سه‌شنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۸


نشان و نکیسا!
...
مبادا که در قرن آزادگی
به پیشانی این داغ رسوا زنیم
مبادا که با دیدن آفتاب
چو خفاش خود را به رویا زنیم

اصل اساسی «جدائی دین از سیاست»، تدوین قوانین و نظارت بر اجرای آن‌ها را بر عهدة «شهروند» می‌گذارد. و شهروند بنابرتعریف «لائیک» است. لائیک کسی را گویند که در پی تبدیل باورهای مقدس و اعتقادات دینی خود به «قانون» و تحمیل آن بر دیگر افراد جامعه نیست، چرا که انسان را فراسوی حق‌وباطل می‌داند. به عبارت دیگر «دین‌ستیز» یا «بی‌دین» خواندن طرفداران «لائیسیته» نشان بلاهت نخبگان جمکران است.

چه هستند این‌ها که خواهند ما
دم از قصة عبد و مولا زنیم

اکنون که حکومت فرسودة اسلامی قدرت سرکوب نظامی خود را به تدریج از دست می‌دهد، غربی‌ها به شیوة‌ معهود جهت اشباع فضای جامعه با شعار پوچ «دفاع از حقوق‌بشر» جاروجنجال به راه انداخته‌اند تا از این مفر مطالبات ملت ایران همچنان مسکوت بماند. پس جای تعجب نیست که سگ‌های‌ هار استعمار در داخل و خارج مرزها، از جواد لاریجانی گرفته تا شیرین عبادی، جملگی در هم‌سوئی کامل با استعمار بر طبل «حقوق‌بشر» بکوبند. تحفة محفل نوبل که در 31 سال کشتار و سرکوب حکومت اسلامی شریک بوده، اکنون در سایت رادیوفردا مخالفت خود را فقط با «اعدام‌های اخیر» اعلام می‌کند. به عبارت دیگر اعدام‌های پیشین، به ویژه طی دوران نخست‌وزیری میرحسین از منظر ایشان «برحق» می‌باید تلقی شود.

راهپیمائی 22 بهمن اخیر در واقع پایان حکومت اسلامی جمکران و تمام محفلک‌های وابسته به کودتای بهمن 57، از جمله محفل آمریکائی «سبز» بود. به صراحت می‌توانیم بگوئیم حاکمیت ایران اکنون در نقطة صفر قرار گرفته. و به همین دلیل است که بعضی زرنگ‌های حرفه‌ای همة‌ کسانی را که از شرکت در این نمایش مهوع خودداری کردند به حساب طرفداران محفل کودتای ناکام ریخته‌ و می‌گویند، «ما پیروز شدیم!» البته اینان کاملاً «حق» دارند! طاعون سبز در عرصة پس‌روی و فروپاشی پیروز شد و ما طرفداران دمکراسی این پیروزی را به فال نیک می‌گیریم، چرا که فاشیست‌های سبز در دو قطبی کردن فضای جامعه و ایجاد «سنگر حق» شکست خوردند و اکنون حامیان‌شان در غرب می‌کوشند، با تحریف شعارهای مدافعان دمکراسی، جنبش‌های مدنی را از اهداف واقعی خود یعنی تأمین آزادی‌های فردی و اجتماعی به بیراهة پوچ‌پردازی، سیاست‌پرستی، ایدئولوژی‌جوئی و ... سوق دهند.

بیا تا بجنگیم با اهرمن
به پرچم نشان اهورا زنیم
به فرهنگ خود بازگردیم و کم
چو بی‌مایگان سر به هر جا زنیم

برای مبارزه با تحرکات فاشیست‌ها و اربابان‌شان در غرب لازم است بر یک اصل اساسی، یعنی «حق انتخاب بی‌طرفی» یا حفظ حداقل آزادی انسانی در جنگ زرگری بین دو جناح کاذب پافشاری کنیم. به عبارت دیگر می‌باید از فرو افتادن در دام «سنگرحق» به هر قیمت اجتناب کرد. و برای حفظ این جایگاه انسانی لازم است بدانیم «سنگر حق» با توسل به چه نوع ترفندهائی ایجاد می‌شود. سنگر کذا از رده‌های مختلف رسمی و غیررسمی در مقیاس درونمرزی و برونمرزی تشکیل ‌شده. در خارج از مرزها یانکی‌ها و شرکاء فروشگاه‌های زنجیره‌ای دفاع از حقوق بشر را در اختیار گرفته و مطالبات استعماری خود را در بسته‌بندی دفاع از حقوق‌بشر به جهانیان قالب می‌کنند، از آنجمله است لشکرکشی به عراق و افغانستان و طالبان‌پروری.

در داخل مرزها، سنگر «حق رسمی» متعلق به حکومت «مقدس» است. به زبان ساده‌تر هر کس از حکومت توحش طرفداری کند، در سنگر حق رسمی قرار خواهد گرفت و همة جرم و جنایات‌اش نادیده گرفته می‌شود، چرا که «تقدس» همواره فراتر از قوانین و مقررات قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که جنایتکارانی همچون محمدخاتمی یا اکبر بهرمانی، میرحسین موسوی و ... در این حکومت هرگز پاسخگوی اعمال خود نخواهند بود؛ اینان به دلیل حمایت اربابان‌شان همواره در «سنگر حق» لنگر انداخته‌اند. حقانیت جاودان این آدمخواران از «خزندگی» و «لغزش» پیوسته‌شان نشأت می‌گیرد. روشن‌تر بگوئیم چنین افرادی به دلیل «حق‌طلبی» فاقد جایگاه واقعی و مشخص اجتماعی‌ بوده و می‌توانند جایگاه‌های متفاوتی را همزمان اشغال کنند.

برای روشن‌تر شدن مطلب به ارائة نمونة «حق‌طلبان» جمکران اکتفا می‌کنیم. کسانی که به عنوان «دانشجو» به سفارتخانه‌ها حمله ‌می‌برند، از جایگاه واقعی اجتماعی خود خارج شده، به اموری دخالت می‌کنند که خارج از صلاحیت و وظائف قانونی‌شان قرار گرفته. به زبان ساده‌تر این افراد آشکارا قانون‌شکنی می‌کنند و شاهدیم که هیچ مانعی در برابرشان وجود ندارد. در دانشگاه‌ها نیز بعضی دانشجویان فراتر از مقررات قرار گرفته و دانشگاه را به مکان فعالیت سیاسی، محفلی و گروهی تبدیل می‌کنند. اینان نیز دقیقاً در دانشگاه‌ها همان اهدافی را دنبال می‌کنند که امثال ماشاالله قصاب و دیگر چماقداران حکومت در معابر عمومی. هدف اینان ایجاد اختلال در نظم زندگی روزمرة افراد، یعنی ایجاد «سنگرحق» در تمام اماکن اجتماعی است.

دکان «سنگر حق» در دانشگاه از همان 16 آذر کذا افتتاح شد و شاهدیم که این دکان کسادی نمی‌شناسد. چرا که جهت تأمین منافع نامشروع استعماری، وظیفة همة دولت‌های دست‌نشانده، گسترش آشوب در سطح جامعه جهت افزایش دامنة سرکوب است. و به همین دلیل تمامی فعلة استعمار از رهبر فرزانه گرفته تا اکبر «سازنده» و ملاممد بازنده، و ... چشم امیدشان به همین دانشجونمایان و به اصطلاح «مردم» است. پیشتر به چند نمونه از سخنرانی‌های سرشار از بلاهت «رهبر» و «اکبر» و شرکاء برای تشکل‌های سرکوبگر دانشجوئی اشاره کرده‌ایم، پس تکرار مکررات نمی‌کنیم. ولی با توجه به اینکه آشوب‌طلبان در دانشگاه ـ چه مخالف و چه موافق دولت ـ همگی از جمله جیره‌خواران ساواک‌اند، دانشجویان مدافع استقرار دمکراسی در جامعه می‌توانند تصاویر صحنه‌های آشوب‌سازی در دانشگاه و نام و مشخصات فعلة فاشیسم را از هر دو گروه بر روی شبکة اینترنت بگذارند، تا کاربران ایرانی با چهرة کارگزاران واقعی استعمار بهتر آشنا شوند و حکومت جمکران نتواند همچون حکومت سابق عمله و اکرة ساواک را در مواقع لزوم به عنوان «مخالف» و یا «زندانی سیاسی» به ملت ایران حقنه کند. مطمئن باشیم که به این ترتیب دکان حقوق‌بشر عبادی نیز کساد خواهد شد، چرا که فعالیت دکة محفل نوبل بر دو محور متفاوت تمرکز یافته: «تولید» زندانی سیاسی دروغین، یا بهتر بگوئیم معرفی ساو‌اکی‌های جمکران به عنوان زندان سیاسی و همچنین لوث کردن پروندة جنایات قوة قضائیه که نمونه‌های فراوانی از آن در دست است، ولی مسلماً ماستمالی شدن پروندة قتل زهرا کاظمی یکی از مهم‌ترین‌شان به شمار می‌رود.

بیا تا سر ظلم ضحاک را
به گرز گران کاوه‌آسا زنیم
درفش کیانی برآریم و باز
به قلب ستم بی‌محابا زنیم

پیش از ادامة مطلب، در مورد انتشار ابراز عشق حاج اکبر به رهبر در «گویا نیوز» باید بگوئیم، متأسفانه سایت کذا عکس دلربای رهبر و اکبر را از مصاحبة طوفانی اکبرشاه «حذف» کرده، چرا که ارواح شکمش همچون دیگر سایت‌های فارسی زبان «مستقل» و به ویژه مدافع «آزادی بیان» است. با استناد بر عملکرد مزورانة همین رسانه‌هاست که بارها گفته‌ایم و باز هم می‌گوئیم، مخالفان دمکراسی هرگز نمی‌توانند مدافع آزادی بیان باشند. آزادی بیان «انسانی» است و رفتار انسانی نیز «منطقی» خواهد بود. کسی که پیوسته به فریب و نیرنگ و دروغ متوسل می‌شود انسانی‌ات خود را نفی می‌کند چرا که دروغ و ریا با منطق در تضاد قرار می‌گیرد. در واقع، هیچ استدلال منطقی برای توجیه انواع ابهام، یعنی فریب و دیگر عملیات قهرمانانه نظیر دروغ، خشونت و تقیه وجود ندارد. همة این اعمال «مبهم» به معنای سرکوب انسان، و تهی کردن انسان از انسانی‌ات‌اش خواهد بود. و کسی که انسان را سرکوب می‌کند مخالف دمکراسی است و به طریق اولی «آزادی بیان» را نیز برنخواهد تافت. بی‌دلیل نیست که حکومت اسلامی اینچنین شیفتة واژگان مبهم «عدالت»، «حق»، «خدا» و «مردم» است.

اخیراً عبارت «ملت ایران» نیز توسط «فضله‌های فاضل» به این مجموعة مبهم افزوده شده! حضرات بجای اینکه از سوی خود و با تکیه بر جایگاه اجتماعی خود سخن بگویند، «ملت ایران» را به ابزار تأمین مطالبات اربابان‌شان تبدیل کرده‌اند. از آن جمله است، ‌ ملت ایران خواهان قطع رابطه با انگلستان است، و یا ملت ایران مذاکرات صلح با اسرائیل را محکوم می‌کند و ... مزخرفاتی از این قبیل. عجیب است که ملت ایران هرگز خواهان برخورداری از رفاه، نظم قانونی، امنیت و آموزش و بهداشت نبوده و نیست! چه ملت عجیبی است این «ملت مبهم» ایران که هیچ حق و حقوق انسانی برای خود قائل نیست ولی همواره به اموری دخالت می‌کند که نه تنها هیچ ارتباطی با منافع ملی ایرانیان ندارد که رسماً ناقض منافع مذکور نیز به شمار می‌رود! اگر خوانندگان محترم نظر ما را بخواهند، این «ملت» عجیب همان «امت اسلام» یا «مردم همیشه در صحنه» باید باشد که جز عربده‌جوئی در خیابان هیچ نمی‌طلبد.

کنون وقت آن شد که چون تهمتن
نهیبی به رخش توانا زنیم
سر دیو و جادوگران پلید
بکوبیم و بر سنگ خارا زنیم

در همین راستا، امروز یکی از «چپ‌نمایان» جمکران اعلام داشت، «خیابان در مشت ماست!» ما هم از سرداران قدرقدرت جمکران به ویژه از تیمسار احمدی مقدم عاجزانه تقاضا داریم دکان عمله و اکرة ساواک را از خیابان برچینند، و همان «ملت ایران» را که اینروزها پیوسته مخاطب قرار می‌دهند از چنگ اراذل و اوباش‌شان نجات دهند. به همچنین امروز علاالدین بروجردی، رئیس «کمیسیون کرنش» نیز در مهرنیوز، مورخ 27 بهمن‌ماه سالجاری، به نامة «مزورانه ـ عاجزانة» هیزاکسلنسی پاسخی قاطعانه، هر چند بسیار «مبهم» ارائه دادند. پاسخی که بازتابی است از سردرگمی اربابان‌شان در فرنگ و استیصال دوستان‌شان در اسرائیل.

مبادا دگرباره از یک فریب
ندای دریغا دریغا زنیم

نخست‌وزیر اسرائیل هم که راهی مسکو شده در مصاحبه با خبرنگار «کامرسانت» جز پاسخ‌هائی به همان میزان قاطع و مبهم چیزی در چنته نداشت! و این نمایش «قاطعیت مبهم» نشا‌ن داد که افلاس دو قطب کاذب حکومت اسلامی، یعنی برج پوشالی‌ای که بر دو پایة لرزان «دولت مهرورزی» و «جنبش‌سبز» بنا شده از افلاس دو قطب کاذب «جمکران ـ اسرائیل» در مقام «آشپزباشی» و «بنای» عموسام سرچشمه می‌گیرد.

به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 16 فوریه 2010،‌ بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل می‌گوید، ما ارسال سلاح و تجهیزات نظامی به گرجستان را متوقف کرده‌ایم. حال آنکه پیشتر رئیس جمهور «اوسه‌‌تیای جنوبی»‌ ادعا کرده بود که اسرائیل تجهیز گرجستان را از سر گرفته. اما نخست‌وزیر اسرائیل به «کامرسانت» می‌گوید، ما ارسال سلاح به گرجستان را متوقف کردیم به امید آنکه روسیه نیز در مناطق بی‌ثبات به ما تأسی کند! البته این سخنان در واقع مطالبات حاکمیت ایالات متحد است، اگر نه نخست‌وزیر مفلوک اسرائیل در جایگاهی قرار ندارد که در برابر کرملین اینچنین هارت‌وپورت به راه بیاندازد.

باری نووستی می‌افزاید، در ماه سپتامبر 2008، «آنا آزری»، سفیر اسرائیل در روسیه در یک نشست مطبوعاتی اعلام داشت که پیش از جنگ قفقاز، اسرائیل ارسال اسلحه به گرجستان را به درخواست روسیه متوقف کرده بود. یادآور شویم، دیمیتری روگزین، فرستادة روسیه در ناتو اخیراً اعلام داشت که ظرفیت نظامی گرجستان نسبت به دورة پیش از جنگ قفقاز افزایش یافته! در هر حال، آنکه گرجستان را به بازار اسلحه تبدیل کرده ارتش ناتو است و به یاد داریم که یک ایرانی‌نما به نام «اردبیلی» در مقام رابط دولت جمکران با ناتو برای تهیة‌ سلاح در گرجستان لنگر انداخته بود؛ همانجا هم دستگیر شد. بگذریم و بازگردیم به پاسخ‌های «مبهم» نخست وزیر اسرائیل به پرسش‌های کامرسانت در سایت فرانسه زبان نووستی.

از نخست‌وزیر اسرائیل پرسیده‌اند، اگر روسیه موشک‌های «اس ـ 300» را به ایران تحویل دهد، آیا اسرائیل هم ارسال سلاح به گرجستان را از سر خواهد گرفت؟ نتانیاهو جواب داده، «اظهارات پرزیدنت مدودف را می‌پذیرد چرا که می‌داند سیاست روسیه تضمین ثبات در منطقه است.» وی سپس می‌افزاید، «ثبات در منطقه برای هر دو کشور نیکوست»! اگر پاسخ نخست‌وزیر اسرائیل را از چارچوب تعارفات دیپلماتیک خارج کنیم می‌توانیم بگوئیم، دکان جنگ افروزی آمریکا از طریق دمیدن در بوق اسرائیل در منطقه ظاهراً می‌باید تعطیل شود، و در نتیجه دکان تهدیدهای نمایشی اسرائیل از سوی گورکن‌ها نیز برچیده خواهد شد. و برای فرار از همین شرایط بود که گورکن‌ها «جنبش سبز» به راه انداخته بودند. همچنانکه پیشتر نیز گفتیم، استقرار «صلح» در منطقه نه تنها پایان حکومت اسلامی، که پایان 8 دهه فاشیسم استعماری در کشورمان را نوید می‌دهد. و برای تداوم همین فاشیسم است که چپ‌نمایان جمکران،‌ همچون ماشاالله قصاب خیابان را «در مشت گرفته‌اند»! اینان مدعی‌اند که «لشکر» طرفداران جنبش سبز در راهپیمائی مفتضحانة 22 بهمن اخیر شرکت نکرده‌ است! ما در همینجا به همة آتش‌بیاران معرکة «سبز» که از یکسو برای پادگان‌ها و مراکز تجمع «برادران پاسدار و بسیجی» و از سوی دیگر برای «حقوق‌بشر» سینه چاک می‌دهند، اطمینان می‌دهیم که حرکت ملت ایران به سوی دمکراسی دیگر غیرقابل اجتناب شده. با جاروجنجال و ترفندهای عوام‌فریبانه نمی‌توان در برابر این خواست تاریخی ایرانیان سد ایجاد کرد؛ خلاصه بگوئیم، انسداد 80 سالة استعماری و نظارت روحانی‌جماعت بر تدوین و اجرای قوانین در کشور نفس‌های آخر را می‌کشد.

بیا چون نیاکان بهدین‌مان
که چنگی به چنگ نکیسا زنیم
[...]
گل عبرت از باغ دیروزها
بچینیم و بر فرق فردا زنیم
به امید ایران آباد و شاد
دگر باره دل را به دریا زنیم
(بادکوبه‌ای)




...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت