دوشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۸


بمب موهن!
...
در تأئید مطالب «کفش موهن» تکرار می‌کنیم، ‌ ما خواهان تغییر قانون اساسی ایران برای استقرار یک حاکمیت دمکراتیک هستیم و از این نظر مطالبات ما در تضاد کامل با شعارهای مردم‌فریب طاعون‌سبز قرار می‌گیرد. مطالبات طاعون ‌سبز «غیر دمکراتیک»، «عوام‌فریبانه» و «انسان‌ستیز» است. این گروه در داخل، با شعار پوچ «مخالفت با تقلب» و قانون‌شکنی و ایجاد بحران، و در خارج با شعار پوچ «آزادی برای ایران» به تحریف و تخریب مطالبات دمکراتیک جنبش‌ مدنی پرداخته، تا مخالفت با کل حکومت اسلامی را به مخالفت با شخص احمدی‌نژاد و خامنه‌ای تقلیل دهد. این معجزات نتیجة مستقیم هم‌سوئی، هم‌صدائی و «هم‌دستی» است که برتری‌طلبان آنگلوساکسون با نوکران‌شان در جهان اسلام و با ایرانی‌نمایان ساکن فرنگ به راه انداخته‌اند.

از قدیم گفته‌اند «بیا تا دو تا بشیم، یه دس صدا نداره»! پس از گذشت بیش از سه ماه از افتضاحات حکومت اسلامی، رسانه‌های استعمار، «دست در دست» لوطی و عنتر و مطرب‌های سیرک پنتاگون نهایت امر موفق شده‌اند با جنجال و هیاهو و اهدای جوایز، شعار پوچ و گوساله‌فریب «آزادی برای ایران» را بجای مطالبات مشخص، انسان‌محور و دمکراتیک ما ملت بنشانند، و ضمن تحمیل «رنگ سبز»، مخالفت ما با کل حکومت اسلامی را به مخالفت با خامنه‌ای و احمدی نژاد تقلیل دهند. حداقل «بعضی‌ها» از جمله پادوهای روتاری‌کلاب یعنی گروه‌های 1 و 4 از میان پنج گروه پروپاگاندیست‌های استعمار که در وبلاگ «کفش موهن» به آن‌ها اشاره کردیم، چنین می‌پندارند.

به همین دلیل سازمان ناتو هم برای رساندن «صدای» خود به گوش جهانیان دست مقدس خود را در دست سردار رادان گذاشته و «دشمن» کشف می‌کند. بله، دست‌دردست سردار رادان در مسیر مقدس «دشمن‌یابی»، ‌ سازمان ناتو نیز «ابتکار» به خرج می‌دهد و دشمنان جدید می‌آفریند. با این تفاوت که برای سردار رادان «دشمن» در قالب تنبان و کفش «موهن» همواره از «خارج» وارد می‌شود، حال آنکه سازمان ناتو دشمن را با دست‌های مقدس خویش در رسانه‌های خود می‌آفریند. در گیرودار جانفشانی‌های سردار رادان برای دستگیری «کفش موهن»، سازمان ناتو اعلام داشت «بمب موهن» هم به بازار آمده! بمب موهن نوع ویژه‌ای است از بمب که به صورت «شیاف» مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بله! نوابغ پنتاگون هم مانند آیات عظام به پائین تنة مسلمین متوسل شده‌اند. از این پس تروریست‌ها بمب را به خود نمی‌بندند. به گزارش فیگارو، مورخ 5 اکتبر 2009، دانشمندان و نوابغ جهان اسلام نوعی بمب اختراع کرده‌اند که داوطلب عملیات انتحاری می‌باید آن را به صورت «شیاف» مورد استفاده قرار ‌دهد. نیازی به توضیح نیست که خبر «شیاف انفجاری» در عرصة امنیتی و مبارزه با تروریسم مثل بمب منفجر شد. نخستین پیامد پیشرفت‌های «علمی» مسلمین تقاضای «افزایش بودجه» توسط پنتاگون و سازمان سیا در ایالات متحد خواهد بود! می‌بینیم که بدون جنگ هم می‌توان بودجة نظامی را افزایش داد! بستگی دارد بمب را برای کجای «مبارزان ضداستکبار» بسازند! خلاصه به استنباط ما جنجال رسانه‌ای برای تحقق این امر خیر یعنی افزایش بودجة پنتاگون کفایت خواهد کرد. همچنانکه پس از گذشت بیش از سه ماه از مسابقات مارگیری جمکران، بوق‌های استعماری موفق شده‌اند شعار پوچ و عوامفریب «آزادی» را بجای مطالبات دمکراتیک ملت ایران بنشانند.

یادآور شویم، «دمکراسی» با «آزادی» در ترادف قرار نمی‌گیرد. دمکراسی، از جنبة حقوقی تعریف می‌شود و چارچوبی‌ مشخصی دارد، حال آنکه آزادی در مفهوم مطلق خود یک شعار پوشالی، عوامفریبانه و «مبهم» بیش نیست. شعاری که هوچی‌های طاعون‌سبز و شارلاتان‌های سیاسی به ویژه در خارج از مرزها در بوق گذاشته‌اند. به همین دلیل است که محافل فاشیسم بین‌الملل از جمله واتیکان، محفل یوشکا‌فیشر،‌ ناتوی‌فرهنگی و به ویژه محفل برتری‌طلبان نژادپرست در ینگه‌دنیا از آن حمایت می‌کنند. طاعون سبز، چه در داخل و چه در خارج از مرزها، شعار پوچ «آزادی» سر داده. در ثانی، دمکراسی «رنگ» ندارد،‌ همچنانکه «جمهور» نمی‌تواند «دین» مشخصی داشته باشد! «رنگ سبز» برخلاف آنچه ادعا می‌شود، چه در غرب و چه در کشورهای منطقه مستقیماً به فاشیسم ارجاع می‌دهد. در غرب به فاشیسم بومی «سبزها»،‌ یا همان طرفداران حفظ محیط زیست و در منطقه، به فاشیسم اسلامی.

پیش از ادامة مطلب در مورد نقل قول «حنازرچوبه» از رسانه‌های اسرائیل در باب طرفداری روسیه از حکومت اسلامی یادآور شویم، ‌ رسانه‌های حکومت اسلامی و مخالف‌نمایان‌شان بدون استثناء در چارچوب پروپاگاند استعماری غرب «فعالیت» می‌کنند. همانطورکه گفتیم ذخائر ارزی ما در بانک‌های غرب نگهداری می‌شود. بورسیه‌های حکومت جمکران نیز در غرب تلنبار شده‌اند و افسار مخالف‌نمایان این حکومت هم به دست غربی‌ها، به ویژه به دست همان 4 کشور شرکت کننده در نشست گوادالوپ افتاده. روشن‌تر بگوئیم، حکومت قدرقدرت ایران، مانند دولت‌های عربستان، ترکیه، پاکستان، اسرائیل و ... «مستخدم» آمریکاست و می‌کوشد تا آنجا که می‌تواند به جیب ارباب پول سرازیر کند. یکی از راه‌های ابراز ارادت به ارباب گرم نگاهداشتن دکان شیوخ صحرای عربستان از طریق تشویق زیارت و تبلیغ بندگی و حقارت و ذلت است. در این راستا حکومت منفور جمکران بجای تشویق گردشگری در داخل مرزها جهت آشنائی مردم با میراث فرهنگی، کارمندان و دانش‌آموزان را به سفر حج می‌فرستد! پشت دخل دکان حج در داخل کشور «آیات عظام» ارواح شکم‌شان «ضداستبداد» نشسته و اسکناس دسته می‌کنند. در عربستان هم که مشخص است منافع مادی این «سفرهای معنوی» به جیب چه کسانی سرازیر می‌شود.

به گزارش حنازرچوبه، مورخ 13 مهرماه 1388، صفرپور، رئیس سازمان دانش‌آموزی شهر تهران مژده داده که از این پس 20 هزار دانش آموز به «سفر معنوی» ارسال خواهند شد. پیشتر تعداد این دانش آموزان 11 هزار واندی بود. گله‌های ارسالی به عربستان را در ادبیات تولید برده و بنده «پیشتازان» و «فرزانگان» خوانند:

«هر ساله در ماه‌های اسفند و فروردین دختران دانش‌آموز و [در ماه‌های] تیر و مردادماه دانش آموزان پسر به سفر عمره مفرده اعزام می‌شوند [...] تشکل‌های پیشتازان و فرزانگان [...] در مناطق 19 گانة آموزش و پرورش [...] آغاز به کار خود را در سراسر کشور جشن می‌گیرند[...]»


این خبر تأسف‌آور که با کد: 716177 در سایت حنازرچوبه منعکس شده مسائل بسیاری را بازگو می‌کند که فهرست‌وار به آن‌ها اشاره می‌کنیم. از آنجمله است مسیر سیاست دولت احمدی‌نژاد در راه قطع ارتباط ایران با کشورهای منطقة نوروز. در چارچوب چنین سیاستی است که البته «از قضای روزگار» هیچیک از هواپیماهای عازم عربستان دچار حادثه نمی‌شود! در هیچیک از این هواپیماها، تحت نظارت مسئولین امنیتی فرودگاه مهرآباد عملیات خرابکارانه صورت نمی‌گیرد، یا در کابین خلبان بمب نمی‌گذارند. این پرسش‌هائی است که هرگز در رسانه‌های حکومت جمکران مطرح نمی‌شود. و آن‌ها که سنگ ایران و آرامگاه کوروش و نوروز به سینه می‌زنند هرگز نخواهند گفت که غنای فرهنگ ایران و اقوام ایرانی در ارتباط با کشورهای منطقة نوروز امکانپذیر می‌‌شود نه با ناله و زاری برای آرامگاه فرضی کوروش. هیچیک از فدائیان ایران زمین به ما نخواهد گفت که گسترش ارتباط ایران با کشورهای حاشیة خلیج فارس، خارج از پرکردن جیب گاوچران‌ها، برای ملت ایران فاجعه‌آفرین است و «سکون فرهنگی» ایجاد می‌کند.

در واقع گسترش روابط با شیخ نشین‌ها برای ملت ایران ارمغانی جز گسترش توحش و فقرفرهنگی به ویژه «یهودستیزی» نخواهد داشت. به عنوان نمونه بهتر است نگاهی داشته باشیم به «خبر» شیرین «دیلی‌تلگراف» در مورد احمدی نژاد که به مذاق رسانه‌چی‌های فقرفرهنگی بسیار خوش آمده، تا جائیکه سایت «صدای آمریکا»، مورخ 5 اکتبر 2009 نیز آنرا منعکس کرده. صدای آمریکا به نقل از دیلی‌تلگراف، مورخ 3 اکتبر 2009 می‌نویسد، نام خانوادگی واقعی احمدی‌نژاد، «سبورجیان» است که در زبان عبری «بافنده» معنی می‌دهد! این اکتشاف علمی توسط یکی از توله‌آخوندهای معروف جمکران به نام مهدی خزعلی صورت گرفته و گزارش دیلی‌تلگراف بر اساس مطالب موثق وبلاگ این توله‌آخوند قلمی شده.

دیلی‌تلگراف پس از سرهم کردن توهمات و احتمالات و شایعات به این نتیجة گوساله‌پسند رسیده که اظهارات ضداسرائیلی احمدی نژاد پوششی است برای پنهان داشتن گذشتة او. البته این نظر بعضی «تحلیلگران» دیلی کذا است! به عبارت دیگر سیاست آمریکا اصلاً چنین اقتضا نمی‌کرده، و احمدی نژاد فقط به دلیل شرمندگی از گذشتة خود قصد پاک کردن اسرائیل از نقشة جهان را داشته! حال باید از قلم به‌مزدهای دیلی‌تلگراف و «بعضی تحلیلگران» مفلوک بپرسیم، خمینی دجال هم که اسرائیل را «غدة سرطانی» می‌خواند، و خواهان نابودی اسرائیل بود، قصد پنهان داشتن گذشتة خود را در حوزه‌های دست‌ساز دربار پهلوی داشت، یا سیاست اربابان خود را مطرح می‌کرد؟ همچنین باید بپرسیم، یهودی بودن در ایران جرم است که احمدی‌نژاد برای پنهان داشتن یهودی‌ات «فرضی» خانوادة خود به جار و جنجال متوسل شود؟

اما پیش از ادامة این مطلب باید توجه بوق‌های استعمار را به چند نکته جلب کنیم. نخست اینکه در ایران نام‌های فراوانی بین مسلمانان و یهودیان مشترک است از جمله نام‌های حکیمی، حکیم‌زاده، حکیم نژاد، یعقوبی، یعقوبیان، عزیزی، رحمانی، بنائی و ... دیگر اینکه در ایران، برخلاف آنچه از قرن شانزدهم نزد خاج‌پرستان در غرب رایج شده، یهودی یا مسلمانی را که مسیحی شده ـ مرد یا زن ـ به تحقیر «کنورسو یا کنورسا» نمی‌خوانند! به عبارت دیگر آنچه توحش کلیسا در غرب رایج کرده، در ایران، علیرغم توحش اسلام به هیچ عنوان رایج نیست! پس همه را به کیش خود نپندارید! بگذریم و بازگردیم به گزارش صدای آمریکا. پس از نتیجه‌گیری ابلهانة «دیلی‌تلگراف» نوبت به صدای آمریکا می‌رسد که بگوید، زمانیکه محمود احمدی نژاد 4 سال داشت، خانوادة وی به دلیل فشارهای اقتصادی و به دلائل مذهبی مسلمان شده‌اند!

به فرض که چنین باشد، احمدی نژاد به دلیل یهودی بودن فرضی و مسلمان شدن خانواده‌اش جرمی مرتکب شده؟ نکند توله‌آخوندهای جمکران می‌پندارند که علیرغم مسلمان شدن فرضی خانوادة‌ احمدی‌نژاد، شخص احمدی نژاد هم «نجس» است و پس از دست دادن با او ـ همانطور که در جبهه‌های جنگ 8 ساله در مورد اقلیت‌های مذهبی رایج بود ـ باید دست‌شان را آب بکشند؟ بله، می‌دانیم که این بخش پرافتخار از اسلام راستین، «ضداستبداد» و «عدالت‌پرور» و گوساله‌فریب برای بسیاری از اهالی مرزپرگهر و به ویژه برای قلم به مزدهای «دیلی‌تلگراف» و «میلی‌تلگراف» و «کشکی نیوز» ناشناخته است! ولی آخوندهای جمکران وقتی لاشه‌شان را به جبهه‌های «نبرد حق علیه باطل» می‌بردند، با همة رزمندگان «نمونه» دیده بوسی می‌فرمودند، و اگر در بین اینان غیرمسلمانی وجود داشت همانجا در محل دست و صورت پلیدشان را هم آب می‌کشیدند! این است نتیجة گسترش «اسلام انسان‌ساز» در ایران. و اما ابله پروری اسلام به این مختصر محدود نمی‌ماند!

سایت «پیک‌ ایران»، مورخ 13 مهرماه 1388 به نقل از «ایلنا» مطلبی منتشر کرده که ابعاد حیرت‌آور حماقت و قانون‌شکنی را در ذهن نخبگان و فرهیختگان جمکران به نمایش می‌گذارد. محمدعلی‌انصاری، مدیر مؤسسة نشر آثار خمینی در نامه‌ای خطاب به جواد لاریجانی چنین فرموده که اگر درمورد «هولوکوست» می‌توان تحقیق کرد، چرا در مورد انتخابات اخیر نمی‌توان چنین کاری کرد! البته از بلاهت انصاری تعجب نمی‌کنیم چرا که سی ‌سال است قانون‌شکنی به روزمرة حکومت تبدیل شده و یکی از ویژگی‌های فاشیسم این است که «مردم» همواره از «حاکمان» سرمشق می‌گیرند. طی سه دهة اخیر سران حکومت جمکران چه کرده‌اند جز عربده‌جوئی، قانون شکنی، هتاکی و مهمل‌پراکنی تحت عنوان «عقلانیت»؟ هیچ! پس کاملاً طبیعی است که امثال انصاری هم ضمن مزخرف‌گوئی و چرندبافی مدعی «عقل» و «منطق» شوند:

«اگرهولوکاست قابل تحقیق است، چرا انتخابات اخیر نباشد؟»

بله، خلاصة کلام انصاری به لاریجانی می‌گوید، اگر احمدی‌نژاد با تحقیق در مورد رخدادهای تاریخی همچون هولوکوست موافق است و آنرا حق دمکراتیک و آزادی بیان می‌نامد، چرا اجازة تحقیق در بارة انتخابات داده نمی‌شود؟ به عبارت دیگر حاج ممد انصاری هنوز نفهمیده که «تحقیق» در مورد هولوکوست ارتباطی به تحقیق در مورد یک «انتخابات»، آنهم در جمکران ندارد! نخست اینکه این حکومت اصلاً «انتخابات» ندارد و این بساط همه صحنه‌سازی است! ‌ در ثانی، تحقیق در مورد تصفیه‌های نژادی هیتلر از محدودیت زمانی برخوردار نمی‌شود. به زبان روشن‌تر، نتایج این تحقیقات برای تغییر سیاست یا تعیین ریاست جمهور در یک کشور صورت نمی‌گیرد. در حکومت جمکران، طبق قوانین و مقررات «اسلامی»، شورای نگهبان در مدت زمان محدود به شکایات رسیدگی می‌کند و تصمیم نهائی برای تأئید نتیجة انتخابات با این شورا است. اگر این روند مورد تأئید شما نیست، می‌باید از طریق قانونی خواهان اصلاح قوانین و مقررات انتخابات شوید، نه اینکه مرتب زیر سبیل‌تان غر بزنید! با این نامه نگاری‌های مضحک روند قانونی را نمی‌توان تغییر داد.

به فرض که در انتخابات کذا تقلب هم شده باشد، اسناد و شواهد تقلب می‌باید در اختیار شورای نگهبان قرار گیرد و به تأئید این شورا برسد. اگر اسناد کذا مورد تائید شورا قرار نگرفت آن‌ها را می‌ریزند در سطل خاکروبه! این «قانونی» است که خود شما و همفکران‌تان بر ملت ایران تحمیل کرده‌اید، حال وقتی که این بساط به خودتان تحمیل می‌شود فریاد‌تان به آسمان می‌رود؟ مگر تجمع «مردم» در اعتراض به انتخابات کذا می‌تواند «وقوع تقلب» را به اثبات برساند؟! نه! ولی امثال محمد انصاری به دلیل ابله‌پروری فاشیسم با این مسائل بیگانه‌اند.

اینان می‌پندارند اگر «مردم» در خیابان به مسائلی اعتراض کنند، این اعتراض از نظر حقوقی نیز اعتبار مسائل مذکور را به زیر سئوال می‌برد، و اگر مردم موضوعی را تأئید کنند این موضوع از نظر حقوقی قابل تأئید است! حال آنکه اصلاً چنین نیست. اعتراض و یا تائید مردم می‌تواند کاملاً بی‌پایه و اساس باشد. همچنانکه شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» و «می‌جنگیم می‌میریم، سازش نمی‌پذیریم» به جز کشک هیچ نبود و هدف از تظاهرات «مردم» کذا فقط پر کردن جیب اربابان امام‌تان در لندن و واشنگتن بوده. اصولاً، «اعتراض مردم» ارزش حقوقی ندارد که بتوان به آن استناد کرد:

«آیا احتمال نمی‌دهید که اعتراض مردم و نخبگان و جناح‌های سیاسی کشور در بارة انتخابات برای کشف حقیقت و رفع ابهام از ذهن‌ها باشد.»

جناب انصاری! شما که به غلط خودتان را اهل تحقیق و آزادی بیان و عقل و منطق و غیره جا زده‌اید بهتر است ابتدا شرکت 40 میلیون ایرانی را در این مراسم مهوع مارگیری به اثبات برسانید، بعد ادعا کنید که اکثریت همین 40 میلیون نفر به جلادی به نام میرحسین موسوی رأی داده‌اند. مگر فراموش کرده‌اید که این آمریکا بود که «شرکت 85 درصد» از ایرانیان در انتخابات را تأئید کرد؟ شما که خیلی به تحقیق علاقه دارید در مورد انتخاب خامنه‌ای و رفسنجانی و محمد خاتمی چرا پژوهش نمی‌فرمائید، این‌ها چند درصد آراء «مردم» را داشتند؟ اگر آنجا کارتان درست باشد، اینجا هم درست می‌شود، و اصل مطلب هم روشن خواهد شد:

آیا احتمال نمی‌دهید که اعتراض مردم در بارة انتخابات خبرگان، ‌ رفراندوم قانون اساسی و دیگر مراسم شیادی این حکومت برای کشف حقیقت و رفع ابهام از ذهن ایرانیان مفیدتر باشد؟

اگر نظر ما را بخواهید توصیه می‌کنیم جهت ابهام‌زدائی از «انتخابات» جمکران، به پیروی از آخرین مد تروریسم انتحاری، یک «شیاف سبز» اختراع کنید که مستقیماً و به صورت محرمانه «تمایل» مصرف کنندة محترم را به هر یک از نامزدهای «محبوب» و «شریف» و «درستکار» همزمان به وزارت امورخارجة انگلستان، واتیکان، کاخ سفید و شعب روتاری‌کلاب «مخابره» کند. بشتابید که 40 میلیون شرکت کنندة فرضی در انتظارند.



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت