توفان و تایلند!
...
به گزارش نووستی، مورخ 26 بهمنماه سالجاری، وزیر امورخارجة روسیه خواهان تحقیق در مورد عوامل انفجار در هند و بمبگزاری در گرجستان شد! به این ترتیب هر آنچه اسرائیل و آمریکا رشته بودند پنبه خواهد شد!
پیش از پرداختن به وبلاگ امروز لازم است به چند نکته اشاره کنیم. ما از افراد حمایت نمیکنیم؛ برنامهها و اهداف ملموس را مد نظر داریم. از اینرو با براندازی وکودتا مخالفایم، چه در سوریه و چه در کشورهای دیگر. در همین راستاست که «آزادی بیان» را پایه و اساس روابط دمکراتیک به شمار میآوریم. آزادی بیان، به عنوان فعالیت انسانی خارج از چارچوبهای توحش و حماقت «ارزشها» و «باورها!» پس به مدعیان طرفداری از حقوقبشر و ایران آزاد و غیره یادآور شویم، هر گونه «قضاوت» اخلاقی، ارزشی، و... در مورد «بیان انسانی»، یعنی الصاق برچسب به پوشش افراد، نقاشی، فیلم، آثار هنری و ... و «شعر» شیوة فاشیستهاست. قائل شدن ارزشهای ایدئولوژیک نیز برای آثار هنری از ابداعات هیتلر، موسولینی و استالینیسم بوده. بالاخره روزی از این روزها، چه بعضیها بخواهند و چه نخواهند، میباید به حکومت توحش اسلامی پایان داد! در چنین میعادی است که طرفداران واقعی «آزادی بیان» صورتک فریب را از چهرة طرفداران «دروغین» بر خواهند گرفت، با چنین روزی آنقدرها فاصله نداریم.
اوغلو، وزیر امورخارجة ترکیه به دامان هیلاری کلینتن پناه برد؛ نامزد حزب «سوسیالیست» فرانسه بار دیگر به نفع راستگرایان و سرکوزی جاخالی داد؛ و ... و وزیر امورخارجة امارات خواهان گسترش همکاری با روسیه شد! دراین گیرودار «ناوی پیلای»، کمیسر عالی سازمان ملل نیز خیلی خیلی عالی و بدون اینکه «خشونت» را محکوم کند، برای «مردم» سوریه اشک تمساح ریخت. بله، این نمایش مهوع همان برنامهای است که 33 سال پیش لندن و واشنگتن آن را برای استقرار حکومت اسلامی در ایران به اجرا در آوردند و میپندارند هنوز هم میتوانند با توسل به همین سناریوی پوسیده به اهداف استعماریشان برسند.
حمایت بیشرمانة «ناوی پیلای» از «خشونت نیک»، یعنی پشتیبانی آشکار از «مخالفان مسلح دولت سوریه» یکبار دیگر نشان داد که کاربرد واقعی دکان حقوق بشر سازمان ملل چیست! و اما گذشته از رسوائی ناوی پیلای، مهمترین پیامدهای وتوی روسیه بر قطعنامة جنگ افروزان را در فرانسه و انگلستان شاهدیم. در فرانسه، «ویشیستها» از شرکت در انتخابات منع شدند، و به عبارت دیگر، راست افراطی به نفع سرکوزی از انتخابات کنار نشست. همچنین نامزد انتخاباتی حزب «سوسیالیست» فرانسه نیز در همسوئی با افراطگرایان، به نفع سرکوزی جاخالی داد! در شرایطی که حزب کمونیست فرانسه بیش از یکصد هزار عضو دارد، و «جبهة چپ» نیز با معرفی «ژان لوک ملانشون» به عنوان نامزد انتخاباتی محبوبیت فراوان کسب کرده، «فرانسوا هولاند»، نامزد حزب سوسیالیست در لندن میگوید، «در فرانسه کمونیست نداریم!» بله، وقتی عموسام در سوریه به «فسفس» میافتد، در واقع چپ و راست اروپای غربی نابود میشود! خلاصه، «اسلام» پیروز است!
این «اسلام» در فرانسه شامل اسرائیل و محافل اسرائیلپرست میشود. پس تعجبی ندارد که حزب سوسیالیست فرانسه هم در سنگر اسلام بنشیند. سوسیالیستهای فرانسه، پس از افتضاح «شتروس ـ کان» علاقهای به نشستن در کاخ الیزه نشان نمیدهند. اینان همة امید وآرزویشان را به همان «د.ش.ک» بسته بودند، ولی ماجرای هتل «سوفیتل» به زندگی سیاسی وی پایان داد، در نتیجه حضرات نیز چندان میل و رغبتی به پیروزی در انتخابات ندارند. ولی با وتوی روسیه گویا حزب سوسیالیست تصمیم قطعی گرفت تا راه را برای پیروزی سرکوزی هموار سازد؛ هر چند ممکن است در این مسیر مقدس با شکست روبرو شود.
دلیل هم پرتاب انگلستان به دوسنگر متخالف است! دولت بریتانیا، رسماً، یعنی از زبان وزیر امور خارجهاش به سنگر براندازان پیوسته و از حلقة «دوستان سوریه» در تونس استقبال میکند، و همزمان برای محکم کاری، شیخ امارات را به سوی روسیه میراند! این است پیامد توفان!
به گزارش سایت فارسی نووستی، مورخ 25 بهمنماهسالجاری، وزیر امور خارجة امارات پس از ملاقات با سرگئی لاوروف، برای «بازنگری» در روابط با سوریه اعلام آمادگی کرد! شیخ «زاید آلنهیان» طی نشست خبری با وزیر امور خارجة روسیه اعلام داشت، روابط امارات و شورای همکاری خلیج فارس با روسیه خیلی «خوب» است، و امارات به گسترش همکاری با روسیه تمایل دارد:
«[...] ایالات متحده عربی آماده است در صورت پایان خشونت در سوریه، تماسها با رهبری این کشور را دو باره برقرار کند. [شیخ زاید اعلام داشت] روسیه هم از لحاظ دو جانبه و هم از لحاظ چند جانبه یکی از عناصر مهم ثبات در منطقه می باشد و دلم میخواهد یک بار دیگر بر تمایل ما برای گسترش این همکاری تأکید کنم[...]»
به عبارت دیگر، «شیخ زاید» نه تنها از ترس بیثباتی دست و پایش به لرزه افتاده، و تغییر موضع داده که تلویحاً از زباندرازی کاترین اشتون و پادشاه عربستان هم پوزش میطلبد! کاترین اشتون و پادشاه عربستان، در تاریخ 10 فوریه 2012 از موضع روسیه و چین انتقاد کردند و کاترین اشتون از روسیه خواست در مواضعاش بازنگری کند! در نتیجه، پادشاه عربستان هم قوت قلب گرفت و تا توانست «پارس» کرد.
مهرنیوز، مورخ 21 بهمنماه سالجاری، ضمن انتقاد از شیخ عربستان، شکرخوریهای وی را منعکس کرده. پادشاه عربستان میگوید، کشورها هر قدر قدرت داشته باشند نمیتوانند بر جهان حکومت کنند، چرا که عقل وانصاف و اخلاق بر جهان حاکم است! پادشاه عربستان همچنین میگوید، این حادثه، یعنی وتوی قطعنامة یانکیها، اعتماد جهانیان به سازمان ملل را متزلزل کرده:
«[...] اتفاقی که در سازمان ملل رخ داد[...] اقدام پسندیدهای نبود [...] بشارت دهنده به خیر نبود، زیرا اعتماد تمام جهانیان به سازمان ملل متحد بدون شک متزلزل شده [...] کشورها هر قدر هم که قدرت داشته باشند، نمیتوانند بر جهان حکومت کنند، بلکه عقل بر جهان حکومت میکند، انصاف بر جهان حکومت میکند، اخلاق بر جهان حکومت میکند[...]»
«جونم براتون بگه»، در قاموس شیخک عربستان، لندن و واشنگتن، یعنی عقل، انصاف واخلاق؛ و مسلماً دولت عربستان، یعنی حکومت روسپیخانه و شمشیر هم نتیجة همین «عقل» و «اخلاق» حاکم بر جهان میباید به شمار آید. به همچنین است، به اصطلاح اوپوزیسیون سوریه! این تل موهوم که جز خشونت هیچ زبانی نمیشناسد، به شدت مورد توجه لندن و واشنگتن قرارگرفته و به همین دلیل است که «ناوی پیلای» برایش سینه چاک میدهد. جالب اینکه، اوپوزیسیون «کذا» شباهت عجیبی به اوباش سبز دارد؛ چرا که نمیگوید چه میخواهد، فقط میگوید چه نمیخواهد! با این تفاوت که اینک در ایران، پیروان خط توحش امام روشنضمیر امکان بمبگزاری را از دست دادهاند، در صورتیکه ارتش ناتو برای تجهیز اوپوزیسیون سوریه به سلاح و مواد منفجره از خود دست ودلبازی زیادی به خرج داده. اما بین خودمان بماند، ممکن است ناتو دیگر نتواند برنامة «حقوق بشر» را مانند گذشته در سوریه ادامه دهد!
وتوی قطعنامة شورای امنیت، در واقع پکن را در رأس محور استعماری و فرسودة «تلآویو ـ تهران ـ تفلیس» قرار داد. مهمترین هدف این محور ممانعت از گسترش روابط «تهران ـ دهلینو» است. با توجه به این امر میتوان دریافت که انفجار بمب در برابر سفارت اسرائیل در هند هیچ ارتباطی با بمبگزاری در گرجستان نمیتواند داشته باشد؛ گرجستان پس از «استقلال» در واقع به منطقة نفوذ جنگ افروزان پنتاگون تبدیل شده، حال آنکه دمکراسی هند، رقیب منطقهای دیکتاتوری چین است. مسافرت اخیر احمدینژاد به پاکستان و چین در راستای تحکیم پایههای همین محور استعماری صورت میگیرد.
همچنین یانکیها در پکن با کرةشمالی مذاکره میکنند، و اتحادیة اروپا هم برای دریافت اعتباری به مبلغ 500 میلیارد یورو به چین روی آورده و ... و تعجبی ندارد که حکومت اسلامی نیز تحت قیمومت چین قرارگیرد؛ به این ترتیب، چشم امید همة محافل جنگافروز، اسرائیلنواز و اسرائیلستیز به دیکتاتوری چین دوخته شده. شاید به همین دلیل بیلکلینتن دست به قلم برده و ضمن ستایش از دوران خیلی خوب ریاست جمهوریاش، دم چین را به عنوان الگوی پیشرفت اقتصادی در «بشقاب» گذاشته!
بله دیکتاتوری و عقبماندگی چین اگر برای چینیها ناخوشایند باشد، به مذاق محفل بیلکلینتن بسیار شیرین و دلچسب آمده. پس بهتر است بیل کلینتن را رها کنیم، و نگاهی داشته باشیم به مواضع دولت چین در مورد سوریه، و همچنین جیغوفریاد شیخ عربستان در اعتراض به وتوی قطعنامة کذا. ابتدا میپردازیم به چین.
چند روز پس از وتوی قطعنامة گاوچرانها توسط روسیه، خبرگزاری رسمی چین ضمن دفاع از این وتو، اعلام داشت، سوریه حاضر نیست با اشغال اسرائیل کنار بیاید، به همین دلیل غرب میکوشد دولت سوریه را با دولتی جایگزین کند که مخالفتی با اشغالگری اسرائیل نداشته باشد. سایت حنازرچوبه هم بدون در نظر گرفتن ابعاد حقوقی مطلب «شین هوا» و مواضع واقعی دولت سوریه، فرصت را غنیمت شمرد و در تاریخ 20 بهمنماه سالجاری مطلب خبرگزاری رسمی چین را با کد: 30808136 منتشر کرد:
«[...] دلیل [...] فشار آمریكا برای ساقط كردن حكومت در سوریه این است كه دمشق نمیخواهد پیمان صلح با تلآویو را امضا كند و حاضر نیست از مخالفت خود با اشغال منطقه دست بردارد[...]»
بله گویا خبرگزاری رسمی کفنفروشها چنین برداشت کرده که «مخالفت با اشغال منطقه»، بر مواضع پوشالی حکومت جمکران منطبق است! برخلاف توهم حنازرچوبه، دولت سوریه هرگز خواهان حذف اسرائیل نشده! خواست سوریه پایان دادن به اشغال بلندیهای جولان و دیگر سرزمینهائی است که اسرائیل با حمایت غرب از سال 1967 در آنها لنگر انداخته. در وبلاگ «مردم و مسئولیت» گفتیم، سوریه موجودیت اسرائیل را در مرزهای قانونیاش به رسمیت شناخته و به همین دلیل نیز برای پایان دادن به اشغال بلندیهای جولان خواهان «مذاکره» با اسرائیل است. و دقیقاً همین سیاست منطقی است که باعث ناخشنودی گاوچرانها شده. اصولاً یانکیها با گفتگو و مذاکره مخالفاند؛ به دنبال جنگ، حذف، محاصرة اقتصادی و اینجور چیزها میگردند.
خلاصة کلام، از آغاز سدة 1900 تاکنون، شیوة برخورد طویلة مقدس مککارتی با مسائل بینالمللی بر این پایه استوار بوده که با ایجاد بنبست در مذاکرات، راه را برای جنگ هموار کند. به همین دلیل است که جیرهخواران غرب در کشورهای مسلماننشین، بدون استثناء از براندازی در سوریه حمایت میکنند. غرب از یکسو «اوپوزیسیون» فرضی سوریه را در ایران، ترکیه، لیبی و لبنان و اسرائیل مسلح میکند، تا با ارتش سوریه بجنگد و نظم جامعه را بر هم زند، و از سوی دیگر برای قربانیان «خشونت دولتی» در سوریه اشک تمساح سرازیر میکند. حال آنکه وظیفة نیروهای نظامی و انتظامی حفظ نظم و امنیت است، و هر دولت مسئول و پاسخگو، وظیفه دارد از آشوب و هرجومرج جلوگیری به عمل آورد. به عبارت دیگر، «قرارگرفتن ارتش» در کنار تل موهوم مردم، و تخلیه شهربانی، آنچنانکه در سال 1357 در کشورمان شاهد بودیم، در تضاد با وظایف ارتش و شهربانی قرار میگیرد.
آنروزها بسیاری از شوت و پرتها خواهان «پیوستن ارتش به مردم» بودند، اما اینروزها، البته به دلیل افلاس عموسام، چنین اشتباهات مفرحی، هم از جانب حکومت مردهشویان، و هم از طرف مخالفنمایان این حکومت سر میزند. به عنوان نمونه نگاهی به همین «علیاصغر حاجسیدجوادی» بیاندازیم. این فرد در بهمن ماه سال 1357 با انتشار مطلبی در روزنامة اطلاعات خواهان اعدام و قلعوقمع سریع مقامات طرفدار رژیم پهلوی شد. و همین جانور وحشی پس از گذشت 33 سال به یاد آورده که «شیخوشاه» مکمل یکدیگراند! به نظر میرسد حاج سید جوادی در آنروزها خردسال بوده، و از پیوند شیخوشاه در بنیاد سلطنت هیچ آگاهی نداشته! ولی چنین نیست؛ در سال 1357، حاج سیدجوادی جوانی را پشت سر گذاشته بود. بخشی از مطلب ایشان را بررسی میکنیم، هر چند اتلاف وقت باشد.
حاج سیدجوادی از زبان «ابنمسکویه» برایمان «نظریة سیاسی» پرداخته و میپندارد که در هزارة سوم میتوان به دوران گذشته پرش کرد. همانطور که گفتیم، زمانگریزی و نفی انسان و مکان ویژگی فاشیستهاست. در این راستا حاج سیدجوادی در همسوئی با ملاممد خاتمی، علی خامنهای و ... و دیگر مقامات جمکران قرار میگیرد. سایت «ویکیپدیا» در مورد علی اصغرحاجسید جوادی مینویسد:
«[...] از مدافعان ضرورت برخورد قاطع و لزوم نابودی ضدانقلاب و عوامل رژیم پهلوی بود. وی در مقالهای به تاریخ 26 بهمن1357 برابر با 15 فوریه 1979 میلادی که در روزنامه اطلاعات منتشر شد، بر اعمال خشونت بیشتر علیه مقامات دستگیرشده حکومت سلطنتی تأکید کرد و خواستار اعدام و مصادره اموال و دارائی منقول و غیرمنقول مقامات نظام سلطنتی شد [...] شهرت حاج سید جوادی [...] دو علت داشت: دو نامه بیسابقه انتقادی؛ سرگشاده او خطاب به رئیس دفتر مخصوص شاه، و دو مقاله [...]»
برای آشنائی بیشتر با سوابق پرافتخار این شخصیت برجسته یادآور شویم، از نوچههای محفل کودتای 28 مرداد 1332 بود، که قلادهاش را در آستانة سقوط پهلوی گشودند تا «شیخ» به جای «شاه» بنشیند. پس از تحقق این برنامه، یعنی پس از سقوط دولت قانونی شاپور بختیار، حاج سید جوادی، علیرغم افاده و ادعا، در ورق پارة «جنبش» اعلام داشت به جمهوری اسلامی رأی مثبت میدهد. و پس از اینکه ماشاالله قصاب و زهرا خانوم تهران را قرق کردند تا دولت شیخ مهدی منفور سرپا بماند؛ حاج سیدجوادی با خیال آسوده به فرانسه رفت تا در سنگر مخالف لنگر بیاندازد. این «نویسندة» زبردست، هر از گاه مطلبی قلمی میکند تا همه بدانند هنوز نفس میکشد! اما اینبار مشقسیاه حاج سیدجوادی حکم جواز دفناش را پیدا کرده. یادآور شویم مطلب کذا تحت عنوان، «برای کسانی که از خارج برای داخل نسخه مینویسند» در سایتهای مخالفنمایان انتشار یافته.
حاج سید جوادی کشف کرده که جناح خامنهای در برابر احمدینژاد شانسی ندارد، چرا که «ابن مسکویه رازی» میگوید، «شاه یا حاکم همیشه پاسدار و نگهبان دین بوده است ...» چه خوب شد که حاج سیدجوادی پیش از مرگ به این واقعیت، آنهم از طریق ابنمسکویه دست یافت! اگر ابنمسکویه نبود، چه میکردیم؟ اگر مسکویه نیامده بود، حاج سیدجوادی هنوز هم نمیدانست «شاه» در واقع پاسدار دین و آخوند است. اما آنچه ما را شگفتزده میکند «تعریف» کلاسیک بنیاد فئودال سلطنت نیست؛ بچه مدرسهایها هم این تعاریف را میشناسند؛ حیرت ما از این است که چرا 33 سال پیش حاج سیدجوادی برای آخوند سینه میزد، مگر آن روزها با «ابنمسکویه» آشنائی نداشت؟!
در ثانی، خارج از سینه زدنها برای آخوند، اگر امروز «شاه» پاسدار دین است، 33 سال پیش هم پاسدار دین بوده! پس ارسال «نامة سرگشاده» به دفتر «شاه» چه دلیلی داشت، حاج سیدجوادی «دین خوب» سراغ کرده بود؟ به هیچ عنوان! مسیر تحرکات محفل «حاجی ابوتراب» مشخص است؛ لجنپراکنی و الصاق برچسب. تا پیش از سقوط «شاه» این برنامه در ارتباط با شوروی و چپگرایان ایران اجرا میشد، و اینک حاج سیدجوادی به میدان آمده تا چند دروغ شاخدار را به مخاطب حقنه کند.
نخست اینکه ولادیمیر پوتین همان استالین است، و دیگر آنکه با راه افتادن کاروان خردجال به حمایت از میرحسین موسوی مطالبات ایرانیان در صدر مشروطه «تحقق» یافته! چرا که به زعم حاج سید جوادی پیوند دین و دولت از هم گسیخته! نمیدانستیم لشکرکشی خیابانی با توسل به شایعة «تقلب» و سر دادن عربدة «الله اکبر»، «مرگ بر دیکتاتور»، «یاحسین، میرحسین» و همچنین روضه و زوزه خیابانی برای «امام حسین»، از مطالبات انقلاب مشروطه بوده! اینهم از فواید «ابهام» و توسل به تل موهوم «مردم!» پس از گذشت بیش از 2 سال از کودتای ناکام حکومت اسلامی، حاج سید جوادی موفق شده ضمن «بازنویسی» تاریخ، این نمایش مهوع را به عنوان تحقق اهداف انقلاب مشروطه در شیپور زنگزدهاش بگذارد. اگر بپرسیم، چگونه میتوان «بازگشت به خط توحش امام» را در چارچوب مطالبات انقلاب مشروطه قرار داد، پاسخ حاجسید جوادی روشن است: با پرتاب روسیة کنونی به دوران کودتای بلشویکها، یا بهتر بگوئیم از طریق بازگشت به دوران نورانی استالین. خلاصة کلام، حاج سیدجوادی نیز مانند دیگر فعلة فاشیسم در همین مسیر «بازگشت به گذشته» گام برمیدارد:
«[...] پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 را میتوان نقطه آغاز پایان پیوند چندین صد سالة دین و دولت و همبستگی مردم ایران برای استقرار حقوق و ارزشهای مشترک یعنی حقوق معوق مانده صدساله ما در قانون اساسی مشروطیت تلقی کرد [...]»
به ایشان یادآوری کنیم، قانون اساسی مشروطیت، همان است که آخوند را ناظر بر تدوین قوانین قرار داده. بله، حاج سید جوادی هم اهل تحریف نیست؛ یکوقت فکر نکنید شعار انقلاب مشروطه «جدائی دین ازسیاست» بوده، به هیچ عنوان! همه میگفتند «جدائی دین از دولت!» آنهم از طریق لشکرکشی اوباش خیابانی. حاج سیدجوادی در این میانه فقط نقل قول میکند. منتهی به دلیل کهولت، دخل و تصرفی هم در اصل مطلب صورت داده. از قدیم گفتهاند، «مصیبت بود پیری و نیستی!» ولی فراموش کردهاند بگویند، سرپیری، مزدوری برای بیگانه هم خندهدار میشود. حاج سیدجوادی بالای منبر رفته و حسابی از «بهارعرب» تعریف میکند؛ به ویژه در تونس که «انقلابشان» رهبر هم نداشت! بله، وتوی روسیه بر قطعنامة ضدسوری خیلیها را هول کرده، و آب در لانة فاشیستها انداخته. گرفتاری اربابان حاج سیدجوادی این است که در روسیه تلاش برای استقرار دمکراسی جدی شده، و دمکراسی نهایت امر پشت مرزهای روسیه متوقف نخواهد ماند. یادآور شویم، ولادیمیر پوتین در سلسله مقالاتی که در رسانههای روسیه انتشار یافته، از مقدسات «بومی ـ دینی» فاصله گرفته و دمکراتیزه شدن روابط درون حزبی را مطرح کرده. البته در این وبلاگ به مقالات پوتین اشاره نکردهایم چرا که روی سخن با مردم روسیه است نه با ایرانیان. اما گفتیم که، اظهارات مضحک احمدینژاد در نفی دمکراسی واکنشی است «نوکرمنشانه» به تحولات اخیر روسیه!
در راستای همین تحولات است که امروز حکومت کفنفروشها وادار شد به لاتبازی پیرامون برنامة هستهای پایان داده، و اعلام دارد که، «سعید جلیلی به نامة کاترین اشتون پاسخ داد!» ما هم خیلی خوشحال شدیم که سعید جلیلی سرانجام بر کاترین اشتون منت نهاد! فقط بگوئیم پاسخ کذا در واقع پیامد تعطیلی دکان جنگ زرگری اسرائیل با جمکران است. دولت اسرائیل میپنداشت که با جنجال پیرامون انفجار در هند میتواند نان ملایان را در روغن بیاندازد. ولی نشد که نشد! در نتیجه، نوبت به خرابکاری در تایلند رسید! اینبار میگویند ایرانیها قصد بمبگزاری بر علیه اسرائیل داشتهاند! عجیب است که ایرانیها در تایلند، یعنی در حیاتخلوت یانکیها چنین «قصد» شومی داشتهاند، و عجیبتر اینکه به مصداق سکوت علامت رضاست، حکومت بیمسئولیت جمکران در اینمورد خفقان اختیار کرده و هیچ نمیگوید!
در عوض نخستوزیر چین در مورد سوریه آب پاکی را روی دست اتحادیه اروپا ریخت و رسماً اعلام داشت، دولتاش از براندازی در سوریه و به طور کلی از بیثباتی در منطقه حمایت نخواهد کرد. همچنین رئیس ستاد کل ارتش روسیه، ژنرال ماکاروف تأکید کرد که در صورت تهدید تمامیت ارضی روسیه، این کشور از سلاح اتمی استفاده میکند. سخنان ژنرال ماکاروف در سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 15 فوریه 2012 انتشار یافته. نیازی به توضیح نیست، ولی این تهدیدها متوجة گاوچرانهاست. ایالات متحد هدفی جز ایجاد آشوب در کل منطقه ندارد، و اگر چنین شرایطی ایجاد شود مسلماً آشوبها پشت مرزهای روسیه متوقف نخواهد شد، همانطور که استقرار دمکراسی در روسیه نیز از مرزهای اینکشور فراتر خواهد رفت و ممکن است ریشة منافع یانکیها را در ایران و ترکیه بسوزاند.
...
<< بازگشت