روسپی و روحانی!
...
به ایوان کسری عرب یافت راه
برهنه سپهبد، برهنه سپاه
چو هیچ از تمدن نبدشان خبر
بنگذاشتند از تمدن اثر
[...]
به علم و ادب نیز کین توختند
همه نامههای کهن سوختند
پرچم ایران با نشان شیروخورشید زرین، هیچ ارتباطی با سلطنت پهلوی ندارد. اگر روحالله خمینی بینوا چنین ادعائی کرده، به دلیل نادانی و حماقت و به ویژه به دلیل بلاهت نخبگانی بوده که مثل مگس به دور او جمع شده «وزوز» میکردند. پس لطفاً پیشنهاد پرچم نوین بدون نشان شیروخورشید را برای عمهجانتان نگاهدارید. در ضمن جناب ندیمی، هنرمند نخبة جمکران، نشان عنکبوت روی پرچم گورکنها را از روی علامت سیکها با کمی دستکاری «ابداع» کرده. اصولاً گورکن جماعت «مصرف کننده» است. زهره کاظمی هم که همان زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی باشد، تندیس «مادر» را از مجسمة مریم مقدس در یکی از کلیساهای فرانسه کپی زده.
اهالی مرزپرگهر! اگرتصاویر مراسم معارفة رئیس جدید قوة قضائیة جمکران را به دقت بنگرید متوجه خواهید شد که پاسدار علی لاریجانی و اکبربهرمانی به یک لژ فراماسونری واحد تعلق دارند. البته مرتبة علیکوچیکه از آخوند رفسنجانی پائینتر است، چرا که وی دست را به سینه زده، و هاشمی بر پیشانی. همچنین خواهید دید احمدی نژاد و اکبر هاشمی هم هیچ دلخوری از یکدیگر ندارند و جنگ زرگری آبمنگلها فقط برای سرکوب شما به راه افتاده بود و بس. و قرار شد از این پس قوة قضائیة جمکران «عدالت» را برای «مردم» تأمین کند! در واقع هر دو جناح در مورد کودتا به توافق رسیده بودند، فقط همانطور که کلوتیلد رایس در «تیارت» قاضی صلواتی «اعتراف» کرده بود، «ما اشتباه کردیم»، هم «شما» اشتباه کرده بودید هم «آنها». در نتیجه دکان اعترافگیری از خواهر کلوتیلد با آزادی ایشان تعطیل شد و ما امشب آسوده میخوابیم چرا که اینمدت، هم نگران نازک افشار بودیم هم نگران کلوتیلد رایس. اما برای شما هیچ نگرانی نداشتیم.
چرا؟ چون اطمینان داشتیم که عدالت اسلامی شامل حال شما خواهد شد و با «زندانیان ابوغریب» ابراز همدردی خواهید کرد. چرا که گاوچرانها همواره پیشرفتهترین فناوری شکنجه و سرکوب را در اختیار گورکنها قرار دادهاند. امیدواریم هیچیک از زندانیانی که تاکنون آزاد شده و آنها که در آینده آزاد خواهند شد، معتاد به موادمخدر نشده باشند. چون معتاد کردن زندانی، یکی از شیوههای «عدل علوی» و رأفت اسلامی است که سازمان سیا در مورد «زندانیان سیاسی» به کار میبرد. امروز که آبها از آسیاب افتاده و حکومت اسلامی و ارباباناش در کودتای خود شکست خوردهاند نگاهی به تبلیغات گروهها و افراد خودفروختهای بیاندازید که همصدا با کریستین امانپور، آبراهام یزدی، شیخ بهنود و به ویژه حزب توده و داسالله شما را به شرکت فعال در مسابقات مارگیری دعوت میکردند. به این ترتیب با مزدوران سازمان سیا در داخل و به ویژه در خارج از مرزها بهتر و بیشتر آشنا میشوید. ولی کار سرکوب شما هممیهنان گرامی هنوز به پایان نرسیده!
اکنون جیرهخواران حکومت و پادوهای استعمار تلاش میکنند در پوشش طرفداری از جنبش مدنی، شما را به بیراهة «قانون شکنی»، دریوزگی از بیگانه و رویاروئی فیزیکی با سگهای هار استعمار بکشانند. یکی به شما توصیه میکند قسط بانک را نپردازید، دیگری «حمایت بینالمللی» میطلبد و آنکه از همه ابلهتر است، شما را به تجمع و تظاهرات فرا میخواند. در واقع برای اینکه حاکمیت توحش بتواند شما را بیشتر و بهتر سرکوب کند، «قانونشکنی» الزامی است. پس مراقب چرندبافیهای خیرخواهان مزدور، مزور و خودفروخته باشیم.
خودفروشی، انواع مختلف دارد. خودفروشی میتواند به مفهوم «تنفروشی» باشد، که استفادة ابزاری است از پیکر، و به جسم انسان محدود میماند. روسپی، هرگز قدرت تخیل و ذهن و زبان خود، یعنی آنچه انسان را از حیوان متمایز میکند در اختیار خریدار نمیگذارد. روسپی انسانیات خود را نمیفروشد، و هرگز در مورد «هستی» خود دروغ نمیگوید. روسپی همچنانکه «هست» مینماید. حال آنکه دستاربند، نه تنها خودفروشی میکند، که هیچگاه آنچنان که هست نمینماید.
مباد آنکه از چرخ نیلوفری
فرومایگان را رسد سروری
[...]
فرومایگان را سپارند کار
هنرمندمردم بمانند خوار
گمانشان که چون مرد مرد هنر
درخت هنر نیز ناید ببر
وجه مشترک دستاربند و روسپی چیست؟ هر دو برای تأمین معاش نیازمند فروش «خود» به مردم کوچه و بازاراند. روحانی جماعت با «نفی مادیات» کالای «معنوی» میفروشد، و روسپی کالای مادی. هر چند هر دو در برابر «فروش» کالای خود از خریدار تقاضای مادی دارند. روشنتر بگوئیم روحانی برای تأمین معاش خود و کسب درآمد مادی، پوچفروشی میکند و مردم را به «مرگ» و معنویات الهی فرا میخواند، با این وجود تقاضای مادی از خریداراناش را فراموش نمیکند. بهتر است بگوئیم دستاربند «خدافروش» است و روسپی خودفروش. در هر حال، رونق بازار هر دو در گرو «تعداد» مشتری و متقاضی است. هر چه مردم بیشتر به دور آنان جمع شوند، درآمدشان بیشتر خواهد شد. از اینرو هر دو را «عروس خیابان» میخوانیم، چرا که هم روحانی و هم روسپی برای خودنمائی، بازارگرمی و «فروش» کالای خود به «خیابان» و «مردم» نیاز دارند. اولی مردم را به «لذت جسمانی» دعوت میکند، حال آنکه روسپی نعلینپوش، به نمایندگی از خداوند موهوم، «مردم» را به «نفی جسمیات» فرا میخواند.
امتیاز «روحانی» بر روسپی این است که روحانی میتواند ضمن دعوت مردم به پوچستان معنویت، هم تن فروش باشد و هم در خدمت بیگانه. هیچکس این خودفروشی سهگانه را نخواهد دید، چرا که روحانی «حجاب» دارد. لباس روحانیت به او جایگاهی اجتماعی و امن اعطاء میکند که بتواند خودفروشیاش را پنهان دارد. حال آنکه روسپی از چنین امتیازاتی برای جلب مشتری برخوردار نیست. شیفتگی کارخانة رجاله پروری بر دستاربندان دلیل دارد:
«شیل [وزیر مختار انگلستان] به پالمرستون مینویسد [...] میرزا آقاخان [نوری] مردی است بینهایت خودفروش [...] هرگاه میرزآقاخان از طرف دولت [ایران] دستگیر گردد، ضربة سختی به حیثیت و شهرت سفارت انگلیس در تهران وارد خواهد آمد [...] هرگاه امیر نظام [ امیرکبیر] معزول شود [میرزاآقاخان نوری] جایش را خواهد گرفت[...]»
منبع: «امیر کبیر و ایران»، ص 698.
فریدون آدمیت، در کتاب «امیرکبیر و ایران»، با اشاره به حمایت سفارت انگلستان از میرزا آقاخان، آنهم یکسال و نیم پیش از عزل امیرکبیر، مینویسد:
«این خود نکتهای است با معنی که شیل نه حدی در مراتب بیحیثیتی میرزا آقاخان میشناسد و نه حدی در پشتیبانی سفارت از وی علیه امیرنظام قائل میباشد. گوئی تناسب مستقیمی بین بیحیثیت بودن و حد پشتیبانی سفارت انگلیس وجود داشت، حقیقت این است که سفارتخانة انگلیس همیشه کارخانة رجاله پروری بوده است[...]»
همان منبع
بله ما هم موافقایم که سفارت انگلستان همیشه کارخانة رجالهپروری بوده، و امروز همة شرکایاش در سازمان ناتو، به ویژه گاوچرانها پیرو همین شیوة سفلهپروری شدهاند. پس به یاد داشته باشیم دستی که بیگانه برای «حمایت» ما دراز میکند، جز دست تاراج نخواهد بود. اگر برخورد منطقی با مسائل نداشته باشیم، به این توهم دچار میشویم که آمریکا و همپیماناناش در اروپا، خیرخواه ملت ایراناند. هرگز چنین نبوده و نخواهد بود. اینان در واقع برای تأمین منافع اقتصادی خود مدافع حقوق بشر در ایران شده، آشکارا از «قانون شکنی» دفاع میکنند. همچنانکه پیشتر گفتیم برای سرکوب ملتها و چپاول ثروتشان باید «شرایط ویژه» را بر آنان تحمیل کرد. «جنگ» و «آشوب» بهترین بهانه برای تحمیل چنین شرایطی است. از آمریکای لاتین نمیگوئیم. کافی است به شرایط مردم در عراق و افغانستان بنگریم تا ببینیم حقوق بشر و دمکراسی مطلوب گاوچرانها برای کشورهای منطقه باید از چه ویژگیهائی برخوردار باشد.
لازم است «امنیت» و «نظم» فراموش شود، تا سازمان ناتو بتواند به اهداف «دمکراتیک» خود دست یابد. هم در عراق و هم در افغانستان چنین شرایطی فراهم آمده. انفجار بمب در بازار، رستوران، مراکز تفریحی و ... به عراقیها و افغانها همان میگوید که حکومت اسلامی از ابتدای استقرار خود از زبان ارباب به ملت ایران گفته و میگوید: مشتی جنایتکار به نام خدا بر جان و مال شما حاکماند و هر گاه تضعیف شوند آنها را با مشتی جنایتکار تازهنفس جایگزین خواهیم کرد. اما اینبار برنامة جایگزینی شکست خورد. جاروجنجال پیرامون تجاوز و شکنجه در زندان، برای پنهان داشتن این واقعیت است که ایرانی، خارج از زندان نیز از تجاوز و شکنجه در امان نبوده و نیست. تجاوز به حقوق مردم ایران از سه دهة گذشته، روزمرة حکومت اسلامی است.
یکایک شود کار کشور تباه
بدی را ز نیکی ندانند راه
هنر شد چو بیقدر از آن دشمنی
پدید آمد آئین اهریمنی
پاسداران و افراد کمیته، دستشان برای هر نوع تجاوز و تعدی به حقوق مردم باز بوده. پس هوچیها در گروه موسوی و کروبی سخت در اشتباهاند اگر میپندارند با جنجال پیرامون تقلب در شبه انتخابات و تجاوز در زندانها میتوانند ماهیت حکومت اسلامی را پنهان دارند و دامنة «تقلب» را به «انتخابات» و گسترة «تجاوز» را به «جوان زندانی» در روزهای اخیر محدود کنند، چنین نیست. حکومت اسلامی از بدو استقرار با حمایت سازمان جنایتکار ناتو سرکوب همه جانبة مردم ایران را آغاز کرد. در کردستان، خوزستان، بلوچستان، آذربایجان، و ... اوباش پاسدار و دستاربندان جنایتکار دست به کشتار و تجاوز و چپاول زدهاند. این واقعیتها را نمیتوان با جنگ زرگری بین خامنهای و موسوی پنهان داشت. اتحادیة اروپا و آمریکا هم نمیتوانند با سرازیر کردن اشک تمساح خود را طرفدار مردم ایران جلوه دهند. اگر کسی یک جو عقل داشته باشد با مشاهدة میزان واردات کالا از چین، پاکستان، آمریکا و اروپا به دلائل واقعی شیون و زاری تفنگفروشها برای ملت ایران پی خواهد برد.
مرغی که آشیانه به گلشن گرفته است
او را دگر به بادیه مأوا نمیشود
جانا فراز دیدة «عشقی» است جای تو
هر جا مرو، ترا همه جا، جا نمیشود
یکی از خوانندگان گرامی این وبلاگ در پیام خود گفته بودند، اکثریت مردم از نخستین روزهای استقرار حکومت اسلامی هیچ نمیدانند، از سابقة موسوی و کروبی بیخبراند و به همین دلیل ایندو خود را در جایگاه رهبر قرار دادهاند، چون هیچکس نیست به مردم «خط» بدهد. به نظر ما «عدم آگاهی» از سوابق جنایتکارانی همچون موسوی و کروبی قابل «توجیه» نیست. آرشیو روزنامهها در دسترس است. به عنوان نمونه برای آشنائی با «اصلاحطلبان» بهتر است سری به آرشیو روزنامة «جمهوری اسلامی» بزنید که تحت «نظارت» موسوی یا بهتر بگوئیم با مدیریت تفالههای حزب زحمتکشان، همچون حسن آیت، نوچة مظفر بقائی اداره میشد. این روزها سایت مهوع «رجانیوز» میکوشد حسنآیت، نظریهپرداز حزب رستاخیز را «مخالف» میرحسین موسوی معرفی کند، چرا؟ چون میپندارد هیچکس از سوابق همکاری و همدستی و مزدوری اینان آگاه نیست.
سایت مهوع «رجانیوز» که همزمان با تحریف تاریخ، در همسوئی کامل با «بیبیسی» مهملات هابرماس را نیز به خورد مخاطب میدهد، ادعا کرده، روزی که حسن آیت ترور شد، میخواست اسنادی بر علیه موسوی به مجلس ارائه کند! در وبلاگ «چهار اجماع» اجماعهای چهارگانه را مفصلاً تشریح کردهایم، و میبینیم که «رجانیوز» چون در محور «اجماع بر سرکوب» جای گرفته، میکوشد به بهانة انتقاد از موسوی، برای کسانی تبلیغات به راه بیاندازد، که در کنار موسوی کارگزار سیاست جنگ در ایران بودند. کسانی که در شاخة افراطی «تجزیه از طریق جنگ» جا خوش کرده بودند. چون از طریق تجزیة ایران، لنگر انداختن ارتش ناتو در سواحل خزر به سرعت محقق میشد. اما طرح تجزیةکشورمان ناکام ماند. پس از شکست این طرح، «تداوم جنگ» در دستور کار پنتاگون قرار گرفت. علی خامنهای، میرحسین موسوی و محمدخاتمی و البته اکبربهرمانی برای اجرای این طرح پای به میدان گذاشتند. عزل بنیصدر، ترور حسن آیت، بمبگذاریدر مقر حزب جمهوری اسلامی و انفجارهای نخستوزیری همه و همه پیامد شکست سیاست تجزیة ایران بود.
روشنتر میگوئیم، یک طرح شکست خورده بود، و مجریان اصلی آن میبایست از صحنه خارج میشدند. امروز و در شرایط فعلی آمریکا دیگر نمیتواند عمله اکرة خود را در ایران به «شهید» تبدیل کند. در نتیجه میکوشد با پیروی از الگوی بازیافت زباله اینان را به آنچه هرگز نبودهاند تبدیل کند: مخالفان تقلب و شکنجه و تجاوز و ... و خصوصاً مدافعان مردم! نمایشات «اعترافگیری» از یکسو، و معرکهگیری «جنبش راه سبز»و «ابتذال ملی» از سوی دیگر در راستای بازیافت موسوی و کروبی به راه افتاده. ولی این برنامه نیز محکوم به شکست خواهد بود. موسوی و کروبی و شرکاء همچون دیگر آبمنگلها در صحنه باقی میمانند، و مرگ تدریجی سیاسی خود را شاهد خواهند بود. چرا که اکنون کل حاکمیت «قانونگریز» جمکران در برابر جنبش مدنی قرار گرفته.
زحمت برای خود کش که خود به خود
اسباب راحت تو مهیا نمیشود
کم گو که کاوه کیست، تو خود فکر خود نما
با نام مرده، مملکت احیا نمیشود
پس مسیر جنبش مدنی کاملاً مشخص است، پرهیز از هرگونه قانون شکنی، آشوب و تجمع. همچنین احتراز از خشونت و شعارهای خشن، و از همه مهمتر آگاهی از این نکتة مهم که مصرف کالاهای وارداتی، مسافرتهای زیارتی و سفرهای تفریحی به مناطق آزاد و امارات فقط «کمک» به حکومت سفاک جمکران است. به یاد داشته باشیم که چارچوب یک حرکت سیاسی مادی و اقتصادی است. امروز هر ایرانی باید از این مهم آگاه باشد که عامل اقتصادی «سیاست» را تعیین خواهد کرد، و پیوند سیاست با مادیات ناگسستنی است. شعار پوچ و ابلهانة «سیاست ما عین دیانت ماست» یک شعار استعماری است که میباید فراموش شود، چرا که فقط از زبان دستاربندان و اوباش و اطرافیانشان شنیده میشود. پای در مسیر زندگی و تعادل بگذاریم.
که با دشمن ار برنیاید به جنگ
خردمند یازد به تدبیر چنگ
تجمع در خیابان و شعار دادن برای ما هیچ دستاوردی نخواهد داشت. اگر راهپیمائیهای پائیز 1357 به سرنگونی سلطنت انجامید، به این دلیل بود که در اوج جنگ سرد، تصمیم برای «جایگزینی» استبداد فرسوده پیشتر در «نشست گوادالوپ» گرفته شده بود. راهپیمائیها و تظاهرات مردم فقط نقابی بود بر چهرة کودتای مخملین ژنرال هویزر. ولی «جنگ سرد» سالهاست که به پایان رسیده.
برهنه سپهبد، برهنه سپاه
چو هیچ از تمدن نبدشان خبر
بنگذاشتند از تمدن اثر
[...]
به علم و ادب نیز کین توختند
همه نامههای کهن سوختند
پرچم ایران با نشان شیروخورشید زرین، هیچ ارتباطی با سلطنت پهلوی ندارد. اگر روحالله خمینی بینوا چنین ادعائی کرده، به دلیل نادانی و حماقت و به ویژه به دلیل بلاهت نخبگانی بوده که مثل مگس به دور او جمع شده «وزوز» میکردند. پس لطفاً پیشنهاد پرچم نوین بدون نشان شیروخورشید را برای عمهجانتان نگاهدارید. در ضمن جناب ندیمی، هنرمند نخبة جمکران، نشان عنکبوت روی پرچم گورکنها را از روی علامت سیکها با کمی دستکاری «ابداع» کرده. اصولاً گورکن جماعت «مصرف کننده» است. زهره کاظمی هم که همان زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی باشد، تندیس «مادر» را از مجسمة مریم مقدس در یکی از کلیساهای فرانسه کپی زده.
اهالی مرزپرگهر! اگرتصاویر مراسم معارفة رئیس جدید قوة قضائیة جمکران را به دقت بنگرید متوجه خواهید شد که پاسدار علی لاریجانی و اکبربهرمانی به یک لژ فراماسونری واحد تعلق دارند. البته مرتبة علیکوچیکه از آخوند رفسنجانی پائینتر است، چرا که وی دست را به سینه زده، و هاشمی بر پیشانی. همچنین خواهید دید احمدی نژاد و اکبر هاشمی هم هیچ دلخوری از یکدیگر ندارند و جنگ زرگری آبمنگلها فقط برای سرکوب شما به راه افتاده بود و بس. و قرار شد از این پس قوة قضائیة جمکران «عدالت» را برای «مردم» تأمین کند! در واقع هر دو جناح در مورد کودتا به توافق رسیده بودند، فقط همانطور که کلوتیلد رایس در «تیارت» قاضی صلواتی «اعتراف» کرده بود، «ما اشتباه کردیم»، هم «شما» اشتباه کرده بودید هم «آنها». در نتیجه دکان اعترافگیری از خواهر کلوتیلد با آزادی ایشان تعطیل شد و ما امشب آسوده میخوابیم چرا که اینمدت، هم نگران نازک افشار بودیم هم نگران کلوتیلد رایس. اما برای شما هیچ نگرانی نداشتیم.
چرا؟ چون اطمینان داشتیم که عدالت اسلامی شامل حال شما خواهد شد و با «زندانیان ابوغریب» ابراز همدردی خواهید کرد. چرا که گاوچرانها همواره پیشرفتهترین فناوری شکنجه و سرکوب را در اختیار گورکنها قرار دادهاند. امیدواریم هیچیک از زندانیانی که تاکنون آزاد شده و آنها که در آینده آزاد خواهند شد، معتاد به موادمخدر نشده باشند. چون معتاد کردن زندانی، یکی از شیوههای «عدل علوی» و رأفت اسلامی است که سازمان سیا در مورد «زندانیان سیاسی» به کار میبرد. امروز که آبها از آسیاب افتاده و حکومت اسلامی و ارباباناش در کودتای خود شکست خوردهاند نگاهی به تبلیغات گروهها و افراد خودفروختهای بیاندازید که همصدا با کریستین امانپور، آبراهام یزدی، شیخ بهنود و به ویژه حزب توده و داسالله شما را به شرکت فعال در مسابقات مارگیری دعوت میکردند. به این ترتیب با مزدوران سازمان سیا در داخل و به ویژه در خارج از مرزها بهتر و بیشتر آشنا میشوید. ولی کار سرکوب شما هممیهنان گرامی هنوز به پایان نرسیده!
اکنون جیرهخواران حکومت و پادوهای استعمار تلاش میکنند در پوشش طرفداری از جنبش مدنی، شما را به بیراهة «قانون شکنی»، دریوزگی از بیگانه و رویاروئی فیزیکی با سگهای هار استعمار بکشانند. یکی به شما توصیه میکند قسط بانک را نپردازید، دیگری «حمایت بینالمللی» میطلبد و آنکه از همه ابلهتر است، شما را به تجمع و تظاهرات فرا میخواند. در واقع برای اینکه حاکمیت توحش بتواند شما را بیشتر و بهتر سرکوب کند، «قانونشکنی» الزامی است. پس مراقب چرندبافیهای خیرخواهان مزدور، مزور و خودفروخته باشیم.
خودفروشی، انواع مختلف دارد. خودفروشی میتواند به مفهوم «تنفروشی» باشد، که استفادة ابزاری است از پیکر، و به جسم انسان محدود میماند. روسپی، هرگز قدرت تخیل و ذهن و زبان خود، یعنی آنچه انسان را از حیوان متمایز میکند در اختیار خریدار نمیگذارد. روسپی انسانیات خود را نمیفروشد، و هرگز در مورد «هستی» خود دروغ نمیگوید. روسپی همچنانکه «هست» مینماید. حال آنکه دستاربند، نه تنها خودفروشی میکند، که هیچگاه آنچنان که هست نمینماید.
مباد آنکه از چرخ نیلوفری
فرومایگان را رسد سروری
[...]
فرومایگان را سپارند کار
هنرمندمردم بمانند خوار
گمانشان که چون مرد مرد هنر
درخت هنر نیز ناید ببر
وجه مشترک دستاربند و روسپی چیست؟ هر دو برای تأمین معاش نیازمند فروش «خود» به مردم کوچه و بازاراند. روحانی جماعت با «نفی مادیات» کالای «معنوی» میفروشد، و روسپی کالای مادی. هر چند هر دو در برابر «فروش» کالای خود از خریدار تقاضای مادی دارند. روشنتر بگوئیم روحانی برای تأمین معاش خود و کسب درآمد مادی، پوچفروشی میکند و مردم را به «مرگ» و معنویات الهی فرا میخواند، با این وجود تقاضای مادی از خریداراناش را فراموش نمیکند. بهتر است بگوئیم دستاربند «خدافروش» است و روسپی خودفروش. در هر حال، رونق بازار هر دو در گرو «تعداد» مشتری و متقاضی است. هر چه مردم بیشتر به دور آنان جمع شوند، درآمدشان بیشتر خواهد شد. از اینرو هر دو را «عروس خیابان» میخوانیم، چرا که هم روحانی و هم روسپی برای خودنمائی، بازارگرمی و «فروش» کالای خود به «خیابان» و «مردم» نیاز دارند. اولی مردم را به «لذت جسمانی» دعوت میکند، حال آنکه روسپی نعلینپوش، به نمایندگی از خداوند موهوم، «مردم» را به «نفی جسمیات» فرا میخواند.
امتیاز «روحانی» بر روسپی این است که روحانی میتواند ضمن دعوت مردم به پوچستان معنویت، هم تن فروش باشد و هم در خدمت بیگانه. هیچکس این خودفروشی سهگانه را نخواهد دید، چرا که روحانی «حجاب» دارد. لباس روحانیت به او جایگاهی اجتماعی و امن اعطاء میکند که بتواند خودفروشیاش را پنهان دارد. حال آنکه روسپی از چنین امتیازاتی برای جلب مشتری برخوردار نیست. شیفتگی کارخانة رجاله پروری بر دستاربندان دلیل دارد:
«شیل [وزیر مختار انگلستان] به پالمرستون مینویسد [...] میرزا آقاخان [نوری] مردی است بینهایت خودفروش [...] هرگاه میرزآقاخان از طرف دولت [ایران] دستگیر گردد، ضربة سختی به حیثیت و شهرت سفارت انگلیس در تهران وارد خواهد آمد [...] هرگاه امیر نظام [ امیرکبیر] معزول شود [میرزاآقاخان نوری] جایش را خواهد گرفت[...]»
منبع: «امیر کبیر و ایران»، ص 698.
فریدون آدمیت، در کتاب «امیرکبیر و ایران»، با اشاره به حمایت سفارت انگلستان از میرزا آقاخان، آنهم یکسال و نیم پیش از عزل امیرکبیر، مینویسد:
«این خود نکتهای است با معنی که شیل نه حدی در مراتب بیحیثیتی میرزا آقاخان میشناسد و نه حدی در پشتیبانی سفارت از وی علیه امیرنظام قائل میباشد. گوئی تناسب مستقیمی بین بیحیثیت بودن و حد پشتیبانی سفارت انگلیس وجود داشت، حقیقت این است که سفارتخانة انگلیس همیشه کارخانة رجاله پروری بوده است[...]»
همان منبع
بله ما هم موافقایم که سفارت انگلستان همیشه کارخانة رجالهپروری بوده، و امروز همة شرکایاش در سازمان ناتو، به ویژه گاوچرانها پیرو همین شیوة سفلهپروری شدهاند. پس به یاد داشته باشیم دستی که بیگانه برای «حمایت» ما دراز میکند، جز دست تاراج نخواهد بود. اگر برخورد منطقی با مسائل نداشته باشیم، به این توهم دچار میشویم که آمریکا و همپیماناناش در اروپا، خیرخواه ملت ایراناند. هرگز چنین نبوده و نخواهد بود. اینان در واقع برای تأمین منافع اقتصادی خود مدافع حقوق بشر در ایران شده، آشکارا از «قانون شکنی» دفاع میکنند. همچنانکه پیشتر گفتیم برای سرکوب ملتها و چپاول ثروتشان باید «شرایط ویژه» را بر آنان تحمیل کرد. «جنگ» و «آشوب» بهترین بهانه برای تحمیل چنین شرایطی است. از آمریکای لاتین نمیگوئیم. کافی است به شرایط مردم در عراق و افغانستان بنگریم تا ببینیم حقوق بشر و دمکراسی مطلوب گاوچرانها برای کشورهای منطقه باید از چه ویژگیهائی برخوردار باشد.
لازم است «امنیت» و «نظم» فراموش شود، تا سازمان ناتو بتواند به اهداف «دمکراتیک» خود دست یابد. هم در عراق و هم در افغانستان چنین شرایطی فراهم آمده. انفجار بمب در بازار، رستوران، مراکز تفریحی و ... به عراقیها و افغانها همان میگوید که حکومت اسلامی از ابتدای استقرار خود از زبان ارباب به ملت ایران گفته و میگوید: مشتی جنایتکار به نام خدا بر جان و مال شما حاکماند و هر گاه تضعیف شوند آنها را با مشتی جنایتکار تازهنفس جایگزین خواهیم کرد. اما اینبار برنامة جایگزینی شکست خورد. جاروجنجال پیرامون تجاوز و شکنجه در زندان، برای پنهان داشتن این واقعیت است که ایرانی، خارج از زندان نیز از تجاوز و شکنجه در امان نبوده و نیست. تجاوز به حقوق مردم ایران از سه دهة گذشته، روزمرة حکومت اسلامی است.
یکایک شود کار کشور تباه
بدی را ز نیکی ندانند راه
هنر شد چو بیقدر از آن دشمنی
پدید آمد آئین اهریمنی
پاسداران و افراد کمیته، دستشان برای هر نوع تجاوز و تعدی به حقوق مردم باز بوده. پس هوچیها در گروه موسوی و کروبی سخت در اشتباهاند اگر میپندارند با جنجال پیرامون تقلب در شبه انتخابات و تجاوز در زندانها میتوانند ماهیت حکومت اسلامی را پنهان دارند و دامنة «تقلب» را به «انتخابات» و گسترة «تجاوز» را به «جوان زندانی» در روزهای اخیر محدود کنند، چنین نیست. حکومت اسلامی از بدو استقرار با حمایت سازمان جنایتکار ناتو سرکوب همه جانبة مردم ایران را آغاز کرد. در کردستان، خوزستان، بلوچستان، آذربایجان، و ... اوباش پاسدار و دستاربندان جنایتکار دست به کشتار و تجاوز و چپاول زدهاند. این واقعیتها را نمیتوان با جنگ زرگری بین خامنهای و موسوی پنهان داشت. اتحادیة اروپا و آمریکا هم نمیتوانند با سرازیر کردن اشک تمساح خود را طرفدار مردم ایران جلوه دهند. اگر کسی یک جو عقل داشته باشد با مشاهدة میزان واردات کالا از چین، پاکستان، آمریکا و اروپا به دلائل واقعی شیون و زاری تفنگفروشها برای ملت ایران پی خواهد برد.
مرغی که آشیانه به گلشن گرفته است
او را دگر به بادیه مأوا نمیشود
جانا فراز دیدة «عشقی» است جای تو
هر جا مرو، ترا همه جا، جا نمیشود
یکی از خوانندگان گرامی این وبلاگ در پیام خود گفته بودند، اکثریت مردم از نخستین روزهای استقرار حکومت اسلامی هیچ نمیدانند، از سابقة موسوی و کروبی بیخبراند و به همین دلیل ایندو خود را در جایگاه رهبر قرار دادهاند، چون هیچکس نیست به مردم «خط» بدهد. به نظر ما «عدم آگاهی» از سوابق جنایتکارانی همچون موسوی و کروبی قابل «توجیه» نیست. آرشیو روزنامهها در دسترس است. به عنوان نمونه برای آشنائی با «اصلاحطلبان» بهتر است سری به آرشیو روزنامة «جمهوری اسلامی» بزنید که تحت «نظارت» موسوی یا بهتر بگوئیم با مدیریت تفالههای حزب زحمتکشان، همچون حسن آیت، نوچة مظفر بقائی اداره میشد. این روزها سایت مهوع «رجانیوز» میکوشد حسنآیت، نظریهپرداز حزب رستاخیز را «مخالف» میرحسین موسوی معرفی کند، چرا؟ چون میپندارد هیچکس از سوابق همکاری و همدستی و مزدوری اینان آگاه نیست.
سایت مهوع «رجانیوز» که همزمان با تحریف تاریخ، در همسوئی کامل با «بیبیسی» مهملات هابرماس را نیز به خورد مخاطب میدهد، ادعا کرده، روزی که حسن آیت ترور شد، میخواست اسنادی بر علیه موسوی به مجلس ارائه کند! در وبلاگ «چهار اجماع» اجماعهای چهارگانه را مفصلاً تشریح کردهایم، و میبینیم که «رجانیوز» چون در محور «اجماع بر سرکوب» جای گرفته، میکوشد به بهانة انتقاد از موسوی، برای کسانی تبلیغات به راه بیاندازد، که در کنار موسوی کارگزار سیاست جنگ در ایران بودند. کسانی که در شاخة افراطی «تجزیه از طریق جنگ» جا خوش کرده بودند. چون از طریق تجزیة ایران، لنگر انداختن ارتش ناتو در سواحل خزر به سرعت محقق میشد. اما طرح تجزیةکشورمان ناکام ماند. پس از شکست این طرح، «تداوم جنگ» در دستور کار پنتاگون قرار گرفت. علی خامنهای، میرحسین موسوی و محمدخاتمی و البته اکبربهرمانی برای اجرای این طرح پای به میدان گذاشتند. عزل بنیصدر، ترور حسن آیت، بمبگذاریدر مقر حزب جمهوری اسلامی و انفجارهای نخستوزیری همه و همه پیامد شکست سیاست تجزیة ایران بود.
روشنتر میگوئیم، یک طرح شکست خورده بود، و مجریان اصلی آن میبایست از صحنه خارج میشدند. امروز و در شرایط فعلی آمریکا دیگر نمیتواند عمله اکرة خود را در ایران به «شهید» تبدیل کند. در نتیجه میکوشد با پیروی از الگوی بازیافت زباله اینان را به آنچه هرگز نبودهاند تبدیل کند: مخالفان تقلب و شکنجه و تجاوز و ... و خصوصاً مدافعان مردم! نمایشات «اعترافگیری» از یکسو، و معرکهگیری «جنبش راه سبز»و «ابتذال ملی» از سوی دیگر در راستای بازیافت موسوی و کروبی به راه افتاده. ولی این برنامه نیز محکوم به شکست خواهد بود. موسوی و کروبی و شرکاء همچون دیگر آبمنگلها در صحنه باقی میمانند، و مرگ تدریجی سیاسی خود را شاهد خواهند بود. چرا که اکنون کل حاکمیت «قانونگریز» جمکران در برابر جنبش مدنی قرار گرفته.
زحمت برای خود کش که خود به خود
اسباب راحت تو مهیا نمیشود
کم گو که کاوه کیست، تو خود فکر خود نما
با نام مرده، مملکت احیا نمیشود
پس مسیر جنبش مدنی کاملاً مشخص است، پرهیز از هرگونه قانون شکنی، آشوب و تجمع. همچنین احتراز از خشونت و شعارهای خشن، و از همه مهمتر آگاهی از این نکتة مهم که مصرف کالاهای وارداتی، مسافرتهای زیارتی و سفرهای تفریحی به مناطق آزاد و امارات فقط «کمک» به حکومت سفاک جمکران است. به یاد داشته باشیم که چارچوب یک حرکت سیاسی مادی و اقتصادی است. امروز هر ایرانی باید از این مهم آگاه باشد که عامل اقتصادی «سیاست» را تعیین خواهد کرد، و پیوند سیاست با مادیات ناگسستنی است. شعار پوچ و ابلهانة «سیاست ما عین دیانت ماست» یک شعار استعماری است که میباید فراموش شود، چرا که فقط از زبان دستاربندان و اوباش و اطرافیانشان شنیده میشود. پای در مسیر زندگی و تعادل بگذاریم.
که با دشمن ار برنیاید به جنگ
خردمند یازد به تدبیر چنگ
تجمع در خیابان و شعار دادن برای ما هیچ دستاوردی نخواهد داشت. اگر راهپیمائیهای پائیز 1357 به سرنگونی سلطنت انجامید، به این دلیل بود که در اوج جنگ سرد، تصمیم برای «جایگزینی» استبداد فرسوده پیشتر در «نشست گوادالوپ» گرفته شده بود. راهپیمائیها و تظاهرات مردم فقط نقابی بود بر چهرة کودتای مخملین ژنرال هویزر. ولی «جنگ سرد» سالهاست که به پایان رسیده.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت