موشک و مردهشور!
...
تحویل زیردریائی اتمی «نرپا» به هند، حذف دلار از مبادلات چین و ژاپن و ... و توافق دو جناح اوپوزیسیون سوریه در قاهره، به اخراج یانکیها از پاکستان و پسروی سگهای هارشان در مصر و سوریه انجامید. ولی در جمکران شرایط کمی متفاوت است! با عقبنشینی یانکیها، رهبر «قلعة حیوانات» و دیگر اراذل و اوباش «ولایتطلب» رسماً به هذیانگوئی افتادهاند. به عنوان نمونه، مقام معظم کاسة گدائی به دست گرفته و برای «تبیین نظام» از اربابشان «تلموهوم» میطلباند؛ آنهم تل موهوم «دانشجو!» در همین راستا، پاسدار محسن رضائی که همچون سردار اکبر طی سه دهة اخیر در چپاول ثروتهای ملی و نبرد با ملت ایران به پیروزیهای چشمگیری دست یافته، میخواهند با لغو «یکجانبة» قراردادهای گلستان و ترکمانچای، و حذف شواهد خیانت و خودفروختگی ملایان و بیکفایتی شاهان قاجار، «جمهوری آذربایجان» و «اشکآباد» را از مسکو پس گرفته، و به این ترتیب هم از فروپاشی کشور روسیه جلوگیری فرمایند، و هم این کشور را به افتخار همسایگی با یک «ایران قدرتمند» نائل نمایند! میبینیم که کار حضرات خیلی بالا گرفته و خلاصه از اشتهای محفل «کارتر ـ برژینسکی» هر چه بگوئیم، کم گفتهایم. برای دریافت ابعاد حماقت و وقاحت محفل کودتای 22 بهمن به مطلب، «اول ژانویه؛ روزی که روسیه ایران را به کام خودخواهی خویش کشید» که با کد: 216090، در سایت تابناک، مورخ 12 دیماه 1390 انتشار یافته، مراجعه فرمائید.
از ما نشنیده بگیرید؛ میگویند موشکهائی که طی مانور خلیج فارس توسط سپاه پاسداران «با موفقیت» تمام آزمایش شد، از نوع موشکهای «مؤدب» و «سخنگو» بوده! این موشکها زمانیکه شلیک میشدند، به زبان فرانسه سال نو را تبریک میگفتند: «بُن آنه!» ما مسئول این «شایعات» نیستیم، ولی اگر در پاکستان، ترکیه، لیبی، تونس و... و به ویژه در سوریه پوزة بعضیها به خون نشسته، تعجب نمیکنیم! شایعه پراکنی در مورد توانائیهای موهوم سپاه و بسیج با هدف تقویت حضور آمریکا در خلیج فارس، و پرکردن جیب تفنگفروشهای غرب صورت میگیرد. فروش هواپیماهای جنگی به عربستان و ایجاد پایگاه موشکی در امارات بدون خوشرقصی سپاه پاسداران در خلیج فارس امکانپذیر نمیشد. جالب اینجاست که پس از برگزاری مانور کذا، نخستین اعتراض به آزمایش موشکی، از سوی خود موشکفروشها صورت گرفت. اینان به دلیل «آزمایش» همین موشکها خواهان اعمال تحریمهای شدیدتر بر ملت ایران نیز شدهاند. این لاتبازیها در تضعیف دلار ریشه دارد.
حذف دلار از مبادلات تجاری چین با ژاپن چنین ایجاب میکند که تاواناش را ملت ایران بپردازد؛ اینست دلیل افزایش نرخ دلار در حکومت جمکران و این است مفهوم «استقلال» و «آزادی» در قاموس خودفروختگان اسلامفروش. کیهان، مورخ 12 دیماه سالجاری به نقل از رهبر «قلعة حیوانات» چنین تیتر زده:
«هرچه بیشتر تحریم کنند، بیشتر پیشرفت میکنیم.»
«حاخ» درست میگوید؛ هر چه دامنة تاراج ملت ایران گسترش یابد، بر استحکام «قلعة حیوانات» افزوده خواهد شد، و پر واضح است که رهبر قلعة کذا نیز بیشتر «پیشرفت» کند. حداقل طی 33 سال اخیر در بر این پاشنه چرخیده، هر چند به دلیل تغییر شرایط، مشکل میتوان همچنان در کذا را بر همین پاشنه چرخاند. خلاصه اگر در سدة اخیر چنین بوده، دیگر «چنین نخواهد ماند.» همچنانکه ارائة فهرست از زندانیان سیاسی فرضی نیز دیگر کارساز عموسام نیست.
انتشار فهرست «زندانیان نیست در جهان»، ترفند جدید طرفداران جنبش سبز است که ارواح شکمشان خیلی با تقلب و دروغ مخالفاند. اینان در کمال حماقت نام همپالکیهای برون مرزیشان را به عنوان «زندانی سیاسی» روی شبکة مجازی گذاشتهاند، بدون اینکه در نظر بگیرند، بعضیها ممکن است این افراد را به نام و نشان بشناسند! بله، تزویر و خریت ویژگی پیروان خط توحشی است که میرحسین موسوی و ارباباناش در آن گام برمیدارند. اینان میپندارند ملت ایران در دوران پهلوی دوم یخ زده و با همان ترفندهای پوسیده میتوان «تظاهرات میلیونی» برای این عمامهای و آن کلاهی به راه انداخت و رهبرسازی کرد. حضورشان بگوئیم سخت کورخواندهاید. به دلیل افلاس ترکیه و پاکستان، الاغهای «دینی ـ بومی» طویلة مککارتی در جمکران نیز امکان جفتکپرانی را از دست خواهند داد.
هرچند «نبرد سهمگین» جمکرانیان با اربابانشان در لندن و واشنگتن طبق معمول میلیاردها دلار به جیب یانکیها سرازیر کرد. طی8 سال نخستوزیری میرحسین جلاد نیز هدف حکومت از «نبرد با آمریکا» جز تأمین منافع آمریکا نبود؛ به همین دلیل علامت تعجب نگذاشتیم! از روز سوم دیماه سالجاری، مبارزات سرداران جمکران با آنچه در زبان مردهشویان «استکبار» خوانده میشود، میلیاردها دلار به جیب عموسام سرازیر کرده. مانور نیروی دریائی «قلعة حیوانات» از تاریخ 24 دسامبر سال 2011 ، یعنی از روز مقدس سوم دیماه سال 1390 آغاز شد و قرار بود سرداران در رسانهها با اربابشان سخت بجنگند و به عنوان ژاندارم خلیج فارس عصای دست آمریکا شوند. از تاریخ سوم دیماه سال 1390، حکومت مردهشویان با خوشرقصی برای یانکیها به «دوران نورانی امام روشنضمیر» میرحسین جلاد بازگشت ولی از آنجا که «بازگشت به گذشته» امکانپذیر نیست، مگر به صورت مضحکه، کار حضرات هم نهایت امر به مضحکه کشید.
پس از جنجال رسانههای غرب در مورد توانائی موشکی سپاه، وزارت دفاع روسیه اعلام داشت «ایران از فناوری لازم برای ساختن موشک بالیستیک برخوردار نیست، و در کوتاه مدت نیز به چنین امکاناتی دست نخواهد یافت.» به عبارت دیگر، روسیه رسماً اعلام داشته که دولتهای دیگر نمیتوانند سپاه را به موشکهای بالیستیک مجهز کنند! جالب اینکه، رسانههای غرب و از جمله سایت فیگارو، مورخ 3 ژانویه 2012 هم ناچار شدند این مخالفت صریح را بازتاب دهند.
درپی ناکامی در روسیه، سازمان سیا و شاخکهایاش در اروپا و جمکران برای نجات محفل کودتای آیرونساید چنان معرکهای گرفتهاند که بیا و ببین! کیهان جمکران، مورخ 12 دیماه سالجاری تلاش برخی اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات را به شگرد «پوتین ـ مدودف» تشبیه کرده. حال آنکه از یکسو، جناح مدودف شامل ولادیمیر پوتین نمیشود، و از سوی دیگر برنامة سیاسی ولادیمیر پوتین با اهداف جناح مدودف هیچگونه همخوانی ندارد. اگر کیهان جمکران سرش را از کبابی کیسینجر بیرون میآورد، مسلماً میدید که شورای امنیت سازمان ملل قطعنامههای تحریم ملت ایران را در دورة ریاست دیمیتری مدودف تصویب کرد! دلیل هم اینکه رئیس کنونی فدراسیون روسیه از شیفتگان آمریکا تشریف دارند و به دلیل همین «عشق یکسره»، در برابر محفل توحش «احترام به ادیان» مواضعشان «مبهم» باقی مانده! همین ابهام مقدس کارساز آتلانتیستهای جنگفروش و تقدسگستر شده. اینان تمام قوای خود را بسیج کردهاند تا با ارائة تصویر «مستقل» و «قدرتمند» از حکومت دست نشاندهشان در ایران، منافع استعماری خود را در منطقه گسترش دهند. تحقق سیاست اینان چنین ایجاب میکند که همزمان چندین دروغ شاخدار به افکار عمومی باورانده شود.
نخستین دروغ اینکه تحمیل تحریمهای اقتصادی به ملت ایران هیچ آسیبی نمیرساند! دیگر آنکه شرایط اسفبار فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در ایران و خشونت و ابتذال حاکمیت توحش جمکران خواست استعمار غرب نیست! تو گوئی این شرایط از آسمان بر سر ملت ایران افتاده. به عبارت دیگر، همه میباید بپذیرند که ایران یک جزیرة منزوی است و غرب از مخالفان سرسخت حکومت آن به شمار میرود و ... و از همه مهمتر اینکه، مخالفان حکومت جمکران بدون استثناء طرفداران میرحسین موسوی، شیخ کروبی و به طور کلی میراثخواران امام خمینی و «انقلاب» کذا هستند. به این ترتیب است که بوقهای استعمار میتواند مخالفان «جنبش» خشونتطلب سبز را «طرفدار احمدینژاد» جا زده، و همچون دوران «ملی» کردن نفت، و «صدر انقلاب اسلامی»، محفل کودتاساز آنگلوساکسونها را به عنوان «مدافع آزادی» به شوتوپرتها بفروشد.
اما حضورشان بگوئیم کوفتن بر طبل «آزادی» دیگر نمیتواند کارساز توطئةگران گوادالوپ شود. «آزادی»، خارج از چارچوب حقوقی انسانمحور و دمکراتیک جز انسانستیزی و توحش نیست و نخواهد بود. و حضراتی که دم از آزادی میزنند، میباید چارچوب حقوقی «آزادی» مطلوبشان را نیز ارائه دهند. روشنتر بگوئیم، بدون «تعریف» آزادی، این واژة فریبنده، گنگ و مبهم باقی میماند، و همچون دین، افیون تودهها خواهد شد. به عبارت دیگر، «آزادی مبهم» بهترین ابزار جهت عوامفریبی است. حال که به عوامفریبی و ابلهپروری رسیدیم بازگردیم به اظهارات مضحک آخوند سعیدی، نمایندة «حاخ» در سپاه پاسداران. این اظهارات توحشگستر تحت عنوان، «موسوی و کروبی را نمیتوان محاکمه کرد» در سایت رادیوفردا، مورخ 11 دیماه سالجاری انتشار یافته.
رادیوفردا ضمن بازتاب سخنان سرشار از بلاهت نمایندة علی خامنهای، موسوی و کروبی را نیز در جایگاه «رهبران مخالفان در ایران» نشانده! خلاصه، سازمان سیا به هر ترتیب میخواهد این دو جانور وحشی را به عنوان «رهبر» به ملت ایران حقنه کند. آخوند سعیدی میگوید، از آنجا که موسوی و کروبی «حریم» و «هوادار» دارند، و اکبر بهرمانی از آنان پشتیبانی میکند محاکمهشان امکانپذیر نیست. به عبارت دیگر، در «قلعة حیوانات» هر کس بتواند با برخورداری از حمایت بیگانه قانونشکنی کند، قوة قضائیه هم مزاحماش نخواهد شد، و به این میگویند عدالت علوی. البته ما با این قماش «عدالت بیابانی» بیگانه نیستیم؛ رفیقدوستها، واعظطبسیها، خاوریها، و...و به ویژه آخوندها و تولههایشان در این حکومت شترگاوپلنگ جملگی از حاشیة امن برخوردارند:
«نماينده ولی فقيه در سپاه پاسداران میگويد [...] ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، از رهبران مخالفان در ايران، را نمیتوان محاکمه کرد چرا که آنها حريم و عدهای هوادار دارند [...]»
جالب اینکه، اظهارات بیشرمانة آخوند سعیدی در سایت «بیبیسی» هم انتشار یافته و نیازی به تحلیل و بررسی ندارد. کارفرمایان رادیوفردا و بیبیسی میخواهند از زبان جیرهخوارانشان به ما بگویند، شیخ کروبی و موسوی فراتر از قانون قرار گرفتهاند، چرا که هم «حریم» دارند، هم «هوادار!» در این رابطه حداقل دو پرسش منطقی مطرح میشود. نخست اینکه، شوت و پرتها به کنار، چه کسانی از این «افراد» هواداری میکنند، و دیگر آنکه چه کسانی میتوانند «هوادار» موسوی و کروبی باشند؟
نخست باید بگوئیم که در عرصة سیاست، البته در جوامع بهنجار، منطقاً هواداران جریانات سیاسی از «اهداف» و «برنامههای مشخص» افراد و گروهها حمایت میکنند، نه از «افراد» حقیقی و حقوقی! جایگزینی «اهداف» با «افراد»، به ویژه افرادی با سوابق «درخشان» موسوی و کروبی، اگر نشان حماقت نباشد، مسلماً وابستگی محفلی را به اثبات میرساند. روشنتر بگوئیم، آنها که طی 33 سال اخیر دست در دست موسویها و کروبیها به تاراج و سرکوب ملت ایران مشغول بودهاند، جز هواداری از ایندو جنایتکار رسوا چارة دیگری ندارند. و بیدلیل نیست که اکبر بهرمانی از ایندو خودفروخته حمایت میکند؛ آخور بهرمانی با خامنهای و موسوی و کروبی مشترک بوده، و هنوز هم اشتراک آخورشان پا برجاست. در این میان فقط افسار خامنهای را به کناری کشیدهاند، چرا که نمیتوانند همچون دوران گذشته، با فروپاشانی رژیم دستنشاندهشان در ایران بحران منطقهای در مرزهای روسیه ایجاد کنند. همانطور که میبینیم، «میرآخور» این حضرات، یعنی سازمان سیا، در کل منطقه دچار مشکل شده، هر چند همچون گذشتهها میپندارد که با جنجال و هیاهو و تحریف و پیوند گ...ز به شقیقه میتوان «راه حل» مطلوب جهت خروج از بحران را یافت.
در مصر، «راه حل» سازمان سیا ایجاد درگیری میان مسیحیان و مسلمانان و لشکرکشی خیابانی است. مجری این برنامة مقدس تشکلهای غیردولتیای هستند که مقرشان در آمریکاست و در مصر «شعبه» زدهاند. از معجزات اخیر اینان میتوان به «ترسیم کاریکاتور محمد» روی سایت «یکی از مسیحیان مصر» و سازمان دادن اوباش برای تهاجم به مسیحیان اشاره کرد. البته هیچیک از رسانههای «مستقل» غرب به این نکتة پیشپاافتاده، یعنی منشاء واحد «رسم کاریکاتور» و «معترضین به کاریکاتور» اشاره نمیکند. همه میباید بپذیرند که مسیحیان مصر به خون «محمد» تشنهاند، و به همین دلیل نیز مسلمانان مصر خواهان نابودی مسیحیاناند. خلاصه همان سناریوئی که اسرائیل در لبنان به روی صحنه آورد و بعدها ارتش ناتو آن را به عراق و پاکستان و سوریه و ... و کشورهای آفریقائی صادر نمود، در مصر به مورد اجرا گذاشته شده. ماجرای «کاریکاتور محمد»، و تهاجم به مسیحیان مصر در سایت فیگارو، مورخ 2 ژانویه سالجاری انتشار یافته. اما بررسی شرایط «مصر» موضوع این وبلاگ نیست، پس بپردازیم به «قاف، قاف» سازمان سیا!
قاف اول که نامة سرگشادة یک زندانی سیاسی فرضی را شامل میشود با انتقاد از «پدر نمادین»، مخاطب را به مسیر مقدس «تمرکز بر یک نقطه» رهنمون میشود، حال آنکه قاف دوم، در قالب «نقد» اظهارات قالیباف، و با هدف «تقدیس» خانواده جهت بیرون کشیدن «پدرسالاری» از زیر ضربة تحولات اجتماعی صورت گرفته.
پس ابتدا بپردازیم به تلاش برای نجات «پدرسالاری!» این تلاش مقدس را در «گفتگوی» مستر علیرضا کرمانی با «مسیو» سعید پیوندی به صراحت میبینیم. این گفتگو در سایت «رادیوفردا»، مورخ 9 دیماه سالجاری انتشار یافته. قالیباف، شهردار تهران گفته بود، «ریاکاری از خانوادهها آغاز و در بخشهای مختلف جامعه ایجاد شده.» علیرضا کرمانی از سعید پیوندی میپرسد، «اگر وجود مشکل فرهنگی را بپذیریم، مقصر کیست؛ فرد، خانواده یا جامعه؟» و «مسیو» پیوندی هم پاسخ میدهند، «پدیدههای منفی جامعة ایران از خانواده شروع نمیشود!» این داستانها با هدف ایجاد یک بحث انحرافی نقل میشود. بحثی که توحش حاکم بر «خانواده» را پنهان میدارد، تا از این مفر صورتکی هم برای توحش حاکم بر ملت ایران فراهم آورد. توحشی که به نام مبهمات «دین»، «معنویت» و ... و خصوصاً «خواست مردم» حافظ منافع استعماری شده.
خارج از نقش استعمار در ایران، برخلاف آنچه آقای پیوندی میفرمایند، نقش مخرب خانواده در فرهنگ جامعه به مراتب سرنوشتسازتر از نقش یک دولت دستنشانده است، و به همین دلیل نیز پیوسته در مطالبمان تکرار میکنیم که «روابط خانوادگی» میباید در چارچوب انسانمحوری «قانونمند» شود. به عبارت دیگر، در راستای رعایت حقوق انسانی افراد، «چاردیواری» دیگر نمیتواند «اختیاری» باشد! خلاصه، به مسئولان رادیوفردا بگوئیم، دوران تقدیس توحش حاکم بر «خانواده» از طریق بحثهای انحرافی به سر آمده؛ «سرنا را از سر گشادش میزنید!» حال بپردازیم به نامة سرگشادة «قدیانی!»
همان سایت «رادیوفردا»، مورخ نهم دیماه سالجاری نامة سرگشادة فردی به نام «ابوالفضل قدیانی» را منتشر کرده. قدیانی مانند اکثر نامهنگاران حرفهای در «قلعة حیوانات» زندانی سیاسی معرفی میشود! نگارش نامه به خامنهای توسط یک «زندانی سیاسی»، به شوتوپرتها چنین القاء میکند که در حکومت جمکران زندانی سیاسی از آزادی بیان برخوردار است! حال آنکه ارتش ناتو، این حکومت را برای گسترش سرکوب آزادیهای انسانی، و به ویژه از میان برداشتن آزادی بیان در ایران مستقر کرده. خلاصه نامهنگاری زندانیان فرضی جمکران نیز خود بخشی است از پروپاگاند انسانستیز استعماری. و فقط در همین راستاست که رادیوفردا با انتشار مطلب «ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی: آقای خامنهای از قدرت دست بکشید» به یک فاشیست عوامفریب تریبون میدهد.
پیام اصلی نامة کذا این است که خامنهای به تنهائی نکبت و ادبار حاکم بر ایران را به وجود آورده، و اگر کنار رود، حکومت توحش اسلامی، ایران را گلستان خواهد کرد! متن نامة قدیانی مانند دیگر مزخرفات تولیدی ساواک جمکران سرشار از واژگانی است که مخاطب را پیوسته به متون مقدس ارجاع میدهد، و از این نظر به ترهات امثال حاجفرج دباغها و کدیورها شباهت فراوان دارد. «رادیوفردا» میگوید، قدیانی از خامنهای به عنوان «سلطان جائر» یاد کرده.
حضور مسئولان محترم رادیوی کذا بگوئیم، در هزارة سوم، عبارت «سلطان جائر» به همان اندازه پوچ و بیمعناست که واژگانی از قماش «معجزه» و «جبرئیل» و دهفرمان! به عبارت دیگر، این گفتار عهد عتیق، فاقد «کنونیات» است. به کار بردن چنین ترکیباتی در یک متن سیاسی، بازتاب صریح زمانستیزی و انسانستیزی نگارندة آن به شمار آید. البته در زمانستیزی قدیانیها تردید نداریم؛ حداقل ایشان از فالانژهای دکان بهزاد نبوی هستند که عمری را به مزدوری آمریکا گذراندهاند و اینک در جایگاه شهید مظلوم لنگر انداختهاند، بگذریم.
ولی جالبتر از متن مضحک نامه، «جرم» قدیانی است. رادیوفردا میگوید، قدیانی به جرم «توهین به احمدی نژاد» به یکسال زندان محکوم شد و چند روز پیش هم به جرم توهین به خامنهای، حکم سه سال زندان برای او صادر کردهاند. به این ترتیب، اگر ادعای رادیوفردا صحت داشته باشد، با چارچوب حقوقی «زندانی سیاسی» در قاموس سازمان سیا بخوبی آشنا میشویم! در این راستا، پیش از ادامةمطلب لازم است توضیحاتی بیاوریم. کسی که به مقامات یک کشور توهین میکند، مجرم است! به زبان سادهتر نمیتوان از مرزشکنی و آزادی «هتاکی» به عنوان «حقوق شهروندی» سخن به میان آورد. البته ما از چندوچون «توهین» قدیانی به احمدینژاد و خامنهای اطلاعی نداریم، ولی در هیچ جامعة بهنجاری «توهین» به افراد مجاز شمرده نمیشود، چه رسد به مقامات رسمی! در نتیجه نمیتوان از کسی که به فرد دیگری توهین کرده «حمایت» به عمل آورد.
در هر حال، همانطور که میبینیم، رادیوفردا کاری با این حرفها ندارد، و از قدیانی فقط به دلیل توهین به مهرورزی و «حاخ» حمایت میکند؛ اینهمه به این دلیل که حاکمیت مرزشکنی و قانونشکنی بر روابط اجتماعی و سیاسی ایران بهترین حامی منافع استعماری است. یادآور شویم در این میانه «آزادی بیان» به هیچ عنوان مطرح نیست. «آزادی بیان» با هتاکی به افراد ترادفی ندارد. رادیوفردا، با هدف حمایت از هرجو مرج و آشوب میکوشد از قدیانی، این تحفة نطنز تصویر دلپذیر «آزادیخواه» ارائه دهد. رادیوفردا میگوید قدیانی از شرکت در جلسة محاکمهاش خودداری کرده و فرموده، «دادگاه سیاسی باید علنی باشد»:
«[...] قديانی [...] در دی ماه 88 بازداشت و به اتهام توهين به محمود احمدینژاد [...] به يک سال زندان محکوم شد[و] چند روز پيش به اتهام توهين به رهبری به 3 سال زندان ديگر محکوم شد [...] قديانی در جلسه محاکمه دو ماه قبل خود در دادگاه انقلاب، شرکت نکرده و آن را غيرقانونی دانسته بود، زيرا به گفته او، دادگاه سياسی بايد علنی و با حضور هيئت منصفه باشد [...]»
باید از جناب قدیانی پرسید، چرا آنروزهای خوب که گروه گروه ایرانی را بدون محاکمه تیرباران میکردید، از علنی بودن دادگاه سیاسی سخن به میان نمیآوردید؟! خیلی جالب است؛ اینک که قانون توحش دستنوشتة امثال قدیانی با شخص ایشان در تضاد قرار گرفته، رادیوفردا او را به عنوان «زندانی سیاسی» به معرض فروش گذاشته! قدیانی اگر زندانی هم باشد، «زندانی سیاسی» نیست؛ چرا که جرماش سیاسی نیست! به عبارت دیگر، فحاشی و هتاکی و یا سردادن شعارهای پوچ هیچ ارتباطی با فعالیت سیاسی ندارد، این لاتبازیها را سازمان سیا خیلی میپسندد. از اینرو سایت «کلمه»، قدم رنجه فرموده، قدیانی را به عنوان «معترض به انتخابات» معرفی میکند.
میدانیم که سایت کذا همچون دیگر مجیزگویان میرحسین موسوی «حقطلب» و «آزادیخواه» است، چرا که بر پیشانی مخالفاناش برچسب «مستبد» الصاق میکند، مخالفانی که تا همین چند روز پیش دوستان گرمابه و گلستاناش بودند، و در جنایاتشان شریک بوده و هست. خلاصه بگوئیم قدیانی از پیروان خط توحش امام روشنضمیر موسوی هستند؛ تخصصشان هم «تخریب» مخالف است، آنهم به زبان الکن و مبتذل روحالله خمینی:
«[ قدیانی تظاهرات 9 دی ماه سال 88] را اردوکشی خيابانی اصحاب استبداد ناميد که پس از قلع و قمع آزادیخواهان و حقجويان به دستور مستبد حاکم به خيابانها آورده شدند [...] قديانی همچنين نوشته [...] صحنهگردان ناشی اين نمايش [...] بر آن است که از اين غده پوسيده برای عريانی تن پادشاه، قبائی بدوزد [...] اين زندانی سياسی [...] افزوده [...] امروز که چهرة نکبت بار استبداد سلطانی بار ديگر آشکارا در اين مملکت رخ نمائی کرده [...] نمیتوان در برابر آن سکوت کرد و دم نياورد[...]»
بله «زبان» الکن این «عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» از زبان خمینی و دیگر اوباش نوسواد جمکران هیچ کم ندارد؛ همان مزخرفات خمینی را بازتولید میکند، و همچون خمینی اهل عربدهجوئی و نفسکشطلبی و مزخرفبافی است. قدیانی در راستای پروپاگاند ابلهپسند «شاه سازی» به «سلطنت» علی خامنهای اشاره کرده و میگوید، ما اجازه نمیدهیم سلطنت به انقلابمان آسیب برساند؛ ما جان و مال و آزادیمان را در راه پیروزی این انقلاب گذاشتهایم! معلوم نیست قدیانی چند تا جان دارد، ولی اگر جاناش را در راه این به اصطلاح «انقلاب» گذاشته؛ حتماً از آن دنیا برایمان نامه مینویسد؛ رادیوفردا هم نامهاش را چاپ کرده، تا ما ملت از درک و فهم و نگرش ایشان بینصیب نمانیم:
«[...] من و امثال من در راه پيروزی انقلاب جان، مال و آزادی خويش را نگذاشتهايم که سه دهه بعد آقای علی خامنهای اينگونه بر کشور سلطنت کند[...]»
دردسرتان ندهم، قدیانی از مزخرفبافی فرو گذار نکرده. حال ببینیم درد این «زندانی سیاسی» چیست؟ ایشان مانند دیگر فعلة فاشیسم «اسلام درد» دارد، و برای ارباباناش در آمریکا تب کرده. دوای دردش چیست؟ میرحسین موسوی و میلیونها طرفدار فرضیاش! قدیانی پس از نشخوار تولیدات سازمان سیا در باب «دین ضداستبداد» به مجیزگوئی از «بهار خونبار عرب» نشسته و «جنبش سبز» را هم به بهار کذا تشبیه کرده و میگوید، میرحسین را آزاد کنید تا ببینید چند میلیون طرفدار دارد! جالب اینجاست که یکی از مقامات جمکران اخیراً گفته بود، کروبی و موسوی از بیم جانشان خواهان افزایش تعداد محافظان و گسترش تمهیدات امنیتی شدهاند، بگذریم! قدیانی در ادامة هذیاناتاش میافزاید:
«[...] بهار عربی کاملاً شبیه جنبش سبز مردم ایران است که عليه ديکتاتوری و استبداد به پاخاسته و فرياد آزادی سر میدهند [...] با آزاد ساختن [...] موسوی و کروبی، بنگرند که چگونه سيل [...] ميليونها ايرانی آزادیخواه در خيابانها جاری میشود که فاتحه استبداد را میخوانند [...]»
میبینیم که قدیانی و ارباباناش «شعار پوچ» را رها نمیکنند؛ میلیونها ایرانی «آزادیخواه» به خیابان میآیند، و به قول مرده شویان «فاتحة استبداد» را میخوانند. بعد هم یک استبداد تازه نفس را بجای استبداد فرسوده مینشانند و «روز از نو، روزی از نو!» همین طور نیست برادر قدیانی!؟ چرا! اما کسی که «آزادی» را در چارچوب معاصر و انسانمحور بخواهد، هرگز از «بازگشت به گذشته» و خشونتطلبی جنبش سبز طرفداری نخواهد کرد، و به ویژه رهبران جنایتکار این جنبش را مورد تأئید قرار نخواهد داد.
موسوی و کروبی، حتی اگر سوابق درخشانشان را در کشتار و سرکوب ملت ایران نادیده بگیریم، هیچ ارتباطی با «آزادی انسان» نداشته و ندارند. گرفتاری امثال قدیانی این است که بیم فروپاشی حکومت توحش در دلشان افتاده. اینان نه با استبداد و سرکوب مخالفاند، نه با تاراج. خواست این جانوران وحشی تداوم حکومت فاقد نظم انسانی جمکران است؛ از قضای روزگار کارفرمایان رادیوفردا هم جز این نمیخواهند:
«[...] اين زندانی سياسی از آيتالله خامنهای خواسته [...] اگر در پی راه و علاج است [...] از قدرت دست بکشد و از سر راه ملت و جمهوری اسلامی کنار برود.»
باید به این گوسالة ننهحسن چند نکتة مهم را یادآور شویم. نخست اینکه حساب ملت ایران از حکومت اسلامی جداست؛ این حکومت شترگاوپلنگ با حمایت استعمار در برابر ملت ایران قرار گرفته. دیگر آنکه، برخلاف یاوهگوئیهای امثال قدیانی، علی خامنهای خیلی هم دوست دارد از قدرت کنارهگیری کند، و جایاش را به دیگر دستاربندان پیرو خط امام، نظیر ملاممد خاتمی بسپارد. چرا که در اینصورت محفل کودتا میتواند با یک تیر چندین و چند نشان بزند.
نخست اینکه «رهبری»، به دلیل همسوئی با «جنبش سبز» بلافاصله در رسانههای غرب از «مشروعیت» و «محبوبیت» برخوردار خواهد شد. دیگر آنکه، «رهبر» مذکور میتواند با تکیه بر مشروعیت ساخته و پرداختة شیپورهای ارتش آدمخوار ناتو، سرکوب ملت ایران را از طریق «اوباش سبز» گسترش داده، همان لاتبازیهای «بهار عاظادی» را بازتولید نماید.
بله، خامنهای میخواهد، اما نمیتواند کنارهگیری کند. و دقیقاً به همین دلیل است که سعی دارد با تحریک افکار عمومی و تشویق لاتبازی، برای «حکومت موازی»، یعنی تحرکات گروههای ناشناس و بیمسئولیت در کشور زمینه فراهم آورد.
اما به دلیل تغییر شرایط، رهبر قلعة کذا به هر دری میزند، ناامید میشود. حاخ ابتدا به وزارت امور خارجه متوسل شد تا به قول خودش «حرف نو نظام» را تبیین کند! گویا کسی برای حرف ایشان تره خورد نکرد، در نتیجه آنحضرت در نخستین روز سال 2012 دست به دامن «دانشجونمایان» جمکران شدند و «گسترش فکر درست» و «تبیین مواضع حقیقی نظام» را وظیفة همین دانشجونمایان معرفی کردند. «هذیانات» مقام معظم در سایت حنازرچوبه، مورخ 11 دیماه 1390 بازتاب یافته:
«رهبر معظم [...] تأكید كردند كه علم آموزی به معنای دقیق كلمه و گسترش فكر درست و تبیین مواضع حقیقی نظام [...] اسلامی از وظایف دانشجویان است [...]»
بله ایشان در همسوئی با رضاپهلوی، تداوم و گسترش «حکومت موازی» را میطلباند؛ رضاپهلوی، بر «جدائی دین از حکومت» تأکید داشت، «حاخ» هم در آرزوی «دانشجوی خارج از حکومت» له له میزند. دانشجوی خارج از حکومت، یعنی دانشجوئی که همچون اوباش پیرو خط امام «گمنام» و ناشناس است، و برای تأمین منافع استعمار در همة امور کشور دخالت میکند، بدون اینکه در برابر اعمالاش پاسخگو باشد. امروز خامنهای به این قماش «دانشجو» دخیل بسته. تل موهومی به نام «دانشجویان»، همچون تل موهوم «مردم» و ... و «طلاب» از خاکریزهای استعماری است، که یکی پس از دیگری فرومیپاشد و برای جبران همین فروپاشی است که آخوند سعیدی به بازار گرمی برای موسوی جلاد و کروبی شیاد پرداخته و میگوید، علت عدم محاکمة ایندو، تعداد کثیر هوادارانشان بوده که مقامات بلندپایة «نظام» را نیز شامل میشود.
برای رهبر «قلعة حیوانات» و سخنگویانشان متأسفایم! پس از گذشت دو سال از آشوبهای ناکام «هیز اکسلنسی»، محکومیت «فائزه هاشمی» به زندان نشان میدهد که در کشور ایران، دیگر درها بر پاشنة سابق نمیگردد، دیگر آشوبطلبان نمیتوانند با توسل به شعارهای فریبندة «آزادی» و «استقلال» منافع لندن و واشنگتن را در ایران تأمین کنند. به قول موشکهای فرانسهزبان: «بُن آنه!»
...
<< بازگشت