...
حاکمیت انگلستان در تاریخ 28 مردادماه 1332، پس از سازمان دادن به کودتا، 60 درصد از امتیاز استخراج نفت ایران را به کنسرسیوم واگذار کرد، و از آن هنگام «آمریکا» نقش «پرسوناژ پلید» در «رمان» سیاست ایران را بر عهده گرفت، در حالیکه انگلستان سیاست خود را همچنان با توسل به دستاربند و اوباش «در خیابان» اعمال میکرد. این سیاستهای «خیابانی» و «مردمی» یا بهتر بگوئیم این قانونشکنیها گویا به دهان نزولخورهای «سیتی» خیلی «شیرین» آمده، چرا که دست از برنامة «تظاهرات» در ایران نمیشویند. باز هم با توسل به شعار پوچ «منافع ملی» بوقهایشان در دو سوی آتلانتیک برای مخالفت با توافق هستهای به صدا در آمده. سخنگویشان کیست؟ میرحسینموسوی! همان کسی که همصدا با پاسدار شریعتمداری و دیگر شیپورهای داخلی استعمار در راه تأمین منافع غرب شعار «منافع ملی» سر داده. چرا؟ چون طبق شایعات رسانههای غرب، حکومت اسلامی مورد تأئید اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان است، و اکثریت اینان در مسابقات مارگیری به جلادی به نام میرحسین موسوی «رای» دادهاند، تا از«منافع ملی» دفاع کند. اشکال این است که ایشان در واقع «منافع ملی بریتانیا» را مد نظر دارند!
بله! راوی این «داستان» چنین نقل میکند که خادم وفادار «مردم» به دلیل «تقلب» از «حق» خود محروم شده. با تکیه بر همین عقیدهسازی، زمانیکه میرحسین موسوی، برای حفظ منافع اربابان خود در لندن و واشنگتن بیانیه صادر کند، بیانیة وی نیز مسلماً «مردمی» بوده، و بازتاب خواستههای همان اکثریت فرضی تلقی خواهد شد. همان 24 میلیون نفری که از شایعة شرکت «40 میلیون نفر» در انتخابات ساخته و پرداختة آبدارخانة سازمان سیا استخراج شدهاند!
اگر 40 میلیون ایرانی حکومت اسلامی را تأئید میکنند، یک رفراندوم «آری به دمکراسی» برپا کنید تا ما طرفداران دمکراسی از شمار اندک طرفدارانمان آگاه شویم و بدانیم همه در ایران شیفتة «میرحسین» و آخوندحسینعلی منتظریاند! شما که همچون خمینی دجال، یک تنه در برابر همة قدرتهای جهان «ایستادهاید» که نباید از ما بترسید! خصوصاً که ما برخلاف «رهبرکبیر» شما و نهضت عاظادی و داسالله اهل «انتقام» و «اعدام» هم نیستیم. ما با خشونت مخالفایم، حتی در شعار.
مرگ، دروازة کلام شماست!
[...]
مرگ، تدبیر طبع خام شماست
دو جناح قانونشکن آبمنگلها روز 13 آبانماه 1388 بازهم با «اجماع پیرامون مرگ» تجدید میثاق کرده، تلویحاً «درود بر انگلیس» خواهند گفت. بله، اوباش دولتی با شعار «مرگ» بر آمریکا و اسرائیل، و اراذل مخالفنما با شعار «مرگ» بر چین و روسیه خیابان را اشغال خواهند کرد. و به این ترتیب است که «دمکراسی» ویراست ارباب تأمین خواهد شد. جالب اینجاست که هیچیک از دو گروه مذکور، شعار «مرگ بر انگلیس» یا «مرگ بر فرانسه» را مطرح نمیکند. در صورتیکه سفارت کشور بریتانیا رسماً به دخالت در آشوبهای خردادماه متهم شده، و یک تبعة کشور فرانسه که پدرش از قضای روزگار کارمند عالیرتبة سازمان انرژی اتمی فرانسه است به همین جرم تحت نظر قرار گرفته! البته ما نمیگوئیم اراذل و اوباش باید شعار مرگ بر انگلیس و فرانسه سر دهند، چرا که اصولاً با «شعار مرگ» و دیگر شعارهای انسانستیز مخالفایم. ولی «آبمنگلها» ـ طاعون سبز و گروه مهرورزی ـ هیچ مخالفتی با خشونت و انسانستیزی ندارند. از اینرو باعث تعجب است که هیچکدام برای استعمار بریتانیا آرزوی مرگ نمیکند!
هر چه باشد انگلستان، شریک ایالات متحد در سازمان ناتو از دیرباز حامی اصلی دولتهای جنگافروز اسرائیل به شمار میرود. این رابطه آنقدر صریح شده که هر کس در اسرائیل گامی به سوی صلح با فلسطین بردارد، منافع انگلستان را تهدید میکند. در نتیجه مردم اسرائیل باید همواره در «شرایط ویژه» زندگی کنند. البته شرایط اجتماعی اسرائیل با کشور ایران قابل مقایسه نیست، چرا که در اسرائیل حداقل «نظم قانونی» و دمکراتیک حاکم شده. اسرائیل تنها کشوری است که مخالفان جنگ حتی در شرایط جنگی از حق تظاهرات بر ضد جنگ برخوردارند. طی جنگ 33 روزه چنین تظاهراتی را شاهد بودیم. و اما شاهد بودیم که در حکومت «مستقل» جمکران هیچکس حق مخالفت با جنگ را نداشت. طی دوران پرافتخار ریاست «جمهوری» خامنهای و نخست وزیری میرحسین موسوی، اوباشالله ساواک هر روز در خیابان شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» سر میدادند؛ دیدیم که «پیروز» هم شدند البته در تخریب ایران و تاراج ثروتهای ملی. البته این شیوة شناخته شدهای است که پس از فتوی خائنانة «میرزای شیرازی» پیوسته کارساز استعمار بریتانیا بوده. از اینرو نزد جیرهخواران انگلستان در ایران «مردم» از اهمیت ویژهای برخوردارند.
انگلستان، در ایران همواره از طریق هی کردن اوباش به خیابان، «سیاست مردمی» اعمال کرده. البته اوباش پس از صدور فتوی راهی خیابان میشدند تا ملت ایران بداند پای «مقدسات» و «نوامیس اسلام» در میان است و کسی حق مخالفت با «اسلام» را ندارد. بله، این اسلام فرضاً حافظ «منافع ملی» است، البته منافع ملی انگلستان، نه منافع ملی ما ایرانیان. در راستای تداوم و گسترش همین «منافع» است که کل حاکمیت جمکران، شامل سرداران، طاعون سبز و داسالله از ما دعوت میکنند برای گرمیداشت 13 آبانماه، روز خیانت و مزدوری و دروغ و قانونشکنی و کودتا در «تظاهرات» شرکت کنیم!
فراخوان به شرکت در تظاهرات 13 آبانماه، به بهانة «مخالفت» با خامنهای و دولت احمدینژاد»، همان هدف مزورانة فراخوان به «شرکت در انتخابات» را دنبال میکند: کسب مشروعیت «مردمی» ـ و نه مشروعیت قانونی ـ برای حکومت توحش اسلامی. رسانههای اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن میکوشند با تحریک افکار عمومی زمینة «حضور مردم» را در خیابان فراهم آورند تا بتوانند در افکار عمومی غرب، ملت ایران را طرفدار اشغال خائنانة سفارت آمریکا، دوستدار توحش خمینی، و از همه مهمتر مدافع حکومت اسلامی، و به ویژه حامی «طاعون سبز» معرفی کنند.
یک جهان وحشتید و حق دارید
زانکه مستید و خون به جام شماست
حال پس از گذشته سه دهه و تکرار این صحنههای مهوع دیگر گنجشکهای تهران هم میدانند که تجمع در خیابان و «اجماع» پیرامون «مرگ»، مراسم آئینی حکومت طالبان جمکران برای سرکوب ملت ایران است. اخیراً این مراسم از روز 23 خردادماه 1388 با حمایت وزارت کشور جمکران به روزمرة ما ملت تبدیل شده، و روز 13 آبانماه مسلماً به اوج خواهد رسید. مگر اینکه دیوید میلیبند، وزیر امورخارجة انگلستان در مذاکرات خود با روسیه ناچار شود به حمایت دولتمتبوعاش از گروه میرحسین موسوی پایان داده، ملت ایران را از شر بیانیههای احمقفریب این عقبماندة ذهنی خلاص کند. میرحسین موسوی در آخرین بیانیة خود آشکارا «حق طبیعی» را مقدم بر «حقوق قانونی» دانسته، از اولویت «زندگی ما» بر «قانون» سخن میگوید:
«فرقی میان قانون خوب و بد وجود ندارد. ساختار سیاسی کشور اگر بهترین نظم ممکن باشد به چه کار میآید اگر زندگیهای ما به آن اعتبار نبخشد[...]»
نمیدانستیم اعتبار قوانین در گرو شیوة «زندگی» مشتی مزدور استعمار همچون میرحسین موسوی باید باشد. این سخنان مضحک و بیسروته فراخوانی است به شورش و قانونشکنی که از آخرین نفسکشطلبیهای میرحسین موسوی به شمار میرود. این فراخوان با کد: 8616 در سایت «پیک ایران»، مورخ 31 اکتبر 2009 انتشار یافته. بله طبق آخرین اکتشافات موسوی در کارخانة رجاله پروری، در کشور ایران نظم و قانون هیچ اهمیتی ندارد، باید «زندگی ما»، یعنی «منافع استعمار» به قانون اعتبار بخشد. اتفاقاً سازمان «عفو بینالملل» در این مورد با میرحسین موسوی کاملاً موافق است: بیخیال قانون، خامنهای حرفاش را پس بگیرد، چرا که «زندگی ما» یعنی «تداوم دکان عفو بینالملل» باید به قانون اعتبار بخشد. این قماش«اصول» اساسی قانونستیزی فقط در کارخانة رجاله پروری ساخته و پرداخته میشود. چرا که استقرار نظم قانونی در ایران ـ حتی همین قوانین نیم بند جمکرانیها ـ منافع استعمار را تهدید خواهد کرد.
در ایران باید تل موهوم «مردم» یا همان اوباش و لباسشخصیها «در خیابان» برای همة مسائل مملکت تصمیمگیری کنند. در دوران نخست وزیری موسوی همین «نظم خیابانی» برقرار بود، در نتیجه نان منوچهر قربانیفر، موسوی، بهزاد نبوی و شرکاء سالها در روغن فراوان شناور ماند و علیرغم سرکوب روزمره و کشتار زندانیان سیاسی، قلمزنهای «توانای» امروز هیچ نامة سرگشادهای برای دبیرکل سازمان ملل ارسال نکردند! گویا همة «مردم» و به ویژه «فرهیختگان» جیرهخوار غرب در داخل و خارج از شرایط اسفبار ملت ایران خشنود و راضی بودند، چرا که خفقان اختیار کرده و هیچ نمیگفتند! شاید همچون میرحسین موسوی آنزمان، هنوز خواندن و نوشتن فرانگرفته بودند!
زندگانند و مرگ نپذیرند
مرده، آن قاتل، آن امام شماست
باری، گویا در حوالی سفارت عربستان باز هم جبرئیل بر میرحسین موسوی نازل شده و «آیات الهی» را به دستش داده که این بیانیة ابلهانه را صدوریده. موسوی ضمن تکرار مزخرفات حاج فرج دباغ، از جمله «دین فاقد خرافه»، بیشرمانه روز 13 آبانماه را به «مردم» تبریک گفته و خواهان «رهبری» آنان شده، چون «امام» روشنضمیرش، «مردم» را رهبر میشمرد. و مسلماً به همین دلیل زمانیکه بر علیه بنیصدر کودتا کردند، همین امام دجال و «مردمپرست» گفت، «اگر همه بگویند آری، من میگویم نه و حق هم با من است!» در چنین بزنگاهی است که فواید رهبری «مردم» آشکار میشود! چرا که «مردم» کذا فرضاً بیقید و شرط از «امام» پیروی میکنند، بنابراین هرگز با سخنان امام کذا، هر قدر هم ابلهانه باشد مخالفت نخواهند کرد! همین موسوی نیز آنروزها در زمرة «مردم» قرار گرفته، «رهبری» امور را به دست داشت.
به گزارش شبکة «بی. اف. ام. تی. وی»، احمدی نژاد فرموده، اسرائیل از توافق ایران با آژانس بینالمللی «خشمگین» است، ولی پرزیدنت مهرورزی فراموش کرده که حکومت اسلامی و ارباباناش در غرب نیز از این توافق اجباری ماتم گرفتهاند. بحران دستساز هستهای به نقطة پایانی خود نزدیک میشود و پایان بحران، پایان حکومت اسلامی خواهد بود. هر چند که دو جناح آبمنگلها تمام تلاش خود را برای بحران آفرینی به کار گرفته و به روز 13 آبان امید فراوان بستهاند.
خلاصة مطلب، میرحسین موسوی دست در دست بنیامین نتانیاهو و ارباباناش در لندن و واشنگتن به سوگ پایان بحران هستهای نشسته، البته در پوشش گوسالهفریب دفاع از «منافع ملی»! منافعی که در کمال تعجب با «منافع ملی ایران» هیچگونه ارتباطی ندارد. این منافع ملی همان شعار پوچی است که فقط با توسل به «فتوی» و از طریق قانون شکنی، آشوب و بحران تأمین میشود. نخستین مدافع این «منافع ویژه» میرزای شیرازی خودفروخته بود، بعد هم نوبت به دیگران رسید تا با شعار گوساله فریب «منافع ملی» از «منافع ملی انگلستان» و منافع غرب دفاع کنند.
طرح اشغال نظامی عراق به بهانة واهی نابودی سلاحهای کشتار جمعی از سوی انگلستان مطرح شد و یک وزیر امورخارجه و یک کارشناس عالیرتبة بریتانیا به دلیل مخالفتشان با این طرح جنایتکارانه در همان انگلستان به دست «جنتلمنها» سر به نیست شدند. البته دلیل عشق و علاقة آبمنگلها به جنتلمنهای نزولخور «سیتی» برای ما روشن است، بارها به این امر اشاره کردهایم که مدال افتخار «طالبانپروری» و ایجاد «یک کشور، یک مذهب» به ویژه پس از «اختراع» کشور پاکستان نصیب انگلستان شده. آشوبهای سال 1357 «اجماع پیرامون مرگ» بود. «مرگ» بر شاه، بر بختیار، بر بیحجاب، بر آمریکا، بر اسرائیل، بر سازشکار، بر ضد ولایت فقیه، بر فرانسه، بر مخالف هاشمی، و ... و سه دهه پس از استقرار حکومت اسلامی، همین اجماع «گسترش» یافته. اکنون چین و روسیه به فهرست شعارهای خشونتطلبان جیره خوار غرب افزوده شدهاند، ولی جای «مرگ بر انگلیس» همچنان در این فهرست خالی مانده!
دلیل هم فقط «مردمی» بودن حاکمیت انگلستان است! این حاکمیت چنان به افلاس افتاده که اوباش اسلامپرست و مدافع «اجرای شریعت» را برای تظاهرات در لندن بسیج میکند، و برای مخالفت با اینان دست به دامان اوباش خاجپرست میشود. به گزارش فیگارو، مورخ 31 اکتبر 2009، تظاهرات طرفداران اجرای احکام شریعت در لندن به دلیل درگیری با فاشیستهای مسیحی لغو شد! با این وجود بد نیست بدانیم چه کسی برای نخستین بار اجرای شریعت در انگلستان را مطرح کرد. راه دور نمیباید رفت، آخوند ویلیامز، دوم شخص حاکمیت بریتانیا پس از الیزابت دوم مبتکر این طرح خداپسندانه بود! و از آنزمان تاکنون هیچیک از گروههای مدافع دمکراسی با این پیشنهاد مزورانه مخالفت نکرده. چرا که در قاموس اینان مسلمانان اصولاً «انسان» به شمار نمیروند، پس دلیلی ندارد قوانین «انسانمحور» شامل حالشان شود! به همین دلیل اساسی است که جنایات اشغالگران در عراق و افغانستان و دیگر کشورهای منطقه به این خوبی به «سکوت» برگذار میشود. انفجارهای اخیر پاکستان بیش از 130 کشته بر جای گذارد. ولی این قربانیان فاقد نام و نشاناند، خانوادهای ندارند، و کسی هم در سوگشان برنامة تلویزیونی روضه و زوزه و صلیبکشی برای ما برگزار نمیکند. بگذریم و بازگردیم به اعلامیة مضحک موسوی که «رادیوفردا» هم آنرا در بوق گذاشته. چرا که موسوی همان میگوید که حاکمیت آمریکا میطلبد: بازتولید مزخرفات خمینی و به ویژه تکرار ترهات پاسدار شریعتمداری در مخالفت با مذاکرات هستهای، مخالفت با توافقهای وین، مخالفت با مذاکره بین آمریکا و نوکران در جمکران و اینهمه در پوشش دفاع از «منافع ملی»، منافعی که میباید اذعان داشت بینهایت «مبهم» باقی مانده.
موسوی، از آنجا که ذاتاً ابله و مزدور است، مخاطب را نیز چون خود میپندارد. غافل از اینکه، سیاستهای هستهای آمریکا، در دهة 60 نیز جهان را در آستانة جنگ اتمی قرار داده بود. طی بحران خلیج خوکها، طرح پایگاه موشکی شوروی به این شرط در کوبا لغو شد که موشکهای ارتش ناتو از خاک ترکیه جمعآوری شود. لاتواوباش «مدافع منافع ملی انگلستان» با این نکات بیاهمیت بیگانهاند چرا که اینان قانون و مقررات و نظم انسانی را به رسمیت نمیشناسند. برای حفظ منافع اربابان حکومت اسلامی لازم است «حق طبیعی» و «نظم الهی» بر «نظم اجتماعی» اولویت داشته باشد. خلاصه بگوئیم طبق توافقهای شوروی سابق با سازمان ناتو، دیگر کشورها نیز میباید تابع «نظم» باشند. پس بهتر است میرحسین موسوی به شیوة حاج اکبر اعتماد هذیانگوئی نکند. این جهان طویلة اسلام نیست، قانون و مقررات بینالمللی روابط بین کشورها را تنظیم میکند، نه عربدهجوئی مشتی اوباش مزدور غرب در حکومت جمکران و رفقایشان در تشکلهای «داسی».
آنچه در بیانیههای موسوی و داسالله جلب نظر میکند این است که موسوی ضمن تبریک روز «فرخندة» 13 آبانماه، اشغال سفارت آمریکا را به «مردم» و دانشجویان نسبت داده و میگوید، امام از آنان پیروی کرد! ولی در بیانیة «داسالله» اشغال سفارت آمریکا با حمایت شوروی صورت گرفته! داسالله برای فریب افکار عمومی و گرم کردن بازار حکومت اسلامی به خلقالله میگوید، «علیه دولت کودتا و برای انتخابات آزاد در تظاهرات 13 آبان شرکت کنیم!» این است «عنوان» اطلاعیة کمیتة مرکزی سازمان «اتحاد فدائیان خلق» که در سایت «اخبارروز»، مورخ 31 اکتبر 2009 انتشار یافته! «سازمان» کذا ضمن تکرار بخشی از دروغها و توهمات میرحسین موسوی در مورد کشتار 13 آبانماه سال 1357، با ارائة یک تحلیل کودکستانی از اوضاع سیاسی میفرماید:
«حمله به سفارت آمریکا در آن تاریخ بر بستر صفآرائی آمریکا و شوروی، در جهان دو قطبی شده آن دوره از سوئی و نارضایتی مردم از عملکرد تجاوزکارانه آمریکا و به ویژه، دخالت در کودتای 28 مرداد 1332 از سوی دیگر، رخ داد. تنها در چنین شرایطی جمهوری اسلامی میتوانست بدون نگرانی و با پشتگرمی شوروی اعلام کند که، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
به، به! تحلیل از این بهتر نمیشود. شوروی سابق از حکومت اسلامی حمایت کرد تا با شعار «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» برای هنگهای عرب و مجاهدین افغان اسلحة آمریکائی ارسال کند تا با همین شوروی بجنگند! باید اذعان کنیم که این تحلیل کمی تا قسمتی کشکی و آبکی است. اگر برادران داسالله فراموش کردهاند به آنان یادآوری کنیم که سلاح و تجهیزات آمریکائی به مقصد اردوگاههای مجاهدین از طریق فرودگاههای «صحرائی» طبس ارسال میشد، همانجا که «معجزاتی» به سرنگونی هلیکوپترهای یانکیها منجر شد! باری، داسالله در ادامة این تحلیل صدمنیکقاز «هدف» از اشغال سفارت را نیز کنار زدن دولت شیخ مهدی «تحلیل» کرده، نه کودتائی بر علیه ملت ایران! به هر تقدیر در پایان وراجیهای سنتی چپ جمکران که تفاوت زیادی هم با بیبیگوزکهای شیعیمسلکان ندارد، «رفقا» از هموطنان آزاده میخواهند، برای طرح مطالبات دمکراتیک خود در تظاهرات کذا شرکت کرده، خواهان برکناری دولت احمدی نژاد و برگزاری انتخابات آزاد شوند!
میبینیم که داسالله هم از آخوندها یاد گرفته، با قانون و مقررات هیچ کاری ندارد. حضرت «داس» فقط میخواهد در یک «تئوکراسی» عصر حجر و تحت نظارت ولایتفقیه و شوراینگهبانی که مستقیماً از فقیه و جمع آخوندها دستور میگیرد «انتخابات آزاد» و «مردمی» برگزار کند! در واقع مطالبات دمکراتیک اصحاب داس همچنانکه میبینیم به معنای تقاضا جهت برخاستن کلهپز است، تا سگ بجایش بنشیند. با توجه به این ترهات میباید بپذیریم که در چارچوب مطالبات «حضرت داس» اگر مهرورزی جای خود را به موسوی بدهد، مطالبات دمکراتیک «داسیون عوامگرا» برآورده شده. چرا که اینان نیز همچون دیگر فاشیستها وشارلاتانها، نه تنها «جمعگرائی» و «مردمپرستی» را دمکراسی و مراجعه به آراء عمومی میخوانند که ما را هم احمق پنداشتهاند:
«از هموطنان آزاده [...] دعوت میکنیم که در روز13 آبان با شعار برکناری دولت احمدی نژاد در تظاهرات شرکت کنند[...] ما از هر اقدامی در داخل و خارج کشور که به تقویت حضور مردم بیانجامد، حمایت کرده با تمام توان در جهت نیرومند کردن آن تلاش و مبارزه میکنیم»
ما هم از وطنفروشان بردة استعمار دعوت میکنیم کمی مطالعه کنند تا پس از سی سال مبارزه با «امپریاس» بفهمند، در چارچوب قانون اساسی حکومت اسلامی سخن گفتن از انتخابات فینفسه نشان حماقت است. همینجا بگوئیم، «حضور مردم» در خیابان خواست سرداران سپاه و بسیج جهت سرکوب مطالبات دمکراتیک ملت ایران بوده، و از این نظر سازمان «مترقی» شما از قضای روزگار یکبار دیگر با «مرتجعین» در همسوئی کامل قرار گرفته. که جورج اورول «سلامالله» میفرماید: بهترین سگ دستآموز سیرک، سگی است که بدون شلاق معلق زند!
هی بسوزید، هی ستم توزید
آدمی نیست، آن که رام شماست
(م. سحر)
بله! راوی این «داستان» چنین نقل میکند که خادم وفادار «مردم» به دلیل «تقلب» از «حق» خود محروم شده. با تکیه بر همین عقیدهسازی، زمانیکه میرحسین موسوی، برای حفظ منافع اربابان خود در لندن و واشنگتن بیانیه صادر کند، بیانیة وی نیز مسلماً «مردمی» بوده، و بازتاب خواستههای همان اکثریت فرضی تلقی خواهد شد. همان 24 میلیون نفری که از شایعة شرکت «40 میلیون نفر» در انتخابات ساخته و پرداختة آبدارخانة سازمان سیا استخراج شدهاند!
اگر 40 میلیون ایرانی حکومت اسلامی را تأئید میکنند، یک رفراندوم «آری به دمکراسی» برپا کنید تا ما طرفداران دمکراسی از شمار اندک طرفدارانمان آگاه شویم و بدانیم همه در ایران شیفتة «میرحسین» و آخوندحسینعلی منتظریاند! شما که همچون خمینی دجال، یک تنه در برابر همة قدرتهای جهان «ایستادهاید» که نباید از ما بترسید! خصوصاً که ما برخلاف «رهبرکبیر» شما و نهضت عاظادی و داسالله اهل «انتقام» و «اعدام» هم نیستیم. ما با خشونت مخالفایم، حتی در شعار.
مرگ، دروازة کلام شماست!
[...]
مرگ، تدبیر طبع خام شماست
دو جناح قانونشکن آبمنگلها روز 13 آبانماه 1388 بازهم با «اجماع پیرامون مرگ» تجدید میثاق کرده، تلویحاً «درود بر انگلیس» خواهند گفت. بله، اوباش دولتی با شعار «مرگ» بر آمریکا و اسرائیل، و اراذل مخالفنما با شعار «مرگ» بر چین و روسیه خیابان را اشغال خواهند کرد. و به این ترتیب است که «دمکراسی» ویراست ارباب تأمین خواهد شد. جالب اینجاست که هیچیک از دو گروه مذکور، شعار «مرگ بر انگلیس» یا «مرگ بر فرانسه» را مطرح نمیکند. در صورتیکه سفارت کشور بریتانیا رسماً به دخالت در آشوبهای خردادماه متهم شده، و یک تبعة کشور فرانسه که پدرش از قضای روزگار کارمند عالیرتبة سازمان انرژی اتمی فرانسه است به همین جرم تحت نظر قرار گرفته! البته ما نمیگوئیم اراذل و اوباش باید شعار مرگ بر انگلیس و فرانسه سر دهند، چرا که اصولاً با «شعار مرگ» و دیگر شعارهای انسانستیز مخالفایم. ولی «آبمنگلها» ـ طاعون سبز و گروه مهرورزی ـ هیچ مخالفتی با خشونت و انسانستیزی ندارند. از اینرو باعث تعجب است که هیچکدام برای استعمار بریتانیا آرزوی مرگ نمیکند!
هر چه باشد انگلستان، شریک ایالات متحد در سازمان ناتو از دیرباز حامی اصلی دولتهای جنگافروز اسرائیل به شمار میرود. این رابطه آنقدر صریح شده که هر کس در اسرائیل گامی به سوی صلح با فلسطین بردارد، منافع انگلستان را تهدید میکند. در نتیجه مردم اسرائیل باید همواره در «شرایط ویژه» زندگی کنند. البته شرایط اجتماعی اسرائیل با کشور ایران قابل مقایسه نیست، چرا که در اسرائیل حداقل «نظم قانونی» و دمکراتیک حاکم شده. اسرائیل تنها کشوری است که مخالفان جنگ حتی در شرایط جنگی از حق تظاهرات بر ضد جنگ برخوردارند. طی جنگ 33 روزه چنین تظاهراتی را شاهد بودیم. و اما شاهد بودیم که در حکومت «مستقل» جمکران هیچکس حق مخالفت با جنگ را نداشت. طی دوران پرافتخار ریاست «جمهوری» خامنهای و نخست وزیری میرحسین موسوی، اوباشالله ساواک هر روز در خیابان شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» سر میدادند؛ دیدیم که «پیروز» هم شدند البته در تخریب ایران و تاراج ثروتهای ملی. البته این شیوة شناخته شدهای است که پس از فتوی خائنانة «میرزای شیرازی» پیوسته کارساز استعمار بریتانیا بوده. از اینرو نزد جیرهخواران انگلستان در ایران «مردم» از اهمیت ویژهای برخوردارند.
انگلستان، در ایران همواره از طریق هی کردن اوباش به خیابان، «سیاست مردمی» اعمال کرده. البته اوباش پس از صدور فتوی راهی خیابان میشدند تا ملت ایران بداند پای «مقدسات» و «نوامیس اسلام» در میان است و کسی حق مخالفت با «اسلام» را ندارد. بله، این اسلام فرضاً حافظ «منافع ملی» است، البته منافع ملی انگلستان، نه منافع ملی ما ایرانیان. در راستای تداوم و گسترش همین «منافع» است که کل حاکمیت جمکران، شامل سرداران، طاعون سبز و داسالله از ما دعوت میکنند برای گرمیداشت 13 آبانماه، روز خیانت و مزدوری و دروغ و قانونشکنی و کودتا در «تظاهرات» شرکت کنیم!
فراخوان به شرکت در تظاهرات 13 آبانماه، به بهانة «مخالفت» با خامنهای و دولت احمدینژاد»، همان هدف مزورانة فراخوان به «شرکت در انتخابات» را دنبال میکند: کسب مشروعیت «مردمی» ـ و نه مشروعیت قانونی ـ برای حکومت توحش اسلامی. رسانههای اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن میکوشند با تحریک افکار عمومی زمینة «حضور مردم» را در خیابان فراهم آورند تا بتوانند در افکار عمومی غرب، ملت ایران را طرفدار اشغال خائنانة سفارت آمریکا، دوستدار توحش خمینی، و از همه مهمتر مدافع حکومت اسلامی، و به ویژه حامی «طاعون سبز» معرفی کنند.
یک جهان وحشتید و حق دارید
زانکه مستید و خون به جام شماست
حال پس از گذشته سه دهه و تکرار این صحنههای مهوع دیگر گنجشکهای تهران هم میدانند که تجمع در خیابان و «اجماع» پیرامون «مرگ»، مراسم آئینی حکومت طالبان جمکران برای سرکوب ملت ایران است. اخیراً این مراسم از روز 23 خردادماه 1388 با حمایت وزارت کشور جمکران به روزمرة ما ملت تبدیل شده، و روز 13 آبانماه مسلماً به اوج خواهد رسید. مگر اینکه دیوید میلیبند، وزیر امورخارجة انگلستان در مذاکرات خود با روسیه ناچار شود به حمایت دولتمتبوعاش از گروه میرحسین موسوی پایان داده، ملت ایران را از شر بیانیههای احمقفریب این عقبماندة ذهنی خلاص کند. میرحسین موسوی در آخرین بیانیة خود آشکارا «حق طبیعی» را مقدم بر «حقوق قانونی» دانسته، از اولویت «زندگی ما» بر «قانون» سخن میگوید:
«فرقی میان قانون خوب و بد وجود ندارد. ساختار سیاسی کشور اگر بهترین نظم ممکن باشد به چه کار میآید اگر زندگیهای ما به آن اعتبار نبخشد[...]»
نمیدانستیم اعتبار قوانین در گرو شیوة «زندگی» مشتی مزدور استعمار همچون میرحسین موسوی باید باشد. این سخنان مضحک و بیسروته فراخوانی است به شورش و قانونشکنی که از آخرین نفسکشطلبیهای میرحسین موسوی به شمار میرود. این فراخوان با کد: 8616 در سایت «پیک ایران»، مورخ 31 اکتبر 2009 انتشار یافته. بله طبق آخرین اکتشافات موسوی در کارخانة رجاله پروری، در کشور ایران نظم و قانون هیچ اهمیتی ندارد، باید «زندگی ما»، یعنی «منافع استعمار» به قانون اعتبار بخشد. اتفاقاً سازمان «عفو بینالملل» در این مورد با میرحسین موسوی کاملاً موافق است: بیخیال قانون، خامنهای حرفاش را پس بگیرد، چرا که «زندگی ما» یعنی «تداوم دکان عفو بینالملل» باید به قانون اعتبار بخشد. این قماش«اصول» اساسی قانونستیزی فقط در کارخانة رجاله پروری ساخته و پرداخته میشود. چرا که استقرار نظم قانونی در ایران ـ حتی همین قوانین نیم بند جمکرانیها ـ منافع استعمار را تهدید خواهد کرد.
در ایران باید تل موهوم «مردم» یا همان اوباش و لباسشخصیها «در خیابان» برای همة مسائل مملکت تصمیمگیری کنند. در دوران نخست وزیری موسوی همین «نظم خیابانی» برقرار بود، در نتیجه نان منوچهر قربانیفر، موسوی، بهزاد نبوی و شرکاء سالها در روغن فراوان شناور ماند و علیرغم سرکوب روزمره و کشتار زندانیان سیاسی، قلمزنهای «توانای» امروز هیچ نامة سرگشادهای برای دبیرکل سازمان ملل ارسال نکردند! گویا همة «مردم» و به ویژه «فرهیختگان» جیرهخوار غرب در داخل و خارج از شرایط اسفبار ملت ایران خشنود و راضی بودند، چرا که خفقان اختیار کرده و هیچ نمیگفتند! شاید همچون میرحسین موسوی آنزمان، هنوز خواندن و نوشتن فرانگرفته بودند!
زندگانند و مرگ نپذیرند
مرده، آن قاتل، آن امام شماست
باری، گویا در حوالی سفارت عربستان باز هم جبرئیل بر میرحسین موسوی نازل شده و «آیات الهی» را به دستش داده که این بیانیة ابلهانه را صدوریده. موسوی ضمن تکرار مزخرفات حاج فرج دباغ، از جمله «دین فاقد خرافه»، بیشرمانه روز 13 آبانماه را به «مردم» تبریک گفته و خواهان «رهبری» آنان شده، چون «امام» روشنضمیرش، «مردم» را رهبر میشمرد. و مسلماً به همین دلیل زمانیکه بر علیه بنیصدر کودتا کردند، همین امام دجال و «مردمپرست» گفت، «اگر همه بگویند آری، من میگویم نه و حق هم با من است!» در چنین بزنگاهی است که فواید رهبری «مردم» آشکار میشود! چرا که «مردم» کذا فرضاً بیقید و شرط از «امام» پیروی میکنند، بنابراین هرگز با سخنان امام کذا، هر قدر هم ابلهانه باشد مخالفت نخواهند کرد! همین موسوی نیز آنروزها در زمرة «مردم» قرار گرفته، «رهبری» امور را به دست داشت.
به گزارش شبکة «بی. اف. ام. تی. وی»، احمدی نژاد فرموده، اسرائیل از توافق ایران با آژانس بینالمللی «خشمگین» است، ولی پرزیدنت مهرورزی فراموش کرده که حکومت اسلامی و ارباباناش در غرب نیز از این توافق اجباری ماتم گرفتهاند. بحران دستساز هستهای به نقطة پایانی خود نزدیک میشود و پایان بحران، پایان حکومت اسلامی خواهد بود. هر چند که دو جناح آبمنگلها تمام تلاش خود را برای بحران آفرینی به کار گرفته و به روز 13 آبان امید فراوان بستهاند.
خلاصة مطلب، میرحسین موسوی دست در دست بنیامین نتانیاهو و ارباباناش در لندن و واشنگتن به سوگ پایان بحران هستهای نشسته، البته در پوشش گوسالهفریب دفاع از «منافع ملی»! منافعی که در کمال تعجب با «منافع ملی ایران» هیچگونه ارتباطی ندارد. این منافع ملی همان شعار پوچی است که فقط با توسل به «فتوی» و از طریق قانون شکنی، آشوب و بحران تأمین میشود. نخستین مدافع این «منافع ویژه» میرزای شیرازی خودفروخته بود، بعد هم نوبت به دیگران رسید تا با شعار گوساله فریب «منافع ملی» از «منافع ملی انگلستان» و منافع غرب دفاع کنند.
طرح اشغال نظامی عراق به بهانة واهی نابودی سلاحهای کشتار جمعی از سوی انگلستان مطرح شد و یک وزیر امورخارجه و یک کارشناس عالیرتبة بریتانیا به دلیل مخالفتشان با این طرح جنایتکارانه در همان انگلستان به دست «جنتلمنها» سر به نیست شدند. البته دلیل عشق و علاقة آبمنگلها به جنتلمنهای نزولخور «سیتی» برای ما روشن است، بارها به این امر اشاره کردهایم که مدال افتخار «طالبانپروری» و ایجاد «یک کشور، یک مذهب» به ویژه پس از «اختراع» کشور پاکستان نصیب انگلستان شده. آشوبهای سال 1357 «اجماع پیرامون مرگ» بود. «مرگ» بر شاه، بر بختیار، بر بیحجاب، بر آمریکا، بر اسرائیل، بر سازشکار، بر ضد ولایت فقیه، بر فرانسه، بر مخالف هاشمی، و ... و سه دهه پس از استقرار حکومت اسلامی، همین اجماع «گسترش» یافته. اکنون چین و روسیه به فهرست شعارهای خشونتطلبان جیره خوار غرب افزوده شدهاند، ولی جای «مرگ بر انگلیس» همچنان در این فهرست خالی مانده!
دلیل هم فقط «مردمی» بودن حاکمیت انگلستان است! این حاکمیت چنان به افلاس افتاده که اوباش اسلامپرست و مدافع «اجرای شریعت» را برای تظاهرات در لندن بسیج میکند، و برای مخالفت با اینان دست به دامان اوباش خاجپرست میشود. به گزارش فیگارو، مورخ 31 اکتبر 2009، تظاهرات طرفداران اجرای احکام شریعت در لندن به دلیل درگیری با فاشیستهای مسیحی لغو شد! با این وجود بد نیست بدانیم چه کسی برای نخستین بار اجرای شریعت در انگلستان را مطرح کرد. راه دور نمیباید رفت، آخوند ویلیامز، دوم شخص حاکمیت بریتانیا پس از الیزابت دوم مبتکر این طرح خداپسندانه بود! و از آنزمان تاکنون هیچیک از گروههای مدافع دمکراسی با این پیشنهاد مزورانه مخالفت نکرده. چرا که در قاموس اینان مسلمانان اصولاً «انسان» به شمار نمیروند، پس دلیلی ندارد قوانین «انسانمحور» شامل حالشان شود! به همین دلیل اساسی است که جنایات اشغالگران در عراق و افغانستان و دیگر کشورهای منطقه به این خوبی به «سکوت» برگذار میشود. انفجارهای اخیر پاکستان بیش از 130 کشته بر جای گذارد. ولی این قربانیان فاقد نام و نشاناند، خانوادهای ندارند، و کسی هم در سوگشان برنامة تلویزیونی روضه و زوزه و صلیبکشی برای ما برگزار نمیکند. بگذریم و بازگردیم به اعلامیة مضحک موسوی که «رادیوفردا» هم آنرا در بوق گذاشته. چرا که موسوی همان میگوید که حاکمیت آمریکا میطلبد: بازتولید مزخرفات خمینی و به ویژه تکرار ترهات پاسدار شریعتمداری در مخالفت با مذاکرات هستهای، مخالفت با توافقهای وین، مخالفت با مذاکره بین آمریکا و نوکران در جمکران و اینهمه در پوشش دفاع از «منافع ملی»، منافعی که میباید اذعان داشت بینهایت «مبهم» باقی مانده.
موسوی، از آنجا که ذاتاً ابله و مزدور است، مخاطب را نیز چون خود میپندارد. غافل از اینکه، سیاستهای هستهای آمریکا، در دهة 60 نیز جهان را در آستانة جنگ اتمی قرار داده بود. طی بحران خلیج خوکها، طرح پایگاه موشکی شوروی به این شرط در کوبا لغو شد که موشکهای ارتش ناتو از خاک ترکیه جمعآوری شود. لاتواوباش «مدافع منافع ملی انگلستان» با این نکات بیاهمیت بیگانهاند چرا که اینان قانون و مقررات و نظم انسانی را به رسمیت نمیشناسند. برای حفظ منافع اربابان حکومت اسلامی لازم است «حق طبیعی» و «نظم الهی» بر «نظم اجتماعی» اولویت داشته باشد. خلاصه بگوئیم طبق توافقهای شوروی سابق با سازمان ناتو، دیگر کشورها نیز میباید تابع «نظم» باشند. پس بهتر است میرحسین موسوی به شیوة حاج اکبر اعتماد هذیانگوئی نکند. این جهان طویلة اسلام نیست، قانون و مقررات بینالمللی روابط بین کشورها را تنظیم میکند، نه عربدهجوئی مشتی اوباش مزدور غرب در حکومت جمکران و رفقایشان در تشکلهای «داسی».
آنچه در بیانیههای موسوی و داسالله جلب نظر میکند این است که موسوی ضمن تبریک روز «فرخندة» 13 آبانماه، اشغال سفارت آمریکا را به «مردم» و دانشجویان نسبت داده و میگوید، امام از آنان پیروی کرد! ولی در بیانیة «داسالله» اشغال سفارت آمریکا با حمایت شوروی صورت گرفته! داسالله برای فریب افکار عمومی و گرم کردن بازار حکومت اسلامی به خلقالله میگوید، «علیه دولت کودتا و برای انتخابات آزاد در تظاهرات 13 آبان شرکت کنیم!» این است «عنوان» اطلاعیة کمیتة مرکزی سازمان «اتحاد فدائیان خلق» که در سایت «اخبارروز»، مورخ 31 اکتبر 2009 انتشار یافته! «سازمان» کذا ضمن تکرار بخشی از دروغها و توهمات میرحسین موسوی در مورد کشتار 13 آبانماه سال 1357، با ارائة یک تحلیل کودکستانی از اوضاع سیاسی میفرماید:
«حمله به سفارت آمریکا در آن تاریخ بر بستر صفآرائی آمریکا و شوروی، در جهان دو قطبی شده آن دوره از سوئی و نارضایتی مردم از عملکرد تجاوزکارانه آمریکا و به ویژه، دخالت در کودتای 28 مرداد 1332 از سوی دیگر، رخ داد. تنها در چنین شرایطی جمهوری اسلامی میتوانست بدون نگرانی و با پشتگرمی شوروی اعلام کند که، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
به، به! تحلیل از این بهتر نمیشود. شوروی سابق از حکومت اسلامی حمایت کرد تا با شعار «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» برای هنگهای عرب و مجاهدین افغان اسلحة آمریکائی ارسال کند تا با همین شوروی بجنگند! باید اذعان کنیم که این تحلیل کمی تا قسمتی کشکی و آبکی است. اگر برادران داسالله فراموش کردهاند به آنان یادآوری کنیم که سلاح و تجهیزات آمریکائی به مقصد اردوگاههای مجاهدین از طریق فرودگاههای «صحرائی» طبس ارسال میشد، همانجا که «معجزاتی» به سرنگونی هلیکوپترهای یانکیها منجر شد! باری، داسالله در ادامة این تحلیل صدمنیکقاز «هدف» از اشغال سفارت را نیز کنار زدن دولت شیخ مهدی «تحلیل» کرده، نه کودتائی بر علیه ملت ایران! به هر تقدیر در پایان وراجیهای سنتی چپ جمکران که تفاوت زیادی هم با بیبیگوزکهای شیعیمسلکان ندارد، «رفقا» از هموطنان آزاده میخواهند، برای طرح مطالبات دمکراتیک خود در تظاهرات کذا شرکت کرده، خواهان برکناری دولت احمدی نژاد و برگزاری انتخابات آزاد شوند!
میبینیم که داسالله هم از آخوندها یاد گرفته، با قانون و مقررات هیچ کاری ندارد. حضرت «داس» فقط میخواهد در یک «تئوکراسی» عصر حجر و تحت نظارت ولایتفقیه و شوراینگهبانی که مستقیماً از فقیه و جمع آخوندها دستور میگیرد «انتخابات آزاد» و «مردمی» برگزار کند! در واقع مطالبات دمکراتیک اصحاب داس همچنانکه میبینیم به معنای تقاضا جهت برخاستن کلهپز است، تا سگ بجایش بنشیند. با توجه به این ترهات میباید بپذیریم که در چارچوب مطالبات «حضرت داس» اگر مهرورزی جای خود را به موسوی بدهد، مطالبات دمکراتیک «داسیون عوامگرا» برآورده شده. چرا که اینان نیز همچون دیگر فاشیستها وشارلاتانها، نه تنها «جمعگرائی» و «مردمپرستی» را دمکراسی و مراجعه به آراء عمومی میخوانند که ما را هم احمق پنداشتهاند:
«از هموطنان آزاده [...] دعوت میکنیم که در روز13 آبان با شعار برکناری دولت احمدی نژاد در تظاهرات شرکت کنند[...] ما از هر اقدامی در داخل و خارج کشور که به تقویت حضور مردم بیانجامد، حمایت کرده با تمام توان در جهت نیرومند کردن آن تلاش و مبارزه میکنیم»
ما هم از وطنفروشان بردة استعمار دعوت میکنیم کمی مطالعه کنند تا پس از سی سال مبارزه با «امپریاس» بفهمند، در چارچوب قانون اساسی حکومت اسلامی سخن گفتن از انتخابات فینفسه نشان حماقت است. همینجا بگوئیم، «حضور مردم» در خیابان خواست سرداران سپاه و بسیج جهت سرکوب مطالبات دمکراتیک ملت ایران بوده، و از این نظر سازمان «مترقی» شما از قضای روزگار یکبار دیگر با «مرتجعین» در همسوئی کامل قرار گرفته. که جورج اورول «سلامالله» میفرماید: بهترین سگ دستآموز سیرک، سگی است که بدون شلاق معلق زند!
هی بسوزید، هی ستم توزید
آدمی نیست، آن که رام شماست
(م. سحر)
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت