهانی،‌ مدرس علوم فلسفه «راست» قضیه را برای ما می‌گوید!

«ناظر حوادث مشروطه» می‌گوید، یک روز عصر با سه دستار بند دیگر «درب» (حتماً مقصود در بوده!) سفارت انگلستان ایستاده بوده که درشکة شارژه‌دافر در نزدیکی‌شان توقف کرد و خانم شارژه‌دافر لبخند زنان به سوی اینان آمده می‌پرسد برای چه اینجا آمده‌اید؟ یکنفر از همراهان که نویسنده اسمش را ـ مسلماً به دلائل امنیتی ـ فراموش کرده می‌گوید، یک مجلس عدالت می‌خواهیم. گویا برای مجلس عدالت ایستادن کنار در سفارت انگلستان هم از واجبات شرعی به شمار می‌رفته! باری آن خانم می‌پرسد، مجلس عدالت چیست؟ طرف برای‌اش توضیح می‌دهد و اینجاست که خانم شارژه‌دافر می‌گوید آهان! پس مشروطه می‌خواهید، و ‌نعلین ناشناس هم تأئید می‌فرمایند:

«تا زمان تحصن سخن از مشروطه در میان نبود و این کلمه را کسی نمی‌دانست [اهل سفارت] مشروطه را به مردم القاء کردند [...] یکروز طرف عصر بنده با سه نفر از معممین درب سفارت ایستاده بودم [...] درشکة شارژه دافر از قلهک وارد شده [...] این اولین دفعه بود که لفظ مشروطه را از دهان خانم انگلیسی شنیدیم. شیخ مخاطب گفت بلی ما مشروطه می‌خواهیم. آن‌خانم محیله لبش را گزید و گفت: نه! شما مشروطه نگوئید! ما که مشروطه شدیم کشیش‌هایمان را کشتیم، سلاطین‌مان را کشتیم تا مشروطه شدیم. شما مشروطه نگوئید، خوب نیست[آن آقا هم گفت] ما هم می‌کشیم [...] حتی اگر امام زمان‌مان باشد[...]»


بله این است «تاریخ مشروطه» به قلم یک عقب افتادة ذهنی که به دلیل حماقت بیش از حد، از خانم شارژه‌دافر انگلستان هم تصویر یک احمق تمام عیار ارائه می‌دهد. همچنانکه می‌بینیم دری اصفهانی، ‌ خانم شارژه‌دافر و قلمزن‌حنازرچوبه ترهات ساواک را تکرار می‌کنند. این همان مزخرفاتی است که اینروزها جهت سرکوب مطالبات مردم ایران ،‌ در مراسم اعتراف‌گیری‌ از زبان مجرمین فرضی به عنوان «جرم» و «توطئه» مطرح می‌شود. خلاصه شاهدیم که آرمان‌های مشروطه، پس از گذشت بیش از یک‌سده همچنان لرزه بر اندام مزدوران استعمار می‌افکند.

برخلاف دوران مشروطه، امروز ما ملت با دست خالی در برابر استعمار و مزدوران‌اش قرار گرفته‌ایم. از سرداران مشروطه دیگر جز یادی برجای نمانده. کشور ایران از سه طرف به محاصرة ارتش ناتو در آمده. تجزیة ایران همچنان در دستورکار این سازمان جنایت‌کار و اسلام پرور قرار دارد. تجزیه‌ای که در پس پردة شعارهای گوساله پسند فدرالیسم، نفت مردمی، مردم محوری و حکومت مردم بر مردم پنهان شده. به هوش باشیم! چرا که هر گام، هر شعار در مسیر خشونت و آشوب کارساز استعمار خواهد شد. مرگ و نفی را از شعارهای خود بزدائیم. جنبش مدنی انسان‌محور است و روی به زندگی و آینده دارد. آری به زندگی، آری به آزادی و آری به دمکراسی.

تا زمان تحصن سخن از جمهوری اسلامی در میان نبود و این عبارت را کسی نمی‌دانست [اهل سفارت] جمهوری اسلامی را به مردم القاء کردند [...] یکروز طرف عصر بنده با سه نفر از معممین درب سفارت ایستاده بودم [...] غلام سفارت پرسید چه می‌خواهید؟ گفتم عدالت علوی. غلام پرسید، عدالت علوی چیست؟ گفتم عدالت محمدی. غلام سفارت لبخندی زده گفت، یس! شما جمهوری اسلامی خواست، نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر [...] این اولین دفعه بود که عبارت جمهوری اسلامی را از دهان خانم انگلیسی شنیدیم. شیخ مخاطب گفت بلی ما جمهوری اسلامی می‌خواهیم، ما پیرو قرآنیم، مشروطه نمی‌خواهیم. آن‌خانم لبش را گزید و گفت: حق با شماست! مشروطه خیلی خیلی بد بود! شما مشروطه نگوئید، خوب نیست! بگوئید مشروعه. آن آقا هم گفت: چشم. و همگی رفتیم سر دیگ پلوی سفارت!

...


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت