قاطر و «قطبنما»!
...
گویا هیز اکسلنسی، سایمونگاس «جمهوری ایرانی» را برای ملت ایران تجویز کردهاند، چرا که «آیات عظام» و «غلامبچگان سفارت» به ویژه پاسدار علیکوچیکه به شدت از این «شعار غیراسلامی» انتقاد فرموده و رادیوفردا هم مراتب ناخشنودی اینان را منعکس کرده تا همه از لج آیات عظام شعار گوساله فریب «جمهوری ایرانی» را تکرار کنند و بازهم از چاله به چاه بیفتند. «جمهوری ایرانی»، همان «جمهوری اسلامی» است که «بومی» شده. روشنتر بگوئیم، در رنگرزی سازمان سیا، شعار «جمهوری ایرانی» را برای رنگ و لعاب دادن به چهرة کریه «جمهوری اسلامی» ساختهاند.
«جمهوری ایرانی»، یکی از انواع شیافهای انفجاری ساخت پنتاگون است که انفجار آن حدود سیسال وقت میگیرد و هرگز کاربرد خود را از دست نخواهد داد، چرا که پس از انفجار نیز «قابل بازیافت» است. این شیاف جادوئی از تمامی ویژگیهای خداوند ادیان ابراهیمی برخوردار است. همچون او «یکتا»، «جاودان»، «متکثر» و «نامرئی» است، و «بازیافت» و «مدرنیزاسیون» آن همواره با «شعار» آغاز میشود. شگرد کار چنین است: برای «بازتولید» و جاودانگی شیاف مقدس، «شرط لازم» این است که نام او را پس از ذکر «استقلال» و «آزادی» بر زبان آوریم، همین! اما این فقط برای «عقیدهسازی» است و کفایت نخواهد کرد. پس از مرحلة سرنوشتساز «عقیدهسازی» میباید «سربازگیری» کرده، لشکریان فراوانی را به هواداری از شعار کذا بسیج کنیم! سازمان تبلیغات اسلامی (ساتاس) این مهم را بر عهده گرفته. وقتی تعداد سربازان به حد نصاب رسید، سازمان سیا برایمان یک رهبر مدیر و مدبر هم از طویلة مخصوص بیرون میکشد و در رسانههای خود عقل و خرد و تدبیر او را به جهانیان ثابت میکند. سپس در پناه جنجال و هیاهوی «سربازان» که به دور رهبر خردمند «طواف» میکنند عملیات چپانیدن شیاف مقدس به ملت بخت برگشتة ایران آغاز میشود، و روز از نو روزی از نو.
«[درآمد سالانة مافیا] از فروش مواد مخدر افغانستان در خارج از کشور در حدود 100 میلیارد دلار [برآورد میشود]»
بله! این خبر که در سایت نووستی، مورخ 15 مهرماه سالجاری منعکس شده، دلیل واقعی اهدای «نوبل صلح» به رئیس جمهور ایالات متحد است. خوشبختانه محفل رسوای نوبل توانست «جوایز» را بین خودیها توزیع کند. از اسرائیل تا واشنگتن همه «خودی» بودند، به ویژه نوبل ادبیات را به یکی از نویسندگان رومانیائی دادند که آلمانیتبار بود، و نوبل پزشکی را به کسانی دادند که 38 سال پس از «آلکسئی اولوونیکوف»، دریافتند فرضیة وی در مورد پیری، که در سال 1971 مطرح شده صحت دارد! در واقع برندگان نوبل پزشکی فرضیة «آلکسئی اولوونیکوف» را که از سال 1971 در جهان شناخته شده بود، پس از گذشت بیش از سه دهه دوباره «کشف» کردند و نوبل پزشکی هم به آنان داده شد، که حقشان بود!
دلیل اینکه نوبل پزشکی به «اولوونیوکوف» تعلق نگرفت این بود که در سال 1971 هنوز اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت و در سال 2009 هنوز روسیه وجود دارد و ... و محفل نوبل مصلحت خویش در آن دید که جایزه از حوزة اقتصادی دلار خارج نشود. و اما نوبل صلح روی دستشان مانده بود، و برنامة «چه کنم، چه کنم» بر پا شده بود که خبر رسید آمریکا 40 هزار نفر بر تعداد نظامیان اشغالگر در افغانستان میافزاید و تا هر زمان که لازم باشد برای «استقرار صلح» در این کشور مصیبتزده میماند. به محض انتشار این خبر، اعضای محفل رسوا بوی بهبود ز اوضاع جهان به مشامشان رسیده همه با هم گفتند، بر این مژده گر جان فشانم رواست! و قرار شد نوبل صلح را به پرزیدنت اوباما تقدیم کنند. چون صلاح ندیدند این جایزه را مستقیماً به رابرت گیتس اهداء کنند؛ آبروی محفل کذا برباد میرفت!
و از آنجا که چینیها هنوز نفهمیدهاند چطور میتوان شرف و وجدان و آبروی «یدکی» تولید کرد، چون این قماش کالا با پول به دست نمیآید، سوئدیها بالاجبار جایزه را به پرزیدنت گاوچرانها اهداء کردند. به این ترتیب برنامة «تولید مواد مخدر» در افغانستان همچنان ادامه خواهد یافت. درآمد این فعالیتهای «صلحآمیز» سالانه 100 میلیارد دلار برآورد شده که بخش ناچیزی از آن یعنی سالانه حدود 80 میلیون دلار به طالبان تعلق میگیرد.
به گزارش نووستی، مورخ 15 مهرماه 1388، به نقل از ویکتور ایوانف، رئیس سازمان فدرال کنترل و مبارزه با مواد مخدر بخش اعظم 100 میلیارد دلار کذا صرف گسترش سازمانهای تروریستی در جهان از جمله «جنبش اسلامی ازبکستان» میشود. بد نیست بدانیم حکومت گورکنهای جمکران هم یکی از بازوهای مافیای کذا به شمار میرود. مواد مخدری که سازمان ناتو برای استقرار صلح و به ویژه دمکراسی در افغانستان تولید میکند از راه ایران به روسیه ارسال میشود. به فاصلة یکماه، یعنی از تاریخ 17 شهریور تا 17 مهرماه سال 1388، گمرک روسیه 144 کیلو تریاک و 200 کیلو هروئین «مرغوب» از مبداء جمکران را توقیف کرده!
بله گویا رهبر فرزانه برای بدرقة همین محمولة مقدس بوده که راهی شمال کشور شدند. و از آنجا که حواسشان به هروئینهای مامانی بود، و «به حق» نگران این عزیزان بودند، مقداری پرتوپلا هم تحویل امت همیشه در صحنه دادند. ایشان در چالوس فرمودند، اگر قطبنما نداشته باشید گم میشوید! ظاهراً رهبر فرزانه هوای مهآلود سواحل دریای خزر را ناشی از «غبار فتنه» پنداشتند! البته خامنهای از آنجا که ادیب و فرهیخته است و سخنرانیهایاش را سیدمهدی خاموشی تنظیم میکند فرموده بودند، «غبارآلودگی فتنه»! ما هم «خودسرانه» بیاناتشان را «تصحیح» کردیم که حداقل مفهوم باشد. باری «رهبرمسلمانانجهان» فرمودند «بصیرت» برای شناخت هدف، تشخیص مسیر درست و شناخت دشمن لازم است. و همه باید به این سلاح مجهز شوند. از وقتی آمریکا مجبور شد دکان تجهیز گورکنها به سلاح هستهای را تعطیل کند، روضهخوانها سلاحهای دیگری کشف کردهاند، از آنجمله است سلاح بصیرت!
بصیرت از تجهیزات فوق مدرن صدر اسلام است که در «منطق علوی» کاربرد فراوان داشته، ولی از آنجا که «امام علی» در آثار بیشمار «فلسفی» خود یعنی در همان نهجالبلاغة کذا تعریف مشخصی از آن ارائه ندادهاند، مانند دیگر تجهیزات و اختراعات و فرمایشات «صدر اسلام» از قماش «شعارپوچ» به شمار میرود و به همین دلیل نیز مورد استفادة رهبر فرزانه قرار میگیرد.
مقام معظم پس از تأکید چندباره بر «شرکت 85 درصدی» مردم ایران در مسابقات مارگیری، راه شناخت «حق» و «باطل» یعنی همان «منطقعلوی» و «منطقاموی» را که آخوند کدیور هم در کالیفرنیا به آن اشاره داشت مطرح کرده میفرمایند، راه مقابله با فتنه آفرینی «بصیرت» است. ایشان میافزایند ملتهای مسلمان از «حضور85 درصدی» مردم خیلی خوشحال شدند! اما دشمن برای تخریب این جشن بزرگ با «شایعه افکنی»، دست به تخریب زد و «دوستداران جمهوری اسلامی» خیلی نگران و ناراحت شدند. و این «واقعیت» ثابت میکند که «تفکر» جمهوری اسلامی پس از 30 سال چقدر طرفدار دارد! این پیوند گوز به شقیقه از «تفکر» جمهوری اسلامی سرچشمه گرفته، در ضمن «شایعهافکنی» را به گنجینة ادبیات فقر فرهنگی بیفزائیم!
بله «خبر موثق» حضور 85 درصدی که از آمریکا پخش شد، «شایعه» نبود واقعیت داشت چرا که این جفنگیات برای گورکنها مفید تشخیص داده شد. آنگلوساکسونها، همچون «پیگمالییون» که شیفتة مجسمة ساخته و پرداختة خود شده بود، میخواهند به مجسمة ساخت خود زندگی هم ببخشند. مجسمة کذا هم از این امر آگاه است و به همین دلیل بلبلزبانی میکند.
مجسمه سازی به نام پیگمالییون، عهد کرده بود مجرد بماند. ولی عاشق مجسمهای میشود که با دست خود از عاج ساخته. پیگمالییون نام «گالاته» بر این مجسمه میگذارد، لباسهای فاخر بر او میپوشاند و او را با زیورهای گرانبها میآراید. هنگام برپائی جشنهای آئینی در جزیرة آفرودیت، پیگمالییون از ایزدبانو میخواهد که همسری چون گالاته به او ببخشاید و آفرودیت تقاضای او را برآورده کرده گالاته را جان میبخشد. بله حکومت اسلامی هم برای آنگلوساکسونها حکم گالاته را پیدا کرده منتهی اینان برخلاف پیگمالییون که گالاته را با شکوه و جلال میآراست، گالاتة خود را بدهیبت، متحجر و وحشی درست کردهاند که با همدستی او بتوانند جیب ما ملت بهتر را بزنند.
باری در این راستا علیخامنهای ادعا میکند جمهوری اسلامی یک «تفکر» است که در جهان اسلام طرفداران فراوان دارد و به یاد داشته باشیم که محفل نوبل در زمرة همین طرفداران قرار گرفته. اهدای جایزة کذا به «اوباما» که از فدائیان اسلام به شمار میرود، شاهدی است بر این مدعا. بگذریم! خامنهای یک راه جادوئی برای تشخیص «حق» از «باطل» نیز کشف کرده که سی سال پیش از سوی سازمان سیا به خمینی وحی شده بود و آن عبارت است از در نظر گرفتن «واکنش» دشمن! اگر کاری بکنید که «دشمن» خشمگین شود، در راه «حق» گام برداشتهاید! اگر «دشمن» از عمل شما خوشحال شود، در مسیر «باطل» قرار دارید و لازم است هر چه زودتر تغییر مسیر دهید. این است «منطق علوی!» یا همان طریق انسانستیز «حماقت» که به شما میگوید، واکنش طرف مقابل همواره «صادقانه» است! به عبارت دیگر، و براساس رهمنودهای خردمندانه و گوسالهپسند مقام رهبری، «دشمن» علیرغم آگاهی از برخورد ابلهانة دولت قدرقدرت جمکران، هرگز تظاهر به خشم و شادی نخواهد کرد. روشنتر بگوئیم، اگر «دشمن» از جنگ ایران با عراق منتفع میشود، هرگز از این جنگ ابراز خشم و انزجار هم نخواهد کرد، که مقام معظم متوجه شوند ادامة جنگ مطلوب «دشمن»است! ولی از آنجا که رهبر کبیر ابله تشریف دارند، «دشمن» موذیانه از ادامة جنگ انتقاد میکند، و رهبر فرزانه مانند سلفشان بلافاصله با هوشیاری تمام «میفهمند» که جنگ باید ادامه یابد، چرا که «دشمن» از ادامة جنگ خشمگین شده! به همچنین است در مورد «دمکراسی» و «حقوق بشر» که «دشمن» از آنها استقبال میکند تا خمینیها و خامنهایها بدانند در برابر ملت ایران چه مواضعی باید اتخاذ کنند:
«هر حرکتی که دشمنان خونی ملت و نظام اسلامی [...] را خشمگین کند حرکتی صحیح و در مسیر حق است و هر اقدام و مسیری که آنها را خوشحال و ذوقزده کند و در تبلیغات و سیاستهایشان بر آن تأکید کنند، مسیری کج، غلط و زاویهدار است. با این معیار یعنی عکسالعمل [...] بیگانگان [...] میتوان اشتباهات را دریافت و جبران کرد[...]»
بله این سیاست گوسالهپسند سیسال است که به نام «مردم» بر ملت ایران تحمیل میشود و اربابان این حکومت در لندن و واشنگتن حاضر نیستند در آن بازنگری کنند. در هر حال باید به بیانیه نویس ساواک دو نکتة پیشپاافتاده را گوشزد کنیم. نخست اینکه، حساب ملت ایران از نظام اسلامی جداست؛ دشمنان واقعی ملت ایران در لندن و واشنگتن در کنار نظام اسلامی نشستهاند. دیگر اینکه در سخنرانی بعدی رهبر فرزانه به دوستداران «تفکر» جمهوری اسلامی بگوئید اگر «دشمنان» کذا هیچ واکنشی از خود نشان ندادند رهبر معظم چه خاکی بر سرشان خواهند ریخت؟ دست به دامان امیر بحرین میشوند؟ به زبان سادهتر بیتفاوتی «بیگانگان» که همه «دشمن» تلقی شدهاند چه تعبیری دارد؟ اعجاب و شگفتی از هوش و دانش دولت جمکران و مقام معظم؟! یادتان باشد در این مورد هم «معیار» تشخیص «حق» از «باطل» را در اختیار دوستداران نظام نکبت و ادبار بگذارید و مسلمین، یعنی یک چهارم جمعیت جهان را از بلاتکلیفی به درآورید که نادان از این جهان نروند. همچنین سیدابراهیم نبوی و پاسدار اکبر و دیگر نانخورهای حاج اکبر را دریابید که «معیار» گم کرده و آمادة «مذاکره» و بازگشت به آغوش اسلاماند. چرا که دکان «حقوق بشر» وزارتامورخارجة آمریکا هم تعطیل شده و از این جهت است که بجای «آیات عظام» با ریش و پشم و دستار، رادیوفردا و بیبیسی آیات عظام با مینی ژوپ و گیسوی افشان رو کردهاند که ناگفتههایشان را برایمان بگویند! بگذریم و بازگردیم به تعریف رهبر فرزانه از «جمهور»!
خامنهای «مفهوم حقیقی» جمهوریات نظام را در «مشارکت» و «احساس مسئولیت» مردم در «تشکیل نظام» دانسته. بله به ویژه «مشارکتی» که درصد «واقعی» آنرا گاوچرانها در بوق میگذارند. ولی جمهوری در قاموس مقام معظم «معنای» دیگری هم دارد و آن عبارت است از مردمی بودن، قرار گرفتن در کنار مردم و همرنگ جماعت شدن و پیروی از جمع. میبینیم که خامنهای هم به «داسالله» نزدیک شده و بر طبل «مردم» میکوبد! چرا؟ چون «مردم» همچون «اسلام» در «ابهام» قرار دارد و برای سرکوب ملت لازم است «ابهام دین» به «ابهام جمع» افزوده شود:
«معنای دیگر جمهوریت این است که مسئولان نظام باید از مردم و با مردم باشند و رفتارشان شبیه مردم باشد و اثری از دیکتاتوری، خوی اشرافیگری و بیاعتنائی به مردم در آنها دیده نشود[به عقاید و ارزشهای مردم احترام بگذارند]»
این است فاشیسم یا «امپراتوری باورها» که بر «توهمات» و «خرافات» جمع پای میفشارد و «قانون» در آن غایب اصلی است.
«آنها در دهة 60 کمونیست بودند و باید میمردند، شما هم 5 درصد بیشتر نیستید و حقتان همین است!»
این سخنان حکیمانة ابراهیم نبوی از طرفداران جنبش سبز است در مورد کشتار زندانیان که با کد خبر: 7502 در پیک ایران، مورخ سیزدهم مهرماه 1388 در مطلبی تحت عنوان «یک مشاهده، یک مشاجره» انتشار یافته و در واقع بازتاب همان «جمهوریات» نظام توحشی است که خامنهای هم به آن اشاره کرده.
«جمهوری ایرانی»، یکی از انواع شیافهای انفجاری ساخت پنتاگون است که انفجار آن حدود سیسال وقت میگیرد و هرگز کاربرد خود را از دست نخواهد داد، چرا که پس از انفجار نیز «قابل بازیافت» است. این شیاف جادوئی از تمامی ویژگیهای خداوند ادیان ابراهیمی برخوردار است. همچون او «یکتا»، «جاودان»، «متکثر» و «نامرئی» است، و «بازیافت» و «مدرنیزاسیون» آن همواره با «شعار» آغاز میشود. شگرد کار چنین است: برای «بازتولید» و جاودانگی شیاف مقدس، «شرط لازم» این است که نام او را پس از ذکر «استقلال» و «آزادی» بر زبان آوریم، همین! اما این فقط برای «عقیدهسازی» است و کفایت نخواهد کرد. پس از مرحلة سرنوشتساز «عقیدهسازی» میباید «سربازگیری» کرده، لشکریان فراوانی را به هواداری از شعار کذا بسیج کنیم! سازمان تبلیغات اسلامی (ساتاس) این مهم را بر عهده گرفته. وقتی تعداد سربازان به حد نصاب رسید، سازمان سیا برایمان یک رهبر مدیر و مدبر هم از طویلة مخصوص بیرون میکشد و در رسانههای خود عقل و خرد و تدبیر او را به جهانیان ثابت میکند. سپس در پناه جنجال و هیاهوی «سربازان» که به دور رهبر خردمند «طواف» میکنند عملیات چپانیدن شیاف مقدس به ملت بخت برگشتة ایران آغاز میشود، و روز از نو روزی از نو.
«[درآمد سالانة مافیا] از فروش مواد مخدر افغانستان در خارج از کشور در حدود 100 میلیارد دلار [برآورد میشود]»
بله! این خبر که در سایت نووستی، مورخ 15 مهرماه سالجاری منعکس شده، دلیل واقعی اهدای «نوبل صلح» به رئیس جمهور ایالات متحد است. خوشبختانه محفل رسوای نوبل توانست «جوایز» را بین خودیها توزیع کند. از اسرائیل تا واشنگتن همه «خودی» بودند، به ویژه نوبل ادبیات را به یکی از نویسندگان رومانیائی دادند که آلمانیتبار بود، و نوبل پزشکی را به کسانی دادند که 38 سال پس از «آلکسئی اولوونیکوف»، دریافتند فرضیة وی در مورد پیری، که در سال 1971 مطرح شده صحت دارد! در واقع برندگان نوبل پزشکی فرضیة «آلکسئی اولوونیکوف» را که از سال 1971 در جهان شناخته شده بود، پس از گذشت بیش از سه دهه دوباره «کشف» کردند و نوبل پزشکی هم به آنان داده شد، که حقشان بود!
دلیل اینکه نوبل پزشکی به «اولوونیوکوف» تعلق نگرفت این بود که در سال 1971 هنوز اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت و در سال 2009 هنوز روسیه وجود دارد و ... و محفل نوبل مصلحت خویش در آن دید که جایزه از حوزة اقتصادی دلار خارج نشود. و اما نوبل صلح روی دستشان مانده بود، و برنامة «چه کنم، چه کنم» بر پا شده بود که خبر رسید آمریکا 40 هزار نفر بر تعداد نظامیان اشغالگر در افغانستان میافزاید و تا هر زمان که لازم باشد برای «استقرار صلح» در این کشور مصیبتزده میماند. به محض انتشار این خبر، اعضای محفل رسوا بوی بهبود ز اوضاع جهان به مشامشان رسیده همه با هم گفتند، بر این مژده گر جان فشانم رواست! و قرار شد نوبل صلح را به پرزیدنت اوباما تقدیم کنند. چون صلاح ندیدند این جایزه را مستقیماً به رابرت گیتس اهداء کنند؛ آبروی محفل کذا برباد میرفت!
و از آنجا که چینیها هنوز نفهمیدهاند چطور میتوان شرف و وجدان و آبروی «یدکی» تولید کرد، چون این قماش کالا با پول به دست نمیآید، سوئدیها بالاجبار جایزه را به پرزیدنت گاوچرانها اهداء کردند. به این ترتیب برنامة «تولید مواد مخدر» در افغانستان همچنان ادامه خواهد یافت. درآمد این فعالیتهای «صلحآمیز» سالانه 100 میلیارد دلار برآورد شده که بخش ناچیزی از آن یعنی سالانه حدود 80 میلیون دلار به طالبان تعلق میگیرد.
به گزارش نووستی، مورخ 15 مهرماه 1388، به نقل از ویکتور ایوانف، رئیس سازمان فدرال کنترل و مبارزه با مواد مخدر بخش اعظم 100 میلیارد دلار کذا صرف گسترش سازمانهای تروریستی در جهان از جمله «جنبش اسلامی ازبکستان» میشود. بد نیست بدانیم حکومت گورکنهای جمکران هم یکی از بازوهای مافیای کذا به شمار میرود. مواد مخدری که سازمان ناتو برای استقرار صلح و به ویژه دمکراسی در افغانستان تولید میکند از راه ایران به روسیه ارسال میشود. به فاصلة یکماه، یعنی از تاریخ 17 شهریور تا 17 مهرماه سال 1388، گمرک روسیه 144 کیلو تریاک و 200 کیلو هروئین «مرغوب» از مبداء جمکران را توقیف کرده!
بله گویا رهبر فرزانه برای بدرقة همین محمولة مقدس بوده که راهی شمال کشور شدند. و از آنجا که حواسشان به هروئینهای مامانی بود، و «به حق» نگران این عزیزان بودند، مقداری پرتوپلا هم تحویل امت همیشه در صحنه دادند. ایشان در چالوس فرمودند، اگر قطبنما نداشته باشید گم میشوید! ظاهراً رهبر فرزانه هوای مهآلود سواحل دریای خزر را ناشی از «غبار فتنه» پنداشتند! البته خامنهای از آنجا که ادیب و فرهیخته است و سخنرانیهایاش را سیدمهدی خاموشی تنظیم میکند فرموده بودند، «غبارآلودگی فتنه»! ما هم «خودسرانه» بیاناتشان را «تصحیح» کردیم که حداقل مفهوم باشد. باری «رهبرمسلمانانجهان» فرمودند «بصیرت» برای شناخت هدف، تشخیص مسیر درست و شناخت دشمن لازم است. و همه باید به این سلاح مجهز شوند. از وقتی آمریکا مجبور شد دکان تجهیز گورکنها به سلاح هستهای را تعطیل کند، روضهخوانها سلاحهای دیگری کشف کردهاند، از آنجمله است سلاح بصیرت!
بصیرت از تجهیزات فوق مدرن صدر اسلام است که در «منطق علوی» کاربرد فراوان داشته، ولی از آنجا که «امام علی» در آثار بیشمار «فلسفی» خود یعنی در همان نهجالبلاغة کذا تعریف مشخصی از آن ارائه ندادهاند، مانند دیگر تجهیزات و اختراعات و فرمایشات «صدر اسلام» از قماش «شعارپوچ» به شمار میرود و به همین دلیل نیز مورد استفادة رهبر فرزانه قرار میگیرد.
مقام معظم پس از تأکید چندباره بر «شرکت 85 درصدی» مردم ایران در مسابقات مارگیری، راه شناخت «حق» و «باطل» یعنی همان «منطقعلوی» و «منطقاموی» را که آخوند کدیور هم در کالیفرنیا به آن اشاره داشت مطرح کرده میفرمایند، راه مقابله با فتنه آفرینی «بصیرت» است. ایشان میافزایند ملتهای مسلمان از «حضور85 درصدی» مردم خیلی خوشحال شدند! اما دشمن برای تخریب این جشن بزرگ با «شایعه افکنی»، دست به تخریب زد و «دوستداران جمهوری اسلامی» خیلی نگران و ناراحت شدند. و این «واقعیت» ثابت میکند که «تفکر» جمهوری اسلامی پس از 30 سال چقدر طرفدار دارد! این پیوند گوز به شقیقه از «تفکر» جمهوری اسلامی سرچشمه گرفته، در ضمن «شایعهافکنی» را به گنجینة ادبیات فقر فرهنگی بیفزائیم!
بله «خبر موثق» حضور 85 درصدی که از آمریکا پخش شد، «شایعه» نبود واقعیت داشت چرا که این جفنگیات برای گورکنها مفید تشخیص داده شد. آنگلوساکسونها، همچون «پیگمالییون» که شیفتة مجسمة ساخته و پرداختة خود شده بود، میخواهند به مجسمة ساخت خود زندگی هم ببخشند. مجسمة کذا هم از این امر آگاه است و به همین دلیل بلبلزبانی میکند.
مجسمه سازی به نام پیگمالییون، عهد کرده بود مجرد بماند. ولی عاشق مجسمهای میشود که با دست خود از عاج ساخته. پیگمالییون نام «گالاته» بر این مجسمه میگذارد، لباسهای فاخر بر او میپوشاند و او را با زیورهای گرانبها میآراید. هنگام برپائی جشنهای آئینی در جزیرة آفرودیت، پیگمالییون از ایزدبانو میخواهد که همسری چون گالاته به او ببخشاید و آفرودیت تقاضای او را برآورده کرده گالاته را جان میبخشد. بله حکومت اسلامی هم برای آنگلوساکسونها حکم گالاته را پیدا کرده منتهی اینان برخلاف پیگمالییون که گالاته را با شکوه و جلال میآراست، گالاتة خود را بدهیبت، متحجر و وحشی درست کردهاند که با همدستی او بتوانند جیب ما ملت بهتر را بزنند.
باری در این راستا علیخامنهای ادعا میکند جمهوری اسلامی یک «تفکر» است که در جهان اسلام طرفداران فراوان دارد و به یاد داشته باشیم که محفل نوبل در زمرة همین طرفداران قرار گرفته. اهدای جایزة کذا به «اوباما» که از فدائیان اسلام به شمار میرود، شاهدی است بر این مدعا. بگذریم! خامنهای یک راه جادوئی برای تشخیص «حق» از «باطل» نیز کشف کرده که سی سال پیش از سوی سازمان سیا به خمینی وحی شده بود و آن عبارت است از در نظر گرفتن «واکنش» دشمن! اگر کاری بکنید که «دشمن» خشمگین شود، در راه «حق» گام برداشتهاید! اگر «دشمن» از عمل شما خوشحال شود، در مسیر «باطل» قرار دارید و لازم است هر چه زودتر تغییر مسیر دهید. این است «منطق علوی!» یا همان طریق انسانستیز «حماقت» که به شما میگوید، واکنش طرف مقابل همواره «صادقانه» است! به عبارت دیگر، و براساس رهمنودهای خردمندانه و گوسالهپسند مقام رهبری، «دشمن» علیرغم آگاهی از برخورد ابلهانة دولت قدرقدرت جمکران، هرگز تظاهر به خشم و شادی نخواهد کرد. روشنتر بگوئیم، اگر «دشمن» از جنگ ایران با عراق منتفع میشود، هرگز از این جنگ ابراز خشم و انزجار هم نخواهد کرد، که مقام معظم متوجه شوند ادامة جنگ مطلوب «دشمن»است! ولی از آنجا که رهبر کبیر ابله تشریف دارند، «دشمن» موذیانه از ادامة جنگ انتقاد میکند، و رهبر فرزانه مانند سلفشان بلافاصله با هوشیاری تمام «میفهمند» که جنگ باید ادامه یابد، چرا که «دشمن» از ادامة جنگ خشمگین شده! به همچنین است در مورد «دمکراسی» و «حقوق بشر» که «دشمن» از آنها استقبال میکند تا خمینیها و خامنهایها بدانند در برابر ملت ایران چه مواضعی باید اتخاذ کنند:
«هر حرکتی که دشمنان خونی ملت و نظام اسلامی [...] را خشمگین کند حرکتی صحیح و در مسیر حق است و هر اقدام و مسیری که آنها را خوشحال و ذوقزده کند و در تبلیغات و سیاستهایشان بر آن تأکید کنند، مسیری کج، غلط و زاویهدار است. با این معیار یعنی عکسالعمل [...] بیگانگان [...] میتوان اشتباهات را دریافت و جبران کرد[...]»
بله این سیاست گوسالهپسند سیسال است که به نام «مردم» بر ملت ایران تحمیل میشود و اربابان این حکومت در لندن و واشنگتن حاضر نیستند در آن بازنگری کنند. در هر حال باید به بیانیه نویس ساواک دو نکتة پیشپاافتاده را گوشزد کنیم. نخست اینکه، حساب ملت ایران از نظام اسلامی جداست؛ دشمنان واقعی ملت ایران در لندن و واشنگتن در کنار نظام اسلامی نشستهاند. دیگر اینکه در سخنرانی بعدی رهبر فرزانه به دوستداران «تفکر» جمهوری اسلامی بگوئید اگر «دشمنان» کذا هیچ واکنشی از خود نشان ندادند رهبر معظم چه خاکی بر سرشان خواهند ریخت؟ دست به دامان امیر بحرین میشوند؟ به زبان سادهتر بیتفاوتی «بیگانگان» که همه «دشمن» تلقی شدهاند چه تعبیری دارد؟ اعجاب و شگفتی از هوش و دانش دولت جمکران و مقام معظم؟! یادتان باشد در این مورد هم «معیار» تشخیص «حق» از «باطل» را در اختیار دوستداران نظام نکبت و ادبار بگذارید و مسلمین، یعنی یک چهارم جمعیت جهان را از بلاتکلیفی به درآورید که نادان از این جهان نروند. همچنین سیدابراهیم نبوی و پاسدار اکبر و دیگر نانخورهای حاج اکبر را دریابید که «معیار» گم کرده و آمادة «مذاکره» و بازگشت به آغوش اسلاماند. چرا که دکان «حقوق بشر» وزارتامورخارجة آمریکا هم تعطیل شده و از این جهت است که بجای «آیات عظام» با ریش و پشم و دستار، رادیوفردا و بیبیسی آیات عظام با مینی ژوپ و گیسوی افشان رو کردهاند که ناگفتههایشان را برایمان بگویند! بگذریم و بازگردیم به تعریف رهبر فرزانه از «جمهور»!
خامنهای «مفهوم حقیقی» جمهوریات نظام را در «مشارکت» و «احساس مسئولیت» مردم در «تشکیل نظام» دانسته. بله به ویژه «مشارکتی» که درصد «واقعی» آنرا گاوچرانها در بوق میگذارند. ولی جمهوری در قاموس مقام معظم «معنای» دیگری هم دارد و آن عبارت است از مردمی بودن، قرار گرفتن در کنار مردم و همرنگ جماعت شدن و پیروی از جمع. میبینیم که خامنهای هم به «داسالله» نزدیک شده و بر طبل «مردم» میکوبد! چرا؟ چون «مردم» همچون «اسلام» در «ابهام» قرار دارد و برای سرکوب ملت لازم است «ابهام دین» به «ابهام جمع» افزوده شود:
«معنای دیگر جمهوریت این است که مسئولان نظام باید از مردم و با مردم باشند و رفتارشان شبیه مردم باشد و اثری از دیکتاتوری، خوی اشرافیگری و بیاعتنائی به مردم در آنها دیده نشود[به عقاید و ارزشهای مردم احترام بگذارند]»
این است فاشیسم یا «امپراتوری باورها» که بر «توهمات» و «خرافات» جمع پای میفشارد و «قانون» در آن غایب اصلی است.
«آنها در دهة 60 کمونیست بودند و باید میمردند، شما هم 5 درصد بیشتر نیستید و حقتان همین است!»
این سخنان حکیمانة ابراهیم نبوی از طرفداران جنبش سبز است در مورد کشتار زندانیان که با کد خبر: 7502 در پیک ایران، مورخ سیزدهم مهرماه 1388 در مطلبی تحت عنوان «یک مشاهده، یک مشاجره» انتشار یافته و در واقع بازتاب همان «جمهوریات» نظام توحشی است که خامنهای هم به آن اشاره کرده.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت