پاسدار و فلسفه!
...
ما هرگونه حمایت بیگانگان به ویژه حمایت محافل غرب از جنبش مدنی را تلاشی مزورانه برای سرکوب حرکت مردم ایران به شمار میآوریم. جنبش مدنی ایران نیازی به حمایت سازمان ملل و برگزیدگان محفل رسوای نوبل ندارد. «خیرخواهان» ملت ایران در غرب از جمله «الی ویزل»، که به دلیل حمایت از کشتار مردم لبنان و فلسطین و تهاجم نظامی به عراق در صلحطلبیاش هیچ جای تردید نیست، بهتر است از دولتهای متبوع و محبوب و دمکراسیپرور خود بخواهند دست از حمایت نوکرانشان در جمکران، از رهبر و اکبر گرفته تا موسوی و کروبی بردارند.
برای دفاع از حقوق بشر و مخالفت با سرکوب مردم ایران به راستی که از «الی ویزل» خوشنامتر و صلحطلبتر یافت نمیشود. آقای ویزل، برندة خوشبخت نوبل صلح و از مدافعان سرکوب فلسطینیان هستند که افتخار دفاع رسمی از تهاجم نظامی به عراق نیز در کارنامة درخشان دفاعاش از «صلح» به ثبت رسیده. ما ایرانیان از اینکه چنین گرگ درندهای مدافع حقوقمان شده میباید بر خود بلرزیم. در ضمن حضور محفل دینپرست «الی ویزل» که شامل نیویورکتایمز، هاآرتص، گاردین، اینترنشنالهرالدتریبون و ... میشود، در کمال نزاکت عرض میکنیم اشک تمساح برای ایرانیان سرازیر نفرمائید. جنبش مدنی ایران به هیچ عنوان خواهان حمایت فریبکارانة بیگانگان، به ویژه حمایت «برگزیدگان» محفل رسوای نوبل نیست. ما به ایرانینمائی به نام شیرین عبادی «وکالت» ندادهایم، این زن سبکمغز، فرصتطلب و یاوهگو نماینده، فرستاده، همکار و همدست همان حکومتی است که برای تأمین منافع ارباباناش در غرب «حقوق بشر اسلامی» اختراع کرده تا بتواند سرکوب و کشتار مردم ایران را تحت عنوان «قانونگرائی» توجیه کند. پس بهتر است نگاهی داشته باشیم به رعایت قانون در حکومت آبمنگلها.
حنازرچوبه، مورخ 13 مردادماه سالجاری مطلبی منتشر کرده تا به ما بگوید «اعترافات» بازداشتشدگان آشوبهای اخیر«قانونی» است. این مطلب با کد615492 منتشر شده.
ما هم فرض میکنیم چنین باشد. البته پیش از ادامة مطلب لازم است یک اصل اساسی را در نظر داشته باشیم و آن اینکه حتی در نظامهای دمکراتیک، زمانیکه فرد یا افرادی به جرم اختلال در نظم عمومی و تهدید امنیتملی بازداشت میشوند، از نظر قانونی در «شرایط ویژه» قرار میگیرند و «روند عادی» شامل حالشان نمیشود. ولی محاکمة این افراد را به نمایش تلویزیونی تبدیل نمیکنند. به عبارت دیگر هیچکس نمیبیند متهم یا متهمین در چه وضعیتی قرار دارند، چه پوشیدهاند و ... و اما «خبر» محاکمه، و دفاعیات وکیل و یا اظهارات متهم به صورت کامل از طریق مطبوعات گزارش میشود. شاهدیم که در حکومت جمکران چنین روندی رایج نیست و دلیل موجه هم دارد: تخریب انسان و ایجاد همگرائی جهت تأئید متهمین!
نویسندة این وبلاگ که به گواهی مطالباش مخالف حکومت اسلامی است و به ویژه از گروه مدعی اصلاحطلبی به شدت منزجر است، با مشاهدة وضعیت ابطحی و عطریانفر در حال «اعتراف» به شدت متأثر شد. نه به دلیل اینکه امثال عطریانفر از جرم مبری باشند، بلکه به این دلیل که قوة قضائیة حکومت توحش اسلامی دست در دست ساواک با «نمایش تحقیر انسان»، از یکسو قدرتنمائی میکند، و از سوی دیگر قصد تحریک افکار عمومی و برانگیختن نفرت مردم را دارد. چه دلیلی دارد که عطریانفرها به هر جرمی که مرتکب شده باشند، ضمن محاکمه اینچنین تحقیر شوند؟ این شیوة «محاکمه» یک هدف مشخص را دنبال میکند: تخریب انسان. هدف این نمایشات خرد کردن فردی است به نام «عطریانفر»، در برابر افراد خانواده، در برابر نزدیکان و آشنایان و در برابر مردم. از همه مهمتر، هدف از چنین معرکهگیریهای مهوعی خرد کردن درونی عطریانفر در برابر خود اوست. بحث اینکه واکنش عطریانفر پس از تحمل چنین خشونتی چه خواهد بود، خارج از موضوع این وبلاگ قرار میگیرد، چرا که واکنش هر کس به ساختار شخصیتی او بازمیگردد. هدف نمایشات اجرای عدالت توحش علوی، «اجرای قانون» نیست. چرا که حکومت جمکران همان قانون توحش خود را نیز به اجرا نمیگذارد. کافی است نگاهی داشته باشیم به رخدادهای پس از «انتخابات» در این به اصطلاح حکومت.
میرحسین موسوی، پیش از اعلام نتایج قطعی انتخابات فریاد «تقلب» سرداد. علی خامنهای پیروزی احمدینژاد را پیش از اعلام رسمی نتایج قطعی توسط وزارت کشور تبریک گفت، محمد خاتمی موسوی را پیروز انتخابات شناخت، موسوی مردم را به تجمع در میدان شهیاد فراخواند! وزارت کشور هم اعلام داشت مجوز تجمع صادر نشده. شرایط اجتماعی در داخل چگونه است؟ در آستانة انفجار. وزارت اطلاعات، سگ زنجیری آنگلوساکسونها کاملاً از این امر آگاه است. با توجه به این شرایط مسلم است که در تهران حداقل هزاران نفر در اعتراض به تقلب در میدان شهیاد تجمع خواهند کرد. وظیفة وزارت کشور چیست؟ حفظ نظم و امنیت. در چنین شرایطی دستگیری موسوی صحیح نیست چرا که التهاب جامعه را شدت میبخشد. ممانعت از تجمع مردم امکانپذیر نیست، حتی اگر همه را به رگبار ببندند، پس وزارت کشور موظف است نیروهای انتظامی و پلیس ضدشورش را برای محافظت از پایگاهها و مراکزی که جنبة «نظامی ـ امنیتی» دارند بسیج کند. وزارت کشور چنین پیشبینیهائی کرده بود؟ به هیچ عنوان!
پس علاوه بر میرحسین موسوی و تظاهرکنندگان عاقل و بالغ، وزیر کشور، صادق محصولی میباید پاسخگوی تخریب و حمله به پایگاه بسیج باشد. میبینیم که دادستان کل که باسورة یونس کیفرخواست تنظیم میکند، کوچکترین مزاحمتی برای صادق محصولی ایجاد نکرده، چرا؟ چون هدف از تجمع 25 خردادماه سالجاری در واقع «بازتولید» کودتای 22 بهمن 1357 بود. آبمنگلها انتظار تظاهرات میلیونی داشتند! به همین دلیل است که تا روز 29 خردادماه، کوچکترین اخطاری به گروه موسوی و کروبی داده نشد. در عوض گروهی مسلح با لباسشخصی در بین جمعیت حضور یافته به ضرب و شتم مردم مشغول شدند. عدهای به قتل رسیدند، عدهای بازداشت شدند، و رسانههای رسمی این حکومت ضمن پخش شعار و مهملات و خبرهای «مؤثق» در مورد تلفات انسانی سکوت کامل اختیار کردند، تا از یکسو دست جیرهخواران و هوچیهایشان برای شایعهپراکنی باز باشد و از سوی دیگر کرکسانشان بتوانند ضمن برگزاری مراسم مردارخواری به «تولید انبوه» شهید بپردازند.
روال منطقی در چنین شرایطی چیست؟ روند متعارف این است که نام و مشخصات مقتولین و بازداشتشدگان در رسانههای رسمی اعلام شود تا اطرافیانشان از سردرگمی به درآیند. آیا چنین شد؟ ابداً! فقط گفته شد، 20 نفر کشته شدند! سپس فرماندة نیروی انتظامی ضمن مصاحبهای فرمودند، «نیروهای انتظامی به سلاح گرم مجهز نبودند، گروههای سر خود که از هیچکس دستور نمیگیرند و وابسته به هیچ نهادی نیستند، اقدام به ضرب و شتم مردم و تخریب اموال عمومی کردند.»
از این سخنان حکیمانه چه نتیجه میگیریم؟ نتیجه میگیریم که نیروی انتظامی در حکومت مستقل اسلامی یعنی کشک. نتیجه میگیریم که سرداران و زینبکاماندوها وظیفه دارند از حجاب و نوامیس اسلام با تمام قوا دفاع کنند تا منافع آنگلوساکسونها در دو سوی آتلانتیک به بهترین وجه حفظ شود، و هر چه لوطی و عنتر و مطرب و فیلسوف دارند برای ابراز همبستگی با مردم ایران به میدان بیاورند، و هر چه ریزهخوار و لات و اوباش و خاله زنک حکومتی در ینگه دنیا انباشتهاند، به رهبری یک پاسدار شکنجهگر و متقلب در برابر سازمان ملل گرد آورند، تا به بهانة دفاع از حقوق مردم ایران، شعار مرگ بر اسرائیل سر دهند! البته تندیس «ندا»، شاهکار خانم «سلاتر» هم با رعایت حجاب کامل اسلامی در این مراسم حضور به هم رساند.
ولی گویا کار این تندیس نگرفته! در نتیجه «رودی بختیار» که پیشتر در بارة او توضیح دادهایم با مجسمه ساز معروف آمریکائی تماس گرفته و از او برای شرکت در مراسم «پی. ای. ای. آی. ای» یا «اتحادیة روابط عمومی آمریکائیهای ایرانیتبار» دعوت به عمل آورده. میشل اوباما، هیلاری کلینتون، کریستین امانپور و حاجیه شیرین عبادی هم به این مراسم دعوت شدهاند تا به پیروی از فوکویاما به ایرانیان بگویند، آخوند و مجتهد را از دست ندهید که «اسلام، ضداستبداد» است. خانم «سلاتر» هم به «رودی» مژده داد که یک تندیس بدون حجاب از ندا به جهان «هنر» اهداء خواهد کرد و «رودی» هم خیلی خوشحال شده که اسلام بدون حجاب و ضداستبداد به بازار آمده! مسلماً اگر کسادی دکان آشپرستان ادامه یابد، خانم سلاتر، برای کمک به اسلام مترقی و انسانساز، تندیس ندا را با مینی ژوپ و بیکینی به جهان «هنر» تقدیم خواهد کرد. متن کامل این ماجرای نان و آبدار در وبلاگ «سرباز کوچک»، مورخ 28 ژوئیه 2009 موجود است. پس ماجرای تندیسسازی را در همینجا رها میکنیم و باز میگردیم به قانونمداری در حکومت جمکران.
گفتیم که از نظر ما دستگیری بهرمانی، موسوی، کروبی و خاتمی در شرایط فعلی صحیح نیست چون این جنایتکاران مزدور بیگانه را به قهرمان تبدیل خواهد کرد. اما چگونه است که حکومت مدعی قانونمداری این افراد را به پرداخت خسارات مالی که در پی تظاهرات غیرمجاز بر اموال عمومی وارد شده محکوم نمیکند؟ چگونه است که مردم خسارت دیده از بیم چماقداران حکومت جرأت مراجعه به قوة قضائیه جمکران را ندارند؟ و از همه مهمتر چگونه است که هر روز در تهران صدها نفر با فریاد «مرگ بر دیکتاتور» نظم عمومی را بر هم میزنند و نیروهای انتظامی حکومت قانونمدار به «متفرق کردن» جمعیت اکتفا میکنند؟
بجای کتک زدن روزانة این افراد، آیا نمیتوان برایشان جریمة نقدی تعیین کرد، تا بدانند چند برابر وجوهات دریافتی از این یا آن سفارتخانه، جهت عربدهجوئی و کتک خوردن را باید به عنوان جریمه پرداخت کنند؟ مسلم است که میتوان جریمة مادی را جانشین ضربات باتوم کرد! ولی سیاست اربابان شما اقتضا نمیکند که «مردم» بدانند ایجاد اخلال در نظم قانونی جامعه مجازات «مادی» دارد، چرا؟ چون «سیاست شما» باید «عین دیانت» شما باشد، فاقد هرگونه ارتباط مادی با واقعیت، تا سرکوب و تحقیر و «تخریب انسان» را توجیه کنید. به این ترتیب «غلام سفارت» نیز از شما راضی و خشنود شده و در مراسم تنفیذ رئیس جمهور تقلبیتان شرکت خواهد کرد. آمریکا هم که ایشان را به عنوان «رهبر منتخب» به رسمیت شناخت، پس میتوانید همچنان به سرکوب و تحقیر ادامه دهید.
همچنانکه گفتیم در مراسم تنفیذ احمدینژاد خاتمی، بهرمانی، و موسوی شرکت نداشتند. در عوض نامزدخوش تیپ انتخابات، محسنآقا با پنج در صد آراء و کت و شلوار و جلیقه و یک تسبیح صدمنی حضور به هم رسانده بودند! میدانیم که محسنآقا پاسدار است و خلاصه به عنوان پاسدار، طبق ادبیات مبتذل جمکران باید «نوکری» را نهادینه کنند. به راستی که محسنآقا از پس این مهم بخوبی برآمده، و نوکری را برای گاوچرانها درونی کرده. ایشان ضمن نشخوار فرمایشات فوکایاما، خواهان «جامعة اسلامی» شده. میدانیم که اسلام، به ادعای فوکویاما، «ضداستبداد» است!
به گزارش سایت تابناک، مورخ 13 مردادماه 1388، محسنآقا در «همایش مطهر» در دانشکدة «علوم حدیث» یک سخنرانی شیوا به دوستداران و مشتاقان علم و فلسفه تقدیم فرمودهاند که مفاد آن سخنرانیهای نغز و ابلهانة پاسداراکبر را در ینگهدنیا تداعی میکند. بله حدیث و بیبیگوزک «علوم» دارد! اگر نمیدانستید بدانید که نادان از این جهان نروید. سخنان ژنرال محسنرضائی با کد58238 در تابناک منتشر شده.
فیلدمارشال رضائی در این سخنرانی فرمودهاند، «خطر سوسیالیسم و استبداد دینی کمتر از غربزدگی نیست.» و اگر امروز شهید مطهری حضور داشتند، به دلیل شامة قوی در برخورد با افراد و گروههای سیاسی به راحتی میتوانستند انحرافاتشان را تشخیص دهد. خلاصه تیمسار رضائی از اینکه این عالم و دانشمند و فیلسوف سرگذر، زمین را از وجود پلیدشان پاک کردهاند سخت ابراز تأسف فرموده. میدانیم که مطهری از شارلاتانهائی بود که برای سرکوب مارکسیسم عین زالو به لیبرالیسم چسبیده بود. البته نه لیبرالیسم در ابعاد فلسفی، چرا که این نوع لیبرالیسم به دلیل فردگرائی در تضاد با دین و حکومت دینی قرار میگیرد. آخوند مطهری نوع ویژهای از لیبرالیسم را که در واقع مختص توجیه توحش سرمایهسالاری است برگزیده بودند.
گویا استاد مطهری نوعی فلسفه نیز تبیین کردهاند که در آن، جامعه «اسلامی» است. محسنآقا ضمن تمجید و ستایش از «جامعة اسلامی» میگوید، جامعة مدنی خوب نیست چون فاقد «اخلاق و اعتقاد» است، جامعة دولتی هم فاقد آزادی و اخلاق و گاه فاقد اعتقادات است، ولی جامعة اسلامی حرف ندارد، هم حقوق شهروندی دارد هم بعد اخلاقی و اعتقادی. به گفتة ژنرال محسن «پنج درصد»، پس از «انقلاب» تاکنون، جامعة ایران یا مدنی بوده یا دولتی، که اولی به غربزدگی و دومی به سوسیالیسم منتهی میشود یا به استبداد دینی. میبینیم که در زندان به ابطحی مواد مخدر ندادهاند، محسنآقا زندان نرفته نشئه است و نمیداند «غربزده» کسی است که مزخرفات فرانسیس فوکویاما را نشخوار میکند.
برای دفاع از حقوق بشر و مخالفت با سرکوب مردم ایران به راستی که از «الی ویزل» خوشنامتر و صلحطلبتر یافت نمیشود. آقای ویزل، برندة خوشبخت نوبل صلح و از مدافعان سرکوب فلسطینیان هستند که افتخار دفاع رسمی از تهاجم نظامی به عراق نیز در کارنامة درخشان دفاعاش از «صلح» به ثبت رسیده. ما ایرانیان از اینکه چنین گرگ درندهای مدافع حقوقمان شده میباید بر خود بلرزیم. در ضمن حضور محفل دینپرست «الی ویزل» که شامل نیویورکتایمز، هاآرتص، گاردین، اینترنشنالهرالدتریبون و ... میشود، در کمال نزاکت عرض میکنیم اشک تمساح برای ایرانیان سرازیر نفرمائید. جنبش مدنی ایران به هیچ عنوان خواهان حمایت فریبکارانة بیگانگان، به ویژه حمایت «برگزیدگان» محفل رسوای نوبل نیست. ما به ایرانینمائی به نام شیرین عبادی «وکالت» ندادهایم، این زن سبکمغز، فرصتطلب و یاوهگو نماینده، فرستاده، همکار و همدست همان حکومتی است که برای تأمین منافع ارباباناش در غرب «حقوق بشر اسلامی» اختراع کرده تا بتواند سرکوب و کشتار مردم ایران را تحت عنوان «قانونگرائی» توجیه کند. پس بهتر است نگاهی داشته باشیم به رعایت قانون در حکومت آبمنگلها.
حنازرچوبه، مورخ 13 مردادماه سالجاری مطلبی منتشر کرده تا به ما بگوید «اعترافات» بازداشتشدگان آشوبهای اخیر«قانونی» است. این مطلب با کد615492 منتشر شده.
ما هم فرض میکنیم چنین باشد. البته پیش از ادامة مطلب لازم است یک اصل اساسی را در نظر داشته باشیم و آن اینکه حتی در نظامهای دمکراتیک، زمانیکه فرد یا افرادی به جرم اختلال در نظم عمومی و تهدید امنیتملی بازداشت میشوند، از نظر قانونی در «شرایط ویژه» قرار میگیرند و «روند عادی» شامل حالشان نمیشود. ولی محاکمة این افراد را به نمایش تلویزیونی تبدیل نمیکنند. به عبارت دیگر هیچکس نمیبیند متهم یا متهمین در چه وضعیتی قرار دارند، چه پوشیدهاند و ... و اما «خبر» محاکمه، و دفاعیات وکیل و یا اظهارات متهم به صورت کامل از طریق مطبوعات گزارش میشود. شاهدیم که در حکومت جمکران چنین روندی رایج نیست و دلیل موجه هم دارد: تخریب انسان و ایجاد همگرائی جهت تأئید متهمین!
نویسندة این وبلاگ که به گواهی مطالباش مخالف حکومت اسلامی است و به ویژه از گروه مدعی اصلاحطلبی به شدت منزجر است، با مشاهدة وضعیت ابطحی و عطریانفر در حال «اعتراف» به شدت متأثر شد. نه به دلیل اینکه امثال عطریانفر از جرم مبری باشند، بلکه به این دلیل که قوة قضائیة حکومت توحش اسلامی دست در دست ساواک با «نمایش تحقیر انسان»، از یکسو قدرتنمائی میکند، و از سوی دیگر قصد تحریک افکار عمومی و برانگیختن نفرت مردم را دارد. چه دلیلی دارد که عطریانفرها به هر جرمی که مرتکب شده باشند، ضمن محاکمه اینچنین تحقیر شوند؟ این شیوة «محاکمه» یک هدف مشخص را دنبال میکند: تخریب انسان. هدف این نمایشات خرد کردن فردی است به نام «عطریانفر»، در برابر افراد خانواده، در برابر نزدیکان و آشنایان و در برابر مردم. از همه مهمتر، هدف از چنین معرکهگیریهای مهوعی خرد کردن درونی عطریانفر در برابر خود اوست. بحث اینکه واکنش عطریانفر پس از تحمل چنین خشونتی چه خواهد بود، خارج از موضوع این وبلاگ قرار میگیرد، چرا که واکنش هر کس به ساختار شخصیتی او بازمیگردد. هدف نمایشات اجرای عدالت توحش علوی، «اجرای قانون» نیست. چرا که حکومت جمکران همان قانون توحش خود را نیز به اجرا نمیگذارد. کافی است نگاهی داشته باشیم به رخدادهای پس از «انتخابات» در این به اصطلاح حکومت.
میرحسین موسوی، پیش از اعلام نتایج قطعی انتخابات فریاد «تقلب» سرداد. علی خامنهای پیروزی احمدینژاد را پیش از اعلام رسمی نتایج قطعی توسط وزارت کشور تبریک گفت، محمد خاتمی موسوی را پیروز انتخابات شناخت، موسوی مردم را به تجمع در میدان شهیاد فراخواند! وزارت کشور هم اعلام داشت مجوز تجمع صادر نشده. شرایط اجتماعی در داخل چگونه است؟ در آستانة انفجار. وزارت اطلاعات، سگ زنجیری آنگلوساکسونها کاملاً از این امر آگاه است. با توجه به این شرایط مسلم است که در تهران حداقل هزاران نفر در اعتراض به تقلب در میدان شهیاد تجمع خواهند کرد. وظیفة وزارت کشور چیست؟ حفظ نظم و امنیت. در چنین شرایطی دستگیری موسوی صحیح نیست چرا که التهاب جامعه را شدت میبخشد. ممانعت از تجمع مردم امکانپذیر نیست، حتی اگر همه را به رگبار ببندند، پس وزارت کشور موظف است نیروهای انتظامی و پلیس ضدشورش را برای محافظت از پایگاهها و مراکزی که جنبة «نظامی ـ امنیتی» دارند بسیج کند. وزارت کشور چنین پیشبینیهائی کرده بود؟ به هیچ عنوان!
پس علاوه بر میرحسین موسوی و تظاهرکنندگان عاقل و بالغ، وزیر کشور، صادق محصولی میباید پاسخگوی تخریب و حمله به پایگاه بسیج باشد. میبینیم که دادستان کل که باسورة یونس کیفرخواست تنظیم میکند، کوچکترین مزاحمتی برای صادق محصولی ایجاد نکرده، چرا؟ چون هدف از تجمع 25 خردادماه سالجاری در واقع «بازتولید» کودتای 22 بهمن 1357 بود. آبمنگلها انتظار تظاهرات میلیونی داشتند! به همین دلیل است که تا روز 29 خردادماه، کوچکترین اخطاری به گروه موسوی و کروبی داده نشد. در عوض گروهی مسلح با لباسشخصی در بین جمعیت حضور یافته به ضرب و شتم مردم مشغول شدند. عدهای به قتل رسیدند، عدهای بازداشت شدند، و رسانههای رسمی این حکومت ضمن پخش شعار و مهملات و خبرهای «مؤثق» در مورد تلفات انسانی سکوت کامل اختیار کردند، تا از یکسو دست جیرهخواران و هوچیهایشان برای شایعهپراکنی باز باشد و از سوی دیگر کرکسانشان بتوانند ضمن برگزاری مراسم مردارخواری به «تولید انبوه» شهید بپردازند.
روال منطقی در چنین شرایطی چیست؟ روند متعارف این است که نام و مشخصات مقتولین و بازداشتشدگان در رسانههای رسمی اعلام شود تا اطرافیانشان از سردرگمی به درآیند. آیا چنین شد؟ ابداً! فقط گفته شد، 20 نفر کشته شدند! سپس فرماندة نیروی انتظامی ضمن مصاحبهای فرمودند، «نیروهای انتظامی به سلاح گرم مجهز نبودند، گروههای سر خود که از هیچکس دستور نمیگیرند و وابسته به هیچ نهادی نیستند، اقدام به ضرب و شتم مردم و تخریب اموال عمومی کردند.»
از این سخنان حکیمانه چه نتیجه میگیریم؟ نتیجه میگیریم که نیروی انتظامی در حکومت مستقل اسلامی یعنی کشک. نتیجه میگیریم که سرداران و زینبکاماندوها وظیفه دارند از حجاب و نوامیس اسلام با تمام قوا دفاع کنند تا منافع آنگلوساکسونها در دو سوی آتلانتیک به بهترین وجه حفظ شود، و هر چه لوطی و عنتر و مطرب و فیلسوف دارند برای ابراز همبستگی با مردم ایران به میدان بیاورند، و هر چه ریزهخوار و لات و اوباش و خاله زنک حکومتی در ینگه دنیا انباشتهاند، به رهبری یک پاسدار شکنجهگر و متقلب در برابر سازمان ملل گرد آورند، تا به بهانة دفاع از حقوق مردم ایران، شعار مرگ بر اسرائیل سر دهند! البته تندیس «ندا»، شاهکار خانم «سلاتر» هم با رعایت حجاب کامل اسلامی در این مراسم حضور به هم رساند.
ولی گویا کار این تندیس نگرفته! در نتیجه «رودی بختیار» که پیشتر در بارة او توضیح دادهایم با مجسمه ساز معروف آمریکائی تماس گرفته و از او برای شرکت در مراسم «پی. ای. ای. آی. ای» یا «اتحادیة روابط عمومی آمریکائیهای ایرانیتبار» دعوت به عمل آورده. میشل اوباما، هیلاری کلینتون، کریستین امانپور و حاجیه شیرین عبادی هم به این مراسم دعوت شدهاند تا به پیروی از فوکویاما به ایرانیان بگویند، آخوند و مجتهد را از دست ندهید که «اسلام، ضداستبداد» است. خانم «سلاتر» هم به «رودی» مژده داد که یک تندیس بدون حجاب از ندا به جهان «هنر» اهداء خواهد کرد و «رودی» هم خیلی خوشحال شده که اسلام بدون حجاب و ضداستبداد به بازار آمده! مسلماً اگر کسادی دکان آشپرستان ادامه یابد، خانم سلاتر، برای کمک به اسلام مترقی و انسانساز، تندیس ندا را با مینی ژوپ و بیکینی به جهان «هنر» تقدیم خواهد کرد. متن کامل این ماجرای نان و آبدار در وبلاگ «سرباز کوچک»، مورخ 28 ژوئیه 2009 موجود است. پس ماجرای تندیسسازی را در همینجا رها میکنیم و باز میگردیم به قانونمداری در حکومت جمکران.
گفتیم که از نظر ما دستگیری بهرمانی، موسوی، کروبی و خاتمی در شرایط فعلی صحیح نیست چون این جنایتکاران مزدور بیگانه را به قهرمان تبدیل خواهد کرد. اما چگونه است که حکومت مدعی قانونمداری این افراد را به پرداخت خسارات مالی که در پی تظاهرات غیرمجاز بر اموال عمومی وارد شده محکوم نمیکند؟ چگونه است که مردم خسارت دیده از بیم چماقداران حکومت جرأت مراجعه به قوة قضائیه جمکران را ندارند؟ و از همه مهمتر چگونه است که هر روز در تهران صدها نفر با فریاد «مرگ بر دیکتاتور» نظم عمومی را بر هم میزنند و نیروهای انتظامی حکومت قانونمدار به «متفرق کردن» جمعیت اکتفا میکنند؟
بجای کتک زدن روزانة این افراد، آیا نمیتوان برایشان جریمة نقدی تعیین کرد، تا بدانند چند برابر وجوهات دریافتی از این یا آن سفارتخانه، جهت عربدهجوئی و کتک خوردن را باید به عنوان جریمه پرداخت کنند؟ مسلم است که میتوان جریمة مادی را جانشین ضربات باتوم کرد! ولی سیاست اربابان شما اقتضا نمیکند که «مردم» بدانند ایجاد اخلال در نظم قانونی جامعه مجازات «مادی» دارد، چرا؟ چون «سیاست شما» باید «عین دیانت» شما باشد، فاقد هرگونه ارتباط مادی با واقعیت، تا سرکوب و تحقیر و «تخریب انسان» را توجیه کنید. به این ترتیب «غلام سفارت» نیز از شما راضی و خشنود شده و در مراسم تنفیذ رئیس جمهور تقلبیتان شرکت خواهد کرد. آمریکا هم که ایشان را به عنوان «رهبر منتخب» به رسمیت شناخت، پس میتوانید همچنان به سرکوب و تحقیر ادامه دهید.
همچنانکه گفتیم در مراسم تنفیذ احمدینژاد خاتمی، بهرمانی، و موسوی شرکت نداشتند. در عوض نامزدخوش تیپ انتخابات، محسنآقا با پنج در صد آراء و کت و شلوار و جلیقه و یک تسبیح صدمنی حضور به هم رسانده بودند! میدانیم که محسنآقا پاسدار است و خلاصه به عنوان پاسدار، طبق ادبیات مبتذل جمکران باید «نوکری» را نهادینه کنند. به راستی که محسنآقا از پس این مهم بخوبی برآمده، و نوکری را برای گاوچرانها درونی کرده. ایشان ضمن نشخوار فرمایشات فوکایاما، خواهان «جامعة اسلامی» شده. میدانیم که اسلام، به ادعای فوکویاما، «ضداستبداد» است!
به گزارش سایت تابناک، مورخ 13 مردادماه 1388، محسنآقا در «همایش مطهر» در دانشکدة «علوم حدیث» یک سخنرانی شیوا به دوستداران و مشتاقان علم و فلسفه تقدیم فرمودهاند که مفاد آن سخنرانیهای نغز و ابلهانة پاسداراکبر را در ینگهدنیا تداعی میکند. بله حدیث و بیبیگوزک «علوم» دارد! اگر نمیدانستید بدانید که نادان از این جهان نروید. سخنان ژنرال محسنرضائی با کد58238 در تابناک منتشر شده.
فیلدمارشال رضائی در این سخنرانی فرمودهاند، «خطر سوسیالیسم و استبداد دینی کمتر از غربزدگی نیست.» و اگر امروز شهید مطهری حضور داشتند، به دلیل شامة قوی در برخورد با افراد و گروههای سیاسی به راحتی میتوانستند انحرافاتشان را تشخیص دهد. خلاصه تیمسار رضائی از اینکه این عالم و دانشمند و فیلسوف سرگذر، زمین را از وجود پلیدشان پاک کردهاند سخت ابراز تأسف فرموده. میدانیم که مطهری از شارلاتانهائی بود که برای سرکوب مارکسیسم عین زالو به لیبرالیسم چسبیده بود. البته نه لیبرالیسم در ابعاد فلسفی، چرا که این نوع لیبرالیسم به دلیل فردگرائی در تضاد با دین و حکومت دینی قرار میگیرد. آخوند مطهری نوع ویژهای از لیبرالیسم را که در واقع مختص توجیه توحش سرمایهسالاری است برگزیده بودند.
گویا استاد مطهری نوعی فلسفه نیز تبیین کردهاند که در آن، جامعه «اسلامی» است. محسنآقا ضمن تمجید و ستایش از «جامعة اسلامی» میگوید، جامعة مدنی خوب نیست چون فاقد «اخلاق و اعتقاد» است، جامعة دولتی هم فاقد آزادی و اخلاق و گاه فاقد اعتقادات است، ولی جامعة اسلامی حرف ندارد، هم حقوق شهروندی دارد هم بعد اخلاقی و اعتقادی. به گفتة ژنرال محسن «پنج درصد»، پس از «انقلاب» تاکنون، جامعة ایران یا مدنی بوده یا دولتی، که اولی به غربزدگی و دومی به سوسیالیسم منتهی میشود یا به استبداد دینی. میبینیم که در زندان به ابطحی مواد مخدر ندادهاند، محسنآقا زندان نرفته نشئه است و نمیداند «غربزده» کسی است که مزخرفات فرانسیس فوکویاما را نشخوار میکند.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت