بینالملل شرارت!
...
محفل بینالملل فاشیسم برای گرم کردن تنور اسلامگرایان در منطقه، «جنگ با مسلمانان» را همزمان در سوئد و انگلستان آغاز کرد. در سوئد، یک رسانة نزدیک به حزب سوسیالدمکرات مقالة سراپا مزخرفی از «جیمیاکسون»، رهبر حزب فاشیستهای سوئد انتشار داد و در انگلستان، «بیبیسی» دست به دامان «نیک گریفین»، رهبر فاشیستهای نژادپرست شد. در این گیرودار نیویورکتایمز، دکان یهودیان اسلامپرست که پیشتر از زبان لاله بختیار «اضربوهن»را بجای «کتکشان بزنید»، «ترکشان کنید» معنا کرده بود، چشم امید به نرگسینژاد و آخوندکروبی دوخته و نگاههای پرمهر و سرشار از محبتی نثار اینان میکند. خلاصه بگوئیم گاوچرانها و برادران دینیشان در اروپای غربی دست از اسلام برنمیدارند.
به گزارش لوموند، مورخ 24 اکتبر 2009، «جیمی اکسون»، رهبر «سوریگدمکراترنا»، حزب فاشیستی که نام «دمکراتهای سوئد» را یدک میکشد، در مقالهای که در تاریخ 19 اکتبر در مهمترین رسانة سوئد، «افتونبلادت»، رسانة نزدیک به سوسیالدمکراتها منتشر کرد، مسلمانان را بزرگترین تهدید برای سوئد پس از جنگ دوم جهانی دانست. جیمی اکسون، در این رسانة معتبر سوئد، بدون ارائة آمار و ارقام مینویسد، اکثر متجاوزان جنسی در سوئد مسلماناند.
«یانهلین»، سردبیر «افتنبلادت» میگوید با انتشار این مقاله «چهرة واقعی» حزب کذا را به نمایش گذارده! ایشان ضمن سرزنش دیگر همتایانشان در سوئد تأکید کرده که برخلاف آنان هرگز آگهیهای این حزب را در روزنامة خود منتشر نکرده است. به عبارت دیگر، «یان هلین» به دیگران میگویند هرگز به خاطر پول برای فاشیستها تبلیغ نخواهند فرمود. روشنتر بگوئیم نیتشان از اینکار «خیر» فقط نشان دادن پلیدیهای حزب کذا به مردم بوده، نه تحریک افکارعمومی! در صورتیکه آقای «هلین» مزخرف میگویند! انتشار این مقاله صرفاً برای تحریک افکارعمومی و بازارگرمی برای حزب «سوسیال ـ دمکرات» صورت گرفته. انتخابات نزدیک است؛ هم در سوئد هم در انگلستان. به همین دلیل حاکمیت انگلستان نیز برای تداوم دولت «کارگری» به دوقطبی کردن فضای سیاسی نیازمند شده.
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم حزب «سوریگدمکراترنا» از سال 1988 یعنی مقارن با خروج ارتش سرخ از افغانستان و پایان جنگ ایران و عراق تأسیس شده. پس از پایان جنگ دوم جهانی، احزاب فاشیست اروپا ابزار تداوم حاکمیت چپنمایان و شبهسوسیالیستها بودهاند. چپنمایان با تبلیغ برای فاشیستها، در صفوف راست ایجاد تشتت کرده، آراء احزاب راست و راست میانه را به نفع سوسیالیستها جذب میکنند. به عبارت دیگر مردم از ترس فاشیستها به شرکایشان در حزب سوسیالیست پناه میبرند و به این ترتیب در میانمدت باعث تقویت افراطگرایان راست میشوند. در سال 1984، سوسیالیستهای فرانسه نیز برای حفظ حاکمیت دست به دامان «ژان ماری لوپن»، رهبر حزب فاشیست «جبهة ملی فرانسه» شدند. نتیجه این شد که پس از گذشت کمتر از دو دهه، در انتخابات ریاست جمهوری «لوپن» بیش از نامزد سوسیالیستها رأی آورده، به دور دوم راه یافت! اکنون همین تجربه را در انگلستان و سوئد شاهدیم. همزمان با این ترفندهای صدمنیکقاز سیاسی، کلیسا نیز بیکار ننشسته. روز گذشته کلیسای سوئد ازدواج مذهبی بین همجنسگرایان را به رسمیت شناخت. یادآور شویم که در کشور سوئد همچون دیگر نظامهای دمکراتیک، ازدواج به نام «قانون» رسمیت مییابد، و ازدواج مذهبی اجباری نیست.
پس از اینکه «بیبیسی» پاسدار علیکوچیکه را به عنوان «مرد قدرتمند» به ما معرفی کرد و علیرغم بوق و کرنا دکاناش کساد ماند، نیویورک تایمز، که رویای خروج گورکنها از «ان. پی. تی» را در سر میپروراند، یک «مرد قدرتمند» نوین به ما ارائه کرده، ایشان کسی نیستند جز همان آخوند مهدی کروبی. به ادعای «صرافی» نیویورکتایمز، کروبی «یکتنه در برابر دولت» ایستاده، و مسلماً بزودی یکتنه هم در برابر جهانیان خواهد ایستاد. چرا که طی 8 دهة گذشته آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک برای چپاول کشورمان به صورتک «مردان نیرومند» متوسل شده بودند که «مستقل» بوده و یک تنه نیز در برابر جهانیان میایستادند! «رهبر کبیر انقلاب» را که فراموش نکردهایم. ایشان در کمال «استقلال» و «آزادی» به همراه علی خامنهای و میرحسین موسوی و مشتی لاتوچاقوکش ساواک که «مردم» نام داشتند، برای 20 سال جنگ «ایستاده» بودند که ناگهان به صورت درازکش «آتش بس» را با جام زهرمار کوفت فرمودند و همان «مردم» با حضور در خیابان و عربدهجوئی «پیروزی» ایشان بر «صدام کافر» را هم جشن گرفتند! بله امروز معلوم شد که آخوند کروبی چنان قدرتی دارند که دولت مهرورزی و حکومت به اصطلاح «نظامیان» در برابر ایشان خلع سلاح شده. البته ضعف دستگاه سرکوب جمکران در برابر شیخ کروبی دلیل موجه دارد. ایشان به دلیل «محبوبیت» فرضی که در میان «مردم» پیدا کردهاند اینچنین قدرتمند شدهاند. درصورتیکه آنچه به این آخوند جنایتکار قدرت و شوکت اعطا کرده، دست مقدس استعمار در سازمان دینپرور و جنگپرست «ناتو» است. این سازمان خود را برای رویاروئی اتمی با روسیه آماده کرده، البته در ایران.
لوموند مورخ 24 اکتبر گزارش میدهد که روز 22 اکتبر، تلویزیون «بیبیسی» از نیک گریفین برای حضور در برنامة «کوئسشن تایم» دعوت به عمل آورده بود. نخستین بار بود که یک فاشیست رسماً افتخار حضور در برنامة کذا را مییافت. و از آنجا که فاشیستجماعت اهل افتخار و بالیدن است، «نیک گریفین» هم سخت مفتخر بود و سپاس خود را به صورت دوستانه و صمیمانه به درگاه «بیبیسی» اعلام داشت! البته بیبیسیچیها پیشتر مراتب شکر و سپاس خود را به درگاه این شخصیت «فرهیخته» ابراز کرده بودند.
در میان مدعوین، علاوه بر اعضای حزب محافظهکار و «لیبرال دمکرات»، جک سترا، وزیر دادگستری دولت گوردون براون نیز حضور داشت. جکسترا، از فدائیان اسلام ناب و از پیروان «خط امام» و از طرفداران «منطقعلوی» است که از وزارت امور خارجه به وزارت کشور و اخیراً به وزارت دادگستری نقل مکان کرده. باری «نیک گریفین» در این نمایش روحوضی نقش «ضربهگیر» سه حزب دیگر را ایفا میکرد. هیچکس از او نپرسید برنامة سیاسی حزباش چیست، و اگر قدرت را به دست گیرد سرنوشت بهداشت و آموزش و پرورش و غیره چه خواهد شد؟ چرا که هدف روشنکردن ذهن مخاطب نبود. هدف این بود که «نیک گریفین» را به عنوان دوست و معاشر دیوید هیوک، عضو رسمی کوکلوکسکلانها معرفی کرده و سخنان او را در «نفی هلوکوست» به اطلاع «مردم» برسانند، تا «جهان اسلام» به ویژه در جمکران بداند که در امر مقدس «نفی تاریخ» تنها نیست و میتواند با پشتیبانی حاکمیت انگلستان همچنان به این «بازی شیرین» ادامه دهد.
چرا که گریفین نیز همچون ملایان یهود ستیز و اهل تقیه و خودانکاری است، البته به صورتی متفاوت. گریفین هرگز نمیگوید من چنین حرفی نزدم، میگوید «تغییر عقیده» دادهام! به این ترتیب توهمات خود را در ترادف با عقاید مستدل، منسجم و منطقی قرار میدهد. از جمله وقتی به او میگویند هلوکوست را انکار کرده، یا به بازنویسی تاریخ پرداخته، باز هم «تغییر عقیده» را مطرح میکند. و به این ترتیب به مخاطب چنین القاء خواهد کرد که نفی رخدادهای تاریخی بر پایة توهمات را «عقیده» مینامند! و از آنجا که عقاید همه محترم است، پس «عقیدة» فاشیستها یعنی «باورها» و توهماتشان را نیز میباید محترم شمرد.
«نیک گریفین» در نمایش روحوضی بیبیسی، برای گرم کردن تنور اسلام هم کوشش و تلاش فراوان به خرج داده. او میگوید، اسلام خود را با بریتانیای کبیر وفق نداده، زنان را شهروند دست دوم به شمار میآورد! روشنتر بگوئیم گریفین تلویحاً میگوید، «مسیحیت» نه تنها با دمکراسی انگلستان تضادی ندارد که برابری زنومرد را هم به رسمیت شناخته! چرا؟ چون فاشیستهای اروپا قوانینانسانمحور «دمکراسی» را نه «انسانی» که «دینی» و «بومی» و برخاسته از «مسیحیت» در اروپا معرفی میکنند. با توسل به چنین مغلطهای است که در پروپاگاند توحش اینان، «انسان» همواره مسیحی و اروپائی باقی خواهد ماند. و اما «گریفین» اقتصاد اسلامی را خیلی پسندیده و میگوید اگر نظام بانکی غرب اسلامی بود بحران مالی اخیر پیش نمیآمد!
فکر نکنید نیک گریفین ابله و بیشعور است، و نمیداند بحران مالی ریشه در پیامدهای فروپاشی اتحاد شوروی دارد، و به همین دلیل نمیگوید این بحرانی است که سرمایه سالاری غرب با توسل به طالبانسازی در افغانستان و جنگ در عراق چندین سال آنرا به تعویق انداخته. گریفین میداند ریشة بحران در کجاست، ولی او نیز همچون «بیبیسی» مخاطبان را ابله پنداشته.
در این راستا یک «بیبیگوزک» از «نسلکشی» در انگلستان هم تحویل «مردم» میدهد و میگوید، اسکاتلندیها، مردم سرزمین گال، انگلیسیها و ایرلندیها که از 17000 هزار سال پیش، یعنی از هنگام ذوبشدن یخها در این سرزمین زندگی میکنند، «فرهنگشان» تخریب شده چرا که فرزندانشان از شناخت این «فرهنگها» محروم ماندهاند.
بله این «فرهنگها» که 17000 هزارسال قدمت هم دارند ناشناخته ماندهاند چرا که هیچکس به جز نیک گرفینها این «فرهنگها» را نمیشناسد! و این فاجعة بزرگی است برای جامعة بشری! به ویژه زمانیکه اخراج عراقیهای متقاضی پناهندگی از انگلستان آنچنان مفتضحانه است که دبیرکل سازمان رسوای ملل را نیز به اعتراض رسمی وادار میکند. در نمایش روحوضی «بیبیسی» از این جنایت آشکار هیچ سخنی به میان نیامد، چرا که 17 هزار سال پیش در این جزیره هیچ عراقی غارتشدهای تقاضای پناهندگی نمیکرد. آنزمان هنوز این «فرهنگها» با «نفت» و «اسلام» آشنا نشده بودند، در نتیجه جرج بوش هم به خطرات «تروریسم» پی نبرده بود.
همچنانکه گفتیم، در تاریخ 23 اکتبر حضرت جرج بوش، امام دوم در هتل «کوئین الیزابت» سخنرانی داشتند. و یکی از ایرلندیهای مقیم کانادا، به دلائل «فرهنگی» نزدیک بود نویسندة این وبلاگ را به کشتن بدهد. ایشان رانندة تاکسی بودند و از آنجا که کاتولیک تشریف داشتند، فقط فرانسه صحبت میکردند و به همین دلیل فرزندانشان را نیز از آموختن زبان مادری محروم فرموده، و بسیار مفتخر بودند. از اینرو یک جلد «کتاب مقدس» هم روی صندلی بغل دستشان نشانده بودند و در بزرگراه «تختگاز» به پیش میتاختند و در باب «دین» و «زبان» داد سخن میدادند. که ناگهان حواسشان پرت شد و کنترل فرمان را از دست دادند! نزدیک بود که ما هم به شهدای راه «فرهنگ» برتر ایرلند تبدیل شویم، ولی به خیر گذشت. خلاصه جهنم غریبی است دینپرستی! انسان را به بیکران حماقت رهنمون میشود. و اما اگر آن رانندة بختبرگشتة ایرلندی به دلیل تعصبات مذهبی زبان انگلیسی را تحریم کرده، جرج بوش به دلیل تعصبات «مالی» به تحریم انسانیت برخاسته.
ایشان در سخنرانی بیشرمانة خود از تهاجم نظامی به عراق ابراز رضایت فراوان فرموده و گفتند، با تروریسم مبارزه میکردیم! جرج بوش در مزخرفاتی که طی 45 دقیقه به هم بافت چنین القاء میکرد که تصمیم در مورد جنگ با رئیس جمهور است و پنتاگون در این میان هیچ نقشی ندارد! جرج بوش چند بار تکرار کرد، تصمیمی را گرفتم که باید میگرفتم! بوش سخنی از کشور آمریکا به میان نیاورد، او گفت مهم این بود که چگونه «قلمرو» خود را حفظ کنیم.
قلمرو یانکیها کجاست؟ جهان اسلام، شاهراههای عبور نفت و از همه مهمتر سواحل خزر. جائی که گاوچرانها سالهاست میکوشند از طریق گسترش جنگ عراق به ایران در آن «حضور نظامی» داشته باشند. و از آنجا که این امر خیر محقق نشده گورکنها تلاش میکنند، با توسل به تصفیههای درونگروهی، جنگ با پاکستان را آغاز نمایند. در پی ترور فرماندهان سپاه، چندتن از نخبگان جمکران پارس کردن به پاکستان را آغاز کردهاند. بهانه همان «مبارزه با تروریسم» است که دکانش را حاکمیت آمریکا از طریق سازماندهی عملیات 11 سپتامبر پررونق کرده. روضهخوانها هم با تأسی به ارباب از طریق ترور فرماندهان سپاه قصد جنگ دارند.
حضور نظامی گورکنها در پاکستان، همان آرزوی شهید بینظیر بوتو است، چرا که ایشان نیز پیش از اینکه سرشان به سقف اتومبیل اصابت کند خواهان حضور ارتش ناتو در پاکستان شده بودند. حضور نظامی جمکران در پاکستان زمینة حضور ارتش ناتو را در این کشور فراهم خواهد آورد، در نتیجه، پاکستان و افغانستان و ایران به منطقة جنگی تبدیل میشوند و بازهم میرسیم به «شرایط ویژه» و شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» و نان جرج بوش و موسسة کارلایل در روغن فراوان شناور خواهد شد. البته این رویاهای کوکلوکسکلانهای دو سوی آتلانتیک است.
در واقع جرج بوش به کانادا آمده بود تا برای نفت عراق جایگزین مناسبی بیابد. ایشان گفتند ما به انرژی ارزانقیمت نیاز داریم، و ترجیح میدهیم نفت را از دوستانمان بخریم تا از کسانی که از ما نفرت دارند! خلاصه دستدرازی به ارث پدری الیزابت دوم در دستورکار نفتخواران ینگه دنیا قرار گرفته! روشنتر بگوئیم آنگلوساکسونها باید شرشان را از منطقه کم کنند. با توجه به این امر باید ببینیم ارادت نیویورکتایمز به آخوند کروبی و نرگسینژاد چه دلیلی جز حماقت کارفرمایاناش میتواند داشته باشد؟ شاید اینان هم به فکر حفظ «قلمرو» خود افتادهاند. ولی اگر محفل بوش خود را ناچار به ترک منطقه میبیند، دکان طالبان پروری حزب دمکرات نیز باید بزودی اعلام ورشکستگی کند.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت