چهارشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۸


ابهام پرستی!
...
آیا
اینان
رویای زندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس می‌کنند؟
[...]

در تأئید مطالب «خواب مرداب» تکرار می‌کنیم که یکی از اهداف برگزاری مراسم «روز قدس» در غرب و در کشورهای مسلمان‌نشین، «حفظ وضع موجود» و ممانعت از مذاکرات صلح در منطقه است. چرا که استقرار صلح، مستقیماً منافع سازمان‌ ناتو را تهدید می‌کند. این سازمان دین‌پرور و اسلام‌نواز موجودیت خود را مدیون جنگ و کشتار است، به همین دلیل «ابهام‌پرستی» پیشه کرده، دین و تروریسم می‌پراکند، سپس از افراط‌گرائی دینی و خطر تروریسم ابراز «نگرانی» می‌کند. به یاد داریم که حلقة فاشیست‌پرور «فرانکفورت» برای گسترش ابهام و منطق‌ستیزی ادعا می‌کند، دین «عقلانی» است و تاریخ، نوعی «نگرانی» و تشویش! پس نگاهی داشتی باشیم به «عقلانیت» کذا در حکومت جمکران:

«امام دستوری می‌دهند که به دوگونه نقل شده[...] برخی نظر امام را اینگونه می‌دانند که ایشان به دلیل شرایط جنگی کشور [...] فرموده‌اند: فعلاً مسکوت بماند. برخی دیگر مدعی‌اند که امام فرمودند که متهمین را آزاد و پرونده را مختومه نمائید[...]»


هیچ خنده ندارد، جوک نیست! موضوع رسیدگی به پروندة انفجار در نخست‌وزیری است که بهزاد نبوی و محسن سازگارا از متهمین آن بودند. پرونده‌ای که با دخالت خوئینی‌ها و شرکاء ماست‌مالی شد!

امروز خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی جمکران با انتشار گزارشی پیرامون ماجرای بمب‌گزاری در نخست‌وزیری عمق روابط قبیله‌ای در این حکومت را به نمایش گذارد. انفجار بمب در نخست‌وزیری همچنانکه بارها در این وبلاگ گفته‌ایم کار عوامل حکومت اسلامی بود و هم اینان این عملیات را به گروه رجوی نسبت دادند. آنروزها روال این بود که همة‌ جنایات حکومتی به نام گروه رجوی به ثبت برسد تا این گروه به عنوان آلترناتیو حکومت جمکران نزد مخالفان هالو و شوت‌و‌پرت حکومت کذا «محبوب»‌ جلوه کند. حکومت دست‌نشانده همچنانکه پیشتر هم گفته‌ایم «خودبرانداز» است و در همین مسیر مقدس جایگاه مخالفان فرضی خود را در افکارعمومی «تثبیت» می‌کند. بهتر بگوئیم، به هدایت «باورها» در مسیر مطلوب سیاست اربابان خود می‌پردازد. البته اربابان حکومت اسلامی یک اشتباه بزرگ مرتکب شدند و آن اینکه پنداشتند ایجاد «اتحاد جماهیر اسلامی»، یا اتحاد جماهیر نوکری امکان‌پذیر است،‌ و این اتحادجماهیر جادوئی از یکسو کارساز روند نان و آبدار لولوسازی از اسرائیل خواهد بود، و از سوی دیگر ابزار مناسبی است برای اعمال فشار بر دهلی‌نو و مسکو. و خلاصه اینان می‌پنداشتند که همیشه چنین خواهد بود و آب هم از آب تکان نخواهد خورد. قبلاً‌ گفته بودیم، فاشیست‌ها پدیدة «فرسایش» بر اثر مرور زمان را نادیده می‌انگارند!

به همین دلیل سایت «بی‌بی‌سی» با التماس و لابه و شیون و زاری اهالی مرزپرگهر را به شرکت در راهپیمائی «روز قدس» دعوت می‌کند، البته از زبان موسوی و کروبی! همچنانکه در وبلاگ «خواب مرداب» گفتیم، جهت فوت کردن در آستین پارة اسرائیل و نهایتاً دمیدن در تنور یخ زدة حکومت آبمنگل‌ها، آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک سخت به تکاپو افتاده‌اند. البته رسانه‌های جمکران نیز با توسل به ابزار فرسودة تحریک افکار عمومی به ما از «حضور میلیونی مردم ایران» و یا «شرکت ارامنه و آشوری‌ها» خبر می‌دهند. همچنین فیلدمارشال محسن رضائی، قهرمان جنگ ممسنی که چند روز پیش از ترس حاج‌منصور از مسجد ارک «فراریدند»، هارت و پورت‌کنان فرموده‌اند، «شرکت در راهپیمائی روز قدس فقط برای دفاع از حقوق فلسطینیان نیست.» و دردسرتان ندهیم، در سراسر جهان، محافل فاشیسم برای حضور اهالی شوت‌ستان و پرت‌آباد در خیابان‌ها فعال شده‌اند.

یک گروه می‌گوید از لج احمدی‌نژاد هم که شده با لباس یا نمادهای ‌سبز به خیابان‌ها بیائید، و برای تشویق مردم به لجبازی، از قول گروهی دستاربند مدافع خامنه‌ای اعلامیه می‌نویسند، با لباس‌های رنگی در این مراسم شرکت نکنید! خلاصه بگوئیم هدف باز هم «حماسه آفرینی» و حفظ منافع حاکمیت اسرائیل و سازمان ناتو جهت «تداوم شرایط بحرانی» است. در این راستا سازمان ملل نیز با انتشار گزارشی پیرامون تهاجم نظامی اسرائیل به غزه سعی کرده در این سناریوی مقدس برای خود نقشی فراهم آورد!

گزارش سازمان ملل نمی‌گوید هدف ارتش اسرائیل از این تهاجم وحشیانه تثبیت جایگاه تشکیلات مزدور حماس و کشتار غیرنظامیان غزه بود! بله، این نکتة پیش پا افتاده در گزارش سازمان ملل از قلم افتاده، چرا که کارفرمایان شیخ صادق صبا باز هم نیازمند «حضور مردم» در خیابان‌های ایران شده‌اند. در نتیجه بازار ساخت‌وپرداخت «شعار پوچ» برای ایجاد «اجماع» گرم و داغ است. چه کسی مخالف کشتار فلسطینیان است؟ همه! چه کسی با اسرائیل، که فلسطینی‌ها را به قتل می‌رساند مخالف است؟ همه! چه کسی با اشغال فلسطین مخالف است؟ همه! پس خواهشمندیم برای ابراز مخالفت خود با اسرائیل روز قدس را در خیابان بگذرانید.

برای فروپاشاندن این اجماع ابلهانه کافی است بپرسیم، ‌ کدام دولت از اسرائیل برای کشتار فلسطینی‌ها و اشغال زمین‌های‌شان حمایت می‌کند؟ پاسخ به این پرسش روشن است همان دولت‌هائی که سنگ حقوق فلسطینیان را امروز به سینه می‌زنند: اعضای ناتو و نوکران‌اش، یعنی اتحاد جماهیراسلامی، به ویژه حکومت اسلامی جمکران. حکومتی که در آن «ولی فقیه» به همة امور فضولی می‌کند و اوپوزیسیون مفلوک‌ا‌ش هم با «خلخال زن یهودی» و «گفتارپیامبر» و حدیث و روایت و نهج‌البلاغه یا اسلامی که از پدرومادرش «یاد» گرفته بر طبل اسلام می‌کوبد. پس اسلام‌فروشان را در جمکران و بلاد غرب رها کرده می‌رویم به سراغ انفجار در نخست وزیری و عملکرد قوة قضائیه در دوران امام «روشن‌ضمیر» موسوی که گزارش آن با کد: 684729 در حنازرچوبه مورخ 25 شهریورماه 1388 انتشار یافته.

بر اساس گزارش مذکور، پس از انفجار نخست وزیری در تاریخ 8 شهریور 1360 ـ این انفجار گویا توسط گروهی تحت نظارت بهزادنبوی صورت گرفته ـ پروندة این موضوع خارج از روند قانونی و قضائی مورد بررسی قرار می‌گیرد. در مرحلة نخست بازرس ویژه دستور انحلال گروه مذکور و بازداشت برخی از اعضای آنرا صادر می‌کند. اما موسوی‌خوئینی‌ها مانع بازجوئی از بهزاد نبوی و حجاریان می‌شود. یادآور شویم موسوی‌خوئینی‌ها همان کسی است که به دستور اربابان، اشغال سفارت آمریکا را سازماندهی کرده بود. خوئینی‌ها صاحب امتیاز روزنامة «سلام» و از نزدیکان محمد ملکی است.

به گزارش ایرنا، ‌ خوئینی‌ها، دادستان‌کل و دادستان انقلاب وقت دستور می‌دهد متهمین در کنار هم باشند. یادآور شویم زمانیکه مورد اتهام چند تن یکی باشد، پیش از پایان تحقیقات قانونی متهمین نمی‌باید با یکدیگر ارتباط داشته باشند چون ممکن است با هم «تبانی» کنند. در هر حال دستور خوئینی‌ها منجر به استعفای مسئولین پرونده می‌شود، خوئینی‌ها نیز آن‌ها را تهدید می‌کند. سپس «رازینی» به نقل از آخوند منتظری که گویا هنوز «نایب» خمینی بوده اعلام می‌کند، «اگر چیزی نیست، آزاد کنید!» و خلاصه به همین سادگی رسیدگی به پروندة خرابکاران متوقف می‌شود. در این گیرودار 62 نمایندة مجلس به قوة قضائیه که ریاست آنرا «موسوی اردبیلی» بر عهده داشت تذکر داده خواهان پیگیری پروندة فوق می‌شوند و گروهی هم با ارسال تومار به محضر امام روشن‌ضمیر از متهمین پروندة انفجار نخست‌وزیری دفاع می‌کنند. در بین مدافعان نام محمد خاتمی، حاج فرج دباغ، ‌ محمد هاشمی، آخوند محتشمی، الویری و شخص بهزاد نبوی هم به چشم می‌خورد.

باری در این نظم و ترتیب طویله‌سالاری، ‌«امام» موسوی اردبیلی و موسوی خوئینی‌ها را احضار می‌فرمایند. و پس از اینکه موسوی‌خوئینی‌ها می‌گوید «به پرونده رسیدگی شده و هیچ مسئلة خاصی وجود ندارد» ایشان دستوری می‌صدورند که به دلیل علم و دانش ژرف‌شان هنوز کسی نتوانسته آنرا «تفسیر» کند. برخی گفته‌اند نظر ایشان «مسکوت ماندن» پرونده بوده، و برخی دیگر هم مختومه شدن پرونده را مطرح کردند. البته فراموش نکنیم زمانیکه خمینی هنوز زنده بود هیچکس به خود زحمت نداد به این موجود روانپریش بگوید که منظور خودش را صریحاً اعلام کند. البته همة این بساط داستان است. واقعیت این است که این جانور وحشی صورتکی بیش نبود که به دلیل توحش و حماقت بی‌حدومرز مناسب «رهبری» حکومت اسلامی تشخیص داده شده بود. در هر حال موسوی خوئینی‌ها ضمن مصاحبه از قول امام «مختومه شدن» پرونده را اعلام می‌کند، و امام هم خفقان اختیار می‌کنند.

ایرنا می‌نویسد، با اینکه سخنان خمینی در جلسة کذا با موسوی اردبیلی و خوئینی‌ها بسیار مهم بود ولی این سخنان در «صحیفة نور» درج نشد، چون کسانی که صحیفة نور را تنظیم کردند به گفتة ایرنا، «نزدیکان خوئینی‌ها» بودند که از قول خمینی همان موضوع مختومه شدن پرونده را مطرح کردند. تا اینکه در خردادماه سال گذشته، «عصرنو»، رسانة سازمان بهزادنبوی با انتشار مطلبی اعضای سازمان «مجاهدین انقلاب اسلامی» را از اتهامات مبری می‌داند. عصرنو می‌نویسد، خمینی با اشاره به تومار مدافعین متهمان گفته، بعضی‌ها قصد کنار زدن افراد مومن به انقلاب را دارند. رسانة کذا می‌افزاید خمینی پرونده را مختومه اعلام کرد و گفت شخصاً در مورد این افراد تحقیق می‌کند:

«[خمینی گفت عده‌ای شهادت داده‌اند که] ما اين افراد را می ‌شناسيم و تأييد می‌کنيم و مسئله اين نيست که چند نفر را بگيرند و محکوم کنند، بلکه قضيه اين است که افراد مؤمن به انقلاب و جمهوری اسلامی را کنار بزنند و افرادی که مخالفند کم کم روی کار بيايند... [عصرنو در ادامه مي‌نويسد] پس از توضيحاتي که اعضاي حاضر در جلسه دادند، حضرت امام دو دستور مي‌دهند. يکي اينکه اين پرونده بايد خاتمه داده شود[...] ديگر اينکه اين افراد را من خودم بايد درباره‌شان تحقيق کنم[...]»

ایرنا در ادامة این ماجرای تاسف‌بار که عمق هرج‌ومرج در حکومت اسلامی را نشان می‌دهد متن نامه‌ای را منتشر کرده که در آن خمینی می‌گوید، هر چه از قول من نقل می‌شود باید با دستخط من منطبق باشد! سپس فرزند خمینی از پدر دانشمندش می‌پرسد اگر مطلبی نقل شد که شما آنرا ننوشته بودید تکلیف جهان اسلام چه می‌شود؟ خمینی هم پاسخ می‌دهد تشخیص آن با شماست:

«از آنجا که شما را [...] در مسائل سياسى و اجتماعى صاحب‌نظر مى‏دانم [...]شما را براى تنظيم و تدوين کلية مسائل مربوط به خود [...] انتخاب مى‏نمايم.»


بله اینچنین است «نظم امور» در قلعة حیوانات. باری، قائم مقام «موسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی» فردی است به نام «انصاری» که گویا از طرفداران طاعون سبز از کار درآمده و به «تحریف» سخنان فرضی امام در مقالة «عصرنو» هیچ اعتراضی نمی‌کند، حنا زرچوبه هم از این امر گلایه دارد. تا اینجا پیگیری انفجار در نخست وزیری در صدر اسلام و در صحرای عربستان می‌گذرد، به عبارت دیگر هیچ قانونی بر این روند حاکم نیست. کسی که مسئول رسیدگی به اتهام است از متهم طرفداری می‌کند و مانع از رسیدگی به پرونده می‌شود. و اما بخش جالب‌تر ارسال تومار به طرفداری از متهمین است که به امضای یکی از متهمین اصلی، یعنی بهزاد نبوی هم رسیده! علاوه بر بهزاد نبوی، محمد هاشمی، برادر سرداراکبر و دری نجف‌آبادی هم تومار کذا را امضا کرده بر تعهد و ایمان «بمب‌گزاران» از جمله «محسن سازگارا» شهادت داده‌اند. به عبارت دیگر مشتی مزدور و جنایتکار برای حمایت از هم‌پالکی‌های‌شان تومار امضا کرده و خمینی «روشن‌ضمیر» هم به صورتی که در بالا آمد «امور» را فیصله داده.

متن کامل این گزارش در سایت ایرنا موجود است و ما فقط برای ارائة مصداق بی‌قانونی و هرج و مرج دو مورد را نقل می‌کنیم. «شهادت» ابلهانة بهزاد نبوی، متهمی که ادعا کرده اتهام وارده از سوی «بی‌بی‌سی» و عمال داخلی‌اش مطرح شده، و شهادت ابلهانه‌تر برادر اکبر بهرمانی در مورد محسن سازگارا. گویا محمد هاشمی از سال 1355 به افتخار آشنائی با سازگارا نائل آمده:

«[جوانی پرجوش و خروش، متعهد و متدین و علاقمند به انقلاب] از هر نوع وابستگی ایشان را مبرا می‌دانم، اتهام مذکور برای ایشان بسیار ناروا و ناجوانمردانه است [...]»

این است اسناد و شواهد «مستدل» که ثابت می‌کند محسن سازگارا در انفجار نخست‌وزیری هیچ دخالتی نداشته: آشنائی برادر اکبر بهرمانی با وی! در حکومتی که بر اساس توهمات و «باورها» همچون نهج‌البلاغه و حدیث و روایت قانون‌اساسی تدوین می‌شود، اجرای قوانین و مقررات هم می‌باید بر اساس باورها و توهمات صورت گیرد. به یاد داشته باشیم که پدر و مادر آذر نفیسی به او «یاد» داده بودند که با «دوستان» و «دشمنان» طبق یک مصراع از شعر حافظ رفتار کند، و این بود «اسلام خوب» در «باور» نفیسی! بگذریم و بازگردیم به ارسال تومار برای حاج روح‌الله، توسط مزدوران استعمار.

دلیل ارسال طومار به حضور خمینی ظاهراً این بوده که موضوع «خودی‌ها» و «خواص» به رسانه‌ها کشیده شده و می‌دانیم که در «امپراتوری باورها» کسانی که «دوست» به شمار می‌روند هرگز مرتکب جرم نخواهند شد، چرا که چنین امری «باورکردنی» نیست، حتی اگر واقعیت داشته باشد. این است فواید «باورسالاری» و حکومت دینی که در آن خواص و خودی‌ها همواره مصونیت قضائی پیدا می‌کنند و از جرم و خطا مبری خواهند بود. چرا که اگر افتضاحات «خواص» فاش شود مورد استفادة «دشمن» یعنی رادیوهای بیگانه قرار خواهد گرفت. به یاد داشته باشیم که گورکن‌ها برای رد گم کردن، اربابان خود را «دشمن» می‌خوانند:

«تا به امروز بنا به حرمت [...] قوه قضائیه کلامی ابراز نکردیم، ولی هنگامی‌که مسئله از حد خواص ناگهان به صفحة اول روزنامة داخل کشور کشیده می‌شود و به دنبال آن دستاویز و خوراک برای رادیوهای بیگانه فراهم می‌آید ناچار از بازگو کردن این درد شدیم[...]»


امروز شیخ صادق لاریجانی، رئیس قوة ‌قضائیه اعلام کرده با «متخلفین» و «قانون‌شکنان» برخورد خواهد شد. ما هم منتظریم ببینیم چگونه با متخلفین برخورد خواهد شد. به عنوان نمونه چرا هیچ برخوردی با افراد خانوادة هاشمی نمی‌شود؟ چرا افرادی که شایعه‌پراکنی می‌کنند مورد بازخواست قرار نمی‌گیرند؟ این نامه‌های «ٰسرگشاده» و سراپا مهمل که فرضاً از سوی اعضای خانوادة متهمین منتشر می‌شود، مجاز است؟ شایعه‌پراکنی در حکومت اسلامی «مجاز» است؟ اگر نیست چرا هیچ برخوردی با مهدی کروبی صورت نمی‌گیرد؟ چرا حسینعلی‌منتظری به خود اجازه می‌دهد با توسل به عبارت «مردم می‌گویند» برضد دولت «قانونی» بیانیه صادر ‌کند؟ چرا دیگران از «آزادی بیان» امثال منتظری برخوردار نیستند؟ منتظری فراتر از قانون قرارگرفته چون از حمایت کارخانة رجاله پروری برخوردار است؟ یا اینکه همه دست روی دست گذاشته و منتظراند ببینند نتیجة سفر «مهدی هاشمی» به لبنان چه خواهد شد، یا اینکه بعضی‌ها می‌پندارند روز قدس «معجزه» می‌شود؟

فقط در حدیث و روایت است که معجزه می‌شود. در عالم واقعیت معجزه‌ای در کار نیست و عرصة سیاست «واقعیت» دارد. امروز نمی‌توان به شیوة خمینی با نفس‌کش‌طلبی و لات‌بازی و «افتخاریدن» به زندان و محکومیت کسب وجهه کرد. آن‌ها که همچون دارودستة محمد خاتمی،‌ عملة تحکیم وحدت و نانخورهای اکبربهرمانی در داخل و خارج مرزها می‌پندارند با لجن پراکنی و هتاکی به احمدی‌نژاد و خامنه‌ای و مهمل‌بافی پیرامون شخصیت‌های افسانه‌ای اسلام می‌توانند خود را مدافع دمکراسی جلوه دهند سرنا را از سر گشادش می‌زنند. به این عزیزان بلاهت‌پیشه گوشزد می‌کنیم که سخت کور خوانده‌اند. توسل به شیوة لات و اوباش دیگر کارساز شما و اربابان‌تان نخواهد شد. اگر برنامة سیاسی مشخصی دارید، ارائه فرمائید، اگر نه بهتر است دکان مداحی «علی» و «محمد» و «پیامبر» را تعطیل کنید،‌ چون حاج‌منصور ارضی هنوز نمرده.

در دوردست باغ برهنه چکاوکی
بر شاخه می‌سراید
این چند برگ پیروقتی گسست از شاخ
آندم جوانه‌های جوان
باز می‌شود
بیداری بهار
آغاز می‌شود
(شفیعی کدکنی)

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت