یکشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۸


مردابک حقیر!
...
مردابک حقیر شما را
خواهد خشکاند
خورشید[...]

همچنانکه پیشتر هم گفتیم کل حاکمیت جمکران ـ و نه صرفاً بخشی از آن ـ به فرمان ارباب برای کودتا خیز برداشته بود، تا با تکیه بر مشروعیت فرضی «85 درصدی» مذاکرات هسته‌ای را به شکست کشانده، با تداوم تهدید ملت ایران به «تهاجم نظامی»، «شرایط ویژه» را همچنان بر کشور حاکم نگاه دارد. کوفتن بر طبل «دولت کودتا» بی‌دلیل نیست. گروه میرحسین موسوی می‌پندارد با حمایت غرب قادر است بجای دارودستة‌ احمدی‌نژاد بنشیند و تمامی توافقات هسته‌ای را به صورت «یک‌جانبه» نقض کرده با گسترش دامنة جنگ به ایران زمینه‌ساز حضور نظامی گاوچران‌ها در سواحل خزر شود. این است برنامة «خط امام»، و این است دلیل حمایت غرب از محمد خاتمی و «طاعون سبز»!

در این راستا، به عنوان راه حل برای مشکلات سیاسی ایران، یکی از بوق‌های سازمان ناتو پیشنهاد سرشار از نبوغی نیز ارائه کرده: تشکیل «شورای رهبری» و «تکثر اسلامی»! به عبارت دیگر تفنگ‌فروش‌ها اینبار بجای یک «اسلام انقلابی»، سخاوت به خرج داده چندین و چند اسلام «خوب» و «سبز» و «مردمی» را در طبق اخلاص گذارده به ملت ایران تقدیم می‌کنند. روشن‌تر بگوئیم از این پس بجای یک چماق، چندین چماق به ما هدیه خواهند کرد که هم‌صدا با چماق معروف و شناخته‌شده‌ای به نام «مردم» بر فرق ملت ایران فرود آید. «مردم» کذا چه می‌گویند؟ همانکه سازمان سیا می‌طلبد: تجهیز ایران به سلاح هسته‌ای!

پس از امضای توافقنامة «ارمنستان ـ ترکیه» در زوریخ، از یک سو سازمان دوست‌داشتنی ملل بلافاصله ریاست جمهوری «مسلم» حمیدکرزای، فرستادة ویژة ملاعمر نزد آمریکائیان و یار دیرین شیخ محمد خاتمی را مورد تردید قرارداد، و از سوی دیگر، مانور نظامی ترکیه با اسرائیل نیز لغو شد! به عبارت دیگر،‌ محور «تفلیس ـ تهران ـ تل آویو» حلقة رابط خود را در ترکیه از دست داده. پس به طریق اولی برنامة رویائی پنتاگون برای تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای، ‌ و جنجال اتحادیة اروپا بر محور «طاعون سبز» نیز به بن بست رسیده. بنابراین محفل کودتای 22 بهمن که از حمایت مستقیم انگلستان و فرانسه برخوردار است، ناچار می‌شود ضمن تکرار شعارهای گوساله‌پسند از قماش «استقلال، آزادی،‌ جمهوری اسلامی» و با تکیه بر قانون اساسی متناقض جمکران، به ریش و نعلین «فقیه عالیقدر» و «مجاهدات» ایشان در راه «سرکوب ملت ایران» و مخالفت‌شان با دمکراسی آویزان شده، یک گام دیگر به عقب بردارد. به همچنین است در مورد «داس‌الله» که با توسل به سبیل تاواریش استالین، همچون گورکن‌ها بر طبل «مردم» می‌کوبد. هر چند به صراحت روشن شده که کودتای ناکام آب‌منگل‌ها را با چسباندن سبیل ‌استالین به نعلین ‌منتظری و پیوند خشتک «کارگر» به پای برهنة «مستضعف» و کوفتن بر طبل مطالبات گنگ و مبهم «مردم» دیگر نمی‌توان نجات داد.

جشن بزرگ مرداب
[...] ارزانی شما باد!

ما از مطالبات غیرمنطقی «مردم»، از تجمع غیرمجاز برای مراسم روضه، مرثیه، سوگواری و به ویژه از اجماع پیرامون «مرگ»، «توهم» و «خشونت» حمایت نخواهیم کرد. پس به حاجیه ‌عبادی، حقوق‌دان سرگذر که در رادیوفردا، یک منبر اختصاصی برای نشخوار مطالبات اربابان اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست در اختیارشان قرار گرفته، دو نکتة مهم را یادآوری می‌کنیم. نخست اینکه در «تظاهرات مسالمت‌آمیز» شعار «مرگ» و «خشونت» جائی ندارد، و دیگر آنکه «صدای مردم»، به هیچ عنوان «صدای دمکراتیک» نیست؛ به ویژه زمانیکه صدای کذا بازتاب مطالبات استعماری باشد! «صدای مردم» زمانی صدای دمکراتیک است، که مطالبات‌شان در چارچوب قانونی، حقوقی و دمکراتیک قرار گرفته باشد.

کجای اطلس تاریخ را
تو می‌خواهی
به آب حرف بشوئی

بحث ما اصولاً با «حق مردم» و «مطالبات بر حق» تل موهوم «مردم» بیگانه است. ما از «حقوق انسانی» و «دمکراتیک» یک ملت سخن می‌گوئیم؛ حقوق انسانی ملت ایران. و در این مقوله «حق الهی» و حق مبهمی به نام «حق مردم» کوچکترین محلی از اعراب نخواهد داشت. پس بهتر است حاج آبراهام یزدی و دیگر جاسوس‌های شناخته شدة سازمان سیا، سکوت اختیار کنند و بیهوده بر طبل اعدام‌های سال 67 نکوبند.

مبین که صف بستند
[...]
هزار خواجة اخته
و بر لب هر یک
هزار واژة اخته

چرا فعلة‌ فاشیسم و به ویژه خانه‌شاگردهای اکبر بهرمانی در فرنگ بر کشتارهای سال 1367 متمرکز شده‌اند؟ چون آیت‌الله محبوب بی‌بی‌سی، حسینعلی منتظری پیش از سال 67 با تمامی جنایات حکومت موافق بودند. بله! سرکوب‌های بهار «عاظادی»، حملة چماقداران به دفاتر روزنامه‌ها، تعطیلی رسانه‌ها، دستگیری و اعدام روزنامه‌نگاران، سرکوب‌های کردستان، خوزستان، بلوچستان، گیلان و ... و از همه مهم‌تر، رویداد ضدانسانی ‌«انقلاب فرهنگی» یا همان تصفیة خونین دانشگاه‌ها، همه و همه مورد تأئید فقیه عالیقدر و دیگر «آیات عظام» قرار داشت! در سال 1360، سالی‌ سرشار از استقلال و آزادی، زمانیکه لباس‌شخصی‌ها جوانان ایرانی را در خیابان می‌ربودند، و به فاصلة 24 ساعت حکم اعدام‌شان را به اجرا می‌گذاشتند، یا زمانیکه دانش‌آموزان را از مدرسه مستقیماً به زندان می‌بردند، فقیه عالیقدر و دیگر «آیات‌عظام» از جمله آخوندها صانعی، دستغیب، و شرکاء خفقان گرفته بودند. ما از این عزیزان تقاضا می‌کنیم بهتر است همچنان سکوت اختیار کنند، چون با اظهارات ابلهانه‌شان نمی‌توانند تنور جنگ زرگری دو طایفة آبمنگل‌ها را گرم کنند. پیش از ادامة مطلب لازم است یک اصل مهم را در مورد تظاهرات یادآور شویم.

در یک تجمع سیاسی شعار دمکراتیک، شعار دمکراسی و حقوق بشر است. شعارهای انسان‌محورکه از جنبة حقوقی «صراحت» داشته باشد. شعارهای «مبهم» نظیر «آزادی» و «استقلال» یا شعارهائی که بر محور «مرگ»، «خشونت» و «توهمات دین» متمرکز شده، در تضاد با دمکراسی قرار می‌گیرد. در این راستا به جرأت می‌توان گفت تظاهرات گروه میرحسین موسوی برای اعتراض به تقلب «فرضی» در مسابقات مارگیری جمکران، هیچ ارتباطی با «دمکراسی» نداشت! این حرکت قانون‌شکنانه و سرکوبگرانه هدفی جز کودتا دنبال نمی‌کرد. یک اصل اساسی را به یاد داشته باشیم، از مسیر غیردمکراتیک هرگز به دمکراسی نمی‌توان رسید. به عبارت دیگر راه غیرمنطقی هرگز به نتیجة‌ منطقی منتهی نخواهد شد. می‌بینیم که هدف دارودستة‌ میرحسین موسوی به هیچ عنوان اعتراض به «تقلب» نبود، چرا که با توسل به تقلب و دروغ نمی‌توان به تقلب اعتراض کرد.

در هر حال، مشکل ما با کل «حکومت اسلامی» و «قوانین الهی» آن است، نه با شخص خامنه‌ای یا احمدی‌نژاد. برای ما هیچ اهمیتی ندارد چه کسانی در رأس این حکومت قرار گیرند،‌ چرا که قوانین حاکمیت مذکور به دلیل تکیه بر دو عامل مبهم «حق الهی» و «حق مردم»، در هر حال با حقوق انسانی ملت ایران در تضاد قرار خواهد گرفت. شرایط غیرانسانی حاکم بر ایرانیان طی سه دهة اخیر شاهدی است بر این مدعا.

بشنو!
این زوزة سگان شکاری است

یکی از مصادیق بارز توحش حکومت جمکران حکم «قصاص» است. این حکم «مقدس» همچون دیگر احکام خداوند ابراهیم، درنده‌خوئی، توحش و انتقام را تشویق می‌کند. به عنوان نمونه بهتر است نگاهی داشته باشیم به گزارش فرانس‌پرس در فیگارو، مورخ 11 اکتبر 2009 از اعدام یک جوان 21 ساله به نام «بهنود شجاعی».

بهنود شجاعی در سن 17 سالگی، در یک نزاع جمعی احسان نصراللهی را به قتل می‌رساند. طی این مدت جاروجنجال فراوانی برای ممانعت از اعدام بهنود شجاعی به راه افتاد. اتحادیه مزور اروپا هم اشک تمساح فراوانی سرازیر کرد، ولی هیچکس نه در ایران و نه در اتحادیة «بشردوست» اروپا «به حکم قصاص» اعتراض نکرد. همه می‌گفتند، قوة قضائیه قصد اعدام جوانی را دارد که هنگام ارتکاب جرم کمتر از 18 سال داشته. ولی هیچکس نمی‌گفت طبق احکام توحش «عدالت علوی»، بهنود شجاعی باید اعدام شود، مگر اینکه «اولیای دم» از خون مقتول بگذرند. اولیای دم کیستند؟ کسانی که فرزندشان به قتل رسیده. آیا از اینان می‌توان توقع داشت با قاتل فرزندشان برخورد منطقی داشته باشند؟ آیا می‌توان به اینان تفهیم کرد که با کشتن قاتل، فرزندشان زنده نخواهد شد؟ خیر! ولی در حکومت اسلامی نه قوة قضائیه که خانوادة مقتول «اجرای عدالت» را بر عهده دارد! پس جای تعجب نیست که عدالت کذا تجلی توحش و تحجر شود.

به گزارش «فرانس پرس»، امروز پدر و مادر مقتول در زندان اوین حکم اعدام قاتل پسرشان را رأساً به اجرا گذاردند. فکر نمی‌کنم بتوان میزان توحش را در یک جامعه تا این حد گسترش داد. افرادی که متحمل خشونت شده‌اند، در کمال خونسردی همان خشونت را «بازتولید» می‌کنند، نام این عمل وحشیانه در حکومت اسلامی «اجرای عدالت» است، آنهم با مجوز قانونی!

به صراحت بگوئیم، چنین توحشی را فقط در «منطق علوی» می‌توان مشاهده کرد. جائی که «حق الهی» بر حق انسان تقدم یافته. و اینچنین است که می‌بینیم قوة قضائیه اجرای حکم اعدام را به خانوادة مقتول واگذار می‌کند تا با ادای «حق الهی» انسان را به مرتبة جانور درنده تنزل ‌د‌هد. وظیفه قوة قضائیه چیست؟ گسترش توحش، یا اجرای عدالت؟ عدالت در یک جامعه چگونه تأمین می‌شود؟ با اجرای عدالت و احقاق حق. پیشتر در این مورد مفصلاً توضیح داده‌ایم پس برای پرهیز از تکرار مکررات، به صورت شتابزده و فهرست‌وار مطالبی را مطرح می‌کنیم. آیا احقاق حق قانونی، تشویق افراد به قتل‌عمد و جنایت و گسترش خشونت است؟ اگر کسی به جرم قتل غیرعمد زندانی شده، برای «اجرای عدالت» باید افراد دیگر را به قاتل و جنایتکار تبدیل کرد؟ نقش «قانون» در جامعه چیست؟ تأمین نظم و امنیت و تلطیف روابط میان افراد جامعه، یا گسترش خشونت و تبدیل جامعة انسانی به باغ وحش؟ می‌بینیم که در حکومت اسلامی، طبق احکام الهی نقش «قانون» گسترش خشونت و توحش شده. این است دلیل تبلیغ رسانه‌های غرب برای آیات عظام، محمدخاتمی و طاعون سبز. دمکراسی‌های تفنگ‌فروش غرب به بهانة حمایت از حقوق‌بشر، آشکارا از «خط امام» پشتیبانی می‌کنند تا تداوم قانون اساسی توحش و حاکمیت تحجر الهی در ایران تضمین شود. از این مرداب رایحة خوش جنگ به مشام‌ تفنگ‌فروشان می‌رسد. تبلیغات برای طاعون سبز و اهدای جوایز به اوباش‌الله حکومت اسلامی در همین راستا صورت می‌پذیرد.

هر چند کاین های‌هوی بیهده‌تان
[...]
سوگ است و سور نیست
پاد افره شما را
روزان آفتابی
دیر است و دور نیست
(شفیعی کدکنی)


...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت