جمعه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۸


زوزة مشروعه!
...
«[در تبریز] دلیرانه از مشروطه نگهداری می‌نمودند و آشکاره می‌گفتند: ما قانون اساسی می‌خواهیم نه شریعت.»
منبع: «تاریخ مشروطه ایران» احمد کسروی

امروز هم یک گروه به رهبری موسوی «قانون اساسی» می‌خواهند، گروه دیگر هم به سرکردگی آخوند مصباح یزدی ضمن نشخوار ترهات تولید غرب، دمکراسی را «غربی» خوانده بر طبل توحش شریعت می‌کوبند. مشکل دو گروه حکومت آبمنگل‌ها و اربابان‌شان در لندن و واشنگتن این است که علیرغم تحمیل هشت دهه توحش کودتا بر‌ کشورمان، ایرانیان در دوران مشروطه «یخ» نزده‌اند.

امروز مردم ایران نیک می‌دانند که اصل دوم قانون اساسی مشروطه ساخته و پرداختة اربابان شیخ فضل‌الله نوری است. همان شیخ فضل‌الله که برای تأمین منافع اربابان‌اش مجلس را زیردست ملایان می‌خواست. به گفتة کسروی شیخ فضل‌الله «یک اصل» برای افزوده شدن به قانون اساسی آماده گردانیده و نسخه‌هائی از آن را در اختیار مردم گذارده بود. خلاصة مطلب شیخ مذکور خواهان نظارت دستاربندان بر قوة مقننه بود. این شیخ مزدور تأسیس مجلس شورای ملی را ناشی از توجهات «امام‌عصر»، مرحمت «شاهنشاه» و مراقبت حجج اسلام دانسته خواهان نظارت دائم مجتهدین بر مصوبات آن شده بود:

«این مجلس مقدس شورای ملی که با توجه حضرت امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلام تأسیس شده باید در هیچ عصری از اعصار مواد احکامیة آن مخالفتی با قواعد مقدسة اسلام [...] نداشته باشد [...] لذا مقرر است در هر عصری از اعصار انجمنی طراز اول از مجتهدین و فقها و متدینین تشکیل شود [...] اگر آنچه وضع شده مخالف با احکام شرعیه باشد عنوان قانونی‌ات پیدا نخواهد کرد.»

همان منبع

کسروی می‌نویسد، با این دستبردها قانون اساسی پرداخته شد و این امر خشم نمایندگان آذربایجان را برانگیخت.

برای بررسی دقیق‌تر شرایط امروز کشور، می‌باید مطالبات مشروطه‌خواهان را بشناسیم تا بدانیم جنگ زرگری «درون‌جناحی» آبمنگل‌ها در واقع شبیه‌سازی تقابل بین دستاربندان «اصلاح‌طلب» و نعلین‌های شریعت‌خواه به رهبری شیخ فضل‌الله نوری است که سر در آخور بیگانه داشتند. مطالبات آزادیخواهانة مردم در این جنگ و جدل کمترین اهمیتی نداشته. اربابان این حکومت می‌کوشند از طریق بازتولید شرایط دوران مشروطه و دمیدن در شیپور «شریعت» زمینه را برای یک کودتای سرنوشت‌ساز دیگر آماده کنند. چرا که طرفداران قانون اساسی حکومت اسلامی همان گروه معدودی است که از فردای کودتای انتخابات در خیابان‌های تهران تجمع کرده.

پس از دو روز راه‌پیمائی غیرمجاز که از تساهل و تسامح ساواک جمکران برخوردار شد این گروه توانست ناراضیان بیشتری را جذب تجمع 25 خردادماه کند. نتیجة مطلوب هم از این معرکه‌گیری به دست آمد: سرکوب مردم، برپائی نمایشات مهوع اعتراف‌گیری، ردیف شدن آیات عظام و اعضای نهضت منفور عاظادی در سایت «بی‌بی‌سی» و «رادیوفردا» جهت «قانون شکنی» و تبلیغ برای «اسلام خوب»،‌ و نهایت امر اعدام‌های گروهی در کرج و دیگر شهرستان‌ها! اینهمه فرصتی نیک فراهم آورد تا اربابان این حکومت بتوانند از افتضاح آشکار شدن روابط پنهانی خود با گورکن‌ها در امان بمانند. پس همه احمدی نژاد را به رسمیت شناختند، و در مراسم تنفیذ نیز شرکت کردند، ولی گفتند، «تبریک نمی‌گوئیم!»

احمدی نژاد هم به دلیل برخورداری از استقلال،‌ آزادی و به دلیل دست‌یافتن به «خودکفائی» و به ویژه به دلیل پیشرفت در همة امور اعلام داشت، «ما هم منتظر تبریک شما نیستیم!» به عبارت دیگر چنین جسارتی نمی‌کنیم، امر بفرمائید در خدمت‌ایم. در گیرودار تبادل «تعارفات معمول» بود که میرحسین موسوی باز هم یکی از همان بیانیه‌های مضحک ساخته و پرداختة داس‌الله را منتشر کرده گفت، اکثر مردم ایران گرایشات مذهبی عمیقی دارند!

برای چنین اکتشافاتی باید حداقل یک نوبل هم به میرحسین داده شود. مگر در دیگر کشورهای جهان به ویژه در ینگه دنیا، اکثریت مردم گرایش مذهبی ندارند؟ این گرایش «عمیق» را با چوب‌وچماق به دیگران تحمیل می‌کنند؟ به فرض که اکثریت مردم ایران عمیقاً مذهبی باشند، هیچ دلیلی وجود ندارد که این اکثریت فرضی توهمات خود را با سرنیزه بر یک «اقلیت» فرضی تحمیل کند. از این گذشته اعتقادات مذهبی چه ربطی به عرصة مادی سیاست و حکومت دارد؟ مردم اعتقاد مذهبی دارند؟ داشته باشند، مگر کسی می‌خواهد اعتقادات مردم را عوض کند که بر طبل دین و ایمان مردم می‌کوبید؟ امام روشن ضمیرتان بود که با چماق، اعتقادات عمیق اربابان خود را به عنوان اعتقادات مردم بر ملت ایران تحمیل کرد. ماشاالله قصاب‌ها و زهراخانوم‌ها مردم‌اند؟ گشت ثارالله و انصارالله و چماق‌الله را برای حفاظت از اعتقادات اکثریت همین مردم به راه انداخته‌اید؟ اگر «اکثریت» به ادعای سرکار مذهبی است، برای مراقبت از دین و ایمان خود به گروه مسلح نیاز دارد؟

شما که همواره حداقل 90 درصد آراء «مردم» را البته ارواح شکمتان «بدون تقلب» در اختیار داشته‌اید، چرا از ما 10 درصدی‌های دست‌خالی و بی‌دین به هراس افتاده‌اید؟
مگر کسی می‌تواند ذهن و روح دیگران را مهار کرده اعتقادات‌شان را تغییر دهد؟ پاسخ ما به چنین پرسشی منفی است. چرا که از نظر ما «آزادی عقیده» یک اصل اساسی به شمار می‌رود. سرکار به گواهی سوابق درخشان‌‌تان حتی پیش از استقرار حکومت اسلامی نیز با چنین مسائلی بیگانه بودید و همچنان در مرداب این بیگانگی ساکن مانده‌اید.

به گزارش نووستی، مورخ 14 مردادماه سالجاری، موسوی در تاریخ 12 مردادماه ضمن «دیدار با جوانان»، خواهان برقراری ارتباط مسالمت‌آمیز با مخالفان شده! سخنان موسوی شباهت فراوانی به مطالب گوساله‌فریب «روزآن‌لاین» و دیگر بوق‌های استعمار دارد. اینان قصد القاء این دروغ بزرگ را دارند که پیش از احمدی‌نژاد هیچ مشکلی در حکومت تاراج و توحش وجود نداشته، و علت همة کمبودها شخص احمدی‌نژاد است. و همین انتخابات اخیر ـ به دلیل تقلب فرضی که در آن صورت گرفته ـ مشکلات کشور را نیز نمایان می‌کند! اگر تقلب نمی‌شد مسلماً میرحسین موسوی هم به مشکلات کشور پی نمی‌برد.

همچنانکه گفتیم 22 خردادماه کودتائی بود که به شکست انجامید. به همین دلیل حکومت جمکران سعی دارد با کودتا، تصفیه و ارعاب افتضاح این شکست سیاسی را به خیال خود جمع‌وجورکند. از آنجمله است برگزاری مراسم «اعتراف‌گیری» جهت ایجاد همگرائی و کسب وجهه برای آیات عظام، عدالت اسلامی و حکومت طالبان جمکران. البته آنگلوساکسون‌ها نیز در همین مسیر مقدس بوق می‌زنند. کافی است به مصاحبة بیشرمانة صدرحاج سیدجوادی در «رادیوفردا»، مورخ 15 مردادماه سالجاری نگاهی بیندازیم تا ابعاد پروپاگاند استعماری برای نجات حکومت طالبان شیعی‌مسلک جمکران را دریابیم.

صدرحاج سیدجوادی از اینکه شکنجه‌گران حین شکنجة زندانیان به مقدسات اسلام توهین کرده‌اند نگران شده! حتماً اگر شکنجه‌گر ضمن لت و پار کردن زندانی صلوات بفرستد از نظر دجالی چون صدرحاج‌سیدجوادی هیچ اشکالی در کارش نخواهد بود. طی سه دهة اخیر شکنجه‌گران متعهد و مکتبی بودند و انتخابات هم بدون تقلب! در نتیجه حاج سیدجوادی که با حدیث و روایت و بی‌بی‌گوزک «مسلم» قانون اساسی سرهم می‌کرد هیچ نگرانی نداشت. بله! برای حمایت از چنین جنایتکاران خودفروخته‌ای است که ارتش ناتو به افغانستان و عراق لشکرکشی کرده و با انفجار بمب در میان غیرنظامیان می‌کوشد حضور خود را توجیه کند.

همزمان با ورود راسموسن، دبیرکل جدید ناتو به افغانستان، بیش از 20 غیرنظامی افغان که راهی جشن عروسی بودند، در انفجار بمب کشته شدند و بوق‌های استعمار «طالبان» را مسئول انفجار معرفی کرد. نیازی به توضیح نیست که همزمان با سفر راسموسن به منطقه، عراق هم از الطاف القاعدة فرضی بی‌بهره ‌نماند. عجیب است که حملات طالبان و القاعده به جای اشغالگران، مردم افغانستان و عراق را هدف قرار می‌دهد! و هیچ عجیب نیست که آنگلوساکسون‌ها بساط طالبان‌پروری را در آفریقا نیز توسعه دهند، چون تروریست‌های «مسلمان» هرگز به اربابان خود حمله نمی‌کنند.

روز گذشته هیلاری کلینتون اعلام داشت، برای مبارزه با افراط‌گرایان تاکنون 40 تن سلاح به سومالی ارسال کرده‌‌ایم! اینچنین الطافی فقط برای ممانعت از کسادی بازار جنگ ابراز می‌شود. بله، انترناسیونال «مردارخواران» که مقر فرماندهی آن در واشنگتن قرار دارد، از یکسو «طالبان» می‌پرورد، و از سوی دیگر برای مبارزه با همین طالبان تفنگ می‌فروشد! راستش را بخواهید کاسبی‌ بدی هم نیست. و علیرغم آگاهی جهانیان از این فعالیت‌های انساندوستانه، واشنگتن هنوز مدعی «دفاع» از حقوق بشر است، از «تقلب» در شبه‌انتخابات حکومت دست‌نشاندة خود نیز به شدت انتقاد می‌کند، و با لوطی و عنتر و پاسدار و بورسیه و ساواکی تحت نظارت کرکس‌های محفل نوبل برای ما ملت در ینگه دنیا اوپوزیسیون می‌سازد! امثال ابراهیم یزدی، حاج سیدجوادی و میرحسین موسوی، وقاحت و دروغگوئی را در مکتب استادان تفنگ فروش‌ و طالبان‌پرور خود آموخته‌اند. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به سخنان امام‌گونة میرحسین موسوی که در سایت نووستی انتشار یافته. موسوی می‌گوید، خیلی خوب شد این مسائل پیش آمد اگر نه به مشکلات کشور پی نمی‌بردیم، و این دستاورد بزرگی است! و همینکه متوجه «مشکل» شدیم مقدمة حل آن فراهم آمده!

همچنانکه در مورد تقی‌زاده و دیگر جیره‌خواران کارخانة رجاله پروری گفتیم، اینان پیامد شوم خیانت و مزدوری‌شان را همواره مفید به حال ملت می‌دانند. موسوی هم از این روند کلی مستنثی نیست. در نتیجه، کاملاً طبیعی است که امروز زبان به ستایش از اشغال سفارت آمریکا و گروگان‌گیری که تحریم اقتصادی و جنگ را بر ملت ایران تحمیل کرد بگشاید. خلاصه بگوئیم موسوی دقیقاً به تکرار همان مزخرفات خمینی، البته در ویراست نوین و ابله‌فریب‌تر مشغول است.

البته ما نمی‌دانیم چگونه کسی که سی‌سال دست اندرکار تقلب و تاراج و سرکوب بوده، تازه امروز توانسته به مشکلات کشور پی ببرد؟ در واقع مشکل ما این است که میرحسین موسوی را یکی از مشکلات کشور می‌دانیم و به اربابان‌اش می‌گوئیم با این خرلنگ هرگز به مقصد نخواهید رسید. باری، موسوی که طی 8 سال نخست وزیری خامنه‌ای را با 90 درصد آراء از صندوق مارگیری بیرون کشیده و طی فقط یکسال، سی‌هزار زندانی سیاسی را اعدام کرده، امروز نه تنها با تقلب مخالف شده که از وضعیت زندان‌های اسلام ناب محمدی هم گلایه دارد. البته این اشک‌ها فقط برای همپالکی‌ها‌ بر گونه‌هایش سرازیر شده. در ضمن میرحسین خیلی هم مخالف‌نواز از آب درآمده می‌خواهد ارتباط مسالمت‌آمیز با مخالفان برقرار کند! مسلماً به همان طریق امام روشن‌ضمیرش به طریق مسالمت آمیز به کشتار مخالفان خواهد پرداخت. چون از سر شیادی به چند و چون ارتباط کذا هیچ اشاره‌ای نمی‌کند. بین خودمان بماند، متن سخنرانی موسوی را باید همان مزدوری نوشته باشد که پیشتر سخنرانی‌های ابلهانة خمینی را تنظیم می‌کرد:

«باید با کسانی که موافق نظر ما نیستند یک ارتباط روشن و مسالمت‌جویانه داشته باشیم [...] انتخابات مشکلات کشور [...] را پیش روی ما گذاشت و این کم دستاوردی نیست زیرا اذعان به مشکل می‌تواند مقدمه‌ای برای حل آن باشد[...] بسیاری از افراد در جامعة ما علائق مذهبی عمیق دارند که اکثریت را هم تشکیل می‌دهند. ما قومیت‌ها را داریم [...] اگر میثاقی [...] مورد اجماع همة اینها باشد [...] هم می‌شود از دستاوردهای بزرگی که انقلاب و جمهوری اسلامی داشت حمایت کرد و [...]»


و خلاصه موسوی هم فقط «دغدغة اسلام» استعماری دارد. روشنتر بگوئیم اینان از چارچوب توحش اسلام یانکی‌ها خارج نخواهند شد. دلیل هم روشن است، ابهام ناشی از توهمات و خرافات کارساز سیاست استعمار، به ویژه سیاست سازمان اسلام‌پناه ناتو است. این سازمان برای حفظ طالبان و القاعده به منطقه لشکرکشی کرده تا دامنة بحران و تنش را در خاورمیانه گسترش دهد. یک قرن پیش تحریف قانون اساسی مشروطه توسط ملایان و خلع سلاح مجاهدین مشروطه در راستای نگهداری از ابهام و توهم دین صورت پذیرفت. ستارخان تنها سردار مشروطه بود که برای حفاظت از جنبش نوپای مشروطه تن به خلع سلاح نداد و در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد. سردار مشروطه مسلماً آوای جغد شوم استعمار را شنیده بود که فریاد می‌کرد:

«ما مردم باید بدانیم که مسلمانیم و قانون ما قانون مقدس اسلام است. [...] اگر ده‌هزار هم اجتماع کنند و خون‌ها ریخته شود[...]اصل هشتم که می‌گوید اهالی مملکت ایران در مقابل قانون و دولت مساوی خواهند بود [مخالف شریعت است]‌ اصل نوزدهم که می‌گوید تأسیس مدارس به مخارج دولتی و ملتی و تحصیل اجباری باید مطابق قانون وزارت علوم و معارف مقرر شود[...] تحصیل اجباری مخالف شریعت است[...]»

تاریخ مشروطه ایران


...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت